کاخ تریلیونر حزب اللهی در تهران
کاوه جویا
کاوه جویا
بانک تات ( که اکنون در بانک آینده ادغام شده)، بازار مبل یافت آباد، بازار آهن غرب تهران ، کارخانجات لوله و پروفیل تهران ، کارخانجات تولیدی و صنعتی خوشخواب نوین و بازار موبایل تهران در خیابان سعدی بخش هایی از دارایی افسانه ای انصاری هستند که آشکار شده اند. علی انصاری، به عنوان بنیانگذار گروه سرمایهگذاری تات جایزه ی تندیس زرین و لوح تقدیر رژیم جمهوری اسلامی را به عنوان " بهترین کارآفرین" و " قهرمان قهرمانان صنعت ایران" دریافت کرده است.
علی انصاری، ابر سرمایه دار ایرانی، از راه رانت های حکومتی ثروتی افسانه ای به هم زده، به گونه ای که به گزارش رسانه های درونمرزی هم اکنون یکی از 8 ثروتمند بزرگ ایران است. از زندگی گذشته ی او اطلاعی منتشر نشده، هرچند که گفته می شود پیشینه ی همکاری با نهاد های امنیتی جمهوری اسلامی را دارد. به هر روی پیوند های بسیار نزدیک انصاری با مقامات رژیم قابل انکار نیست، چنانکه مدتی هم ریاست فدراسیون دوچرخه سواری و عضویت هیأت مدیره ی باشگاه استقلال را بر عهده داشته است.
علی انصاری، نفر چهارم از راست
بانک تات ( که اکنون در بانک آینده ادغام شده)، بازار مبل یافت آباد، بازار آهن غرب تهران ، کارخانجات لوله و پروفیل تهران ،کارخانجات تولیدی و صنعتی خوشخواب نوین و بازار موبایل تهران در خیابان سعدی بخش هایی از دارایی افسانه ای انصاری هستند که آشکار شده اند. علی انصاری، به عنوان بنیانگذار گروه سرمایهگذاری تات جایزه ی تندیس زرین و لوح تقدیر رژیم جمهوری اسلامی را به عنوان " بهترین کارآفرین" و " قهرمان قهرمانان صنعت ایران" دریافت کرده است.
خبرنگاری که از کاخ علی انصاری عکس گرفته می نویسد: " سرم را که بالا کردم، بهتزده شدم. البته نه فقط به خاطر دیدن یک قصر زیبا، بلکه به خاطر دیدن دو طاووس زنده که مانند دو مجسمه یا بهتر بگویم دو سرباز زنده در دو طرف سر در این قصر ایستاده بودند. فوری از خودرو پیاده شدم. چرخش چشم کفاف نمیداد، لذا با حرکت سر به راست و چپ و بالا و پایین نمای بیرونی این قصر نظری انداختم. بهتم تشدید شد. با همین بهت فوری به طرف کیف دوربین رفتم تا چند عکس زیبا تهیه کنم، اما به ناگاه سایهای بر سرم افتاد و همینطور که نشسته بودم، متوجه شدم که به جز چهار ستون قوی که در واقع پاهای دو محافظ قصر بودند، چیز دیگری نمیبینم. از جسارت روحیهی خبرنگاری استفاده کردم و خونسرد سری بالا کردم. قبل از این که چیزی بگویم، یکی از آنان با صدایی کاملاً محکم گفت: اجازه نداری عکس بگیری. پرسیدم چرا؟ گفت: چون اجازه داریم دوربینت را خرد کنیم. هر کس اقدام به عکس گرفتن از این قصر کند، دوربینش را خرد میکنیم! حق بدهید که دیگر فرصت یا بهتر بگویم جرأت این نبود که بگویم: «بیخود میکنید، چنین قانونی نداریم». لذا تشکر کردم و بساط را پهن نکرده جمع کردم و به راه افتادم. اما عذاب وجدان ناراحتم میکرد. شاید هم گردنکلفتی نگهبانان مرا بر سر لج آورده بود. در هر حال علت هر چه بود نمیدانم، ولی تصمیم گرفتم حتماً از این قصر و طاووسهایش عکسبرداری کنم و این کار را کردم." [1]
آیه ی " و ان یکاد" در زیر طاق کنده کاری شده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر