نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۳ مرداد ۳, جمعه

محمد رضا پور شجری، وبلاگ نویس زندانی را آزاد کنید

محمد رضا پور شجری، وبلاگ نویس زندانی را آزاد کنید

فرامرز طاهری: سیامک مهر یا محمد رضا پورشجری، نویسندۀ وبلاگ گزارش به خاک ایران، منتقد اسلام و شیعه، زندانی سیاسی و مبارز علیه بیداد مذهبی در ایران را برای اولین بار در وبلاگ گزارش به خاک ایران و از طریق خواندن مقاله اش شناختم. همیشه تحت تاثیر جسارت و شهامت بی نظیرش در زمینه نقد اسلام قرار داشتم و با خود میگفتم، دل شیر دارد که در دهان گرگی چون نظام مذهبی فاشیستی ایران، فریاد حق طلبی و عدالت خواهی سر میدهد. واقعیت این است که نقد اسلام و به چالش کشیدن نقاط تاریک و غیر شفاف این دین همواره کاری بسیار دشوار و پرهزینه بوده. چون اسلام به ذات خود عموما ناشکیبا و پرخاشگرست. مبلغانی که این دین اساس زندگی و درآمدشان را تشکیل میدهد، همچون پلنگی وحشی از این قلمرو آئینی اجدادشان دفاع میکنند و منتقدین را در دو وجه اجتماعی و حقوقی وحشیانه می درند. حس نیرومند مالکیت و میل به انحصار این مبلغان غالبا مفتخور و سربار جوامع مسلمان، بر اسلام، آنانرا به قتل و غارت و ایجاد محدودیت های اجتماعی و سیاسی برای منتقدین وامیدارد. و سیامک مهر با آگاهی از تمام این مصائب پای در این میدان گذاشت، لذا بیجا نیست اگر او را پهلوانی بنامیم که برای رستاخیز فرهنگ ایران برخاسته و در زیر شکنجه شریعت بیداد اسلام قرار داشته و دارد. سیامک مهر در 21 شهریور سال 1389 با یورش و ضرب و شتم شدید مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به بند سپاه که در کنترل بازجویان وزارت اطلاعات می باشد منتقل گردید. او معتقد است که دزدان مدینه(پیروان محمد) در صدر اسلام زمانی که موفق شدند مکه را تصرف کنند و رؤسای گردن کلفت قبایل همچون ابوسفیان را با خویش همراه و هم پیمان نمایند، به چنان قدرت مخوفی دست یافتند که تقریباً هیچ نیروی معارضی در سرزمین عربستان قادر به مقابله با آنان نبود. در این زمان آدمها و شمشیرکش های محمد به همه سو گسیل بودند و از هر قبیله و عشیره ای طلب باج می کردند و چناچه با مخالفت روبرو می شدند همه را قتل عام می کردند و زنان و کودکانشان را برده می ساختند و اموالشان را غارت می کردند.
طبق مرامنامهء مافیای مدینه یک پنجم از برده ها و اموال و غنایم سهم پدرخوانده، یعنی محمد می شد. نقادی های شجاعانه، و در عین حال عاقلانه به دینی که 1400 سال است افکار و اندیشه های ایرانیان را به زنجیر خرافات و موهومات کشیده بود، و موجبات استیلای مشتی آخوند شیعه مفتخور بر جان و مال و ناموس مردم ایران را فراهم نموده بود، آنهم در داخل ایران و در تیررس ماموران جلاد نظام، اگر نگویم کاری بی نظیر، یقینا کم نظیر بود و انگیزه های فراوانی برای منتقدین به این دین که تلاش میکردند با روشنگری افکار عمومی شیعیان ایران را ارتقاء بخشند، به ارمغان آورد. سیامک مهر در تمام طول محکومیت از عقاید انتقادی خود لحظه ای عقب نشینی نکرد و تحت تاثیر تهدیدات ضد انسانی شکنجه گران دولتی قرار نگرفت. او سلحشورانه از مواضع خود دفاع نمود و زمانیکه بدو اتهام توهین به ولی فقیه را زدند با شهامت در پیشگاه دادگاه رژیم اعلام نمود که چنین مقامی را هرگز به رسمیت نمی شناسند. محمد رضا پورشجری با اشاره به فاجعه تجاوز اعراب به سرزمینهای ایران اعتقاد دارد که هجوم گرازوار مسلمانان به ایران و تسلط مافیای مدینه بر جان و مال مردم ایران یکی از تلخترین و دردناکترین صفحات تاریخ ایرانزمین را رقم زده است. کفتارهای اسلام با شمشیرهایی برهنه به مدت دو قرن در دریایی از خون ایرانیان به پیش می تاختند. مردان جوان و زنان و کودکان را در زنجیر می کردند و در بازارهای برده فروشی مکه و مدینه به حراج می گذاشتند. این یک واقعیت تلخ تاریخی بود که خیلی کم از سوی نویسندگان و پژوهشگران ایرانی بدان اشاره شده ، اما پورشجری در کمال صداقت و شجاعت وقایع دردناک را از دل تاریخ بیرون کشید و با زبانی گویا به باد انتقاد گرفت. زمانیکه در دادگاه رژیم آخوند از او پرسیده شده مگر شما اسلام شناسید که از اسلام می نویسید، در جواب گفت: نه من اهریمن شناسم.
چهارشنبه اول تیرماه سال 1390 وبلاگ نویس زندانی محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) با دست بند و پا بند به شعبۀ 109 دادگاه کرج برده شد. پابند او به حدی سفت بسته شد بود که منجر به زخمی شدن پایش و خونریزی آن گردید. دادگاه وی توسط فردی بنام سرابی که عراقی است حوالی ساعت 10:00 بدون حضور وکیل ، منشی دادگاه و نماینده دادستان برگزار شد و تا ساعت 11:30 ادامه داشت. در جریان محاکمه سرابی به وبلاگ نویس زندانی گفت : پرونده ات خیلی سنگین است و اتهام شما محاربه و سب نبی است. وبلاگ نویس زندانی نسبت به اتهامات و برخوردهای وی اعتراض نمود و دادگاه را غیر قانونی و فاقد مشروعیت دانست. سرابی در پاسخ به اعتراضات آقای پور شجری گفت: پرونده را به شعبۀ دیگری ارجاع خواهم داد تا کس دیگری به آن رسیدگی نماید و ختم جلسه را اعلام نمود. شدت فشار ها و شکنجه ها در زندان بحدی زیاد بود که او اقدام به خودکشی ناموفق نمود. بازجویان وزارت اطلاعات و شکنجه گران، هفته ها او را در سلولهای انفرادی بند سپاه قرار دادند. سپس او را به فرعی کاملا ایزوله شده بند 6 منتقل و چندین ماه بدون هواخوری و حداقل امکانات اولیه انسانی وی را در این بند نگهداری می کردند . پس از آن او را به سلولهای انفرادی بند 1 شکنجه گاه زندان گوهردشت کرج منتقل کردند. او اخیرا به سالن ایزوله شده 12 بند 4 منتقل شده است. این وبلاگ نویس زندانی نزدیک به 9 ماه از داشتن ملاقات با خانواده اش محروم بود و در این اثنا 3 بار با خانواده اش تماس تلفنی کوتاه داشته است. او در مورد اولین جلسۀ دادگاه خویش میگوید: آذرماه سال 1389 بدون اطلاع قبلی اولین جلسه به اصطلاح دادگاه رسیدگی به اتهامات من در شعبۀ 2 دادسرای انقلاب کرج برگزار شد که به همه چیز شباهت دارد به غیر از دادگاه. واژۀ داد در فرهنگ ایران از ارجمندی بسیاری برخوردار است معنای ژرف آن با آنچه در نظام استبداد اینجا به عدالت ترجمه شده، هرگز برابر این دادگاه، جایگاهی که در آن مدیریت جامعه به داد مردم می رسد، حقوق و آزادیهای طبیعی مردم را که از سوی قدرت مداران مورد تجاوز و تضیع قرار گرفته اعاده می کند، نیست. امروز به 2 اتهام من رسیدگی می شد، توهین به مقام معظم رهبری و ارتباط با سایتهای ضد انقلاب.
طبق مرامنامهء مافیای مدینه یک پنجم از برده ها و اموال و غنایم سهم پدرخوانده، یعنی محمد می شد. نقادی های شجاعانه، و در عین حال عاقلانه به دینی که 1400 سال است افکار و اندیشه های ایرانیان را به زنجیر خرافات و موهومات کشیده بود، و موجبات استیلای مشتی آخوند شیعه مفتخور بر جان و مال و ناموس مردم ایران را فراهم نموده بود، آنهم در داخل ایران و در تیررس ماموران جلاد نظام، اگر نگویم کاری بی نظیر، یقینا کم نظیر بود و انگیزه های فراوانی برای منتقدین به این دین که تلاش میکردند با روشنگری افکار عمومی شیعیان ایران را ارتقاء بخشند، به ارمغان آورد. 
در ابتدا عرض کردم که در دورۀ 37 سالۀ پهلوی دوم و در دورۀ 32 سال حکومت استبداد دینی هرگز هیچ دادگاه و محکمۀ که صلاحیت داشته و شایسته بوده باشد به اتهاماتی از جمله اتهامات سیاسی و وجدانی و عقیدتی، رسیدگی نکرده است و من این جلسه را به عنوان دادگاه به رسمیت نمی شناسم، زیرا که از حداقل وجاهت قانونی برخورد دار است، هیئت منصفه حضور ندارند، من وکیل ندارم و نمایندگان رسانه ها نیز غایب هستند. اما بدلیل اینکه من هر از فرصتی جهت راز بیان اندیشه ها و آراء خود استفاده می برم، از این موقعیت ناخواسته نیز بهره می جویم و علیرغم بی اعتبار دانستن این مجلس به عنوان دادگاه از نوشتارهای خود دفاع می کنم. در مورد توهین به مقام معظم رهبری باید عرض کنم من شخصی، شیخی، جایگاهی به این نام نمی شناسم. اگر منظور فرد خودکامه و ستمگر و دیکتاتوری است که برای حفظ قدرت انحصارات خود با زور و قهر و خشونت حکومت می کند و مخالفان و معترضان خود را در زندانها با شکنجه به قتل می رساند و در بیابانها به گلوله می بندد، از حق طبیعی هر شهروندیست که از ایشان به دشنام، یعنی به نام بد یاد کنند. محمد رضا پورشجری خود را محصول جمهوری اسلامی میداند و میگوید:  من ساخت حکومت اسلامی ام، رژیم استبداد دینی خود مسئول تولید آدم های با اندیشه های مثل من است. همانطوری که این رژیم 7 میلیون معتاد، بیش از 3 میلین مواد فروش، چند میلیون زن خیابانی تولید کرده است، به همان نسبت نیز چند میلیون کفر گو متنفر از تمامی عربده های اسلام حاکمان ستمگر تولید کرده است. او معتقدست پیش از تسلط نظام مذهبی بر ایران در سال 1357 اگر مجموع نوشته ها و کتب انتقادی و ضد اسلامی را جمع آوری می کردیم یک جعبه کوچک را پر نمی ساخت اما اکنون یک کتابخانه عمومی هم گنجایش کتابها و مقالات و پژوهشهای انتقادی و اسلام ستیز را ندارد.
نظام مذهبی ایران نمی تواند سیامک مهر را به زانو درآورد. او حتا یک قدم از مواضع روشن و انتقادیش به اسلام سیاسی عقب نشینی نکرده و به رژیم ثابت نموده که بهاء دفاع از مواضعش را با خون و جان خود خواهد پرداخت. با اینکه از نظر سلامتی در وضعیت بسیار بدی بسر میبرد، اما از هرگونه درمان تحت نظر دژخیمان نظام مذهبی خودداری میکند و تا آخر بر سر عقایدش ایستاده است. چاره ای برای نظام جز آزادی این وبلاگ نویس جسور باقی نمانده و باید به هر صورت به آن گردن نهد. هرگونه آسیب بیشتر به این زندانی سیاسی موجب رسوائی و بی آبروئی بیشتر نظام مذهبی ایرانست. بامید آزادی این اسطوره مقاومت و سلحشوری.
جمعه, 03 مرداد 1393
25/07/2014

هیچ نظری موجود نیست: