ایده شکل گیری این موسسه به هشت سال قبل بر می گردد. ماجرا از این
قرار بود که ما یک جشن خانوادگی برگزار کرده بودیم و تعدادی غذا اضافه
آوردیم. تصمیم گرفتیم به سطح شهر تهران برویم و این 25 پرس غذا را بین
افرادی که در خیابان هستند و گاهی هم مشاهده شده در سطل های زباله دنبال
غذا می گردند ، قسمت کنیم. اغلب این افراد، اعتیاد به مواد مخدر دارند.
این موضوع آرزویی برای ما شد تا هر هفته یا هر ماه یکبار غذایی را ببریم بین این ها تقسیم کنیم.
یکبار آقایی را در خیابان دیدیم که هم مواد مخدر دستش بود و هم مرگ
موش. به ما گفت که از این نوع زندگی خسته شده است و مانده است بین دو راهی
که کدام را استفاده کند؟ ما این فرد را به کمپی برای ترک اعتیاد بردیم. این
آقا اعتیادش را ترک کرد و شد رویای ما که شاید بیشتر بتوانیم به کارتن
خواب های شهرمان کمک کنیم.
در ایران، ۱۱ سازمان و ارگان وظیفه رسیدگی به کارتن خواب ها را دارند
اما چون «وظیفه» آنهاست، هیچ اتفاقی در وضعیت کارتن خواب ها رخ نمی دهد چرا
که اینجا چیزی به اسم عشق کم است. وقتی این کار شروع شد، آرام آرام تعداد
داوطلبان کمک هم بیشتر شد. یعنی موسسه با توزیع 25 غذا در هفته کارش را
شروع کرد اما هم اکنون به 5 هزار غذا در هفته رسیده است.
ما با توزیع هفتگی غذا بین کارتن خواب ها با آنها دوست می شویم و
اعتماد آنها را جلب می کنیم و شرایطی را ایجاد می کنیم که بهبود پیدا کنند و
برایشان سرپناه ایجاد می کنیم.
برای بهبود این کارتن خواب ها، موسسه یک کمپ ترک اعتیاد ایجاد کرده
است که حالت یک مجتمع بسیار بزرگ را دارد. هر کارتن خوابی که متقاضی ترک
اعتیاد خود باشد دوره 21 روزه ترک اعتیاد را آنجا می گذراند و بعد وارد
«سرای امید» می شوند. یعنی جاییکه توسط موسسه ایجاد شده تا اینها بعد از
ترک اعتیاد دوباره به خیابان برنگردند.ما برای 200 مرد در این سرا جا داریم
و سال گذشته 22 خانم را در این مرکز داشتیم.[شهرداری تهران گرمخانه هایی
برای شب خوابی بی خانمان ها با ظرفیت 3400 نفر در اختیار دارد] در سرای
امید به آنها آموزش هایی داده می شود و سعی می شود اشتغالی هم برای آنها
فراهم شود.
وقتی کار جذب، درمان، سرپناه، اشتغال و آموزش انجام شد این افراد می خواهند به اجتماع وصل شوند که یکی از روش ها، ورزش است.
بنابراین خودشان انواع تیم های ورزشی را شکل می دهند و در یکسری
مسابقات به صورت محلی شرکت می کنند. یا حتی گروه های موسیقی را شکل می
دهند.
زمانی کارتن خواب ها در خیابان ها به سمت مرگ می رفتند اما هم اکنون
از آنها تیم فوتبال،شنا و کوهنوردی داریم. افرادی هستند که دارند هویت پیدا
می کنند و بعد از مدتی به خانواده های خود وصل می شوند.
ما در این چندسالی که با این افراد سر و کار داشتیم با همه نوع کارتن
خوابی از قشرهای مختلف روبرو بودیم. مثلا با کارتن خوابی مواجه شدیم که
بعدا فهمیدم مادرش یکی از معروف ترین بازیگران تلویزیون ایران است. یا با
پسر جوان کارتن خوابی روبرو شدیم که وقتی خواستیم او را به خانواده اش وصل
کنیم متوجه شدیم پدرش از سطح تحصیلات بالایی برخوردار است.
گرچه این موارد هم دیده شده است اما اغلب کارتن خواب ها از قشرهای آسیب پذیر و با سطح درآمد کم هستند یا اصلا هیچ خانواده ای ندارند.
تصمیم جدی ما، کار کردن روی نگاه مردم است. باید مردم وارد میدان
شوند. سازمان های غیر دولتی باید کمک کنند اما در ایران، سازمان های غیر
دولتی فعال در این زمینه کم داریم. اگر مردم باور داشته باشند که به این
افراد می شود کمک کرد ، قطعا یک موج هم راه خواهد افتاد.
پیش از اینکه ترس ما از بیماری اعتیاد و مواد مخدر باشد ، ترس ما از
بی تفاوتی مردم است. برخی از دوستان ما در شیراز این کار را شروع کرده اند
مثلا سه شنبه ها غذا درست می کنند و به کارتن خواب های شیرازی کمک می کنند.
در اصفهان و کرج هم چنین برنامه ای وجود دارد. این یعنی اینکه عشق پا دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر