ضدیت رهبری مجاهدین خلق با آزادی بیان
حنیف حیدرنژاد
حنیف حیدرنژاد
"كميسيونامنيت و ضدتروريسم شورای ملی مقاومت، در اطلاعیه ای به تاریخ اول مرداد 1393 با عنوان "تواب تشنه به خون، عصا كش خائن خود فروخته"، آقای ایرج مصداقی، زندانی سیاسی سابق را با الفاظ رکیک مورد توهین و اتهامات بی پایه و اساس قرار داده است.[1]
در تمام طول اطلاعیه، مصداقی به کرات با چنین الفاظی مورد خطاب قرار می گیرد: "تواب تشنه به خون، عصا كش خائن خود فروخته، همکار وزارت اطلاعات، مزدور مستعمل، مزدور وزارت اطلاعات، باز نشخوار کننده لجن پراکنی های وزرات اطلاعات، رذالت پیشه، کسی که دست های خونین وزارت اطلاعات را لیس میزند، کسی که به دنبال شستن دستهای خود از پيامدهای جنايت بزرگ عليه بشريت در اشرف است، همکاسه وزرات اطلاعات".
این همه خشم و عصبانیت و توهین و اتهام برای چیست؟ برای آن است که ایرج مصداقی به خود اجازه داده و در یک گزارش با عنوان "گزارش 93 / واکاوی و بررسی فرهنگ و رفتار توتالیتاریستی مسعود رجوی " [2] ، رهبری سازمان مجاهدین خلق را در 271 مورد، مورد پرسش قرار داده است.
اطلاعیه شورای ملی مقاومت، تشکلی که دنباله رو و روکش بیرونی سازمان مجاهدین خلق می باشد، چند اشکال عمده دارد:
اول: اطلاعیه مملو از توهین و اتهامات بی پایه و اساس و فحاشی است. که نشان دهنده سطح شخصیت افرادی است که خود را تنها "آلترناتیو" دمکراتیک آخوندهای جنایتکار در ایران می دانند. معلوم نیست اگر قرار است جانشینان آخوندهای حاکم بر ایران این چنین افرادی باشند، چرا باید مردم به آنها که هنوز قدرت را در اختیار نگرفته این چنین مخالفین خود را شلاق کِش می کنند باید اعتماد کنند. این چگونه دمکراسی است، که این افراد خود را "تنها" آلترناتیو شایسته آن می خوانند.
دوم: اطلاعیه با یک مقدمه و موخره تلاش دارد تا بر ذهن خواننده تاثیر گذاشته و با اطلاعاتی که از منابع رژیمی نقل قول می کند، نوشته مصداقی را به آنها نسبت دهد. این روش نشان دهنده آن است که رهبری مجاهدین با دستکاری و مانیپولاتسیون در اصل مطلب، تلاش در القاء نتیجه ی مورد نظر خویش در ذهن خواننده می کند.
سوم: اطلاعیه در حالی که به گزارش ایرج مصداقی اشاره می کند، اما هیچگاه به اسم و عنوان کامل گزارش اشاره نمی کند و یا به آن لینک نمی دهد. با این روش، تنظیم کنندگان اطلاعیه نشان می دهند الفباء روزنامه نگاری را نیز نمی دانند، چه برسد به رعایت اصل اطلاع رسانی غیرجانبدارانه در دنیای سیاست. محروم کردن خوانندگان یک مطلب از منبع مورد مناقشه، قیومیت قائل شدن بجای خوانندگان محسوب شده و عملا خوانندگان را از پیگیری اصل موضوع محروم کرده و آنها را ناچار به یکسویه نگری سوق می دهد.
چهارم: اگر چه مصداقی در گزارش خود 271 پرسش را مطرح کرده است، و اگر چه او در صفحه 143 تا 150 گزارش خود به ابهامات موجود در چگونگی کشته شدن "مسعود دلیلی داخل" می پردازد، اما اطلاعیه شورای ملی مقاومت به سوالات اساسی مربوط به موضوع نمی پردازد. از جمله این که: "سؤال و حفرهی اصلی اینجاست، مجاهدین که میدانستند جنازهی پنجاه و سوم متعلق به آنها نیست چرا از روز اول در تبلیغاتشان حرفی از آن نزدند و منتظر سیر حوادث شدند؟ چرا آنها که از روز اول میدانستند جنازه متعلق به مسعود دلیلی است میکوشیدند آن را متعلق به یکی از «کماندوها» جا بزنند و در مورد هویت وی روشنگری نمیکردند؟ مجاهدین در طی این مدت منتظر چه چیزی بودند؟" (ص 145 گزارش)
به باور من مسئله اصلی در این مورد مشخص این است که رهبری مجاهدین "شفاف" رفتار نمی کند. خود را قیم مردم می داند. بجای آنها تصمیم می گیرد که چه چیزی را باید بدانند یا ندانند، یا چه چیزی را باید چه زمانی بدانند. رهبری مجاهدین خود را درقبال پیوستن و گسستن نیروهایش پاسخگو نمی داند. هرکسی که از این سازمان جدا شود، حتی اگر سالها در کنار دست مسعود رجوی بوده باشد یک شبه به "مزدور وزرات اطلاعات" تبدیل می شود. رهبری مجاهدین نمی خواهد به این سوال پاسخ دهد که آخر چه می شود، چرا و چه اتفاقی در درون این تشکیلات افتاده که این همه افراد با سوابق طولانی مبارزاتی از این سازمان جدا می شوند؟ حتی اگر افرادی به همکاری با وزارت اطلاعات می پردازند، آخر چرا؟ آیا همه دنیا مقصرند و رهبری مجاهدین در طول این همه سال در این زمینه اصلا ذره ای مسئولیت ندارد؟
اطلاعیه شورای ملی مقاومت بجای آنکه به سوالات پاسخ دهد، با توهین و اتهام زنی از پاسخگوئی فرار می کند. ترور شخصیت نویسنده ی یک مطلب، بخاطر طرح پرسش و ابهامات موجود در کشته شدن یک انسان، نشانه ی تلاش رهبری مجاهدین در سرکوب مخالفین و ضدیت آشکار آن با آزادی بیان و روش شدن حقیقت است.
در حالی که ایرج مصداقی بارها رهبری مجاهدین را دعوت کرده تا در مورد ادعاهای او با هم بحث و مناظره کنند تا نهایتا افکار عمومی در مورد استدلال هر یک از طرفین به قضاوت بنشیند، رهبری مجاهدین تنها یک شیوه را می شناسد: اتهام زنی و سرکوب آزادی بیان منتقدین و مخالفین خود به هر قیمت.
حنیف حیدرنژاد پنج مرداد 1393/ 27 ژولای 2014
http://www.hanifhidarnejad.com
*******************************************************************************
اطلاعيه كميسيونامنيت و ضدتروريسم شورا: تواب تشنه به خون، عصا كش خائن خود فروخته!
تاریخ ایجاد در 02 مرداد 1393
شوراي ملي مقاومت ايران ـ كميسيونامنيت و ضد تروريسم
تواب تشنه به خون، عصا كش خائن خود فروخته!
سند انكار ناپذير همكاري با اطلاعات بدنام آخوندها براي شستن دست دژخيمان در جنايت عليه بشريت در اشرف
تشبثات مجدد رژيم براي نسبت دادن قتل خائن خود فروخته (مسعود دليلي) به مجاهدين از طريق يك مزدور مستعمل (ايرج مصداقي)
تواب تشنه به خون، عصا كش خائن خود فروخته!
سند انكار ناپذير همكاري با اطلاعات بدنام آخوندها براي شستن دست دژخيمان در جنايت عليه بشريت در اشرف
تشبثات مجدد رژيم براي نسبت دادن قتل خائن خود فروخته (مسعود دليلي) به مجاهدين از طريق يك مزدور مستعمل (ايرج مصداقي)
پس از جنايت بزرگ عليه بشريت در 10 شهريور 92 در اشرف، حكومت آخوندي و دست نشاندگان عراقي كه جرأت به عهده گرفتن جنايت هايشان را نداشتند، به سناريوي مبتذل ”تصفيه و درگيري دروني“ و ”مرگهاي مشكوك در درون مجاهدين“ روي آوردند. تلويزيون شبكه يك رژيم در همان روز 10 شهريور به نقل از خبرنگارش در بغداد اعلام كرد ”موضوعي كه در اردوگاه اشرف رخ داده يك نوع تصفيه دروني بوده“ است. تلويزيون رژيم به نقل از پاسدار دانايي فر سفير آخوندها در عراق ادعا كرد كه همه چيز نشاندهندة ” اختلافات شديد “ در ميان مجاهدين است و طرفهاي عراقي هم گفته اند كه درگيري با مجاهدين نداشتند و ” عامل حمله يي در اردوگاه اشرف نبودند“.
خبرگزاري جهاد دانشگاهي رژيم (ايسنا) نيز در 20 شهريور 92 به نقل از ”منبع عراقي“ خبر داد كه مجاهدين ” بر اساس سوابق قبلي در تصفيه فيزيكي اعضا از فرصت بدست آمده براي خونريزي بيشتر استفاده كرده و اعضاي خود را براي استفاده تبليغاتي و مظلوم نمايي به قتل رسانده اند“. اين در حالي بود كه پاسدار قاسم سليماني، سركرده نيروي تروريستي قدس، در 12 شهريور در مجلس خبرگان ارتجاع تصريح كرده بود كه آنچه در اشرف واقع شد ” مهمتر از حملة مرصاد بود“.
به گزارش خبرگزاري رويتر در 5 آذر 92، يك مقام ارشد حكومت عراق گفت ”نزاعي در بين نفرات اين كمپ وجود داشته و برخي از مهاجمان از داخل كمپ بوده اند. سناريوي ديگر اين است كه 7 نفر مفقود پشت اين حمله بوده اند“. لازم به يادآوري است كه حكومت عراق در نخستين روز حمله به اشرف، آن را به كلي منكر شده و اعلام كرد”هيچ سرباز عراقي وارد اشرف نشده و انفجارها ناشي از اصابت گلوله هاي خمپاره به بشكه نفت يا گاز بوده است “. (خبرگزاري فرانسه-اول سپتامبر2013)
سناريو سازي هاي مبتذل و تشبثات زنجيره اي و متداخل رژيم آخوندي و حكومت عراق براي پوشاندن حقايق و گريز از پيامدهاي جنايت عليه بشريت در اشرف، به تفصيل در گزارش مستند ارتش آزاديبخش ملي ايران آمده است. اين گزارش پس از تكميل در اوايل ديماه 92 با ذكر تمام جزئيات به اطلاع هموطنانمان رسيده است. در فصل نهم گزارش، نقش يك خائن خود فروخته در حمله به اشرف كه دو سال قبل از واقعه خود را به نيروهاي عراقي و رژيم تسليم كرده بود، بر ملا ميشود.
گزارش مستند ارتش آزاديبخش، همچنين به صورت كتابي در 550 صفحه با صدها عكس و سند منتشر شده و در گردهمايي بزرگ ايرانيان در پاريس در 6 تير ماه 93 در اختيار علاقمندان قرار گرفت.
قبل و بعد از اين گردهمايي، كه به واقع لشكركشي عظيم سياسي و بين المللي عليه رژيم بود، حكومت آخوندي و اطلاعات بدنام آن به ”پاتك“ هاي خاص خود مبادرت كردند از جمله بهراه انداختن دادگاههايي كه به گفتة خبرگزاري نيروي تروريستي قدس قرار است در سراسر كشور” با محوريت جنايات و ترورهاي“ مجاهدين، برگزار شود (تسنيم 93.4.24). چرا كه ”سازمان منافقين و فرقة رجوي خطر جدي براي نسل جديد ميباشد. دشمن هميشه دشمن است و نسل جديد ميتواند از تبليغات سوء؛ تأثير پذيرد پس بايد به جوانان هشدار داد كه گول ظاهر فريبندة اين فرقهها را نخورند“(افكار نيوز 93.2.19).
در اين ميان، اطلاعات آخوندها تشبثات شكست خورده و سناريوهاي مبتذل پيشين دربارة قتل عام اشرف را از سر گرفته و منجمله مزدور مستعمل ايرج مصداقي را بار ديگر به ميدان فرستاده است تا به بازنشخوار لجن پراكنيهاي وزارت بدنام عليه مقاومت ايران بپردازد. ترهّات وزارت پسند، سريعاً در همان روز 28 تير در يك سايت ديگر وزارت اطلاعات (اينترلينك) منعكس شده است.
مزدور مزبور در نقش مبتذل كارآگاه نظام، از جمله به بازسازي اين سناريو مي پردازد كه مجاهدين خودشان ”مسعود دليلي داخل“ را كه ”محافظ مخصوص رهبري“ بوده و ”در طرح هاي امنيتي ويژه، نقش حفاظتي “ داشته است، در سپتامبر 2011 تحت عنوان عنصر ” بريده“ بيرون فرستاده اند. خبر آن را هم ”از طريق كانالهاي مجاهدين با اهداف خاصي به رژيم منتقل“ و يكسال بعد ” در 24 تير ماه 91 در سايت تابناك وابسته به محسن رضايي“ به چاپ رسانده اند!
جاني دالرِ واواك آخوندها در ”واكاوي“ مسخره و ديرهنگام خود، مدعي است كه مجاهدين”سناريوي وحشتناكي را طراحي ميكنند و در آن مسعود دليلي را مزدور رژيم و خائن خود فروخته جا مي زنند كه پس از جدايي از مجاهدين نزد رژيم رفته و با توجه به شناختي كه از اشرف داشته، يكان كماندويي رژيم را به محل آورده و تلفات بالايي را هم به سازمان تحميل كرده است“. بههمين خاطر ” مسعود دليلي داخل به نوعي سرنوشتي مشابه سعيد امامي داشت“ و همچنان كه خامنه اي ” تصميم به حذف سعيد امامي گرفت“ در مورد حذف دليلي هم آقاي رجوي مسئول شوراي ملي مقاومت ايران تصميم گرفته است! دليلش هم اين است كه ”مجاهدين بعد از يك روز به نيروهاي عراقي اجازة ورود به اشرف “ را داده اند ، ” تعداد كشته شده هاي مجاهد را 52 نفر اعلام كردند “ و ” با صحنه سازيهاي گوناگون ابتدا كوشيدند جنازة پنجاه و سوم را متعلق به يكي از كماندوهايي كه به اشرف حمله كردند جا بزنند“.
برخلاف ادعاي مزدور مستعمل، مجاهدين هيچگاه از آمدن “يكان كماندويي رژيم“ به اشرف سخني نگفتهاند. اين حرف دقيقا براي در بردن مالكي و استخبارات و مشاور امنيتي حكومت عراق ابداع و توسط پاسدار قاسم سليماني و اطلاعات آخوندها به مزدوران برون مرزي رژيم ابلاغ شده است.
اينكه مجاهدين، بعد از يك روز به نيروهاي عراقي اجازة ورود به اشرف داده اند، ادعاي مالكي و مشاور امنيتي براي انكار جنايت در اشرف و كذب محض است. در اين مورد نيز، مزدور مستعمل صرفاً خط و ابلاغيه پاسدار سليماني و اطلاعات آخوندي را پژواك ميدهد. زيرا نيروهاي عراقي در داخل اشرف بودند و اجازه گرفتن از مجاهدين در حاليكه نفرات عراقي كنترل ورود و خروج را بهدست دارند، موضوعيت پيدا نمي كند. وانگهي 42 مجاهد باقيمانده در اشرف، شامل مجاهدان مجروح كه در ساختمان مقر فرماندهي در قطعه 52 گردآمده بودند، امكان عملي ممانعت از نيروهاي تا دندان مسلح عراقي و رفتن اين نيروها بر سر جنازة دليلي را كه در قطعه 49 بود، نداشتند. ظهر يكشنبه 10 شهريور 92 نمايندة سازمان ملل قصد ورود به اشرف را داشت و اين نيروهاي عراقي بودند كه مانع شدند. اين نماينده بعداز اقداماتي كه در تماسهاي دو ساعته با مقامهاي بالاتر انجام داد، توانست وارد اشرف شود. نمايندة سازمان ملل بر سر جنازة دليلي حاضر شد و از جنازه عكس و فيلم گرفت. اين كار قبل از اينكه مجاهدين بخواهند يا بتوانند به جنازه دست بزنند انجام شده است. هركسي مي داند كه در چنين شرايطي نبايد به جنازة مهاجم مقتول دست بزند زيرا اثر انگشت باقي ميگذارد و حكومت عراق آن را دستاويز ميكند. صحنة گرفتن عكس و فيلم از جنازه توسط نمايندة سازمان ملل در گزارش ارتش آزاديبخش از تلويزيون پخش شده و در صفحه 198 كتاب گزارش ارتش آزاديبخش هم آمده است. جنازه را در ساعت 7 صبح روز دوشنبه 11 شهريور، پليس واكنش سريع عراق مستقر در اشرف با خود برده و اين صحنه نيز در تلويزيون پخش و در كتاب گزارش ارتش آزاديبخش منعكس شده است.
بنابراين، رذالت پيشگي مزدور مصداقي مبني بر اين كه ”مجاهدين بعد از يك روز به نيروهاي عراقي اجازة ورود به اشرف “ داده اند، صرفا مقدمه چيني براي اين است كه بگويد مجاهدين خودشان دليلي را كشته و سپس صحنه سازي كرده اند.
اين هيچ چيز جز رله كردن كلمه به كلمة سناريوي ديكته شده از سوي اطلاعات و نيروي قدس آخوندي به حكومت و مأموران عراقي براي شستن دستهاي خود از پيامدهاي جنايت بزرگ عليه بشريت در اشرف، نيست. حكومت مالكي براي فرار از پاسخگويي و تحقيقات بين المللي ادعا كرده است كه مجاهدين بعد از يك روز به نيروهاي عراقي اجازة ورود به اشرف داده اند!
اما تواب تشنه به خون به ليسيدن چنگالهاي خونين حكومت عراق ادامه ميدهد و در نقش كاسة داغتر از آش مي نويسد: ” با توجه به تحقيقات صورت گرفته از سوي دولت عراق و دردست داشتن نمونة DNA ساكنان اشرف، مقامات عراقي به هويت مسعود دليلي به عنوان يكي از ساكنان اشرف پي بردند“.
اين دروغ مجرمانه صرفاً براي اين ساخته شده تا چنين وانمود كند كه كساني كه دليلي را به راهنمايي نيروي مهاجم در اشرف گماشتند از هويت او بي اطلاع بوده و در كشتن و پوست كندن او نقشي نداشته اند، بنابراين، مجاهدين او را كشته اند و ” پس از گذشت 110 روز به خاطر پافشاري دولت عراق مجبور به اعتراف شدند“.
داعية ”پافشاري دولت عراق“، ”تحقيقات صورت گرفته از سوي دولت عراق“ و پي بردن به هويت دليلي با ”در دست داشتن نمونه DNA “ كه مصداقي مدعي آن است، هيچ چيز جز اثبات مزدوري و اجراي مأموريت براي اطلاعات آخوندي نيست.
در همين راستاست كه مي نويسد: ”مأموران رژيم چه نيازي به قتل مسعود دليلي در اشرف و سوزاندن او داشتند؟“. سپس به مجاهدين حواله داده و ميگويد ” آيا منطقي تر نيست به اين سناريو فكر كنيم كه عاملان سوزاندن چهرة مسعود دليلي گلوله و مواد منفجره و نارنجك در اختيار نداشتند؟“
كارآگاه نظام ، جواب مقدر اين سؤال را هم در آستين دارد و مي نويسد:” بنا به تصديق شاهدان و كساني كه سابقة حضور در اشرف را دارند، شلواري كه پاي اوست شلوار يشمي رنگ يكان هوايي مجاهدين است. مهاجمان شلوار سياهرنگ به تن داشتند او كفش ورزشي سفيدرنگ به پا دارد كه اعضاي مجاهدين در پادگان اشرف استفاده مي كردند و همچنين كمربندش چرمي و معمولي است“. اين، در حالي است كه ، همچنانكه در تصاوير پيداست و مقامات آمريكايي و سازمان ملل هم در جريان هستند، شلوار سياهرنگ دقيقاً همان شلوار نيروهاي سوات مالكي است. كفش هم دقيقاً متناسب با ماموريت انتخاب شده و مطلقاً ربطي به كفشهاي ” ورزشي سفيدرنگ اعضاي مجاهدين“ در اشرف ندارد.
ترديدي نيست كه شاهدان مصداقي و كساني كه به ادعاي او در اشرف بوده اند، هيچ كس جز تعداد ديگري از مأموران و مستخدمان اطلاعات نظير خودش نيستند. از قبيل همان مستخدماني كه ” نهايت سپاسگزاري و تشكر عميق“ خود را به مالكي بهخاطر قتل عام مجاهدين دراشرف تقديم كردند و به او نوشتند: ” ما مي خواهيم با هماهنگي و همکاري يونامي و سازمان ملل و سفارتخانه هاي کشورهاي اروپايي و آمريکا در جهت جدا سازي بدنة سازمان از رهبري و اعلام انحلال اين تشکيلات تلاش لازم مبذول گردد“ (روزنامة حكومتي الصباح الجديد در عراق 17 مارس 2014- سايت وزارت اطلاعات به نام اينترلينك 15 اسفند92 ).
اسناد امضا شده توسط جانشين نمايندة ويژة دبيركل ملل متحد و رئيس حقوق بشر يونامي در عراق بعد از آمدن آنها به اشرف و ديدن وضعيت از نزديك كه با خط خود گواهي كرده اند پيكر 52 نفر شهيدان مجاهد را رويت و تحويل گرفتند( صفحات 144 و 207 كتاب گزارش)، و سند پزشكي قانوني عراق به تاريخ 8 سپتامبر 2013 (17 شهريور 92) كه به وضوح نشان ميدهد حكومت عراق خائن خود فروخته را تحت عنوان ” مجهول الهويه“ به عنوان نفر پنجاه و سوم قالب كرده است (صفحات 204 و 205 و 206)، جاي هيچ شك و شبهه باقي نمي گذارد، مگر آن كه كسي ريگ وزارت اطلاعات در كفش داشته باشد.
حرص و ولع تواب تشنه به خون براي متهم كردن مجاهدين به قتل دليلي، صرفاً دليل مضاعف بر همكاسگي با اطلاعات آخوندي و اجراي مأموريت توسط اوست.
در سند رسمي تحويلگيري پيكرهاي شهيدان آمده است: «بر اساس توافق بين نمايندگان ساكنان اشرف با يونامي، 52جسد شهيد كه در قتل عام روز اول سپتامبر با شليك گلوله به قتل رسيدند در حضور آقاي فرانچسكو موتا، رئيس دفتر حقوق بشر يونامي در تاريخ 2سپتامبر 2013 تحويل داده شد كه تا زماني كه يك ناظر بيطرف بين المللي براي كالبد شكافي حاضر شود، در سردخانة بعقوبه نگهداري شوند». سؤال اين است كه حكومت عراق چرا و براي پنهان كردن چه چيزي جنازه را از سردخانة شهر بعقوبه بدون اطلاع و حضور نمايندة سازمان ملل خارج كرده و چرا بدون ناظر بيطرف بين المللي ،كالبد شكافي كرده است؟ ترديدي نيست كه جنازه ميتوانست سرنخ برملا شدن حقايق و طرح و برنامه يي باشد كه مأموراني از قبيل مصداقي در آن به كار گرفته شده اند.
مصداقي مي نويسد: ”مجاهدين در تبليغاتشان مدعي هستند كماندوهاي عراقي حمله به اشرف را انجام دادند و حتي كساني را كه به اسارت بردند در عراق نگهداري ميكنند. اما توضيحي نمي دهند چرا مقدار ناچيزي پول ايراني در كنار جنازة مسعود دليلي قرار دارد؟ آيا ريال پول رايج عراق است؟ آيا نحوة قرار گرفتن پولهاي ايراني و عكس خميني كه در لابلاي پولها برجسته شده هدف خاص را دنبال نمي كند؟ “
پس تا وقتي كه مجاهدين اشرفي نتوانند توضيح بدهند كه پول ايراني در نزد كسي كه در ايران بوده چه مي كند، از نظر ”واكاوِ واواك“، اين يك ادعاي تبليغاتي است كه نيروهاي مالكي حمله را انجام داده اند و نبايد”كماندوها“ي محترم عراقي را متهم كرد بلكه بايد يقة مجاهدين و مسئول شورا را گرفت!
اين همان سناريوي دژخيمان و طراحان حمله است تا طبق آن بعدا در يك دوبله خوري آخوندي امثال مصداقي را به خونخواهي دليلي بفرستند.
اما آنچه بادكنك مزدور مستعمل را في الفور مي تركاند، اين است كه اگر به واقع قتل و پوست كندن صورت دليلي، چنانكه مصداقي ادعا مي كند، كار مجاهدين بوده و طراحان و عاملان حمله به اشرف حتي از هويت دليلي هم بي اطلاع بوده اند؛ چرا رژيم آخوندي وحكومت عراق بايد از جنازة دليلي كه در بافته هاي مصداقي و اطلاعات آخوندي سند جرم مجاهدين است، به اين سادگي بگذرند و بعد از افشاي قضيه در گزارش ارتش آزاديبخش، آن را مخفيانه دفن كنند؟
اگر اراجيف مزدور مستعمل و كارفرمايان وزارتي عليه مسئول شورا و مجاهدين و اعضاي شوراي ملي مقاومت در اشرف، موضوعيت و ذره يي ارزش مي داشت و اگر حكومت عراق و اطلاعات آخوندها و نيروي تروريستي قدس چيزي براي پنهان كردن نداشتند؛
- بايد هيأت بين المللي تحقيق را كه مقاومت ايران، دولت آمريكا، اتحادية اروپا، كنگرة آمريكا، پارلمان اروپا، عفو بين الملل، كليسا، شخصيتهاي سياسي، وكلا و حقوقدانان از سراسر جهان بارها و بارها درخواست كرده اند، مي پذيرفتند.
- بايد به خانواده هاي شهيدان و نمايندگان رسمي و قانوني آنها كه در 150نامه و 69 گزارش روزانة ليبرتي و صدها مراجعه و تماس و ملاقات با مقامهاي عراقي و آمريكايي و ملل متحد در ليبرتي، واشينگتن، ژنو، نيويورك و بروكسل، خواستار تحويل پيكر شهيدان شدند، پاسخ مثبت ميدادند (دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران-4 اسفند 1392).
-بايد به خبرنگاران و وكلا اجازه مي دادند، همچنانكه مجاهدين ميخواستند، وارد اشرف شوند.
- بايد همين سؤالاتي را كه امروز اطلاعات آخوندها از طريق مزدور مستعمل روي ميز گذاشته، آنروز قبل از دفن جسد بهعمل مي آوردند.
راستي چرا حكومت عراق تا زمان كالبد شكافي و حتي دفن جنازه، باز هم از آوردن اسم خائن خود فروخته پرهيز دارد و او را كماكان ”مجهول الهويه “ تلقي مي كند؟ مگر كارگردانان، به مصداقي نگفته بودند ”با توجه به تحقيقات صورت گرفته از سوي دولت عراق و در دست داشتن نمونة DNA ساكنان اشرف، مقامات عراقي به هويت مسعود دليلي به عنوان يكي از ساكنان اشرف پي بردند“؟!
از اين گذشته، دولت عراق كه تا كنون هويت دليلي را اعلام نكرده، چگونه ميتواند، به ادعاي مزدور مصداقي، به مجاهدين فشار بياورد و آنها را مجبور به افشاي مأموريت دليلي درگزارش ارتش آزاديبخش كرده باشد؟!
سوزش وزارت بدنام از افشا و درهم شكسته شدن سناريو و طرح و برنامه يي كه با كشتن و پوست كندن خائن خود فروخته در كار بود، پنهان كردني نيست. سفيد سازي دليلي توسط مصداقي نيز بي دليل نيست.
نسبت دادن قتل خائن خودفروخته به مجاهدين جاي خود دارد، اطلاعات آخوندي از اين پيشتر، از طريق مزدوران تمام سوختة خود، ترور دكتر كاظم رجوي و خواهر مجاهد فائزه رجبي را هم به خود مجاهدين نسبت مي داد.
حال اگر مصداقي ازهمزاد خود فروختة خود، دفاع و سفيد سازي نكند؛
اگر نگويد كه مجاهدين او را به ايران فرستاده و بعداً برگردانده و در اشرف كشته اند؛
اگر منكر دستخط و امضاي مسعود دليلي داخل كه ارتش آزاديبخش منتشر كرده نشود؛
اگر با ابتذال وسخافت، چند تكه كاغذ بدون امضا را از كلاه شعبده تحت عنوان دستخط هاي 30 سال پيش دليلي براي زدن زيرآب دهها و صدها دستخط و امضاهاي او طي ساليان در سازمان مجاهدين خلق ايران، رو نكند؛
توبرة چرنديات و خورجين خزعبلات از هم مي درد و او ديگر مصرفي براي اربابان وزارت ندارد.
او سال گذشته بر آن بود تا طبق نوشتة خودش از بريدگان مجاهدين ” بزرگترين سازمان سياسي خارج از کشور“ را تشکيل بدهد(!) اكنون پس از يك سال به ”تغييرات از درون نظام“ چشم دوخته و مينويسد: ”وجود مسائل و مشكلات متعددي در اپوزيسيون راديكال [بخوانيد اپوزيسيون برانداز و خواهان سرنگوني رژيم ولايت فقيه]، موجب استمرار بقاي نظام جمهوري اسلامي از يك طرف و بي اعتمادي بخش قابل توجهي از مردم به اپوزيسيون و چشم دوختن به تغييرات از درون نظام شده است“.
باد و بلوف سفيهانه در باره ”استمرار بقاي نظام“ بهخاطر” مشكلات متعددي در اپوزيسيون راديكال“ و سخن گفتن بچگانه به نمايندگي از ”بخش قابل توجهي از مردم“ كه كرم مرداب را هم به خنده مياندازد، نمي تواند ناشيگري در روكردن دست را بپوشاند.
آن روي سكة وزارتي تشكيل ”بزرگترين سازمان سياسي خارج كشور(!)“ از بريدگان مجاهدين، بهطور قانونمند چشم دوختن و سر درآوردن از ميانة رژيم است. تجسس و جاسوسي وقفه ناپذير براي دست يافتن به مسئول شوراي ملي مقاومت لازمة همين شيرجة ”ميانه روانه“ به اندرون نظام است تا از دست دشمن اصلي خود خلاص شوند. ارجاع دادن خلايق به ”درون نظام“ ولايت فقيه، طرح و برنامة همين رژيم و مزدوران گوناگون وزارتي و هدف اصلي چرندبافي و اكاذيب پيشين و غايت همة پشت هم اندازيها وجفتك پراني و لجن پراكني بر ضد خط سرنگوني است.
به همين خاطر بود كه تلويزيون شبكة يك رژيم در 31 ارديبهشت92 به استمالت از مزدور كمربسته پرداخت و اعلام كرد: ”يكي از اعضاي ارشد پادگان متروكه اشرف كه حالا با گروهك تروريستي منافقين زاويه پيدا كرده است راز بزرگي را فاش ميكند. اين فرد كه ايرج مصداقي نام دارد با نگارش مقاله اي به نام مكاتبات من با ابوالقاسم رضايي از اعضاي اصلي گروهك منافقين در سال 88 فيلمهايي را يادآوري ميكند كه در اشرف با حضور اعضاي منافقين ضبط شده و بهنام تصاوير اغتشاشات عاشوراي 88 شهر مشهد منتشر شده است“.
همزمان، مزدور در هم شكسته ابراهيم خدابنده از داخل اطلاعات آخوندي و ”دانشگاه اوين“ در سايت شناخته شدة وزارت بدنام (نجات 30 ارديبهشت92) نوشت: ”نامة افشاگرانة نسبتا طولاني آقاي ايرج مصداقي از جداشدگان سازمان مجاهدين خلق به رهبر اين سازمان مسعود رجوي “را ” به آقاي مصداقي تبريک ميگويم و.. به نوبة خود از ايشان قدرداني ميکنم “.
در همين ”تبريك“، سؤالات ممتحن ”دانشگاه اوين“ كه مصداقي رله كننده و پژواك يكايك آنهاست، اين بود كه ” آيا اين سازمان يک نيروي اصيل اپوزيسيون جمهوري اسلامي به شمار ميرود؟ آيا رهبري اين سازمان به اصول استقلال و آزادي انقلاب مردم ايران پايبند است؟ آيا در داخل اين سازمان ذره يي روابط دموکراتيک برقرار مي باشد؟ آيا رهبر اين سازمان مسعود رجوي واقعا يک رهبر سياسي محسوب ميشود؟ آيا رهبر اين سازمان انتقاد پذير است و ظرفيت مخالفت را دارد؟ آيا اعضاي سازمان حداقل در برخي زمينه ها حق انتخاب دارند؟ آيا به همان سادگي که ميشود عضو اين سازمان شد ميتوان از آن جدا گرديد؟ آيا کساني که به هر طريق عضو اين سازمان ميشوند از پيش نسبت به همة ضوابط و نحوة اداره و مناسبات دروني آن آگاهي دارند؟ آيا ميشود با اين سازمان و مسعود رجوي مخالفت کرد و مزدور وزارت اطلاعات ايران ناميده نشد؟ آيا ...آيا...
پاسخ من و بسياري ديگر که از اين سازمان[در دانشگاه اوين!] جدا شده اند به اين سؤالات و از اين دست پرسشها قطعا منفي است و اگر چنين است بايد با همين مفروضات با آن تنظيم رابطه کرد. من بر اساس تجربه و مطالعه 10 سال گذشته [در دانشگاه اوين!] قويا باور دارم که اگر در ذهن ذره يي شکاف در اين خصوص موجود باشد و احياناً کوچکترين تصوري در اين رابطه که شايد جواب يک يا چند سؤال مشابه آنچه ذکر شد ميتواند به ميزاني مثبت باشد قطعا قافيه را باخته ايم...“ (سايت نجات،وزارت اطلاعات-مزدور ابراهيم خدابنده 30 ارديبهشت92).
مزدوران قطعا قافيه را باخته اند. روز بزرگ عدالت و قانون براي دژخيمان و مزدوران وزارت شكنجه و كشتار نيز، قطعا فرا مي رسد.
سند ضميمه، سند رسمي كالبدشكافي جنازة ”مجهول الهويه“ به تاريخ 27 فوريه 2014 در پزشكي قانوني عراق، سند نحوه قتل وهمچنين تعيين تكليف پوشاك خائن خودفروخته و در عين حال سند انكارناپذير ياوه گويي و مزدوري تواب تشنه به خون است.
سند پزشكي قانوني به روشني نشان ميدهد كه تواب تشنه بخون، نكته به نكته سناريوي وزارت اطلاعات را پژواك داده است.
مديريت پزشكي قانوني عراق در تاريخ 27 فوريه 2014 يعني 180 روز بعد از جنايت؛
-برخلاف مزدور مصداقي، كه مدعي است ”مقامات عراقي“ با در دست داشتن نمونه DNA ساكنان اشرف ”به هويت مسعود دليلي به عنوان يكي از ساكنان اشرف پي بردند “، كماكان از جنازه او به عنوان ”مجهول الهويه“ نام ميبرد.
-برخلاف مزدور مصداقي، كه مدعي است ”شلواري كه پاي اوست شلوار يشمي رنگ يكان هوايي مجاهدين است“، تصريح ميكند پوشاك دليلي”شلوار سياه و پيراهن سربي و زيرپوش سفيد و سياه و جورابهاي سربي رنگ( متعلق به پليس) “ بوده است.
-برخلاف مزدور مصداقي، كه مدعي است ”عاملان سوزاندن چهرة مسعود دليلي گلوله و مواد منفجره و نارنجك در اختيار نداشتند“، تصريح ميكند كه ”علت مرگ، پارگيها و خونريزيها بر اثر اصابت گلوله هاي نفوذ كرده“ و پوست كنده شدگيهاي روي بدن ” غير بيولوژيك“ يعني بعد از شليك گلوله ها و مرگ صورت گرفته است.
به وضوح پيداست كه همان دژخيماني كه به خائن خودفروخته لباس ويژة پليس عراق پوشاندند و براي انجام مأموريت و كشتار مجاهدين به اشرف فرستادند، او را، پس از مصرف، با 3 گلوله كشتند و صورتش را هم پوست كندند.
خبرگزاري جهاد دانشگاهي رژيم (ايسنا) نيز در 20 شهريور 92 به نقل از ”منبع عراقي“ خبر داد كه مجاهدين ” بر اساس سوابق قبلي در تصفيه فيزيكي اعضا از فرصت بدست آمده براي خونريزي بيشتر استفاده كرده و اعضاي خود را براي استفاده تبليغاتي و مظلوم نمايي به قتل رسانده اند“. اين در حالي بود كه پاسدار قاسم سليماني، سركرده نيروي تروريستي قدس، در 12 شهريور در مجلس خبرگان ارتجاع تصريح كرده بود كه آنچه در اشرف واقع شد ” مهمتر از حملة مرصاد بود“.
به گزارش خبرگزاري رويتر در 5 آذر 92، يك مقام ارشد حكومت عراق گفت ”نزاعي در بين نفرات اين كمپ وجود داشته و برخي از مهاجمان از داخل كمپ بوده اند. سناريوي ديگر اين است كه 7 نفر مفقود پشت اين حمله بوده اند“. لازم به يادآوري است كه حكومت عراق در نخستين روز حمله به اشرف، آن را به كلي منكر شده و اعلام كرد”هيچ سرباز عراقي وارد اشرف نشده و انفجارها ناشي از اصابت گلوله هاي خمپاره به بشكه نفت يا گاز بوده است “. (خبرگزاري فرانسه-اول سپتامبر2013)
سناريو سازي هاي مبتذل و تشبثات زنجيره اي و متداخل رژيم آخوندي و حكومت عراق براي پوشاندن حقايق و گريز از پيامدهاي جنايت عليه بشريت در اشرف، به تفصيل در گزارش مستند ارتش آزاديبخش ملي ايران آمده است. اين گزارش پس از تكميل در اوايل ديماه 92 با ذكر تمام جزئيات به اطلاع هموطنانمان رسيده است. در فصل نهم گزارش، نقش يك خائن خود فروخته در حمله به اشرف كه دو سال قبل از واقعه خود را به نيروهاي عراقي و رژيم تسليم كرده بود، بر ملا ميشود.
گزارش مستند ارتش آزاديبخش، همچنين به صورت كتابي در 550 صفحه با صدها عكس و سند منتشر شده و در گردهمايي بزرگ ايرانيان در پاريس در 6 تير ماه 93 در اختيار علاقمندان قرار گرفت.
قبل و بعد از اين گردهمايي، كه به واقع لشكركشي عظيم سياسي و بين المللي عليه رژيم بود، حكومت آخوندي و اطلاعات بدنام آن به ”پاتك“ هاي خاص خود مبادرت كردند از جمله بهراه انداختن دادگاههايي كه به گفتة خبرگزاري نيروي تروريستي قدس قرار است در سراسر كشور” با محوريت جنايات و ترورهاي“ مجاهدين، برگزار شود (تسنيم 93.4.24). چرا كه ”سازمان منافقين و فرقة رجوي خطر جدي براي نسل جديد ميباشد. دشمن هميشه دشمن است و نسل جديد ميتواند از تبليغات سوء؛ تأثير پذيرد پس بايد به جوانان هشدار داد كه گول ظاهر فريبندة اين فرقهها را نخورند“(افكار نيوز 93.2.19).
در اين ميان، اطلاعات آخوندها تشبثات شكست خورده و سناريوهاي مبتذل پيشين دربارة قتل عام اشرف را از سر گرفته و منجمله مزدور مستعمل ايرج مصداقي را بار ديگر به ميدان فرستاده است تا به بازنشخوار لجن پراكنيهاي وزارت بدنام عليه مقاومت ايران بپردازد. ترهّات وزارت پسند، سريعاً در همان روز 28 تير در يك سايت ديگر وزارت اطلاعات (اينترلينك) منعكس شده است.
مزدور مزبور در نقش مبتذل كارآگاه نظام، از جمله به بازسازي اين سناريو مي پردازد كه مجاهدين خودشان ”مسعود دليلي داخل“ را كه ”محافظ مخصوص رهبري“ بوده و ”در طرح هاي امنيتي ويژه، نقش حفاظتي “ داشته است، در سپتامبر 2011 تحت عنوان عنصر ” بريده“ بيرون فرستاده اند. خبر آن را هم ”از طريق كانالهاي مجاهدين با اهداف خاصي به رژيم منتقل“ و يكسال بعد ” در 24 تير ماه 91 در سايت تابناك وابسته به محسن رضايي“ به چاپ رسانده اند!
جاني دالرِ واواك آخوندها در ”واكاوي“ مسخره و ديرهنگام خود، مدعي است كه مجاهدين”سناريوي وحشتناكي را طراحي ميكنند و در آن مسعود دليلي را مزدور رژيم و خائن خود فروخته جا مي زنند كه پس از جدايي از مجاهدين نزد رژيم رفته و با توجه به شناختي كه از اشرف داشته، يكان كماندويي رژيم را به محل آورده و تلفات بالايي را هم به سازمان تحميل كرده است“. بههمين خاطر ” مسعود دليلي داخل به نوعي سرنوشتي مشابه سعيد امامي داشت“ و همچنان كه خامنه اي ” تصميم به حذف سعيد امامي گرفت“ در مورد حذف دليلي هم آقاي رجوي مسئول شوراي ملي مقاومت ايران تصميم گرفته است! دليلش هم اين است كه ”مجاهدين بعد از يك روز به نيروهاي عراقي اجازة ورود به اشرف “ را داده اند ، ” تعداد كشته شده هاي مجاهد را 52 نفر اعلام كردند “ و ” با صحنه سازيهاي گوناگون ابتدا كوشيدند جنازة پنجاه و سوم را متعلق به يكي از كماندوهايي كه به اشرف حمله كردند جا بزنند“.
برخلاف ادعاي مزدور مستعمل، مجاهدين هيچگاه از آمدن “يكان كماندويي رژيم“ به اشرف سخني نگفتهاند. اين حرف دقيقا براي در بردن مالكي و استخبارات و مشاور امنيتي حكومت عراق ابداع و توسط پاسدار قاسم سليماني و اطلاعات آخوندها به مزدوران برون مرزي رژيم ابلاغ شده است.
اينكه مجاهدين، بعد از يك روز به نيروهاي عراقي اجازة ورود به اشرف داده اند، ادعاي مالكي و مشاور امنيتي براي انكار جنايت در اشرف و كذب محض است. در اين مورد نيز، مزدور مستعمل صرفاً خط و ابلاغيه پاسدار سليماني و اطلاعات آخوندي را پژواك ميدهد. زيرا نيروهاي عراقي در داخل اشرف بودند و اجازه گرفتن از مجاهدين در حاليكه نفرات عراقي كنترل ورود و خروج را بهدست دارند، موضوعيت پيدا نمي كند. وانگهي 42 مجاهد باقيمانده در اشرف، شامل مجاهدان مجروح كه در ساختمان مقر فرماندهي در قطعه 52 گردآمده بودند، امكان عملي ممانعت از نيروهاي تا دندان مسلح عراقي و رفتن اين نيروها بر سر جنازة دليلي را كه در قطعه 49 بود، نداشتند. ظهر يكشنبه 10 شهريور 92 نمايندة سازمان ملل قصد ورود به اشرف را داشت و اين نيروهاي عراقي بودند كه مانع شدند. اين نماينده بعداز اقداماتي كه در تماسهاي دو ساعته با مقامهاي بالاتر انجام داد، توانست وارد اشرف شود. نمايندة سازمان ملل بر سر جنازة دليلي حاضر شد و از جنازه عكس و فيلم گرفت. اين كار قبل از اينكه مجاهدين بخواهند يا بتوانند به جنازه دست بزنند انجام شده است. هركسي مي داند كه در چنين شرايطي نبايد به جنازة مهاجم مقتول دست بزند زيرا اثر انگشت باقي ميگذارد و حكومت عراق آن را دستاويز ميكند. صحنة گرفتن عكس و فيلم از جنازه توسط نمايندة سازمان ملل در گزارش ارتش آزاديبخش از تلويزيون پخش شده و در صفحه 198 كتاب گزارش ارتش آزاديبخش هم آمده است. جنازه را در ساعت 7 صبح روز دوشنبه 11 شهريور، پليس واكنش سريع عراق مستقر در اشرف با خود برده و اين صحنه نيز در تلويزيون پخش و در كتاب گزارش ارتش آزاديبخش منعكس شده است.
بنابراين، رذالت پيشگي مزدور مصداقي مبني بر اين كه ”مجاهدين بعد از يك روز به نيروهاي عراقي اجازة ورود به اشرف “ داده اند، صرفا مقدمه چيني براي اين است كه بگويد مجاهدين خودشان دليلي را كشته و سپس صحنه سازي كرده اند.
اين هيچ چيز جز رله كردن كلمه به كلمة سناريوي ديكته شده از سوي اطلاعات و نيروي قدس آخوندي به حكومت و مأموران عراقي براي شستن دستهاي خود از پيامدهاي جنايت بزرگ عليه بشريت در اشرف، نيست. حكومت مالكي براي فرار از پاسخگويي و تحقيقات بين المللي ادعا كرده است كه مجاهدين بعد از يك روز به نيروهاي عراقي اجازة ورود به اشرف داده اند!
اما تواب تشنه به خون به ليسيدن چنگالهاي خونين حكومت عراق ادامه ميدهد و در نقش كاسة داغتر از آش مي نويسد: ” با توجه به تحقيقات صورت گرفته از سوي دولت عراق و دردست داشتن نمونة DNA ساكنان اشرف، مقامات عراقي به هويت مسعود دليلي به عنوان يكي از ساكنان اشرف پي بردند“.
اين دروغ مجرمانه صرفاً براي اين ساخته شده تا چنين وانمود كند كه كساني كه دليلي را به راهنمايي نيروي مهاجم در اشرف گماشتند از هويت او بي اطلاع بوده و در كشتن و پوست كندن او نقشي نداشته اند، بنابراين، مجاهدين او را كشته اند و ” پس از گذشت 110 روز به خاطر پافشاري دولت عراق مجبور به اعتراف شدند“.
داعية ”پافشاري دولت عراق“، ”تحقيقات صورت گرفته از سوي دولت عراق“ و پي بردن به هويت دليلي با ”در دست داشتن نمونه DNA “ كه مصداقي مدعي آن است، هيچ چيز جز اثبات مزدوري و اجراي مأموريت براي اطلاعات آخوندي نيست.
در همين راستاست كه مي نويسد: ”مأموران رژيم چه نيازي به قتل مسعود دليلي در اشرف و سوزاندن او داشتند؟“. سپس به مجاهدين حواله داده و ميگويد ” آيا منطقي تر نيست به اين سناريو فكر كنيم كه عاملان سوزاندن چهرة مسعود دليلي گلوله و مواد منفجره و نارنجك در اختيار نداشتند؟“
كارآگاه نظام ، جواب مقدر اين سؤال را هم در آستين دارد و مي نويسد:” بنا به تصديق شاهدان و كساني كه سابقة حضور در اشرف را دارند، شلواري كه پاي اوست شلوار يشمي رنگ يكان هوايي مجاهدين است. مهاجمان شلوار سياهرنگ به تن داشتند او كفش ورزشي سفيدرنگ به پا دارد كه اعضاي مجاهدين در پادگان اشرف استفاده مي كردند و همچنين كمربندش چرمي و معمولي است“. اين، در حالي است كه ، همچنانكه در تصاوير پيداست و مقامات آمريكايي و سازمان ملل هم در جريان هستند، شلوار سياهرنگ دقيقاً همان شلوار نيروهاي سوات مالكي است. كفش هم دقيقاً متناسب با ماموريت انتخاب شده و مطلقاً ربطي به كفشهاي ” ورزشي سفيدرنگ اعضاي مجاهدين“ در اشرف ندارد.
ترديدي نيست كه شاهدان مصداقي و كساني كه به ادعاي او در اشرف بوده اند، هيچ كس جز تعداد ديگري از مأموران و مستخدمان اطلاعات نظير خودش نيستند. از قبيل همان مستخدماني كه ” نهايت سپاسگزاري و تشكر عميق“ خود را به مالكي بهخاطر قتل عام مجاهدين دراشرف تقديم كردند و به او نوشتند: ” ما مي خواهيم با هماهنگي و همکاري يونامي و سازمان ملل و سفارتخانه هاي کشورهاي اروپايي و آمريکا در جهت جدا سازي بدنة سازمان از رهبري و اعلام انحلال اين تشکيلات تلاش لازم مبذول گردد“ (روزنامة حكومتي الصباح الجديد در عراق 17 مارس 2014- سايت وزارت اطلاعات به نام اينترلينك 15 اسفند92 ).
اسناد امضا شده توسط جانشين نمايندة ويژة دبيركل ملل متحد و رئيس حقوق بشر يونامي در عراق بعد از آمدن آنها به اشرف و ديدن وضعيت از نزديك كه با خط خود گواهي كرده اند پيكر 52 نفر شهيدان مجاهد را رويت و تحويل گرفتند( صفحات 144 و 207 كتاب گزارش)، و سند پزشكي قانوني عراق به تاريخ 8 سپتامبر 2013 (17 شهريور 92) كه به وضوح نشان ميدهد حكومت عراق خائن خود فروخته را تحت عنوان ” مجهول الهويه“ به عنوان نفر پنجاه و سوم قالب كرده است (صفحات 204 و 205 و 206)، جاي هيچ شك و شبهه باقي نمي گذارد، مگر آن كه كسي ريگ وزارت اطلاعات در كفش داشته باشد.
حرص و ولع تواب تشنه به خون براي متهم كردن مجاهدين به قتل دليلي، صرفاً دليل مضاعف بر همكاسگي با اطلاعات آخوندي و اجراي مأموريت توسط اوست.
در سند رسمي تحويلگيري پيكرهاي شهيدان آمده است: «بر اساس توافق بين نمايندگان ساكنان اشرف با يونامي، 52جسد شهيد كه در قتل عام روز اول سپتامبر با شليك گلوله به قتل رسيدند در حضور آقاي فرانچسكو موتا، رئيس دفتر حقوق بشر يونامي در تاريخ 2سپتامبر 2013 تحويل داده شد كه تا زماني كه يك ناظر بيطرف بين المللي براي كالبد شكافي حاضر شود، در سردخانة بعقوبه نگهداري شوند». سؤال اين است كه حكومت عراق چرا و براي پنهان كردن چه چيزي جنازه را از سردخانة شهر بعقوبه بدون اطلاع و حضور نمايندة سازمان ملل خارج كرده و چرا بدون ناظر بيطرف بين المللي ،كالبد شكافي كرده است؟ ترديدي نيست كه جنازه ميتوانست سرنخ برملا شدن حقايق و طرح و برنامه يي باشد كه مأموراني از قبيل مصداقي در آن به كار گرفته شده اند.
مصداقي مي نويسد: ”مجاهدين در تبليغاتشان مدعي هستند كماندوهاي عراقي حمله به اشرف را انجام دادند و حتي كساني را كه به اسارت بردند در عراق نگهداري ميكنند. اما توضيحي نمي دهند چرا مقدار ناچيزي پول ايراني در كنار جنازة مسعود دليلي قرار دارد؟ آيا ريال پول رايج عراق است؟ آيا نحوة قرار گرفتن پولهاي ايراني و عكس خميني كه در لابلاي پولها برجسته شده هدف خاص را دنبال نمي كند؟ “
پس تا وقتي كه مجاهدين اشرفي نتوانند توضيح بدهند كه پول ايراني در نزد كسي كه در ايران بوده چه مي كند، از نظر ”واكاوِ واواك“، اين يك ادعاي تبليغاتي است كه نيروهاي مالكي حمله را انجام داده اند و نبايد”كماندوها“ي محترم عراقي را متهم كرد بلكه بايد يقة مجاهدين و مسئول شورا را گرفت!
اين همان سناريوي دژخيمان و طراحان حمله است تا طبق آن بعدا در يك دوبله خوري آخوندي امثال مصداقي را به خونخواهي دليلي بفرستند.
اما آنچه بادكنك مزدور مستعمل را في الفور مي تركاند، اين است كه اگر به واقع قتل و پوست كندن صورت دليلي، چنانكه مصداقي ادعا مي كند، كار مجاهدين بوده و طراحان و عاملان حمله به اشرف حتي از هويت دليلي هم بي اطلاع بوده اند؛ چرا رژيم آخوندي وحكومت عراق بايد از جنازة دليلي كه در بافته هاي مصداقي و اطلاعات آخوندي سند جرم مجاهدين است، به اين سادگي بگذرند و بعد از افشاي قضيه در گزارش ارتش آزاديبخش، آن را مخفيانه دفن كنند؟
اگر اراجيف مزدور مستعمل و كارفرمايان وزارتي عليه مسئول شورا و مجاهدين و اعضاي شوراي ملي مقاومت در اشرف، موضوعيت و ذره يي ارزش مي داشت و اگر حكومت عراق و اطلاعات آخوندها و نيروي تروريستي قدس چيزي براي پنهان كردن نداشتند؛
- بايد هيأت بين المللي تحقيق را كه مقاومت ايران، دولت آمريكا، اتحادية اروپا، كنگرة آمريكا، پارلمان اروپا، عفو بين الملل، كليسا، شخصيتهاي سياسي، وكلا و حقوقدانان از سراسر جهان بارها و بارها درخواست كرده اند، مي پذيرفتند.
- بايد به خانواده هاي شهيدان و نمايندگان رسمي و قانوني آنها كه در 150نامه و 69 گزارش روزانة ليبرتي و صدها مراجعه و تماس و ملاقات با مقامهاي عراقي و آمريكايي و ملل متحد در ليبرتي، واشينگتن، ژنو، نيويورك و بروكسل، خواستار تحويل پيكر شهيدان شدند، پاسخ مثبت ميدادند (دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران-4 اسفند 1392).
-بايد به خبرنگاران و وكلا اجازه مي دادند، همچنانكه مجاهدين ميخواستند، وارد اشرف شوند.
- بايد همين سؤالاتي را كه امروز اطلاعات آخوندها از طريق مزدور مستعمل روي ميز گذاشته، آنروز قبل از دفن جسد بهعمل مي آوردند.
راستي چرا حكومت عراق تا زمان كالبد شكافي و حتي دفن جنازه، باز هم از آوردن اسم خائن خود فروخته پرهيز دارد و او را كماكان ”مجهول الهويه “ تلقي مي كند؟ مگر كارگردانان، به مصداقي نگفته بودند ”با توجه به تحقيقات صورت گرفته از سوي دولت عراق و در دست داشتن نمونة DNA ساكنان اشرف، مقامات عراقي به هويت مسعود دليلي به عنوان يكي از ساكنان اشرف پي بردند“؟!
از اين گذشته، دولت عراق كه تا كنون هويت دليلي را اعلام نكرده، چگونه ميتواند، به ادعاي مزدور مصداقي، به مجاهدين فشار بياورد و آنها را مجبور به افشاي مأموريت دليلي درگزارش ارتش آزاديبخش كرده باشد؟!
سوزش وزارت بدنام از افشا و درهم شكسته شدن سناريو و طرح و برنامه يي كه با كشتن و پوست كندن خائن خود فروخته در كار بود، پنهان كردني نيست. سفيد سازي دليلي توسط مصداقي نيز بي دليل نيست.
نسبت دادن قتل خائن خودفروخته به مجاهدين جاي خود دارد، اطلاعات آخوندي از اين پيشتر، از طريق مزدوران تمام سوختة خود، ترور دكتر كاظم رجوي و خواهر مجاهد فائزه رجبي را هم به خود مجاهدين نسبت مي داد.
حال اگر مصداقي ازهمزاد خود فروختة خود، دفاع و سفيد سازي نكند؛
اگر نگويد كه مجاهدين او را به ايران فرستاده و بعداً برگردانده و در اشرف كشته اند؛
اگر منكر دستخط و امضاي مسعود دليلي داخل كه ارتش آزاديبخش منتشر كرده نشود؛
اگر با ابتذال وسخافت، چند تكه كاغذ بدون امضا را از كلاه شعبده تحت عنوان دستخط هاي 30 سال پيش دليلي براي زدن زيرآب دهها و صدها دستخط و امضاهاي او طي ساليان در سازمان مجاهدين خلق ايران، رو نكند؛
توبرة چرنديات و خورجين خزعبلات از هم مي درد و او ديگر مصرفي براي اربابان وزارت ندارد.
او سال گذشته بر آن بود تا طبق نوشتة خودش از بريدگان مجاهدين ” بزرگترين سازمان سياسي خارج از کشور“ را تشکيل بدهد(!) اكنون پس از يك سال به ”تغييرات از درون نظام“ چشم دوخته و مينويسد: ”وجود مسائل و مشكلات متعددي در اپوزيسيون راديكال [بخوانيد اپوزيسيون برانداز و خواهان سرنگوني رژيم ولايت فقيه]، موجب استمرار بقاي نظام جمهوري اسلامي از يك طرف و بي اعتمادي بخش قابل توجهي از مردم به اپوزيسيون و چشم دوختن به تغييرات از درون نظام شده است“.
باد و بلوف سفيهانه در باره ”استمرار بقاي نظام“ بهخاطر” مشكلات متعددي در اپوزيسيون راديكال“ و سخن گفتن بچگانه به نمايندگي از ”بخش قابل توجهي از مردم“ كه كرم مرداب را هم به خنده مياندازد، نمي تواند ناشيگري در روكردن دست را بپوشاند.
آن روي سكة وزارتي تشكيل ”بزرگترين سازمان سياسي خارج كشور(!)“ از بريدگان مجاهدين، بهطور قانونمند چشم دوختن و سر درآوردن از ميانة رژيم است. تجسس و جاسوسي وقفه ناپذير براي دست يافتن به مسئول شوراي ملي مقاومت لازمة همين شيرجة ”ميانه روانه“ به اندرون نظام است تا از دست دشمن اصلي خود خلاص شوند. ارجاع دادن خلايق به ”درون نظام“ ولايت فقيه، طرح و برنامة همين رژيم و مزدوران گوناگون وزارتي و هدف اصلي چرندبافي و اكاذيب پيشين و غايت همة پشت هم اندازيها وجفتك پراني و لجن پراكني بر ضد خط سرنگوني است.
به همين خاطر بود كه تلويزيون شبكة يك رژيم در 31 ارديبهشت92 به استمالت از مزدور كمربسته پرداخت و اعلام كرد: ”يكي از اعضاي ارشد پادگان متروكه اشرف كه حالا با گروهك تروريستي منافقين زاويه پيدا كرده است راز بزرگي را فاش ميكند. اين فرد كه ايرج مصداقي نام دارد با نگارش مقاله اي به نام مكاتبات من با ابوالقاسم رضايي از اعضاي اصلي گروهك منافقين در سال 88 فيلمهايي را يادآوري ميكند كه در اشرف با حضور اعضاي منافقين ضبط شده و بهنام تصاوير اغتشاشات عاشوراي 88 شهر مشهد منتشر شده است“.
همزمان، مزدور در هم شكسته ابراهيم خدابنده از داخل اطلاعات آخوندي و ”دانشگاه اوين“ در سايت شناخته شدة وزارت بدنام (نجات 30 ارديبهشت92) نوشت: ”نامة افشاگرانة نسبتا طولاني آقاي ايرج مصداقي از جداشدگان سازمان مجاهدين خلق به رهبر اين سازمان مسعود رجوي “را ” به آقاي مصداقي تبريک ميگويم و.. به نوبة خود از ايشان قدرداني ميکنم “.
در همين ”تبريك“، سؤالات ممتحن ”دانشگاه اوين“ كه مصداقي رله كننده و پژواك يكايك آنهاست، اين بود كه ” آيا اين سازمان يک نيروي اصيل اپوزيسيون جمهوري اسلامي به شمار ميرود؟ آيا رهبري اين سازمان به اصول استقلال و آزادي انقلاب مردم ايران پايبند است؟ آيا در داخل اين سازمان ذره يي روابط دموکراتيک برقرار مي باشد؟ آيا رهبر اين سازمان مسعود رجوي واقعا يک رهبر سياسي محسوب ميشود؟ آيا رهبر اين سازمان انتقاد پذير است و ظرفيت مخالفت را دارد؟ آيا اعضاي سازمان حداقل در برخي زمينه ها حق انتخاب دارند؟ آيا به همان سادگي که ميشود عضو اين سازمان شد ميتوان از آن جدا گرديد؟ آيا کساني که به هر طريق عضو اين سازمان ميشوند از پيش نسبت به همة ضوابط و نحوة اداره و مناسبات دروني آن آگاهي دارند؟ آيا ميشود با اين سازمان و مسعود رجوي مخالفت کرد و مزدور وزارت اطلاعات ايران ناميده نشد؟ آيا ...آيا...
پاسخ من و بسياري ديگر که از اين سازمان[در دانشگاه اوين!] جدا شده اند به اين سؤالات و از اين دست پرسشها قطعا منفي است و اگر چنين است بايد با همين مفروضات با آن تنظيم رابطه کرد. من بر اساس تجربه و مطالعه 10 سال گذشته [در دانشگاه اوين!] قويا باور دارم که اگر در ذهن ذره يي شکاف در اين خصوص موجود باشد و احياناً کوچکترين تصوري در اين رابطه که شايد جواب يک يا چند سؤال مشابه آنچه ذکر شد ميتواند به ميزاني مثبت باشد قطعا قافيه را باخته ايم...“ (سايت نجات،وزارت اطلاعات-مزدور ابراهيم خدابنده 30 ارديبهشت92).
مزدوران قطعا قافيه را باخته اند. روز بزرگ عدالت و قانون براي دژخيمان و مزدوران وزارت شكنجه و كشتار نيز، قطعا فرا مي رسد.
سند ضميمه، سند رسمي كالبدشكافي جنازة ”مجهول الهويه“ به تاريخ 27 فوريه 2014 در پزشكي قانوني عراق، سند نحوه قتل وهمچنين تعيين تكليف پوشاك خائن خودفروخته و در عين حال سند انكارناپذير ياوه گويي و مزدوري تواب تشنه به خون است.
سند پزشكي قانوني به روشني نشان ميدهد كه تواب تشنه بخون، نكته به نكته سناريوي وزارت اطلاعات را پژواك داده است.
مديريت پزشكي قانوني عراق در تاريخ 27 فوريه 2014 يعني 180 روز بعد از جنايت؛
-برخلاف مزدور مصداقي، كه مدعي است ”مقامات عراقي“ با در دست داشتن نمونه DNA ساكنان اشرف ”به هويت مسعود دليلي به عنوان يكي از ساكنان اشرف پي بردند “، كماكان از جنازه او به عنوان ”مجهول الهويه“ نام ميبرد.
-برخلاف مزدور مصداقي، كه مدعي است ”شلواري كه پاي اوست شلوار يشمي رنگ يكان هوايي مجاهدين است“، تصريح ميكند پوشاك دليلي”شلوار سياه و پيراهن سربي و زيرپوش سفيد و سياه و جورابهاي سربي رنگ( متعلق به پليس) “ بوده است.
-برخلاف مزدور مصداقي، كه مدعي است ”عاملان سوزاندن چهرة مسعود دليلي گلوله و مواد منفجره و نارنجك در اختيار نداشتند“، تصريح ميكند كه ”علت مرگ، پارگيها و خونريزيها بر اثر اصابت گلوله هاي نفوذ كرده“ و پوست كنده شدگيهاي روي بدن ” غير بيولوژيك“ يعني بعد از شليك گلوله ها و مرگ صورت گرفته است.
به وضوح پيداست كه همان دژخيماني كه به خائن خودفروخته لباس ويژة پليس عراق پوشاندند و براي انجام مأموريت و كشتار مجاهدين به اشرف فرستادند، او را، پس از مصرف، با 3 گلوله كشتند و صورتش را هم پوست كندند.
شوراي ملي مقاومت ايران
كميسيون امنيت و ضد تروريسم
اول مرداد 93
ترجمة سند پزشكي قانوني عراق به تاريخ 27 فوريه 2014
بسم الله الرحمن الرحيم
جمهوري عراق
وزارت بهداري
( دفتر وزير)
انستيتو پزشكي قانوني
شماره: 6153
تاريخ: 27 /2/2014
شماره فني: 14444 در 8/9/2013
به / مركز پليس كمپ عراق جديد
عطف به نامه درخواست كالبد شكافي شماره 6948 در تاريخ 2/9/2013 ، ذيلاً گزارش كالبد شكافي پزشكي قانوني مربوط به متوفي (مجهول الهويه) آمده است. خواهشمنديم از آن مطلع شويد... با سپاس
ملاحظه: اين گزارش را در داخل پاكتي كه مهر وموم شده است براي شما ميفرستيم.
امضا
از طرف/ دكتر منجد صالح الدين علي رضا
مدير انستيتو پزشكي قانوني
دكتر خالد مجيد لفته
پزشك قانوني مشورتي
20 / 2/ 2014
از طرف/ دكتر منجد صالح الدين علي رضا
مدير انستيتو پزشكي قانوني
دكتر خالد مجيد لفته
پزشك قانوني مشورتي
20 / 2/ 2014
گزارش كالبد شكافي پزشكي قانوني
من امضا كننده زير ” كميته پزشكي” اقدام به معاينه پزشكي قانوني جهت كالبد شكافي جسد (مجهول الهويه) در ساعت 08 صبح روز 8/ 9/ 2013 نمودم ونتيجه به شرح زير بود:
توصيف باليني جسد:
سن: .............. جنس: مرد قد: 165 سانتيمتر رنگ پوست: گندمي رنگ موي سر: سياه رنگ موي صورت:
چشمان : سياه لكه هاي ناشي از مرگ: از بين رفته تورم جسد: متوسط هيكل: متوسط ترشحات ناشي از مرگ: از بين رفته پوشش: شلوار سياه و پيراهن سربي و زيرپوش سفيد وسياه و جورابهاي سربي رنگ ( متعلق به پليس)
خال كوبي يا نشانه هاي منحصر بهفرد : .............
آسيب هاي خارجي
1-محل ورود گلوله به صورت دايره يي شكل شماره (1) به قطر نيم سانتيمتر روي گونة راست و محل خروج گلوله به صورت بيضي در ابعاد 2×1 سانتيمتر درسمت چپ لب بالا.
2- محل ورود گلوله به صورت دايره يي شكل شماره( 2) به قطر نيم سانتيمتر درسمت راست نوك پستان راست و محل خروج آن يك جراحت نامنظم به ابعاد 1.5 × 1 سانتيمتر در پايين لبه بيروني سمت چپ سينه
3- محل ورود گلوله دايره يي شكل شماره ( 1) به قطر نيم سانتيمتر در وسط سمت جلوي بازوي چپ و محل خروج گلوله به صورت بيضي با ابعاد 1.5 × 1 سانتي متردر پشت آرنج چپ.
4- پوست كنده شدگيهاي غير بيولوژيك روي بدن [بعد از مرگ]
سر:
پوست سر: متورم و بدون آسيب
آرواره و چانه : بدون اثر شكستگي
جمجمه ومغز: متورم بدون آسيب
استخوانهاي صورت: پارگي لب بالا ( درسمت چپ)
شانه واطراف آن: ..........
سينه وديافراگم : خون جمع شدگي در ديافراگم به ميزان زياد
استخوان سينه: بدون اثر شكستگي
ناي وقلب : پارگي ريه هاي راست و چپ
دو ريه و پوسته آن: ...........................
پرده ديافراگم شكم:..................
شكم و داخل شكم: خون جمع شدگي در داخل به ميزان زياد
روده ها و طحال: پارگي طحال و روده ها و معده حاوي مايع تيره رنگ
معده و روده ها: ...............
كبد وطحال ولوزالمعده: .............
دوكليه و كبد: ................
رحم ومتعلقات آن:
اعضاي تناسلي :
ستون فقرات و استخوان لگن: پارگي بافتهاي نرم ورگهاي خوني آرنج چپ و در مچ چپ
دو طرف بالاتنه : .............
دو طرف پايين تنه : ...............
آزمايشهاي تكميلي ونتايج آن و بررسيها:
نتيجه گيري:
1- از اوصاف مشاهدات كالبدشكافي در جنازة متوفي (مجهول الهويه) پيداست كه علت مرگ، پارگيها و خونريزيها بر اثر اصابت گلوله هاي نفوذ كرده است.
2- مسافت شليك گلوله: با توجه به تورم متوسط موجود در جسد، امكان اظهار نظر در مورد فاصله شليك كليه گلوله ها وجود ندارد.
3-سمت شليك : اولي: پشت جلو- بالا پايين – راست چپ
دومي : پشت جلو – بالا پايين – راست چپ
سومي: پشت جلو – بالا پايين – كمي چپ راست
4- با توجه به خروج گلوله هاي شليك شده از جسد امكان اظهار نظر درمورد نوع و كاليبر سلاح مورد استفاده وجود ندارد.
محل امضا- عضو
محل امضا- عضو
محل امضا- رئيس كميته
پزشكان انستيتوي پزشك قانوني
/ / 2014
توصيف باليني جسد:
سن: .............. جنس: مرد قد: 165 سانتيمتر رنگ پوست: گندمي رنگ موي سر: سياه رنگ موي صورت:
چشمان : سياه لكه هاي ناشي از مرگ: از بين رفته تورم جسد: متوسط هيكل: متوسط ترشحات ناشي از مرگ: از بين رفته پوشش: شلوار سياه و پيراهن سربي و زيرپوش سفيد وسياه و جورابهاي سربي رنگ ( متعلق به پليس)
خال كوبي يا نشانه هاي منحصر بهفرد : .............
آسيب هاي خارجي
1-محل ورود گلوله به صورت دايره يي شكل شماره (1) به قطر نيم سانتيمتر روي گونة راست و محل خروج گلوله به صورت بيضي در ابعاد 2×1 سانتيمتر درسمت چپ لب بالا.
2- محل ورود گلوله به صورت دايره يي شكل شماره( 2) به قطر نيم سانتيمتر درسمت راست نوك پستان راست و محل خروج آن يك جراحت نامنظم به ابعاد 1.5 × 1 سانتيمتر در پايين لبه بيروني سمت چپ سينه
3- محل ورود گلوله دايره يي شكل شماره ( 1) به قطر نيم سانتيمتر در وسط سمت جلوي بازوي چپ و محل خروج گلوله به صورت بيضي با ابعاد 1.5 × 1 سانتي متردر پشت آرنج چپ.
4- پوست كنده شدگيهاي غير بيولوژيك روي بدن [بعد از مرگ]
سر:
پوست سر: متورم و بدون آسيب
آرواره و چانه : بدون اثر شكستگي
جمجمه ومغز: متورم بدون آسيب
استخوانهاي صورت: پارگي لب بالا ( درسمت چپ)
شانه واطراف آن: ..........
سينه وديافراگم : خون جمع شدگي در ديافراگم به ميزان زياد
استخوان سينه: بدون اثر شكستگي
ناي وقلب : پارگي ريه هاي راست و چپ
دو ريه و پوسته آن: ...........................
پرده ديافراگم شكم:..................
شكم و داخل شكم: خون جمع شدگي در داخل به ميزان زياد
روده ها و طحال: پارگي طحال و روده ها و معده حاوي مايع تيره رنگ
معده و روده ها: ...............
كبد وطحال ولوزالمعده: .............
دوكليه و كبد: ................
رحم ومتعلقات آن:
اعضاي تناسلي :
ستون فقرات و استخوان لگن: پارگي بافتهاي نرم ورگهاي خوني آرنج چپ و در مچ چپ
دو طرف بالاتنه : .............
دو طرف پايين تنه : ...............
آزمايشهاي تكميلي ونتايج آن و بررسيها:
نتيجه گيري:
1- از اوصاف مشاهدات كالبدشكافي در جنازة متوفي (مجهول الهويه) پيداست كه علت مرگ، پارگيها و خونريزيها بر اثر اصابت گلوله هاي نفوذ كرده است.
2- مسافت شليك گلوله: با توجه به تورم متوسط موجود در جسد، امكان اظهار نظر در مورد فاصله شليك كليه گلوله ها وجود ندارد.
3-سمت شليك : اولي: پشت جلو- بالا پايين – راست چپ
دومي : پشت جلو – بالا پايين – راست چپ
سومي: پشت جلو – بالا پايين – كمي چپ راست
4- با توجه به خروج گلوله هاي شليك شده از جسد امكان اظهار نظر درمورد نوع و كاليبر سلاح مورد استفاده وجود ندارد.
محل امضا- عضو
محل امضا- عضو
محل امضا- رئيس كميته
پزشكان انستيتوي پزشك قانوني
/ / 2014
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر