نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ تیر ۱۱, چهارشنبه

اينجا در سپاه راحت‌ترم، پرويز فتاح مديرعامل بنياد تعاون سپاه کيست؟ يوحنا نجدی – سعيد قاسمی‌نژاد

اينجا در سپاه راحت‌ترم، پرويز فتاح مديرعامل بنياد تعاون سپاه کيست؟ يوحنا نجدی – سعيد قاسمی‌نژاد

 
پرویز فتاح
 
گشايش: در ميان مقامات مختلف جمهوری اسلامی، هستند کسانی که فعاليت سياسی يا اقتصادی در "پشت صحنه" را به حضور در مقابل رسانه‌ها ترجيح می‌دهند؛ چه هم نفع اقتصادی بيشتری برايشان به همراه دارد و هم اينکه از داوری افکار عمومی و گفته‌ها و شنيده‌ها درباره خود نيز مصون می‌مانند. آنچه در پی می‌خوانيد، درباره يکی از اينگونه مردان جمهوری اسلامی است؛ پرويز فتاح؛ مديرعامل بنياد تعاون سپاه از مهمترين بازيگران اقتصاد ايران، اين "بچه‌حزب‌اللهی" با سالها سابقه فعاليت در "سپاه پاسداران" که به يک‌باره در يک تصميم عصرگاهی از سوی محمود احمدی‌نژاد به وزارت نيرو رسيد اما خيلی زود دريافت که مسير را اشتباهی پيموده و در اولين دوربرگردان، به سپاه بازگشت. 
از افکار علی شريعتی تا اجرای قرارداد ۵۹۸
 
پرويز فتاح قره‌باغی سال ۱۳۴۰ در روستايی بين اروميه و سلمان در استان آذربايجان غربی متولد شد. برادر بزرگترش از جمله فعالان دانشجويی مذهبی و طرفدار آيت‌الله خمينی در دانشکده فنی دانشگاه تهران بود و به همين دليل، وی خيلی زود با فعاليت‌های سياسی آشنا شد. تحت تاثير برادرش، از نوجوانی مطالعه آثار "علی شريعتی" و "مرتضی مطهری" را آغاز کرد و در بحبوحه انقلاب مسئول انجمن اسلامی مدرسه‌اش بود. فتاح نوجوان بخاطر مطالعه کتاب‌های مذهبی و به قدرت رسيدن روحانيون در انقلاب ۱۳۵۷، ابتدا تصميم داشت که در حوزه علميه ثبت نام کند و روحانی شود اما با شروع جنگ و فرمان آيت الله خمينی، رخت روحانيت را به فراموشی سپرد؛ پوتين به پا کرد و از روز نخست جنگ ايران و عراق تا زمان پذيرش قطعنامه ۵۹۸، عازم جبهه‌ها شد. خودش يک بار در يک برنامه تلويزيونی در اين باره گفت: «روز اول جنگ که سی و يکم شهريور ۵۹ بود بنده تهران بودم و با چند نفر از دوستان دانشگاهی جمع شديم تا در حوزه علميه فيضيه ثبت‌نام کنيم اما با پيام امام راحل به اروميه بازگشته و به آموزش نظامی کنار درياچه اروميه پرداختيم، شهيد حميد باکری و شهيد مهدی باکری هر دو آموزش خمپاره به ما دادند.» ابتدا به فعاليت در "جهاد سازندگی" روی آورد و در سال‌های ۱۳۵۸ و۱۳۵۹ جزو مؤسسين جهاد استان و مسئول کميته فرهنگی جهاد استان آذربايجان غربی بود اما رفته رفته از محدوده استانی فاصله گرفت و در طی سال‌های حضور در جبهه، مسئوليت‌های مختلف نظامی را تجربه کرد. آخرين مسئوليت وی در جنگ، "قائم مقامی فرماندهی لشکر ويژه سپاه پاسداران" بود. به دليل آشنايی با فنون نقشه‌برداری و مهندسی، در سال ۱۳۶۸ از سوی علی خامنه‌ای به عضويت ستاد ۹ نفره نظامی برای اجرای قطعنامه ۵۹۸ درآمد تا خطوط مرزی دو کشور ايران و عراق با حضور کارشناسان و بازرسان سازمان ملل تعيين شود. يک سال بعد نيز مامور مبادله اجساد کشته‌شدگان جنگ ايران و عراق از دولت حکومت تهران شد و با برگزاری مراسمی در مرز شلمچه، نخستين پيکر ايرانی کشته شده در جنگ وارد خاک ايران شد. بعد از پايان جنگ و همزمان با ورود بدنه سپاه پاسداران به کارهای سازندگی، وی نيز رفته رفته از فاز نظامی فاصله گرفت و همگام با سپاه، به کار اجرايی روی آورد: «ما پس تعيين آخرين ميله مرزی و رفتن نيروهای سازمان ملل و اتمام ماموريت به وادی سازندگی قدم نهاديم.»       پرويز فتاح به مدت سه سال "مدير امور قراردادی پروژه‌های عمرانی در امور سازندگی" قرارگاه خاتم‌الانبيا و "عقد قراردادهای پروژه ملی در سطح کشور" شد و به مدت ۱۱ سال نيز "قائم‌مقام و معاون فنی شرکت مهندسی سپاسد" بود. مديريت پروژه‌ سدهای کرخه و گتوند از جمله مهمترين مسئوليت‌های وی در اين دوران محسوب می‌شود. خودش می‌گويد که بعد از پايان جنگ، بيشتر روزها را برای کار در پروژه‌های سازندگی، در "بيابان"‌ها گذرانده است: «اولين کارم را با سد عظيم کرخه شروع کردم. کار ما ترکيبی از کارهای فنی و اجرايی بود و بيشتر عمرم را قبل از دولت، در بيابان بودم. چراکه سدها در نقاط دورافتاده و بيابانی ساخته می‌شوند و زندگی سختی تجربه می‌شود. بعضا مثل دوران جنگ، در چادر و کانکس می‌مانديم تا آن پروژه راه اندازی شود.» همسر پرويز فتاح، "معلم" بود که به گفته خودش «به دليل مشغله‌های زياد» همسرش دست از کار کشيد اما برای پر کردن اوقات‌اش، به تحصيل در رشته "مترجمی زبان انگليسی" روی آورد. آقای فتاح و همسرش، دو فرزند دارند؛ دخترش «نعيمه»، دانش آموخته رشته حقوق دانشگاه تهران و پسرش «اميرحسين» نيز دانشجوی رشته نرم‌افزار است. آقای فتاح، سال ۱۳۶۸ مدرک ليسانس مهندسی عمران را از دانشگاه صنعتی شريف دريافت کرد و سال ۱۳۸۲ نيز از همين دانشگاه در رشته کارشناسی ارشد صنايع در گرايش "سيستم‌ها" فارغ التحصيل شد. او از سال ۱۳۷۲ و به مدت پنج سال عضو هيئت علمی دانشگاه و سال‌های ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۵ نيز معاون تحصيلات تکميلی و عضو شورای دانشگاه امام حسين بود. وی غير از تسلط بر زبان ترکی، با دو زبان انگليسی و کردی آشنا است. فتاح اما يک بار از مرگ حتمی گريخت؛ در حج خونين سال ۱۳۶۶ وی از جمله افرادی بود که در ميان زائران حضور داشت؛ به شدت مريض و در يکی از بيمارستان‌ها بستری شد و در جريان حمله به زائران ايرانی وی نيز در ميان دهها کشته و زخمی قرار داشت و حتی زير دست و پای اين افراد نزديک بود جانش را از دست بدهد اما يک روحانی ناگهان به دادش رسيد؛ دستش را گرفت و وی را از ميان آوار جنازه‌ها بيرون کشيد؛ اين روحانی اما کسی نبود جز "سيدمحمود علوی"؛ وزير کنونی اطلاعات در دولت حسن روحانی که در آن سال، روحانی کاروان زيارتی آقای فتاح بود. 
 
ناگهان در وزارت؛ احمدی‌نژاد: «وقت نيست؛ برو برنامه بنويس!»
 
پرويز فتاح زمانی، با سال‌ها فعاليت در جبهه و سپاه اما زمانی چهره شد که به عنوان وزير نيرو در دولت نخست محمود احمدی‌نژاد به مجلس شورای اسلامی معرفی شد؛ آشنايی پرويز و محمود اما سابقه‌ای سی ساله داشت. وی ۲۳ شهريورماه سال ۱۳۹۲ با حضور در برنامه تلويزيونی "شناسنامه" در شبکه سوم تلويزيون دولتی جمهوری اسلامی درباره سابقه دوستی‌اش با احمدی‌نژاد چنين گفت: «آشنايی ما با آقای احمدی‌نژاد به اول انقلاب بازمی‌گشت، ايشان دانشجوی علم و صنعت بود؛ دانشگاه‌ها تعطيل شدند. اينها يک تيمی بودند از دانشگاه علم و صنعت و با استادشان به استان ما آمدند. يکی استاندار شد و بقيه هم معاون و فرماندار شدند و بنده هم که آنجا بودم به واسطه مسائلی با  انقلاب آشنا بودم و آشناتر شديم و آشنايی اوليه ما با آقای احمدی‌نژاد از اروميه آغاز شد.»  اين رفاقت اما در دوران استانداری محمود احمدی‌نژاد در استان اردبيل نيز همچنان دورادور ادامه يافت: «در دولت آقای هاشمی، {احمدی‌نژاد} استاندار اردبيل بود و از ما دعوت کرد که او را کمک کنيم و من دو بار به اردبيل رفتم. وقتی شهردار تهران شد دوباره ما را برای معاونت عمرانی دعوت کرد که معاون وی شوم اما چون بنده مشغول سد کرخه بودم نتوانستم اجابت کنم که در دولت نهم وی از من دعوت کرد.» فتاح می‌گويد که با وجود رابطه نزديکش با احمدی‌نژاد اما از شش ماه قبل از انتخابات سال ۱۳۸۴ هيچ ديداری با وی نداشته و انتخابش به عنوان وزير نيرو، تصميمی "غيرمنتظره" از سوی احمدی نژاد بوده است: «من مشغول کارهای سد‌سازی و عمرانی بودم؛ پسرم امير‌حسين که عمره دانش‌آموزی می‌رفت را به فرودگاه بردم در راه ساعت ۷ صبح زنگ زدند که آقای رئيس‌جمهور با شما کار دارد. همان تلفن را جواب دادم و گير افتادم و وی گفت که کارت دارم آب دستت است بگذار و بيا، همين.» وی درگفتگو با شماره روز ۲۳ اسفندماه سال ۱۳۸۸ روزنامه "جام جم" چاپ تهران درباره شرح ديدارش با احمدی‌نژاد و مذاکره برای قبول وزرات نيرو گفت: «رفتيم خدمت آقای رئيس جمهوری. ايشان يک جمله گفت: ديروز جمعه عصر من ليست را بسته بودم، بعد گفتم يک بار ديگر نگاه کنم و امروز (شنبه) آن را بفرستم مجلس که عکس شما را ديدم و احساس کردم جای شما خالی است.» وی ادامه داد: «گفتم شوخی نکنيد، من آماده نيستم، برنامه ندارم. گفت اسمت را می‌نويسم برو و مقدمات کار را فراهم کن.
 
من اصلا برنامه نداشتم. گفت اجازه نداری منزل بروی، همين جا بنشين و کارت را شروع کن و برنامه بنويس، ما هم همين طور رفتيم مجلس.» اين در حالی است، به گفته پرويز فتاح، وی و خانواده‌اش تا آن زمان در "گمنامی" زندگی می‌کردند و بدين خاطر، همسرش با قبول مسئوليت وزارت توسط وی مخالف بود: «به همسرم گفتم، اول باور نکرد و گفت قبول نکن، چون زندگی ما روال ديگری داشت و ما در وادی اين چيزها نبوديم و به زندگی در گمنامی بسيار راضی بوديم.» فتاح اما با کسب رای اعتماد مجلس شورای اسلامی به وزارت نيرو رسيد؛ در روز رای اعتماد، بر اساس ترتيب حروف الفبا وی آخرين وزير پيشنهادی دولت بود که پشت تريبون رفت و از خود و برنامه‌اش سخن گفت؛ فتاح اما تا پيش از آن آنچنان "پشت صحنه" بود که نه آداب سخنوری می‌دانست و حتی نه خبرنگاری وی را می‌شناخت. وی ۲۰ شهريورماه ۱۳۸۹ در گفتگو با خبرگزاری "مهر"، در توصيف نخستين روز ورودش به ساختمان مجلس می‌گويد: «خاطرم هست روز اول که بنده به همراه محافظان و همراهان به مجلس رفتم، نمی‌دانستم از کدام در بايد به سمت صحن بروم. اولين بار هم که در کميسيون رفتم، سه- چهار نفر بوديم، از ما سئوال شد کدام يک از شما کانديدا برای وزارت نيرو هستيد و مرا نمی‌شناختند.» پس بعيد نيست که خبرنگاران نيز وی را نمی‌شناختند تا اينکه خود به ميان خبرنگاران رفت: «روز اول که به مجلس رفتم و خبرنگاران حضور داشتند، هيچ کس مرا نشناخت و من به ميان خبرنگاران رفتم، تا اين اندازه ناشناختگی وجود داشت.»  فضای کار در وزارت، دولت و کميسيون‌های مجلس با فعاليت‌های پيشين فتاح عميقا متفاوت بود: «طی اين سالها بعضا مثل دوران جنگ، در چادر و کانکس می‌مانديم تا آن پروژه راه‌اندازی شود ... اما بحث دولت نهم که پيش آمد، آقای دکتر احمدی‎نژاد مرداد سال ۸۴ بنده را دعوت به کار کرد. خيلی تفاوت بود بين فضايی که من به آن دعوت شده بودم و فضايی که در آن کار و زندگی می‌کردم.» با اين حال اما پرويز فتاح با ۱۹۴ رای مثبت از سوی نمايندگان مجلس شورای اسلامی که رای بالايی محسوب می‌شود، به ساختمان بلند وزارت نيرو در تقاطع خيابان‌های وليعصر- نيايش تهران رفت. خودش می‌گويد که حتی نگهبان در ورودی وزارت نيرو نيز وی را نمی‌شناخت: «روز اول کار در وزارت نيرو که شنبه بود، صبح زود به وزارتخانه رفتم. آن زمان شروع به کار وزارتخانه ساعت ۷ و ۳۰ دقيقه صبح بود و من خودم رفتم و نگهبان از من پرسيد شما؟ گفتم: بنده حقير قرار است که وزير باشم. خودش را جمع و جور کرد، چون مرا نمی‌شناخت. »
 
 
فتاح و احمدی‌نژاد؛ دو رفيق و دو همکار
 
رابطه پرويز فتاح و محمود احمدی‌نژاد اما تا پيش از گسترده شدن دايره نفوذ و اعمال نظر اسفنديار رحيم مشايی در دولت بسيار نزديک و دوستانه بود؛ آنچنانکه فتاح برخلاف ساير وزرای کابينه نخست دولت احمدی‌نژاد "سرزده" و "بی وقت قبلی" حتی هنگام صرف نهار می‌توانست به ديدار دوست ديرينش و رئيس جمهور وقت برود: «آقای رئيس جمهور که در رياست جمهوری ناهار ميل می‌کردند، من نديدم ساير وزرا سرزده به اتاق وی بروند و با او ناهار بخورند، اما من می‌رفتم. بدون اينکه زنگ بزنم، سرزده می‌رفتم. من هم سر سفره می‌نشستم و ناهار می‌خورديم و صحبت هم می‌کرديم. ساير وزرا اين رعايت حريم را داشتند، در دولت نيز همين بود. آقای رئيس جمهور چون مرا دوست داشتند، با نگاه و خطابش و روابطش معلوم بود که ملاحظه مرا می‌کنند.»  وی با تاکيد بر اينکه «من با رئيس جمهور جزء صميمی‌ترين‌ها بودم»، می‌افزايد: «البته بعضا با حفظ حرمت، گلايه‌ای از ايشان داشتم و می‌گفتم: ببخشيد دکتر، چرا شما اين حرف را زديد نمی‌شد طور ديگری بگوييد ... برخی اوقات نيز ايشان جدی‌تر يا به تعبير من تندتر با من صحبت و خطاب می‌کرد.» اين رابطه نزديک بين دو رفيق قديمی تا پايان کار دولت نهم بين رئيس جمهوری و وزير نيروی وقت باقی ماند آنچنانکه فتاح اولين نفری بود که معرفی محمود احمدی‌نژاد به عنوان پيروز انتخابات جنجالی و مخدوش سال ۱۳۸۸ را حضورا به وی تبريک گفت؛ همسرش نيز تلفنی با احمدی‌نژاد صحبت کرد: «بعد از انتخاب شدن ايشان، بنده اولين فردی بودم که در دفتر نزد آقای رئيس جمهور رفتم. يعنی اولين وزير که نزد رئيس جمهور رفتم؛ صبح روز شنبه بعد از انتخابات... ايشان خيلی ابراز لطف کردند. همان جا ايشان با همسر بنده تلفنی صحبت کرد. شايد همسر من جزء اولين افرادی بود که بعد از انتخابات مستقيم با آقای رئيس جمهور صحبت کرد و تبريک گفت و ايشان نيز تشکری از همسرم داشت که آقای فتاح در اين مدت خيلی تحت فشار بود و اذيت شد؛ اين خيلی لطف است.» آخرين جمعه پيش از انتخابات رياست جمهوری مخدوش سال ۱۳۸۸ نيز محمود احمدی‌نژاد با فتاح تماس تلفنی گرفت؛ حرف‌هايی رد و بدل شد که احمدی‌نژاد را "متاثر" کرد و فتاح را به "گريه" انداخت: «من مرتب با ايشان تماس داشتم. آخرين جمعه قبل از انتخابات را به خاطر دارم که صبح منزل بودم که ايشان تماس گرفت و حدود ۱۰ دقيقه با هم صحبت کرديم. اين صحبت‌ها به جايی کشيده شد که پشت تلفن هم من گريه کردم و هم آقای رئيس جمهور متاثر شد.»
 
غروب روابط وزير و رئيس؛ «احمدی‌نژاد تغيير کرد»
 
روابط صميمانه پرويز فتاح و محمود احمدی‌نژاد اما همچون بسياری از ديگر ياران نزديک رئيس جمهور وقت جمهوری اسلامی، به سردی گراييد و هر چقدر که دامنه نفوذ اسفنديار رحيم مشايی در دولت بيشتر می‌شد، از شمار همراهان هميشگی احمدی‌نژاد نيز کاسته شد. پرويز فتاح اما عليرغم انتقاد به رفتار احمدی‌نژاد در باز گذاشتن دست مشايی برای اعمال نظر در زمينه‌های مختلف، بر خلاف شمار ديگری از اعضای کابينه شمشير از رو نبست؛ ترجيح داد از کابينه کناره گيرد و انتقادهايش نسبت به روند اجرايی کشور را گاه به گاه در برخی مصاحبه‌ها ابراز کند. فتاح که در کابينه دوم محمود احمدی‌نژاد از حضور در دولت انصراف داد و پستی نپذيرفت، درباره تفاوت های دولت اول و دوم احمدی‌نژاد و دليل تصميمش برای خروج از دولت می‌گويد: «ترکيب دولت نهم و دهم با هم متفاوت بود. چينشی که رئيس جمهور انجام داد و افرادی را که آورد، از بحث آقای مشايی که شروع شد و مباحث ديگر، نشان داد که مسير قدری متفاوت است.»  فتاح معتقد است که حضور در قدرت اساسا رفتار احمدی‌نژاد را تغيير داد: «شناختی که از احمدی‌نژاد داشتم با احمدی‌نژاد آخر دولت دهم بسيار متفاوت بود و اين نشان می‌دهد که سياستمداران با تجربه هم در کنش و واکنش واقعيت‌های سياسی تغيير می‌کنند.» جدايی فتاح از کابينه نهم زمانی قطعی شد که با وجود مخالفت علی خامنه‌ای با تصميم احمدی‌نژاد برای سپردن مسئوليت معاون اولی رئيس جمهور به مشايی اما احمدی‌نژاد بر تصميمش در اين خصوص اصرار کرد و حتی اداره يکی از جلسات کابينه را به وی سپرد؛ زمانی که شماری از اعضای کابينه در اعتراض به معاون اولی اسفنديار رحيم مشايی، جلسه کابينه را "نيمه کاره" ترک کردند؛ فتاح به ديواری تکيه داد و "گريست": «تکيه به صندلی و ديوار اتاق کردم و گفتم چه بر سر ما آمد.» وزير وقت نيرو در شرح اين جلسه کابينه می‌گويد: «در آن جلسه آقای مشايی رفت و در صندلی معاون اول قرار گرفت و يک نيمه جلسه را اداره کرد. اعتراض‌های وزرا به اين مساله باعث شد جلسه به هم بخورد و رئيس جمهور نيز با حالت قهر از جلسه هيات دولت بيرون برود؛ اين تنها جلسه کابينه بود که به اين شکل به هم خورد.»
 
وی اسفندماه سال ۱۳۸۸ به روزنامه "جام جم" گفت که از يک ماه پيش از پايان کار دولت نهم تصميمش برای کناره‌گيری از دولت را اتخاذ کرده بود: «قبل از انتخابات هم برای من مسلم بود که ديگر همکاری نخواهم داشت و اين بحث را با همکاران وزارت نيرو هم در ميان گذاشتم. از يک ماه قبل از انتخابات به بعد نه مصاحبه‌ای کردم، نه بازديدی داشتم و نه افتتاحی انجام دادم و کاری نکردم که امور وزارت نيرو به خاطر آن مختل شود، ولی معلوم بود که چه تصميمی دارم و اين موضوع برای آقای احمدی نژاد هم مسلم شده بود.» فتاح البته همه پلهای پشت سر را خراب نکرد و ترک دولت را به معنای پايان رابطه‌اش با احمدی‌نژاد نمی‌داند: «لزوما هر جدايی به معنای اختلاف نيست آن هم از نوع سياسی. گاهی پدر و پسر، دو برادر يا دو دوست نمی‌توانند با هم کار کنند. آقای رئيس جمهور يک سبک خاصی دارد و نشان داده اند رودربايستی با کسی ندارد.» وی با اين حال، رفته رفته بر شدت انتقادهايش از دولت دوم محمود احمدی‌نژاد افزود؛ آنچنانکه مردادماه سال ۱۳۸۹ با طرح انتقادهايی صريح از روند خصوصی به شدت انتقاد و دولت را تلويحا به "دور زدن قانون" و ايجاد نوعی "رانت" برای خود متهم کرد. وی نخستين بار فاش کرد که دولت، سهام شرکت سايپا را به قيمت سه برابر، به خودش فروخته است: «دولت همين اواخر سايپا و ايران خودرو را در قالب بلوک ۱۸ درصدی در بورس واگذار کرد، اما اين سئوال مطرح است که چرا دولت معامله ايران خودرو را ملغی اعلام کرد؟ بايد از دولت پرسيد که چرا معامله ايران خودرو را بهم زد يا چرا سايپا را به سه برابر قيمت فروخت. چطور می‌شود که هم دولت فروشنده و هم شرکت وابسته به سايپا خريدار باشد؟» فتاح در ادامه انتقادهايش گفت: «قيمت پايه سهام سايپا ۳۰۰ تومان بود ولی هر سهم را ۸۴۰ تومان فروختند. ما که در کار اقتصادی هستيم، می‌گوييم بر اين عقل بايد شک کرد.» در اوج کشمکش ميان مخالفان اسفنديار رحيم مشايی و احمدی‌نژاد، وزير سابق نيرو در دولت نهم نيز بر شدت انتقادهايش از نابسامانی و فقدان مديريت در سطوح اجرايی بالای کشور افزود. فتاح دی ماه سال ۱۳۹۰ با حضور در برنامه تلويزيونی "ديروز، امروز، فردا" از ربط دادن تمامی مشکلات اقتصادی کشور به "تحريم‌ها" به شدت انتقاد کرد و با تاکيد بر اينکه «اقتصاد يک علم است»، گفت که «تورم ربطی به تحريم ها ندارد.» وی صبح روز بعد از اين برنامه تلويزيونی در تماس تلفنی با محمدحسين رنجبران، مجری برنامه، بخشی از سخنانش را که در دلش مانده بود نيز به زبان آورد: «آقايان بيايند برای مردم توضيح دهند بگويند دليل اين نابسامانی کجاست؟ مگر الان ما تحريم شده‌ايم که اينگونه القا می‌کنيد؟ من با وزير نفت ارتباط نزديک دارم؛ الان يک بشکه نفت ما هم معطل نمی‌ماند و روی هوا می‌برند. چرا بايد اينگونه به مردم القا کنيم که تحريم‌ها باعث اين وضع است؟» وزير سابق نيرو حتی با اجرای فاز دوم هدفمندی يارانه‌ها توسط دولت احمدی‌نژاد نيز مخالفت کرد: «با اين اوضاع و احوال می‌گويند می‌خواهيم گام دوم هدفمندی را اجرا کنيم و پول بيشتری به مردم بدهيم؛ انگار نمی‌دانند الان پول بيشتر دادن به مردم خدمت به آنها نيست بلکه سم است.» فتاح يک ماه بعد نيز مهمان برنامه "پارک ملت" در تلويزيون دولتی جمهوری اسلامی شد و از "دروغ گويی‌ها" و "آمارسازی"‌های دولت به شدت انتقاد کرد: «مردم می‌فهمند و حتی از چهره مسوولان هم متوجه می‌شوند که وقتی مثلاً آمار می‌دهند، يا می‌گويند رشد اقتصادی‌مان اينقدر شده، يا تورم فلان اندازه شده، راست می‌گويند يا دروغ؟» به اين ترتيب، نه تنها آفتاب رفاقت سی ساله فتاح و احمدی‌نژاد غروب کرد بلکه وزير سابق نيرو دريافت که کابينه و اصولگرايی ريسمانی نيست که برای ماندن در قدرت بتوان به آن چنگ زد. چهار سال حضور در کابينه به فتاح آموخت که جناح بندی‌های سياسی، فراز و فرودهايی دارد که چندان باب ميل‌اش نيست و به همين دليل تصميم گرفت تا بار ديگر به پشت صحنه بازگردد؛ سپاه پاسداران.
 
تکنوکرات سپاهيان؛ «اينجا راحت‌تر هستم»
 
پرويز فتاح بعد از وزارت، به سپاه بازگشت و آنگونه که خود شرح می دهد از اين تصميمش بسيار راضی است. وی مردادماه سال ۱۳۸۸ از حضور در دولت ابراز خستگی کرده بود: «خسته شده‌ام، نمی‌خواهم در دولت بمانم.» آقای فتاح ساعت ۱۶ عصر روز سه شنبه ۳۱ شهريورماه سال ۱۳۸۸ در مراسمی با حضور فرماندهان بلندپايه سپاه پاسداران از سوی محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران به عنوان "جانشين قرارگاه سازندگی خاتم الانبيا" و "مديرعامل بنياد تعاون" منصوب شد. مديرعامل پيشين اين بنياد، سردار احمد وحيد دستجردی بود که به عنوان جانشين وزير دفاع و پشتيبانی نيروهای مسلح منصوب شد. آقای جعفری همچنين مهرداد بذرپاش، از فعالان پيشين بسيج دانشجويی و نماينده کنونی مجلس شورای اسلامی را نيز که در آن زمان، از سمت خود به عنوان "رئيس سازمان ملی جوانان" توسط محمود احمدی‌نژاد، رئيس جمهور وقت برکنار شده بود، به عنوان "قائم مقام بنياد تعاون" منصوب کرد. بر اساس آگهی تصميمات موسسه بنياد تعاون سپاه پاسداران که ۱۹ بهمن‌ماه سال ۱۳۸۸ در روزنامه رسمی جمهوری اسلامی منتشر شد، طبق صورتجلسه هيات امنای اين بنياد، آقای فتاح به عنوان "عضو هيئت مديره" و "مديرعامل" بنياد تعاون سپاه انتخاب شد. مرتضی رضايی، جمال آبرومند، احمد وحيد دستجردی به عنوان ديگر اعضای هيات مديره اين بنياد معرفی شدند. عضويت آقای فتاح در هيات مديره اين بنياد همچنين مهرماه سال ۱۳۹۰ نيز در روزنامه رسمی کشور بار ديگر اعلام و تمديد شد.
 
وی يک سال بعد نيز بار ديگر به عنوان "مديرعامل" اين بنياد معرفی شد و اين موضوع در روزنامه رسمی کشور به اطلاع عمومی رسيد. به موجب آگهی تصميماتی که بهمن‌ماه سال ۱۳۸۹ بعد در روزنامه رسمی جمهوری اسلامی منتشر شد، آقای فتاح در موسسه کانون بازنشستگاه سپاه پاسداران نيز به عنوان عضو هيات مديره انتخاب شد. فرمانده سپاه پاسداران در واکنش به برخی اظهارنظرها مبنی بر اينکه "بنياد تعاون سپاه" به جايگاه "افراد برکنار شده توسط دولت" تبديل شده است، با تاکيد بر اينکه «فتاح و بذرپاش از دوستان و رفقای ما و نيروهای انقلاب هستند»، گفته بود: «آنها که به هر دليلی نتوانسته‌اند با دولت همکاری کنند، در مجموعه سپاه و در جايی که بتوانند نقش موثری داشته باشند بکار گرفته شده‌اند لذا نبايد به برداشت‌های منفی از اين موضوع توجه کرد.»  فتاح اگر چه هرگز حاضر نشد همچون ديگر وزرای برکنار شده شمشير را برای دولت احمدی نژاد از رو ببندد اما در مقام مديرعامل بنياد تعاون سپاه با دولت اختلافات زيادی پيدا کرد.اختلافات ميان بنياد تعاون سپاه و قوه مجريه صرفنظر از اختلافات شخصی ميان محمود احمدی نژاد و فرماندهان سپاه ريشه در جايگاه اين دو نهاد و فرايند خصوصی سازی در ايران نيز داشت. از مهم ترين اختلافات بنياد تعاون سپاه و دولت بر سر حضور سپاه در صنعت خودروسازی بود. سپاه که از ديرباز از طريق گروه بهمن در صنعت خودرو حضور داشت آماده می شد تا در فرايند خصوصی سازی صنايع دولتی، صنعت خودرو را نيز همچون ديگر عرصه های صنعت به تصرف خود درآورد. دولت محمود احمدی نژاد اما زير بار نرفت تا داد پرويز فتاح بلند شود و در مصاحبه با جام جم گله کند که «دولت سهام سايپا را سه برابر قيمت به خودش فروخت.»
 
در همان مصاحبه پرويز فتاح می گويد «بايد از دولت پرسيد که چرا معامله ايران خودرو را بهم زد يا چرا سايپا را به سه برابر قيمت فروخت. چطور می شود که هم دولت فروشنده و هم شرکت وابسته به سايپا خريدار باشد. اين روش با کدام عقل اقتصادی جور در می آيد، ضمن اينکه بنياد تعاون سپاه را هم محترمانه از معامله بيرون کردند.» فتاح در پاسخ به انتقادات به فعاليتهای اقتصادی بنياد تعاون سپاه با اشاره به فرمان آيت الله خمينی در سال ۱۳۶۵ برای تشکيل "بنياد تعاون سپاه" می‌گويد: «اين بنياد وظيفه تأمين مسکن کادر سپاه و بسيجيان و ايثارگران را در برنامه کاری خود دارد و يکی از مسکن‌سازان عمده کشور به شمار می‌رود و دارای ۲۴ شرکت است که کار اصلی آن‌ها مسکن‌سازی است. ۳ موسسه مالی اعتباری انصار، ثامن و مهر را نيز در اختيار دارد که فعاليت‌های قرض‌الحسنه‌ای کاملاً اسلامی انجام می‌دهد.» وی درباره دليل انتخاب "بنياد تعاون" به عنوان مسئوليت جديدش بعد از خروج از کابينه توضيح می‌دهد: «من دنبال اين بودم که جايی باشم که هم ماهيت عمرانی داشته باشد و هم ماهيت خدمت‌رسانی. از طرف ديگر برای من خدمت به نيروهای ارزشی خيلی شيرين است.» پرويز فتاح از قرارگاه سازندگی "خاتم الانبيا" به عنوان "شجره طيبه" ياد می‌کند و می‌گويد که اين قرارگاه با "مجوز دولت اول علی اکبر هاشمی رفسنجانی" و "با اذن" علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی شروع به کار کرد واگرچه در ابتدا "چنين دورنمايی برای آن تصور نمی‌شد" اما رفته رفته "اينهمه بال و پر پيدا کرد" و "گسترده" شد تا جايی که به گفته وی، «بعضی از خودی‌ها الان منتقد می‌شوند که چرا اينقدر بزرگ شده است.» وزير سابق نيرو خوشحالی خود از بازگشت به نهادهای زيرمجموعه سپاه پاسداران را اينگونه توصيف می‌کند: «تحصيلات و تجربيات من با قوه قضائيه هم همخوانی ندارد، بنده از سپاه به دولت مامور شده بودم. بنابراين به اصلم برگشتم.»
 
وی می‌گويد که از مدتها قبل تصميم داشت که در اولين فرصت به بدنه سپاه بازگردد: «خاطرم هست آخرين مصاحبه سال ۸۷ که در صدا و سيما انجام شد، مجری از من پرسيد که اگر شما در دولت دهم نبوديد، می‌خواهيد چکار کنيد؟ گفتم علاقه دارم که به کارهای قبلی خودم برگردم، و اين اتفاق افتاد.» آقای فتاح مردادماه سال ۱۳۹۱ در برنامه تلويزيونی "ديروز، امروز، فردا"، فضای بنياد تعاون را "آرام اما پرمشغله" و آن را نهادی "حساس" توصيف کرد و افزود: «عرصه بنياد هم خدماتی و هم اقتصادی است؛ ما سعی می‌کنيم بنياد آرام اداره شود‌ چرا‌که معتقدم در عرصه اقتصادی آرامش می‌تواند بيشتر با تدبير و عقلانيت همراه شود.»  وی البته آنچنان از عملکرد اقتصادی بنياد دفاع می‌کند که همزمان با بالا گرفتن بحث‌ها در خصوص اختلاس سه هزار ميليارد تومانی و شنيده‌هايی مبنی بر درگير بسياری از نهادهای حکومتی در اين فساد، آبان ماه سال ۱۳۹۰ در گفتگو با خبرگزاری نيمه‌حکومتی "مهر" با بيان اينکه «هيچ يک از نهادهای مالی بنياد تعاون سپاه درگير اين اختلاس نبوده‌اند»، تاکيد کرد: «البته اين زيرمجموعه‌ها نيز از اين اختلاس متاثر شده‌اند و اگرچه هيچ‌يک از آنها در اين موضوع ذره‌ای دخالت نداشته‌اند، ‌اما کارهای آنها نيز تحت تاثير قرار گرفته است.» زمانی که از پرويز فتاح درباره فعاليت‌های "بنياد" سوال پرسيده می‌شود، او قبل از هر چيز بر اين موضوع تاکيد می‌کند که "بنياد" خارج از "حسابرسی" ساير نهادهای دولتی است: «اينجا جای آرامی است و دولتی نيست ... وابسته به بودجه دولت نيست و در انتخاب همکاران ما بايد اصول و ضوابط کار خصوصی را در نظر بگيريم و پرداختی‌های ما نيز همينطور است.»
 
وی با تاکيد مجدد بر "عدم پاسخگويی" بنياد به نهادهايی همچون "مجلس" و حتی "سازمان بازرسی کل کشور" ادامه می‌دهد: «ما برخلاف دولت در مقابل مجلس، وظيفه پاسخگويی نداريم که مثلا تذکر بگيريم و مورد سئوال قرار بگيريم. سازمان بازرسی کل کشور مثل سيستم‌های دولتی و عمومی به اينجا ورود ندارد و خصوصی محسوب می‌شود، اينها مزايای کار است.» "بانک انصار"، "بانک مهر" و "موسسه ثامن الائمه" از جمله بانک‌ها و موسسات ريز و درشتی هستند که زيرمجموعه "بنياد تعاون سپاه" محسوب می‌شوند. شرکت‌های "کشت و صنعت شاداب خراسان"، "خدمات هوايی پارس" و "صنايع غذايی مائده" نيز از جمله شرکت‌هايی محسوب می‌شوند که "صد در صد" از سهام آنها به "بنياد تعاون سپاه پاسداران" تعلق دارد. اما مهمترين زمانی که نام "بنياد تعاون سپاه" بر سر زبان‌ها افتاد به شهريورماه سال ۱۳۸۸ باز می‌گردد که ۵۱ درصد از سهام "شرکت مخابرات ايران" به ارزش تقريبی ۸ ميليارد دلار در عرض "کمتر از نيم ساعت" در "معامله‌ای بی‌رقيب" به کنسرسيوم موسوم به "اعتماد مبين" (بعدها به شرکت "توسعه اعتماد مبين" تغيير نام پيدا کرد)، متشکل از شرکت‌های سرمايه‌گذاری "توسعه اعتماد" و "شهريار مهستان" که از شرکت‌های زيرمجموعه "بنياد تعاون سپاه" هستند و شرکت "گسترش الکترونيک مبين ايران"، از شرکت‌های زيرمجموعه "ستاد اجرايی فرمان امام" واگذار شد.  پرويز فتاح اما از گسترده‌تر شدن دايره فعاليت‌ها و برنامه‌های بنياد حتی به "ساخت و ساز" و از سرگيری فعاليت‌های "۲۰ سال قبل" اين بنياد در خانه‌سازی خبر می‌دهد: «ما ۲۳ شرکت رسمی داريم که کار ساخت و ساز مسکن انجام می‌دهند... هم اکنون در اکثر نقاط کشور، "بنياد تعاون" مسکن می‌سازد؛ اين خوب است يا بد؟ کار ساخت و ساز ما به وسعت ايران اسلامی است و در محروم‌ترين جاها خانه می‌سازيم.» به گفته وی، اين بنياد «وظيفه تامين مسکن کادر سپاه و بسيجيان و ايثارگران» را برعهده دارد و با دارا بودن "۲۴ شرکت" «که کار اصلی آنها مسکن‌سازی است»، در واقع، «يکی از مسکن‌سازان عمده کشور به شمار می‌رود.» وی البته تاکيد می‌کند که در انجام تمام اين کارهای اقتصادی توسط بنياد تعاون سپاه، تنها "رضای خداوند" و "رفاه حال مردم" مدنظر قرار می‌گيرد: «ما سود به آن معنا که در ذهن برخی افراد هست را مدنظر نداريم. سود اين است که يک هموطن با آرامش در يک خانه زندگی کند، اين الان مدنظر است.»
 
در توضيح اهميت نقش و نفوذ بنياد در فعاليت‌های اقتصادی، همين بس که "وزير" برای امضای قرارداد همکاری شخصا به دفتر مديرعامل "بنياد تعاون" می‌رود: «آقای وزير مسکن لطف کرده‌اند با دستور آقای رئيس جمهور سه ماه قبل به دفتر من آمدند، توافق‌نامه‌ای امضا کرده‌ايم که ۵۰ هزار واحد مسکونی در قالب مسکن مهر بسازيم.» پرويز فتاح ارديبهشت ماه سال ۱۳۹۳ در بازديد از خبرگزاری "تسنيم"، وابسته به سپاه پاسداران ضمن دفاع از عملکرد و فعاليت‌های اقتصادی سپاه پاسداران با تاکيد بر آنکه «ظرفيت سازندگی که در سپاه ايجاد شده است همواره در خدمت تمام دولت‌ها بوده است»، به عنوان مثالی در تائيد سخنانش افزود: «بنده خودم از بنيان‌گذاران قرارگاه سازندگی هستم و از ابتدا حضور داشتم. قرارداد سد کرخه را نيز خودم امضا کردم و زمين آن را نيز در سال ۷۰ تحويل گرفتم.» وی اصلی‌ترين هدف سپاه و نهادهای زيرمجموعه آن را در اين عبارت خلاصه می‌کند که «بحث ما اين است که پای خارجی‌ها به کشور باز نشود» چون به گفته وی، کشور نبايد "دچار وضعيت ارتجاعی" شود که «به جايی برگرديم تا دست اجانب و خارجی‌ها به کشور باز شود.» بازگشت به سپاه پاسداران البته محتمل‌ترين تصميم پرويز فتاح به شمار می‌رفت؛ چه آنکه با همرزمان سابقش راحت‌تر از افرادی همچون محمود احمدی‌نژاد و اسفنديار رحيم مشايی می‌توانست نشست و برخاست کند؛ از ديد سپاهيان اما پرويز فتاح، تکنوکراتی است که می‌شود به وی اعتماد کرد و پروژه‌های سنگين را به وی سپرد.
 
فتاح در حالی به سپاه بازگشت که بعد از پايان کار دولت نهم، مسئوليت‌های متعددی به وی پيشنهاد شده بود. از جمله، صادق محصولی، مردادماه سال ۱۳۸۸ که به عنوان "وزير پيشنهادی رفاه و تامين اجتماعی" در کميسيون‌های مجلس حضور می‌يافت، از پرويز فتاح به عنوان رئيس بعدی "سازمان تامين اجتماعی" نام می‌برد. "معاون اولی رئيس جمهور" در دولت دوم محمود احمدی‌نژاد، "استانداری آذربايجان غربی"، "شهرداری تهران"، "مديرعاملی راه‌آهن"، "سفير جمهوری اسلامی" در شماری از کشورها از جمله پيشنهادهايی است که بعد از خروج آقای فتاح از کابينه نخست احمدی‌نژاد به وی ارائه شد اما فتاح از پذيرش آنها سر باز زد و گفت: «من به درد اين کارها نمی خورم. من فنی هستم و مهندسم، تجربه‌ام چه قبل از وزارت و چه در دوران وزارت مهندسی بوده است.» حتی در آستانه انتخابات رياست جمهوری يازدهم در سال ۱۳۹۲ نيز زمزمه‌هايی درباره کانديداتوری وی از سوی "جبهه پايداری"، گروه نزديک به محمدتقی مصباح يزدی، روحانی تندروی هوادار علی خامنه‌ای نيز به گوش رسيد که وی رسما از تصميمش بر عدم کانديداتوری در اين انتخابات خبر داد.
 
 
"بچه‌حزب‌اللهی" وفادار به نظام و رهبر
 
در جمهوری اسلامی حضور در قدرت اما الزاماتی دارد که تا حدود زيادی برای همگان آشکار است و پرويز فتاح نيز همواره در همين مدار حرکت می‌کند؛ چه آن زمان که در سد کرخه فعاليت می‌کرد و چه در تحليلش از جنبش سبز همواره خود را نيرويی وفادار به نظام، رهبر و نهاد روحانيت اما نه آنچنان تندرو که در سيبل رسانه‌ها قرار گيرد، معرفی می‌کند. از جمله، وی در دی‌ماه سال ۱۳۹۲ در گردهمايی طرفداران علی خامنه‌ای به مناسبت سالگرد تظاهرات حکومتی موسوم به "۹ دی‌" طی سخنانی با تاکيد بر اينکه «نظام در جريان فتنه ۸۸ مظلوم واقع شد»، گفت: «نهم دی به تعبيری به طرح‌ها و نقشه‌های دشمنان برای براندازی نظام ولايی در ايران اسلامی مهر باطل زد.» وی ضمن ستايش از "بزرگ‌منشی" علی خامنه‌ای افزود: «مهم‌ترين عاملی که موجب شد انقلاب و نظام اسلامی از بحران فتنه هوشيارانه و با بصيرت عبور کند، بدون شک سعه صدر مثال‌زدنی رهبری معظم انقلاب در برخورد با فتنه‌گران بود.»
 
او در توصيف ارادت و نزديکی‌اش به رهبر جمهوری اسلامی می‌گويد که از وی "عيدی" می‌گيرد: «آقا به ما هزار تومانی عيدی دادند. يک بار آقا ۵۰۰ تومانی دادند؛ من گفتم اگر اجازه دهيد من چندتا برمی دارم.» کسانی که پای صحبت های وزير سابق نيرو نشسته‌اند، دريافته‌اند که وی در سخنانش پياپی به سخنان علی خامنه‌ای استناد می‌کند؛ مثلا درباره پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی با اشاره به سخنان خامنه‌ای مبنی بر اينکه «هم به آرمان‌ها بايد توجه شود و هم به واقعيت‌ها» می‌گويد: «ما در حال حاضر تاوان آرمان‌های خود را می‌دهيم. مسئله انرژی هسته‌ای بهانه است و آنها نظام را نشانه رفته‌اند.» فروردين ماه سال ۱۳۹۱ نيز فتاح با حضور در برنامه تلويزيونی "ديروز، امروز، فردا" بارها از کلمه «دشمن»، کلمه‌ای که در هر سخنرانی بارها توسط علی خامنه‌ای بکار گرفته می‌شود، استفاده کرد: «هميشه دشمن با ما رو در رو بوده... دشمن هميشه دشمنی کرده و اين دشمنی در ابعاد مختلف بروز کرده است... از دشمن نبايد جز دشمنی انتظار داشته باشيم اما بايد اين منطق را بپذيريم که دشمن شکست خورده است، ۳۲ سال است که دشمن از اين ملت شکست خورده است... الان فلش دشمن روی عرصه اقتصادی است.» وزير سابق نيرو خود را از جمله نيروهای "حزب‌الله" می‌داند و همواره از "بچه حزب‌اللهی‌ها" ستايش می‌کند چون به نظر وی، "بچه‌های حزب‌اللهی" و "ارزشی" در حوزه‌هايی که «ريسک و شهامت و جسارت بيشتر و جهادی» می‌خواهد، يعنی در «وادی‌های ناشناخته، جديد و ريسک‌پذير»، همواره "موفق" بوده‌اند و «خوب عمل می‌کنند.»
 
او با اشاره به بازديد علی خامنه‌ای از سد کرخه در اسفند سال ۱۳۷۵ می‌گويد که نيروهای کارفرما از طرف وزارت نيرو، «رفتند يک پارچه زدند که "ما توانسته‌ايم"» اما «نيروهای قرارگاه سازندگی رفتند از بازار انديمشک و دزفول هر پارچه برزنتی بود خريدند و شعار صدمتری روی آن نوشتند: حزب‌الله می‌تواند.» به گفته وی، علی خامنه‌ای نيز با ديدن اين پارچه‌نوشته‌ها "خنديد" و گفت: «هر دو شعار را ديدم. اين شعار {حزب‌الله می‌تواند} را حفظ کنيد که شعار بسيار خوبی است.» از آن سالها تا کنون اما تغييری در اين نگاه ستايش آميز آقای فتاح به حزب‌الله ايجاد نشده؛ آنچنانکه او ارديبهشت ماه سال ۱۳۹۳ نيز به خبرگزاری "تسنيم" گفت که همين الان نيز «فازهای ۱۵ و ۱۶ پارس جنوبی در اختيار نيروهای حزب‌اللهی و ارزشی قرارگاه سازندگی سپاه است که يک افتخار ملی است. حضرت آقا نيز ۲ سال قبل از آن بازديد داشتند.» فتاح اما غير از تعريف و تمجيد از علی خامنه‌ای، سعی می‌کند تا از ديگر روحانيون سرشناس و پرنفوذ در جمهوری اسلامی نيز ستايش کند؛ هر از گاهی به ديدار روحانيون ساکن قم می‌رود و در مراسم ختم روحانيون يا بستگان روحانيون معتمد نظام حضور می‌يابد. به عنوان مثال، وی بعد از مرگ آيت‌الله "عزيزالله خوشوقت"، از روحانيون پرنفوذ و نزديک به علی خامنه‌ای، از "۲۵ سال شاگردی" و "رفت و آمد"ش نزد اين روحانی خبر داد و وی را "تجسم بصيرت" توصيف کرد. فتاح همچنين در ستايش از اين روحانی که از وی به عنوان يکی از روحانيونی که فتوای قتل دگرانديشان در جريان قتل‌های زنجيره‌ای را صادر می‌کرد، نام برده می‌شود، از هيچ مبالغه‌ای فروگذار نکرد آنچنانکه گفت عزيزالله خوشوقت از نظر خلق و خو "شبيه پيامبر اسلام" بود. 
 
وی اگرچه می‌گويد که مهارتی در فن سخنوری ندارد و فقط "مهندس" است و "کار فنی" بلد است اما برای نشان دادن حمايت و وفاداری‌اش به نظام جمهوری اسلامی، گهگاه "تحليل سياسی" نيز ارائه می‌دهد؛ آنچنانکه حوادث مربوط به انتخابات رياست جمهوری سالی ۱۳۸۸ را «زيباترين نماد دموکراسی» توصيف کرده و افزوده است: «کجای دنيا چنين چيزی وجود دارد. لااقل شب نمی‏آيند بيرون، در طول روز با يک سخنرانی و کف و سوت، همه چيز تمام می‏شود.» به نظر وی، «ايران پس از انقلاب به سمت دموکراسی رفته است» چون «قرن‌ها حکومت در ايران به صورت "موروثی" بوده اما انقلاب اسلامی به يمن وجود حضرت امام، باعث شد نماد انتخابات ريشه دار شود.» فتاح البته با دوستان خارجی جمهوری اسلامی نيز ارتباط‌های خوبی دارد؛ از آن جمله است دوستی نزديکش با جلال طالبانی، سياستمدار عراقی نزديک به مقامات حکومت تهران، رهبر حزب "اتحاديه ميهنی کردستان" و رئيس جمهور عراق. رابطه فتاح و طالبانی به سال‌های جنگ باز می‌گردد: «ما در جبهه با آقای طالبانی ارتباط زيادی داشتيم. گاهی ايشان را من به ايران می‌آوردم. زمان جنگ در عراق رفت وآمدهای زيادی به منزل ايشان داشتم و زندگی کاملاً چريکی و پنهانی داشتيم، هم سفره بوديم و در سخت‌ترين شرايط زمان صدام، در منزل ايشان بودم.» چرخش قدرت و روزگار اما يکی را در ايران به وزارت رساند و ديگری نيز بعد از سقوط ديکتاتور بغداد، رئيس جمهور عراق شد: «هيچ‌کدام چنين فکری نمی‌کرديم. هر وقت آقای طالبانی در دولت نهم به ايران می‌آمد، من نماينده دولت برای استقبال بودم و هر بار که من می‌رفتم عراق، آقای طالبانی خيلی گرم استقبال می‌کردند.» از سوی ديگر، تسلط تقريبی فتاح به زبان کُردی به وی کمک می‌کند تا راحت‌تر با طالبانی به گفتگو بنشيند. علی خامنه‌ای نيز يک بار در حضور طالبانی در ستايش از فتاح وی را "يک بسيجی واقعی" توصيف کرد و طالبانی نيز با بيان اينکه «کاک فتاح برای ما زياد زحمت کشيدند»، گفت: «ايشان از نظر ما هم يک پيشمرگ کُرد هستند.» اما منظور جلال طالبانی از "زحمات زياد" فتاح برای عراق چيست؟ فتاح در اين باره می‌گويد: «در دوره نهم، ما سرمايه‌گذاری زيادی در عراق بويژه در بخش برق انجام داديم. صادرات برق ما تا بغداد و بصره و العماره رفت و ۲ نيروگاه در حال احداث داريم. فاضلاب شهر مقدس کربلا، برق شهر مقدس نجف و کربلا را انجام داديم.»
 
فتاح؛ مردی برای پشت صحنه
 
پرويز فتاح، اين رزمنده سال های دور، مهندس سپاهيان و وزير احمدی‌نژاد اينک بار ديگر به فعاليت‌های فنی-مهندسی در بدنه سپاه پاسدارن بازگشته است. به نظر می‌رسد که نهادی همچون "بنياد تعاون سپاه" فضای مناسبی برای فعاليت چهره‌هايی همچون پرويز فتاح است؛ عرصه‌ای بدون حسابرسی، در کنار همرزم‌های پيشين، دور از هياهوی سياست و جناح‌بندی‌های مرسوم، نزديک به بيت رهبر جمهوری اسلامی و آنگونه که خودش نيز می‌پسندد، حضور همزمان در متن و حاشيه قدرت؛ گمنامی در عين نفوذ. يک بار احمدی‌نژاد به وی گفته بود: «من شما را عين خود می‌دانم.» به اين جمله احمدی‌نژاد اگرچه نمی‌توان همچون آمارهای وارونه‌اش اعتماد کرد، اما آبستن حقيقتی است که شايد چندان دور از واقعيت نباشد. فتاح نيز از جمله مردان پيچيده جمهوری اسلامی است که از سپاه آغاز کرد؛ مهندس شد؛ به دولتمردی رسيد و شهره شد. با اين حال، فتاح اما سبک متفاوتی از سياست‌ورزی را پيش گرفته؛ آنچنانکه همواره خود را "سپاهی" و "بچه حزب‌اللهی" می‌داند و ترجيح می‌دهد که به جای وزارت و وکالت همچنان در فضای کدر و غيرشفاف اقتصاد سياسی جمهوری اسلامی فعاليت کند تا همانطور که خودش می‌گويد «بدون آنکه پای هيچ فرد خارجی به کشور باز شود»، وی و همرزمانش در سپاه پاسداران به کارهايشان ادامه دهند؛ از مسکن و سد و مخابرات تا نيروگاه و بورس و بانک‌داری.
 
يوحنا نجدی – سعيد قاسمی‌نژاد


هیچ نظری موجود نیست: