« ایرج مصداقی » نماد از خودبیگانگی یا « الگوی درست زیستن» و « معلم انسانیت»
شقایق - ع
شقایق - ع
نوشته ای تحت عنوان : اپوزیسیون و نقش آن در
تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران(1) / مرجع تقلید نماد از خودبیگانگی، به
قلم آقای مجید خوشدل ، مدتیست روی سایت گفتگو قرار گرفته است. نویسنده در
قسمتی از سایت ، اشاره کرده است که:
[نظرخواهی از مردم، عرصهای است که اغلب
کوشندگان سیاسی، اگر نگویم دشمن، با آن غریبهاند. کارمیدانی در جامعۀ
ایرانی خارج کشور به تبعید رفتن مضاعف را میماند. چه، نتیجۀ هر چه باشد با
مخالفت و یا انکار اضلاع مثلث قدرت روبرو میشود: مردم، پوزسیون و
اپوزسیون. انگار هیچکس نمیخواهد با واقعیت این جامعه آشنا شود. ]
مطلب زیر را ( بعنوان نظر و عقیدهء یکی از همین مردم ) در
ابتدا قرار بود فقط برای آقای مجید خوشدل نویسندهء مقالهء فوق الذکر ارسال
نمایم ولی بدلیل عدم پاسخگویی ایشان به نامه ام (به هردلیل، از جمله : عدم
دریافت ایمیل ، مشغله و گرفتاری ، و یا بی توجهی و بی اعتنایی ایشان به
نظرات مردم)، تصمیم گرفتم آنرا با امضای محفوظ ، منتشر نمایم. البته نام
اینجانب برای نویسندهء فوق الذکر و تنی دیگر که این مطلب را برایشان ارسال
داشته ام، مخفی نیست.
« ایرج مصداقی » نماد از خودبیگانگی یا « الگوی درست زیستن» و « معلم زندگی سیاسی »
جناب آقای خوشدل در مقاله ای تحت عنوان اپوزیسیون ونقش آن
....، اگرچه مقدمتا" از ماندگاری نظام فعلی حاکم بر ایران در این ۳۵ سال
اخیر ناراحت و برآشفته است و قصدش از مقاله و نقدها و گفتگوها، تاباندن
نوری بر تاریکیهاست و یافتن راه نجات برای مردم ستمدیده ء ایران و رهایی از
این اوضاع بلبشوی سیاسی ، ولی در عمل نه تنها نوری نتابانده ، نه تنها گره
کوری را باز نکرده ، نه تنها دست یاری نمودن به سوی مردم مظلوم و
رنجکشیدهء ایران دراز نکرده و نه تنها به افکار دانشجویان و انواع و اقسام
طیفهای مختلف انسانهای زجرکشیده و شکنجه شده چه در داخل کشور و چه در خارج
از کشور وقعی ننهاده است، بلکه به ایجاد شکاف و افزودن گره ای بر گره ها و
ردّ و تکذیب همهء فعالین و مبارزین و آزادیخواهان پرداخته و دقیقا" همانچه
که خود از آن انتقاد دارد را در عمل مرتکب شده است.
آقای مجبد خوشدل در عنوان مقاله با خط پررنگ ( « اپوزیسیون» و
نقش آن در تشکیل و تداوم حکومت اسلامی ایران)- آگاهانه یا ناآگاهانه و
خواسته یا ناخواسته – به مخاطب پیام میدهد که اپوزیسیون بطور کلی موجب
تداوم حکومت فعلی است. درواقع از آغاز و عنوان مقاله ، موج منفی را به
مخاطب میفرستد. ایشان در طول مطلبی که نگاشته ، بدون انگشت گذاشتن بر عوامل
اصلی تشکیل حکومت اسلامی در ایران و بدون در نظر گرفتن دلایل و پارامترهای
ماندگاری نظام جابر در ایران، بی آنکه به نقش روشنگری ، آگاهی بخشی و
تلاشهای خالصانهء مبارزان و دلسوزان و آزادیخواهان و کوشش دهها گروه و حزب و
سازمان و رسانه های اپوزیسیون بپردازد و یا برای صدها جلد کتاب و مقاله و
سخنرانی و کمپین و تجمعات و کنفرانسها و مصاحبه ها و دهها زیرمجموعهء فعال
احزاب مختلف ذره ای اشاره و احترامی داشته باشند، سریع به سراغ شخصیتی (
آقای ایرج مصداقی ) رفته که زندانی سیاسی سابق و جزو جان بدربردگان دوران
خونین دههء شصت و از فعالین سیاسی و حقوق بشر و نویسندهء چندین جلد کتاب از
جمله کتاب خاطرات زندان است که در آن کتابها اوج جنایات رژیم را بطور
مستند و موثق برای مردم تشریح نموده است.
آقای خوشدل سپس زیر عنوان اصلی ، نوشته است : « مرجع تقلید»
نماد « از خودبیگانگی». این قسمت از« عنوان مقاله» اگرچه حقیقتی
انکارناپذیر در فرهنگ و جامعهء ماست و چنانچه بطور علمی و سالم مورد مطالعه
و تحلیل قرار میگرفت ، میتوانست بسیار مفید واقع گردد اما برای آقای خوشدل
دو کاربرد اساسی منفی دارد ! از یکسو در حکم حربه ایست برای فریب مخاطبان .
زیرا آقای خوشدل با مهارت این عنوان را زیر عنوان اصلی و بر بالای مقاله
اش جاسازی کرده است تا خیلی سهل تر و سریعتر مخاطب رابفریبد و به این باور
برساند که هدفش مقابله با بردگی و مبارزه با زیر سلطه قرار دادن انسانها
توسط مراجع خودمحور و ظالم است و قصدش کمک به آزادگی انسانهاست ، و از سوی
دیگر این عنوان بصورت تله ای بکار رفته که ایرج مصداقی را که بقول آقای
خوشدل « سوژه» واقع شده را درون آن ، به دام بیندازد.
پیش از پرداخت به اصل مطلب توضیح این نکته لازمست که بحث «
مرجع تقلید و اسطوره و قهرمانسازی» اگرچه بسیار ضروریست اما چنانچه بدون
درک واقعی از جامعه باشد بی ثمرست. چه برسد به آنکه صرفا" ابزار فریب ذهن
مخاطب هم باشد.
موضوع مرجع تقلید و رهبری، نیازمند شناخت و درک واقعی از
خصایص انسانی جوامع مختلف بویژه فرهنگ ایرانیها در طی تاریخ است. در اغلب
زمینه های زندگی بشر حتی در فرهنگ افراد و احزاب سیاسی اپوزیسیون ایران،
نیاز به داشتن الگوها و قهرمانانی مثل کورش ، ستار خان ، امیر کبیر ، کارل
مارکس ، انگلس ، لنین ، چه گوارا ، پویان ، جزنی ، حمید اشرف ، دهقانی ،
ماندلا و ..... غیرقابل کتمان است.
چنانچه به سایتها ، وبلاگها و صفحات فیس بوک و هرآنچه انعکاس
دهندهء افکار و درون مردم ( ایران و جهان ) است دقت کنیم متوجه میشویم که
ایرانیها ( و حتی غیر ایرانیها ) چه سیاسی و چه غیر سیاسی، در زندگی خود
علاقهء زیادی به الگوبرداری و بویژه در امور اجتماعی و سیاسی، نیاز به
داشتن رهبر دارند. حتی در عمیقترین لایه های اندیشه و درون ، همواره
الگوهایی از میان مشاهیر مذهبی ، ادبی ، علمی ، عرفانی ، هنری ، ملی و....
وجود داشته است. بعنوان نمونه در سطحی ترین بخشهای زندگی انسانها افرادی از
جمله خانم گوگوش ، مایکل جکسون ، مادونا ، غلامرضا تختی و...... برحسب
شرایط و زمان، در یک برهه از تاریخ ، الگوی قشرهایی از جامعه ( بویژه
جوانان ) بوده اند.
البته اگرچه متاسفانه اغلب الگوبرداری ها به بت سازی و تعبد
می انجامد ( از زمینه های سیاسی گرفته تا زمینه های مذهبی و حتی هنری و
...) ولی آنچه در این مقطع الزامیست ، مبارزه با تعبد ، و فرهنگ سازی برای
«عدم بت سازی و تعبد» است ، نه مبارزه با الگوبرداری و رهبری و مهمتر از
همه « نه مبارزه و قلع و قمع الگوهای سالم و رهبران انساندوست و برجستگان
نجیب و صادق و نخبگان شریف» ، زیرا هیچ تشکل و حرکتی بدون رهبری فردی یا
جمعی به سرانجام نمیرسد و حاصلی جز هرز رفتن نیروها نخواهدداشت. حال آنکه
آقای خوشدل دو مقولهء رهبری و بت سازی را بهم تابیده و برای القای هدف اصلی
خود، نقش افراد نخبه و برجسته را نادیده
گرفته است.
گرفته است.
آقای خوشدل در مطلب مزبور، از بحثی که میتوانست بسیار کارساز و
ارزشمند و گره گشا باشد بی هیچ دلیل معقول و منطقی ، به جاده خاکی زده و
موضوع را شخصی نموده و به بررسی و قضاوت آقای ایرج مصداقی و کتابهای ایشان و
سایت پژواک ایران پرداخته است. البته ایرج مصداقی خود صاحب ِ قلمی توانا و
صادق ، و تریبونی شفاف و منصف است و هیچ نیازی به حامی و مدافع ندارد و من
و ما نیز نه وکیل مدافع کسی هستیم و نه سهم و نفع شخصی در کشمکشهای میان
سیاسیون داریم ، ولی پس از بیش از سه دهه نکبت و بدبختی و کشتار و ویرانی و
تباهی ، نفع سیاسی - اجتماعی تمام ما ایرانیها برای گشایش و بهبود اوضاع
امروز و فردای جامعه و امید به روشنی زندگی سیاهمان ، این حق را به ما
میدهد که به بیان نظرات خود در رابطه با اهالی قلم اپوزیسیون بپردازیم و
برهمین اساس ، هنگامی که دورادور شاهد جنجالها و رقابتهای کاذب و چشم و
همچشمیها و نمک بر زخم پاشیدنهای سیاسیون خارج از کشور هستیم ، نه تنها حق
مشروع بلکه خود را متعهد و مسئول بدانیم که سکوت را شکسته و خطر را به جان
خریده و حرفهایمان را بزنیم.
نگاهی به مطلب نگاشته شدهء آقای مجید خوشدل
با مطالعهء مطلب نگاشته شده توسط آقای خوشدل ، یک مخاطب بیطرف
و منصف، بهیچوجه قادر نمیشود با نویسنده و محتوای نوشته اش ارتباط فکری
برقرار سازد زیرا هر سطر از مقالهء آقای خوشدل حس یأس ، بدگمانی ، بدبینی ،
سیاهنمایی و خصومت را به مخاطب القاء میکند. بویژه وقتی پای در حریم
پرداخت به سوژهء مورد نظر( ایرج مصداقی ) میگذارد ، مخاطب اغلب تاسف میخورد
که چرا آقای خوشدل با چنین نام خانوادگی ، اینگونه بددل و بدبین است. حال
آنکه چنانچه واقعا" هدف ایشان سالمسازی محیط اپوزیسیون بود ، میتوانست
خوشدلانه و خوشبینانه تر به نقد پرداخته و چالشهایی را مطرح نماید که به حل
مشکلات بینجامد ، نه ایجاد فضایی تاریک و جنجال و فراهم نمودن بدبینی و
تضاد و تناقض.
مجید خوشدل ، نه تنها در این مقاله بلکه در دیگر گفتگوها و
حتی در بخشی از سایت که من باب آشنایی با خود، مطالبی نوشته ، دقیقا" آنچه
از آن ایراد میگیرد را از خویش منعکس میکند. گویی ایشان در برابر آیینه
نشسته و به تعریف و توصیف خویش پرداخته است و بهمین دلیلست که مخاطب قادر
نیست به وی اعتماد کند و ناخودآگاه از وی میهراسد.
ایشان در انتها و در پانویس مقالهء شان اینگونه نوشته است :
[ این مجموعه، هدفِ حقیر و نازل خصومت یا
مخالفت با شخصیت های حقیقی یا حقوقی را دنبال نمی کند. اگر چنین هدفی در
دستور کار می بود، در جوف مقاله ای که حجم آن چند برابر می شد، اسناد و
مدارکی ضمیمۀ می کردم، که آدمهایی حتا در جامعه ای نظیر جامعه ایرانی
نتوانند کمر راست کنند. برای نیل به این هدف نازل دست من خالی نیست.]
این تذکر کتبی بیش از یک پانویس ، به اولتیماتوم خشن و تندی
می ماند که بی اعتمادی و سوء ظن به او را تشدید میکند. بهرحال با این
پانویس ، ایشان مدعی است که هدفش خصومت یا مخالفت نیست ولی هزار فرسخ فاصله
است بین حرف تا عمل. مقالهء مجید خوشدل، از همان سطور اول به محکوم کردن
دیگران سرگرم است و این مواخذه کردنها و محکوم نمودنها وقتی به ایرج
مصداقی میرسد ضرباتش کوبنده تر و ابعادش وسیعتر میشود. آنگونه که ایشان
نوشته :
[می گویم طرح بالا هشداری دیرهنگام به خودمان است.....، تا انسانهای شریف جامعه مان را با چنگ و دندان حفظ کنیم. ]
چنانچه کسی «هدف حقیر و نازل خصومت یا مخالفت با شخصیتها» یی
را ندارد ، بایستی در تحلیل و بررسی هایش تمامی جوانب را ببیند و نقد کند.
هم جهات منفی و هم جهات مثبت. حال آنکه مجید خوشدل تنها به ایرادگیری و
منفی سازی و تکذیب و کوبیدن پرداخته است و هیچ کجا نقطهء مثبتی را به
خواننده منتقل نمیکند و هدفش متاسفانه بجز دشمنی و خصومت به چیز دیگری
تعبیر نمیشود. بخصوص با اولتیماتومی که در پایان صفحه نوشته ، مهر تایید بر
استنباط مخاطب میزند و برداشت خوانندگان این میشود که در ارتباط با وی
باید محافظه کاری را پیشه نمود چون ایشان فردی قابل اعتماد نیست و همواره
آمادهء وارد ساختن ضربات کاری و جانانه و هر آینه مترصد یافتن نقطه ضعف طرف
مقابل برای آسیب زدن است. بدینگونه ، نه تنها بی اعتمادی به نیت انسانی
مصاحبه گر ، و حس ترس و رعب و وحشت به مخاطبان منتقل میشود بلکه مخاطب به
گفتگوی فرد مصاحبه شونده و صراحت و شفافیت وی نیز بدگمان میگردد زیرا آنچه
در وجود مصاحبه گر و نویسنده یافت نمیشود « انتقال حس امنیت و همدلی و
دلسوزی برای مردم » است. مخاطبی که مصاحبه گر را از ابتدا « بدبین و منفی و
بهانه جو و متخاصم و آمادهء وارد ساختن ضربه های مهلک می یابد» به صراحت ِ
بیان و شهامت ِ گفتار ِ مصاحبه شونده ها نیز تردید میکند.
شکایت از بی اعتمادی و دامن زدن به بی اعتمادی !!!
« هراس » هرگز ایجاد اعتماد و احترام نمیکند و روشهای از پیش
محکوم کننده ، ارعاب آمیز و سرکوبگر حتی با نیت و قصد و هدف مثبت ، هیچگاه
به سرانجام نیک نخواهدرسید زیرا جامعه ای که نتواند به نویسنده اش ،
هنرمندش، وکیل و وزیر و رهبر و منتقد و انقلابی اش اعتماد کند ، بتدریج
پویایی خود را از دست داده و به خمودگی و یأس کشیده خواهدشد ، به آنچه هست
تسلیم شده و دیگر به دنبال حق طلبی و مبارزه نخواهدرفت.
آقای خوشدل در قسمتی با نام « آشنایی» در سایت خود از « بی
اعتمادی» سخنها گفته و شکوه ها نموده است. اما غافلست از اینکه خود مرّوج
بدبینی و بی اعتمادی است.
آقای خوشدل در بررسی مقولهء از خود بیگانگی ، بت سازی ،
قهرمان پرستی و.... از هرگونه مبالغه و هیجان و غلوّ و بزرگ کردن شخصیتها
انتقاد کرده و این شیوه را - به درستی - محکوم نموده است اما خود عملا"
مرتکب همان رفتار از جمله : دادن شخصیت کاذب به خویشتن ، گنده گویی و غلوّ
در تعریف ساختار شخصیتی خود و مبالغه در دانسته ها و بینش خویشتن است.
ایشان از خودش بت ساخته و خود را مصون از خطا و اشتباه دانسته و بعنوان
فردی که وظیفه اش مانیتور کردن دیگرانست ، به حکومت نمودن از روی ابرها بر
دیگران مشغول کرده است.
مجید خوشدل در مقاله اش نوشته است که :
[از آنجا که بخشی از وظیفه رسانه ای من
مانیتور کردن مصداقی (و دیگر کنشگران سیاسی و اجتماعی) در گردهمایی ها و
محفل های خصوصی تر است، می دیدم که منیّت ها و من ام زدن های او دارد شعاع
می گیرد و اشکال مخربی پیدا می کند].
آقای خوشدل ، که از کثیری فعالان و مبارزین سیاسی در طی دهه
های اخیر و خدای خود ساختهء آنها ، فریادها دارد و از خداپرستانی اینچنین ،
گله مندست ، درست مثل همان کسانی رفتار کرده است که در ظاهر به آنها
انتقاد دارد. مجید خوشدل از مبالغه و بزرگنمایی کیانوری و خمینی ومسعود
رجوی و غیره گلایه دارد، حال آنکه خود را نزد خود بالاتر و فراتر از تمام
سیاسیها میداند ( بخش « آشنایی» و مقدمه های مقالات و مصاحبه های ایشان را
بخوانید ! ). این روش ِ ایشان ، بجز ایجاد سرخوردگی در مردم و بویژه
جوانان داخل و خارج از کشور ، و بریدن از مبارزه ، حاصلی نخواهدداشت.
مجید خوشدل در قسمتی از نوشتهء خود تحت عنوان « سایه های
همراه» اشاراتی دارد به افرادی که با بزرگنمایی و گنده گویی از انسانهایی
عادی بت ساخته و سالها بعد همان بتهای خودساخته را به زیر تبر کشانده اند.
ضمن تایید و توافق با نظر ایشان مبنی بر واقعبینی و واقعگرایی
و عدم بزرگنمایی و بت سازی ، در رابطه با خروج از توهم ، لازمست عنوان
گردد که چنانچه کسی یا کسانی هر زمان متوجه خطاها و اشتباهات خود شوند ،
بسیار شایسته است که همان لحظه از خطای خود بازگشته و با اعتراف به
اشتباهات خود ، ضمن پوزش از مردم به جبران خطاهای خود بپردازند و این امر
نه تنها موجب سرافکندگی نیست بلکه نشانهء بلوغ و شعورِعالی سیاسی و تکامل و
روشن شدن مسیر مبارزات سیاسی است و برای مردم نیز قابل تقدیر و محترم. اما
چنانچه سایرین به هر بهانه و به هر شکلی انگشت اتهام بر آنها گذاشته و
طوری برخورد شود که گویی بازگشت از خطا و سیاستهای پیشین ، مساویست با
ابطال و از رده خارج شدن فرد سیاسی ، این شیوه ، حقیقتا" منزوی ساختن ،
ترور و جنایت سیاسی، و برای جامعهء ایران بسیار زیانبار و عملی ناپسندست که
متاسفانه در شیوهء نقد و تحلیل مجید خوشدل رگه هایی از به انزوا کشاندن
فعالین سیاسی بچشم میخورد و نه ایجاد انگیزه برای ادامهء مبارزه و تلاش
سالمتر و بیشتر و بهتر.
نیاز به تاکیدست که رسانه ای که نتواند اعتماد مخاطبین خود را
به سلامت گفتگو و مطالبش جذب نماید و تحت هر نام و با هر موقعیت ، چنانچه
قادر به ایجاد امنیت و باور و جذب همدلی و درک افکار و خواست مردم نبوده، و
حتی در میان « آشنایان » خود نیز از برقراری اعتماد و همدلی و همفکری عاجز
و بدتر از همه اینکه در تلاش برای تخریب شخصیتهای نجیب و موجه و تایید
شدهء اپوزیسیون باشد ، چگونه در بین اقشار مختلف میلیونی مردم داخل کشور
آنهم پس از 35 سال (که نود و نه درصد مردم ایران حتی بیشماری از سیاسیون
اپوزیسیون خارج از کشور نیز وی و رسانه اش را نمیشناسند) ،قادرست ایجاد
اعتماد نموده و باعث پیوند یافتن مردم درون با اپوزیسیون بیرون از کشور
گرددد؟
حقیقت اینست که متاسفانه آقای خوشدل در گفتگوهایشان این ذهنیت
را ایجاد میکنند که سایت گفتگو « سلاخ خانه» ایست که مصاحبه شونده بزودی
پوستش کنده شده و خونین و مالین در ملاء عام به معرض تماشا قرار خواهدگرفت.
این مشابه اعدامهای جنون آمیز رژیم در میادین شهرهاست و بشدتی بیشتر ایجاد
انزجار میکند.
مجید خوشدل متاسفانه در مقاله ای که درخصوص مصداقی نوشته ،
هدف مثبت مورد اشارهء خود را گم کرده و به انجام مراسم دادگاه پرداخته ،
خود قاضی و دادستان شده و بعد از محکوم نمودن ایرج مصداقی و صدور رأی، وی
را ( آنگونه که خود اغلب نام می برد ! ) درون « پوشه» ء از خودبیگانگی
قرار داده است. زهی تاسف از فقدان انگیزه های سالم و بدون پرداخت هیچ
تاوانی ، نشستن و به راحتی به دیگران اتهام زدن و تخریب نمودن و البته با
خط و نشان کشیدن و اولتیماتوم دادن .
یافتن هدف اصلی
بعنوان یک مخاطب جدید ، با خواندن مطالب آقای خوشدل در خصوص
ایرج مصداقی و گفتگوهای دیگرشان از جمله : ایران تریبونال دادگاه دوم و
انتقاد به خودمان نیز !؟ که مصاحبه با کریم قصیم است، متاسفانه بنظر میرسد
که آقای مجید خوشدل همزمان با موج حملات کوبنده و هتک حرمت به ایرج مصداقی و
دیگر منتقدین و همچنین مستعفیان شورای ملی مقاومت ، بناگاه به همنوایی و
همصدایی با حمله کنندگان به ایرج مصداقی پس از نامهء سرگشادهء مصداقی به
مسعود رجوی ، پرداخته و نقش دومحوری (چه بلحاظ خصومت و رقابت شخصی و چه
بلحاظ سیاسی و شراکت در دشمنی با منتقدین) را بازی میکند.
با مطالعهء اغلب مصاحبه های مجید خوشدل و بررسی عقاید و افکار
و نظرات مطروحهء وی، کاملا" بنظر میرسد که ایشان دچار« فرافکنی و پرتاب
صفات و ویژگیهای خود به پیرامون» است . تشبیه من از ایشان آنگونه که به
یکی از دوستانم نیز نوشتم با ذکر این نکته که بهیچوجه قصد توهین و اسائهء
ادب ندارم ، اینست که مجید خوشدل خیال میکند خداست و دارد در روز قیامت همه
را به سیخ میکشد !
( چنانچه آقای خوشدل از تشبیه اینجانب مکدرشوند ، پیشاپیش با نهایت احترام عذرخواهی میکنم).
آقای خوشدل در بند ث از مقدمهء مقالهء شان ، پرسیده اند که :
[ث- درک ما از «حکومت اسلامی ایران» و از «تغییرات ساختاری جامعه ایران» در سه دهه گذشته چیست؟]
در پاسخ به پرسش ایشان ، چنانچه حکومت اسلامی فعلی را حکومت و
نظامی دیکتاتور، سرکوبگر، تحمیلگر، تحمیقگر و ظالم تعریف کنیم ، یعنی
حکومتی خودبین و دیگر نبین ، متقابلا" خودمان بایستی برخلاف آن رفتار کنیم.
چنانچه ما هم دیکتاتور و بیرحم باشیم و رای و نظر دیگران را ارزش نگذاریم ،
چنانچه قصدمان سرکوب و نابود کردن داشته ها و ویران ساختن اندک ساخته ها
باشد ، آنگاه دیگر چه تفاوتی با حکومت جبار و ستمگر حاکم بر ایران داریم؟
کسی که نام مصاحبه گر ، خبرنگار ، نویسنده ، منتقد و تحلیلگر
را بر خود میگذارد بایستی فرهنگ آنرا دارا باشد، یک مصاحبه گر ، تحلیلگر و
یا منتقد چنانچه میخواهد نقد کند ، نقدش بایستی مفید و سازنده باشد ، نه
ویرانگر و نابودکننده و از هم پاشاننده ! یک منتقد درعین حال که انگشت روی
زخمها و ضعفها و نقاط منفی میگذارد باید نقاط مثبت و نکات مفید و نتیجه
گیری و راهکار نیز ارائه دهد. یک منتقد برای پرسش و بررسی و ساختن و آباد
کردن و روشنی بخشیدن به مسیر و کمک به مبارزان و بدلیل احساس تعهد ، وارد
صحنه میشود ، نه برای ضربه زدن به حرکت اصلی مردمی و نه برای آسیب رساندن
به افراد دلسوز و پرسشگر دیگری که دنبال پاسخ سوالات و حل معضلات و یافتن
راه چاره و نجات برای مردمند. صرفا" حمله و توهین بدون سند و مدرک و
اولتیماتوم دادن به رسوا ساختن در صورت نیاز ! در مرام ِ یک منتقد ورزیده و
دلسوز و متعهد نیست. اینگونه که مطلبی به کوبیدن سوژه پرداخته و خط به خط
دنبال افشاگری و رسوا ساختن باشد ، بی آنکه وی را فراخوانده و مخاطب اصلی
اش شخص یا سازمان خاصی باشد و بخواهد شخصیتی را نزد مردم خراب کرده و بشکند
، این نقد که نیست هیچ ، بلکه حتی همنوایی و همکاری و همیاری با
همانچیزیست که از آن * برآشفته و خشمگین است .
*( تداوم حکومت اسلامی )
چنانچه آقای خوشدل از این تداوم و استمرار 35 ساله که خون
مردم را به شیشه کرده ، عصبانی و ناراحت و در پی یافتن راه نجات برای مردم
ایران است – که بی تریدید همینگونه است – بایستی در مسیر روشنی بخشیدن به
کوره راههای فعالیتهای اپوزیسیون گام بردارد و نه در مسیر گره انداختن و
تاریکتر و پیچیده تر کردن مسائل و سرکوب و قلع و قمع مبارزان و آزادیخواهان
و کوشندگان راه استقرار حکومت مردمی و ترویج حس بدبینی و سوء ظن.
آقای خوشدل از نقش حاشیه ای – تبلیغی یافتن قشر دانشجو در
خارج از کشور گلایه دارد اما در عین حال به دانشجویان داخل و خارج از کشور
این امکان را نمیدهد که به اپوزیسیون اعتماد کنند. ایشان درجا ، کل
اپوزیسیون را ناخواسته تخریب میکند و میخواهد شخصیتهای صاحب نام ، سیاسیون
با سابقه و مطلع و مبارزین از دهه های گذشته طی دوران حکومت سلطنتی تاکنون
را از دور خارج نماید. با این حساب چنانچه افراد باتجربه و دارای بینش و
آگاهی عمیق و اعضای باسابقه و قدیمی سیاسی از رده خارج شوند ، جوانهای
دانشجو با تکیه به چه تجاربی و با مساعدت فکری ِ چه سیاستمدارانی و با
اعتماد به چه کتابها و آمار و ارقام و اسناد و اخباری میتوانند در صحنه های
سیاسی حضور یابند و به بخش سالم و کوشا و خیرخواه و مردمدوست اپوزیسیون
اعتماد کنند ؟ و اصولا" آیا مجید خوشدل گمان نمی کند که علت کنده شدن قشر
جوان و دانشجویان از متن فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی در خارج از کشور ،
همین رفتارها و گفتگوها و مصاحبه های افرادی همانند ایشان است که بذر
انفعال و انزوا بر زمین جامعهء ایرانی و افکار عومی ایرانیان پاشیده ، و
جوّ بدبینی و تخریب را دامن زده اند !؟؟؟
چنانچه هدف آقای خوشدل حراست و با چنگ و دندان حفظ کردن
انسانهای شریف جامعه است ، چرا همین انسانهای شریف از جمله ایرج مصداقی را
با حیله گریهای رسانه ای ( آنجا که میگوید : وجوه در حال شکل گیری، در پستو
مانده و غیرنمایان مصداقی ) و نادیده گرفتن آثار مثبت و ارزندهء مصداقی،
به زیر سوال و شک و تردید برده و سعی در تخریبش دارد؟
خوشدل مینویسد که :
[می دیدم که منیّت ها و من ام زدن های او
دارد شعاع می گیرد و اشکال مخربی پیدا می کند. و این دورانی بود که او با
تاکتیک ور رفتن و گیر دادن به آدمهای مختلف، می خواست سری در میان سرها
پیدا کند. تاکتیکی که در جوامعی نظیر جامعه ایران همیشه کارکرد داشته است.
در این مورد نیز هشدارها و راهنمایی هایم را از او و از اطرافیان نزدیک او
دریغ نمی کردم.]
جالب اینست کسی که نقدهای سازنده ، شفاف ، منطقی و پاکیزهء
ایرج مصداقی را « تاکتیک ور رفتن و گیر دادن به آدمهای مختلف » تلقی میکند و
آنرا "خواست سری در میان سرها پیدا کردن" میداند ، خود با زشت ترین روش ،
با ایراد و خرده گیری و « سوژه » ساختن از مصداقی ، راهی را میرود و هدفی
را دنبال میکند که مصداقی را به آن متهم کرده است !
بهمین دلیلست در بالا به این نکته اشاره کردم که مجید خوشدل
دچار« فرافکنی و پرتاب صفات و ویژگیهای خود به پیرامون» است و گویا در
برابر آیینه نشسته و خصوصیات خود را به دیگران منتسب می نماید !
مجید خوشدل نوشته که :
[در آن دوران به درستی نمی دانستم که چه
کسانی و در چه ابعادی در نگارش کتاب به مصداقی کمک کرده اند. با این حال
کمک های بی دریغ آدمهایی را از دور و نزدیک می دیدم و برخوردهای صاحب کتاب
را نیز با آنها. و این بخش آخر تا مدتها برای من با رنجی جانکاه همراه بود.
هشدار دادن های من نسبت به تغییرات رفتاری و شخصیتی مصداقی از
همین مقطع زمانی شروع شد. در کنار هشدار دادن ها اما هیچوقت کمک هایم را
از او دریغ نکردم و همیشه تلاش می کردم حامی فعالیت های مثبت او باشم. با
این حال در حاشیه و در ورای حرفها و نوشته های مصداقی می دیدم که او ظرفیت و
کاراکتر «قطب» شدن را دارد.]
حال آنکه ایرج مصداقی در مقدمهء کتابش از تک تک دوستان و یاران تشکر نموده . مصداقی اینگونه نوشته است :
« کمتر از يک سال پس از انتشار، "نه زيستن نه مرگ" ناياب شد.
پيشبينی چنين استقبالی، با توجه به حجم کتاب و مشکلات پخش حرفهای کتاب در
خارج از کشور، برای من دشوار بود. بخش عمده ی چنين موفقيتی را مديون
دوستانی هستم که به معرفی کتاب همت گماشته و در پخش آن مرا ياری رسان بودند
و جا دارد در همينجا از تک- تک ايشان قدردانی و سپاسگزاری کنم ».
خوشدل در بخشی دیگر از مطلبش عنوان داشته که:
[با اینکه خودِ من در شناساندن این کتاب
ارزنده به طیفی از فعالان سیاسی چپ در خارج کشور تلاش زیادی کردم، اما در
عین حال بدون استثناء به دوستان و مخاطبان یادآور می شدم که کتاب را با
دیدی انتقادی بخوانند. تمرکز من بیشتر روی خصائل شخصیتی مصداقی و شخصیت
«دوستان» او بود. انتقال این پیام به برخی از دوستان وقت و انرژی زیادی از
من گرفت؛ تلاشی که کماکان ادامه دارد.]
حقیقتا" تلاش مجید خوشدل برای ایجاد بدگمانی و تحریک بدبینی و سوء ظن مخاطبین نسبت به مصداقی، سوال برانگیزست ! :
[در حاشیه و در ورای حرفها و نوشته های مصداقی می دیدم که او ظرفیت و کاراکتر «قطب» شدن را دارد.]
حال آنکه هر انسان سلیم و باشعوری میتواند با خواندن مقالهء
ایرج مصداقی که در پاسخ به نامهء آقای ریحانی نگاشته شده ، به فروتنی و
تواضع، نجابت و پاکی و سلامت نفس و اخلاق و افکار والا و ظرفیت بالای
مصداقی پی ببرد.
نامهء مصداقی در جواب خواست آقای ریحانی در ایجاد انشعاب و
تشکل اپوزیسیون که آرزو و خواست بسیاری از دیگر فعالین مدنی و سیاسی بود ،
در لینک زیر قابل مطالعه است :
انشعاب و ایجاد تشکل؛ پاسخ به نامهی سرگشادهی آقای ریحانی
ایرج مصداقی
ایرج مصداقی : " آقای ع- ریحانی یکی از اعضای سابق مجاهدین
در نامهای خطاب به من ضمن ابراز لطف و محبت نکات و پیشنهاداتی را مطرح
کرده و خواهان اعلام انشعاب در سازمان مجاهدین از سوی من شده و آن را
مسئولیتی تاریخی خواندهاند تا «صد ها نفر زخم خورده از این سازمان و
متنفر از رژیم حاکم بر ایران» «در انتخاب بین دو شیطان به حال خود رها»
نشوند و مجبور به انتخاب یکی از این دو نشوند. و به درستی تأکید کردهاند «
حتما می شناسید انسانهای شریف و دردمندی را که به خاطر اینکه راهی جز
رژیم یا رجوی نمی شناختهاند به بی عملی و غربت و عزلت کشیده شده اند.
تعداد آنها کم نیست . »....."
" در پاسخ به آقای ریحانی و همهی دوستان و یا هموطنانی که
چنین انتظاری از من یا امثال من دارند بایستی بگویم تشکیل یک سازمان سیاسی
همچون تولد یک نوزاد یا موجود زنده نیازمند بستر مناسب و عوامل گوناگون
است. صرف ارادهی افراد در خلق آن کارساز نمیشود."
برخلاف آنچه که مجید خوشدل در پس و بیرون پرده سعی در انتقال
آن به مخاطبین دارد ، آنجا که بطوری مرموز از « کیش شخصیت و یا سقوط
احتمالی» ِ مصداقی ، صحبت میکند، و یا آنجا که به دروغ مدعیست که:
[واقعیتی ست که یکی از مشکلات مصداقی، اطرافیان و جامعه پیرامون او بوده است. آدمهایی که در شکل گیری شخصیت او نقش آفرینی کرده اند.]
مصداقی نه تنها دچار سقوط و کیش شخصیت نیست بلکه در پاسخ به پیشنهاد ریحانی ، با فروتنی نوشته است :
" از فقدان صلاحیت، توانایی، اعتبار و نفوذ من برای یک انشعاب و تشکیل یک سازمان موثر و کارآمد جدید که بگذریم، بایستی به این واقعیت نظر داشت که.............."
مصداقی نوشته :
" با تشکیل یک حزب و گروه در خارج از کشور نمیتوان برای
مشکلات جامعهی ایران از راه دور نسخهپیچی کرد. نمیتوان جنبشی را به وجود
آورد و مردم را به حرکت واداشت و رهبری آنها را به عهده گرفت."
" من معتقد به هیچ نوع مبارزهی کنترل از راه دوری نیستم. "
" اگر به گذشته نگاه کنید جنبش سیاسی در خارج از کشور هنگام
اوجگیری جنبش دانشجویی در سال ۷۸ و همچنین جنبش وسیع مردمی در سال ۸۸ به
وجود آمد و تجمعهای گسترده و خودجوش مردمی در این دو برهه خود را نشان
داد. این واقعیت نشاندهندهی آن است که در حال حاضر جنبش خارج از کشور
دنبالهی جنبش در داخل کشور است و حداکثر میتواند صدا و مطالبات آن را
پژواک دهد."
" از این گذشته من و کسانی که در سه دههی گذشته از
مجاهدین جدا شدهاند برای تشکیل یک سازمان تأثیرگذار در جامعه ایران «پیر»
هستیم. جامعه نیاز به خون و انرژی جدید دارد. ما نمیتوانیم
خودمان را با تحولات به روز کنیم. این از مقتضیات سن و سال و تغییر
نسلهاست. افرادی که دههی ششم زندگی خود را آغاز کردهاند برای ایجاد تحول
در جامعه کارساز نیستند. ذهن آنها به اندازهی کافی پویا نیست. آنها
بسیاری از واقعیتهای جامعه را نمیتوانند درک کنند. بعید میدانم تحول در
جامعهی ایران به اشکال سنتی صورت بگیرد."
" در هیچ یک از تحولات اجتماعی، افرادی با این سن و سال
پیشتاز نبودهاند . مصدق و هوشیمین به عنوان رهبران سیاسی داستانی جدا
دارند، نیروهای تشکیل دهنده انقلاب و جنبش را میگویم. من قصد عوامفریبی و هرز دادن انرژی و یا ارضای تمایلات شخصیام را ندارم."
" من «دن کیشوت» نیستم. در دنیای واقعی زندگی میکنم. می دانم نسل من و ما تنها میتوانیم تجربهمان را در اختیار نسل جدید، نسلی که میتواند تغییر ایجاد کند بگذاریم و نه بیشتر. به همین دلیل است که همهی کوششی که در یک دههی گذشته به خرج دادم انتقال تجربیاتم بوده است و نه بیشتر.از
همهی کسانی که طی ۵ دههی گذشته تجربه اندوختهاند دعوت کرده و میکنم،
سکوت را بشکنند، و آنچه را که از سر گذراندهاند با نسلهای بعدی در میان
بگذارند. تجربیات را نبایستی به گور برد. در دام توجیهاتی از این دست که تا
رژیم سقوط نکرده ناگفتهها را گفتن خطاست، نبایست افتاد. واقعیتها را
بایستی برشمرد تا از آنها درس گرفته شود. لازم است تاریخ کشورمان مستند
شود. زوایای ناگفته گشوده شود. حسن و قبحها برشمرده شود."
" به نظر من این بزرگترین خدمتی است که میتوان به
میهن و نسلهای آیندهی کشورمان کرد و نه تشکیل گروهی در کنار دیگر
گروهها و یا رقیب آنها. چنانچه قبلاً نیز در نوشتهها و
گفتگوهایم بارها مطرح کردهام من پس از جدایی از تشکیلات مجاهدین علیرغم
پیشنهادات متعدد نه به دنبال شرکت در یک جمع سیاسی دیگر بودم و نه خود در
صدد انجام این کار هستم و نه در آیندهی ایران به دنبال نقشآفرینی سیاسی
خواهم بود. "
" اگر مسعود رجوی مورد توجه جامعه و نسل جوان قرار گرفت و
رهبری یک جنبش را به عهده گرفت، نه لزوماً به خاطر توانمندیهای فردی و
شخصی که البته دخیل بود، اما قبل از هرچیز به خاطر انقلابی بود که پتانسیل
عظیمی را آزاد کرده بود. آن شرایط امروز مهیا نیست."
" امروز در دنیا نیز کسی نمیتواند نقش مارکس و یا لنین را به
عهده بگیرد حتی اگر به مراتب از آنها داناتر و توانمندتر باشد. آنها
محصول شرایط و زمانهی خود بودند و تکرار نمیشوند."
" مسئولیت تاریخی ما در قبال مردم و میهنمان در این
خلاصه نشده است که کاری کنیم تا «صد ها نفر زخم خورده از این سازمان و
متنفر از رژیم حاکم بر ایران» «در انتخاب بین دو شیطان به حال خود رها»
نشوند. اگر چه لازم است کاری کنیم که افراد مخیر بین انتخاب یکی از این دو
«گزینه» نشوند. اگر چه متأسفانه در سالهای گذشته تعدادی از
افراد در دافعهی شدید مجاهدین به رژیم نزدیک شده و روندی را طی کردهاند
که باب طبع مجاهدین بوده است؛ و بایستی جلوی آن را گرفت چرا که نزدیکی به
رژیم جفا به انسانیت است. اما در ارتباط با مسئولیت تاریخیمان، بایستی به
فراتر از این نگریست. "
" در دنیای اینترنت و فیس بوک و توئیتر و یوتیوب و تلفن دستی و
آی پد و آیفون و ... همه چیز بایستی دوباره تعریف شود، از رسانه و
ژورنالیست گرفته تا دکتر و محقق و حزب و سازمان و گروه و دسته. تعاریف سنتی
جواب نمیدهند."
" مبارزه با رژیم جدا از انتقال تجربهها و برشمردن
دلایل شکستها نیست. با تجربه اندوزی از شکستها میتوان زمینهی پیروزی
را فراهم کرد. "
ایرج مصداقی ۳ اکتبر ۲۰۱۳
اگرچه با نقل بخشهایی از پاسخ نامهء مصداقی به ریحانی ، دیگر
نیازی به پرداختن به مطالب مجید خوشدل باقی نمی ماند ، ولی توجه به بعضی
نکات مورد اشارهء آقای خوشدل در رسیدن به نتیجه گیری و یافتن هدف اصلی
ایشان، میتواند بسیار سودمند باشد.
آقای خوشدل مدعی ِ« سرشته شدن شخصیت غیرواقعی مصداقی» است ! وی مینویسد :
[به عقیده من عملکرد «دوستان» مصداقی در
رابطه با این کتاب و کتابهای دیگر او- و نیز خود او - بسیار مخرب تر از دو
گروه بندی مألوف بوده است. شاید باور اش سخت باشد، اما کم نبودند، آدمهایی
که کتاب [ها] ی مصداقی را نخوانده، با تعریف های اغراق آمیز از کتاب و
نویسنده، به تبلیغ هر دو می نشستند. این بخش از «دوستان» در سرشتن شخصیت
غیرواقعی مصداقی و توانایی های او نقش به سزایی بازی کرده اند.]
واقعیت اینست که برای ایرانیان بویژه نسل جوان ، کتابهای
خاطرات زندان ایرج مصداقی همچون گنجینه ای مستند و ارزشمند از تاریخ سه
دههء اخیر و یکی از اصلی ترین کتب مرجع در شرح و تبیین اتفاقات و جنایات
درون زندانها و شکنجه گاههای رژیم در دههء خونین شصت است که در سندیت و
واقعیت محض مطالب این کتابها هیچکس دلیلی در ردّ مطالب آن ارائه نکرده تا
جاییکه حتی سازمان مجاهدین خلق ایران که هم اکنون در بدنام کردن و توهین و
تهمت به منتقدین خود و در رأس آنها ایرج مصداقی تلاشی شبانه روزی و گسترده
را پیشهء خود ساخته ، تا چندی پیش از مبلغین و تاییدگران سرسخت و جدی ِ
کتابهای مصداقی بوده است. حال آقای خوشدل ، از قضا هماهنگ و همدوش و همنوا
با حمله کنندگان و دشمنان قدیم و جدید ایرج مصداقی بخصوص پس از نامهء
سرگشادهء مصداقی به رجوی، با ایجاد بددلی و بدگمانی در نحوهء تهیه و نگارش
کتابهای مصداقی ، بجز هدف ویرانگری هیچ هدفی را دنبال نکرده است.
مجید خوشدل در جایی دیگر ، از مجری صدای امریکا ایراد گرفته و این ایراد را به ایرج مصداقی وصل کرده و مینویسد :
[رسانه های ایرانی مقیم خارج در این پیوند
نقشی به مراتب عمیق تر و هولناک تر داشته اند. گاهی فکر می کنم، رسانه های
موجود نمک گیر میهمانان خود هستند:
« من پیش از آنکه با ایرج مصداقی روبرو شوم، ایرج مصداقی
را آدم تنومندی تصور می کردم که توانسته ده سال زندان ج . اسلامی را تاب
بیاورد...» (صدای آمریکا- بی پرده، بی تعارف)
گفتگوگری که «مصاحبه» اش را با جمله بندی بالا شروع کند، آیا
می شود انتظار داشت که هدف او از انجام «مصاحبه» آشنا کردن مخاطبان اش با
رگه هایی از واقعیت میهمان اش باشد؟ مصداقی و مصداقی ها در چند سال گذشته
در رسانه های ایرانی بارها حضور یافته اند؛ هر چه خواسته گفته اند؛ طولانی
هم گفته اند، اما هیچگاه از سوی فعالان رسانه ای مورد پرسش قرار گرفته نشده
اند.]
حال آنکه معلوم نیست گفتار مجری برنامه چه ربطی به مصداقی دارد؟
ولی مهمتر از همه ، در تکذیب ادعای واهی مجید خوشدل در رابطه
با مورد پرسش قرار نگرفتن فعالان سیاسی و بطور اخص ایرج مصداقی ، همین
نکته کفایت میکند که آنهایی که چه از طریق سایت پژواک ایران و چه از طریق
مسنجرهای مختلف یا ایمیل ، با آقای ایرج مصداقی در ارتباط هستند همگی شاهد
و گواه اینند که مصداقی همواره پاسخگوی نامه ها ، انتقادات و سوالات
مخاطبین خود بوده است. حال از آنجایی که اغلب مخاطبین پژواک ایران و سایت
رسمی ایرج مصداقی در داخل ایران هستند ، متاسفانه قادر به اثبات علنی و
رسمی این گواهی نیستند.
مضافا" اینکه : آقای مصداقی اغلب در تماسها و ارتباط داخل
کشوریها با ایشان، بویژه با آغاز حملات جنون آمیز برخی از پیروان رجوی و
تهاجمات اینترنتی به وی و هنگام خواست بسیاری از دانشجویان و همفکران و هم
اندیشان ایشان برای نگاشتن مطلبی در دفاع از وی ، او همواره مانع حمایت
دوستانش از خود شده و مدام به حفظ امنیت و عدم دخالت در جنجالها و
درگیریهای اینترنتی تاکید داشته است. بعنوان نمونه ایشان دریکی از مکاتبات
نوشته است که :
من حتی راضی نیستم تو با من تماس بگیری که مبادا مشکلی برات
ایجاد بشه. نه به تو به بقیه هم میگم. همه تلاش من در طول سالهای گذشته به
ویژه ۶ ماه گذشته در رابطه با .... و ... بقیه هم این بوده که در دفاع از
من چیزی ننویسند. خودشون رو بی خود به خطر نیاندازند و ...
(*نقطه چینها ، اسم بود که من اسم را بدلیل امنیتی حذف نموده ام )
این توضیح ، جوابیست به ادعای دروغین دیگری از مجید خوشدل ، آنجا که میگوید :
[ ... به مرور زمان مصداقی یاد گرفته است که
از دیگران بخواهد برای اش بنویسند؛ اسمی از آنها قید نکند و در پروسه ای
به این رفتار نیز عادت کند.]
در جایی دیگر ، خوشدل مینویسد که :
[تصور کنید، آدمی از آن سوی دنیا مقاله ای می نویسد که در آن انتقاد کوچکی به مصداقی کرده است. هر رسانه، از جمله «پژواک ایران» حق انتخاب دارد که این متن را منتشر کند یا نکند؛
انتخابی که ابزاری باشد یا حرفه ای. اما بسیار غیرانسانی؛ غیراخلاقی و
ریاکارانه است گذاشتن متنی بر پیشانی این رسانه به نام «پژواک ایران» در
انتقاد به این نوشته (و نوشته های دیگر). متنی که آدمهای زیادی می دانند که
جز مصداقی شخص دیگری آنها را نمی نویسد.]
مجید خوشدل در آغاز پرداختش به مصداقی ، مدعیست که :
[ ناگفته نگذارم، چون در زندگی اجتماعی ام
با هیچ آدمی وارد «داد و ستد»ی نشده ام که دامن ام را آلوده کند، نیز در
فعالیت رسانه ای استقلال ام را به هر قیمتی حفظ کرده ام، بر این باورم که
«رعایت کردن چپ و راست مسائل» توهینی به شعور انسانها و اخلاق انسانی است؛
حتا اگر سوژه این مجموعه ایرج مصداقی باشد.]
اما شگفتی اینجاست که پس از نامهء سرگشادهء ایرج مصداقی به
مسعود رجوی تحت عنوان گزارش 92 و با اوج گیری حملات زشت و زنندهء پیروان
رجوی به منتقدین ِ سازمان مجاهدین، بویژه پس از استعفای کریم قصیم و
محمدرضا روحانی از شورای ملی مقاومت ، بصورت پنهان و آشکار، تعدادی از
شخصیتهای سیاسی مطرح یا غیرمطرح ، یکباره در منگنهء « انتخاب » قرار گرفتند
! انتخاب بین مجاهدین و منتقدینش.
از افراد ، بطرق گوناگون دعوت شد ( و دعوت میشود ) که به
جناح مخالفین ِ « منتقدین به سازمان مجاهدین» بپیوندند و از نویسندگان
سیاسی خواسته میشود که در راستای اهداف رجوی ، فلان اشخاص منتقد و فلان
سایت منتقد را تحریم نمایند. « از ما بهتران » !!! فعالین و سیاسیون را در
مرز انتخاب قرار داده و با تهدید و تقسیم جناح « خودی و غیر خودی» خواستار
تهاجم کور و سبعانه به منتقدین میگردند. در این میان تعدادی نیز از فرصت
بهره جسته و برای گره گشایی عقده های خود و برای مطرح ساختن خویش ، شروع
کردند به « از آب گل آلود ماهی گرفتن».
البته اگرچه نامهء سرگشادهء ایرج مصداقی به مسعود رجوی که
حاوی سوالات بیشماری از ایرانیان در طی سالهای متوالیست ، از ابتدا بی پاسخ
ماند و سریع مورد حمله و تهاجم قرار گرفت ولی توانست ماهیت افراد زیادی را
روشن سازد. سبد خواستها و هدفها در حجم و طرح و جنس، روشنتر شد و توانست
عدم تفاوت ارتجاع غالب و ارتجاع مغلوب را از نظر ابعاد فکری و برخوردها و
واکنشها در عرصهء عملی به اثبات برساند. طوفات توهین و تهمت و افترا و
حملات سبعانه از سوی پیروان رجوی به منتقدین رجوی و در رأس آنها به مصداقی ،
یادآور همان کشتار دههء خونین شصت توسط پیروان خمینی است. حال آنکه پاسخ
منطقی و مستدل به نامهء ایرج مصداقی ، میتوانست گره گشای بسیاری از معضلات و
عقبماندگی سه دههء اخیر باشد ( آنچه که مجید خوشدل در کلام، جویا و خواهان
آن ، اما در عمل به تعویق اندازندهء آنست). مصداقی سوالاتی که برای خیلی
از ایرانیها مطرح بوده را بصورت کتبی جمع آوری و عنوان داشته بود. تجارب و
نظرات خود را بر اساس واقعیتها نوشته و خواستار پاسخگویی به سوالات و
انتقادات به عملکردهای سازمان و شورای رجوی بود. دوران خفه کردن و بستن
دهنها و شکستن قلمها گذشته است. با طرد ، تحریم ، اتهام ، فحاشی ، هتک حرمت
و ارعاب ، نمیتوان از پاسخگویی گریخت. هر کسی در قبال رفتارش بایستی
پاسخگو باشد و هرچه مقام افراد بالاترست تعهد و مسئولیت آنها در قبال
پاسخگویی به مردم نیز بیشتر میشود.
بد دلی های خوشدل ادامه دارد
آقای خوشدل در بخشی از نوشتهء خود منکر آنست که در فردای
آزادی ایران تمام طیفها و دسته بندیهای سیاسی و عقیدتی بایستی بتوانند با
هم در نهایت درک و تفاهم و صلح و آرامش زندگی کنند. خوشدل با بددلی تمام ،
افکار پنهان خود را اینچنین آشکار ساخته :
[آدمهایی از گروه بندی هایی که صد من سریش نیز آنها را به هم وصل نمی کند.]
مجید خوشدل در قسمتی دیگر از مطلبش مینویسد :
[من در چند سال اخیر نام این صفحه طراحی شده
را در نامه ها و نوشته های داخلی طور دیگری غیر از «پژواک...» نمی توانم
بنویسم. دست و دل ام نمی رود که پسوند «ایران» را در کنار «پژواک» قرار
دهم. چون هم بی مسما است و هم نقص غرض است.]
در اینجا مایلم بخشی از اولین ایمیلم در سال 2009 به ایرج مصداقی و پاسخ ایشان را کپی کنم :
From:
Date: 2009/7/13Subject: سپاس و تشکر
To: irajmesdaghi@yahoo.com
Date: 2009/7/13Subject: سپاس و تشکر
To: irajmesdaghi@yahoo.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر