سلیتی تکراری و بیفایده! و یا تبریک
اسماعیل وفا یغمایی
اسماعیل وفا یغمایی
کمپ لیبرتی برای چهارمین بار مورد حمله قرار گرفت. تعدادی
جانباخته اند و دههانفر مجروح شده اند.نمیدانم صد و چندمین اطلاعیه پر شور
و مطنطن کشتار شقاوتبار اشرف روی سایتهای مجاهدین و شورا و هوادارانشان
بود و همین تعداد نیز در باره اعتصاب غذا که حمله چهارم شروع شد و کشتاری
دیگر، وتا حالا هفت هشت تا اطلاعیه صادر شده وطبلها و شیپورهای خونین به
غرش در آمده ، تا در روزهای آینده دهها اطلاعیه دیگر صادر شود و کشتار
بعدی که سری جدید اطلاعیه ها شروع شود و تا کی؟ و تا کجا ؟و تا کدام مقصد
؟باید خون از دلها بچکد و به هم نگاه کنیم و سر تکان دهیم وبنویسیم وموضع
بگیریم. تا کی؟
هر چه میخواهند بگویند و بنویسند . اشکالی ندارد ،مخصوصا در
چشم انداز اجساد تر وتازه و شهیدان نو!میشود بسا حرفها زد و کوبید و
خروشید و اطلاعیه صادر کرد و لباس سیاه پوشید وزیر شایه شهیدان حرف زد و
جلسه راه انداخت. بعنوان یک ایرانی( هرمدال تاریک یا روشنی میخواهید به
سینه من بیاویزید که تا بحال سی چهل تا آویخته اید ) سئوال میکنم.
سئوال میکنم مگر از خامنه ای و جمهوری اسلامی و البطاط وشمری و مالکی و جنایتکارانی مثل او انتظار دارید موشک نزنند؟ نکشند؟ سلاخی نکنند؟
سئوال میکنم مگر کار این است که آنها بکشند و بدرند و هی اطلاعیه صادر شود و سخنرانی و خروش و غریو که ببینید کشتندمان زدندمان بردندمان؟ سئوال میکنم
مگر در عراق و لیبرتی بجز مرگ چیز دیگری تقسیم میکنند؟ سئوال میکنم
رهبران! دهسال تجربه خونین و این همه جسد و جنازه و بیمار و مریض هنوز افق
را برای شما روشن نکرده و هنوزنعره هزار اشرف دیگر میسازیم را تکرار
میکنید>
سئوال میکنم مگر وقتی شب و روز در
کنفرانسها و مجالس سیاسی فریاد سرنگونی( که البته حق است اگر اسبابش آماده
باشد)سر داده میشود رژیم جلاد آخوندها باید نقل بر سر اعضای لیبرتی بریزد؟
سئوال میکنم مگر وقتی استراتژی استراتژی
جنگ مسلحانه است باید در مقابل دشمن فقط فریاد مظلومیت بر آورد؟ مگر مائو و
لنین و کاسترو وهوشی مین وقتی جنگ مسلحانه راه میانداختند فقط اطلاعیه
صادر میکردند که دشمن چنینمان کرد و چنانمان کرد؟بلکه یا مردانه جان
میباختند و یا دشمن راشیرانه بر زمین کوبیده دمار از روزگارش در میآوردند.
و سئوال میکنم مگر و هزار مگر دیگر ولی سئوال برای من این است و خیلی روشن میگویم:
رهبران بر اساس چه طرح و استراتژی بحقی در
همان آغاز کارخودشان یا مخفی شده و یا روانه اروپا شدند و هزاران رزمنده
را در عراق و اشرف بعنوان کانون استراتژیک نبرد و سر نگونی باقی گذاشتند؟ و
هنوز هم کوتاه نمی آیند و به بازبینی شرایط نمی پردازند.
رهبران باید
توضیح بدهند که این استراتژی چه بوده؟تا امروز چه نتایجی داشته؟ و در
آینده چگونه میخواهد جلو برود و به کدام مقصد خواهد رسید؟رهبرانی که اعتقاد
دارند خیلی خوب و درخشان تا کنون کاروان جنبش را رهبری کرده اند باید
توضیح دهند اگر بد رهبری کرده بودند چه اتفاقی می افتاد که امروز نیفتاده
است.
اگر این توضیح داده شود و مجاب کننده باشد فبها، اما اگر
توضیحی نیست باید شرم کنید واین بساط تسلیت و اطلاعیه و اعلامیه و
سخنرانیهای بی بو ومزخرف و بی خاصیتتان را جمع کنید و با امکانات فراوانی
که هنوز دارید وفقط شما این امکانات و تشکل و نیروی انسانی و مالی را دارید
و اگر بخواهید میتوانید بکار بگیرید تمام عیار تمام عیار تمام عیار کوشش
کنید تا این هزاران بی پناه بی سلاح را از آن جهنم بیرون بکشید، در این
مسیر مطمئنا شمار زیادی در کنارتان خواهند بود، و پس از آن منصفانه و فارغ
از رویاهای عظمت طلبانه و ابلهانه ببینید چه باید کرد.تاکید میکنم من هم
مثل شمار عظیمی از ایرانیان معتقدم این رزیم باید گورش را گم کند و معنای
این حرف تسلیم طلبی و نفی مقاومت و مبارزه نیست ولی مدتهاست که آنچه را شما
کرده اید نه مبارزه میتوان نام نهاد و نه مقاومت و این خود بحثی است که
باید به آن پرداخت.معنای کشتار پشت کشتار در حصار مرگ و اسارت معنایش
مبارزه نیست که مبارزه حرکت میکند جلو میرود و به مقصد میرسد و معنای
مقاومت این نیست که سی وسه سال درهر پرتگاهی قدم زدن و پیروزی را در ادامه
رگبار جنازه و جسد موکول به باز هم احتمالا سی وسه سال دیگر کردن موقعی که
نود در صد این نسل دیگر در این دنیا نیستند!این معنی مقاومت نیست بلکه به
استیصال نزدیکتر است. سالها قبل در آغاز سال 2004 از بزرگ بسیار بزرگی! از
لنگر عظیمی در تشکیلات درست جلوی در نهار خوری مقر شورا در اور سور اواز
پرسیدم:
چه میخواهید بکنید؟ صدام رفت و عراق تغییر کرد.بنظر من استراتژی ارتش آزادی
بپایان رسیده است.چه میخواهید بکنید؟ جواب داد ما یک
استراتژی را از سال شصت تا حالا دنبال کرده ایم وفکر میکنیم درست است.اگر
اشتباه کرده باشیم تمام ما باید در همانجا دفن شویم.
این بزرگ بسیار بزرگ ولنگر وزین تشکیلات که البته خودش در لیبرتی
نیست و دراروپا در کمال امن و سلامت است و امیدوارم در سن شصت وشش سالگی
هم دچار الزایمر نشده باشد و آنچه را گفت بیاد آورد ونیز امیدوارم نظرش عوض
شده باشدد، و وای اگر نظرش همان باشد که بود،که دیگر جای تسلیت نیست بلکه
بعد از هر کشتار جای تبریک وجود دارد زیرا دارد بها پشت بها تا دفن و کشتار
تمام نیروهاپرداخته میشود ونیز من با تمام نامسلمانی ام و علیرغم تمام
زوزه هائی که باز بر خواهد آمد بجای جلاد قربانی را محکوم میکنی!میگویم:
وای اگر از پس امروز فردائی باشد فردائی در برابرخدا فردائی دربرابرمردم و فردائی در برابر تاریخ ایران که سیمای بسا کسان هول آور خواهد بود
از این بزرگ بسیار بزرگ در زندان مشهد من منجمله از قرآن این فراز را
آموختم و هنوز بیاد دارم يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسيماهُمْ فَيُؤْخَذُ
بِالنَّواصي وَ الْأَقْدامِ(41 الرحمن) من خدا باور نامسلمان شده ام ولی
او گویا هنوز مسلمانی متقی! است بنابراین میتواند بر اساس اعتقاد خود بر
اساس ارزش جان انسان در اسلام و باز خواست کسانی که جان انسانها و حیات را
به یاوه از بین میبرند و بازیچه تخیلات و اشتباهات سیاسی و ایدئولوزیک خود
میکنند به این بیاندیشد.
اسماعیل وفا یغمائی
27 دسامبر 2013 میلادی
منبع:پژواک ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر