نصرتالله
امینی در بهار ۱۲۹۴ خورشیدی در خانوادههای صاحب تبار در شهر اراک
دیده به جهان گشود. جد اعلای خاندان امینی یکی از رجال صاحب نام و
مقتدر اواخر عهد غزنویان یعنی خواجه امیرعلی قریب است که فرزندان
وی بعد از فروپاشی کامل حکومت غزنویان در سال ۵۹۸ ه ق به کرمان و
فارس آمده و بخشی از ایشان در اواخر سلطنت نادرشاه افشار در ۱۱۵۷ ه
ق به عراق عجم (اراک فعلی و اطراف آن) به اجبار در اراک و
گرگان هستند ( یاد نیاکان ، چنگیز امینی حاج باشی، صص ۱۴ ـ ۱۵).
امینی در حالی که هنوز هفت سال بیش نداشت در پی جدایی پدر و مادرش و ازدواج مادر با سید محمد صدر محلاتی (برادر کوچکتر سید محسن صدرالاشراف) منتقل شده از آن پس تحت تربیت مستقیم آن بزرگوار که حقوقدانی محترم بود قرار گرفت.
با انتقال سید محمد صدر در سال ۱۳۰۸ خورشیدی از اراک به تهران، امینی نیز پای به تهران، پایتخت پرشر و شور ایران نهاد. او که دوره ابتدایی و تحصیلات متوسطه را در اراک و دبیرستان صمصامیه آغاز کرده بود، موفق به اتمام آن در مدرسه معروف دارالفنون تهران شد. وی پس از آن برای خدمت نظام وظیفه در سال ۱۳۱۷ به دانشکده افسری رفت. و با پایان خدمت سربازی، در دانشکده ادبیات به تحصیل ادبیات فارسی و فرانسه مشغول شد. و از آن پس تحصیلات خود را در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران تا اخذ مدرک فوقلیسانس در رشته حقوق دنبال کرد و به اتمام رسانید.
مهمترین اساتید وی در این دوره عبارتند از: دکتر سید علی شایگان، علامه شیخ محمد حسین فاضل تونی، استاد جلالالدین همایی، استاد بدیعالزمان فروزانفر، دکتر علی اکبر سیاسی، استاد سید محمد مشکات، نصرالله فلسفی و شیخ محمد عبده. امینی در خلال همین سالها از دروس و جلسات علمی و تفسیری این بزرگان نیز بهرهها برده است که عبارتند از: فیلسوف و مجاهد عالیقدر میرزا طاهر تنکابنی، سید محمد کاظم عصار و شریعت سنگلجی (رضوانالله علیهم اجمعین).
نصرتالله امینی همزمان با تحصیل در دانشگاه در ۱۹ سالگی در کتابخانه دادگستری مشغول به کار میشود.
نخستین مقاله مهم و ارزشمندی که به خامه امینی در همین سالها منتشر میشود مقالهای است که وی آن را پیرامون احوالات استاد نامدارش مرحوم میرزا طاهر تنکابنی و سوابق علمی و سیاسی ایشان تحریر کرده که در همان سال درگذشت میرزای تنکابنی یعنی ۱۳۲۰ در روزنامة اطلاعات چاپ میشود. وی این مقاله را با قلمی بس شیوا و روان نگاشته و انصافاً آنچنان مستند و دقیق نوشته شده که هر پژوهشگری که خواهان آگاهی از احوالات میرزای تنکابنی باشد نمیتواند از مطالعه آن بینیاز گردد. و به درستی این مقاله مرجعی است مهم برای طالبان علم و دوستداران دانش (این مقاله بار دیگر در شماره ۱۳۹ مجله راهنمای کتاب در اردیبهشت ۱۳۵۳ منتشر گردیده است). امینی به دنبال آشنایی با مرحوم دکتر حسین عطایی در سال ۱۳۲۳ که پزشکی خدمتگزار و نوعدوست بود با دختر ایشان، سرکار خانم ناهید عطایی در ۱۳۲۷ ازدواج کرد که این زندگی مشترک شصت سال در کمال مهر و صفا تا آخرین لحظه حیات و زندگی امینی پائید که حاصل آن پنج فرزند به اسامی: محمد، مسعود، محمود، فریبا و مهدی است.
زندگی قضایی و سیاسی نصرتالله امینی
امینی در حالی که کمتر از سی سال داشت به عنوان جوانترین قاضی کشور به امر خطیر قضا پرداخت و مردمداری، انساندوستی و دقت در قضاوت در کوتاهزمانی او را به دادستانی ثبت کل، ریاست دادگاه مبارزه با گرانفروشی، معاونت بازرسی وزارت کشور و سپس ریاست اداره سرپرستی رسانید.
امینی سودای ریاست و سیاست نداشت، اما از آنجا که شیفته آزادی و طرفداری از مظلومان و دلبستگی به مردم محروم بود و ایران را با تمامی ذرات وجودش عاشقانه دوست میداشت، این همه او را به عرصه فعالیتهای سیاسی کشانید. خودش میگفت: «دلبستگی با سیاست، در سالهای نخست پس از شهریور ۱۳۲۰ با کوشش برای انتخاب دکتر مصدق به نمایندگی مجلس شورای ملی آغاز شد». امینی از همان عنفوان جوانی به واسطه حسن محضری که داشت به زودی در اکثر محافل ادبی و سیاسی تهران فعال و سرشناس شد و با طیف گستردهای از اعاظم و نخبگان سیاست، دین و فرهنگ ایران زمین، ارادت و مودت نزدیک داشت و از منزلتی ویژه و تقربی خاص نزد این اکابر علم، دانش و ادب بهرهور بود.
همانند حضرت آیتالله حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی، حاج سید نصرالله تقوی، علامه علی اکبر دهخدا، حاج سید محمود امام جمعه زنجانی، حسن مشکان طبسی، شیخ حسینعلی راشد تربتی، سید حسین تقیزاده، ابوالحسن خان صبا، دکتر رضازاده شفق، حسین مسرور اصفهانی، ملکالشعراء بهار، دکتر مهدی حمیدی شیرازی، دکتر غلامحسین صدیقی و سرانجام خاندان آیتالله مؤسس شیخ عبدالکریم حائری یزدی به ویژه حکیم و دانشمند برجسته دکتر مهدی حائری یزدی (فیلسوف ملی و معاصر ایران) که دوستی میان این دو بزرگوار فزونتر از نیمقرن در کمال صفا و
صمیمیت برقرار بود. البته باید صریحاً گفت که این اسامی از بزرگان معاصر (حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد). حافظه شگفت امینی که «قولی است که جملگی بر آنند» وی را زبانزد همگان کرد. شعری نبود که در خاطرش نماند و رویدادی نبود که از خاطرش برود. پیشینه کسانی را که هرگز ندیده بود، گاه بهتر از نزدیکترین بستگان آن کسان میدانست. و همین ویژگیها او را به یکی از دقیقترین و منصفترین راویان تاریخ معاصر ایران بدل ساخته بود. در کوتاه زمانی، دایره آشنایان، دوستان و نزدیکان امینی از هر صنف و طبقهای، هر مسلک و پیشهای را در بر گرفت. بارزترین ویژگیهای ایشان در اخلاق و سلوک اجتماعی این بود که به هیچ روی تحمل دروغ و فساد را نداشت.
همواره از خود ضدیتی آشکار با تظاهر و ریا و عوامفریبی ابراز مینمود، و از هر کس که شهرت به آلودگی داشت، در گریز بود. او در سخنرانی کوتاهی که در مجلس گرامیداشت دوست عزیز و دانشمندش مرحوم دکتر اسدالله مبشری ایراد کرده، به ابراز نظر درباره معیارهای درست اخلاقی اجتماعی پرداخته و مدارای با مردم، درستکاری، مناعت طبع و بلندنظریهای مالی، داشتن زندگی همراه با پاکی و نزاهت و اجتناب از سوءاستفاده از مقام و منصب اجتماعی دولتی را به عنوان نشانههای یک مدیر موفق و زندگی همراه با سعادت دانسته است. از دیگر ویژگیهای برجسته امینی که هر کسی حتی در معاشرتی کوتاه مدت با وی به آن اذعان میکرد ویژگی قانونگرایی او بود. و به راستی که این نادره مردان با استقامتی که در راه آرمانها و اهداف برتر و متعالیشان ابراز میکردند، ذکر خیرشان میان خاص و عام مانا و جاوید خواهد ماند. نخستین کار و شغل دولتی امینی در دوران زمامداری دکتر محمد مصدق، ریاست بازرسی نخست وزیری بود. وی مدتی نیز ریاست سازمان تامین اجتماعی را که به تازگی و برای نخستین بار به دستور دکتر محمد مصدق بنیانگذاری شده بود، بر عهده داشت.
پس از رویداد تاریخی سی تیر و در عهد نخستوزیری دکتر مصدق، نصرتالله امینی در حالی که ۳۵ سال بیش نداشت به عنوان شهردار تهران منصوب شد. و سریعاً کار خطیر مبارزه با فساد را در شهرداری آغاز کرد. از جمله اقدامات ماندگار امینی در این ایام، ایجاد پارک شهر تهران بوده است.
امینی در تمام دوران زمامداری و زندگانی دکتر مصدق، مشاور نزدیک و خدمتگزار او بود، و دکتر مصدق را همواره «مراد» خویش میدانست.
پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲ و در طول محاکمه دکتر محمد مصدق در دادگاه نظامی شاه، نصرتالله امینی همه گونه همکاریهای پیگیرانه و فعالیت گسترده را با سرهنگ جلیل بزرگمهر وکیل دکتر مصدق مبذول داشت. او در تمام مدت تبعید دکتر مصدق در احمدآباد به عنوان وکیل خصوصی ایشان تا واپسین روزهای زندگی آن زندهیاد از نزدیکترین یاران مورد اعتماد او به شمار میرفت. و تنها کسی بود که خارج از دایره بستگان درجه اول، اجازه ملاقات و دیدار با ایشان را در احمدآباد داشت. حاصل این ایام نامههایی است که از احمدآباد توسط دکتر مصدق به امینی نگاشته شده و خوشبختانه به اهتمام سرکار خانم فریبا امینی در واشنگتن تحت عنوان: «نامههایی از احمدآباد» منتشر شده است.
این رابطه گرم و سرشار از اعتماد میان دکتر مصدق و نصرتالله امینی تا به آنجا بود که زندهیاد دکتر مصدق در نامهای در مقام تجلیل از شأن و درستکاری و لیاقت امینی چنین نوشته: «در حضور، بلکه به کرات در غیاب جنابعالی اظهار عقیده نمودهام که جنابعالی یکی از آن اشخاص درست حسابیی هستند که بنده در تمام مدت عمر دیدهام.» ( نامههایی از احمدآباد ، ص ۶۷، واشنگتن، ۲۰۰۴).
مراتب محبت و اظهار عطوفت دکتر مصدق فقط به شخص امینی محدود نمیشد بلکه آن بزرگوار به فرزندان امینی نیز به ویژه آقای محمد امینی ابراز لطف و محبتی خاص مینمود، و در تعدادی از نامههایی از احمدآباد از حال ایشان نیز پرسوجو کردهاند.
امینی پس از کودتای ۲۸ مرداد، بارها به همراه دیگر رهبران نهضت ملی بازداشت شد و شش بار نیز به زندان رفت.
در گیرودار انقلاب ۱۳۵۷ و پس از آغاز نخست وزیری دکتر بختیار، نصرتالله امینی براساس تجربیات سیاسی و نگاه عمیقی که به آینده کشورش داشت به وی توصیه کرد که به عمر رژیم سلطنتی پایان دهد. ایشان در این باره میگفتند: «در تماسی تلفنی، شاپور به من گفت: از شرش خلاص شدم. گفتم: از شر کی؟ گفت: از شر شاه. گفتم: کافی نیست، باید جمهوری اعلام کنی.»
نصرتالله امینی در دوران دولت موقت به دعوت مهندس مهدی بازرگان به استانداری فارس رفت. و در این مقام، تختجمشید، شاخصترین میراث کهن و باستانی ایران زمین را از گزند تخریب با جد و جهدی ستودنی حفظ کرد. زمانی که ایشان مطلع شد که عدهای با عزم ویران کردن تختجمشید به حرکت درآمدهاند، طی نطقی رادیویی اعلام کرد: «برای انجام چنین عملی باید از روی جنازه من عبور شود».
امینی در فروردین ۵۸ به دلیل آنکه با تعدد مراکز تصمیمگیری هیچگونه موافقتی نداشت از تمام سمتهای دولتی کناره گرفت، و از آن پس تا پایان عمر چه در داخل کشور و چه در خارج از ایران لحظهای از تلاش برای اعتلای مصالح کشور فارغ نشد تا آنکه سرانجام پس از عمری پر نشیب و فراز در سن ۹۴ سالگی در واپسین روز فروردین ماه ۱۳۸۸ به علت ابتلای به ذاتالریه، درگذشت. و چه سزا است آن بیتی را که استاد هاشم جاوید در حق وی بکار برده در اینجا یادآور شویم که :
جان فدای نفس نادره مردانی باد که کم و بیش نگشتند به هر بیش و کمی
و در پایان این مقاله مناسب است که همان ابیاتی را ذکر کنم که نصرتالله امینی ۶۸ سال پیش در مقاله «میرزا طاهر تنکابنی» در رثای آن حکیم فرزانه و دانشمند مرقوم داشته است:
دانند عاقلان به حقیقت که مرغ روح وقتی خلاص یافت کزین آشیان برفت
زنهار از آن شبانگه تاریک و بامداد کز تو خبر نیامد و از ما فغان برفت
زخمی چنان نبود که مرهم توان نهاد داروی دل چه فایده دارد چو جان برفت
شرح غمت تمام نگفتیم و همچنان این صد یکی است کز غم دل بر زبان برفت
امینی در حالی که هنوز هفت سال بیش نداشت در پی جدایی پدر و مادرش و ازدواج مادر با سید محمد صدر محلاتی (برادر کوچکتر سید محسن صدرالاشراف) منتقل شده از آن پس تحت تربیت مستقیم آن بزرگوار که حقوقدانی محترم بود قرار گرفت.
با انتقال سید محمد صدر در سال ۱۳۰۸ خورشیدی از اراک به تهران، امینی نیز پای به تهران، پایتخت پرشر و شور ایران نهاد. او که دوره ابتدایی و تحصیلات متوسطه را در اراک و دبیرستان صمصامیه آغاز کرده بود، موفق به اتمام آن در مدرسه معروف دارالفنون تهران شد. وی پس از آن برای خدمت نظام وظیفه در سال ۱۳۱۷ به دانشکده افسری رفت. و با پایان خدمت سربازی، در دانشکده ادبیات به تحصیل ادبیات فارسی و فرانسه مشغول شد. و از آن پس تحصیلات خود را در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران تا اخذ مدرک فوقلیسانس در رشته حقوق دنبال کرد و به اتمام رسانید.
مهمترین اساتید وی در این دوره عبارتند از: دکتر سید علی شایگان، علامه شیخ محمد حسین فاضل تونی، استاد جلالالدین همایی، استاد بدیعالزمان فروزانفر، دکتر علی اکبر سیاسی، استاد سید محمد مشکات، نصرالله فلسفی و شیخ محمد عبده. امینی در خلال همین سالها از دروس و جلسات علمی و تفسیری این بزرگان نیز بهرهها برده است که عبارتند از: فیلسوف و مجاهد عالیقدر میرزا طاهر تنکابنی، سید محمد کاظم عصار و شریعت سنگلجی (رضوانالله علیهم اجمعین).
نصرتالله امینی همزمان با تحصیل در دانشگاه در ۱۹ سالگی در کتابخانه دادگستری مشغول به کار میشود.
نخستین مقاله مهم و ارزشمندی که به خامه امینی در همین سالها منتشر میشود مقالهای است که وی آن را پیرامون احوالات استاد نامدارش مرحوم میرزا طاهر تنکابنی و سوابق علمی و سیاسی ایشان تحریر کرده که در همان سال درگذشت میرزای تنکابنی یعنی ۱۳۲۰ در روزنامة اطلاعات چاپ میشود. وی این مقاله را با قلمی بس شیوا و روان نگاشته و انصافاً آنچنان مستند و دقیق نوشته شده که هر پژوهشگری که خواهان آگاهی از احوالات میرزای تنکابنی باشد نمیتواند از مطالعه آن بینیاز گردد. و به درستی این مقاله مرجعی است مهم برای طالبان علم و دوستداران دانش (این مقاله بار دیگر در شماره ۱۳۹ مجله راهنمای کتاب در اردیبهشت ۱۳۵۳ منتشر گردیده است). امینی به دنبال آشنایی با مرحوم دکتر حسین عطایی در سال ۱۳۲۳ که پزشکی خدمتگزار و نوعدوست بود با دختر ایشان، سرکار خانم ناهید عطایی در ۱۳۲۷ ازدواج کرد که این زندگی مشترک شصت سال در کمال مهر و صفا تا آخرین لحظه حیات و زندگی امینی پائید که حاصل آن پنج فرزند به اسامی: محمد، مسعود، محمود، فریبا و مهدی است.
زندگی قضایی و سیاسی نصرتالله امینی
امینی در حالی که کمتر از سی سال داشت به عنوان جوانترین قاضی کشور به امر خطیر قضا پرداخت و مردمداری، انساندوستی و دقت در قضاوت در کوتاهزمانی او را به دادستانی ثبت کل، ریاست دادگاه مبارزه با گرانفروشی، معاونت بازرسی وزارت کشور و سپس ریاست اداره سرپرستی رسانید.
امینی سودای ریاست و سیاست نداشت، اما از آنجا که شیفته آزادی و طرفداری از مظلومان و دلبستگی به مردم محروم بود و ایران را با تمامی ذرات وجودش عاشقانه دوست میداشت، این همه او را به عرصه فعالیتهای سیاسی کشانید. خودش میگفت: «دلبستگی با سیاست، در سالهای نخست پس از شهریور ۱۳۲۰ با کوشش برای انتخاب دکتر مصدق به نمایندگی مجلس شورای ملی آغاز شد». امینی از همان عنفوان جوانی به واسطه حسن محضری که داشت به زودی در اکثر محافل ادبی و سیاسی تهران فعال و سرشناس شد و با طیف گستردهای از اعاظم و نخبگان سیاست، دین و فرهنگ ایران زمین، ارادت و مودت نزدیک داشت و از منزلتی ویژه و تقربی خاص نزد این اکابر علم، دانش و ادب بهرهور بود.
همانند حضرت آیتالله حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی، حاج سید نصرالله تقوی، علامه علی اکبر دهخدا، حاج سید محمود امام جمعه زنجانی، حسن مشکان طبسی، شیخ حسینعلی راشد تربتی، سید حسین تقیزاده، ابوالحسن خان صبا، دکتر رضازاده شفق، حسین مسرور اصفهانی، ملکالشعراء بهار، دکتر مهدی حمیدی شیرازی، دکتر غلامحسین صدیقی و سرانجام خاندان آیتالله مؤسس شیخ عبدالکریم حائری یزدی به ویژه حکیم و دانشمند برجسته دکتر مهدی حائری یزدی (فیلسوف ملی و معاصر ایران) که دوستی میان این دو بزرگوار فزونتر از نیمقرن در کمال صفا و
صمیمیت برقرار بود. البته باید صریحاً گفت که این اسامی از بزرگان معاصر (حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد). حافظه شگفت امینی که «قولی است که جملگی بر آنند» وی را زبانزد همگان کرد. شعری نبود که در خاطرش نماند و رویدادی نبود که از خاطرش برود. پیشینه کسانی را که هرگز ندیده بود، گاه بهتر از نزدیکترین بستگان آن کسان میدانست. و همین ویژگیها او را به یکی از دقیقترین و منصفترین راویان تاریخ معاصر ایران بدل ساخته بود. در کوتاه زمانی، دایره آشنایان، دوستان و نزدیکان امینی از هر صنف و طبقهای، هر مسلک و پیشهای را در بر گرفت. بارزترین ویژگیهای ایشان در اخلاق و سلوک اجتماعی این بود که به هیچ روی تحمل دروغ و فساد را نداشت.
همواره از خود ضدیتی آشکار با تظاهر و ریا و عوامفریبی ابراز مینمود، و از هر کس که شهرت به آلودگی داشت، در گریز بود. او در سخنرانی کوتاهی که در مجلس گرامیداشت دوست عزیز و دانشمندش مرحوم دکتر اسدالله مبشری ایراد کرده، به ابراز نظر درباره معیارهای درست اخلاقی اجتماعی پرداخته و مدارای با مردم، درستکاری، مناعت طبع و بلندنظریهای مالی، داشتن زندگی همراه با پاکی و نزاهت و اجتناب از سوءاستفاده از مقام و منصب اجتماعی دولتی را به عنوان نشانههای یک مدیر موفق و زندگی همراه با سعادت دانسته است. از دیگر ویژگیهای برجسته امینی که هر کسی حتی در معاشرتی کوتاه مدت با وی به آن اذعان میکرد ویژگی قانونگرایی او بود. و به راستی که این نادره مردان با استقامتی که در راه آرمانها و اهداف برتر و متعالیشان ابراز میکردند، ذکر خیرشان میان خاص و عام مانا و جاوید خواهد ماند. نخستین کار و شغل دولتی امینی در دوران زمامداری دکتر محمد مصدق، ریاست بازرسی نخست وزیری بود. وی مدتی نیز ریاست سازمان تامین اجتماعی را که به تازگی و برای نخستین بار به دستور دکتر محمد مصدق بنیانگذاری شده بود، بر عهده داشت.
پس از رویداد تاریخی سی تیر و در عهد نخستوزیری دکتر مصدق، نصرتالله امینی در حالی که ۳۵ سال بیش نداشت به عنوان شهردار تهران منصوب شد. و سریعاً کار خطیر مبارزه با فساد را در شهرداری آغاز کرد. از جمله اقدامات ماندگار امینی در این ایام، ایجاد پارک شهر تهران بوده است.
امینی در تمام دوران زمامداری و زندگانی دکتر مصدق، مشاور نزدیک و خدمتگزار او بود، و دکتر مصدق را همواره «مراد» خویش میدانست.
پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲ و در طول محاکمه دکتر محمد مصدق در دادگاه نظامی شاه، نصرتالله امینی همه گونه همکاریهای پیگیرانه و فعالیت گسترده را با سرهنگ جلیل بزرگمهر وکیل دکتر مصدق مبذول داشت. او در تمام مدت تبعید دکتر مصدق در احمدآباد به عنوان وکیل خصوصی ایشان تا واپسین روزهای زندگی آن زندهیاد از نزدیکترین یاران مورد اعتماد او به شمار میرفت. و تنها کسی بود که خارج از دایره بستگان درجه اول، اجازه ملاقات و دیدار با ایشان را در احمدآباد داشت. حاصل این ایام نامههایی است که از احمدآباد توسط دکتر مصدق به امینی نگاشته شده و خوشبختانه به اهتمام سرکار خانم فریبا امینی در واشنگتن تحت عنوان: «نامههایی از احمدآباد» منتشر شده است.
این رابطه گرم و سرشار از اعتماد میان دکتر مصدق و نصرتالله امینی تا به آنجا بود که زندهیاد دکتر مصدق در نامهای در مقام تجلیل از شأن و درستکاری و لیاقت امینی چنین نوشته: «در حضور، بلکه به کرات در غیاب جنابعالی اظهار عقیده نمودهام که جنابعالی یکی از آن اشخاص درست حسابیی هستند که بنده در تمام مدت عمر دیدهام.» ( نامههایی از احمدآباد ، ص ۶۷، واشنگتن، ۲۰۰۴).
مراتب محبت و اظهار عطوفت دکتر مصدق فقط به شخص امینی محدود نمیشد بلکه آن بزرگوار به فرزندان امینی نیز به ویژه آقای محمد امینی ابراز لطف و محبتی خاص مینمود، و در تعدادی از نامههایی از احمدآباد از حال ایشان نیز پرسوجو کردهاند.
امینی پس از کودتای ۲۸ مرداد، بارها به همراه دیگر رهبران نهضت ملی بازداشت شد و شش بار نیز به زندان رفت.
در گیرودار انقلاب ۱۳۵۷ و پس از آغاز نخست وزیری دکتر بختیار، نصرتالله امینی براساس تجربیات سیاسی و نگاه عمیقی که به آینده کشورش داشت به وی توصیه کرد که به عمر رژیم سلطنتی پایان دهد. ایشان در این باره میگفتند: «در تماسی تلفنی، شاپور به من گفت: از شرش خلاص شدم. گفتم: از شر کی؟ گفت: از شر شاه. گفتم: کافی نیست، باید جمهوری اعلام کنی.»
نصرتالله امینی در دوران دولت موقت به دعوت مهندس مهدی بازرگان به استانداری فارس رفت. و در این مقام، تختجمشید، شاخصترین میراث کهن و باستانی ایران زمین را از گزند تخریب با جد و جهدی ستودنی حفظ کرد. زمانی که ایشان مطلع شد که عدهای با عزم ویران کردن تختجمشید به حرکت درآمدهاند، طی نطقی رادیویی اعلام کرد: «برای انجام چنین عملی باید از روی جنازه من عبور شود».
امینی در فروردین ۵۸ به دلیل آنکه با تعدد مراکز تصمیمگیری هیچگونه موافقتی نداشت از تمام سمتهای دولتی کناره گرفت، و از آن پس تا پایان عمر چه در داخل کشور و چه در خارج از ایران لحظهای از تلاش برای اعتلای مصالح کشور فارغ نشد تا آنکه سرانجام پس از عمری پر نشیب و فراز در سن ۹۴ سالگی در واپسین روز فروردین ماه ۱۳۸۸ به علت ابتلای به ذاتالریه، درگذشت. و چه سزا است آن بیتی را که استاد هاشم جاوید در حق وی بکار برده در اینجا یادآور شویم که :
جان فدای نفس نادره مردانی باد که کم و بیش نگشتند به هر بیش و کمی
و در پایان این مقاله مناسب است که همان ابیاتی را ذکر کنم که نصرتالله امینی ۶۸ سال پیش در مقاله «میرزا طاهر تنکابنی» در رثای آن حکیم فرزانه و دانشمند مرقوم داشته است:
دانند عاقلان به حقیقت که مرغ روح وقتی خلاص یافت کزین آشیان برفت
زنهار از آن شبانگه تاریک و بامداد کز تو خبر نیامد و از ما فغان برفت
زخمی چنان نبود که مرهم توان نهاد داروی دل چه فایده دارد چو جان برفت
شرح غمت تمام نگفتیم و همچنان این صد یکی است کز غم دل بر زبان برفت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر