تلگرافهای سفارت امریکا که توسط برادلی ( اکنون چلسی) فاش شدند، برما معلوم میکنند چگونه امریکائیها را میتوان گرفتار هراس و موافق جنگی دیگر در خاورمیانه، اینبار، با ایران کرد. الااینکه انتشار اسناد، کار آمادهسازی امریکائیان را عقیم گرداند:
کار اینسان تدارک دیده شده بود: واشنگتن
پست با نقل قول از آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بس محترم، و مدیرکل
محترمش، یوکیاآمانو، گزارش میکند که مدارک شگفتانگیزی بدست آمدهاند که
میگویند«ایران در کار ساختن یک بمب اتمی است». و این برغم گزارش سازمانهای اطلاعاتی امریکا که ایران درکار ساختن چنین بمبی نیست.
بعد نوبت محافظهکاران جدید میشود که، در صفحات همین روزنامه، همه آنهائی را تمسخر کنند که در صحت این «واقعیت» تردید میکردند. مینویسند
آژانسی که قول بوش درباره تسلیحات کشتار جمعی صدام حسین را رد کرد و حتی
آمانو متقاعد شدهاند که ایران درکار تولید بمب اتمی است.
مغزهای
محافظهکار جدید شتابان به جمع ایجادکنندگان هراس میپیوندند و کارشناسان
دربرنامههای تلویزیونی بکار متقاعد کردن مردم امریکا به ضرورت اقدام نظامی
بر ضد ایران مشغول میشوند. بعد، جمهوریخواهان و
دموکراتهای جانبدار خصومت وارد عمل میشوند و در باره ضرورت یک اقدام قطعی
داد سخن میدهند و سرانجام اسرائیلیها وارد صحنه میشوند و میگویند: این همان واقعیتی است که نخست ما پرده از سرش برداشتیم و هشدار دادیم. زمینه جنگ با ایران با چنان شتابی آماده میشد که مجالی برای اما و اگر و چون و چرا باقی نمیگذاشت.
بسا
سالها بعد – بعد از پرداخت هزینههای انسانی و اقتصادی سنگین – مردم
امریکا از حقیقت آگاه میشدند که آژانس بینالمللی انرژی اتمی و مدیرکل آن
مرجع واقعبین و راستگوئی که به او باورانده بودند، نبودهاست. که آمانو آلت فعل امریکا و اسرائیل بودهاست. او نخست موضعی بسود ایران گرفت تا به عنوان کسی که تحت تأثیر امریکا نمیرود، به مدیریت آژانس برسد و آنگاه برضد ایران عمل کند. اسناد منتشره توسط وکیلبیکس، معلوم کردند که او از مقامات امریکا مطالبه پول کرده و محرمانه با اسرائیلیها ( برای همآهنگ کردم معارضه با برنامه اتمی ایران و همزمان، سکوت درباره زرادخانه اتمی اسرائیل) دیدار و گفتگو کردهاست.
● باوجود این، بخاطر افشای گزارشهای محرمانه، فرش از زیرپای تدارک کنندگان جنگ با ایران کشیده شد. تلگرافهای سفارت امریکا حقایق در باره آمانو را برملاء کرد. در 2011، روزنامه انگلیسی گاردین، گزارشها (که نیویورک تایمزو واشنگتن پست و دیگر وسائل ارتباط جمعی سنتی سانسورشان کرده بودند) درباره آمانو را منتشر کرد.
● وقتی گزارشها منتشر شدند، حدود یک سال از انتصاب آمانو به مدیرکلی آژانس میگذشت. و آژانس تحت مدیریت او مشغول ایجاد هیستری درباره برنامه اتمی ایران بود. مغزهای مؤسسه دانش و امنیت بینالمللی و واشنگتن پست و دیگر وسائل ارتباط جمعی امریکا نیز دستیارش بودند.
٭ آن چه گزارشها که فاش شدند میگفتند:
بنابر گزارشهای سفارت امریکا در وین، در سال 2009، آمانو آماده بودهاست درخدمت منافع امریکا، عمل کند. کاری را بکند که محمد البرادعی، مدیرکل پیش از او، نمیکرد. آمانو
به طرف امریکائی خود گفته بود که انتخاب خود به مدیریت کل آژانس را مدیون
حمایت میداند و آژانس را در مقابله باایران درکنار امریکا قرار میدهد. و از امریکا پول بیشتر برای آژانس تقاضا میکند.
● در تلگراف 9 ژوئیه 2009، ژئوفری پیات، شارژدافر امریکا میگوید: آمانو بخاطر انتخاب خود به مدیرکلی آژانس، از امریکا تشکر میکند. او انتخاب خود را مدیون حمایت امریکا و استرالیا و فرانسه میداند و بخصوص مداخله امریکا و آرژانتین را تعیین کننده میداند. آمانو
پیات را آگاه میکند که در مورد برنامه اتمی ایران، روشی متفاوت با روش
البردعی درپیش میگیرد و قطعنامههای شورای امنیت را به اجرا میگذارد.
آمانو همچنین درباره تغییر مقامهای آژانس به شارژدافر امریکا گزارش میدهد: برخی از مقامات ارشد حذف و برخی دیگر برجا میمانند. پیات گزارش میکند که ما بطور کامل با ارزیابی آمانو درباره دو مقامی که باید حذف شوند، موافق هستیم.
درعوض، آمانو انتظار دارد امریکا حمایت مالی مهمی از آژانس بعمل آورد... پیات همچنین آگاه میشود که آمانو، بلافاصله بعد از انتخاب خود به مدیرکلی آژانس، با میکائلی، سفیر امریکا درآژانس، مشورت کردهاست. قرار
میشود آمانو بگوید مدرکی حاکی از اینکه ایران درکار تولید بمب اتمی است،
هنوز در اختیار نیست تاکه ناباوران نیز باوران کنند که او شخص بیطرفی است. پیات گزارش میکند که آمانو مشورتهای رئیس کمیسیون انرژی اتمی اسرائیل را پذیرفتهاست. در گزارشی به تاریخ 16 اکتبر 2009، هیأت نمایندگی امریکا در آژانس گزارش میکند که آمانو آماده است برای تحقق هدفهای استراتژیک امریکا عمل کند. او تأکید کرد که هر تصمیم استراتژیک امریکا را اجرا خواهد کرد. آمانو اهمیت حفظ ابهام سازی را در باره برنامه اتمی ایران، خاطر نشان کرد. به سخن دیگر، آمانو دیوان سالاری است آماده عمل در سمت و سوئی که امریکا و اسرائیل درباره برنامه اتمی ایران، به او نشان میدهند.
● پیات که طرف تماس با آمانو بود، اینک سفیر امریکا در اکراین است. او
همکار ویکتوریا نولند، معاون وزارت خارجه امریکا در امور اروپا، در ماجرای
اوکراین، برکنار کردن ویکتورایوانویچ، رئیس جمهوری منتخب کشورو برانگیختن
رویاروئی میان اوباما، رئیس جمهوری امریکا و پوتین رئیس جمهوری روسیه است.
● در فوریه 2013، واشنگتن پست، در صفحه اول خود، کارزار تبلیغاتی را به راه انداخت. نویسنده گزارش جوبای واریک و نوشته درباره برنامه اتمی ایران است. داوید آلبرایت، مدیر مؤسسه دانش و امنیت بینالمللی از او پشتیبانی میکند. او همان کسی است که حامی بوش در حمله به عراق در یک دهه پیش بود. آلبرایت/ واریک نسبت به قصد ایران برای نصب 100 هزار سانتریفوژ، اعلان خطر میکنند. مینویسند: «بتازگی، ایران درپی بدست آوردن دهها هزار الماس سخت پرداخت شدهای است که در سانتریفوژها بکار برده میشوند. و این علامت آناست که این کشور در کار توسعه فعالیتهای اتمی خویش به ابعاد بزرگ است.بدین توسعه، راه رسیدن به توان تولید اسلحه اتمی کوتاه میشود...
● اولی هینونن، معاون آژانس که، پیش از بازنشستگی خود در 2010، تفتیشهای تأسیسات اتمی ایران را سرپرستی کرده بود، اظهار کرد که نوع الماسی که ایران در پی بدست آوردنش بود، در سانترفوژهای نوع IR-1کاربرد دارد و نمیتوان آن را در سانتریفوژهای پیشرفته IR-2M بکار برد. هینونن گفت: ایران به ما گفت میخواهد 50 هزار سانتریفوژ نوع IR-1 بسازد. میزان ضایعات تولید 10 درصد است. بنابراین، نیاز به تولید سانتریفوژهای بیشتری دارد.
● ادعای واریک باز غلط ازکار درآمد. زیرا کارشناسان نظر دادند که ایران میزان ذخیره اورانیوم غنی شده خود را بحدی نمیرساند که برای ساختن بمب اتمی ضرور است. اورانیوم 20 درصد ایران از 250 کیلو تجاوز نکرد. بنابر این، هیچ اقدام تحریک آمیزی از سوی ایران بعمل نیامده بود. ایران
درحال ساختن بمب اتمی نبوده و بر اوباما فرض نبودهاست با دست زدن به
اقدام نظامی، مانع از دست یافتن ایران به سلاح هستهای شود...
٭ تغذیه جنگ:
روشن
است که ماهرگز نخواهیم دانست که برسرنقشه زمینه سازی جنگ، بعد از افشا شدن
گزارشهای محرمانه، چه آمد، اما ما میدانیم که این نقشه ریزی بی سابقه
نیست. در مورد حمله به عراق، همین نقشه تهیه و اجرا شد و مردم امریکا موافق حمله به عراق شدند و حمله به عمل آمد.
● مانینگ، این تحلیل گر جوان اطلاعات ، به این جنگ کشانده شد. او تا بخواهی با دلایل و مدارک گویای خشونت و عدم صداقت و بیشرفی روبرو شد و احساس کرد که باید کاری انجام دهد. کاری که کرد در اختیار ویکیکلیکس گذاشتن صدها هزار مدرک بود. این مدارک درباب جنایتهای جنگی در عراق و افغانستان در اختیار مطبوعات جهان نیز قرارگرفتند.
انتشار گزارشهای سری به مردم امریکا نیز امکان داد سر از واقعیتهائی درآورند که در پس پرده «سری است» پنهان بودند. این مدارک به این مردم میگفتند حکومتگران درپس این پرده چه کارهای کثیفی میکنند. شاید مهمترین اثر انتشار این اسناد «بهار عرب» باشد که به مردم کشورهای عرب امکان داد بتوانند مهار سیاسی زندگی خویش رابدست بیاورند. و با افشای نقش آمانو و چگونگی آماده کردن زمینه جنگ با ایران، بسا ایران نیز گرفتار جنگی ویرانگر نگشت.
ایران فراوان قربانی بازی کنش و واکنش بقصد برافروختن آتش جنگ شدهاست:
تحقیق سیمور هرش درباره سوریه را حکومت اردوغان تکذیب کرد. اما اینگونه زمینه سازیها برای جنگ، امر واقع مستمر در تاریخ کشورها، از جمله کشور ایران است. جنگی که اینک مردم سوریه قربانی آنند، فرآورده همینگونه زمینه سازی است. امر مهمی که قابل تکذیب نیست ایناست که همواره زیر سلطه بهانه برای مداخله نظامی و غیر نظامی سلطهگر فراهم میکند:
● منصوب کردن ابوطالبی به نمایندگی رژیم در سازمان ملل متحد، از قرار، رودستی است که روحانی و ظریف خوردهاند. کنشها و واکنش، کار را به اینجا رساندند که امریکا میگوید به او ویزا نمیدهم و سخنگوی وزارت خارجه میگوید: ایران نماینده دیگری را معین نخواهد کرد. و سازمان ملل میگوید دادن ویزا و ندادن ویزا به ما مربوط نمیشود. اثر
انتصاب ابوطالبی، فرصتی است که محافظهکاران جدید و لابیهای اسرائیلی در
تجدید احساسات ضد ایرانی نزد امریکائیان بخاطر تصرف سفارت و گروگانگیری به
دست آورده اند و اینگونه تمایلها در امریکا و نیز «تندروها» در ایران دست بالا را پیدا کرده اند .
بدینقرار، بعد از گذشت 35 سال، گروگانگیری همچنان عاملی است که، بنابر موقع، تعیین کننده میگردد.
● اما گروگانگیری یک طرح امریکائی بود. طراحان
که گردانندگان حزب جمهوریخواه امریکا بودند، میخواستند روحیه جمعی
امریکائیان را که از رهگذر شکست در جنگ ویتنام، انزوا طلب گشته بود، به
روحیه تهاجمی و مداخلهگر، تغییر دهند. نیاز به یک «شوک بسیار قوی» داشتند. تصرف سفارت امریکا و به گروگان گرفتن اعضای آن و ترتیب دادن کنشها و واکنشهایی (از جمله معاملهای پنهانی که افتضاح اکتبر سورپرایز نام گرفت) که سبب شدند تا آنها به مدت 444 روز شد گروگان بمانند، تهیه کنندگان نقشه را به هدف خویش رساند. و بدین ترتیب روحیه امریکائیان تغییر کرد. کارتر شکست خورد و ریگان به ریاست جمهوری امریکا رسید. اما طرف ایرانی بود که بیشتر از طرف امریکائی به تصرف دولت و استقرار رژیم «ملاتاریا» و یا بقول مشکینی «سلسله روحانیت»، به «انقلاب دومی بزرگتر از انقلاب اول» نیاز داشت. وگرنه چگونه ممکن بود بهار انقلاب را اینسان گرفتار خزان کرد؟
بدینقرار، گروگانگیری که هنوز دست از سر مردم ایران برنداشتهاست، زمینه ساز، تحریم اقتصادی ایران و حمله عراق به ایران (جنگ 8 ساله) و قرارگرفتن ایران در حلقه آتش که همچنان در آناست و کودتای خرداد 60 و استقرار یکی از خونریزترین و فسادگسترترین رژیمها در تاریخ ایران و...شد
و اینک زندگی ایرانیان در سرزمینی که تهدید به بیابان شدن میشود و تحت
رژیم تحریمها است و چندین نوبت، تا لبه پرتگاه جنگ رفتهاست. تا
زمانی که ایرانیان صاحب سرنوشت خویش نشوند و اختیار از کف اقلیتی زورپرست
نستانند که مرتب دستآویز و زمینه برای مداخله خارجیان ایجاد میکنند،
ایران سرزمین دستآویز و زمینه سازان باقی میماند و ایرانیان در مدار بسته
کنش و واکنش استبدادیان با قدرتهای خارجی گرفتار میمانند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر