نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

ضرورت آشنایی بیشتر با خیانتهای سازمان اکثریت


ضرورت آشنایی بیشتر با خیانتهای سازمان اکثریت


رجبعلی مزروعی سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و نماینده مجلس رژیم ، سخنران مراسم سیاهکل درسازمان اکثریت شده است

سازمان فدائیان خلق اکثریت درسال ۱۳۵۹ با انقلابی خواندن رژیم جمهوری اسلامی ایران ، دفاع همه جانبه ازشوروی آن روزگار به عنوان «اردوگاه سوسیالیستی» راه خودرا از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران جدا کرد. رهبران این سازمان از همان هنگام به اعضاء و هواداران خود دستور دادند تا دفاع بی چون و چرا از رژیم جمهوری اسلامی ایران و شخص خمینی را در سرلوحه فعالیتهای خویش قرار دهند.

کار رسوایی و خیانتهای این سازمان تا بدانجا پیش رفت که در زندانهای رژیم، نظیر زندان اوین ، کمیته مرکزی و کمیته مشترک دفترکاراختیار نمودند و در تمام ۲۴ ساعت شبانه روز، دوش به دوش پاسداران رژیم به شناسایی نیروهای انقلابی ، بویژه رفقای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پرداختند. از آنجاکه افراد اکثریتی مستقر در زندانها ازسوابق تشکیلاتی رفقای سازمان قبل از انشعاب اطلاع داشتند ، به آنها وظیفه داده شده بود تا رده های تشکیلاتی افراد سازمان را در اختیار بازجویان رژیم قرار دهند. همچنین هنگام آزادی زندانیان، فرد زندانی به اطاق اکثریتی ها هدایت می شد تا بطور نهایی آنها هویت و سوابق وی را تأیید کنند. بطور نمونه رفقا مهدی خانزاده و رسول از تشکیلات سیستان و بلوچستان را فقط بعنوان نمونه ذکر می کنیم که سازمان اکثریت بخاطر خوش خدمتی به سران جمهوری اسلامی ایران آنهارا هنگام آزادی در زندان شناسایی کرد و به جوخه های اعدام سپرده شدند.


درهمان هنگام روزهای پنجشنبه کلیه اطلاعات مربوط به نیروهای مبارز و مخالفین جمهوری اسلامی ایران رانیز در دفتر نخست وزیری به سخنگوی وقت رژیم بهزاد نبوی تحویل می دادند.
این سازمان ازبدو تأسیس تا کنون همواره بصورت پنهان و آشکار یکی از مدافعین سرسخت رژیم جمهوری اسلامی ایران بوده و در مواردی خودرا جناح چپ این رژیم معرفی کرده است. دعوت رجبعلی مزروعی بعنوان سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و یکی از افراد مؤثر جبهه مشارکت در مراسم سیاهکل نه اتفاقی ، بلکه بخاطر سوابق دیرینه و همبستگی هایی است که سالهاست بین سازمان اکثریت و جبهه مشارکت وجود دارد.

شیفتگی اکثریت به جناح خاتمی (مجموعه ۲ خردادی ها) هنگامی اوج گرفت که خمینی به کار جاسوسی آنان پایان داد ، آنهارا از سفارتخانه و سایر نهادهای رژیم بیرون انداخت و عده ای از آنها را بازداشت کرد.از آن پس اکثریت گاها با انگیزه دلسوزی برای کل نظام به انتقاد از جناح حاکم پرداخته است، درحالیکه محورفعالیتهای خودرا همسو و هم جهت با حزب مشارکت و جناح حجاریان قرارداده و با آنان به همکاریهای عملی پرداخته است.

حال پرسیدنی است چه رابطه ای بین این سازمان و سیاهکل وجود دارد که هرازگاهی برای کسب حیثیت بربادرفته خود گذشته پر افتخار سازمان رامستمسک قرارمی دهد و اکنون بی شرمانه رجبعلی مزروعی یکی از قاتلان فدایی را به مراسم سیاهکل دعوت کرده است. آیا سازمانیکه از بدو تأسیس اش تاکنون ضدیت خودرا با مبارزه مسلحانه پنهان نکرده است، به عملکرد سازمان و گذشته رهبران آن باور نداشته و ندارد، باورهای ایدئولوژیک و تفکرسیاسی دلاوران فدایی در سیاهکل را نفی می کند، به دسیسه چینی و تهمت زدن برعلیه هرکس وجریانی دست می زند که از گذشته سازمان و خط مشی انقلابی آن دفاع می کند ،طی دهه های گذشته دوش به دوش این یا آن جناح رژیم برعلیه نیروهای انقلابی به خبرچینی و جاسوسی پرداخته و هزاران موارد مشابه دیگر، می تواند خودرا مدافع بنیانگذاران سازمان ورستاخیز سیاهکل قلمداد کند؟

آیابراستی آن افراد و جریاناتی که درسالهای گذشته بخاطر منافع گروهی و رفع انزوای خود کوشیدند با این خائنین به مردم همکاری کنند اکنون پاسخی به مردم ایران خواهند داشت؟
رجبعلی مزروعی یکی از مزدوران شناخته شده رژیم حاکم برایران است که درگذشته از افراد مؤثر در اداره عقیدتی -سیاسی سپاه پاسداران بوده است.وی پس ازنقش آفرینی در سرکوب دانشگاهها به وزارت ارشاد رژیم منتقل شد ومدتی رایزن فرهنگی رژیم در نیجریه و پاکستان بوده است. رجبعلی مزروعی از مریدان آیت الله طاهری در اصفهان و نماینده این شهر در مجلس ششم جمهوری اسلامی ایران بود وپس از مشارکت فعال در سرکوب نیروهای انقلابی در دهه ۶۰ در دوره ریاست جمهوری خاتمی به سمت مشاور دفتر ریاست جمهوری محمد خاتمی منصوب شد.

مزروعی هم اکنون سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران است که نقش کلیه اعضاء و کارگزاران این سازمان ضد مردمی در سرکوب نیروهای انقلابی دردهه ۶۰ و تیرباران مبارزین در زندانهای اوین و گوهردشت برکسی پوشیده نیست.

رجبعلی مزروعی با چنین پیشینه ای اکنون درجمع هم پیمانان اکثریتی خود بدون هیچگونه شرمی مبارزات قهرمانانه چندین دهه نیروهای انقلابی و چپ بعد از جنبش مشروطیت را نفی می کند. وی بصورت مزورانه در حضور رهبران اکثریت و هوادارانشان جنبش دمکراتیک مردم ایران رابه نحوی تقسیم بندی می کند که تمام جان فشانیهای دهه های گذشته فدائیان خلق و سایر مبارزین راه آزادی را انکار می کند. خزعبلات مزروعی بر این پایه استوار است که جنبش دمکراتیک مردم ایران ابتدا در مشروطیت مطرح شد ، سپس در دهه ۱۳۵۰توسط جمهوری اسلامی و مبارزات مسلمانان اوج گرفت و اکنون جنبش سبزبه رهبری میرحسین موسوی طلایه دار آن است!؟

بدون شک شرح تمام خیانتهای سازمان اکثریت و لطماتی که این مزدوران به انقلاب و مردم ایران انقلاب وارد ساخته اند از عهده این مختصرخارج است . از اینرو ترجیح می دهیم خوانندگان رابه ویدئوی خیمه شب بازی برجای مانده از خود آنها بشارت دهیم ، چرا که اسناد حاضر بازگوکننده حقایق و گواه صادقی بر ادعای ما خواهد بود.

ننگ و نفرت بر جاسوسان و خائنین به مردم

سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
جهت اطلاع بیشتر از خیانتهای سازمان اکثریت و مشاهده اسناد غیر قابل انکار به این لینک مراجعه نمائید.

فاطمه الوندی: پسرم را آنقدر زدند که بیهوش شد


مهدی محمودیان
فاطمه الوندی مادر مهدی محمودیان خواستار پاسخگویی مسئولان قضایی شده است
فاطمه الوندی، مادر مهدی محمودیان، زندانی سیاسی در زندان رجایی شهر در‌ نامه‌ای به غلامحسین اسماعیلی، رئیس سازمان زندان‌ها خواستار پیگیری وضعیت زندانیان سیاسی شده است.
خانم الوندی، در گفت و گو با بی‌بی‌سی فارسی با اشاره به این نامه و عدم پاسخگویی به آن گفت :"اواسط بهمن از داخل زندان با من تماس گرفتند و گفتند که برای احوالپرسی به سلول مهدی رفته‌اند اما او داخل سلول نبوده، چندین بار تماس گرفتند و پسرم را تا روز چهارشنبه یک روز پیش از ملاقات به سلولش بازگردانده نشد. در این مدت مدام به دادسرا مراجعه کردم، اما جوابی به من ندادند و گفتند مشکلی نیست."
خانم الوندی اضافه کرد: "وقتی به ملاقات مهدی رفتم، گفت اگر ملاقات حضوری بود، بدنش را نشانم می‌داد که بر اثر ضرب و شتم کبود است. یک سرباز گلویش را گرفته و سه نفر دیگر او را در زمان انتقال از زندان رجایی شهر به اوین به شدت زدند به نحوی که پسرم بیهوش شده است."
به گفته خانم الوندی، در این ملاقات آقای محمودیان گفته که وقتی به هوش آمده سرم ،پرستار و دکترها را بالای سر خود دیده است.
خانم الوندی با اشاره به اینکه به سر آقای محمودیان هم ضربه‌ای وارد شده است ،گفت:"رئیس زندان و پزشک قانونی نیز شاهد بودند اما عکس‌العملی نشان ندادند."
مهدی محمودیان، عضو جبهه مشارکت و از کسانی بوده است که در خصوص وقایع بازداشتگاه کهریزک اطلاع رسانی کرد. آقای محمودیان در ۲۵ شهریورماه در منزل شخصی بازداشت و مدتی در زندان اوین و سپس به زندان رجایی شهر منتقل شد.
به گفته مادر این زندانی سیاسی، آقای محمودیان در بهمن‌ماه سال جاری برای عمل جراحی در بیمارستان بستری و بخشی از روده او برداشته شده است و با وجود اینکه پزشکان تاکید داشتند او برای گذارندن دوره نقاهت باید بیرون از محیط زندان باشد اما مسئولان موافقت نکرده و او را به زندان منتتقل کردند.
فاطمه الوندی مادر این زندانی سیاسی گفت:" چرا پسرم را زدند وهیچ کس جواب نمی‌دهد، دادستانی گفته ببینید چه کسی این کار را کرده است."
خانم الوندی همچنین گفت:" خودم را هم بردند و گفتند مصاحبه نکن برای خودت و مهدی بد می‌شود، من نمی‌دانم مصاحبه یعنی چه؟ اما هرکس تماس بگیرد و حال فرزندم را بپرسد به او جواب می‌دهم."
آقای محمودیان به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است. او در داخل زندان نیز نامه ای درباره وضعیت زندان رجایی شهر کرج و تجاوزهای مکرر در این زندان خطاب به آیت‌الله خامنه ای نوشت.

"شهرزاد" را آتش زدند و با شلاق به جان شعله‌ورش افتادند



مجيد تراب پور حلب بنزين را روی سر شهرزاد که توی چادر طناب پيچ شده بود و ميانه ی منطقه ی سيمانی نشسته بود ريخت به طوری که تمام بدن شهرزاد بنزينی شد ، و بعد بقيه بنزين را حلقه وار دور واطراف منطقه سيمانی خالی کرد.حسن بی بی کبريتی کشيد و آن را روی شهرزاد انداخت و حلقه ی بنزين دور منطقه ی سيمانی را هم آتش زد.
***
".... آذر ماه سال ۱۳۶۰ خبر می دهند که در زندان زنان عادل آباد شيراز زندانيان قصد "کودتا" دارند. کودتائی که نام کودتای " فلفل و نمک" به خودش گرفت. شهرزاد يکی از زندانيان فدائی با جمع آوری فلفل و نمک با برخی از زندانيان قصد عمليات و فرار داشتند. اين طرح توسط پاسدار نفوذی ای به نام ناهيد لو رفت و ابتدا به پاسدار رحيمی ، مسؤل بند ۴ زندان اطلاع داده شد.
شهرزاد را زير شکنجه بردند و ۱۰۰ ضربه شلاق در حضور زندانيان زدند، زندانيان زن را جمع کردندو مجيد تراب پور در برابر چشم زنان زندانی بيرحمانه ۱۰۰ ضربه شلاق را زد. يادم هست که من از رحيمی پرسيدم طبق کدام دستور به شهرزاد ۱۰۰ ضربه شلاق زديد که رحيمی که دستور زدن شلاق صادر کرده بود، گفت : " کار انقلابی نياز به دستور ندارد". ( رحيمی بعد ها در جبهه کشته شد.)


شهرزاد را به زندان سپاه، و به سلول مجرد در زيرزمين بند شماره سه اين زندان منتقل کردند. آنجا جعفر جوانمردی، حسن بی بی و حميد بانشی بارها به او تجاوز کردند. کسان ديگری هم به او تجاوز کردند طوری که گفته شد آلت تناسلی و مقعد او دچار پارگی های عميقی شده بود . عالبا" لباس ها و پاها ی اش خونی بود. شهرزاد مدت ها بدون هواخوری و حمام در آن سلول نگهداری می شد، سلولی که بوی خون و تعفن از آن می آمد و در مواقعی پوشيده از خون می شد. روزی در راهرو سيد ضياء مير عماد را ديدم ، کوتاه قد وبا پاهائی کوتاه تر از بالا تنه اش، عينک دودی می زد، موجودی خبيث و خطرناک بود. پرسيد: " حاج آقا کجا ؟ " گفتم : " می روم دفترم" از من خواست با او برای ديدن شهرزاد بروم . قبول کردم. شهرزاد که آش و لاش بود برای دادخواهی شروع به شکايت بردن به سيد ضيا ميرعمادی، که ظاهرا" برای رسيدگی به وضع او آمده بود، کرد . شهرزاد از بدرفتاری ها و تجاوز ها گفت، واز توهين هايی که به او و خانواده اش می کردند شکايت کرد. مير عماد اما اجازه نداد شهرزاد حرف های اش را تمام کند و با تشر به او گفت: " من هم خانواده ضد انقلابی تو رو می شناسم و..." مير عماد داشت حرف می زد که شهرزاد عصبانی شد و شروع کرد به شعار دادن و توهين کردن به مير عماد و خمينی . حسن بی بی، شکنجه گر و بازجو که ميرعماد را همراهی می کرد شهرزاد را به گوشه ای از سلول برد و با مشت و لگد به جان اش افتاد.شهرزاد اما دست از شعار دادن عليه رژيم و خمينی بر نداشت. مير عماد که سخت عصبانی شده بود حسن بی بی را صدا زد و به او گفت : "بلدی که چيکار کنی ؟ ما تصميمه مونو گرفتيم "، و حسن بی بی هم پاسخ مثبت داد. در همين موقع سه تن از زنان شکنجه گر و بازجو مريم موسوی ، سيمين ولعبت هم آمدند. حسن به آنان گفت که روسری شهرزاد را بردارند و با آن از زير سينه های اش دست های شهرزاد را به حالت خبر دار محکم به پهلو های اش ببندند. چادری از وسط روی سرش بياندازيد و آن را طناب پيچ کنند . در واقع می خواستند دست های شهرزاد دو بار بسته شود. پاهای اش را برای اينکه بتواند راه برود آزاد گذاشتند. مير عماد از زنان شکنجه گر خواست شهرزاد را ببرند به ميدان " تورونه " .
"ميدان تورونه " منطقه کوچک سيمانی شده ای بود که قرار بود پايه های تانکر آب در آنجا کار بگذارند. اطراف اين منطقه را کاج های قديمی پوشانده بودند. مريم و سيمين و لعبت، شهرزاد را که درون چادر طناب پيچ شده بود به آن منطقه بردند. شهرزاد را وسط محوطه سيمانی روی زمين نشاندند. شهرزاد تکان نمی خورد، شايد او که چشم های اش را هم چشم بند و هم چادرپوشانده بودند، خيال می کرد به سلول ديگری منتقل شده است ، چون زمين اکثر سلول ها سيمانی بود. خليل تراب پور، مجيد تراب پور ( اين دو برادر بودند)، حسن بی بی، حسين بافقی و حميد بانشی هر کدام شلاق به دست در اطراف منطقه سيمانی ايستادند.سرمست اخلاق تابنده هم داشت گودالی پای يکی از کاج ها حفر می کرد.سيد ضياء مير عماد کنار من بود. از او پرسيدم : " چيکار می خواهيد بکنيد؟ " گفت: " حاجی خواهيد ديد ، ما کارمان را بلديم ". پيتی بنزين آوردند، از آن پيت های ۱۰ ليتری. دو باره پرسيدم : " سيد می خواهيد چه بکنيد؟ "، گفت : " خواهيد ديد ، صبر بفرمائيد". مجيد تراب پور حلب بنزين را روی سر شهرزاد که پيجيده در چادر در ميانه ی منطقه ی سيمانی نشسته بود ريخت به طوری که تمام بدن شهرزاد بنزينی شد ، و بعد بقيه بنزين را حلقه وارد دور واطراف منطقه سيمانی خالی کرد.حسن بی بی کبريتی کشيد و آن را روی شهرزاد انداخت و حلقه ی بنزين دور منطقه ی سيمان شده را هم آتش زد. آتش به ناگهان شعله ور شد وتمام آن محوطه را پوشاند. شهرزاد شعله ور شده در ميان حلقه ی آتش ضجه زنان و نعره زنان می سوخت ، و چون پاهای اش را آزاد گذاشته بودند به اين سوو آن سو می دويد و وقتی به حلقه آتش که دورش شعله ور بود نزديک می شد يکی از آن ۵ نفر با شلاق بر بدن اش می کوبيد تا او پا از حلقه آتش بيرون نگذارد. بوی گوشت سوخته فضا را پوشانده بود . صدای ترکيدن اعضای بدن شهرزاد را که ديگر روی زمين افتاده بود و می سوخت می شنيدم ، صدای ترکيدن جمجمه اش را هم شنيدم. بعد از ۲۰ تا ۲۵ دقيقه شهرزاد تبديل به کپه ای خاکستر شد.آتش که خاموش شد سر مست اخلاق تابنده با بيل خاکستر شهرزاد را درون گودالی که پای يکی از کاج ها حفر کرده بود، ريخت . روی گودال را هم چنان با کوبيدن بيل صاف کرد که انگار نه انگار گودالی آنجا حفر شده بود.
وقتی از زندان بيرون می رفتم انگار شهرزاد هم با من بود ، آن دختر ۲۷ ساله ی شجاع که دانشجوی دانشگاه شيراز و اهل مشهد بود ، شيرزنی بود اين دختر، با آن قد نسبتا" بلند، پوست تيره، موهای بلند مشکی , چشم های درشت و زيبا و صورت باريک و کشيده دست از سرم برنمی داشت. با خودم گفتم : " خداوندا ، ما داريم چيکار می کنيم ، خداوندا، باورم نمی شود، خداوندا کمکم کن".

ــــــــــــــــــ
زيرنويس
* سلسله مطالبی که نهمين بخش آن را خوانديد، اظهارات يکی از کارکنان سابق قوه قضائيه حکومت اسلامی درشکنجه گاه ها و زندان های اين حکومت، و در جبهه جنگ است. او به عنوان شاهد تجاوزبه دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه واعدام زندانيان سياسی و عقيدتی از گوشه هايی از جنايت های پنهان مانده ی جنايتی به نام حکومت اسلامی پرده بر می دارد.( با توجه به اينکه در زندان ها حکومت اسلامی، شاغلين در زندان ها از نام های متعدد و مستعار استفاده می کردند - و می کنند- ، نام ها و فاميلی ها می توانند واقعی، و حقيقی، نباشند).(م.ن)

۱- توضيح در مورد يک انتقاد:
خواننده ارجمندی با نام " ناظر" در بخش کامنت های گفت و گوی بخش هفتم، منتشر شده در تارنمای عصر نو ،نوشته است : " اطلاعات نادرستی در اين نوشته است. احمد وحيد دستجردی، معاون وزارت دفاع بود که امروز برکنار شد. سابقه عملياتی و امنيتی ندارد. مرتضی رضايی فرمانده سپاه در اوايل انقلاب و قايم مقام سپاه در دوره فرماندهی رحيم صفوی بود. بهتر است آقای نقره‌کار در مورد صحت اطلاعات منبع خود‌‌ دقت کند".
" ناظر" ارجمند : در نوشته ی مورد نظر ( بخش هفتم) به پست سابق احمد وحيد دستجردی و سابقه عملياتی و امنيتی او اصلن اشاره ای نشده است و اطلاعاتی در اين مورد داده نشده است که صحبت بر سر صحت و سقم آن اطلاعات باشد. اما" ناظر" عزيز درست می گوئيد و اقای احمد وحيد دستجردی معاون وزارت دفاع بودند و سابقه عملياتی و امنيتی هم ندارند. در واقع بايد از شما سپاسگزار بود که با اضافه کردن اين نکات مطلب را کامل تر کرده ايد. آقای مرتضی رضائی فرمانده سپاه در اوايل انقلاب نبودند، اولين فرمانده سپاه ابو شريف ( عباس زمانيان) بود و بعد محسن رضائی ، که در نوشته اشاره شده که آقای مرتضی رضائی نسبتی با محسن رضائی ندارد. اين نکته درست است که که اقای مرتضی رضائی قائم مقام سپاه در دوره رحيم صفوی بود ، و سپاس مجدد از شما که به اين نکته تکميلی هم اشاره کرديد.

جشن ۱۹ بهمن و سیاسته ای ائتلافی سازمان اکثریت احمد آزاد

جشن ۱۹ بهمن و سیاسته ای ائتلافی سازمان اکثریت

احمد آزاد
احمد آزاد
سازمان فدائیان خلق ایران –اکثریت به مناسبت ۱۹ بهمن، سالروز تولد سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در سال ۱۳۴۹، هر ساله، در یکی دو شهر مختلف اروپا، مراسمی را برگزار می‌کند. برنامه این گونه مراسم بطور معمول با یک جلسه سخنرانی و بحث گفتگو با شرکت چند مهمان آغاز و با جشن و آواز و پایکوبی به پایان می‌رسد. امسال سازمان اکثریت از آقای مزروعی، نماینده ششمین دوره مجلس جمهوری اسلامی ، عضو حزب مشارکت اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و سخنگوی این سازمان در خارج از کشور، برای شرکت در بخش سخنرانی و بحث و گفتگو دعوت کرده بود که وی نیز آن را پذیرفته و در این مراسم شرکت کرد.

حضور مزروعی، عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و چهره شناخته شده اصلاح طلبان در مراسم ۱۹بهمن، اعتراضاتی را به همراه خود داشت. نامه‌ای با امضاء چند تن و مقاله‌ای با امضاء مهدی اصلانی در نقد این دعوت سازمان اکثریت از مزروعی نوشته و منتشر شد. اما به نظر می‌رسد که مسئله از حد این دو مقاله فراتر رفته و انتقادات و اعتراضات بیش از آن بوده که برخی از مسئولین سازمان اکثریت، آقایان سیامک فرید و وهاب انصاری و همچنین ف. تابان، مسئول سایت اخبار روز را به پاسخگوئی واداشته است. متاسفانه پاسخ‌ها هیچیک به موضوع اصلی، یعنی چرائی حضور رجبعلی مزروعی در جشن ۱۹ بهمن نمی‌پردازند و عمدتا مسائلی را پیش می‌کشند که حداقل در این لحظه موضوع مورد مناقشه نیستند.

۱۹ بهمن، روز حمله به پاسگاه سیاهکل و روز تولد جنبش فدائی است. ویژگی این روز در خصلت مبارزه کسانی است که این جنبش را آغاز کردند. یقینا می‌توان با تابان موافق بود که «چپ ایران احتیاج به تاریخ، نمودها و سمبل های خود دارد» و روز ۱۹ بهمن نیز یکی از این سمبل‌ها است. اما این روز سمبل چیست؟ «۱۹ بهمن» سمبل مبارزه با دیکتاتوری، سمبل مبارزه برای رهائی، سمبل مبارزه برای آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی و بویژه سمبل مبارزه چپ برای نابودی سرمایه و استقرار سوسیالیسم است. در این شکی نیست که «۱۹ بهمن» به جنبش چپ ایران تعلق دارد و صرفا سمبل مبارزه جنبش فدائی نیست، بلکه سمبل مبارزه جوئی آشتی ناپذیر و ایستادگی تا پا جان در راه تحقق آرمانهای چپ برای بهروزی و سرافرازی انسان‌ها است.

در پاسداری از این سمبل، مسئولیت حکم می‌کند تا در مراسم سالروز «۱۹ بهمن»، بر مضمون و خصلت این سمبل دقت شود و به آن احترام گذاشته شود. اگر این روز سمبل آزادیخواهی، انسان دوستی و عدالت طلبی و مبارزه برای رسیدن به آن است، پس با ارزش‌تر از آن است که دستمایه سیاست ورزی‌های بی مایه قرار گیرد.

لازم به یادآوری نیست که مشکل اصلی جامعه ما تلفیق دین و حکومت است و اولین گام برای رهائی از این مخمصه، جدائی دین از حکومت و سامان دادن به یک جمهور مردم است. این به این معنی است که اولین شرط آزادیخواهی و دمکرات منشی در پذیرش جدائی دین از حکومت است. کسی که هنوز بر تلفیق دین و حکومت پای می‌فشارد و به بهانه «مردم مسلمان ایران» درپی اصلاح نظام دینی حاکم بر ایران است، را نمی‌توان یک انسان آزادیخواه و دمکرات تلقی کرد.

رجبعلی مزروعی تا اکنون سخنی در لزوم جدائی دین از حکومت بیان نکرده است وهیچیک از اصلاح طلبان چنین نکرده‌اند. اصلاح طلبان حکومتی، که به دلیل زیاده خواهی‌های جناح خامنه‌ای-سپاه از گردونه قدرت به بیرون پرتاب شده‌اند، هرگز هدف خود را که همانا حفظ نظام موجود، اصلاح آن و بازگشت به قدرت است، را پنهان نکرده‌اند. در این صورت این پرسش پیش میاید که به چه دلیل سازمان اکثریت برای پاسداشت روز «۱۹ بهمن »از چنین کسی دعوت کرده است؟ این سازمان چه هدفی را با این کار دنبال می‌کند؟ آیا چیزی جز دنبال کردن سیاست ائتلافی این سازمان نیست؟ سیاستی که در پی همگرائی و همکاری با اصلاح طلبان است؟

نقد بر این نیست که چرا در روز «۱۹ بهمن» کسی غیر از فدائیان به جشن «فدائی» دعوت شده است. نقد بر این است که چرا یک فرد سیاسی غیر دمکرات، که در ایجاد این حکومت مخوف سهیم و شریک بوده و اکنون نیز در پی بازسازی حکومت اسلامی و در آرزوی بازگشت به دوران «طلائی دهه حکومت خمینی» است، به چشن پاسداشت روز تولد «فدائی» دعوت شده است.

آقای سیامک فرید در مقاله خود، که عنوان « عضو شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)» را هم یدک می‌کشد، در توجیه دعوت از مزروعی به نگاه مطلق‌گرائی می‌تازد که تحول انسانها را نمی‌بیند. وی می‌گوید: « در دیدگاهی که آقای اصلانی مطرح می کند حجاریان و ری شهری و منتظری و رفسنجانی و خامنه ای و تاجزاده و موسوی و همه و همه یکی هستند. وقتی اصلانی به قدرت اشاره دارد مزروعی را همچنان در راس قدرت می بیند. یا می بیند یا خود را به ندیدن می زند که مزروعی و بسیاری دیگر نه تنها امروز در راس قدرت نیستند بلکه مورد هجوم و حمله قرار گرفته اند. گلوله ای که از اسلحه سعید عسگر گردن حجاریان را می شکافد در هزاران کیلومتر دوردتر به شکل کلمات از قلم و زبان مهدی اصلانی خارج می شود تا کسانی را که در بالای هرم قدرت شجاعت نه گفتن را حتی به بهای زندان و مهاجرت داشته اند، بشکافد. در دیدگاهی که اصلانی بر آن سجده می کند تنها مردگان پاک و منزه اند. آنها که باقی مانده اند ولی دیگر بر آن اعتقاد سابق نیستند، به غیراز سرنوشتی تراژیک و کمیک و خطاپیشه متهمانی هستند که: جنبشِ عظیم و توده‌ای فداییانِ خلق را به خفت‌بار‌ترین طریقِ ممکن در آستانِ خطِ امام سر بریدند و بخشی بزرگ از آن‌را به سربازان "امام خمینی" بدل کردند.» (آقای مهدی اصلانی صحرای کربلا را با جنگلهای سیاهکل اشتباه گرفته است – سایت اخبار روز).

از نظر این عضو شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت، آقای مزروعی به صرف مخالفت با خامنه‌ای و بیرون ماندن از دستگاه حکومت، به یک فرد اپوزیسیون تبدیل شده است، مثل هزاران اپوزیسیون حکومت اسلامی که از فردای استقرار این حکومت تحت پیگرد و فشار و سرکوب قرار گرفتند. بر طبق این منطق کافی است فردی از درون حکومت، به هر دلیلی با این حکومت اختلاف پیدا کند و از حکومت هم بیرون رود و یا بیرونش کنند، به یک باره به یک اپوزیسیون تمام عیار تبدیل خواهد شد و آن هم نه هر اپوزیسیونی، بلکه اپوزیسیون دمکرات و آزادیخواه!!

میتوان هزاران مثال در نادرستی چنین منطقی جست و ارائه کرد، ولی فکر می‌کنم تنها دو فقره کافی باشد. خمینی مخالف حکومت شاه بود، شجاعانه ایستاد و به حکومت شاه گفت «نه» و به عراق تبعید شد. لاجوردی با حکومت شاه مخالف بود، به زندان افتاد و شکنجه هم شد. اما نه آن ایستادگی در مقابل دیکتاتور (شاه) و نه آن «نه» گفتن و نه مهاجرت اجباری به عراق، و نه زندان و شکنجه، از خمینی و لاجوردی افرادی دمکرات و آزادمنش نساختند. همانگونه که مخالفت با شاه و زندان از لاجوردی یک انسان دمکرات نساخت، امروز هم صرف مخالفت با خامنه ای و زندان یا مهاجرت دلیلی بر تغییر ماهوی اصلاح‌طلبا ن و از جمله جناب مزروعی نمی‌شود و سخت است که با یک من سریش هم این آقایان را به دمب دمکراسی و آزادمنشی چسباند، به ویژه آن که خود آنها هم اصرار در حفظ این نظام دارند و درپی نوعی از «دمکراسی اسلامی» هستند.

تعجب از ان است که یک عضو شورای مرکزی سازمان اکثریت این چنین شعارگونه و سطحی با مسائل سیاسی برخورد کرده و مخالفان سیاست‌های سازمان متبوع خود را ساده لوح و ابله می‌پندارد. شاید در سال‌های نزدیک به فروریزی دیوار برلین، برخی از چپ‌ها مقهور جملاتی از قبیل «تفکر نوین جنبش چپ دموکرات » (بدون آن که کسی بگوید این تفکر چیست) می‌شدند، ولی خیلی سال است که دیگر این گونه ترفندها جائی ندارد و هر سازمان سیاسی باید پاسخگوی سیاست‌های خود باشد.

اگر «مدرن» شدن، یعنی چشم بستن بر ماهیت غیردمکراتیک یک جریان سیاسی با هدف رسیدن به یک ائتلاف، به این مدرن شدن نمی‌گویند، بلکه فرصت طلبی و بی‌پرنسیبی سیاسی نامیده میشود. بی‌پرنسیبی که سیاست را «سیاست بازی» میبیند و از زور «رییل پلیتیک»، بی‌اعتماد به خود و نیروی دمکراتیک جامعه، به دامن هر کس و ناکسی آویزان می‌شود. در مورد اخیر نیز «سیاست مدرن» سازمان اکثریت با دخیل بستن بر امامزاده اصلاح طلبان (آن هم از نوع سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) امیدوار است که اگر با «امام عزیز» استقرار دمکراسی در ایران به جائی نرسید، این بار در همکاری با «سربازان خمینی» این بار را به منزل برساند.

سازمان فدائیان خلق ایران-اکثریت بدهکار مردم ایران و چپ است. در این سی سال این سازمان نه تنها تلاش نکرده تا از بار این بدهی خود بکاهد، بلکه هر بار با سیاست‌هائی از همان دست سیاست‌های سال‌های نخست، بر بار این بدهی افزوده است. ترس از آن است که این بدهی چنان سنگین شود که کسی را توان بازپرداخت آن نباشد و این جای تاسف بس
یار دارد.

۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

بیانیه زندانیان سیاسی در محکومیت حکم زندان مهسا امرآبادی

بیانیه زندانیان سیاسی در محکومیت حکم زندان مهسا امرآبادی مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل

جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجائی شهر با ارسال بیانیه ای حکم زندان مهسا امرآبادی، روزنامه نگار، را محکوم کردند. متن این بیانیه به شرح زیر است

قلع و قمع آزادی های اساسی و حقوق شهروندی به ویژه آزادی بیان و مطبوعات به منظور ایجاد یک جامعه ی تک صدایی و خاموش کردن چراغ اعتراضات مدنی و مردمی برنامه ای ست که همواره به صورت جدی در دستور کار حاکمیت خودکامه قرار داشته و اینک در آستانه ی انتخابات نمایشی و فرمایشیِ مجلس بار دیگر شاهد تشدید آن هستیم. در این میانه روزنامه نگارا...ن شجاع و مستقل که در این وضعیت، وظیفه ی خطیر آگاهی بخشی و روشنگری در راستای منافع ملی را هنوز به فراموشی نسپرده اند، آماج بیشترین سرکوب ها، حبس ها، تهمت ها و شکنجه ها قرار گرفته اند.

اخیرا با خبر شدیم که خانم مهسا امرآبادی روزنامه نگار مستقلِ حامی جنبش سبز و همسر هم بندیمان آقای مسعود باستانی، از سوی دادگاه انقلاب مجموعا به ۵ سال حبس محکوم شده است.

محاکمه ی وی در شعبه ی ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس به صورت غیر علنی و بدون حضور هیأت منصفه انجام شد. گناه بزرگ ایشان تنها دفاع از حقوق زندانیان سیاسی به ویژه همسر زندانی اش بوده و دیگر این که طی این سال ها حاضر نشده است از آزادی خواهی راستین و عدالت طلبی شهروندان ایرانی که در قالب جنبش سبز تبلور یافته است، چشم پوشی کند. گفتنی ست خانم امرآبادی در خرداد ماه سال ۱۳۸۸ هم یک بار دیگر به همراه همسرش بازداشت شده بود و در آن زمان هم به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس قطعی محکوم گردید.

ما امضا کنندگان این بیانیه ضمن محکوم کردن حکم صادره، خواستار ایجاد امنیت روانی و قضایی برای خانواده ی زندانیان سیاسی و جلوگیری از احضارها و دستگیری افرادی هستیم که اعضای درجه یک خانواده زندانیان سیاسی به شمار می روند و ناچارند در طول سال های سخت حبس و زندان، پی گیر وضعیت عزیزانشان باشند. تأسف بار تر این که برخورد با خانواده ی زندانیان سیاسی و توهین و بی حرمتی و بازداشت آنان رفتار ناپسندی ست که در حکومت گذشته نیز سابقه نداشته است.

هرداد مهرپورمحمدی: نابودی درختان کهنسال ایران

هرداد مهرپورمحمدی: نابودی درختان کهنسال ایران


قطورترين درخت كهنسال كشور به نام " لول " يا انجیر معابد در روستای نصيرآبی هرمزگان قرار دارد كه محيط آن ۳۴ متر و پوشش تاج آن بسيار وسيع است

درختان کهنسال در شمار میراث فرهنگی کشورها به شمار می­روند و در کشورهایی که انسان و محیط زیست دارای ارزش و اهمیت می­باشند، جایگاه خاصی دارند و مراقبت­های لازم از آن­ها به عمل می­آید. اما در کشور ایران تحت حاکمیت رژیم ضد انسانی و غارتگر جمهوری اسلامی، تعداد زیادی از این درختان تا کنون از بین رفته­اند و اغلب درختان باقی­مانده در خطر نابودی قرار دارند. من در این نوشته به طور مختصر و کوتاه، به وضعیت درختان کهنسال ایران و رفتار مسئولین حکومت جمهوری اسلامی در قبال این درختان می­پردازم و اشاره­ای به برخی از درختان کهنسال از بین رفته و درختان کهنسال در خطر نابودی دارم.
معیار سنجش درختان کهنسال
 در کشورهای اروپایی سن بیولوژیک درختان معیار سنجش درختان کهنسال است. درخت با سن بیش از ۱۰۰ سال درخت کهنسال است و با سن بیش از ۲۰۰ سال به عنوان اثر طبیعی معرفی می‌شود و قوانین ویژه‌ای نیز برای حفاظت و حمایت از آنها وجود دارد. تعریف مشخصی برای درختان کهنسال براساس معیارهای بین‌المللی وجود ندارد. کارشناسان فضای سبز؛ عامل سن، قطر، ارتفاع، فرم و گستردگی تاج درخت را معیار سنجش درختان کهنسال قرار می‌دهند. سن درخت در تشخیص و طبقه‌بندی درختان کهنسال مهم‌ترین عامل است .۱
در ایران به طور معمول عنوان «درختان کهنسال» برای درختانی استفاده شده است که دارای سن چند صد ساله باشند. در عین حال، درختان کهنی نیز در کشور ما وجود دارند که اگرچه در دایره تعریف یادشده نمی­گنجند و دارای ویژگی حداقل سن مزبور نیستند اما در برخی موارد چند ده سال و گاه بیش از یک­صد سال، سن دارند. این درختان نیز دارای اهمیت زیادی هستند و محتمل است که در صورت به عمل آمدن مراقبت­های لازم از آن­ها، دست کم بخشی از آن­ها به کهنسالی برسند. از هر دو این گروه­ها درختان پرشماری در سراسر کشور، توسط عامل انسانی از بین رفته­اند و درختان دیگری با تهدید نابودی مواجه­اند. بر این مبنا، من در این نوشته درختان کهنسال مورد بحث را در دو گروه جای داده­ام. ابتدا به درختان کهنسالی می­پردازم که دارای ویژگی سن  چند صد سال بودند و یا هستند و سپس به درختان کهنسالی که سن آن­ها کمتر از سن یادشده است، اشاره­ای می­نمایم. در ضمن این نوشته درختان واقع در بافت جنگل­های طبیعی را در بر نمی­گیرد.

ميراث فرهنگی
ميراث فرهنگی به آثار مادی و معنوی به جامانده از گذشته گفته می‌شود كه بر هويت فرهنگی يک جامعه انسانی دلالت دارد و از آن جهت قابل توجه است كه در شناخت زندگی گذشتگان مفيد و مؤثر است و برای مطالعه جوامع، اقوام، و ملل گوناگون، و نيز بازشناسی آثار مادی تمدن‌ها و سير تشكيل و تكامل آنها سندی باارزش به‌شمار می‌آيد. برای هر ملت، شناخت گذشته برای ساختن آينده‌ای بر پايه هويت فرهنگی خويش اهميت می‌يابد. در حقيقت پويايی و بقای فرهنگی در آينده، نيازمند پيوستگی ميان ديروز و امروز و فردای ملت‌هاست. امروزه در آغاز هزاره سوم و عصر ارتباطات و جهانی شدن، وجه تمايز ملت‌ها از يكديگر هويت فرهنگی است كه ريشه در ميراث فرهنگی دارد. از اين‌رو، حفظ ميراث فرهنگی برای يک ملت، پشتوانه حيات فرهنگی در آينده خواهد بود. در آخرين دسته‌بندی دارايی‌های فرهنگی كه در هفدهمين جلسه مجمع عمومی يونسكو در سال ۱۹۷۲ در پاريس، با نام كنوانسيون حفاظت جهانی ميراث فرهنگی به تصويب رسيد ميراث طبیعی نيز به اين دسته‌بندی‌ها افزوده شد. در دو ماده اول و دوم اين عهدنامه، هر دو عبارت ميراث فرهنگی و ميراث طبيعی تبيين شده است.۲
جایگاه ارزشمند درختان کهنسال
درختان در اجتماع زيستی يكی از مهمترين سيستم­های زندگی بخش در جوامع انسانی به شمار می­روند. درختان تضمين كننده بقا، پايداری آب و خاک و هوای كره زمين محسوب می­شوند به همين دليل پيش از حضور انسان در كره خاكی جنگل­ها به وجود آمدند و تكيه­گاه استواری را برای تكامل جوامع انسانی به وجود آوردند.
درختان كهنسال هر كشور از جمله مهمترين ذخاير ژنتيكی گياهی آن به شمار می­روند. ارزش شناخت و حفظ اين منابع از نظر ملی و تاريخ طبيعی با حفظ بناهای تاريخی هر كشور برابری دارد. درختان كهنسال، يادمان زنده و بناهای تاريخی ،يادمان خالی از حيات اين مرز و بوم محسوب می­شوند. حفظ ذخایر ژنتیکی از جمله درختان کهنسال، از مهم­ترین وظایف هر قوم و ملتی است. وقتی صحبت از كهنسالی می­شود بدين معنی است كه اين درختان چندين برابر دوره ديرزيستی بيولوژيک خود را تاكنون پشت سر گذاشته­اند. درختان كهنسال در دوران طولانی زندگی خود، گاه هزاران سال موانع اكولوژيک و تنش­های نامساعد محيطی متعددی را پشت سر گذاشته و همچنان پايدار به زندگی خود ادامه داده­اند. اگر بخواهيم مثالی در اين ارتباط داشته باشيم می­توانيم از سرو چند هزار ساله و به قولی
۴ هزار ساله ابركوه نام ببريم. نمونه برداری انجام شده از بذور اين سرو در سال ۱۳۷۷ معرف ۹۰ درصد قوه ناميه در بذور اين درخت بوده است. نتايج اين تحقيق به نوعی معرف توان فيزيولوژی بالای اين سرو بعد از هزاران سال گذر زمان است. متأسفانه هر ساله به دلايل مختلف تعدادی از اين درختان آسيب ديده يا قطع شده­اند.
از سال ۱۳۷۲ طرح درختان كهنسال ايران تدوين و جهت انجام اين طرح از سازمان­ها و مراجع ذيصلاح درخواست مساعدت شد. هيچ سازمان و ارگانی به طور رسمی اين پيشنهاد را رد نكرد؛ به عبارت ديگر اهميت موضوع آن­چنان ژرف بود كه نياز به انجام طرح قاطعی در اين مورد احساس می­شد. ولی تاکنون هیچ سازمانی از این طرح پشتیبانی مالی نکرده است. اهداف طرح مورد نظر در مرحله اول؛ شناخت درختان کهنسال، در مرحله بعد بررسی شرايط حاضر استقرار درختان كهنسال و بالاخره چگونگی نگهداری و تكثير جنسی آن­ها به عنوان ذخاير ژنتيكی ارزشمند ايران و جهان بوده است. اين در حالی است كه سالانه ناظر نابودی چندين پايه درخت در نقاط  مختلف كشور هستيم. نداشتن پشتوانه تخصصی عميق، مسئله نابودی اين درختان را تسريع كرده است. در بعضی از مناطق بدون دقت به اهميت همزيستی­های چند صد ساله و شايد هزاران ساله جوامع گياهی قديمی، نوع آبياری را تغيير داده و با ايجاد پارک و فضای سبز جديد در اطراف اين پايه­ها تصور آن دارند كه نسبت به حفظ حيات اين درختان گام مثبتی برداشته شده است. در صورتی كه آبياری­های مداوم و بدون رعايت اصول فنی باعث شده كه رفته رفته از نظر طبيعی اين درختان برای كسب آب مورد نياز، ريشه های عميق خود را از دست داده و ريشه­های سطحی­تر آنها وسعت بيشتری بيابد.۳
تعداد و سن درختان كهنسال ایران
 درواقع آمار دقیق و مشخصی از تعداد و نیز سن درختان کهنسال ایران وجود ندارد. در گفته­های کارشناسان ودست­اندرکاران امر نیز اختلافاتی به چشم می­خورد. مدير طرح ملی شناسايی و حفاظت درختان کهنسال ايران،در سال ۱۳۸۸، در باره تعداد درختان کهنسال موجود در ایران گفت: در سراسر كشورمان شايد ۴۰۰ اصله درخت كهنسال وجود داشته باشد كه ميانگين سن آنها ۸۰۰ سال است. در حقيقت طی ساليان گذشته، هر دو سال، شرايطی مهيا شده تا يک درخت به مرحله كهنسالی رسيده است. هرساله سه و يا چهار درخت كهنسال در كشور قطع می­شود، اين روند تاسف انگيز به آنجا منتهی خواهد شد كه طی سال های آينده تنها ۲۰۰ درخت كهنسال خواهيم داشت و اين يک فاجعه است.۴
برخی دیگر تعداد کل درختان کهنسال ایران را در حدود یک­هزار اصله عنوان نموده­اند که حدود ۳۰۰ اصله آن­ها شناسایی شده است.۵
گونه­های درختان کهنسال ایران
 درختان کهنسال ایران از گونه­های مختلفی می­باشند. از جمله گونه­ های موجود می­توان سرو، چنار، بلوط، اُرس، زبان گنجشک، توت، گردو، کاج، داغداغان، انجیر­معابد، عناب، بنه(پسته وحشی)، سرخدار، زیتون و شمشاد را نام برد.
کهنسال­ترین درخت موجود در ایران
 سرو ابرکوه(سرو زرتشتی) کهنسال­ترین درخت ایران به شمار می­آید. در مورد سن این سرو اتفاق نظر وجود ندارد و در نوشته­های مختلف، ارقام متفاوتی را برای آن آورده­اند که گستره­ای از هشت هزار سال تا یک هزار و دویست سال را دربر می­گیرد. در بیشتر نوشته­ها، سن این سرو را ۴۰۰۰ تا ۴۵۰۰ سال نوشته­اند. با توجه به نوشته­های مختلف تاریخی، احتمال این که سرو ابرکوه متعلق به دوره پس از اسلام باشد بسیار اندک است. یکی از کارشناسان حوزه محیط زیست و منابع طبیعی در خصوص سن سرو ابرکوه نوشته است: «... برخی از مطالعات علمی نشان می­دهد که سرو ابرکوه حداکثر عمری در حدود ۲ تا ۲۵۰۰ سال دارد.»۶
قطور­ترین درخت کهنسال موجود در ایران
 قطورترين درخت كهنسال كشور به نام « لول » يا انجیر معابد در روستای نصيرآبی هرمزگان قرار دارد كه محيط آن ۳۴ متر و پوشش تاج آن بسيار وسيع است.۷
تهدید­ها و عوامل نابودی درختان کهنسال
تعداد زیادی از درختان کهنسال ایران طی سال­های پس از انقلاب ۱۳۵۷ از بین رفته­اند. در نابودی این درختان عامل انسانی با انگیزه­های مختلف، نقش مهمی ایفا نموده است. با توجه به مدارک موجود و در دسترس، انگیزه­های ارتجاعی مذهبی و اقتصادی عوامل مهم در نابودی درختان کهنسال بوده­اند. قطع درختان کهنسال به بهانه مبارزه با خرافات از جمله مهمترین عوامل نابودی این درختان بوده است که همچنان تهدیدی جدی برای برخی درختان باقی­مانده به شمار می­رود. دستگاه­های ذیربط حکومتی تقریبا هیچ اقدامی در جهت حفظ و نگهداری درختان کهنسال انجام نداده و نمی­دهند و اگر در جایی هم توجهی صورت گیرد، اقدامات فردی افرادی علاقمند و دوستدار محیط زیست است. حکومت(دستگاه­هایی همچون اوقاف، شهرداری­ها، وزارت راه و ترابری، وزارت نیرو و ...) خود نابودکننده اصلی و عمده درختان و از جمله درختان کهنسال است.  نبود اراده لازم در سطوح بالا برای جلوگیری از نابودی درختان کهنسال و بهبود شرایط نا­به­سامان آن­ها، کاملا به چشم می­خورد.
مسایل و مشکلات اجرایی حفاظت از درختان کهنسال
 در بخش اجرایی مسایل و مشکلاتی وجود دارد که از جمله آن­ها می­توان بدین موارد اشاره نمود: نبود و یا کمبود بودجه برای انجام اقدامات لازم، ضعف قوانین و مقررات، مشخص نبودن متولی امور در برخی موارد و عدم هماهنگی دستگاه­های اجرایی با یکدیگر و با دستگاه قضایی، تعیین نشدن حریم و تجاوز به حریم درختان.
تعیین حریم به جای خود مسئله بسیار مهمی است که انجام نمی پذیرد. این البته منحصر به درختان کهنسال و آثار طبیعی نیست و در مورد اغلب آثار ملی صدق می­کند. به نوشته یک نشریه: از مردادماه ۱۳۸۴ مرداد ۱۳۹۰، سازمان ميراث ‌فرهنگی در هر ۲۸ دقيقه يک اثر را در فهرست آثار ملی ثبت كرده است. اما با اين وجود از ۲۶هزار و۳۰۰ اثری كه در دوره مزبور به ثبت رسيده است، تنها درمورد ۵۲۰ اثر، تعيين حريم انجام شده است. تعيين حريم از اصلی­ترين موارد درج شده در قانون برای ثبت ملی يک اثر تاريخی به شمار می‌آيد، اين كار از تجاوزات و ساخت‌وساز در حريم و عرصه آثار جلوگيری می‌كند ... عدم توجه به اصل اساسی تعيين حريم در موارد ثبت شده پيش از سال ۸۴ نيز وجود داشت، اما پس از اين زمان ثبت آثار در فهرست آثار ملی بدون تعيين عرصه و حريم شدت بيشتری يافت ... عدم توجه به حر‌يم‌های آثار ثبت ملی، تجاوز به حريم، عرصه و منظر اين آثار را آسان كرده است، در صورتی كه براساس قانون هر گونه ساخت‌وساز در محدوده حريم، عرصه و محوطه‌های تاريخی ثبت‌شده در فهرست آثار ملی ممنوع است. در مواردی كه چنين اقدام‌هايی انجام شده است در صورت پيگيری و شكايت سازمان يا دوستداران آثار تاريخی، اعتراض آنها به جايی نخواهد رسيد. مديركل دفتر ثبت آثار تاريخی، فرهنگی و طبيعی سازمان ميراث ‌فرهنگی كشور در ... رابطه با عدم تعيين حريم و عرصه آثار ثبت‌شده ملی می‌گويد: «تعيين عرصه و حريم هزينه‌های زيادی دارد، مشاوران هم پول زيادی برای اين كار می‌گيرند. استان‌ها به دليل كمبود بودجه و اعتبار توان اين كار را ندارند ....»۸
تهدیدهای محیطی درختان کهنسال
 عوامل پایین رفتن سطح آب سفره‌های زیرزمینی و افزایشEC(درجه شوری) آب، نبود نگرش و دستورالعمل علمی نسبت به حفاظت از این درختان، استفاده تفرج­گاهی و استراحت­گاهی از درختان، پارک سازی و محوطه­سازی نظیر عملیات آسفالت در اطراف درختان، از بین رفتن باغات اطراف، قطع شاخه­های درختان، آبیاری نادرست و ...، وجود آفات و بیماری­های احتمالی، آتش سوزی، وقوع توفان‌های سهمگین و ...، آلودگی هوا و افزایش خشکی را از مهمترین تهدید‌ها و آسیب­های درختان کهنسال استان یزد برشمرده­اند که اغلب این عوامل در سایر نقاط کشور نیز درختان کهنسال را تهدید می­نماید.۹
درختان کهنسال نابود شده
چنار کهنسال نیاسر: نابود نمودن چنار کهنسال شهر نیاسر از جمله آخرین رخدادهایی است که گزارش شده است. یکی از رسانه­ها که خبر مربوط را منتشر نموده است، چنین نوشته است: «چنار کهنسال نیاسر که در شمار میراث طبیعی این شهر بود، از بُن کنده شد. چند نفر از اهالی محله تالار نیاسر با همکاری هیات امناء مسجد امام حسن عسگری، اقدام به قطع درخت چنار کهنسال و تنومند موجود در گوشه حیاط این مسجد نمودند و تنه آن را از محل خارج کرده و جای آن را سیمان ریختند. این چنار کهنسال با عُمری نزدیک به ۱۲۰۰ سال، در حریم چارتاقی نیاسر و در محور فرهنگی – تاریخی شهر نیاسر قرار داشت و این محور به شماره ۱۸۱۰۶ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.  پس از این رویداد، پایگاه میراث فرهنگی نیاسر و شهرداری این شهر از عاملان قطع چنار شکایت کرده‌اند که پرونده در دست بررسی می‌باشد. عاملان، انگیزه خود از قطع این درخت را توسعه محدوده مسجد بیان کرده‌اند. این چنار تنومند در نزدیکی چشمه‌ای کهنسال و در محدوده مسجدی قرار داشت که به نظر می‌رسد بازمانده نیایشگاهی باستانی باشد که به مسجد تبدیل شده است. همه ساله مردم محلی در پای این درخت کهنسال و در کنار حوض بزرگی که از آب چشمه سیراب می‌شود، آیین قربانی گاوی آذین‌بندی شده را برگزار می‌کردند که به نظر می‌رسد بازمانده آیین‌های کهن باشد... چنارهای کهنسال نیاسر از جاذبه‌های مهم گردشگری این شهر هستند. دو چنار کهنسال و مشهور دیگر یعنی چنار پای چارتاقی و چنار روداب نیز که هر دو از میراث طبیعی نیاسر هستند، در حال حاضر بسیار آسیب‌پذیر بوده و در معرض خطر قرار دارند و اکنون که این چنار کهنسال قطع شده است، بیم آن وجود دارد که به دلایل واهی چنین سرنوشت ناگواری برای دیگر درختان کهنسال نیاسر روی دهد... یادگاری‌نویسی بر تنه این چنار و عدم تعیین حریم آن و پیشروی قسمت خالی شده درخت و همچنین تبدیل به محلی برای ریختن زباله در پای آن طی سالیان گذشته، آسیب‌پذیری این درخت کهنسال را دوچندان کرده است.... کهن‌شهر نیاسر در 25 کیلومترى شمال غربى شهرستان کاشان در حاشیه کویر مرکزى ایران و در استان اصفهان واقع است...۱۰
چنار کهنسال «آب بخش» استهبان: در مرداد ۱۳۹۰، خبر قطع درخت چنار کهنسال «آب­بخش» در شهر استهبان و وضعیت نا­به­سامان دیگر چنارهای این شهر منتشر گردید: «درحال‌حاضرعدم‌ رسيدگی و قطع چنارهای کهنسال استهبان که قدمت آنها به پيش از اسلام برمی‌گردد، نگرانی دوستداران و فعالان ميراث فرهنگی و طبيعی اين منطقه را برانگيخته است. چنار ۹۰۰ ساله «آب بخش» استهبان درحالی خشک و توسط شهرداری قطع شد که به تازگی با تخطئی به حريم «سرو ننه بچه» اين درخت کهنسال را هم به شدت آسيب پذير کرده است. از سروهای کوهی و خودرو استهبان که روزگاری جاذبه محسوب می‌شد و پای گردشگر را به منطقه باز می­کرد حالا ديگر جز کنده چيزی باقی نمانده است... هم اکنون در استهبان ۴ درخت کهنسال وجود دارد که به دليل عدم توجه مسئولان درحال نابود هستند. ... «درخت چنار کهنسال آب بخش» در مرکز شهر استهبان با ارتفاع ۴۷ متر و قطر تقريبی ۵/۱۱ متر با قدمت ۹۰۰ سال درحالی قطع می‌شود که با از بين بردن مرو که مرکزاصلی بخش آب چشمه های استهبان بوده است وسيمانی شدن جدول‌های آب وآسفالته شدن اطراف چنار و بی­توجهي مسئولان باعث شد روز به روز از طراوت و سرسبزی آن کاسته تا اين که چنار ۹۰۰ ساله استهبان کاملا خشک و توسط شهرداری قطع شد. به گفته عضو انجمن پيشگامان خورشيد استهبان تنه­ی خشکيده اين درخت  در ابتدای جاده ورودی باختری شهر درزمين کاشته شد تا عبرتی باشد برای همگان... وی با اعتقاد براين که اين چنار ۹۰۰ ساله ميدان امام(آب‌‌بخش) در استهبان فارس كه به علت بی­توجهی مسئولان شهری خشك شده بود توسط شهرداری اين شهر تاريخی قطع شد... دليل قطع آن از سوی مسئولان اين طور عنوان شد، اين درخت در اثر بی‌آبی خشک و پوسيده شده بود و بيم آن می­رفت كه روی مسجد يا رهگذری بيافتد. به همين علت شهردار سابق استهبان طی طرحی از سوی استانداری اقدام به قطع اين درخت تاريخی كرد.
به گفته شهرداری استهبان طرح قطع اين درخت بيش از ده سال پيش داده شده بود اما شهردار سابق اين شهر به تازگی آن را قطع كرده است. اما اهالی شهر استهبان که از قطع اين درخت به شدت ناراضی هستند، آن­ها معتقدند اين چنار در طی ۹۰۰ سال قدمت خود مشكلی برای اين شهر به وجود نياورده بود و قطع آن بدون در نظر گرفتن خواسته اهالی شهر بوده است... 
تعرض به حريم سرو مقدس «ننه و بچه» استهبان
در سمت چپ پايانی خيابان دهن آسيو(ميثم) ودر ابتدای دامنه­ی کوه فتح­آباد استهبان درخت سرو کهنسالی وجود دارد که سرو«ننه وبچه» ناميده می­شود ... عدم رعايت و حفظ حريم سرو ننه و بچه نگرانی اهالی، ميراث فرهنگی و محيط زيست استهبان را در پی داشته است. عضو انجمن پيشگامان خورشيد استهبان در اين خصوص گفت: درحال حاضر ديوار کشی در حريم ۱ متری سرو ننه بچه توسط آموزش و پرورش و آبياری‌های مکرری که انجام می­شود آينده آخرين سرو کهنسال استهبان را به مخاطره انداخته است. چرا که کارشناسان محيط زيست معتقدند اين درخت هزاران سال بدون اين که نياز به آبياری داشته باشد به حيات خود ادامه داده است ... چندی پيش گودبرداری‌هايی که در اطراف سرو ننه بچه انجام شد اين درخت کهنسال را به شدت تحت تاثير قرار داد که با مخالفت و پيگيری فعالان و دوستداران ميراث فرهنگی استهبان مانع از نابودی اين درخت شد.»۱۱
درخت کهنسال «بقعه سید رقیه» رشت: در فروردین سال ۱۳۸۹ یک اصله درخت کهنسال در «بقعه سید رقیه» رشت، به دستور مدیر کل سازمان اوقاف و امورخیریه گیلان و به بهانه مبارزه با خرافه پرستی قطع شد. حجت­الاسلام سید کاظم میرحسینی اشکوری مدیر کل اوقاف و امور خیریه گیلان ، این درخت را به دلیل آن­که مردم محلی با ارادت و نیاز به آن پارچه می بندند از مظاهر خرافه گرایی و بت پرستی دانسته و گفته بود : مجوزهای لازم برای قطع درخت را دریافت کرده­ایم. این درخت فاقد ارزش چوبی و جزو درختان تخریبی محسوب می­شود. اشکوری  پیش­تر نیز گفته بود که در سال جاری مقابله با این گونه خرافات با جدیت ادامه دارد.۱۲
البته خرافه پرستی کار پسندیده­ای نیست اما برخی مردم ناآگاه از سر ناچاری و به دلیل گرفتار شدن در پیله مشکلات، به اماکن و درختانی روی می­آورند تا در جایی که عدل وداد حکمفرما نیست و حکومت اسلامی حق و سهم آنان را از ثروت­های ملی را نمی­دهد و مردم را با مشکلاتی که برایشان به وجود آورده، به حال خود رها نموده است، به تصور خود از راه دیگری مسایل و مشکلاتشان را برطرف نمایند. اتفاقا نه تنها در دوره حکومت جمهوری اسلامی بلکه در طول سده­های متمادی این روحانیون بوده­اند که برای خواب کردن مردم و تشویق آنان به پذیرش ظلم و ستم دستگاه­های حکومتی، انواع خرافه و باورهای پوسیده و نادرست را در میان مردم رواج داده­اند. در عین حال باید توجه داشت که احترام ویژه مردم به برخی درختان کهنسال، سبب دیرپایی و ماندگاری آن­ها گردیده است و چه بسا اگر درختان مزبور چنین مورد عنایت قرار نمی­گرفتند، بدین سنین نمی­رسیدند و از بین می­رفتند.
چنار ۵۰۰ ساله دامغان: در اردیبهشت ۱۳۸۸، درخت چنار ۵۰۰ ساله دامغان نابود گردید. بنا به گزارش، این درخت کهنسال که در منطقه «فیخار» شهرستان دامغان قرار داشت در اقدامی خودسرانه و نابخردانه توسط یکی از مالکین منطقه قطع شد، در حالی که درخت یاد شده جزء درختان شناسایی شده سازمان تحقیقات جنگلها و مراتع کشور بوده است. نایب رییس هیئت مدیره جمعیت اتحاد سبز دامغان در این خصوص گفته بود: بررسی­های صورت گرفته نشان می­دهد که مالکین منطقه علت قطع درخت را مزاحمت ریشه­های آن برای مسیر قنات و چشمه آب ذکر کرده­اند. دست­اندرکاران قنات در منطقه فیخار دامغان عاملان این جنایت در حق طبیعت هستند. با توجه به اقلیم دامغان و بادهای تند در این منطقه وجود درختانی پهن برگ و با سن بالا برای حفظ وضعیت هوای منطقه بسیار موثر هستند.۱۳

درخت کهنسال قم: در آذر ماه ۱۳۸۷، اداره كل اوقاف و امور خيريه قم، به بهانه مبارزه با خرافه پرستی يک اصله درخت كهنسال را در نزدیكی مسجد جمكران قطع كرد. اين درخت در حريم پنج امامزاده و منطقه گرگابی(در نزديكی مسجد جمكران) قرار داشته است و قطع آن بدون هماهنگی و مجوز اداره كل منابع طبيعی استان صورت گرفت.۱۴
درختان کهنسال رضوانشهر: در آبان ماه سال ۱۳۸۷ و چند روز پیش از قطع درخت در قم، به دستور حجت الاسلام سید کاظم میرحسینی اشکوری مدیر کل وقت اوقاف و امور خیریه گیلان، به بهانه مبارزه با خرافات، دو اصله درخت کهنسال در رضوانشهر استان گیلان قطع شد که موجی از اعتراضات مردم وبه ویژه فعالان زیست­محیطی را به دنبال داشت. علت قطع اين درختان، ساخت وساز بنا در زمين­های اوقاف عنوان نیز عنوان شده است. همچنین مديركل منابع طبيعی استان گيلان در پاسخ به این پرسش كه چرا مجوز قطع اين درختان از طرف سازمان صادر شده است، گفت: در اواخر سال ۸۴ سازمان اوقاف و امور خيريه برای قطع پنج درخت كه مالكيت زمين­های آن را برعهده داشت، مجوز گرفت. در همان سال، سه درخت از پنج درخت قطع شد و در هفته گذشته هم دو درخت ديگر كه سال­ها قبل مجوزش صادر شده بود، قطع شد... از طرف سازمان اوقاف برای گرفتن مجوز قطع باقی درختان با ما تماس گرفته شد كه درآمد آن هم صرف امور خيريه شود، که سازمان هم مخالفت خود را با آن اعلام کرد.۱۵
در پی انعکاس خبر قطع درختان کهنسال در گیلان و دفاع مدیر­کل اوقاف استان مزبور از تصمیم و اقدام خود، برخی فعالان زیست­محیطی این تصمیم و اقدام را محکوم نمودند. از جمله یک کارشناس حوزه محیط زیست و منابع­طبیعی(در آبان ۱۳۸۷) چنین نوشت:
«قطع درختان کهنسال گیلان به بهانه مبارزه با خرافات!
... کافی است به تاریخ معاصر ایران نگاهی بیاندازیم و ببینیم که چگونه وقتی برای نخستین بار، وسایلی چون رادیو، تلویزیون و ویدئو وارد کشور شد و یا نخستین کلاس‌های درس به شیوه‌ی نوین برای کودکان این آب و خاک سامان می‌گرفت و قرار بر آن شده بود تا مکتب‌خانه‌ها جای خود را به دبستان و دبیرستان‌های مدرن و امروزی بدهند، برخی از متحجرین با حربه‌ی دفاع از دین و فرهنگ ملّی، چگونه با آنها به مقابله برخواستند، کلاس‌های درس را به آتش کشیدند و کتاب‌سوزان راه انداختند و فرمان تحریم و قدغن بودن استفاده از رادیو و تلویزیون و ویدئو و را صادر کردند! همان نگاهی که متأسفانه هنوز هم رگه‌هایی پرنفوذ از آن را می‌توان در برخورد بدبینانه­ی رسمی به اینترنت و ماهواره مشاهده کرد!
در صورتی که رادیو، تلویزیون، ویدئو، ماهواره و نظایر آن، ابزارهایی هستند که چنانچه خردمندانه و سزاوارانه مورد استفاده قرار گیرند، نه‌تنها خطری برای پایداری هیچ مردم و ملتی ندارند، که در شمار ارزان‌ترین و کارآمدترین روش‌های ارتقاء دانستگی عمومی جامعه نیز به شمار می‌آیند. اما در این مورد خاص، یعنی قطع دیرینه‌ترین و ارزشمندترین درختان گیلان، به جرم مقدس برشمردن آنها از سوی مردم، ژرفا ی افسوس، غم و حیرت نگارنده به مراتب بیشتر و عمیق­تر است. ایران­زمین در قلمرویی از کره خاک گسترده شده که حدود ۹۰ درصد آن، متعلق به زیست­اقلیم­های خشک (Dry Lands) است؛ ما در کشوری زندگی می‌کنیم که مساحت رویشگاه‌های جنگلی آن به زحمت از مرز ۷ درصد خاک آن تجاوز می‌کند. کافی است بدانیم مطابق یکی از آخرین تقسیم بندی‌های فائو که در اجلاس کبک کانادا در سال ۲۰۰۳ ارایه شد، ایران کماکان به همراه ۵۳ کشور دیگر در شمار ممالکی قرار دارد که کمتر از ۱۰ درصد از خاک آنها را جنگل در بر گرفته است که اصطلاحاً به آنها کشورهای با پوشش کم جنگل (LFCCS) یا ” Low Forest Cover Countries ”  گفته می­شود؛ کشورهایی که با ۶/۱۳۵ میلیون هکتار جنگل(اندکی بیش از یک سوّم مساحت جنگل‌های برزیل)، فقط حدود ۳ درصد از مجموع گستره‌ی جنگل‌های جهان را در اختیار دارند.
می‌بینید؟! ما در کشوری زندگی می‌کنیم که باید قدر پوشش درختی خود را بیش از هر کشور و مردم دیگری بدانیم؛ واقعیتی که ریشه در فرهنگ و سنن دیرینه‌ی این آب و خاک مقدس هم دارد ... پس چگونه است که این گونه جاهلانه به قتل ارزشمندترین پایه‌های دیرینه‌ی مرغوب‌ترین گونه‌های جنگلی خود در گیلان، اقدام کرده و با افتخار اعلام می‌کنیم: «تاکنون ۴۰ اصله درخت قدیمی مقدس‌نما در گیلان شناسایی شده که این درختان قطع و چوب آن در امور خیریه استفاده می‌شود آیا به جای قطع تنه‌های این درخت‌های بی‌گناه بهتر نیست و نبود که با ریشه‌های خرافه‌پرستی و دلایل تمایل مردم به این باورهای افیونی بپردازیم؟ آیا مردمی که حاجت خود را از درخت طلب می‌کنند، با قطع فیزیکی این درخت، ممکن نیست به سوی درخت، چشمه، کوه و هر چیز زنده و غیر زنده‌ی دیگری تمایل یابند؟ آیا این رویکرد چیزی جز پاک کردن صورت مسأله است؟!
وای بر ما!
جناب حجت الاسلام و المسلمین میرحسینی اشکوری، مدیر کل اوقاف و امور خیریه استان گیلان، روی سخنم باشماست!
اگر می‌خواهید با خرافه‌پرستی به صورتی جدی مبارزه کنید، چرا به ریشه‌ها نمی‌پردازید و رگه‌های این خرافه‌پرستی و ترویج اوهام مذهبی را در ساخت همین برنامه‌ها و سریال‌های مناسبتی سیمای جمهوری اسلامی ایران ره‌گیری نمی‌کنید؟ وقتی اعضای یک کابینه، میثاق‌نامه‌های خود را در چاه می‌اندازند و آن هم نه در یک چاه! بلکه در چاه‌های مردانه و زنانه!! وقتی پیوسته سخن از هاله و نور به میان می‌آورند و برای «او» بر سر سفره‌ی خویش، بشقاب غذایی مجزا کنار می‌گذارند، دیگر چه انتظاری از مردم کوچه و بازار دارید؟ وقتی با افتخار اعلام می‌کنیم که در فلان سفر رییس‌جمهور و در عصر به کارگیری از موبایل و اینترنت و اینترانت، همچنان و در هر سفر آقای احمدی نژاد، چندین کیلو نامه از سوی مردم به ایشان جمع‌آوری می‌شود و چه هزینه‌ها و وقت گرانبهایی را که به هدر نمی‌دهیم تا این نامه‌ها، نوشته، فرستاده و خوانده شوند؛ چگونه است که فقط زورتان به چند درخت بی‌گناه و ناهمتا رسیده است؟ درختانی که – متاسفانه باید بپذیریم – اگر همین باورهای تقدس‌گونه نبود، بی‌شک تاکنون چیزی از آنها باقی نمانده بود!
... آیا می‌دانید آنچه که کماکان مورد رشک بوم‌شناسان کشورهای اروپایی است، وجود همین چند ده درخت دیرزیستی است که در ایران حضور دارند و زیست می‌کنند؟! آیا می‌دانید این درختان، تاریخ گویای این آب و خاک و اندوخته­ی ژنتیکی بی­نظیر طبیعت وطن هستند؟ ... افسوس که قدرشناس نیستیم؛ افسوس که این‌ همه سخاوت و بردباری آنها را در نیافتیم. در گوشه و کنار و جای جای این مرز و بوم، از بلندای البرز و زاگرس تا سواحل بی‌انتهای لوت حضور دارند، امّا اغلب ما آنها را نمی‌بینیم و حرمت نمی‌نهیم. غافل از این که چه بسیارند مردمی در جهان که آرزوی داشتن فقط یکی از آن‌ها را دارند.
... باور کنید که اگر در هر کشور دیگری، چنین جنایتی در حق ارزشمند‌ترین درختان یک سرزمین رخ داده بود، تمام مسئولینی که مسبب آن بودند، نه‌تنها باید استعفا می‌دادند، بلکه چاره‌ای جز پرداخت خسارت و تحمل زندان نداشتند. نه این که این گونه راحت و با افتخار و در رسمی‌ترین و پرنفوذ‌ترین تریبون‌های یک مملکت گزارش بیلان داده و از عملکرد خود دفاع کنند! ....»۱۶
یک کارشناس وفعال زیست­محیطی دیگر نیز در انتقاد از عمل قطع درختان کهنسال به بهانه مبارزه با خرافه­پرستی- ضمن درج تصویری از یک ضریح که برخی بر پشت یک وانت­بار قرار داده بودند و در شهر اراک می­چرخاندند- نوشت:
«خرافه، این امامزادۀ سیار است، نه درختان كهنسال قم و گیلان!
یک ماه است كه بحث قطع درختان كهنسال در برخی استان ها همچون گیلان و قم به بهانۀ مبارزه با خرافه پرستی داغ شده و متاسفانه به دستور مدیران اوقاف در این مدت، ۴ درخت كهنسال چند صد ساله در گیلان و نیز در نزدیكی مسجد جمكران قم قطع شده است ... آقایان مدیران اوقاف! این تصویر را ببینید و شرمنده شوید! این­كه عده­ای ضریح ساختۀ دست بشر را این­چنین بر پشت ماشین قرار می­دهند و مثل كاسب­های دوره گرد در شهر اراک می­چرخانند تا مردم در آن پول بریزند آیا این خرافه نیست؟ این­ كه یک نفر از متولیان این امامزاده دوره گرد، ‌پارچه­های سبز به مردم می­دهد تا مردم ضریح بدون امام را زیارت كنند و به آن دخیل ببندند این خرافه و خرافه پرستی و حماقت و اوهام نیست؟ اگر دخیل بستن به درخت خرافه است،‌ آیا دخیل بستن به این مكعب فلزی توخالی كه بر پشت ماشین قرار داده شده و در شهر می­گردد،‌ وهم و خرافه نیست؟
چگونه است كه چنین آشكارا خود مظاهر خرافه پرستی را در كشور رواج می­دهیم و خیلی راحت از كنار این وهم و خرافه­های آشكار كه خود مسئول آن هستید می­گذرید و بعد ناجوانمردانه به جان درختان كهنسال وطن كه مورد احترام همه مردم،‌ همه ادیان و همه فرهنگ­ها و اقوام است، ‌می­افتید و درختان را قطع می­كنید؟
جای تاسف است كه مسئولان سازمان جنگل­ها و مراتع و وزارتخانه جهاد كشاورزی كه می­بایست طبق قانون حفاظت از ذخایر جنگلی و منابع طبیعی حافظ این درختان باشند و به طور خاص حتی می­بایست مانع از قطع گونه­هایی چون سرو زرین شوند،‌ در برابر جنایتی كه شبانه در محل ۵ امامزاده قم رقم خورد و یک درخت سرو ۵۰۰ ساله را سرنگون كردند، ‌سكوت اختیار كرده و انگار نه انگار!! وقتی متولی در خواب است پیداست كه هر كسی از راه می­رسد به خود اجازه می­دهد چنین با میراث طبیعی این سرزمین برخورد كند
... درختی كه ۵۰۰ سال همۀ ناملایمت­های محیطی و انسانی را تحمل كرده و در وسط یک بیابان برهوت لم یزرع دوام آورده و ۵۰۰ سال تمام سایه و خنكی خود را نثار زوار امامزاده كرده امروز به جرم محترم بودن در نزد مردم قطع می­شود! وااسفا كه این روزها محیط زیست وطن،‌ نه یک متولی كه بلكه صدها و بلكه هزاران متولی ناآگاه دارد . باورم نمی­شود! باورم نمی­شود كه ارتجاع تا این حد در این مرز و بوم به اوج رسیده كه اگر مردم به غلط و از روی نادانی به درخت دخیل می­بندند،‌ به جای آن که مردم را به راه درست هدایت كنند درخت را ریشه كن می­كنند. آیا با این كار ریشۀ خرافه برای همیشه خشكید؟ آیا مردم نادانی كه به درخت دخیل می­بستند،‌ بعد از این به چیز دیگری دخیل نخواهند بست؟!
... وااسفا كه حماقت چنان به اوج رسیده كه خرافه پرستان و مروجان اصلی خرافه را نمی­بینیم و درختان زبان بسته را عامل ترویج خرافه می پنداریم!...۱۷
وعده قطع بقیه درختان کهنسال گیلان: پس از انعکاس خبر قطع درختان کهنسال در گیلان، حجت‌الاسلام میرحسینی اشکوری(مدیرکل وقت اوقاف و امور خیریه گیلان) که مسبب امر بود، در یک برنامه‌ی زنده‌ی تلویزیونی استانی شرکت کرد و نه‌ تنها از عملکرد گذشته‌ی خویش در صدور فرمان قطع درخت ارزشمند و کهنسال ۱۵۰۰ ساله‌ی رضوان‌‌شهر به بهانه‌ی مقابله با ترویج خرافه‌ پرستی ابراز پشیمانی نکرد، بلکه با قاطعیتی بیشتر و با لحنی حاکی از تهدید اعلام کرد: «تاکنون ۲ درخت را قطع کردیم، بقیه را هم قطع می کنیم! تا با خرافات مبارزه کرده و مردم را به طرف امام­زاده‌ها هدایت کنیم .…»۱۸
البته در پس «هدایت مردم به طرف امام­زاده­ها»، درآمد کلانی برای اداره اوقاف و امور خیریه وجود دارد و تلاش مسئولین بر آن است که از منابع درآمدی آن­ها کاسته نشود بلکه بر رونق این بازار افزوده شود. مدیر­کل اوقاف و امور خیریه استان گیلان(در بهمن ۱۳۹۰)  درخصوص درآمد بقعه­های گیلان گفت: « گیلان دارای ۹۴۰ بقعه متبرکه است که از این تعداد ۵۰ تا ۶۰ درصد بقاع درآمد خوبی دارند. نذورات بقاع متبرکه به ترتیب ۴۰ درصد عمرانی، ۲۰درصد  فرهنگی، ۳۰ درصد مدیریتی و ۱۰ درصد به عنوان حق تولی به سازمان مرکزی واریز و  دوباره برای تعمیر و بازسازی بقاع متبرکه  کم درآمد استان بازپس داده می­شود... امسال سازمان اوقاف و امور خیریه کشور ۵۷۰ میلیون تومان از محل درآمد ۱۰ درصد واریزی به استان برگشت داده ....»۱۹
ملاحظه می­شود که مبلغ ۵۷۰ میلیون تومان فقط از محل ۱۰ درصد درآمد بقعه­ها، نصیب اداره کل اوقاف گیلان گردیده است. البته در سایر ردیف­های هزینه­ای نیز که تحت عنوان عمرانی و فرهنگی و ... برشمرده شده است، مسئولین با سند­سازی پول­های کلانی به جیب می­زنند.
درختان کهنسال در معرض نابودی
سرو چند هزار ساله ابرقو(سرو زرتشتی): نام ابرقوی يزد با سروهای کهن سال آن عجين است. در اين شهر پنج درخت کهن سال وجود دارد که در بين آن­ها، دو درخت سرو از بقيه عمر بيشتری دارند. يکی هزار ساله و ديگری چهارهزار و ۵۰۰ ساله. سرو چهار هزار و ۵۰۰ ساله همان درخت معروفی است که به عنوان ميراث جهانی در يونسکو ثبت شده است. ریيس اداره منابع طبيعی شهرستان ابرقو(در سال ۱۳۸۹) گفته است: آن­چه بيش از همه در مورد درخت کهن سال ابرقو تامل برانگيز است اين است که با وجود اهميت جهانی اين سرو کهنسال، وظيفه حفاظت و رسيدگی به آن متولی مشخصی ندارد. واقعيت اين است که اين درخت خارج از محدوده وظايف اداره منابع طبيعی و در حوزه شهری قرار دارد ولی به عنوان يک کارشناس که در زمينه درختان مطالعه و تحقيقات داشته­ام می­گويم که اين درخت کهن سال شرايط مناسبی ندارد. سرو ابرقو با چهار، پنج هزار سال عمر اهميت خاصی دارد ولی متولی مشخصی ندارد که مسئوليت آن را بپذيرد و مسئوليت مراقبت و نگهداری از سرو را انجام دهد. متاسفانه با وجود اهميت اين سرو کهنسال، در کنار آن خيابان احداث شده که همين آسفالت خيابان هم موجب آسيب رساندن به خاک می­شود و هم موجب بازتابش نور آفتاب به سمت سرو می­شود همچنين احداث ساختمان­های مسکونی و دولتی در اطراف اين سرو بر روی روند حياتی سرو بی تاثير نيست. بايد هر چه سريعتر نسبت به وضعيت سرو اقدامات لازم صورت گيرد و گرنه سرو به طور حتم دچار آسيب جدی می­شود....۲۰
درخت سرو كهنسال كرج: درخت سرو كهنسال كرج در آستانه نابودی است. معاون اداره ميراث فرهنگی ، صنايع دستی و گردشگری كرج در این باره گفته است: «اين درخت كه بيش از يک هزار و دويست سال قدمت دارد جزء آثار حفاظت شده اما ثبت ملی نشده است. اين درخت تا سال ۱۳۶۵ سبز و دارای برگ بوده كه به دنبال برخی شايعات مبنی بر وجود گنج در زير اين درخت از سوی افراد سودجو مورد تخريب قرار گرفت و ريشه­های آن آسيب ديد ... متاسفانه همه ساله تعدادی از اين ذخاير ارزشمند ملی به دليل غفلت، ناآگاهی توسط عوامل طبيعی و انسانی آسيب جدی می­بينند.»۲۱
درختان کهن‌سال مزار «شيخ احمد جام»: چهار اصله درخت پسته با بيش از ۹۰۰سال قدمت(درختان روييده روی قبر شيخ احمد جام و اطراف آن)، چهار اصله درخت عناب با قدمتی بيش از ۴۰۰ سال و يک اصله درخت کاج از جمله‌ی مهم‌ترين و كهن‌ترين درختان اين مجموعه هستند كه در وضعيت مناسبی قرار ندارند. یکی از اعضای دفتر فنی مزار شيخ احمد جام درباره‌ی شرايط باغ و درختان تاريخی اين مجموعه(در بهمن ۱۳۹۰) گفته است: متخصصان دفتر فنی توليت مزار جام در آخرين بررسی خود درباره‌ی اين درخت‌ها اعلام كردند كه باقی‌مانده‌ی درختان کهن‌سال مجموعه دچار فرسايش شديد شده‌اند و در اين ميان، درخت کاج نسبت به بقيه‌ی درختان بيشتر در معرض خشک شدن است. به گفته‌ی يکی از کارشناسان منابع طبيعی مزار جام، اين درخت کاج که در ايران با نام «پينوس تهران» معروف است، با توجه به قطر تنه و مقايسه‌ی گونه‌های هم‌نوع و اشاره‌های تاريخی در سفرنامه‌ها و مقالات موجود، حدود ۵۰۰ سال قدمت دارد که با توجه به زمان ورود اين گونه درخت به ايران، آن را قديمی‌ترين«پينوس تهران» در ايران می‌توان دانست. با وجود اين‌ که اين کاج در رويشگاه واقعی خود نيست، در سال‌های گذشته، شرايط زيستی نسبتا خوبی داشته است. بر اساس شواهد موجود، متأسفانه در زمان انجام عمليات مرمتی و به‌سازی بناهای تاريخی مجموعه‌ی مزار شيخ احمد جام و محوطه‌ی آن در طول ۴۰سال اخير، علاوه بر حذف شدن بسياری از عناصر تاريخی، برخی درختان کهن‌سال اين مجموعه نيز از ريشه كنده‌ شدند... به‌دنبال مکاتبه‌های انجام‌شده از دفتر توليت مزار جام به سازمان‌ها و اداره‌های مربوط برای پيگيری و جلوگيری از خشک شدن اين ميراث سبز تاريخی، تا کنون هيچ پاسخ قانع‌کننده‌ای گرفته نشده است.۲۲
درختان سرو کهنسال ایلام: به گزارش یکی از رسانه­ها(در آذر ۱۳۹۰)، درختان سرو کهنسال استان ایلام در وضعیت نامناسبی قرار دارند و در حال نابودی­اند:
یکی از ذخیره گاه های نادر استان ایلام درختان ۲۶۰۰ ساله معروف به «سروهای زربین» است که علاوه بر ناشناخته ماندن این محوطه طبیعی تاریخی، درختان سرو نیز بر اثر سوزاندن و قطع نابود شده­اند. درختان سرو زربین(تعداد ۲۲ اصله) در روستا بان­سول در بخش چوار از توابع شهرستان ایلام قرار دارند. به گفته معاون فنی اداره منابع طبیعی استان ایلام: این سروهای کهنسال طبق اعلام کارشناسان و دستگاه های مرتبط برای سنجش سن و تحقیقات و مطالعات، با ۲۶۰۰ سال قدمت تخمین زده شده اند. این درختان سرو جزو قدیمی ترین سروهای کشور هستند.
و در محوطه‌ تاریخی ـ طبیعی بان‌سول برفراز روستای بان سرو چوار قرار گرفته­اند که فاصله روستا تا این محوطه ۶۰ متر است. سوزاندن این درختان سرو در حالی اتفاق افتاده است که این درختان با ساقه بسیار پهن دارای زیبایی و عظمت هستند. متاسفانه مسئولان دستگاه های مرتبط برای حفاظت و مستندسازی برای عدم نابودی این درختان کاری انجام نداده­اند این در حالی است که این درختان روز به روز بیشتر تخریب می­شوند. طبق اعلام مسئولان سازمان میراث فرهنگی استان ایلام به زودی این درختان در آثار معنوی کشور ثبت می­شود اما سئوال این جاست که مسئولان طی این مدت چرا از درختان تاریخی نگهداری نکرده­اند و حال که این درختان به چنین حال و روزی افتاده­اند به فکر ثبت افتاده­اند. اثر گرد و غبار و خشکیدگی و همچنین قطع بعضی شاخ و برگ­های درختان سرو ایلام باعث شده تعدادی از درختان نیز به طور طبیعی نابود شوند. ریشه این درختان آن­قدر زیاد است که در بین سنگ­های رسوبی صحنه­های زیبایی را به وجود آورده است ولی باز هم انسان­ها دست به قطع ریشه بعضی از این درختان زده­اند. یکی از درختان سرو نیز به طور کامل سوخته و قطع شده است و دست­های انسان برای از بین بردن این درخت زیبا نیز دیده می­شود. به هر حال این درختان سرو در حالی که می­توانند به یک اثر مهم تاریخی و طبیعی در آثار ملی کشور ثبت شوند اکنون به حال و روز بدی دچار شده­اند.۲۳
درختان اُرس خراسان شمالی: به گفته مسئول محيط طبيعی سازمان محيط زيست خراسان شمالی(در خرداد ۱۳۸۸): در استان خراسان شمالی رويشگاه­های قابل توجه­ای از درخت ارس وجود دارد به ويژه در ارتفاعات منطقه حفاظت شده و قرخود و منطقه حفاظت شده گلول و سرانی ... درخت ارس سرانی شيروان يكی از ۵ درخت كهنسال ايران است كه پی­گیری ثبت آن توسط اداره كل حفاظت محيط زيست جهت ثبت در ليست آثار طبيعی ملی انجام شده است. به گفته سازمان منابع طبيعی بعضی ... اقدام به قطع درختان چند صد ساله ارس در مراتع و كوهستان­های اين استان می­نمايند.۲۴
درختان نابود شده دارای سن کمتر
در این جا چند مورد از موارد پرشمار قطع درختانی ارایه می­گردد که به لحاظ قدمت، سن کمتری دارند. موارد زیر را بر اساس تاریخ رخداد(از جدید به قدیم) مرتب نموده­ام.  
درختان چنار شهر سیاهکل: قطع ۸۵ اصله درخت چنار در سیاهکل توسط شهرداری شهر در بهمن ۱۳۹۰، از جمله آخرین فعالیت های تخریبی بوده است. بر اساس گزارش­ها، منافع اقتصادی گروهی و از جمله شهردار سیاهکل در قطع درختان مزبور بوده است و مبالغ کلانی در فروش درختان قطع شده و نیز کاشت نهال­های جدید به جیب مسئولان منطقه می­رود. نکته جالب این است که پس از قطع درختان مزبور، شهرداری سیاهکل در پی سند­سازی برای قانونی جلوه دادن امور، اقدام به تهیه صورت­جلسه­ای مبنی بر صدور مجوز قطع درختان نموده و برخی اعضای شورای شهر نیز صورت­جلسه را امضا نموده­اند. در همین حال مسئولین منطقه به دنبال عدم انعکاس اخبار مربوط هستند.۲۵
درختان فوق سنی حدود ۲۵ تا ۳۰ سال  را داشتند. و علت قطع آن­ها آسیب رساندن به سیم های برق عنوان شد.۲۶
درختان کهنسال اردکان: چندی پیش و در طول سال ۱۳۹۰، بیش از ۳۰۰ اصله درخت کهنسال در استان خشک و کم بارش یزد قطع شد و اعتراضات صورت گرفته مردم تاثیری در روند امر نداشت. به گزارش یک رسانه­ در آذر ماه ۱۳۹۰: «در چند ماه گذشته بیش از ۳۰۰ اصله درخت که قدمت آنها بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال بوده در منطقه کویر مرکزی ایران و توسط اداره جهاد­کشاورزی شهرستان اردکان استان یزد قطع شده است . ... رئیس جهاد کشاورزی شهرستان اردکان ... ضمن تائید این مسئله از اجرای «طرح از رده خارج کردن درختان فرسوده در قسمت کویر مرکزی ایران» خبر داد و گفت: «این درختان کهنسال بی‌ثمر هستند و در این طرح جایگزینی قرار است با درختان ثمردار تعویض شوند!» همچنین در این برنامه رادیویی فرماندار اردکان از وقوع این مسئله اعلام بی­اطلاعی کرد و پس از آن که  مجری برنامه گفت نیم ساعت پس از آغاز قطع کردن درختان، معاونان شما در جریان قرار گرفته بودند، گفت: به ایشان تذکر می دهم. قطع ۳۰۰ اصله درخت کهنسال در روستای «حاجی آباد زرین» اردکان در حالی صورت می­گیرد که این منطقه از سوی دولت منطقه ویژه گردشگری اعلام گردیده است و همچنین با اطلاع از این امر که در مناطق کویری بذر درختان به سختی امکان رویش و رشد و نمو پیدا خواهند کرد....»۲۷
درختان بزرگراه«امام علی» تهران: رييس اداره محيط زيست شهر تهران(در مرداد ۱۳۹۰) در باره قطع درختان بزرگراه «امام علی» تهران گفت: شهرداری مسوول قطع درختان شهر است، محيط زيست دخالتی در اين امر ندارد. ۲۰۰ اصله درخت را در اين بزرگراه قطع و از بين بردند اما در پاسخ به محيط زيست فقط گفتند كه درختان را قطع نكرده­ايم آن­ها را به نقطه­ای ديگر منتقل كرده­ايم!! كدام نقطه نامعلوم است كه آدرسی هم نمی­دهند.۲۸
درختان بزرگراه «صدر» تهران: در اوایل فروردین ۱۳۹۰، بیل­های مکانیکی شهرداری تهران اقدام به قطع صدها اصله درخت توت در رفیوژ میانی اتوبان صدر حدفاصل اتوبان بابابی تا اتوبان مدرس کرده و شبانه لاشه بسیاری از درختان را توسط ده­ها دستگاه کامیون از محل خارج کردند.۲۹
درختان بزرگراه «چمران» تهران: در مرداد ۱۳۸۹موضوع قطع درختان در بزرگراه چمران از سوی برخی رسانه ها مطرح شد اما مديران شهری تهران اين مسئله را تکذيب کردند. با اين حال تصاويری که اينک موجود است نشان می­دهد که درختان بزرگراه چمران قطع شده­اند... در بزرگراه چمران حدود ۵۰۰ درخت قطع شده است و اگر اكنون مديران مرتبط در شهرداری تهران مدعی جابه­جايی درختان اين بزرگراه هستند، منظورشان چند نهالی است كه سه سال قبل در اين مسير كاشته شد... سه سال قبل[۱۳۸۶] بين درختان بزرگ و تنومند بزرگراه چمران نهال كاشتند در صورتی كه از نظر كارشناسی نبايد چنين كاری انجام شود مگر اينكه قصد و غرضی در كار باشد... هدف از اين كار در سه سال قبل اين بود كه آن نهال­ها تا امروز رشد كنند و اگر كسانی به مفقود شدن درختان اعتراض كردند، اين گونه وانمود شود كه فقط تعدادی نهال جابه جا شده است.۳۰
درختان پارک جنگلی لویزان: قطع درختان پارک جنگلی لویزان در سال ۱۳۸۴ صورت گرفت. پارک جنگلی لویزان که در سال ۱۳۴۶ بنا شده یکی از ریه‌های تنفسی شهر تهران خوانده می‌شود که شهروندانش هر سال بارها با وضعیت اضطراری ناشی از آلودگی بیش از حد هوا مواجه‌اند. قطع هزاران درخت پارک جنگلی لویزان توسط شهرداری، در روزهای تعطیل تاسوعا و عاشورا و در شب انجام شد. به گفته رییس اداره‌ حفاظت منابع طبیعی استان تهران، این عمل شهرداری بدون اطلاع آنها انجام شد. او همچنین با اشاره به این که قطع درختان به‌ وسیله‌ی لودرهایی با چراغ خاموش و در شب انجام شده اطلاع می‌دهد که شکواییه‌ی اداره‌ی حفاظت که روز عاشورا تنظیم شده «به ‌دادسرای محل(دادسرای رسالت) ارسال شد که به دلیل تعطیل بودن و نبود قاضی كشیک منجر به صدور حكم نشد.» آیا این نیز دلیل دیگری برای انتخاب این روز بوده است؟
... مدیر عامل سازمان پارک­ها و فضای سبز شهرداری تهران و معاون فنی و عمرانی شهرداری از ۲ هزار و ۸۰۰ درخت قطع شده سخن می‌گویند و مدیركل منابع طبیعی استان تهران، این تعداد را ۷ هزار اصله می‌خواند و برخی از مسئولان از ۱۳ هزار و حتا ۱۹ هزار درخت قطع شده می‌گویند. رییس کمیسیون عمران شورای اسلامی شهر تهران مدعی است «بر اساس پیش‌ بینی­ها، نزدیک به ١٣ هزار اصله درخت در پارک لویزان قطع شده و شهرداری تهران تا ١٥ سال آینده هم نمی‌تواند به این میزان، درخت جایگزین کند.»۳۱
درختان پارک­های جنگلی تهران: به نوشته یک نشریه(در فروردین ۱۳۸۷): چند سالی است كه آغاز و پايان هر سال همراه با قطع صدها درخت ۴۰ تا ۵۰ ساله در پارک­های جنگلی تهران است. اين شروع با پارک جنگلی لويزان در سال ۱۳۸۴ آغاز شد. سال بعد نوبت به پارک سرخه حصار رسيد و در پايان سال ۱۳۸۶ درختان جنگلی پارک خرگوش دره شبانه قطع و سپس مدفون شدند... سال ۸۴ بود كه شهرداری تهران به بهانه ساخت بزرگراه شهيد زين­الدين بيش از ۱۲ هزار اصله درخت را شبانه و در تعطيلات نوروز قطع كرد. هرچند بعد مشخص شد مجوز اين كار توسط سازمان جنگل ها، مراتع و آبخيزداری داده شده بود همانند پارک جنگلی خرگوش دره. با وجودی كه سازمان جنگل­ها، مراتع و آبخيزداری كشور مسئول حفاظت از درختان جنگلی در مناطق حفاظت شده است، كاربری تعدادی از پارک های جنگلی حفاظت شده را به شهرداری­ها واگذار می­كند تا پس از مدتی مسئولان برای پروژه­های عمرانی شهر تهران راحت­ترين گزينه را كه همان قطع درختان پارک­ها است، انتخاب كنند....۳۲
قطع درختان چه توسط شهرداری و چه توسط غیر، محل درآمد شهرداری بوده است. از این رو، هنرنمایی شهرداری تهران در نابود نمودن درختان، محدود به سال­های اخیر و نمونه­های ذکر شده نمی­شود و در طول حکومت جمهوری اسلامی و از جمله در دهه­های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ انجام شده است. در گزارش کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور در خصوص تحقیق و تفحص شهرداری تهران که در دوره چهارم(خرداد ماه ۱۳۷۵) در مجلس شورای اسلامی ارایه شد، در باره عملکرد شهرداری تهران در حوزه درختان چنین آمده بود: «... طبق مدارک موجود شهرداری تهران در سال ۶۸ تاکنون مجوز قطع ۷۵۰۰۰ اصله درخت را صادر و از این بابت مبلغ ۹ میلیارد و ۷۶۰ میلیون و ۸۴۱ هزار و ۷۵۰ ریال عوارض دریافت داشته است و علاوه بر این تعداد بی­شماری اشجار و درختان کهنسال را نیز توسط شهرداری در پارک جنگلی نصر و دیگر اراضی قطع نموده است.»۳۳
درختان کهنسال بوشهر: در اردیبهشت سال ۱۳۸۹، ۱۳ اصله درخت «بابل» در محله «چهار باغ رایانی» بوشهر قطع گردیدند که سن یکی از این درختان بیش از ۲۰۰ سال بوده است. این درختان در قطعه زمینی ۵ هکتاری قرار داشتند که توسط «ستاد اجرایی فرمان امام» تملیک و به مزایده گذاشته شده بود. کنسرسیومی که زمین را خریداری نمود برای ساخت و ساز در زمین اقدام کرد و با اخذ حکم از دادستانی بوشهر، اقدام به قطع درختان نمود. به گفته مدیرعامل سازمان پارک­ها و فضای سبز شهرداری بوشهر(در اردیبهشت ۱۳۸۹): «... گزارش­هایی مردمی مبنی بر قطع درختان کهنسال بابل در منطقه رایانی بوشهر دریافت کردیم و به محض اطلاع در محل حضور یافته و مشاهده کردیم که تعدادی با اره برقی و جرثقیل در حال قطع درختان هستند. بلافاصله و با رایزنی­هایی که انجام دادیم موفق شدیم جلوی قطع این درختان را گرفته و لوازم و وسایل آنان را ضبط کنیم. متأسفانه فرد مورد نظر مجدداً شب گذشته و با دستور دادستانی بوشهر مجوز قطع این درختان را اخذ کرده بود، قطع این درختان مجدداً آغاز شده که با اعتراضات گسترده مردمی نیز مواجه شده است.
خوشبختانه هم اکنون موفق شدیم تا جلوی قطع این درختان را بگیریم و در حال حاضر نماینده شهرداری در دادستانی بوشهر مشغول به رایزنی و جلوگیری از قطع کامل این درختان است. بر اساس نص صریح قانون، کسانی که می­خواهند در اراضی بیش از ۵۰۰ متر درختان را قطع کنند باید از شهرداری مجوزهای لازم را اخذ کنند. این افراد باید مشخصاً بابت خسارت­هایی که وارد می کنند مبالغی را بپردازند تا شهرداری با این مبالغ در همان محل به بازسازی فضای سبز بپردازد. همچنین قانون به شهرداری اجازه داده تا در صورت صلاحدید این زمین­ها را خریداری کرده و برای استفاده عموم بهره­برداری کند. متأسفانه تاکنون تعداد ۱۳ درخت بابل قدیمی در این منطقه قطع شده است. یکی از این درختان دارای عمری بالغ بر ۲۰۰ سال بوده است.» وی ضمن ابراز امیدواری نسبت به جلوگیری از قطع حدود ۷۰ درخت قدیمی دیگر در این منطقه، به ارزش بسیار بالای این درختان برای صنایع لنج سازی اشاره نمود و گفت: «متأسفانه افرادی که برای قطع درختان به این منطقه آمدند در وهله اول به سراغ درختان بابل رفته و آن­ها را از بین بردند.» درخت بابل به لحاظ بزرگی شبیه درخت گردو است و دارای برگ­های ریز و ریشه­های قوی است که در سال­های دور از هند وارد ایران شده­ و هم اکنون به نوعی بومی مناطق جنوب ایران محسوب می­شود.۳۴
درختان کهنسال دزفول: در دی ماه ۱۳۸۸، بيش از ۲۰ اصله درخت كهنسال از انواع «ابریشم»، «کنار» و «کهور» در محوطه ساختمان راديو دزفول قطع شد. مديران اين مركز علت اين اقدام را لحاظ كردن مسائل امنيتی اعلام كردند. قطع درختان بدون اخذ مجوزهای لازم از سوی سازمان پارک­ها و فضای سبز شهرداری دزفول صورت گرفت و تخلف محسوب می‌شود.۳۵
درختان کهنسال خرم­آباد: در دی ماه ۱۳۸۸، تعداد ۴۵ اصله درخت کهنسال ۵۰ تا ۱۰۰ ساله در محوطه ساختمان ارتش در خرم آباد برای ساخت و ساز قطع شد که پس از حضور نیروهای شهرداری در محل، روند قطع درختان متوقف شد. تلاشهای خبرنگار یکی از رسانه­ها برای ورود به محوطه، گرفتن عکس از صحنه و مصاحبه با مسئولان ارتش نتیجه ای در بر نداشت و نیروهای شهرداری نیز که به منظور جلوگیری از قطع مابقی درختان در صحنه حضور پیدا کرده بودند با ممانعت نیروهای ارتش مواجه شدند. معاون محیط زیست طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست استان لرستان در این خصوص گفت: در جریان حادثه رخ داده در روز گذشته ۴۵ اصله درخت کهنسال در محوطه اداری یک واحد نظامی در خرم آباد قطع شده است. به لحاظ قانونی این موضوع به ما ارتباطی ندارد، چون محوطه این واحد نظامی خصوصی است و مالکیت خصوصی دارد نمی توان به لحاظ قانونی در این موضوع دخالت کرد. چون قطع درختان در محوطه این اداره بوده است به لحاظ قانونی نمی توانیم برخوردی صورت دهیم، این سازمان تنها می تواند با ارائه تذکر به مسئولان ارتش خواستار جایگزینی این درختان شود. مطابق لایحه قانونی حفظ و گسترش فضای سبز قطع هر نوع درخت در معابر، میادین، بزرگراهها، باغات و محل هایی که به صورت باغ است بدون اجازه شهرداری ممنوع است.۳۶
درختان كهنسال امامزاده عبدالله آمل: درختان کهنسال(درختان پالم) محوطه امام­زاده عبدالله آمل، در شهریور ۱۳۸۸، توسط اداره اوقاف شهرستان آمل قطع گردید. چنین عنوان شد که قطع این درختان برای بازسازی ساختمان امام­زاده صورت گرفته است. بنا به گفته بومیان منطقه سن این درختان با امام­زاده ، یکی بوده است.۳۷
در همین راستا، رييس روابط عمومی اداره اوقاف آمل(در شهریور ۱۳۸۸) در پاسخ به اين پرسش كه آيا برای قطع اين درختان مجوزی اخذ شده بود؟؛ گفته بود: از كجا مجوز بگيريم؟ اين درختان را خودمان كاشته بوديم خودمان هم قطع كرديم. وی پيرامون گزارش تصويری كه نشان دهنده قطع درختان كهنسال اين امامزاده بود، گفت: كسانی كه اين عكس­ها را ارسال كرده­اند نيت خوبی در سر نداشته­اند و بهتر آن است كه شما نيز به صحت اين عكس­ها اعتماد نكنيد.۳۸
اگر­چه مواردی که به عنوان مثال ارایه گردید متعلق به دهه ۱۳۸۰ می­باشد اما همان گونه که پیش از این اشاره نمودم، وارد آوردن خسارت به محیط زیست در حکومت جمهوری اسلامی، منحصر به سال­های اخیر نمی­شود و پیش از آن را نیز در بر می­گیرد. در این جا به یک نمونه اشاره می­نمایم که قطع درختان چنار در شهرستان استهبان در سال ۱۳۶۸ می­باشد.
در سال ۱۳۶۸، اداره حج و اوقاف و امور خیریه شهرستان استهبان اقدام به قطع تعداد زیادی درخت چنار و فروش آن­ها نمود. در پی این اقدام نوشته­ای در نکوهش این عمل در یک نشریه به چاپ رسید که واکنش رییس اداره حج و اوقاف و امور خیریه شهرستان استهبان را به دنبال داشت. او نامه­ای به عنوان پاسخ به نشریه مزبور فرستاد که قسمت­هایی از آن در این جا نقل می­گردد: «ظریف حریفی که در تهران سکنی گزیده ... مقاله­ای تحت عنوان قطع یک سره چنارهای استهبان اسب فصاحت را در میدان وقاحت دوانیده و به زعم خود با فخامت و جزالتی تمام به نام حفظ و بقای فضای سبز دل سوزانده و اشک تمساح ریخته است ... مگر نه اینست که بر اساس مندرجات وقفنامه­های موجود درختان چنار در استهبان وقف عام است و مقصود از آن امور خیریه است و مخصوص دسته و طبقه معین نیست و اصولا درآمد آن مرتبط است بر مدارس و مساجد و تکایا و طلاب علوم دینی که سایه این درختان درآمدزا نیست بلکه تنها چوب آن است که به عقیده نویسنده مقاله از آن مبل­ها ساخته آید... میلیون­ها درخت انجیر و بادام در این شهرستان به علت عدم نزول بارندگی و کمبود آب که حاصل دسترنج و پینه دست و عرق جبین همان مردمی است که از آن سخن رفته است بدون آن که قطع درختی در کار باشد خشکیده است که درد اساسی این است نه تعدادی درخت چنار وقفی که تا دو سال دیگر مجددا درختی تنومند است و سرفراز که اگر بی­بر نشده بود به چنین سرنوشتی نمی­رسید
ببـرنـد چوب درختـان بی بر
سزا خود همین است مَر بی بری را
... اگر نویسنده مایل و راغب بر آن است که سایه درختان چنار و کسانی که دقیقا با توجه به مفاد وقفنامه­های واقفین مصارف آن معین است از سر خود و کسانی که بر لب جوی و سایه چنار می­نشیند و گذر عمر را نمی­بینند کم نشود چه معقول و پسندیده است رنج سفر را بر خویشتن هموار و معادل قیمت ارزیابی شده درختان وقفی که در معرض قطع قرار می­گیرند مرحمت فرمایند تا هم نیت واقف بدرقه راهشان باشد و هم از نسیم خنک بهاری که درختان چنار در مسیر چشمه قهری را به رقص وامی­دارد مستفیذ گردند... آن چه دستخوش تغییر و تحول شده است اندیشه مرفهینی است که تمام دگرگونی­ها را در سایه درختان می­بینند و نادانی و نارسائی فکر خویش را به دیگران نسبت می­دهند....»۳۹
همان طور که ملاحظه می­شود، در حکومت جمهوری اسلامی، به غیر از مسئولین کسی حق اظهارنظر در باره محیط زیست و منابع طبیعی را ندارد و اگر غیر از این اقدامی کند سزاوار شنیدن ناسزا است، درختان بی­بر(بدون میوه) می­باید قطع شوند و البته درآمد حاصل نیز بایستی نصیب آخوندها شود، چنانچه فردی خواستار حفظ درختان و عدم قطع آن­ها باشد بایستی قیمت آن­­ها را بپردازد و ....
با این که موضوع این نوشتار، درختان کهنسال است اما بد نیست اشاره نمایم که درختان نسبتا جوان نیز مصون از خطر نابودی نیستند که در این جا یک مورد را برمی­شمرم.
قطع بیش از ۳۴۰۰ اصله درخت در سنندج: در دی ماه ۱۳۸۹، بیش از ۳۴۰۰ اصله درخت مثمر و غیر مثمر با عمر بیش از ۱۵ سال، واقع در زمینی در داخل محدوده شهر سنندج قطع شد. اداره کل اوقاف و امور خیریه استان کردستان، با حکم قضایی و بدون هماهنگی با شهرداری و شورای شهر سنندج، اقدام به قطع این درختان نمود.۴۰
به هر روی آن چه در این نوشته ارایه گردید، بخش کوچکی از ستم بزرگی است که در حق محیط زیست ایران و سرمایه­های ارزشمند آن روا داشته شده است. عناد و دشمنی مسئولین مرتجع و متحجر حکومت جمهوری اسلامی با نشانه­های ملی به جا مانده از دوران پیش از اسلام و نیز رفتار غارتگرانه آنان در قبال تمامی پدیده­ها، آسیب­های فراوانی را به محیط زیست ایران وارد آورده است. از یاد نبریم که در نخستین حمله اعراب به ایران و پس از تسلط آن­ها بر کشور، سرو کهنسال کاشمر که از جمله نشانه­های ملی و به جای مانده پیش از هجوم اعراب بود، به دستور متوکل خلیفه عباسی(سده سوم هجری، حکومت از سال ۲۳۲ تا ۲۴۷) و به بهانه استفاده از چوب آن در ساخت بنا، قطع گردید. حکام جمهوری اسلامی نیز جانشینان واقعی همان جانیان هستند و به همان سبک و سیاق عمل می­کنند و در سراشیبی سقوط، به فعالیت­های تخریبی خود شدت بخشیده­اند. به رغم اعتراض­های فراوان فعالان و دوستداران محیط زیست در طول سال­های طولانی، متاسفانه تغییری در روند تخریب محیط زیست ایران صورت نگرفته و نمی­گیرد و امید آن که با سرنگونی هر چه سریع­تر حکومت جمهوری اسلامی، از تخریب و غارت بیشتر محیط زیست و سایر منابع ایران جلوگیری گردد.
**********
منابع
۸- ثبت شتاب‌زده آثار ملی بدون انجام اقدامات كارشناسی از سال ۸۴. نوشته صدرا محقق. روزنامه شرق.شماره ۱۳۰۱(۲ مرداد ۱۳۹۰).
۱۵- قطع درختان به بهانه مبارزه با خرافات. نوشته مونا قاسمیان.روزنامه اعتماد، شماره ۱۸۱۷(۱۳۸۷/۸/۲۱)، صفحه ۱۴. 
۲۰- سرو ابرقو ميراث ۴۵۰۰ ساله­ای که متولی ندارد. روزنامه مردم سالاری. شماره ۲۴۷۳(۱۳۸۹/۶/۴).
۲۴-  روزنامه رسالت، شماره 6724 به تاريخ 19/3/88، صفحه 6 (شهرستان) 
http://siyahkalnews.ir۲۵- شهرسیاهکل/ادامه-قطع-سریالی-شهر-این-خبر-بروز-رسانی-میشود
http://siyahkalnews.ir۲۶- اخبار-مهم/قطع-درختان-خیابان-شهید-انصاری-توسط-شهرداری
۳۰- قطع ۵۰۰ درخت و نهال در بزرگراه چمران. روزنامه ايران، شماره ۴۵۷۸(۱۳۸۹/۵/۲۵)، صفحه ۱۲(تهران).
۳۲- آتش سوزی در پارک جنگلی لويزان، درختان می­سوزند يا سوزانده می­شوند.نوشته مونا قاسمیان. روزنامه اعتماد، شماره ۱۶۴۷(۱۳۸۷/۱/۲۲)، صفحه ۱۴(اجتماعی).
۳۳- مذاکرات مجلس شورای اسلامی.دوره چهارم، جلسه ۴۲۴(۱۳۷۵/۳/۲).
۳۸- 
۳۹- مجله سنبله. باز هم در باره چنارهای استهبان.شماره ۲۱(مهر ماه ۱۳۶۸)، ص.ص ۶۶ و ۶۷.