حد و مرز بیدادگری!
شهباز نخعی
شهباز نخعی
همه چیز در دنیا حد و مرز دارد. "لایتناهی" به معنی بی انتها مفهومی مذهبی است که برای سلطه برمردم ابداع شده و برای مقاصد ناپاک از آن بهره برداری می شود. آنچه که به نظر لایتناهی می رسد درواقع به این دلیل است که از حوزه دید، سنجش و اندازه گیری بشرخارج است. با گسترش دانش و فناوری، این مفهوم کاربرد و باورپذیری خود را به تدریج ازدست می دهد. امروز کمتر کسی را حتی در میان قشرهای متعصب مذهبی می توان یافت که به مسطح بودن کره زمین، ستون بودن کوه ها و میخ کوب شدن آسمان برروی این ستون ها باورداشته باشد. تا پیش از ساخت تلسکوپ بزرگ "هابل" لایتناهی بودن کائنات بسیار باورپذیرتر از امروز بود و اگر فردا بشر به فناوری ای دست یابد که تا دورترین نقطه کهکشان ها را کاوش کند، موضوع لایتناهی بودن مانند مسطح بودن زمین و ستون بودن کوه و میخ کوب شدن آسمان برآن ها به یاوه ای نپذیرفتنی بدل خواهد شد.
در دنیایی که همه چیز درآن حد و مرز دارد، واقع بینی حکم می کند پذیرفته شود که حکومت ها – که برخی آنها را "شر لازم" می خوانند – برای حفظ و اعمال قدرت به حد و حدودی از سرکوب، قساوت، شقاوت و حتی خباثت و جنایت دست بزنند. در زمان حاضر این حد و حدود در طیفی قراردارد که یک سر آن را می توان حکومت مستبد کمونیستی چین درنظرگرفت که وقتی با اعتراض گسترده جوانان و دانشجویان در میدان تیانانمن پکن روبرو می شود، دست به سرکوب وحشیانه و کشتار چندهزارنفری می زند و در سر دیگر طیف، ایالات متحده امریکاست که داعیه دار صدور دموکراسی – البته به زور توپ و تانک و بمب و هواپیمای بدون سرنشین – است و در رویارویی با جنبش اعتراضی "اشغال وال استریت" پس از مدتی مدارا و خویشتن داری به ضرب و شتم تظاهرکنندگان می پردازد و آنها را پراکنده می کند.
درمیان این دو سر طیف نیز انواع حکومت هایی هستند که برای حفظ و اعمال قدرت در درجات مختلف به سرکوب، تعقیب و آزار مخالفان می پردازند. یکی از شاخصه هایی که نوع و ماهیت حکومت را نشان می دهد عملکرد دستگاه قضایی آن است. هرقدر این دستگاه مستقل تر باشد، حکومت کمتر می تواند از آن به عنوان ابزار سرکوب مخالفان استفاده کند و به عکس هرقدر که گوش به فرمان و سرسپرده تر به قدرت حاکم باشد بیشتر از دادگری دور و به صورت ابزار تعقیب و آزار مخالفان در می آید. شوربختانه، در حکومتی که 35 سال است با غصب ابتدایی ترین حقوق مردم برمیهن نگونبخت ما حکم می راند، دستگاه قضایی کاملا به صورت گوش به فرمان و مطیع ولی مطلقه فقیه درآمده و گاه چنان عمل می کند که انسان را دچار بهت و حیرت می نماید.
سرگذشت ارژنگ داوودی یکی ازاین موارد حیرت برانگیز است. او که اکنون 61 سال دارد، متولد آبادان، دانش آموخته رشته مهندسی مکانیک و مدیریت صنعتی از دانشگاه تکزاس و معلم ومدیر مدرسه ای بوده که جزیی از مجتمع فرهنگی و آموزشی "پرتو حکمت" است. او 10 سال پیش درجریان کمک به یک بانوی روزنامه نگار کانادایی که با سفر به ایران فیلم مستندی به نام "ایران ممنوع" درباره قتل زنده یاد زهرا کاظمی و دخالت سعید مرتضوی درآن ساخته بود، دستگیرشد. در دادگاه – بخوانید بیدادگاه –ی که برپاشد، اتهامات اصلی او راه اندازی و تاسیس "جنبش آزادی ایرانیان" و "کنفدراسیون دانشجویان ایرانی"، نوشتن "مانیفست ضد نظام جمهوری اسلامی"، توهین به رهبری و بنیانگذار جمهوری اسلامی و مسئولان نظام و روحانیون، توهین به مقدسات و همکاری با خبرنگار کانادایی بود. او برای این اتهامات به 15 سال زندان، 74 ضربه شلاق و 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد. دردوران زندان، او بارها دراعتراض به وضعیت زندان، رفتار زندانبانان و اوضاع سیاسی – اجتماعی ایران اعتصاب غذا کرد و درشهریورماه 1389 پس از 48 روز اعتصاب غذا، درپی وخامت حالش به بهداری زندان رجایی شهر منتقل شد و به حالت کما فرورفت.
دربیشتر کشورهای دنیا، حتی اگر شمول عفو نباشد، محکومی که دوسوم دوران محکومیت خود را گذرانده باشد آزاد می شود. نازنین داوودی، همسر ارژنگ داوودی در مصاحبه با نشریه اینترنتی "روز" می گوید که همسرش آبان سال گذشته با اتمام محکومیت 10 ساله اش [نه تنها] از زندان آزاد نشده [بلکه] از زندان رجایی شهر به زندان بندرعباس منتقل شده است. او می افزاید: «پرونده جدید ساختند که چرا از داخل زندان فعالیت می کنی، نامه می نویسی، بیانیه می نویسی و بقیه را تحریک می کنی و... انواع و اقسام بهانه هایی که بتوانند با استناد به آنها او را در زندان نگهدارند».
کینه توزی کور و انتقام جویانه دستگاه قضایی حکومت آخوندی به همین حد محدود نماند. درطی دوران محکومیت، دادگاهی دیگر تشکیل شد و رای به مصادره خانه او داد و آن را به فروش رساند. در اردیبهشت سال 1391 نیز، محمدعلی دادخواه وکیل ارژنگ داوودی هنگامی که برای دفاع از موکل خود درشعبه 15 دادگاه انقلاب حاضرشده بود دستگیر و به چند سال زندان محکوم شد!
گویی این همه شکنجه و زجر و آزار برای فردی که تنها اتهام واقعی اش مخالفت بدون خشونت با نظام سیاسی حاکم است کافی نبود. به گزارش 29 تیرماه 1393 خبرگزاری "هرانا" (مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران): «شعبه 1 دادگاه انقلاب کرج برای ارژنگ داوودی زندانی سیاسی زندان مرکزی بندرعباس حکم اعدام صادرکرد... طی این حکم که هفته اخیر به "وحید مشکانی فراهانی" وکیل مدافع ارژنگ داوودی ابلاغ شده، این زندانی سیاسی به اتهام "عضویت و هواداری و فعالیت موثر در پیشبرد اهداف گروهک منافقین (مجاهدین خلق) در زندان" به اعدام محکوم شده است»!
در 35 سالی که از عمر ننگین حکومت پلید آخوندی می گذرد، روزی نبوده است که دستگاه قضایی بیدادگر آن – که روی دیوان بلخ را سفید کرده – ظلمی را بر روی ظلم های پیشین تلنبار نکند. درآغاز شیخ صادق خلخالی، نخستین حاکم شرع منصوب آیت الله خمینی با خونسردی جنایتکارانه می گفت که اگر درمیان اعدام شدگان کسی بیگناه باشد اشکالی ندارد چون به بهشت می رود و اکنون، قاضی آصف الحسینی فردی که بیش از 10 سال از زندگی خود را تنها به خاطر مخالفت بدون خشونت با نظام حاکم در زندان گذرانده را به اتهام مسخره «عضویت و هواداری و فعالیت موثر در پیشبرد اهداف گروهک منافقین (مجاهدین خلق)» به اعدام محکوم می کند بدون این که توضیح دهد مجاهدین خلق در زندان بندرعباس چه "اهداف"ی می توانند داشته باشند که ارژنگ داوودی برای "پیشبرد" آنها سزاوار مجازات اعدام باشد؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر