هر نظام توتالیتر، نیازی حیاتی دارد که زنهای آن جامعه را مرعوب و تسلیم نماید. اگر زن تسلیم شود، شوهر تسلیم میشود.... اگر زن تسلیم شود، پدر تسلیم میشود....اگر زن تسلیم شود، پسر تسلیم میشود... اگر زن تسلیم شود، برادر تسلیم میشود، . بالاخره اگر زن تسلیم شود.... جامعه تسلیم و مرعوب و کارپذیر و اسباب دست رژیم و منفعل وووو... میگردد.
زن تسلیم شده، سانسور و مغزشوئی دستگاه تمامت خواه را میپذیرد و به خودسانسوری و دیگرسانسوری میپردازد. و در این صورت است که جامعه، ناخواسته و نادانسته و غیرمستقیم، به بقای رژیم مدد میرساند.
با تحقیقاتی که در زمینۀ حجاب شده است، کاملا روشن است که مساله حجاب برای رژیم ولایت مطلقه، فقط یک ابزار برای سرکوب و ادامۀ بقاست. از آن جمله میتوان به نوشتۀ آقای امیرحسین ترکاشوند و آقای بنی صدر و یا آقای احمد قابل. با این گونه استنادات، حتی میتوان جوانهای خشک مذهبی را هم از اعمال خشونت بر علیه زنان منصرف کرد و آنها را از تبعات شوم اینگونه خشونت پروریها و خشونت گستریها آگاه نمود و در نتیجه از عیار خشونت در آلیاژ جامعه کاست. با کاسته شدن میزان خشونت در جامعه، زنان و کل جامعه امکان تنفس پیدا میکنند تعداد بیشتری ازهسته های حقوقمند و همۀ ما، در درون و در بیرون کشور، نقش موثرتر و بیشتری در مهندسی سرنوشت بهتری برای ایران و ایرانی ایفا خواهیم کرد.
ضمن حمایت نویسندگان متن، در انتشار مطلب آنها تلاش خواهم نمود.
با سپاس و آرزوی خوشوقتی
-علی صدارت
این هم کصاحبۀ جالبی است که دوستی گرامی برایم ارسال داشت:
شما با آیتالله خمینی به تهران رفتید. من روایتهای آن را خواندهام، اما شما همه آن تاریخ را از نزدیک دیدهاید. آیتالله خمینی کاریزما داشت، حمایت مردمی داشت، طیف وسیعی از مردم مؤمن و غیرمؤمن آن دوره را با خود داشت. چطور انتظار داشتید با این همه محبوبیت، کاریزما و قدرت، وقتی به تهران برمیگردید، آیتالله خمینی به قم برود و در آنجا بماند؟
عهد، عهد است جانم! اگر او آیتالله بود و طبق گفته قران به عهداش وفا میکرد باید به قم میرفت.
آیا ایشان در این مورد هیچوقت تعهدی کرده بودند؟
بله، صریح گفت: «ما به قم میرویم، به طلبگی مشغول میشویم. دخالتی در امور دولت نمیکنیم، بلکه نظارت خواهیم کرد».
در نوفل لوشاتو در مصاحبه با اشپیگل گفت: «ولایت با جمهور مردم است». بعد هم تکرار کرد: «میزان رأی مردم است».
یعنی یک رهبری در برابر دنیا متعهد شده که بعد از پیروزی انقلاب ، راهحلهایی که ایشان در پاریس میفرمایند، به اجرا درخواهد آمد: «برای اولین بار در تاریخ ایران، حاکمیت از آن مردم خواهد شد، آزادیها برقرار خواهند شد و…». تعهد کرده بود و حق نداشت عهدش را بشکند.
بار اول درقم در مورد حجاب زنان با ایشان بحث کردم که: «مگر شما در پاریس نگفتید پوشش زنان آزاد است». گفت: «آنجا، از باب مصلحت حرفی زدهام. اگر لازم باشد، امروز یک حرف میزنم، فردا عکس آن را میگویم». در جواب گفتم: «هذا ماکیاول! این که شما میگویید، ماکیاول هم به این گل و گشادی نگفته. مردم شما را مرجع میدانند، حرف مرجع هم دوتا نمیشود. اگر اسلام به زن اجازه میدهد که در پوشش آزاد باشد و شما هم آنجا گفتید، این که الان میگویید، خلاف اسلام است. اگر نه، آن چه آنجا گفتید خلاف اسلام بوده، چرا گفتهاید؟ اینجا ایران است. اینجا حرف شاه هم نمیتوانست دوتا بشود. اگر حتی میگفت بیگناهی را بکشند، باید میکشتند و بابت آن به خانوادهاش خونبها میدادند که حرف اعلیحضرت دوتا نشود و نظام کشور بههم نخورد. حرف مرجع که اصلا! کجا میشد یک ایرانی فکر کند امروز به نام دین میشود حرفی زد و فردا عکس آن را».
قبول کرد. گفت: «خیلی خُب». این بحث مربوط به بار اولی است که به خیابانها ریختند و گفتند «یا روسری، یا توسری». اما ول نکرد، بار دوم هم بر سر قانون اساسی که مجلس موسسان بشود یا مجلس خبرگان، باز هم همین حرف را تکرار کرد. آن موقع حزب جمهوری اسلامی نظرش این بود که این مساله به رفراندم گذاشته شود که ایکاش همین کار را کرده بودیم.
مردم ایران هم انقلاب نکرده بودند که این آقا بر آنها حکومت کند. امید مردم ایران این بود که ایشان به قم میرود، نظارتی دارد که ثباتی میدهد. مصدقیها و کسانی که در خط استقلال و آزادی هستند و مردم آنها را میشناسند و به آنها اعتماد دارند، کشور را اداره میکنند.
این اعلامیه توسط زنانی منتشر شده است که دغدغهشان آگاهی و رهایی زنان است. خصوصیت ویژهی نوشتههای این زنان شاید این باشد که از دیدگاههای متفاوت به مسائل زنان میپردازند، چرا که تکصدایی را برنمیتابند و آن را در جوامع دیکتاتورزده و قدرتمداری چون ایران، چالش عمدهی مبارزان راه آزادی و برابری میدانند.
|
آمرین و عاملین اسیدپاشی
اعمال خشونت و جنایت بر زنان در ٣٥ سال اخیر بدون توجه به سلطه دین و سرمایه و جامعه پدر/ مردسالار قابل بررسی نیست. با نگاهی به نظرات و نوشتههای منتشر شده چندین ساله مقامات حکومتی خواهیم دید که نگاه مرد/ پدرسالار حاکم و اقتدار شریعت و دین حکومتی از ابتدای «انقلاب» چگونه با اِعمال حجاب اجباری و انواع قوانین زنستیز همواره در پی انقیاد زنان بودهاست.
- اواسط دههی هفتاد در افشاگری بیسابقهی حجتالاسلام پروازی، از روحانیون نزدیک به انصار حزبالله: «در روزهای آغازین استقرار حکومت، فردی به نام عبدالهی از سران حزبالله به روی زنان اسید میپاشید. در همان سالها ما با بچههای سپاه بحث میکردیم، آقا هم با ما همعقیده بود و نظرشان این بود که راز بقای نظام، در ایجاد رعب و وحشت میان مردم است. ما باید مردم را با توسری به سوی اسلام ببریم. در فقه هم داریم که حرکت به سوی معرفت «قسری است» با زور اسلحه و پسگردنی و زندان، امکانپذیر است.»
- مصاحبه اخیر موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب در گفتگویی به روند اجباری شدن حجاب: « در سال ١٣٥٩ عدهای از جوانان تبریز با اجازهی لفظی از شهید مدنی اقدامات و تحرکاتی را علیه بیحجابی زنان انجام دادند و گاهی به روی آنان رنگ میپاشیدند. همچنین اواخر سال ١٣٦٠ پیشنهادی در مورد حجاب بین آقای رفسنجانی و من و میرحسین موسوی و مسئولان سپاه مطرح و بررسی شد و قرار شد آقای رفسنجانی در نماز جمعه صحبت کند و بنده هم اطلاعیه بدهم مبنی بر اینکه چون بیحجابی مظهری رضاشاهی است، افراد حجاب را رعایت کنند. البته آقای لاجوردی، دادستان انقلاب تهران، گشت مبارزه با منکرات به راه انداخت که تنها به تذکر ختم میشد.»
در اوایل سال ١٣٦٢، مطابق تبصره ماده١٠ تعزیرات قانون مجازات اسلامی، قانونی تصویب شد مبنی بر اینکه زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به تعزیر تا ٧٥ ضربه شلاق محکوم میشوند.
- سال ١٣٨٥، حجتالاسلام سید مهدی طباطبایی، عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس هشتم: «کسانی که حاضر نیستند حجاب اجباری را رعایت کنند از کشور بیرون بروند، چون در کشور اسلامی جایی برای آنها نیست.»
- اردیبهشت سال ١٣٩٠، آیتالله احمد خاتمی، امام جمعه تهران در جلسهای با طلاب قم: «به نظر میرسد دیگر با کار فرهنگی نمیتوان جلو بدحجابی را گرفت و فکر میکنم برای حل این مسئله باید خونهای پاکی ریخته شود تا معضل از جامعه ما ریشهکن شود.»
- آذر سال ١٣٩٢، سرلشکر فیروزآبادی در مراسم هفتهی بسیج: «حجاب و عفاف از عنوانِ صرفا پوشش زنان مسلمان خارج شده و به صورت یک سمبل اسلامخواهی و مقابله با غرب درآمده است. اگر بیحجابی با هدایت شبکههای ماهوارهای و ضدانقلاب به صورت سازمان یافته برای مخدوش نمودن چهره انقلاب صورت گیرد، موضوع امنیتی میشود و باید نهادهای امنیتی به وظیفهی خود عمل کنند.»
- آذرسال ١٣٩٢، سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده سپاه: «رهبر برخورد با بدحجابی را به نیروهای انتظامی سپرده است. البته حضرت آقا نظرات جزئی و ریزی دارند که در قالب طرح صالحین و طرح امر به معروف و نهی از منکر زیر نظر حضرت آقا پیش میرود.»
- بهمن ماه ١٣٩٢ گروهی از مراجع مذهبی در پاسخ به استفتای یکی از سایتهای محافظهکار در ایران: «حکومت میتواند زنان را مجبور به رعایت حجاب بکند و اگر حاضر به رعایت حجاب نشدند میتوان آنها را تعذیر کرد.»
- اواخر شهریور ١٣٩٣، حجتالاسلام قائم مقامی در جلسه انصارحزبالله: (نقل به مضمون): فرد میتواند در خانهاش به حجاب مقید نباشد که البته معصیت کرده است، اصرار این افراد به بیحجابی در جامعه به معنی ظاهر کردن پدیدهای برای دعوت به تبلیغ و سیاست است. یعنی با حالات و رفتارشان با عرف و دین مخالفت میکنند و میخواهند فضای جامعه و حکومت مال آنها باشد. به دلیل همین نگرانیهاست که باید فشار بر زنان را هر روز گستردهتر کنیم.
9. مهر ١٣٩٣، حجتالاسلام سید یوسف طباطبایینژاد،امام جمعه اصفهان: «برای مقابله با بدحجابی باید چوب تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد. امر به معروف و نهی از منکر در زمان قدیم به دست افرادی به نام محتسب بوده که شلاق به دست داشته است.»
10. ٥ آبان ١٣٩٣ ( پس از وقوع اسیدپاشیهای زنجیرهای) آیتالله لاریجانی رئیس قوه قضائیه در همایش ملی قانون و امر به معروف و نهی از منکر: «اِشکالی در ضرب و جرح، هنگام امر به معروف و نهی از منکر نیست. حداقل دو آیه در سورهی آل عمران وجود دارد که به امر به معروف و نهی از منکر که از فرایض الهی است تصریح میکند. این امر از مباحث روشن در دین است که کسی نمیتواند در آن تردید کند و اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر را انکار کند، و به این انکار ملتزم باشد، طبق این روایات از کافرین است.» و کافر هم که خونش حلال است!
همچنین بررسی در پروندهی قتلهای زنجیرهای زنان در سالهای ١٣٨٠-١٣٧٩در مشهد توسط سعید حنایی، و در شهریور ١٣٨١ در کرمان به دست چندتن از اعضای پاسگاه بسیج «علی اصغر مولا» که به صورت سازماندهی شده و با اعتقاد به مهدورالدم بودن یا به عنوان ماموریت مقدس اتفاق افتاده، نشان میدهد، این جنایتها، بدون حمایت و پشتیبانی، امکانپذیر نبود. به همین علت نیز طبق تبصره ٢ ماده ٢٩٥ قانون مجازات اسلامی و تحریرالوسیلهی حضرت امام که میگوید: همین قدر که قاتل اعتقاد به مهدورالدم بودن مقتول داشته باشد کافی است و لازم نیست این موضوع را نزد حاکم ثابت کنند، محاکمه شدند و با استناد به همین قانون پس از ١٢ سال از تشکیل پرونده، خبری از اجرای حکم منتشر نشده است و فقط سعید حنایی ظاهرا اعدام شده است.
در حملهی گروهی اوباش به مجلس عروسی در خرداد سال ١٣٩٠ که به صورت گروهی به زنان تجاوز کردند، محسنی اژهای سخنگوی قوه قضائیه: «به خانوادهها سفارش میکنیم تا اقداماتی که موجب خدشهدار شدن عفت عمومی میشود انجام ندهند.»
رئیس پلیس آگاهی اصفهان: «اگر مهمانان لباس مناسب داشتند این اتفاق نمیافتاد.»
همهی این اظهار نظرها و مصوبات نشان میدهد که این مسئله و مسایل مشابه در جمهوری اسلامی حادثه و تصادف نیست بلکه پدیدهای نهادی، اعتقادی و بنیادی است. این رفتارهای غیر انسانی اولین نبوده و آخرین هم نخواهد بود، شکی نیست که حکومت اینبار هم همچون دفعات پیش روند پیگیری و برخورد با مسببان را از مسیر اصلی منحرف کرده و نیروهای خودسر و یا عوامل بیگانه را مقصر جلوه خواهد داد.
(اخبار به نقل از اینترنت)
یورش ارتجاعی را با شورش انقلابی پاسخ گوئیم
اسيدپاشي هاي اخير بر خلاف ادعاهاي رژيم كه آن را عملي فردي و انتقامجويانه نشان داده و يا به عوامل بيگانه نسبت ميدهد تعرضاتي سياسي و حكومتي است كه به صورت برنامهريزي شده در جهت تشديد اختناق و ايجاد رعب و وحشت صورت میگیرد. اقداماتی همچون پونز زدن به پيشاني زنان در سال هاي پس از ٥٧ سیاستهایی است جهت وحشتافرینی و برقراری خشونتي كه ريشه در افكار پوسيده و به شدت مردسالارانه دارد. این اقدامات یک نوع تروريسم هدفمند حكومتي است همراستا با حكومت اسلامي داعش و حتي فاجعه بارتر از آن، در جهت توليد و باز توليد سيستماتيك خشونت بر عليه تمامی آحاد جامعه که با زنان آغاز کرده است، چرا كه تشديد خشونت و سركوب در حكومت هاي ديني همواره از زنان آغاز می شود .
در شرايطي كه نمودهاي بحران سرمايهداري در كل جهان به چشم ميخورد ، همزمان سياست راست افراطي نیز همه جا در حال پيشروي است، در انتخابات اروپايي و امریکایی پيروز ميدان ميشود، در قالب بنيادگرايي در خاورميانه به كشتار ميپردازد و امثال طالبان، داعش، بوكوحرام را راه اندازي ميكند، سياستهاي نژادپرستي، مهاجرستيزي و بهويژه زنستيزي را شدت ميبخشد . در اين راستا برنامهی خاورميانه جديد آمريكا با تكه تكه شدن عراق و سوريه و به هم ريختگي ساير كشورهاي منطقه به اجرا در ميآيد و در اين ميان جمهوري اسلامي نيز با نرمشي قهرمانانه در مذاكرات هستهاي جام شوكراني ديگر مينوشد، در اين شرايط رژيم در پي حاكم كردن جو فشار و سركوب بر فضاي سياسي كشوراست: رشد سرسام آوراعدامها، دستگيري خبرنگاران، دستگيري و تشديد فشار بر فعالان كارگري، دستگيري فعالان مجازي، دراويش، اقليتهاي قومي، مذهبي و... درچنين شرايطي است كه حملات زن ستيزانه و سازمان يافته عليه زنان روز به روز افزايش يافته و دامنه وسيعي را در بر ميگيرد از رفتارهاي حقارت آميز ومردسالارانه عادي روزمره تا لطیفههاي تحقير آميز ضد زن، ازقوانين تبعيضآميز بر عليه زنان تا قتلهاي ناموسي، تجاوز و اخيرا نيز اسيد پاشي . در اين رابطه كافي است نگاهي به طرحهاي اخيرحكومتي بيندازيم: طرح ايجاد محدوديت در اشتغال زنان، طرح تعالي خانواده، طرح حمايت از آمران به معروف و ناهيان از منكر، طرحهایي براي داغ كردن بحث حجاب و عفاف. طرحهايي كه به صورت برنامهريزي شده و با هدف سركوب و خانه نشين كردن زنان طرح و تصويب شدهاند. از طرفي آخوندهاي جمعه با گفتارهاي كينهتوزانه خود بر عليه زنان سم پاشي مي كنند، امام جمعه اصفهان قبل از شروع عمليات اسيد پاشي ميگويد براي مقابله با بدحجابي وقت آن است كه چوب تر بالا رود و از قوه قهريه استفاده شود. در اصفهان شايع ميكنند كه براي پر آب شدن زاينده رود بايد بي حجابي ريشه كن شود و پس از آن اسيد پاشيهاي سريالي شروع ميشود.
حاكميت که در تمام برنامههاي اقتصادي شكست خورده و اجبار در عقبنشيني در زمينه هستهاي و سياست خارجي دارد، از ظرفيتهاي انفجاري مردم ميترسد، حاكميت ميداند كه زنان آگاه شدهاند و در حال تغيير نقشهاي سنتي خود هستند، ميبيند تحولات زيادي در كليشههاي جنسيتي در حال صورت گرفتن است، ميبيند كه زنان كوباني چه سان مبارزه ميكنند و توانمندي زنان رابه رخ جهانيان ميكشند و از اين همه وحشت ميكند. حاكميت همانطور كه پس از قطعنامه ٥٩٥ دست به قتلعام زندانيان سياسي زد اكنون نيزكه درحال كرنش در برابر غرب است و ديگر نميتواند با شعار مرگ بر آمريكا و وجهه کاذب آمريكا ستيزي بقاي ديكتاتوري خود را تضمین كند شمشير را براي مردم از رو ميبندد. خامنهاي سكوت ميكند، از عاملان اسيد پاشي به اشكال مختلف حمايت ميشود تا آنجا كه حتي چند نفري را كه در اصفهان در اين ارتباط دستگير شده اندآزاد كرده و منكر قضيه ميشوند. سران رژيم حتی حفظ ظاهر نمیکنند و به جاي محكوم كردن اين اعمال وحشيانه، افشاكنندگان آن را محكوم ميكنند. روزنامه نگاران تهديد ميشوند كه در بارهی اسيدپاشي ننويسند و در اين رابطه چند نفر دستگير ميشوند. اسيدپاشان خياباني، طرح دهندگان مجلسي، فتوادهندگان روحاني، در پي عادي سازي خشونت بر عليه زنانند. در پي فشار بيشتر، تثبيت و قانوني كردن اين خشونتها ونهايتا در پي خانه نشين كردن زنانند. اما برخورد به موقع و تاثيرگذار مردم و بويژه زنان در جريان اسيدپاشيها مانع آنان شده و رژيم مجبوربه واكنش میشود، هرچند به صورت ياوهگويي كه اين كار، كار صهيونيستها و عوامل بيگانه است. رژيم با به هم زدن تظاهرات اعتراضي، كتك كاري و دستگيري مردم، سعي میکند آنان را ساكت نگه دارد اما مردم با حضور خود نشان دادند كه ميتوان با اين تعرضات مقابله كرد. مردم با حضور خود توانستند مانع گسترش اين خشونتها گردند و توجه جهان را به فاجعه اسيدپاشي زنان ايران جلب كنند.
مقابله با اسيدپاشي به عنوان نمونهاي از خشونتهاي وحشيانه بر عليه زنان ميتواند در سطوح مختلفي انجام گيرد، مقابله ريشهاي با مرد سالاري در همهی عرصههاي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي تا محو سيستمهاي طبقاتي و مردسالار، موثرترين و درازمدتترين راه حل اين معضل است. اقدامات اعتراضي را به اشكال مختلف میتوان انجام داد: گردهمايي، تجمعات اعتراضي، حتي اعتراضات به صورت فردي و موقعيتي، قرار گرفتن در كنار خانوادههاي قربانيان، آگاهي از چگونگي حفاظت فردي و انتقال آن به زنان ديگر، افشاگري و دادن آگاهي كه اين اسيد پاشيها كار خود رژيم است ودر نهايت اينكه: نگذاريم اين اعمال باعث تضعيف روحيه زنان شده و يا عاملي براي كنار كشيدن و عدم حضورآنان در فعاليت هاي اجتماعيشان شود. ما زنان با حضور آگاهانه و جسورانهي خود در همهی عرصههاي اجتماعي میتوانیم بار ديگر قدرت و توانايي خود را به متحجرين حكومتي نشان داده و بر ترس و وحشت آنان از رشد و بالندگي زنان یيافزاييم .
١٥ آبان ١٣٩٣
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر