اسماعیل احمدیمقدم، فرمانده نیروی انتظامی ایران
آمار معتادان بیخانمان را بین ۱۰ تا ۱۵ هزار تن اعلام کرد و گفت: همواره میگویند، ناجا (نیروی انتظامی) باید با این معتادان خیابانی برخورد کند و ما هم در این راستا این معتادان را دستگیر میکنیم؛ اما باز رها میشوند. این در حالی است که با ایجاد اردوگاهها، مراکز درمان و مراکز احیای معتادان میتوانیم با این موضوع مقابله کنیم.
احمدی مقدم در ادامه راه مقابله با اعتیاد را اجتماعی کردن مقابله با مواد مخدر خواند و گفت: داوطلبان بسیاری در بخش اجتماعی هستند که حاضرند وقت بگذارند، هزینه کنند و در این بخش فعال باشند و هر یک به دلایلی انگیزه دارند و الان هم یکی از بخشهای فعال ما سازمانهای مردم نهاد است که باید تقویت شود.
سخنان فرمانده انتظامی کشور از این روی جالب توجه است که میبینیم در آستانه فصل سرما، ناجا در حالی گردآوری معتادان را در دستور کار قرار داده که میبینیم سرنوشت دستگیریهای قبلی ایشان، به اذعان احمدی مقدم رها شدن دوباره ایشان بوده، نه سوق معتادان به روند ترک و بازگشت به جامعه.
به عبارت بهتر، قرار است پانزده هزار تن دستگیر شده و بیرخ دادن فعل و انفعالی، بار دیگر رها شوند تا به بیپناهی خود پی برده و در شبهای سردِ پیش روی، جان به جان آفرین تسلیم کنند، حال آنکه باید به اردوگاههای ترک فرستاده شده و پس از پاک شدن از اعتیاد، مقدمات بازگشتشان به جامعه فراهم آید.
بدین ترتیب درخواهیم یافت، آنچه روند نجات این پانزده هزار تن را ناکامل میگذارد، نه عملکرد پلیس، که کوتاهی دیگر مسئولان مرتبط است؛ از آنهایی که باید شرایط ترک این معتادان را فراهم آورند اما دست روی دست میگذارند تا آنها که وظیفه فراهم کردن شرایط بازگشت معتادان ترک کرده به جامعه را بر عهده دارند اما کوتاهی میکنند.
این کوتاهیها در حالی رخ میدهد که میبینیم چند سالی است برای نجات افراد خیابان خواب، به ویژه در سرمای زمستان، تدابیری مانند راهاندازی گرمخانهها و اورژانس اجتماعی اندیشیده شده که هر دو به دلیل آنکه اعتیاد پناهجویان در شکل گیریشان لحاظ نشده، اثرگذاری کافی را ندارند و در نتیجه نمیتوانند مانع بازگشت دوباره (بخوانید چندباره!) معتادان به خیابان و در نتیجه مرگ بسیاری از ایشان در شبهای سرد نیمه دوم سال شوند.
اینجاست که باید مسئولانی که در زمان تعطیلی کمپهای غیر مجاز با رسانهها گفتوگو کرده و وعده دایر کردن کمپهای مجاز را میدهند، خطاب قرار داده و از ایشان بپرسیم چقدر در فزاینده شدن خطر جان باختن معتادان خیابان خواب، برای خود نقش قائلند؟
همچنین باید از مسئولان و نهادهایی که با نزدیک شدن روزهای زمستان به یاد کارتن خوابها میافتند و از تدارکشان برای پخش غذای گرم بین ایشان سخن میگویند، پرسید چرا به فکر رهایی این افراد از خیابان خوابی نیستند؟
براستی آیا حجم کارهای انجام شده برای معتادان خیابان خواب به نسبت بیخانمانی پانزده هزار تن ایشان عدد قابل عرضی است که این همه از کارهای انجام شده میشنویم و اطلاعی از سرگردانی و مبارزه کارتن خوابها برای زندگی نداریم؟!
آمار معتادان بیخانمان را بین ۱۰ تا ۱۵ هزار تن اعلام کرد و گفت: همواره میگویند، ناجا (نیروی انتظامی) باید با این معتادان خیابانی برخورد کند و ما هم در این راستا این معتادان را دستگیر میکنیم؛ اما باز رها میشوند. این در حالی است که با ایجاد اردوگاهها، مراکز درمان و مراکز احیای معتادان میتوانیم با این موضوع مقابله کنیم.
احمدی مقدم در ادامه راه مقابله با اعتیاد را اجتماعی کردن مقابله با مواد مخدر خواند و گفت: داوطلبان بسیاری در بخش اجتماعی هستند که حاضرند وقت بگذارند، هزینه کنند و در این بخش فعال باشند و هر یک به دلایلی انگیزه دارند و الان هم یکی از بخشهای فعال ما سازمانهای مردم نهاد است که باید تقویت شود.
سخنان فرمانده انتظامی کشور از این روی جالب توجه است که میبینیم در آستانه فصل سرما، ناجا در حالی گردآوری معتادان را در دستور کار قرار داده که میبینیم سرنوشت دستگیریهای قبلی ایشان، به اذعان احمدی مقدم رها شدن دوباره ایشان بوده، نه سوق معتادان به روند ترک و بازگشت به جامعه.
به عبارت بهتر، قرار است پانزده هزار تن دستگیر شده و بیرخ دادن فعل و انفعالی، بار دیگر رها شوند تا به بیپناهی خود پی برده و در شبهای سردِ پیش روی، جان به جان آفرین تسلیم کنند، حال آنکه باید به اردوگاههای ترک فرستاده شده و پس از پاک شدن از اعتیاد، مقدمات بازگشتشان به جامعه فراهم آید.
بدین ترتیب درخواهیم یافت، آنچه روند نجات این پانزده هزار تن را ناکامل میگذارد، نه عملکرد پلیس، که کوتاهی دیگر مسئولان مرتبط است؛ از آنهایی که باید شرایط ترک این معتادان را فراهم آورند اما دست روی دست میگذارند تا آنها که وظیفه فراهم کردن شرایط بازگشت معتادان ترک کرده به جامعه را بر عهده دارند اما کوتاهی میکنند.
این کوتاهیها در حالی رخ میدهد که میبینیم چند سالی است برای نجات افراد خیابان خواب، به ویژه در سرمای زمستان، تدابیری مانند راهاندازی گرمخانهها و اورژانس اجتماعی اندیشیده شده که هر دو به دلیل آنکه اعتیاد پناهجویان در شکل گیریشان لحاظ نشده، اثرگذاری کافی را ندارند و در نتیجه نمیتوانند مانع بازگشت دوباره (بخوانید چندباره!) معتادان به خیابان و در نتیجه مرگ بسیاری از ایشان در شبهای سرد نیمه دوم سال شوند.
اینجاست که باید مسئولانی که در زمان تعطیلی کمپهای غیر مجاز با رسانهها گفتوگو کرده و وعده دایر کردن کمپهای مجاز را میدهند، خطاب قرار داده و از ایشان بپرسیم چقدر در فزاینده شدن خطر جان باختن معتادان خیابان خواب، برای خود نقش قائلند؟
همچنین باید از مسئولان و نهادهایی که با نزدیک شدن روزهای زمستان به یاد کارتن خوابها میافتند و از تدارکشان برای پخش غذای گرم بین ایشان سخن میگویند، پرسید چرا به فکر رهایی این افراد از خیابان خوابی نیستند؟
براستی آیا حجم کارهای انجام شده برای معتادان خیابان خواب به نسبت بیخانمانی پانزده هزار تن ایشان عدد قابل عرضی است که این همه از کارهای انجام شده میشنویم و اطلاعی از سرگردانی و مبارزه کارتن خوابها برای زندگی نداریم؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر