هوشنگ سیحون: 'مرا با مشتی از خاک ایران به خاک بسپارید'
فیروزه خطیبی
روزنامهنگار در لسآنجلس
پیکر هوشنگ سیحون، معمار و خالق یادمانهای ماندگار تاریخی در ایران، در بعد از ظهر روز شنبه ۷ ژوئن، درتابوتی پوشیده در پرچم سه رنگ و شیر و خورشید ایران و درفش کاویانی، قدیمی ترین پرچم تاریخ، با مشتی از خاک ایران در مقبره موقتی در گورستان "فارست لاون" لس آنجلس به خاک سپرده شد.
مراسم بزرگداشت مهندس هوشنگ سیحون، همراه با پخش صدای آواز شهرام ناظری و همایون شجریان، با حضور فرزندان و نوهها زنده یاد سیحون، خواهر و بستگان نزدیک او، شاگردان، دوستان و دوستداران این هنرمند وایرانیان علاقمندی که از اقصی نقاط جهان به لس آنجلس آمده بودند برگزارشد.
"در دوران بد تاریخ، همواره، این فرزانگان ایران اند که بار سنتها، ارزشها و عیارهای ملی ما را به دوش میگیرند و حتی دربدترین شرایط آن را به نسلهای بعدی منتقل می کنند. خوشبختانه امروز کسانی هستند که راه او را از این پس ادامه بدهند."اولین سخنران، علیرضا میبدی، شاعر و برنامه ساز و مجری رادیو و تلویزیون ساکن لس آنجلس به حاضران گفت: "این مراسم وداع با شخصیت برجستهای است که امروز زندهتر از روزهایی است که زنده و با ما بود. خیلی از شخصیتهای بزرگ تاریخ ایران، همیشه معاصر و همیشه ماندگارند. بدون شک هوشنگ سیحون از فرزانگان صد سال اخیر و یکی از برجستهترین شخصیتهای هزار سال اخیربوده است."
آقای میبدی سپس به حاضران گفت که سیاه قلمهای سیحون برای نخستین بار میل به ایرانگردی را در او به وجود آورد: "تصویرهایی که تا آن زمان در ادبیات ایران درنوشتههای صادق هدایت، صادق چوبک و بعدها غلامحسین ساعدی از دهات ایران به دست داده میشد، تصویری از نمادهای نکبت و نحوست بود. دهات جایی بود برای استثمار، برای نحسی، برای فقر و محرومیت. این مرد بزرگ شاید اولین کسی بود که زیباییهای ساده گوشه و کنار ایران را کشف کرد، نقاشی کرد و به ما یاد داد که فقط نگاه نکنید، تماشا کنید."
برنامه با نمایش فیلمی از گفتگوی تلویزیونی هوشنگ سیحون با پرویز کاردان در اوائل سالهای تبعید و مهاجرت اجباری به کانادا و آمریکا و سخنان هما سرشار، روزنامه نگار، نویسنده و برنامه ساز رادیو و تلویزیون ساکن لس آنجلس ادامه پیدا کرد.
خانم سرشار گفت: "استاد هوشنگ سیحون یک شهروند جهانی بود. عاشق زندگی، عاشق مردم. عاشق خدمت و کمک به کشور و آماده برای آموزش دادن بدون این که درمقابل آن انتظار قدردانی داشته باشد. او دوست داشت در دو بعد زندگی، یعنی هنر و آموزش به موازات هم گام بردارد و از همه مهمتر مردی بدون تعصب و رک بود و مردم را از هر طایفه و قبیلهای همانقدر دوست داشت که خویشان و نزدیکانش را.
در بخش بعدی این مراسم پیامی ازسهراب پورناظری، آهنگساز و نوازنده ساکن ایران و از جوانترین دوستان هوشنگ سیحون توسط مریم سیحون خوانده شد: "استاد هوشنگ سیحون را هرچه بیشتر شناختم افسوسم بیشتر شد که چرا چنین گنجینهای، سالهای گرانمایه تجربه خویش را باید در اسارت غربت سپری کند. افسوس که نما و بنای تمام خدماتش درپیشگاه مردم و مسئولان سال هاست جلوه مینماید اما نه خودش را شناختند و نه از توانش بهره جستند. باشد که مادر میهن چون او فرزندی بزاید. چرا که بزرگی هر سرزمینی به نام فرزندانش است."
سخنران بعدی حسین امانت، طراح میدان شهیاد (آزادی) و یکی از شاگردان سیحون به حاضران گفت: "صحبت راجع به مهندس (سیحون) فکر می کنم با این شعر که از فردوسی بزرگ دیدم باید شروع بشود که میگوید: "گرانمایه را نام هوشنگ بود | که گویی همه هوش و فرهنگ بود"." او سپس به شوخی گفت: "فکر می کنم که شاعر این شعر را برای ایشان سروده است."
آقای امانت از دوستی ۵۰ سالهاش با مهندس سیحون گفت و از اینکه در ۳۵ سال آخر زندگی استاد، درونکوور کانادا در مجاورت یکدیگر زندگی میکردند.
او ضمن تعریف چند خاطره از زنده یاد هوشنگ سیحون گفت اهمیت نقش دوست و استاد قدیمیاش در صحنه هنر معماری ایران توجه دادن معماران ایرانی به معماری غنی ایران بود: "در دورهای که ما درس میخواندیم همه ایران تحت تسلط روح غربی بود. همه فکر می کردند همه چیز خوب فقط از این طرف است. مهندس سیحون باطرحی که در بنای یادبود بوعلی سینا پیاده کرد توضیح داد که چطور به زبان معماری امروز، با نهایت خلوص و با بتون لخت میشود بنایی ساخت که یادآور گنبد قابوس که یک بنای قدیمی است باشد. این مثل نوری است در تاریکی. دردنیای هنر، آن آدمی که این نور را برای اولین بارنشان میدهد و همه راه را از آنجا پیدا می کنند مهم است. ایشان این رل را داشتند."
در پایان سخنرانیها، بنا بر وصیت و خواست سیحون، هشت تن از شاگردان او، از جمله حسین امانت، تابوت حامل پیکر این هنرمند را به سوی آرامگاه موقت او بر روی تپه های "فارست لاون" حمل کردند.
مریم سیحون در این مورد می گوید: "ما پیکر پدرم را در این مکان به امانت میگذاریم تا در شرایط مناسبی در آینده او را به خاک ایران بسپاریم."
در میان حاضران علاوه بر عده زیادی از هنرمندان ساکن لس آنجلس، هنرمند قدیمی تئاتر و سینمای ایران، فخری خوروش که از بستگان نزدیک سیحون به شمار می رود نیز حضور داشت. خانم خوروش، همسر شاپور شیبانی (برادر جمشید شیبانی) و پسرخاله هوشنگ سیحون می گوید: "خاطرات زیادی از آقای سیحون و زمانی که همگی ما جوان بودیم دارم. همه ایران از مهندس سیحون خاطره دارند. مملکت ما هنرمندی را از دست داده که محال است دیگر جانشینی داشته باشد. من در یکی از سفرهایم به ایران به مشهد و به تماشای مقبره نادرشاه رفتم. راهنمای گردشگری همه جزئیات بنا را توضیح میداد اما در آنجا هیچ عکسی یا اسمی از سیحون سازنده این بنای کم نظیر نبود. من از راهنما پرسیدم آخر این بنا را کی ساخته؟ شما که این همه از جزئیات این بنا صحبت می کنید. گفت: نمیدانم."
بر سر مزار، به خواست خانواده سیحون مراسم خاکسپاری در سکوت کامل برگزار شد. درهمان سکوت چه آنهایی که هوشنگ سیحون را از نزدیک میشناختند و چه کسانی که هرگز او را ندیده بودند با شاخه گلهای سفید، مقبره او را گلباران کردند.
مراسم یادبود هوشنگ سیحون روز ۱۵ ژوئن همزمان با روز پدر در آمریکا، در تالار دانشگاه لس آنجلس برگزار می شود. آقای سیحون در وصیتنامه خویش خواسته است تا بنیادی به نام او توسط فرزندانش مریم و نادر سیحون برای نگهداری از کلیه آثار نقاشی و طراحی او تاسیس شود و درشرایط مناسب درنهایت همه این آثار به موزه ای درایران اهدا شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر