ملت – ملل - ملی – ملیت – ملی گرا
تبریزی
تبریزی
این سخن زبانشناسان که می گویند: زبان پارسی یا همان زبانی که
هم اکنون زبان کاربردی ایرانیان است چهره ای از زبان عربی است سخن صد در
صد درستی است! البته نام درست این زبان ( دری ) است نه پارسی که گذاشتن نام
نادرست پارسی به روی زبان کاربردی ایرانیان نیز داستانی دراز دارد. پنجاه
تا نود در صد واژگان زبانی که به نادرست پارسی نامیده می شود و هم اکنون
زبان کاربردی ایرانیان است عربی هستند! تا اینجای کار شاید کسانی پیدا شوند
و بگویند که زبان عربی نیز زبانی است مانند همه زبان ها و اگر واژگانی از
زبان عربی به زبان پارسی آمده باشند و یا حتی اگر زبان کاربردی همه مردم
ایران یعنی هفتاد میلیون ایرانی زبان عربی صد در صد سره باشد به چه کسی چه
زیانی می رسد و چه کسی دچار کدام دردسر و گرفتاری می شود؟ پاسخ این است که
دردسر و گرفتاری از آنجا آغاز می شود که واژگانی از زبان عربی به زبان
پارسی آمده اند که یا در چمی دیگر به کار می روند و یا چند چم گوناگون و
حتی وارونه باهم دارند!
برای نمونه واژه (مورد) واژه ای است عربی و با واژه های:
(وارد) و (ورود) هم خانواده است. به کار بردن واژه (مورد) عربی به جای واژه
(باره) پارسی نادرست است و معنای واژه (مورد) در زبان عربی (جائی برای
آمدن) است. از این روی در وچک (در مورد شما همه چیز را گفته ام) به جای
(مورد) باید گفت و نوشت (درباره شما همه چیز را گفته ام) همچنان که دیده می
شود وچکی که در آن (مورد) به جای (باره) نوشته شده است نادرست است. یا
واژه (تماشا) از واژه (مشی) یا (راه رفتن) که واژه ای عربی است برگرفته شده
است و چم واژه (تماشا) در زبان پارسی (باهم راه رفتن) است نه (دیدن) که در
زبان عربی به آن (رؤیت) گفته می شود! و یا چم واژه (تحصیل) عربی در زبان
پارسی (به دست آوردن) است نه (آموختن) ، در زبان عربی برای (آموختن) واژه
(تعلیم) به کار برده می شود نه (تحصیل) پس وچک (تحصیلات عالیه) نادرست است و
یا باید (تعلیمات عالیه) بنویسیم که عربی باشد و یا (آموزش پیشرفته)
بنویسیم که پارسی باشد!
نمونه دیگر واژه (اصلا) در زبان عربی است که از واژه (اصل)
عربی برگرفته شده است و چم واژه (اصل) در زبان پارسی (ریشه) است و چم واژه
(اصلا) در زبان پارسی (ریشه ای) است اما واژه (اصلا) به نادرست و به
فراوانی به جای واژه (هرگز) پارسی به کار می رود و به کار بردن واژه (اصلا)
به جای (هرگز) نادرست است. در وچک (من اصلا به چین نرفته ام) باید به جای
واژه (اصلا) واژه (هرگز) نوشته شود (من هرگز به چین نرفته ام) واژه (ابدا)
نیز مانند واژه (اصلا) به نادرست به جای واژه (هرگز) به کار برده می شود!
در وچک (من ابدا به فرانسه نرفته ام) به جای واژه (ابدا) باید گفت و نوشت
(من هرگز به فرانسه نرفته ام) زیرا چم واژه (ابد) عربی در زبان پارسی
(همیشگی) است نه (هرگز) ! و شما اگر به رادیوهای پارسی زبانی که با پارسی
نادرست برنامه هائی را پخش می کنند گوش داده باشید به فراوانی واژه های
(اصلا) و (ابدا) را که به نادرست به جای واژه (هرگز) به کار برده می شوند
را می توانید بشنوید!
نمونه دیگر به کار بردن واژه (موفق) به جای واژه های (پیروز –
توانا - کامیاب) و به کار بردن واژه (موفقیت) به جای واژه های (پیروزی –
توانائی - کامیابی) است. واژه های (موفق - موفقیت) از واژه (وفق) عربی
برگرفته شده اند. چم واژه (وفق) در پارسی (هماهنگی) است و چم واژه (موفق)
در پارسی (هماهنگ شده) و چم واژه (موفقیت) در پارسی (هماهنگ شدن) است! واژه
(توافق) که چم آن (سازش – هماوازی - هماهنگی) است و واژه (موافق) که چم آن
(هماواز) و (هماهنگ) است نیز با واژه های (موفق) و (موفقیت) هم خانواده
هستند. از این روی به کار بردن واژه های (موفق) و (موفقیت) در چم های دیگری
مانند (پیروز – توانا – کامیاب) و (پیروزی – توانائی – کامیابی) نادرست
است. پس اگر کسی به کسی بگوید (موفق باشی) به این چم است که (هماهنگ شده
باشی) نه این که (پیروز باشی) و یا (کامیاب باشی)!
نمونه دیگر این است که در زبان عربی واژه (مطار) که از واژه
(طیر) برگرفته شده است به جایگاه پرواز (فرودگاه) گفته می شود. همچنان که
واژه (مدار) عربی از واژه (دور) برگرفته شده است و چم آن در زبان پارسی
(چرخشگاه) است و واژه (مزار) از واژه (زیر) برگرفته شده است و چم آن در
زبان پارسی (دیدارگاه) است. بر این پایه در زبان عربی به واژگان (مقال –
مقاله) نیز که از واژه (قول) عربی برگرفته شده اند به جائی برای سخن گفتن
مانند (تالار سخنرانی) گفته می شود. پس اگر کسی به کسی بگوید: (شما مقالات
خوبی دارید) این چم را دارد که (شما تالارهای سخنرانی خوبی دارید) یا (شما
دارنده چند تالار سخنرانی هستید و آن تالارهای سخنرانی خوب هستند!) اما
(مقاله) در میان ایرانیان به نادرست به جای (نوشتار) به کار می رود بی آن
که چم واژه (مقاله) عربی (نوشتار) پارسی باشد! و در زبان عربی به (نوشتار)
پارسی (مکتوب) گفته می شود نه (مقاله)!
به جز واژگان زبان عربی از زبان های دیگر نیز واژگانی به زبان
پارسی در آمده و در چم هائی نادرست به کار می روند. برای نمونه واژگان
(ایل – ال) واژه های زبان مغولی هستند و این واژگان هیچ پیوندی با زبان های
پارسی و ترکی و عربی ندارند اما از واژه (ایل) مغولی بر آهنگ (فعالت) در
زبان عربی واژه صد در صد نادرست (ایالت) ساخته شده است و شما در هیچ یک از
گفتارها و نوشتارهای گویندگان و نویسندگان عرب زبان نمی توانید واژه
(ایالت) را پیدا کنید! برابر پارسی واژه نادرست و ساختگی (ایالت) در زبان
پارسی استان است. واژه (الناز) نیز مانند واژه (ایالت) واژه ای بی ریشه است
و از دو واژه (ال) مغولی و (ناز) پارسی ساخته شده است. همچنین واژه
(الیار) نیز مانند واژگان (ایالت) و (الناز) بی ریشه است و از واژگان (ال)
مغولی و (یار) پارسی ساخته شده است. البته گروهی از ترک های ایران نیز با
این پندار نادرست که واژگان (ایل – ال) ترکی هستند این واژه های به جای
مانده از زبان مغول ها را به فراوانی کار می برند!
از اینها گذشته از زبان ترکی نیز واژگان فراوانی با زبان ترکی
درآمیخته اند که به جای واژگان پارسی به کار می روند! برای نمونه واژه های
(تلاش، داداش، لواش، یواش) ترکی هستند و فراوانند پارس زبان هائی که واژه
(تلاش) را با این پندار نادرست که واژه ای پارسی است به کار می برند! و به
جای (تلاش کردم) باید گفت و نوشت (کوشیدم) تا پارسی باشد و به کار بردن
(تلاش) به جای (کوشش) نادرست است. همچنین واژه های: (دشک یا تشک – کتک –
کمک) نیز ترکی هستند اما واژه (کمک) در میان پارس زبان ها به فراوانی به
جای واژه (یاری) به کار می رود با این پندار نادرست که (کمک) واژه ای پارسی
است! از سوی دیگر واژگانی نیز از زبان های اروپائی مانند آلمانی و انگلیسی
و روسی و فرانسوی با زبان پارسی درآمیخته اند. واژه های (استکان - اسکناس –
پالتو – پیراشکی - درشکه – سماور – لامپ) روسی هستند و از زبان های
اروپائی دیگر نیز واژه های فراوانی با زبان پارسی درآمیخته اند.
نمونه ها بسیار بیش از این چند واژه ای هستند که از آنها یاد
شد و برای ویرایش زبان پارسی نسک های فراوانی نوشته شده اند و زبانشناسان
بر آنند که هر زبانی اگر سره نوشته شود شیوا و رسا و کارآمد خواهد بود و
اگر ناسره نوشته شود کارائی آن کم شده و سرانجام از میان خواهد رفت. برای
ویرایش زبان پارسی اندیشمندان و دانشمندانی مانند: احمد کسروی تبریزی، حسین
گل گلاب، ابراهیم پورداود، داریوش آشوری، پرویز داریوش و ..........
کارهای ارزنده ای انجام داده بودند که با به روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه
که با فرهنگ و روش های زمان برده داری و شترچرانی در سده بیست و یکم بر
ایرانیان تیره روز فرمانروائی می کند همه این کوشش های ارزشمند نافرجام
ماندند و پس از آن که زبان پارسی زبان روضه خوانی و نوحه خوانی و زوزه کشی
های رژیم آخوندی شد آن چنان از ریخت افتاد که حتی پارس زبان ها نیز از آن
بیزار شدند و برای زبان پارسی هم اکنون دو راه در پیش است: نابودی یا
ویرایش!
★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★
چند واژه که از زبان عربی به زبان پارسی آمده اند و چم های
گوناگون و وارونه باهم و گیج کننده ای دارند واژگان (ملت – ملی – ملیت)
هستند. چم واژه (ملت) عربی در زبان پارسی (مردم) است و چم واژه (ملی) عربی
در زبان پارسی (مردمی) است. البته در زبان عربی برای واژه (مردم) پارسی
واژه (ناس) نیز به کار برده می شود و به آن واژه ای که در زبان انگلیسی به
آن نیشن (nation) و در زبان فرانسوی به آن (ناسیون) گفته می شود در زبان
عربی (شعب) گفته می شود نه (ملت) و برابر واژه (شعب) در زبان پارسی (بوم)
است نه (مردم) ! صدام حسین دیکتاتور پیشین و پان عرب و ناسیونالیست عراق
ارتشی از نیروهای هوادار خودش را برپا کرده و نام آن را (جیش الشعبی) یا
(ارتش ناسیونالیستی) گذاشته بود و صدام حسین نام این ارتش را (جیش الملی)
یا (ارتش مردمی) نگذاشته بود! بدبختانه و به نادرست واژه (ملت) عربی در
ایران به جای واژه (شعب) عربی و یا (بوم) پارسی نیز به کار می رود! و واژه
(ملی) در ایران به نادرست به جای واژه (شعبی) عربی و (بومی) پارسی نیز به
کار می رود! از این روی در ایران واژه های (ملت – ملل - ملی – ملیت – ملی
گرا) در چند چم گوناگون و وارونه باهم به کار می روند! یک چم واژه (ملی)
همان است که فرنگی ها به آن (ناسیونالیسم) می گویند و چم های دیگر واژه
(ملی) در ایران و در گفتارها و نوشتارهای پارسی که با واژگان عربی درآمیخته
اند (مردمی، میهنی، همگانی) است.
برای نمونه وچک (دولت ملی دکتر محمد مصدق نفت را در ایران ملی
کرد و از سود ملی شدن نفت همه ملت ایران بهره بردند) دو چم دارد که یکی از
آنها درست و دیگری نادرست است. چم درست این وچک این است که دولت مردمی
دکتر محمد مصدق نفت را در ایران همگانی کرد و از سود همگانی شدن نفت همه
مردم ایران بهره بردند اما چم نادرست این وچک این است که دولت ناسیونالیست و
آریاپرست و پارس پرست دکتر محمد مصدق نفت را آریائی و پارسی کرد و از سود
آریائی شدن و پارسی شدن نفت همه مردم آریائی و پارس زبان ایران بهره بردند!
از وچک دوم این هوده فهمیده می شود که ترک ها و کردها و عرب ها و
.......... از درآمد نفت هیچ سودی نبردند! همچنان که دیده می شود واژه های
(ملی و ملت) در نمونه ای که آورده شد دو چم وارونه باهم دارند و دکتر محمد
مصدق هرگز یک ناسیونالیست پان آریا نبود!
و یا وچک (مهاتما گاندی رهبر جنبش ملی سرزمین هندوستان ملت
هندوستان را در راه رسیدن به آزادی رهبری کرد) دو چم ناهمسان باهم دارد. یک
چم این وچک این است که (مهاتما گاندی رهبر جنبش مردمی سرزمین هندوستان،
مردم هندوستان را در راه رسیدن به آزادی رهبری کرد) اما چم دوم این وچک این
است که (مهاتما گاندی رهبر جنبش ناسیونالیستی هندوستان کسانی را که از
نژاد و تبار هندی بوده و در هندوستان زندگی می کنند یا همان هندی نژادان و
(نه کسانی دیگر را) در سرزمین هندوستان در راه رسیدن به آزادی رهبری کرد!)
البته سرگذشت و زندگینامه مهاتما گاندی نشان می دهند که مهاتما گاندی هرگز
ناسیونالیست و نژادپرست نبود و حتی یک ناسیونالیست هندی او را با شلیک
گلوله کشت!
در این میان وچک (ملت آذربایجان) نیز دو چم ناهمسان دارد. یک
چم این وچک آن است که کسانی که در بخشی از جهان که آذربایجان نام دارد می
زیند یا مردم آذربایجان، ملت آذربایجان نام دارد. چنین کسانی شاید پارس،
ترک، کرد، عرب، ارمنی، آشوری، دو رگه، چند رگه و .......... باشند و اگر
کسانی از بخش های دیگر جهان مانند ژاپن و ایتالیا و بلژیک و آلمان و
انگلستان و تایوان و تایلند و .......... به آذربایجان کوچیده باشند و در
آذربایجان زندگی کنند آنها نیز بخشی از ملت آذربایجان هستند. چم دوم این
وچک آن است که کسانی که نیاکان آنها از بخشی از جهان به نام ترکستان یا ختا
که هم اکنون بخشی از خاک چین به نام سین کیانگ است به آذربایجان آمده اند و
به زبان ترکی سخن می گویند ملت آذربایجان نام دارند! با شناسه دوم از ملت
آذربایجان، کردها و عرب ها و ارمنی ها و آشوری ها و کسانی که از سرزمین های
دیگر به آذربایجان آمده اند و همچنین دو رگه ها و چند رگه ها بخشی از ملت
آذربایجان نخواهند بود!
همچنین وچک (جنبش ملی آذربایجان برای براندازی رژیم ولایت
فقیه) دو چم ناهمسان دارد. یک چم این وچک (جنبش مردمی آذربایجان برای
براندازی رژیم ولایت فقیه) است و این مردم کسانی هستند که از هر گروه و
نژاد و تباری در بخشی از جهان که آذربایجان نام دارد می زیند. چم دوم این
وچک (جنبش ناسیونالیستی آذربایجان برای براندازی رژیم ولایت فقیه) است. وچک
دوم این چم را دارد که گروهی از کسانی که ناسیونالیست و نژادپرست هستند و
نیاکان آنها از سرزمین ترکستان یا ختا به آذربایجان کوچیده اند جنبشی
ناسیونالیستی به راه انداخته اند که می خواهند رژیم ولایت فقیه از
آذربایجان (و نه همه ایران) ریشه کن شود و آنها رژیمی ناسیونالیستی را در
آذربایجان برای کسانی که نژاد آنها از ترکان سرزمین ختا است پیاده کنند!
همچنان که دیده می شود یک وچک که در آن واژه (ملی) به کار برده شده است دو
چم دارد که سر تا پا ناهمسان هستند!
واژه (ملیت) نیز دو چم ناهمسان باهم دارد. برای نمونه وچک
(بروس لی ملیت چینی داشت) دو چم ناهمسان باهم دارد. یک چم این وچک این است
که (بروس لی از شهروندان چین بود) اما چم دوم این وچک این است که (بروس لی
از نژاد هان بود) البته همگان می دانند که زنده یاد بروس لی که از استادان
برجسته هنرهای رزمی بود از پدری چینی تبار و مادری آلمانی تبار زاده شد و
دو رگه بود. همچنین زنده یاد بروس لی با دختری آمریکائی زناشوئی کرد و
دارای دو فرزند شد که یکی از آنها پسری به نام براندون و دیگری دختری به
نام شانون است. از این روی فرزندان زنده یاد بروس لی چند رگه به شمار می
روند که سرانجام شهروند آمریکا شدند. پس این وچک که (براندون و شانون ملیت
آمریکائی دارند) این چم را دارد که براندون و شانون شناسنامه آمریکائی
دارند و شهروند آمریکا هستند نه این که از نژاد و تبار آمریکائی هستند!
واژه (ملی گرا) نیز این چنین است. یک چم واژه (ملی گرا) برابر
با (مردم گرا) بودن و باورمند بودن به مردم سالاری است. چم دوم (ملی گرا)
ناسیونالیست بودن است! وچک (نلسون ماندلا یک ملی گرا بود که می خواست
نابرابری نژادی در آفریقای جنوبی از میان برود) دو چم ناهمسان باهم دارند.
یک چم این وچک این است که (نلسون ماندلا یک مردم گرا و باورمند به مردم
سالاری بود که می خواست نابرابری نژادی در آفریقای جنوبی از میان برود) اما
چم دوم این وچک آن است که (نلسون ماندلا یک ناسیونالیست بود که می خواست
نابرابری نژادی در آفریقای جنوبی از میان برود) از چم دوم این وچک چنین
فهمیده می شود که نلسون ماندلا می خواست پس از آن که نابرابری نژادی درباره
هم نژادان خودش از میان رفت کسانی را که از نژادهای دیگر مانند سپیدپوست و
زردپوست هستند از آفریقای جنوبی بیرون بریزد و یک رژیم ناسیونالیستی برپا
کند!
★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★
چکیده این گفتار: چم درست واژه (ملت) عربی در زبان پارسی
(مردم) و چم درست واژه (ملل) عربی در زبان پارسی (مردمان) و چم درست واژه
(ملی) عربی در زبان پارسی (مردمی یا همگانی یا میهنی) و چم درست واژه
(ملیت) عربی در زبان پارسی (شهروندی) و چم درست واژه (ملی گرا) که نیمه
عربی و نیمه پارسی است (مردم گرا) است اما به نادرست (ملت) عربی به جای
(بوم) پارسی و (ملل) عربی به جای (بوم ها یا تبارها) در زبان پارسی و (ملی)
عربی به جای (بومی) پارسی و (ملیت) عربی به جای (نژاد و تبار) پارسی و
(ملی گرا) که نیمه پارسی و نیمه عربی است به جای (بوم گرا) در زبان پارسی و
(ناسیونالیسم) فرنگی به کار می روند. چاره کار چیست؟ واژگان (ملت – ملل -
ملی – ملیت – ملی گرا) به فراوانی در نوشتارهای سیاسی به کار می روند اما
چون چندین چم ناهمسان و وارونه باهم دارند برای پیشگیری از بدفهمی بهترین
کار پرهیز از کاربرد چنین واژگانی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر