روز یک شنبه 12 مه 2008، کنسولگری اسراییل در سوئد، به مناسبت شصت سالگی دولت اسراییل جشنی را در سالن «برنس» واقع در مرکز استکهلم برگزار کرده بود. پارک مقابل این سالن با کشیدن نواری با نام پلیس به اطراف این پارک، منطقه ممنوعه شده بود. زیرا قرار بود در این پارک، در همبستگی با مردم تحت ستم فلسطین تجمع اعتراضی علیه دولت اسراییل برگزار شود. من به اتفاق یکی از نزدیکانم هنگامی به تجمع اعتراض کنندگان پیوستیم عمدتا جوانان بودند که پلیس ضدشورش، پلیس سوار بر اسب و پلیس شخصی (سپو) که در مینی بوس سیاه رنگی که روی آن با رنگ سفید پلیس نوشته شده بود آن ها را در محاصره خود گرفته بودند. در حالی که خانم ها و آقایان شیک پوش، با حمایت پلیس به محل جشن کنسولگری اسراییل راهنمایی می شدند. تحمع کنندگان با سر دادن شعارهایی هم چون «اسراییل را بایکوت کنید»، «با فلسطین همبستگی کنید»، «همبستگی با مردم فلسطین ادامه دارد» و... به دفاع از خقوق مردم فلسطین برخاستند.منظره ای که پلیس به وجود آورده بود شبیه به حکومت نظامی بود. تمام آن منطقه پر از پلیس و ماشین های پلیس و پلیس های اسب سوار بود. کوچه های منتهی به سالن جشن اسراییلی ها، با میله های آهنی بسته شده بود و در پشت آن پلیس ها کشیک می دادند. و در مقابل هر کدام از ورودی ها شخصی با لباس شخصی ایستاده بود که مهمانان را از کنترل پلیس رد می کرد. در حالی که فردی با لباس شخصی که اسراییلی بود تلاش می کرد مانع عکس گرفتن بشود اما پلیس ها توجهی به این حرکت وی نمی کردند. با دین این صحنه آنچه که در ذهن بیننده تداعی می شد برخورد خصمانه نیروهای نظامی اسراییل به خبرنگارانی که قصد گرفتن عکس و یا فیلم از هجوم نظامیان اسراییلی به کودکان، زنان و مردم عادی و بی دفاع فلسطین دارند؛ چگونه خبرنگاران را زیر مشت و لگد و قنداق تفنگ می گیرند و دوربین هایشان را هم زیر پای خود تکه تکه می کنند. در هر صورت ما به دلیل کاری که داشتیم ساعاتی بعد محل تظاهرات را ترک کردیم.روز دوشنبه از طریق رسانه ها مطلع شدیم که سرانجام پلیس با هجوم وحشیانه به تظاهرکنندگان، 45 نفر را از آن ها را دستگیر کرده است. همه دستگیرشدگان در ساعات مختلفی از شب آزاد شده بودند. در این میان، دو جوان دانشجوی ایرانی الاصل نیز دستگیر شده بودند که ما با یکی از آن ها در تظاهرات گفتگوی کوتاهی داشتیم. جوان پرشور کمونیستی که برای پلیس سوئد چهره آشنایی است.واقعا پلیس همه جا پلیس است و آموزش آن ها تقریبا در همه جای دنیا شبیه هم است مگر این که قوانین کشوری مانع زیاده روی آن ها می شود. ما در این تظاهرات و یا بسیاری از تظاهرات های قبلی، شاهد حمله پلیس های شخصی بوده ایم که چگونه با قیافه های خشن برای دستگیری و ضرب و شتم جوانان و تظاهرکنندگان به آن ها هجوم می بردند. ***تئودور هرتصل بعد از پایان اولین «کنگره جهانی صهیونیسم» در سال 1889 در شهر بال سوئیس، چنین اظهار نظر کرد: «من حکومت یهود را پی ریزی کردم.»
۱۳۸۷ خرداد ۱۱, شنبه
۱۳۸۷ خرداد ۹, پنجشنبه
زمانهاى انگار محترمتر
ليلى گلستان
"بهترين دوران زندگىام سالهاى مدرسه بود... واى! در راه مدرسه چهها كه نمىكرديم، چقدر خوش مىگذشت، در كلاس چقدر شيطنت مىكرديم. تخته سياه و دستهاى گچى؛ زنگهاى تفريح چه آتشى مىسوزانديم."
نه! من از آن دسته آدمهايى كه از اين حرفها مىزنند نيستم. اصلاً و ابداً.
از مدرسه و درس متنفر بودم. از معلم، از كلاس درس، از زنگهاى تفريح و حتى از راه مدرسه به خانه و خانه به مدرسه. اصلاً از اين طرز يادگيرى بدم مىآمد ــــ و مىآيد. ترجيح مىدهم به روش خودم، آرام از زندگى ياد بگيرم. از اينكه مرا بنشانند و وادارم كنند سراپا گوش شوم، جُم نخورم، وول نزنم، ساكت بمانم و ياد بگيرم بدم مىآيد. شايد تأثير روش پدرم بود كه از صبح تا غروب دايم در حال ياددادن بود، آن هم با استبدادى زايدالوصف.هنوز هم هروقت به سفر مىروم و راهنما مىخواهد آثار باستانى را به جماعت توريست معرفى كند فوراً جيم مىشوم ومى روم در خرابههاى باستانى مىچرخم و تماشا مىكنم. و وقتى بعداً براى همسفرانم مىگويم چهها ديدهام و جزئيات ديده هايم را تعريف مىكنم، متوجه مىشوم كه آنها آثار باستانى را فقط شنيدهاند و ياد گرفتهاند، اما نديدهاند. من ديده بودهام ــــ و با جان و دل.
يا هستند كسانى كه ساختار يك رمان را خوب مىدانند، و همينطور، كه چه نقدهايى درباره آن در كجا و كدام شماره مجلّه چاپ شده. اما تنشها و التهابهاى شخصيتهاى قصه را حس نكردهاند. اما اين همه از نوع و طرز يادگيرىِ آكادميك است ـــ شايد. بههرحال، يادگيرىِ من از نوع ديگرى است.در مورد تأثير مدرسه بر خودم، بايد بگويم تنها تأثير مهمى كه مدرسه بر من گذاشت يادگرفتنِ كارِ گروهى بود. من آدم تكرويى بودمو تا حدى نجوش ــــ اما چارهياب و كارچاقكن. پس در كلاس در هر كار جنبىاى، جز درس، پيشقدم بودم، در هر كارى كه به مديريت و تدبير نياز داشت، مثل اعتصابكردن، امتحانندادن، طومار نوشتن براى شكايتكردن از معلمى، راهانداختن گردشِ علمى، يا اجراى نمايشى در مدرسه. اگر از معلمى خوشم مىآمد، آن معلم حتماً اهل كتاب يا موسيقى كلاسيك بود. درباره خواندهها و شنيده هايمان حرف مىزديم، و چنين بود كه دوستش مىداشتم.بچههايم كه مدرسهرو شدند، از يك كار بهشدت پرهيز كردم: از اينكه مدام به درس و مشقشان برسم. از بس مادرم به مدرسه مىآمد و خلقيات و تمام رفتارم در خانه را براى معملها تعريف مىكرد (به روانشناسىِ كودك معتقد بود و هست)، معلمهايى هم كه خيلى در بند اين حرفها نبودند عادت كرده بودند در هر فرصتى عادات خانگى مرا با تمسخر به رُخم بكشند و كار را بر منِ احساساتى سخت كنند. بعدها سعى كردم در مدرسه آفتابى نشوم. اصلاً مثل مادرم فكر نمىكردم كه بچه را مادر و معلم بايد با هم بزرگ كنند. نه. من مادر بودم در خانه، و او معلم بود در مدرسه. همين. و اين در زمانى بود كه رسم شده بود مادرها دائماً خودى نشان بدهند، در انجمنها شركت كنند و غيره.در مدرسه با تبعيض، بىعدالتى، باباى پولدار، باباى فقير، باباى سرهنگ و باباى رفتگر هم آشنا شدم و هميشه از اين موضوع رنج مىبردم. در آن زمان تفاوت طبقاتى بهاندازه حالا حس نمىشد، اما بههر حال، معلمها خيلى اهل تبعيض بودند.معلمى داشتيم كه دائماً مىگفت ''همانطور كه مملكت سرهنگ مىخواهد، به رفتگر هم نياز دارد. مثلاً، بچهها، پدر رقيه رفتگر است. عيبى هم ندارد." چهرة گرفتة رقيه را بايد مىديديد.زمان مدرسهرفتنِ بچههايم مصادف شد با انقلاب: پولداربودن بد شد و نداربودن حُسن. به اين ترتيب، پولدارها در ظاهرشان تبديل شدند به ندار؛ بعد ندارها شدند پولدار؛ و بعد پولدارهايى واقعاً ندار شدند و ندارهايى خيلى پولدار شدند.بچهپولدارها را از روى كفشهايشان مىشناختيم وگرنه، برخلاف حالا، دسته پول و اسكناسهاى درشت توى دست بزرگترها هم نبود، تا چه رسد به بچهها كه پنج قران يا حداكثر يك تومان داشتند كه آلبالو خشكه و لواشك بخرند. طلا و زينتآلات هم به دست و گردنشان نبود. ظاهرشان، با روپوشى از پارچه اُرْمَك خاكسترى (چه نوستالژيك است اين ارمكپوشى) و يقه سفيد، تقريباً همسان بود. حالا در وقت زنگ تعطيل مدرسهها، خيابان پر مىشود از دخترهايى با كُتهاى رنگارنگ و كفشهاى عجيب و غريب ورزشى ــــ و تفاوت طبقاتى بسيار بارزتر است.يادم مىآيد كفشهاى اغلب ما سوراخ بود، يا درزش پاره شده بود. زمستان آب مىرفت توى كفشهايمان، و جورابهايمان خيس مىشد. به مدرسه كه مىرسيديم، پاها را به بخارىِ خاك ارّهاىِ كلاس مىچسبانيديم. بوى نم جورابها و بعد بوى سوختگىِ پشم آنها اطاق را پر مىكرد.اما اين عيبى نداشت، چون تقريباً همگانى بود. دوسهنفر از بچهها چكمههايى كه در مغازههاى خيابان نادرى مىفروختند به پا داشتند. بقيه مثل هم بوديم. اين كفش و جوراب خشككردن به شوخى و خنده مىگذشت و، به قول معروف، ''افت" نداشت ــــ امروز دارد. حالا فقير و غنىبودن مطرح است و به حساب مىآيد. پروژة ''جامعه بىطبقه" فقط يك آرزو بود و بس، و پروندهاش مختومه اعلام شد.
معاشرت آزاد دخترها و پسرها بستگى به فرهنگ خانواده داشت كه يا اين كار را منع مىكرد يا خط درستى به اين معاشرتها مىداد. در خانه ما هميشه دوستانم جمع بودند. جنسيت برايمان مطرح نبود. پسر و دختر با هم بازى مىكرديم ــــ واليبال، داجبال، و قايمباشك. و چون پدر و مادر جوانى داشتم، آنها هم وارد بازى مىشدند. قايم باشك با پدرم را خوب به ياد دارم. خوب مىدويد و زودتر از همه سُكسُك مىكرد. اينها براى بقيه بچهها جالب بود.فضاى مدرسهمان هم فضايى باز بود. بعضى بچهها از دم در مدرسه تا خانه با دوست پسرشان مىرفتند و ''بد" نبود. يادم مىآيد اوايل دهه چهل، پدرم (مرد جوان و زيبايى كه حدود چهل سال داشت) از سفر آمده بود و يك راست آمده بود مدرسه دنبال من. دم در مدرسه او را ديدم و از خوشحالى پريدم در آغوشش و او را بوسيدم. بعد سوار ماشين شديم و رفتيم خانه. فردا مدير مدرسه مرا خواست و با عتاب گفت: ''دوست پسر داشتن عيبى ندارد، اما چرا دم در مدرسه ماچش كردى؟" هرچه گفتم پدرم بود باور نكرد. روز بعد مجبور شدم خودِ ''جنس" را به مدرسه ببرم تا باور كند. منظورم اين است كه معاشرت با جنس مخالف پذيرفتهشده بود اما همهگير نبود. از يك كلاس چهلنفره شايد دو نفر دوست پسر داشتند، و دوسه نفرى هم به پارتى مىرفتند.
رفاه خانواده يا زندگى مدرن اسباب حسرت و حسدِ چندانى نمىشد و با وضع فعلى قابل قياس نبود. يادم مىآيد اواخر دهه 1330 بود و در قلهك مدرسه مىرفتم. پدرم يك يخچالِ نفتى خريد و آن را جانشين يخدان چوبىِ زردرنگمان كرد. اين يك اتفاق مهم در خانه ما بود. دائماً مىرفتم در يخچال را باز مىكردم، به درون سفيد و خُنكش نگاه مىكردم و لبخند مىزدم. ما يخچالدار شده بوديم، و اين مهم بود.بعد از چند سال تلويزيون به بازار آمد. خانواده دوستانم تكوتوك تلويزيون خريده بودند و آنها برايمان تعريف مىكردند (اما پُز نمىدادند). بعد از مدتهاى مديد بالاخره تلويزيون به خانه ما هم آمد. از كنار آن تكان نمىخوردم. كانال آمريكايىها هم راه افتاده بود وپدرم بيشتر آن كانال را مىگرفت تا ما زبان انگليسى ياد بگيريم (طفلك چقدر زحمت مىكشيد كه بلكه ما چيز ياد بگيريم). دوستانى كه تلويزيون نداشتند دستهجمعى مىآمدند خانه ما تا با اين پديده جديد آشنا شوند. دور تا دورِ اتاق مىنشستيم و با دهنهاى باز و نگاههاى متعجب به صفحه آن چشم مىدوختيم. اينها هيجانهاى زندگى ما بود، اما افتخار ما نبود. ماية پزدادن و فخرفروشى هم نبود.جايى كه تأثير پولداربودن يا نبودن بچهها كاملاً نمود داشت در رفتار مدير و معلمهاى مدرسه بود: مجيز باباهاى پولدار را مىگفتند و به نفع بچههايشان تبعيض قائل مىشدند، به اين اميد كه چيزى بماسّد. بچهها بهخودى خود خراب نبودند؛ خرابشان مىكردند. بچههايى كه پدر ادارىِ بلندمرتبه يا بازارى داشتند بيشتر مورد علاقه مديرها بودند. روشنفكر يا هنرمندبودنِ پدر و مادر بچهها نزد معلم امتيازى نداشت. بچهتاجرها عيد به عيد به معلم در پاكت دربسته پولْ عيدى مىدادند ــــ آن هم جلو همه. و اين حركت هميشه براى من ناخوشايند بود. من از آن دسته بچهها بودم كه زندگى متوسطِ بىريختوپاشى داشتند و فقط به باباى مدرسه عيدى مىدادند.تمايز بچهپولدارها شايد در نوع خوراكىِ زنگ تفريح هم بود. كمترداراها لقمه پنير مىآورند و داراها لقمه كتلت با سبزىخوردن. همه با هم شريك مىشديم و دل ساده و پاكمان را با قصه پنير و كتلت مكدّر نمىكرديم.بعدها، زمان مدرسهرفتن بچهام، يعنى اوايل دهه پنجاه، اين تفاوت جور ديگرى حس مىشد. يادم مىآيد يك روز سر راهِ مهمانىِ ناهار مجبور بودم به مدرسه پسرم سر بزنم (درس نمىخواند و قرار بود بروم دعوايم كنند). اما وقتى معلمها مرا با لباس شيك مهمانى ديدند، شروع به خوشامد گويى كردند و قضيه درسنخواندن بچه اصلاً مطرح نشد. ديگر ظاهر داشت اهميت پيدا مىكرد. لباس و ماشين خوب، به اصطلاح امروزىها، كارايى و كاربرد پيدا كرده بود.
آرايش دخترهاى زمان ما در برداشتن زير ابرو خلاصه مىشد ــــ كه جرم بزرگى بود، چون در سنّت ما برداشتن زير ابرو يعنى شوهر داشتن. يكى از بچههاى شيطان كلاس مىگفت روزى يك دانه مو برمىدارد تا كسى متوجه نشود چيزى سر جايش نيست.من خيلى ديرتر از بقيه به اين حرفها رسيدم. يادم هست به مهمانىِ دخترانهاى رفتم كه همه جوراب نايلون و كفش پاشنه سهسانتى پوشيده بودند، و من دامن پليسه سرمهاى، جوراب سفيد كوتاه و كفش ورنى. آخر شب، پيش از برگشتن به خانه، كفش و جورابم را با مال دوستم عوض كردم تا مادرم بفهمد كه دلم مىخواهد. آنها را ديد و توضيح داد كه هنوز زود است. و تا يك سال بعد به آرزويم نرسيدم. حدود شانزده سال داشتم و اگر با حالا مقايسه كنيم، خندهدار است: شانزدهسالههاى امروزى تجربه سى، سىوپنجسالگىِ ما دارند. لباسهايى دوخت خارج هم سوغات مىرسيد، اما مادرم نمىگذاشت در مدرسه بپوشم، مبادا با بچهها تفاوت پيدا كنم.تفاوتهاى مادى ــــ هنوزـــــ زياد آزاردهنده نبود، اما تفاوتهاى فرهنگى و تربيتى، در قياس زندگىها با هم، بهشدت به چشم مىخورد. خانة ما خانة سادهاى بود با نماى آجرى و ديوارهاى داخل هم آجرى بود، با مبلمان ساده چوبى و پدر و مادرى كه تظاهرات عيانِ عاشقانه داشتند. تمام اينها براى دوستانم جالب بود. اگر به خانه ما مىآمدند مىدانستند كه ناهار كدوى سرخكرده با نيمرو و نان و پنير و گوجهفرنگى داريم. سفره از اين سر تا آن سر نبود. موسيقىِ كلاسيكى با صداى بلند به راه بود و پدرم با بالاتنه و پاى برهنه در خانه مىگشت. صراحت گفتار داشتيم و معاشرت با ما راحت بود. اين همان تفاوت در فرهنگ و تربيتى بود كه در معاشرتها مرا از بقيه دوستان جدا مىكرد.گرچه هيچگاه نمره عالى نمىآوردم، در درس املاى فارسى هميشه بيست مىگرفتم. در رأىگيرىها هم نفر اول مىشدم و براى كارهاى جنبى انتخابم مىكردند. اين نتيجه همان فرهنگ خانواده بود. بچههايى كه پشتهم هفده و هجده مىآوردند چندان محبوب نبودند، نه به دليل حسادت ديگران، بلكه چون جز درس، دانسته ديگرى نداشتند و چندان جالب نبودند.
معلم را فرد زحمتكش جامعه مىشناختند، و فداكار و باسواد. امروز، در قياس، مىبينيم معلمها از قرب و منزلت آن روزگار برخوردار نيستند و احترامِ آن وقتها را ندارند. حتي بعضىشان را در خانهها مسخره مىكنند. ما تا سالها بعد اگر معلممان را در جايى مىديديم باز حالت احترام شديد به خود مىگرفتيم و به قد و قواره نوجوانىمان برمىگشتيم. فكر نمىكنم بچههاى حالا نسبت به معلمانشان، كه بيشتر گزينشىاند تا اصلح و ممتاز، چنان حالتى داشته باشند. شايد هم امروز نه پدر و مادر از آن احترام قديم برخوردارند و نه هيچكس ديگر.مىتوانم نتيجه بگيرم كه زمانة ما محترمتر بود. فكر مىكنم محترمتر كلمة مناسبى براى توصيف آن زمان باشد، و احترام مفهومى است كه اين روزها به فعل درنمىآيد. چه حيف.
* شمارة چهاردهم، اسفند 1381
نگاهي شتابزده به كمون پاريس!
"Si la Nation Française ne se composait que de femmes, quelle terrible Nation ce serait ! "Le correspondant du Times en avril 1871
Femmes de la Commune
"Le jeudi 25 mai 1871 alors que les gardes nationaux abandonnaient la barricade de la rue du Château-d'eau, un bataillon de femmes vint en courant les remplacer. Ces femmes, armées de fusils, se battirent admirablement au cri de : "Vive la Commune!". Nombreuses dans leurs rangs, étaient des jeunes filles. L'une d'elles, âgée de dix-neuf ans, habillée en fusilier-marin, se battit comme un démon et fut tuée d'une balle en plein front. Lorsqu'elles furent cernées et désarmées par les versaillais, les cinquantes-deux survivantes furent fusillées."
Femmes de la Commune
"Le jeudi 25 mai 1871 alors que les gardes nationaux abandonnaient la barricade de la rue du Château-d'eau, un bataillon de femmes vint en courant les remplacer. Ces femmes, armées de fusils, se battirent admirablement au cri de : "Vive la Commune!". Nombreuses dans leurs rangs, étaient des jeunes filles. L'une d'elles, âgée de dix-neuf ans, habillée en fusilier-marin, se battit comme un démon et fut tuée d'une balle en plein front. Lorsqu'elles furent cernées et désarmées par les versaillais, les cinquantes-deux survivantes furent fusillées."
Adresse des citoyennes à la Commission exécutive de la Commune de Paris.
J.O du 13 avril 1871
ConsidérantQu'il est du devoir et du droit de tous de combattre pour la grande cause du peuple, pour la RévolutionQue le péril est immédiat et l'ennemi aux portes de ParisQue l'union faisant la force, à l'heure du danger suprême, tous les efforts individuels doivent se fusionner pour former une résistance collective de la population entière, à laquelle rien ne saurait résisterQue la Commune, représentante du grand principe proclamant l'anéantissement de tout privilège, de toute inégalité, par la même est engagée à tenir compte des justes réclamations de la population entière, sans distinction de sexe - distinction créée et maintenue par le besoin de l'antagonisme sur lequel repose les privilèges des classes dominantesQue le triomphe de la lutte actuelle - ayant pour but la suppression des abus, et , dans un avenir prochain, la rénovation sociale toute entière, assurant le règne du travail et de la justice - a, par conséquent, le même intérêt pour les citoyennes que pour les citoyensQue le massacre des défenseurs de Paris par les assassins de Versailles, exaspère à l'extrême la masse des citoyennes et les pousse à la vengeanceQu'un grand nombre d'elles sont résolues, au cas où l'ennemi viendrait à franchir les portes de Paris, à combattre et vaincre ou mourir pour la défense de nos droits communsQu'une organisation sérieuse de cet élément révolutionnaire est une force capable de donner un soutien effectif et vigoureux à la Commune de Paris, ne peut réussir qu'avec l'aide et le concours du gouvernement de la Commune.
Par conséquentLes déléguées des citoyennes de Paris demandent à la commission exécutive de la Commune
1) de donner l'ordre aux maires de tenir à la disposition des comités d'arrondissement et du Comité central, institué par les citoyennes pour l'organisation de la défense de Paris, une salle dans les mairies des divers arrondissements, ou bien, en cas d'impossibilité, un local séparé, où les comités pourraient siéger en permanence
2) de fixer dans le même but un grand local où les citoyennes pourraient faire des réunions publiques
3) de faire imprimer aux frais de la Commune les circulaires, affiches et avis que les dits comités jugeraient nécessaire de propager.
Pour les citoyennes déléguées, membre du Comité central des citoyennes :Adélaïde Valentin, Noëmie Colleville, Marcand, Sophie Graix, Joséphine Pratt, Céline Delvainquier, Aimée Delvainquier, Elisabeth Dmitrieff.
Haut de page
۱۳۸۷ خرداد ۸, چهارشنبه
مروري بر حماسه کمون پاريس
«يورش به آسمان »
( به تعريف کارل مارکس)کمون، نامي است که به جنبش انقلابي و دولت شورشي اي که در تاريخ ١٨ مارس تا ٢٨ ماه مه ١٨٧١ پس از جنگ ١٨٧٠ ـ ١٨٧١ بر عليه پروسي ها در پاريس شکل گرفت، داده شده است
. سایت دوستان لوموند دیپلماتیک يكشنبه 25 مه 2008 مروري بر حماسه کمون پاريس «يورش به آسمان » ( به تعريف کارل مارکس)کمون، نامي است که به جنبش انقلابي و دولت شورشي اي که در تاريخ ١٨ مارس تا ٢٨ ماه مه ١٨٧١ پس از جنگ ١٨٧٠ ـ ١٨٧١ بر عليه پروسي ها در پاريس شکل گرفت، داده شده است. گاه نگاررويدادهاي پيش ازکمون پاريس :
ـ ٢ سپتامبر ١٨٧٠ : شکست «سدان» و تسليم بلا شرط امپراطور ناپلئون سوم به پروسي ها
ـ ٤ سپتامبر ١٨٧٠ : اعلام جمهوري سوم در ميدان شهرداري پاريس
ـ از١٨ سپتامبر ١٨٧٠ تا ٢٨ ژانويه ١٨٧١ : محاصره پايتخت و مقاومت پاريسي ها
ـ ٢٨ ژانويه ١٨٧١ : آشتي بين دولت موقت و رايش دوم آلمان
ـ ٨ فوريه ١٨٧١ : انتخاب مجلس ملي در شهر بردو که مي بايستي پيمان صلح را به رأي بگذارد. اين مجلس از چند ين سلطنت طلب و اکثريتي ازافراد حاضر به پذيرفتن شرايط صدراعظم بيسمارک تشکيل شده بود. جمهوريخواهان راديکال و سوسياليست پاريسي که شرايط را تحقير کننده مي دانستند با آنان مخالفت ورزيدند.
ـ ٢٦ فوريه ١٨٧١ : امضاء سند مقدمات صلح که اشغال غرب پاريس توسط پروسي ها را پيش بيني مي کرد.
ـ اول ماه مارس ١٨٧١ : رژه پروسي ها در پاريس.
ـ ٨ مارس ١٨٧١ : مجلس ملي حقوق گارد ملي و تعليق در مورد اجاره خانه و قرض آنها را لغو کرد.اين آخرين رويدادها، پاريسي ها را خشمگين ساخت. گارد ملي در « فدراسيون گردان ها» با هدف برقراري جمهوري سازمان يافت. کميته مرکزي ٢٠ محله پاريس از اين فدراسيون پشتيباني کرد. شوراي ملي که از شورش بيم داشت در ورساي مستقر شد.کمون پاريس :
روز ١٨ مارس ١٨٧١ ، رئيس دولت موقت آدولف تير دستور دستگيري اوگوست بلانکي را داده و براي خلع سلاح گارد ملي نيرو فرستاد. اما اين نيروها با مردم دست برادري دادند. آدولف تير پاريس را به مقصد ورساي ترک کرده و خلع سلاح گارد ملي را قبل از هر گونه مذاکره اي مطالبه نمود.شورشيان روز ٢٦ مارس ١٨٧١ ، شوراي شهري را با ٩٠ عضو انتخاب کردند که نام کمون پاريس را به خود گرفت. کمون خود را ضدـ دولت رقيب دولت ورساي معرفي مي کند. جنبش به چند شهرستان بزرگ گسترش مي يابد از جمله شهرهاي (ليون، مارسي، ناربون، تولوز، سنت اتين و گرونوبل) که در آنجا خيلي زود سرکوب مي شود.اختلافات ايدئولوژيک ما بين شورشيان سريع بروز مي کند. نئوژاکوبني ها (لويي دکللوز) مي خواستند که پاريس دولت فرانسه را به دست بگيرد. بلانکيست ها (فره و ريگو) هوادار يک ديکتاتوري «کوهستاني » بودند. انقلابي هاي راديکال (کلمان) خواهان خود گرداني پاريس و يک جمهوري دموکراتيک و اجتماعي بودند. سوسياليست هاي ضد دولت يعني همراهان پير ژوزف پرودون که از جانب انجمن بين المللي کارگران (AIT ) پشتيباني مي شدند دراقليت بودند. و بالاخره افرادي مستقل چون ژول والس و گوستاو کوربه که دراين جناح بندي ها حضور نداشتند. عليرغم صرف وقت در مبارزه بر عليه نيروهاي ورساي ، بحث ها و جدل هاي داخلي ، کمون چند تدبير اجتماعي مهم اتخاذ مي کند.
ـ آزادي تشکل براي کارگران
ـ جدايي دولت و کليسا (مذهب)
تحول جوامع کارگري در شرکت هاي رها شده توسط صاحبان آنهااما بيشتر اين تصميمات تا قبل از پايان کمون نتوانستند به مرحله اجرا برسند. از روز ٢ آوريل بيست تا سي هزار مبارز با نيروهاي مک ماهون درگير شدند. وخامت اوضاع رائول ريگو از جناح بلانکيست که در ضمن نماينده امور داخله بود را وادار به شناسايي و دستگيري برخي از مخالفان کمون مي کند.پايان کمون :
«هفته خونين» در طي «هفته خونين» يعني از ٢١ تا ٢٨ ماه مه ١٨٧١ جنبش شورشي پس از نبردهاي سهمگين در صد ها سنگر از پاي در مي آيد. آخرين بخش نيروي مقاومت در گورستان «پر لاشز» که در آن چهار صد مبارز در پاي ديواري تير باران شدند، نابود شد. اين ديوار از آن هنگام به ديوار«فدره ها» (نامي که به هواداران کمون پاريس داده شده بود) معروف شده است.تعداد هواداراني که در طي اين نبرد ها کشته ، قتل عام و يا اعدام شدند حدود بيست تا سي هزار نفر تخمين زده شده است. در حاليکه از ورسايي ها تنها ٨٨٠ نفر کشته و ٤٨٤ نفر توسط کمون اعدام شدند.از بين بيشتر از ٣٨٠٠٠ شورشي که در شوراي جنگ محاکمه شدند ، ٧٥٠٠ به الجزاير و کالدوني نو تبعيد شدند که دربين آنها زن مبارز بنام ، لوئيز ميشل هم بود. بازماندگان در سال ١٨٨٠ بخشوده شدند. در آغاز، کارل مارکس کمون پاريس را به خاطر تعدد جناح بندي در آن محتوم به شکست مي دانست. اما ديرتر از آن به عنوان نمادي براي ديکتاتوري پرولتاريا تجليل نمود. کمون پاريس پژواکي جهاني داشت و اسطوره اتحاد در بطن جنبش کارگري شد.سايت اينترنتي انجمن دوستان کمون پاريس به زبان فرانسه :
http://lacomune.club.fr/pages/paren...عکس هايي از کمون پاريس :
http://www.parisenimages.fr/fr/un-e...معرفي فيلم «لا کمون» ساخته پيتر واتکينس Peter Watkins/La Commune :http://www.monde-diplomatique.fr/ca...
"باراك اوهاما "و" ريئس مجلس سنا "آمريكا در" لابي يهوديان" آمريكا
نطق اوباما در لابی صهیونستیباراک اوباما لحظاتی پیش در نطق زندهای در جمع لابی صهیونیست در واشنگتن؛ ایران را بزرگترین تهدید برای اسراییل خواند. وی از سیاستهای امریکا که باعث ناامنی اسرائیل شده است انتقاد کرد. باراک اوباما این سخنان را پس از انتخاب شدن به عنوان نامزد نهایی حزب دمکرات آمریكا در میان اعضای کمیته روابط عمومی اسراییل و امریکا، ایپک، (AIPAC) بیان کرد آسوشیتدپرس در گزارشی از واشنگتن نوشت باراک اوباما نامزد دموکراتهای امریکا در انتخابات ریاست جمهوری این کشور امروز به رهبران یهودی این کشور قول داد در صورتی که به عنوان رییس جمهور انتخاب شود، تلاشهای لازم را برای تامین امنیت اسرائیل خواهد کرد. باراک اوباما که ساعاتی بعد از انتخاب خود به عنوان نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری در جمع هزاران تن از مردم این کشور صحبت میکرد شایعات مربوط به دیدگاه غیردوستانه خود در برابر اسراییل و منافع یهودیان را بی پایه و اساس خواند. اوباما که در میان اعضای کمیته روابط عمومی اسراییل و امریکا، ایپک، صحبت می کرد گفت "هر جا که پای امنیت اسراییل در میان باشد من به هیچ وجه کوتاه نخواهم امد." این سخنان وی با تشویق حضار همراه شد. وی در جای دیگری از سخنان خود گفت "من هر کاری را در حیطه اختیارات خود انجام خواهم داد تا مانع از دستیابی ایران به سلاح هسته ای شوم." اوباما در ادامه تاکید کرد تاسیس دولت اسراییل، اقدامی ضروری و عادلانه بود. وی ضمن تاکید بر اینکه دولت امریکا نباید جلوی مذاکرات اسراییل را با سوریه بگیرد، افزود اقدام اسراییل در پایان دادن به تهدید هستهای سوریه اقدامی موجه بود. باراک اوباما خواستار منزوی کردن حماس هم شد. همشهری آنلاین
Présidente de la Chambre des Représentants des États-Unis depuis le 4 janvier, Nancy Pelosi, une Démocrate, s'affirme un soutien indéfectible d'Israël. Amy Friedkin, l'ancienne présidente de l'AIPAC *, a dit d'elle : " À plusieurs reprises, je l'ai entendu affirmer que la seule grande réussite du XXème siècle avait été la fondation de l'État d'Israël. " Peu après le 11 septembre 2001, au cours d'un déjeuner au siège de l'AIPAC de San Francisco, Pelosi parlait en public quand l'alarme a sonné. Alors que l'audience se dirigeait vers la sortie, sans se démonter, elle s'est mise à chanter l'hymne national israélien. Pouvant expliquer sa judéophilie, des rumeurs la disent née d'une famille d'origine juive, venue d'Argentine et convertie au catholicisme. En tout cas, l'une de ses filles a épousé un juif et élève ses enfants dans la religion hébraïque. Il y a peu, Pelosi s'extasiait en public parce que ses petits-enfants avaient chanté pour elle en hébreu à l'occasion de son anniversaire.
*Avec 85 000 adhérents, l' " American Israel Public Affairs committee " ou AIPAC est la plus grosse organisation de soutien à Israël aux États-Unis. Elle jouit d'une influence considérable auprès du gouvernement américain.
*Avec 85 000 adhérents, l' " American Israel Public Affairs committee " ou AIPAC est la plus grosse organisation de soutien à Israël aux États-Unis. Elle jouit d'une influence considérable auprès du gouvernement américain.
جیمی کارتر از روسای جمهور سابق آمریکا می گوید حداقل یکصد و پنجاه سلاح اتمی در اختیار اسرائیل است
اسرائیل هیچگاه شایعات مربوط به تولید سلاح هسته ای به وسیله این کشور را تایید نکرده است ولی پس از آن که یک تکنیسین اتمی اسرائیلی برنامه های هسته ای کشورش را در دهه هشتاد افشا کرد، این تصور وجود دارد که این کشور به این تسلیحات مجهز است.
آقای کارتر که در یک جشنواره ادبی در ولز صحبت می کرد، همچنین از نحوه برخورد اسرائیل با فلسطینی ها به عنوان "یکی از بزرگترین جنایات مربوط به حقوق بشر در زمین" نام برد.
سخنان آقای کارتر درباره توانایی اتمی اسرائیل در پاسخ به سوالی درباره سیاست خارجی آمریکا در برابر برنامه هسته ای ایران عنوان کرد.
جیمی کارتر گفت: "ایالات متحده بیشتر از ۱۲ هزار سلاح هسته ای دارد، شوروی به همین اندازه نسلیحات اتمی داشت، بریتانیا و فرانسه چند صد سلاح هسته ای دارد و اسرائیل ۱۵۰ سلاح هسته ای یا بیشتر از این تعداد در اختیار دارد."
بیشتر کارشناسان بر اساس اطلاعاتی که در دهه ۸۰ به وسیله مردخای وانونو، تکنسین سابق راکتور هسته ای دیمونا در اختیار روزنامه ساندی تایمز قرار گرفته بود، تخمین می زنند اسرائیل بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ کلاهک هسته ای در اختیار دارد.
ایالات متحده پیش از این در واکنش به گزارش های مربوط به تسلیحات اتمی اسرائیل، بدون تایید یا انکار این گزارش ها از سیاست کلی این کشور درباره مبهم نگاه داشتن وضع هسته ای آن پیروی کرده است.
ایهود اولمرت، نخست وزیر اسرائیل در یک سخنرانی در دسامبر 2006، به قرار داشتن این کشور در فهرست کشورهای دارای سلاح های هسته ای اشاره کرده بود. این سخنان یک هفته پس از آن بیان شد که رابرت گیتس وزیر دفاع ایالات متحده در سخنانی در مجلس سنا اشاره مشابهی به توانایی اتمی اسرائیل کرده بود.
آهارون زیوی فارکاش، رئیس سابق اطلاعات نظامی اسرائیل در واکنش به سخنان آقای کارتر آن را غیرمسوولانه خواند. به گفته او این سخنان به تلاش هایی که برای متوقف کردن غنی سازی هسته ای در ایران انجام می شود، لطمه می زند.
وضع فلسطینی ها
جیمی کارتر همچنین در سخنان خود از حمایتش بر اسرائیل به عنوان یک کشور تاکید ولی از سیاست داخلی و خارجی آن انتقاد کرد.
او گفت:" یکی از بزرگترین جنایات مربوط به حقوق بشر بر روی زمین، گرسنگی دادن و زندانی کردن ۶/۱ میلیون فلسطینی است."
آقای کارتر در سخنان خود همچنین به آماری اشاره کرد که نشان می داد تغذیه بعضی کودکان فلسطینی از کودکان مناطق جنوب صحرای بزرگ آفریقا بدتر است.
او همچنین موضع گیری کشورهای اروپایی در برابر اسرائیل را منفعلانه دانست.
جیمی کارتر که جایزه صلح نوبل را در سال ۲۰۰۲ دریافت کرد، در سال ۱۹۷۹ بین مصر و اسرائیل برای امضای اولین معاهده صلح بین اعراب و این کشور میانجی گری کرده بود.او در ماه آوریل به سوریه سفر کرد تا در دمشق با خالد مشعل، از رهبران گروه فلسطینی حماس دیدار کند.
به نقل از سایت بی بی سی
آقای کارتر که در یک جشنواره ادبی در ولز صحبت می کرد، همچنین از نحوه برخورد اسرائیل با فلسطینی ها به عنوان "یکی از بزرگترین جنایات مربوط به حقوق بشر در زمین" نام برد.
سخنان آقای کارتر درباره توانایی اتمی اسرائیل در پاسخ به سوالی درباره سیاست خارجی آمریکا در برابر برنامه هسته ای ایران عنوان کرد.
جیمی کارتر گفت: "ایالات متحده بیشتر از ۱۲ هزار سلاح هسته ای دارد، شوروی به همین اندازه نسلیحات اتمی داشت، بریتانیا و فرانسه چند صد سلاح هسته ای دارد و اسرائیل ۱۵۰ سلاح هسته ای یا بیشتر از این تعداد در اختیار دارد."
بیشتر کارشناسان بر اساس اطلاعاتی که در دهه ۸۰ به وسیله مردخای وانونو، تکنسین سابق راکتور هسته ای دیمونا در اختیار روزنامه ساندی تایمز قرار گرفته بود، تخمین می زنند اسرائیل بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ کلاهک هسته ای در اختیار دارد.
ایالات متحده پیش از این در واکنش به گزارش های مربوط به تسلیحات اتمی اسرائیل، بدون تایید یا انکار این گزارش ها از سیاست کلی این کشور درباره مبهم نگاه داشتن وضع هسته ای آن پیروی کرده است.
ایهود اولمرت، نخست وزیر اسرائیل در یک سخنرانی در دسامبر 2006، به قرار داشتن این کشور در فهرست کشورهای دارای سلاح های هسته ای اشاره کرده بود. این سخنان یک هفته پس از آن بیان شد که رابرت گیتس وزیر دفاع ایالات متحده در سخنانی در مجلس سنا اشاره مشابهی به توانایی اتمی اسرائیل کرده بود.
آهارون زیوی فارکاش، رئیس سابق اطلاعات نظامی اسرائیل در واکنش به سخنان آقای کارتر آن را غیرمسوولانه خواند. به گفته او این سخنان به تلاش هایی که برای متوقف کردن غنی سازی هسته ای در ایران انجام می شود، لطمه می زند.
وضع فلسطینی ها
جیمی کارتر همچنین در سخنان خود از حمایتش بر اسرائیل به عنوان یک کشور تاکید ولی از سیاست داخلی و خارجی آن انتقاد کرد.
او گفت:" یکی از بزرگترین جنایات مربوط به حقوق بشر بر روی زمین، گرسنگی دادن و زندانی کردن ۶/۱ میلیون فلسطینی است."
آقای کارتر در سخنان خود همچنین به آماری اشاره کرد که نشان می داد تغذیه بعضی کودکان فلسطینی از کودکان مناطق جنوب صحرای بزرگ آفریقا بدتر است.
او همچنین موضع گیری کشورهای اروپایی در برابر اسرائیل را منفعلانه دانست.
جیمی کارتر که جایزه صلح نوبل را در سال ۲۰۰۲ دریافت کرد، در سال ۱۹۷۹ بین مصر و اسرائیل برای امضای اولین معاهده صلح بین اعراب و این کشور میانجی گری کرده بود.او در ماه آوریل به سوریه سفر کرد تا در دمشق با خالد مشعل، از رهبران گروه فلسطینی حماس دیدار کند.
به نقل از سایت بی بی سی
۱۳۸۷ خرداد ۶, دوشنبه
سياحت آفاق و سير انفـُس از پشت میز
یادداشتهاى فصلنامۀ سفر
R سياحت آفاق، سير انفـُس
R پيلهورها و جهانگردان
R میراث بشری، ارث پدری
R نام یك خلیج و خدمت وبلاگنویسان
R برخورد خردهفرهنگها در سُرور و در سوگوارى
R تعطیلات در ایران: در ستایش بطالت
R آثار تاریخی، جریان زندگی
R پرشیا، پرشن، پرشیك
R تقلبمدار و آبرومحور
R نیاكان مغروق
R در آینۀ چشم دیگران
R آتش در برگستان
R انبوه يا نفيس
R مالكيت، عاريت، غنيمت
R سياحت آفاق، سير انفـُس
R پيلهورها و جهانگردان
R میراث بشری، ارث پدری
R نام یك خلیج و خدمت وبلاگنویسان
R برخورد خردهفرهنگها در سُرور و در سوگوارى
R تعطیلات در ایران: در ستایش بطالت
R آثار تاریخی، جریان زندگی
R پرشیا، پرشن، پرشیك
R تقلبمدار و آبرومحور
R نیاكان مغروق
R در آینۀ چشم دیگران
R آتش در برگستان
R انبوه يا نفيس
R مالكيت، عاريت، غنيمت
آرشيو نشريه لوح
صفحۀ اول كتاب½ مقاله / گفتگو/ گفتار فهرست مطالب½سرمقالهها
آرشيو
مقالـه ها
نقـد و نـظر
R افكار ملتها در آينۀ گوگل
R سياست روز و مناقشه بر سر كتاب درسى
فرناز شهيدثالث شيرزاد عبدالهي
R تاريخ به روايت كتاب درسى
سيروس ايزدى
R گسستن از سنت و ميل به تجربه و آموزش در كار خبررسانى گفتگو با حسين شهيدى
R هوش چيست؟
جلال بامدادي بهرام صالح صدق پور
R آموزش تخصص پزشكى: دردهاى كهنه و گرفتاريهاى تازه
يوسف جفرودي
آنچنان كه بوديم
R زيبايي فقط در چشم بيننده است؟
R چنين گفت اهورامزدا
R ياد، نوار و تاريخ: ششم ادبي در دارالفنون 30ــ 1329
ناصر پاكدامن
R مي گويند سه هزار سال همين طور بودهايم و بعد از اين هم خواهيم بود ميرزا مَلكَم خان ناظم الدوله
R فراخوان به دفاع از حق در برابر مجلسِ نهى از معروف و امر به منكر از اعلاميه هاي شيخ فضل اللَّه نورى
R مدرسههاى من، ”مرگ بر انگليس“ و سلطۀ مادرم
دوريس دروكر
R همكلاسهاى من، ”هايل هيتلر“ و سلطه پدرم
سوسن وكيل زاده
R بخش فارسى راديو بىبىسى و جنبش ملىشدن نفت ايران
حسين شهيدي
R ” ديد پيري كاملي پرمايهاي“ : ديدار با آلبرت اينشتين
قاسم غني
R حكومت استعمارى، ظلم و خصومت در مدرسه
و كتكخوردن از عمر شريف
ادوارد سعيد
R نمىدانم مدرسه چه فايدهاى دارد
احمد شاملو
R زمانهاي انگار محترم تر
ليلي گلستان
R از سرچشمه به دريا و بازگشت جانفرسا از دريا به سرچشمهها
منوچهر آتشى
R كتاب فارسي سال دوم دبستان (سال 1339)
مكانهاي آموزشي
R يادهايى از دانشكدۀ فنى دانشگاه تهران علىاكبر معينفر عزتاللَّه سحابى مهدى قاليبافيان لطفاللَّه ميثمى فريبرز يزدانى
بهمن بازرگانى عبدالمجيد جوهرزاده محسن نجاتحسينى كارو لوكس
افسانه صدر بهروز گتميرى ميرعليرضا مهنّا فائزه پيمان
R يادهايي از دانشگاه صنعتي شريف
سعيد سپنجى مسعود سلطانى ايمان غلامپور شيوا فرهمندراد
R يادهاي دانشگاه شيراز
زهرا امان پور حسام عارف كشفي مجيد محمدي ثمينا يزدان دوست محمد قائد
R يادهايي از كالج البرز
احمد عبدي زاده دشتي
R شبهخاطراتى از مجتهدى ( نگاهى به فصلى از يك كتاب) فرخ اميرفريار
R خاطرههايى از ابراهيم بنىاحمد و مدرسۀ جهان تربيت
فرخ اميرفريار
R غرور و افتخار، و خشم و حسرت پدرسالار:
مجتهدى، دبيرستان و دانشگاههايش
R شبانهروزى: مدرسه + خوابگاه يا مدرسه + زندان؟ اردوان وزيرىتبار ويدا ب. مهرداد مهندسان
اسداللَّه موسوى ماكوئى حميدرضا شفيعپور
R چشم انداز نظام آموزش سنتى در ايران
اميرهوشنگ مهريار
دربـارۀ انـقلاب فـرهنگي
جداكردن آموزش پزشكي از وزارت علوم
پي دي اف در سه بخش، شمارۀ صفحات مطابق اصل متن چاپشده 1 زمينه (14 تا 21)
مذاكرات مجلس شوراي اسلامي (18، 20، 22، 24، 26، 28، 30، 32)
دكتر ايرج فاضل ( 22 تا 24)
دكتر محسن ساغري (26 و 27)
دكتر خسرو پارسا ( 27 تا 30)
2 نظر دانشجوي سال هفتم پزشكي
3 برنامۀ پزشكي خانواده
دكتر محمود ناصري
R كسي از ما نظر نخواست گفتگو با محمد ملكي
R روياهايي داخل گيومه گفتگو با غلامعباس توسلى
R رسماً وعلناً حلاليّت مىطلبم
گفتگو با صادق زيبا كلام
R آخرش هم ندانستند كه منزلگه مقصود كجاست
گفتگو با عبدالكريم سروش
R ناچار از انجام آن حركت نبوديم
گفتگو با مرتضى مرديها
دانشگاهها
R دانشگاه تهران: گذر از فرمانبري به استقلال ــ و بالعكس
علي اكبر سياسي
R دانشكدۀ فنى دانشگاه تهران:
مهندسي ِِ خونين ِ اجتماعى و مهندسى ِ خاموش ِ صنعتى
امير رعيتنظرى روزبه صفشكن
R كبريت را كى كشيد و چرا؟
R تامل بر آنچه گذشت
مشاهدات چهار دانشجو
از آنچه شامگاه 18 تير 1378 در خوابگاه دانشگاه تهران گذشت
آموزش در ادبيات
R سقراط مجروح
برتولت برشت
R گراهام گرين و پروندۀ ضالّهنگارى در واتيكان
پيتر گادمن
R جنابعالى همان گربه اى نيستيد كه من در خواب ديدم؟ تأثير مشاهدات دختركى به نام آليس بر فيلسوفان بزرگسال
على پارسا
● افزوده شدن مطالب شماره هاي گذشتۀ لوح به اين سايت ادامه دارد.
● از نوشته هاي شما استقبال مي كنيم.
آرشيو
مقالـه ها
نقـد و نـظر
R افكار ملتها در آينۀ گوگل
R سياست روز و مناقشه بر سر كتاب درسى
فرناز شهيدثالث شيرزاد عبدالهي
R تاريخ به روايت كتاب درسى
سيروس ايزدى
R گسستن از سنت و ميل به تجربه و آموزش در كار خبررسانى گفتگو با حسين شهيدى
R هوش چيست؟
جلال بامدادي بهرام صالح صدق پور
R آموزش تخصص پزشكى: دردهاى كهنه و گرفتاريهاى تازه
يوسف جفرودي
آنچنان كه بوديم
R زيبايي فقط در چشم بيننده است؟
R چنين گفت اهورامزدا
R ياد، نوار و تاريخ: ششم ادبي در دارالفنون 30ــ 1329
ناصر پاكدامن
R مي گويند سه هزار سال همين طور بودهايم و بعد از اين هم خواهيم بود ميرزا مَلكَم خان ناظم الدوله
R فراخوان به دفاع از حق در برابر مجلسِ نهى از معروف و امر به منكر از اعلاميه هاي شيخ فضل اللَّه نورى
R مدرسههاى من، ”مرگ بر انگليس“ و سلطۀ مادرم
دوريس دروكر
R همكلاسهاى من، ”هايل هيتلر“ و سلطه پدرم
سوسن وكيل زاده
R بخش فارسى راديو بىبىسى و جنبش ملىشدن نفت ايران
حسين شهيدي
R ” ديد پيري كاملي پرمايهاي“ : ديدار با آلبرت اينشتين
قاسم غني
R حكومت استعمارى، ظلم و خصومت در مدرسه
و كتكخوردن از عمر شريف
ادوارد سعيد
R نمىدانم مدرسه چه فايدهاى دارد
احمد شاملو
R زمانهاي انگار محترم تر
ليلي گلستان
R از سرچشمه به دريا و بازگشت جانفرسا از دريا به سرچشمهها
منوچهر آتشى
R كتاب فارسي سال دوم دبستان (سال 1339)
مكانهاي آموزشي
R يادهايى از دانشكدۀ فنى دانشگاه تهران علىاكبر معينفر عزتاللَّه سحابى مهدى قاليبافيان لطفاللَّه ميثمى فريبرز يزدانى
بهمن بازرگانى عبدالمجيد جوهرزاده محسن نجاتحسينى كارو لوكس
افسانه صدر بهروز گتميرى ميرعليرضا مهنّا فائزه پيمان
R يادهايي از دانشگاه صنعتي شريف
سعيد سپنجى مسعود سلطانى ايمان غلامپور شيوا فرهمندراد
R يادهاي دانشگاه شيراز
زهرا امان پور حسام عارف كشفي مجيد محمدي ثمينا يزدان دوست محمد قائد
R يادهايي از كالج البرز
احمد عبدي زاده دشتي
R شبهخاطراتى از مجتهدى ( نگاهى به فصلى از يك كتاب) فرخ اميرفريار
R خاطرههايى از ابراهيم بنىاحمد و مدرسۀ جهان تربيت
فرخ اميرفريار
R غرور و افتخار، و خشم و حسرت پدرسالار:
مجتهدى، دبيرستان و دانشگاههايش
R شبانهروزى: مدرسه + خوابگاه يا مدرسه + زندان؟ اردوان وزيرىتبار ويدا ب. مهرداد مهندسان
اسداللَّه موسوى ماكوئى حميدرضا شفيعپور
R چشم انداز نظام آموزش سنتى در ايران
اميرهوشنگ مهريار
دربـارۀ انـقلاب فـرهنگي
جداكردن آموزش پزشكي از وزارت علوم
پي دي اف در سه بخش، شمارۀ صفحات مطابق اصل متن چاپشده 1 زمينه (14 تا 21)
مذاكرات مجلس شوراي اسلامي (18، 20، 22، 24، 26، 28، 30، 32)
دكتر ايرج فاضل ( 22 تا 24)
دكتر محسن ساغري (26 و 27)
دكتر خسرو پارسا ( 27 تا 30)
2 نظر دانشجوي سال هفتم پزشكي
3 برنامۀ پزشكي خانواده
دكتر محمود ناصري
R كسي از ما نظر نخواست گفتگو با محمد ملكي
R روياهايي داخل گيومه گفتگو با غلامعباس توسلى
R رسماً وعلناً حلاليّت مىطلبم
گفتگو با صادق زيبا كلام
R آخرش هم ندانستند كه منزلگه مقصود كجاست
گفتگو با عبدالكريم سروش
R ناچار از انجام آن حركت نبوديم
گفتگو با مرتضى مرديها
دانشگاهها
R دانشگاه تهران: گذر از فرمانبري به استقلال ــ و بالعكس
علي اكبر سياسي
R دانشكدۀ فنى دانشگاه تهران:
مهندسي ِِ خونين ِ اجتماعى و مهندسى ِ خاموش ِ صنعتى
امير رعيتنظرى روزبه صفشكن
R كبريت را كى كشيد و چرا؟
R تامل بر آنچه گذشت
مشاهدات چهار دانشجو
از آنچه شامگاه 18 تير 1378 در خوابگاه دانشگاه تهران گذشت
آموزش در ادبيات
R سقراط مجروح
برتولت برشت
R گراهام گرين و پروندۀ ضالّهنگارى در واتيكان
پيتر گادمن
R جنابعالى همان گربه اى نيستيد كه من در خواب ديدم؟ تأثير مشاهدات دختركى به نام آليس بر فيلسوفان بزرگسال
على پارسا
● افزوده شدن مطالب شماره هاي گذشتۀ لوح به اين سايت ادامه دارد.
● از نوشته هاي شما استقبال مي كنيم.
آرشيو نشريه لوح
صفحۀ اول كتاب½ مقاله / گفتگو/ گفتار فهرست مطالب½سرمقالهها
آرشيو
مقالـه ها
نقـد و نـظر
R افكار ملتها در آينۀ گوگل
R سياست روز و مناقشه بر سر كتاب درسى
فرناز شهيدثالث شيرزاد عبدالهي
R تاريخ به روايت كتاب درسى
سيروس ايزدى
R گسستن از سنت و ميل به تجربه و آموزش در كار خبررسانى گفتگو با حسين شهيدى
R هوش چيست؟
جلال بامدادي بهرام صالح صدق پور
R آموزش تخصص پزشكى: دردهاى كهنه و گرفتاريهاى تازه
يوسف جفرودي
آنچنان كه بوديم
R زيبايي فقط در چشم بيننده است؟
R چنين گفت اهورامزدا
R ياد، نوار و تاريخ: ششم ادبي در دارالفنون 30ــ 1329
ناصر پاكدامن
R مي گويند سه هزار سال همين طور بودهايم و بعد از اين هم خواهيم بود ميرزا مَلكَم خان ناظم الدوله
R فراخوان به دفاع از حق در برابر مجلسِ نهى از معروف و امر به منكر از اعلاميه هاي شيخ فضل اللَّه نورى
R مدرسههاى من، ”مرگ بر انگليس“ و سلطۀ مادرم
دوريس دروكر
R همكلاسهاى من، ”هايل هيتلر“ و سلطه پدرم
سوسن وكيل زاده
R بخش فارسى راديو بىبىسى و جنبش ملىشدن نفت ايران
حسين شهيدي
R ” ديد پيري كاملي پرمايهاي“ : ديدار با آلبرت اينشتين
قاسم غني
R حكومت استعمارى، ظلم و خصومت در مدرسه
و كتكخوردن از عمر شريف
ادوارد سعيد
R نمىدانم مدرسه چه فايدهاى دارد
احمد شاملو
R زمانهاي انگار محترم تر
ليلي گلستان
R از سرچشمه به دريا و بازگشت جانفرسا از دريا به سرچشمهها
منوچهر آتشى
R كتاب فارسي سال دوم دبستان (سال 1339)
مكانهاي آموزشي
R يادهايى از دانشكدۀ فنى دانشگاه تهران علىاكبر معينفر عزتاللَّه سحابى مهدى قاليبافيان لطفاللَّه ميثمى فريبرز يزدانى
بهمن بازرگانى عبدالمجيد جوهرزاده محسن نجاتحسينى كارو لوكس
افسانه صدر بهروز گتميرى ميرعليرضا مهنّا فائزه پيمان
R يادهايي از دانشگاه صنعتي شريف
سعيد سپنجى مسعود سلطانى ايمان غلامپور شيوا فرهمندراد
R يادهاي دانشگاه شيراز
زهرا امان پور حسام عارف كشفي مجيد محمدي ثمينا يزدان دوست محمد قائد
R يادهايي از كالج البرز
احمد عبدي زاده دشتي
R شبهخاطراتى از مجتهدى ( نگاهى به فصلى از يك كتاب) فرخ اميرفريار
R خاطرههايى از ابراهيم بنىاحمد و مدرسۀ جهان تربيت
فرخ اميرفريار
R غرور و افتخار، و خشم و حسرت پدرسالار:
مجتهدى، دبيرستان و دانشگاههايش
R شبانهروزى: مدرسه + خوابگاه يا مدرسه + زندان؟ اردوان وزيرىتبار ويدا ب. مهرداد مهندسان
اسداللَّه موسوى ماكوئى حميدرضا شفيعپور
R چشم انداز نظام آموزش سنتى در ايران
اميرهوشنگ مهريار
دربـارۀ انـقلاب فـرهنگي
جداكردن آموزش پزشكي از وزارت علوم
پي دي اف در سه بخش، شمارۀ صفحات مطابق اصل متن چاپشده 1 زمينه (14 تا 21)
مذاكرات مجلس شوراي اسلامي (18، 20، 22، 24، 26، 28، 30، 32)
دكتر ايرج فاضل ( 22 تا 24)
دكتر محسن ساغري (26 و 27)
دكتر خسرو پارسا ( 27 تا 30)
2 نظر دانشجوي سال هفتم پزشكي
3 برنامۀ پزشكي خانواده
دكتر محمود ناصري
R كسي از ما نظر نخواست گفتگو با محمد ملكي
R روياهايي داخل گيومه گفتگو با غلامعباس توسلى
R رسماً وعلناً حلاليّت مىطلبم
گفتگو با صادق زيبا كلام
R آخرش هم ندانستند كه منزلگه مقصود كجاست
گفتگو با عبدالكريم سروش
R ناچار از انجام آن حركت نبوديم
گفتگو با مرتضى مرديها
دانشگاهها
R دانشگاه تهران: گذر از فرمانبري به استقلال ــ و بالعكس
علي اكبر سياسي
R دانشكدۀ فنى دانشگاه تهران:
مهندسي ِِ خونين ِ اجتماعى و مهندسى ِ خاموش ِ صنعتى
امير رعيتنظرى روزبه صفشكن
R كبريت را كى كشيد و چرا؟
R تامل بر آنچه گذشت
مشاهدات چهار دانشجو
از آنچه شامگاه 18 تير 1378 در خوابگاه دانشگاه تهران گذشت
آموزش در ادبيات
R سقراط مجروح
برتولت برشت
R گراهام گرين و پروندۀ ضالّهنگارى در واتيكان
پيتر گادمن
R جنابعالى همان گربه اى نيستيد كه من در خواب ديدم؟ تأثير مشاهدات دختركى به نام آليس بر فيلسوفان بزرگسال
على پارسا
● افزوده شدن مطالب شماره هاي گذشتۀ لوح به اين سايت ادامه دارد.
● از نوشته هاي شما استقبال مي كنيم.
آرشيو
مقالـه ها
نقـد و نـظر
R افكار ملتها در آينۀ گوگل
R سياست روز و مناقشه بر سر كتاب درسى
فرناز شهيدثالث شيرزاد عبدالهي
R تاريخ به روايت كتاب درسى
سيروس ايزدى
R گسستن از سنت و ميل به تجربه و آموزش در كار خبررسانى گفتگو با حسين شهيدى
R هوش چيست؟
جلال بامدادي بهرام صالح صدق پور
R آموزش تخصص پزشكى: دردهاى كهنه و گرفتاريهاى تازه
يوسف جفرودي
آنچنان كه بوديم
R زيبايي فقط در چشم بيننده است؟
R چنين گفت اهورامزدا
R ياد، نوار و تاريخ: ششم ادبي در دارالفنون 30ــ 1329
ناصر پاكدامن
R مي گويند سه هزار سال همين طور بودهايم و بعد از اين هم خواهيم بود ميرزا مَلكَم خان ناظم الدوله
R فراخوان به دفاع از حق در برابر مجلسِ نهى از معروف و امر به منكر از اعلاميه هاي شيخ فضل اللَّه نورى
R مدرسههاى من، ”مرگ بر انگليس“ و سلطۀ مادرم
دوريس دروكر
R همكلاسهاى من، ”هايل هيتلر“ و سلطه پدرم
سوسن وكيل زاده
R بخش فارسى راديو بىبىسى و جنبش ملىشدن نفت ايران
حسين شهيدي
R ” ديد پيري كاملي پرمايهاي“ : ديدار با آلبرت اينشتين
قاسم غني
R حكومت استعمارى، ظلم و خصومت در مدرسه
و كتكخوردن از عمر شريف
ادوارد سعيد
R نمىدانم مدرسه چه فايدهاى دارد
احمد شاملو
R زمانهاي انگار محترم تر
ليلي گلستان
R از سرچشمه به دريا و بازگشت جانفرسا از دريا به سرچشمهها
منوچهر آتشى
R كتاب فارسي سال دوم دبستان (سال 1339)
مكانهاي آموزشي
R يادهايى از دانشكدۀ فنى دانشگاه تهران علىاكبر معينفر عزتاللَّه سحابى مهدى قاليبافيان لطفاللَّه ميثمى فريبرز يزدانى
بهمن بازرگانى عبدالمجيد جوهرزاده محسن نجاتحسينى كارو لوكس
افسانه صدر بهروز گتميرى ميرعليرضا مهنّا فائزه پيمان
R يادهايي از دانشگاه صنعتي شريف
سعيد سپنجى مسعود سلطانى ايمان غلامپور شيوا فرهمندراد
R يادهاي دانشگاه شيراز
زهرا امان پور حسام عارف كشفي مجيد محمدي ثمينا يزدان دوست محمد قائد
R يادهايي از كالج البرز
احمد عبدي زاده دشتي
R شبهخاطراتى از مجتهدى ( نگاهى به فصلى از يك كتاب) فرخ اميرفريار
R خاطرههايى از ابراهيم بنىاحمد و مدرسۀ جهان تربيت
فرخ اميرفريار
R غرور و افتخار، و خشم و حسرت پدرسالار:
مجتهدى، دبيرستان و دانشگاههايش
R شبانهروزى: مدرسه + خوابگاه يا مدرسه + زندان؟ اردوان وزيرىتبار ويدا ب. مهرداد مهندسان
اسداللَّه موسوى ماكوئى حميدرضا شفيعپور
R چشم انداز نظام آموزش سنتى در ايران
اميرهوشنگ مهريار
دربـارۀ انـقلاب فـرهنگي
جداكردن آموزش پزشكي از وزارت علوم
پي دي اف در سه بخش، شمارۀ صفحات مطابق اصل متن چاپشده 1 زمينه (14 تا 21)
مذاكرات مجلس شوراي اسلامي (18، 20، 22، 24، 26، 28، 30، 32)
دكتر ايرج فاضل ( 22 تا 24)
دكتر محسن ساغري (26 و 27)
دكتر خسرو پارسا ( 27 تا 30)
2 نظر دانشجوي سال هفتم پزشكي
3 برنامۀ پزشكي خانواده
دكتر محمود ناصري
R كسي از ما نظر نخواست گفتگو با محمد ملكي
R روياهايي داخل گيومه گفتگو با غلامعباس توسلى
R رسماً وعلناً حلاليّت مىطلبم
گفتگو با صادق زيبا كلام
R آخرش هم ندانستند كه منزلگه مقصود كجاست
گفتگو با عبدالكريم سروش
R ناچار از انجام آن حركت نبوديم
گفتگو با مرتضى مرديها
دانشگاهها
R دانشگاه تهران: گذر از فرمانبري به استقلال ــ و بالعكس
علي اكبر سياسي
R دانشكدۀ فنى دانشگاه تهران:
مهندسي ِِ خونين ِ اجتماعى و مهندسى ِ خاموش ِ صنعتى
امير رعيتنظرى روزبه صفشكن
R كبريت را كى كشيد و چرا؟
R تامل بر آنچه گذشت
مشاهدات چهار دانشجو
از آنچه شامگاه 18 تير 1378 در خوابگاه دانشگاه تهران گذشت
آموزش در ادبيات
R سقراط مجروح
برتولت برشت
R گراهام گرين و پروندۀ ضالّهنگارى در واتيكان
پيتر گادمن
R جنابعالى همان گربه اى نيستيد كه من در خواب ديدم؟ تأثير مشاهدات دختركى به نام آليس بر فيلسوفان بزرگسال
على پارسا
● افزوده شدن مطالب شماره هاي گذشتۀ لوح به اين سايت ادامه دارد.
● از نوشته هاي شما استقبال مي كنيم.
آرشيو نشريه لوح
صفحۀ اول كتاب½ مقاله / گفتگو/ گفتار فهرست مطالب½سرمقالهها
آرشيو
مقالـه ها
نقـد و نـظر
R افكار ملتها در آينۀ گوگل
R سياست روز و مناقشه بر سر كتاب درسى
فرناز شهيدثالث شيرزاد عبدالهي
R تاريخ به روايت كتاب درسى
سيروس ايزدى
R گسستن از سنت و ميل به تجربه و آموزش در كار خبررسانى گفتگو با حسين شهيدى
R هوش چيست؟
جلال بامدادي بهرام صالح صدق پور
R آموزش تخصص پزشكى: دردهاى كهنه و گرفتاريهاى تازه
يوسف جفرودي
آنچنان كه بوديم
R زيبايي فقط در چشم بيننده است؟
R چنين گفت اهورامزدا
R ياد، نوار و تاريخ: ششم ادبي در دارالفنون 30ــ 1329
ناصر پاكدامن
R مي گويند سه هزار سال همين طور بودهايم و بعد از اين هم خواهيم بود ميرزا مَلكَم خان ناظم الدوله
R فراخوان به دفاع از حق در برابر مجلسِ نهى از معروف و امر به منكر از اعلاميه هاي شيخ فضل اللَّه نورى
R مدرسههاى من، ”مرگ بر انگليس“ و سلطۀ مادرم
دوريس دروكر
R همكلاسهاى من، ”هايل هيتلر“ و سلطه پدرم
سوسن وكيل زاده
R بخش فارسى راديو بىبىسى و جنبش ملىشدن نفت ايران
حسين شهيدي
R ” ديد پيري كاملي پرمايهاي“ : ديدار با آلبرت اينشتين
قاسم غني
R حكومت استعمارى، ظلم و خصومت در مدرسه
و كتكخوردن از عمر شريف
ادوارد سعيد
R نمىدانم مدرسه چه فايدهاى دارد
احمد شاملو
R زمانهاي انگار محترم تر
ليلي گلستان
R از سرچشمه به دريا و بازگشت جانفرسا از دريا به سرچشمهها
منوچهر آتشى
R كتاب فارسي سال دوم دبستان (سال 1339)
مكانهاي آموزشي
R يادهايى از دانشكدۀ فنى دانشگاه تهران علىاكبر معينفر عزتاللَّه سحابى مهدى قاليبافيان لطفاللَّه ميثمى فريبرز يزدانى
بهمن بازرگانى عبدالمجيد جوهرزاده محسن نجاتحسينى كارو لوكس
افسانه صدر بهروز گتميرى ميرعليرضا مهنّا فائزه پيمان
R يادهايي از دانشگاه صنعتي شريف
سعيد سپنجى مسعود سلطانى ايمان غلامپور شيوا فرهمندراد
R يادهاي دانشگاه شيراز
زهرا امان پور حسام عارف كشفي مجيد محمدي ثمينا يزدان دوست محمد قائد
R يادهايي از كالج البرز
احمد عبدي زاده دشتي
R شبهخاطراتى از مجتهدى ( نگاهى به فصلى از يك كتاب) فرخ اميرفريار
R خاطرههايى از ابراهيم بنىاحمد و مدرسۀ جهان تربيت
فرخ اميرفريار
R غرور و افتخار، و خشم و حسرت پدرسالار:
مجتهدى، دبيرستان و دانشگاههايش
R شبانهروزى: مدرسه + خوابگاه يا مدرسه + زندان؟ اردوان وزيرىتبار ويدا ب. مهرداد مهندسان
اسداللَّه موسوى ماكوئى حميدرضا شفيعپور
R چشم انداز نظام آموزش سنتى در ايران
اميرهوشنگ مهريار
دربـارۀ انـقلاب فـرهنگي
جداكردن آموزش پزشكي از وزارت علوم
پي دي اف در سه بخش، شمارۀ صفحات مطابق اصل متن چاپشده 1 زمينه (14 تا 21)
مذاكرات مجلس شوراي اسلامي (18، 20، 22، 24، 26، 28، 30، 32)
دكتر ايرج فاضل ( 22 تا 24)
دكتر محسن ساغري (26 و 27)
دكتر خسرو پارسا ( 27 تا 30)
2 نظر دانشجوي سال هفتم پزشكي
3 برنامۀ پزشكي خانواده
دكتر محمود ناصري
R كسي از ما نظر نخواست گفتگو با محمد ملكي
R روياهايي داخل گيومه گفتگو با غلامعباس توسلى
R رسماً وعلناً حلاليّت مىطلبم
گفتگو با صادق زيبا كلام
R آخرش هم ندانستند كه منزلگه مقصود كجاست
گفتگو با عبدالكريم سروش
R ناچار از انجام آن حركت نبوديم
گفتگو با مرتضى مرديها
دانشگاهها
R دانشگاه تهران: گذر از فرمانبري به استقلال ــ و بالعكس
علي اكبر سياسي
R دانشكدۀ فنى دانشگاه تهران:
مهندسي ِِ خونين ِ اجتماعى و مهندسى ِ خاموش ِ صنعتى
امير رعيتنظرى روزبه صفشكن
R كبريت را كى كشيد و چرا؟
R تامل بر آنچه گذشت
مشاهدات چهار دانشجو
از آنچه شامگاه 18 تير 1378 در خوابگاه دانشگاه تهران گذشت
آموزش در ادبيات
R سقراط مجروح
برتولت برشت
R گراهام گرين و پروندۀ ضالّهنگارى در واتيكان
پيتر گادمن
R جنابعالى همان گربه اى نيستيد كه من در خواب ديدم؟ تأثير مشاهدات دختركى به نام آليس بر فيلسوفان بزرگسال
على پارسا
● افزوده شدن مطالب شماره هاي گذشتۀ لوح به اين سايت ادامه دارد.
● از نوشته هاي شما استقبال مي كنيم.
آرشيو
مقالـه ها
نقـد و نـظر
R افكار ملتها در آينۀ گوگل
R سياست روز و مناقشه بر سر كتاب درسى
فرناز شهيدثالث شيرزاد عبدالهي
R تاريخ به روايت كتاب درسى
سيروس ايزدى
R گسستن از سنت و ميل به تجربه و آموزش در كار خبررسانى گفتگو با حسين شهيدى
R هوش چيست؟
جلال بامدادي بهرام صالح صدق پور
R آموزش تخصص پزشكى: دردهاى كهنه و گرفتاريهاى تازه
يوسف جفرودي
آنچنان كه بوديم
R زيبايي فقط در چشم بيننده است؟
R چنين گفت اهورامزدا
R ياد، نوار و تاريخ: ششم ادبي در دارالفنون 30ــ 1329
ناصر پاكدامن
R مي گويند سه هزار سال همين طور بودهايم و بعد از اين هم خواهيم بود ميرزا مَلكَم خان ناظم الدوله
R فراخوان به دفاع از حق در برابر مجلسِ نهى از معروف و امر به منكر از اعلاميه هاي شيخ فضل اللَّه نورى
R مدرسههاى من، ”مرگ بر انگليس“ و سلطۀ مادرم
دوريس دروكر
R همكلاسهاى من، ”هايل هيتلر“ و سلطه پدرم
سوسن وكيل زاده
R بخش فارسى راديو بىبىسى و جنبش ملىشدن نفت ايران
حسين شهيدي
R ” ديد پيري كاملي پرمايهاي“ : ديدار با آلبرت اينشتين
قاسم غني
R حكومت استعمارى، ظلم و خصومت در مدرسه
و كتكخوردن از عمر شريف
ادوارد سعيد
R نمىدانم مدرسه چه فايدهاى دارد
احمد شاملو
R زمانهاي انگار محترم تر
ليلي گلستان
R از سرچشمه به دريا و بازگشت جانفرسا از دريا به سرچشمهها
منوچهر آتشى
R كتاب فارسي سال دوم دبستان (سال 1339)
مكانهاي آموزشي
R يادهايى از دانشكدۀ فنى دانشگاه تهران علىاكبر معينفر عزتاللَّه سحابى مهدى قاليبافيان لطفاللَّه ميثمى فريبرز يزدانى
بهمن بازرگانى عبدالمجيد جوهرزاده محسن نجاتحسينى كارو لوكس
افسانه صدر بهروز گتميرى ميرعليرضا مهنّا فائزه پيمان
R يادهايي از دانشگاه صنعتي شريف
سعيد سپنجى مسعود سلطانى ايمان غلامپور شيوا فرهمندراد
R يادهاي دانشگاه شيراز
زهرا امان پور حسام عارف كشفي مجيد محمدي ثمينا يزدان دوست محمد قائد
R يادهايي از كالج البرز
احمد عبدي زاده دشتي
R شبهخاطراتى از مجتهدى ( نگاهى به فصلى از يك كتاب) فرخ اميرفريار
R خاطرههايى از ابراهيم بنىاحمد و مدرسۀ جهان تربيت
فرخ اميرفريار
R غرور و افتخار، و خشم و حسرت پدرسالار:
مجتهدى، دبيرستان و دانشگاههايش
R شبانهروزى: مدرسه + خوابگاه يا مدرسه + زندان؟ اردوان وزيرىتبار ويدا ب. مهرداد مهندسان
اسداللَّه موسوى ماكوئى حميدرضا شفيعپور
R چشم انداز نظام آموزش سنتى در ايران
اميرهوشنگ مهريار
دربـارۀ انـقلاب فـرهنگي
جداكردن آموزش پزشكي از وزارت علوم
پي دي اف در سه بخش، شمارۀ صفحات مطابق اصل متن چاپشده 1 زمينه (14 تا 21)
مذاكرات مجلس شوراي اسلامي (18، 20، 22، 24، 26، 28، 30، 32)
دكتر ايرج فاضل ( 22 تا 24)
دكتر محسن ساغري (26 و 27)
دكتر خسرو پارسا ( 27 تا 30)
2 نظر دانشجوي سال هفتم پزشكي
3 برنامۀ پزشكي خانواده
دكتر محمود ناصري
R كسي از ما نظر نخواست گفتگو با محمد ملكي
R روياهايي داخل گيومه گفتگو با غلامعباس توسلى
R رسماً وعلناً حلاليّت مىطلبم
گفتگو با صادق زيبا كلام
R آخرش هم ندانستند كه منزلگه مقصود كجاست
گفتگو با عبدالكريم سروش
R ناچار از انجام آن حركت نبوديم
گفتگو با مرتضى مرديها
دانشگاهها
R دانشگاه تهران: گذر از فرمانبري به استقلال ــ و بالعكس
علي اكبر سياسي
R دانشكدۀ فنى دانشگاه تهران:
مهندسي ِِ خونين ِ اجتماعى و مهندسى ِ خاموش ِ صنعتى
امير رعيتنظرى روزبه صفشكن
R كبريت را كى كشيد و چرا؟
R تامل بر آنچه گذشت
مشاهدات چهار دانشجو
از آنچه شامگاه 18 تير 1378 در خوابگاه دانشگاه تهران گذشت
آموزش در ادبيات
R سقراط مجروح
برتولت برشت
R گراهام گرين و پروندۀ ضالّهنگارى در واتيكان
پيتر گادمن
R جنابعالى همان گربه اى نيستيد كه من در خواب ديدم؟ تأثير مشاهدات دختركى به نام آليس بر فيلسوفان بزرگسال
على پارسا
● افزوده شدن مطالب شماره هاي گذشتۀ لوح به اين سايت ادامه دارد.
● از نوشته هاي شما استقبال مي كنيم.
اشتراک در:
پستها (Atom)