احمد رناسی- گرامی داشت 29 اسفند و در رَسای «حسین فاطمی» پیشنهادکننده ی «ملی شدن صنعت نفت»
به هدفمندی نهادینه شدن «استقلال، آزادی و دادگریهای اجتماعی» در سَرتاسَر ایران زمین که، دولت ملی مردمی مصدق در پیش گرفته بود؛
«عاشقی راشرطِ تنها ناله وفریاد نیست تاکسی ازجانِ شیرین نگذرد، فرهاد نیست
قلبِ"عشقی" بین، که چون سَرتاسَر ایرانزمین ازجفای گُلرخان، یک گوشه اش آباد نیست»
میرزاده عشقی
سخن
درگرامی داشتِ 29 اسفند است و رَسای پیشنهاد کننده آن، به «مصدق» رهبر
نهضت ملی در آن بازه تاریخی، درانجام خواستی «تاریخی اجتماعی» که ملت ایران
زمین از دیر باز در پیش چَشم داشت! چه پیش ازجنبش ناکام مشروطه، وچه سپس
که باکودتای 28 مرداد، باخواست بیگانه و دستِ بومیان خود فروخته ای چون
«محمد رضا شاه»، و چه به کژراهه کشانده شدن قیام 22 بهمن 1357 و چیره گی
گرفتن پایورانِ واپسگرای «استبداداسلامی»، برسَرنوشتِ باشندگان ایران
زمین!؟
سخن
از سه دوره ی تاریخی، و سه رخدادِ بزرگ «اجتماعی سیاسی» تاریخ ایران است،
که بی گونه شک و گمانی درجهان کم نظیر وهم سنجی با دیگر سرزمینهای همسایه
ایران بی مانند بشمارمی آید! سرنوشتِ این سه رخدادِ بزرگِ تاریخی، به سود
بیگانه و به دستِ مزدوران ایرانی آنان به کژراهه کشیده می شود، و دل
شیفتگانِ پایه گیری «استقلال» و سامانه ی «مردم سالاری» در ایران زمین،
ازدَمِ تیغ خون ریزانی چون «رضاشاه، محمدرضاشاه و آیت الله خمینی» گذرانده
می شوند و همواره سرزمین ایران جولانگاه دزدان و غارتگرانِ بومی و بیگانه
میگردد!؟
«میرزازاده
عشقی» یکی از بسیارمیهن دوستانی است که ازدَمِ تیغ رضاشاه، سپس «حسین
فاطمی» ازدَمِ تیغ فرزندش محمد رضاشاه و در پی قیام 22 بهمن نیز «پروانه
وداریوش فروهر» دیگر میهن دوستانی، که از دَمِ تیغِ واپسگرایانِ «استبدادِ
اسلامی» گذرانده میشوند!؟
بی
گونه شک و گمانی، در دوره ی استبداد اسلامی و هم سنجی با دو دوره ی «دو
پهلوی» میزانِ زیانهای «اجتماعی سیاسی»، چه جانی، چه مالی و به ویژه فرهنگی
بر ایران زمین بیشتر وارد گردیده، و زندگی باشندگانِ این سرزمین در تنگنای
بسیار دردناک و باور نکردنی افتاده است، با دریغ!؟
زنده
یاد حسین فاطمی در1296 در نایین زاده و دراصفهان به تحصیل روی آوردن و
آنگاه در تهران و به روزنامه نگاری روی می آورد و سپس در فرانسه ادامه
تحصیل و از 1331 تا 1332 وزیر امورخارجه دولت «ملی مردمی» مصدق را برعهده
داشتن و پیش از آن معاون پارلمانی نخست وزیر بود و بنابر سخن مصدق «اگر ملی
کردن نفت خدمت بزرگی است، باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود
سپاسگزاری نمود»، که آن کس زنده یاد ونام حسین فاطمی رامیخواند، و افزودن
که در همه دوران همکاری با او رضایت کامل داشته، و در دادگاه همه کرده های
او را به عهده می گیرد! زنده یاد حسین فاطمی در اول بهمن 1331 و در پی کشف
مدارکِ جاسوسی درسفارت انگلیس، به بستن درب سفارت روی می آورد و یاد می کند
«ملتی که راست بود، دوست بود، شعارش پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک
بود، یک چنین ملتی»را استعمار انگلیس خُرد کرد!؟
زنده
یاد فاطمی ابتدا در25 بهمن 1330 بر سَرمزار محمد مسعود و به هنگام
سخنرانی، از سوی «عبدخدایی» از اعضأ «فداییان اسلام» ترورمی شود، و پس از
کودتای 28 مرداد «انگلیس آمریکا» و دستگیر شدن، ابتدا چاقوکشانی برجان او
می افتند و سخت او را زخمی و سپس دادگاهی و داد باخته دادگاهِ کودتاگران به
اعدام و او را با برانکار در سحرگاهِ 19 آبان به «اعدام گاه» میبرند و
پنهان در ابن بابویه، در جوار«شهیدان سی تیر» به خاک سپردن، که به «گذرگاه
رندان جهان»خوانده شده است!؟
گفتنی
است که دادگاه او همراه با «شایگان و رضوی» از وابستگانِ نهضت ملی برگزار
می شود و آن دو به زندان و حسین فاطمی در آن بیدادگاه به اعدام و تلاش
بسیارانی بی اثر و چنانکه نوشته شد درآن سحرگاهِ شوم تیرباران میگردد!؟
کوتاه
سخنی از زبان «سام فال دبیر سفارت انگلیس و سِردنیس رایت کاردار پیشین»
این سفارت که اولی گفته است«...ولی شاید برای فاطمی، اگر دستگیر شود، اعدام
بهترین راه حل» باشد و دومی در خاطرات خود «خبر اعدام وزیرخارجه مصدق به
من آرامش داد، چون دیگر کسی جرأت نخواهد کرد چنین خشم آلود پنجه برچهره
سیاست انگلیس بزند!؟»، نیزدرپی پرسش «کرمیت روزولت از محمدرضا شاه»، از او
پاسخ می شنود که «...حسین فاطمی هنوز دستگیر نشده ولی... او پس از دستگیر
شدن اعدام خواهد شد»!؟
سرنوشتی
تعیین شده که همه میدانستند، چنانکه پافشاری و تلاشِ بسیارانی چون «آیت
الله سید رضا زنجانی» و از کسانی همچون «آیت الله بروجردی، حاج آقا رحیمِ
ارباب و...» خواستن تا میانجیگری کنند و نمودند و فایده نبخشید، چنانکه آیت
الله بروجردی به آیت الله سید رضازنجانی گفته بود: «انگلیس ها از او
کینه دارند و شاه هم ضعیف است و کاری» نمی تواند کند!؟
بی
گونه شک و گمانی، انگلیس بمانند امپریالیسم چیره در این دوره و ترس شاه از
استعمار پیر و به یاد داشتن سرنوشتِ پدرش، که آنها او را آوردند و بردند،
ناگزیر بود در مورد زنده یاد حسین فاطمی آنگونه کند که هم برآورنده کینه
توزی انگلیس باشد و هم تسکین بخش کینه خود به آن رادمرد!؟ سخن از «گرامی
داشت 29 اسفند» است و در رَسای زنده یاد حسین فاطمی پیشنهاد کننده ی «ملی
کردن صنعت نفت در سراسر کشور»، و کنون دست آوردها و تلاشِ ملت ایران به
رهبری «مصدق» در آماج چپاولگری غارتگران بومی و بیگانه و برپایی شادیِ
کودتاگران! جای دارد از زبانِ خاطرات یکی از آن رسوایان تاریخ، «ایدن»
بشنوید که «خبر سقوط دکتر مصدق زمانی به من رسید که با همسرم و پسرم در
کشتی در میان جزایر یونان در دریای مدیترانه مشغول استراحت بودم، پس از
مدتها آن شب خواب بسیار خوشی کردم»، که آشکارا است پس ازخیانت «محمد
رضاشاه» و دیگر بومیانِ خدمتکارِ استعمارِ انگلیس و...این آرامش بهره ی
ایدن گردیدن و دیگر نمایندگان دو قدرتِ تاراجگر، دست افشانی می کنند برای
به دادگاه کشاندن مصدق و پیروانِ او و بسیار دیگر دادگاهی شدگان و داد
باخته ی زندان و اعدامِ سامانه خون ریزانِ کودتاگر، که از جمله زنده یاد و
نام حسین فاطمی است! او پیش از اعدام امکان یافتن تا بوسیله ای در
زندان لشگر 2 زرهی پنهانی با آیت الله زنجانی رد و بدل نوشته هایی کنند و
پس از آزادشدن آیت الله، جوانی در کوچه خانه آیت الله پاکتی به ایشان میدهد
که در آن نوشته هایی بود از حسین فاطمی به آیت الله «به نام نهضت مقاومت
ملی»، که خواسته شده بود 1- شکایت که «چرا نامِ او در لیست کاندیداها ذکر»
نشده است 2-اگر «نهضت قادراست ایشان «حسین فاطمی» آمادگی دارند روزنامه
باختر امروز را نوشته و نهضت منتشر» کند و نیز از «آقای دکتر مصدق سئوال
شود که وظیفه ما در این محاکمه چیست؟ آیا اینها را به افتضاح» بکشیم و یا
معتدل عمل کنیم!؟
زنده یاد و نام آیت الله زنجانی درجمع جلسه نهضت مقاومت ملی نامه حسین فاطمی را میخواند و
یادآور شدن که «...ملایمترین سخن از آقای بازرگان گفته است، که "ولش کنید
برود" ولی دکتر بختیار حرفهای کثیف و فحشهای رکیک نثار مرحوم دکترفاطمی» می
کند و سپس نیز بنابر تصمیم جمع بر این شدن تا به نامه او پاسخی داده نشود!
اما آیت الله نمی پذیرد و پاسخ به او دارد «مصلحت شما را در آن تشخیص
دادیم که عملأ شما رافرموش کنیم، ولی روزنامه راه مصدق را داریم و استعداد
نشر روزنامه دیگری را نداریم.و...»، اما روابط اینان قطع می گردد تا 30 تیر
1333 و دستگیری دو باره آیت الله زنجانی به خاطر چاپ پخش اعلامیه ای برای
تعطیل عمومی آنروزِ تاریخی و به دستور تیمور بختیار به زندان 2 زرهی
فرستاده شده، و دوباره امکان یافتن تا به وسیله ای با حسین فاطمی تماس
پیداکند!؟
زنده
یاد زنجانی از این بار به زندان فتادن و تماس با حسین فاطمی، سخن دارد در
رابطه به خواستاری وکیل دادگستری که مورد اعتماد باشد و سپس آیت الله
زنجانی پس از آزادی، بررسی کردن و سرانجام یافتن زنده یادان «سرتیپ قلعه
بیگی و شهیدزاده» و یادآوری از ارزشهای«ملی و مردمی» این دو حقوق دان و
اینکه آنان به خویشکاری خود می اندیشیدند و نه به پول!؟
آنچه
بود فشرده ای از خاطرات زنده یاد «آیت الله زنجانی» برای زنده یاد «صدرحاج
سیدجوادی» درمورد زنده یاد و نام حسین فاطمی پیش از بر پاشدن دادگاه و سپس
تیرباران شدن او به خواست و دستور انگلیس و محمد رضاشاه!؟
جای
دارد درگرامی داشت روز 29 اسفند و رَسای حسین فاطمی، از زادروز پروانه یاد
کردن و نوشته روشن سازِجایگاهِ زنده یادانی چون خودِ او و همسر و همرزمش
داریوش فروهر که راهِ نیکان گزیده داشتند و حسین فاطمی و دیگر این گونه
کسانی که «مرگ را «چشمه عدم» نمی شناختند و بر این بوده اند که «جویباری
است که در دیگران جریان می یابد»، درسخنرانی که فراگشایی داشت به «آفت نبود
آزادی»، بر سر مزارِ مصدق و به مناسبت زادروز او در احمد آباد، و در پایان
یاری می گیرد از سخنسرای پارسی که «حرم در پیش است و حرامی در پس، اگر
رفتی بُردی و اگر خُفتی مُردی»، با امید که درجایگاه خُفتگان و مُردگان جای
نگیریم و زندگیِ بزرگانی چون «حسین فاطمی»، چراغ راهِ زندگیِ مان باشد!؟
در
پایان با یاری گرفتن از سروده سَرای بزرگ «منیرطه» اینکه «بنگر ستیغ کوه
را، بنگر بلندی را، فرازِ جان گُدزان را، نمادِ نامداران را»، بیان و نشانِ
سرفرازی هایی که از «هر کُوی کَزاز هر سُوی و سَر پیداست»، بنابرآنچه
سُروده ی یاد شده، رهنمون است!؟
احمد رناسی- اسفند 139
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر