جمشيدآموزگار و اشرف پهلوي
... اگر شاهنشاه اجازه ميفرمايند، ميخواستم راجع به سازمان عفو بينالمللي هم چند کلمهاي به عرض برسانم و به دنبال آن افزودم: به دليل ضوابط موجود، چون هر گونه تماس مقامات ايراني با سازمان عفو بينالمللي چه به صورت گفتو گو و چه به صورت مکتوب ممنوع است، در نتيجه اطلاعات اين سازمان راجع به اوضاع ايران صرفاً به منابعي محدود شده که در اختيار مخالفان سياسي ايران قرار دارد. بعد هم جريان مذاکره با پرويز ثابتي را پيش کشيدم و گفتم: وي معتقد است که هر اقدامي براي تماس با سازمانعفو بينالمللي ميبايستي با کسب اجازه از شاهنشاه باشد و بلافاصله نيز [مسئله] مورد نظر را به اين شکل مطرح کردم که: ما ميتوانيم بعضي از مقامات سازمان عفو بينالمللي را ــ که مقام رسمي در آن سازمان ندارند و صرفاً به دنبال اهداف شخصي خويش هستند ــ به ايران دعوت کنيم و به ملاقات زندانيان ببريم. شاه در پاسخ اين درخواست اظهار داشت: اگر ما اجازه چنين کاري بدهيم فقط سبب ميشويم که توقع آنها بيشتر شود... در پايان برنامه شرفيابي شاه گفت که: عدهاي حقوقدان ايراني بايد مامور شوند تا به تهمتهاي سازمان عفو بينالمللي جواب دهند... و واقعاً هم خودم از اين همه تملق و چاپلوسي که موقع شرفيابي به حضور شاه نشان دادم، حالت انزجار داشتم.
شاه چنان در اين نبرد مايه گذاشته بود که شش ماه بعد امير طاهري سردبير وقت کيهان را به لندن اعزام کرد تا با سازمان عفو بينالملل به يک جنگ قلمي دست بزند و به اصطلاح امروز حالي حسابي از آن سازمان بگيرد. اما در کنار همين نمايشها راجي سعي در آرامش بخشيدن به اين جنگ و باز نگه داشتن درهاي مباحثه و مذاکره براي هر چه نزديک کردن روابط ايران با مارتين انالز دبيرکل وقت سازمان عفو بينالملل داشت به طوري که در 29 دي سال 55 همراه با فريدون هويدا ديداري با وي داشت و در خصوص مسائل حقوق بشري مذاکراتي کرد، که راجي اشاره چنداني به محتواي اين مذاکرات ندارد ولي هر چه بود شاه در نهم بهمن موافقت خود را با ديدار انالز در تهران اعلام کرد که اين خود نشان از ترس شاه داشت. از اين زمان تقريباً اين سازمان از خط قرمزهاي ايران عبور نکرد و راجي روابط بسيار خوبي با دبيرکل آن برقرار کرد چنانکه يک بار در رستوران معروف مارکز لندن مهمان راجي شد:
... دليل انتخاب اين رستوران هم جز اين نبود که: چون انالز غذا و مشروب خوب را خيلي دوست دارد، من هم تصميم گرفتم مزاياي زندگي سرمايهداري را به رخش بکشم. ولي البته هدف اصلي من از دعوت انالز به صرف ناهار فقط کسب اطلاع از اين مسئله بود که : آيا سازمان عفو بينالمللي در گزارش سالانه خود ــ که در آينده نزديک منتشر ميکند ــ موضع مناسبتري نسبت به ايران داشت يا نه؟ انالز گرچه در جوابم موضع سازمان را نسبت به ايران مثبت دانست، ولي ضمناً هم به اين نکته اشاره کرد که: به هر حال موضع ما صد در صد خوشايند شما نخواهد بود.
هرچند اين روابط دوجانبه موجب آن نميشد که گاهگاه اين سازمان با صدور اعلاميههايي خشم شاه را برنينگيزد و سفارت را دچار دردسر شاهانه نکند. چنانکه حتي راجي هم مستاصل از اين دستورهاي شاهانه دست به کار رهنمود به تهران ميزد و با کمال ترس و لرز در جواب تلگراف "غلاظ و شداد" تهران مينويسد:
با دريافت اين تلگراف بود که تازه فهميدم اصولاً سفرم به ايران و صحبتهايي که با اين و آن راجع به بيهودگي چنين اقداماتي داشتهام، بهکلي بيثمر بوده است. به همين جهت نيز از مشکينپوش خواستم که هر طور صلاح ميداند، با رعايت احتياط به مقامات تهران تذکر دهد که: 1. دامنه درگيري ما با سازمان عفو بينالمللي هر چه محدودتر شود به نفع ماست. 2. بهتر است از نامهپراکني و درج مقاله به صورت آگهي عليه سازمان عفو بينالمللي بپرهيزيم، چون اعتبار اين سازمان در انگليس به مراتب بيشتر از ماست. 3. صلاح در اين است که حمله به سازمان عفو بينالمللي را به موقعيت مناسبتري موکول کنيم و بهخصوص منتظر بمانيم تا گزارش ساليانه آن ــ که عنقريب انتشار خواهد يافت ــ به دستمان برسد.
جشن تولد کريم پاشا بهادر؛ با حضور پرويز راجي، هما زاهدي، ليلي اميرارجمند و داريوش همايون
نامههاي متبادله بين سفارت ايران در لندن و مقامات حکومتي و بينالمللي :
سازمان عفو بينالملل
دبيرخانه
لندن ـ انگلستان
13 ژوئيه 1978
جناب آقاي پرويز راجي، سفارت شاهنشاهي ايران، لندن
سفير عزيز
سازمان عفو بينالملل از ايران گزارشي دريافت کرده مبني بر اينکه در روز 14ژوئن، تعداد 27نفر را در تظاهراتي در بابلسر دستگير کردهاند و يک تن از آنها به نام ايوب معادي، دانشجوي سال چهارم دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعي در نتيجه بدرفتاري پليس فوت کرده است. همچنين گفته شده است که خانواده ايوب معادي موفق به تحويل گرفتن جسد فرزندشان براي خاکسپاري نشدهاند.
لطفاً اطلاعات بيشتري در خصوص اين گزارش به ما بدهيد. تصور ميکنم که تحقيق در مورد علت مرگ در جريان است.
ارادتمند
مارتين انالز
دبيرکل
لندن، 31 ژوئيه 1978
به: مارتين انالز
علاوه بر نامه مورخ 19جولاي 1978، اکنون ميتوان پاسخ کاملتري به درخواست مورخ13جولاي شما در خصوص ايوب معادي ارائه کنم.
از طريق مقامات ذيربط مطلع شدم که آقاي معادي جزو 24 نفري بودند که در روز 14ژوئن 1978 توسط نيروهاي پليس و ژاندارمري بابل و بابلسر که مسئوليت مقابله با تظاهرات شورش ضد دولتي در اين دو شهر را برعهده داشتند دستگير شده بودند.
هنگام نگهداري در پاسگاه بابلسر، نامبرده آشکارا از ناحيه قلب اظهار ناخوشي کرده که فوراً به بيمارستان شاهپور بابل منتقل شده بود. درمان انجام شده موثر واقع نشد و آقاي معادي در ساعت 4 بعدازظهر همان روز فوت ميکنند. اگر بتوانم کمک بيشتري بکنم، بفرماييد تا در خدمت باشم.
ارادتمند
پرويز راجي
سفير
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر