رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج
اسماعيل نوریعلا
اسماعيل نوریعلا
پيش زمينه
پرسشی که اين روزها در بين بخشی از اپوزيسيون سکولار دموکراتی
که توانسته اند با يکديگر به گفتگوهای سازنده بنشينند مطرح است به رابطهء
بين خارج و داخل بر می گردد: آيا لازم است که بين خارج و داخل ارتباط
برقرار باشد؟ آيا اين ارتباط چگونه شکلی می تواند داشته باشد؟ ادغام يکی در
ديگری؟ حفظ استقلال و کوشش برای يافتن راه های همفکری و همکاری؟.. و آيا
بين داخل و خارج فاصله و تفاوتی وجود دارد؟
توجه کنيد که من، در مورد همهء اين پرسش ها، به کوشندگان
سکولار دموکرات خارج کشور اشاره دارم، چرا که بخش های ديگر اپوزيسيون حکومت
اسلامی هيچگاه از داشتن اين رابطه محروم نبوده اند؛ هم به دلايل
ايدئولوژيکی که برخی را وا می دارد تا، در عين ادعای سکولار دموکرات بودن،
با «انحلال طلبی» مخالفت کنند، و هم به دليل بی خطر بودن اکثر اينگونه
ارتباطات و تماس ها به دليل همريشه بودن جريان «اصلاح طلبی» در حاکميت
مستقر بر کشور، با وجود همهء اختلافاتی که جناح های حکومتی با يکديگر
دارند.
اين امر، بخصوص پس از کاهش شعله های «جنبش سبز» و آغاز روند
خروج اصلاح طلبان از ايران، همراه با پشتيبانی وسيع مالی آمده از داخل کشور
و يا توليد شده در خارج، شکل گسترده تری بخود گرفته است؛ بطوری که می توان
گفت که هم اکنون، علاوه بر وجود «لابی ها» ئی که از جانب کل حکومت اسلامی
پشتيبانی و تقويت می شوند، جريان اصلاح طلبی در اکثر شهر های خارج کشور عضو
و هواخواه و گوينده و مفسر دارد و بين داخل و خارج شان نيز ارتباط در وسيع
ترين شکل ممکن برقرار است. حتی می دانيم که بين اين دو پاره از جريان
اصلاح طلبی، با کمک اينترنت و وسائل ارتباطی ديگر، جلسات و کنفرانس های
متعددی برگزار می شود. همچنين فرارسيدن موعد انتخابات در داخل کشور همواره
نمايشگر فعال شدن اجزاء جريان اصلاح طلبی در خارج کشور بوده است و اخيراً
نيز جريان مذاکرات ژنو بين حکومت اسلامی و کشورهای 1+5 همين وضعيت را آشکار
ساخته است.
در عين حال، جريان اصلاح طلبی توانسته است، با جلب همکاری
بيشتر نيروهای چپ نما، بصورت حلقهء ارتباطی اين نيروها با داخل کشور عمل
کند؛ بطوری که اغلب بيرون آمدگان از مرزهای رسمی کشور به همهء کنفرانس ها و
گردهمآئی های اينگونه جريانات دعوت شده و در آنها سخنرانی کرده و اهداف
مشترک خود با ميزبانان را بيان می دارند و مورد تأييد اين جريانات نيز قرار
می گيرند.
وضعيت در اردوگاه انحلال طلبان
متأسفانه، جريانات «سکولار دموکرات انحلال طلب خارج کشور»
هنوز دارای رابطه ای قابل رد زنی و در عين حال مؤثر با داخل کشور نيستند و
غيبت اين ارتباطات اکنون بصورت مشکل اصلی مبارزهء سکولار دموکرات ها با
حکومت اسلامی و انحلال آن به سود استقرار يک حکومت دموکرات و سکولار در
ايران در آمده است.
طرفه اينکه اين غياب را نمی توان به فقدان يا کوچکی نيروهای
سکولار دموکرات انحلال طلب در داخل کشور منسوب کرد. همهء شواهد، از شرکت
مردم در انتخابات گرفته تا آنچه هائی که در فيس بووک و وبلاگ ها و ای ميل
ها و نامه ها و تلفن ها می آيند، حکايت از آن دارند که ايران کشوری است دل
زده از حکومت اسلامی و آرزومند رسيده به حقوق مندرج در اعلاميهء فراگير
حقوق بشر سازمان ملل و، در نتيجه، نمی توان جريانات اصلاح طلب را نمايندگان
اکثريت مردم ايران دانست. در اين ميان شرکت قابل اعتنای مردم (و نه بخش
بزرگی از دارندگان حق رأی) در انتخابات اخير، که حاصل اش بقدرت رسيدن ظاهری
نيروهای اصلاح طلب شده، نه به علت علاقهء مردم به اين جريان که بر اثر
ناچاری و فقدان هرگونه بديل سکولار دموکرات است. در چنين فقدانی مردم
ناگزيرند، با محاسبهء سود و زيان بقدرت رسيدن اصلاح طلبان، که قصد واقعی
شان تعمير خرابی های ساختار رژيم و طولانی کردن عمر آن است، در انتخابات
شرکت کنند يا نکنند.
ضعف و پراکندگی در صفوف نيروهای سکولار دموکرات داخل کشور هم
امری فهميدنی است. بويژه سرکوب دائم و شديد حکومت در مورد نیروهای سکولار
دموکرات انحلال طلب مانع و عايق ايجاد همبستگی سياسی و شکل گرفتن احزاب و
نهادهای مدنی شده است.
تغييرات اخير
با اين همه، بخصوص در شش ماه اخير، قدم هائی در راستای
شناسائی و تماس با نيروهای سکولار دموکرات داخل کشور (که انحلال طلبی برخی
شان هنوز زير سئوال است) برداشته شده و به نظر می رسد که، در پساپشت نمايش
«فضای باز سياسی» که دولت روحانی بپا کرده، می توان اميدوار بود که لااقل
ديالوگی بين سکولار دموکرات های داخل و خارج برقرار شود.
من، از زمانی که سايت سکولاريسم نو را براه انداختم در پی
اينگونه ارتباطات بوده ام. و در اين رابطه بد نيست به برخی از تجربه ها و
نام ها نيز اشاره کنم. مثلاً، گفتگوهای مفصل من با آقايان مهندس حشمت
طبرزدی و مهندس کورش زعيم در واقع نوعی کنجکاوی در مورد نيروهای سکولار
دموکرات داخل کشور بوده است؛ چرا که اين دو تن با بی پروائی بيش از ديگران
در راستای گفتگو با سکولار دموکرات های خارج کشور گام برداشته اند. هرچند
که در مرداد ماه گذشته آقای مهندس زعيم ترجيح داد که به کنگرهء «اتحاد برای
گسترش دموکراسی» (که تمايل به تقويت اصلاح طلبان داخل کشور دارد) پيام
بفرستد و در آن منکر ضرورت مطرح کردن سکولاريسم در کنار دموکراسی شود، اما
آقای مهندس طبرزدی ترجيح داد طی نامه ای با مواضع آن «اتحاد» مخالفت کرده و
پيام جالبی را برای کنگرهء سکولار دموکرات های ايران بفرستد. بدينسان می
توان تاثیر خط کشی های بيرون از ايران را در عملکرد رهبران سکولار دموکرات
داخل کشور نيز مشاهده کرد.
البته در اين ميان لازم است که به فرستادن پيام هائی از جانب
آيت الله بروچردی (که هنوز در زندان است)، خطاب به سکولار دموکرات ها نيز
اشاره کرد که اين عمل، حتی آنجا که زبان غليظ مذهبی همراه می شود، قابل
توجه و احترام است، بی آنکه شاهدی بر گسترش چشم گير فکر سکولار دموکراسی در
بين قشر دينکاران باشد. اکثر آنها هنوز در خواب غفلت اند و از شعله ای که
برافروخته اند خبر ندارند.
آقايان مهندس امير انتظام، دکتر محمد ملکی و محمد نوری زاد هم
(با وجود حضور بارز تفکر عناصر سکولار دموکرات در سخنان و نوشته هاشان)
هنوز رغبت چندانی برای ايجاد ارتباط با نيروهای سکولار دموکرات خارج کشور
از خود نشان نداده اند.
در اين ميان نقش محوری آقای مهندس طبرزدی قابل توجه است.
ايشان چند سال پيش، قبل از رفتن به زندانی بلند مدت، آقای دکتر حسن ماسالی
را بعنوان نمايندهء «جبههء دموکراتيک ايران» معرفی کردند؛ اما زندانی شدن
خودشان و کم کاری ياران شان موجب شد که حضور نمايندگی اين جبهه در خارج
کشور پر و پائی نگيرد. سپس، با پيدايش نهادی (البته غيرقانونی از نظر حکومت
اسلامی) به نام «همبستگی برای دموکراسی» که از همکاری بخشی از اعضاء جبههء
دموکراتيک ايران و جبههء ملی ايران بوجود آمده بود و سپس با خروج آقای
عباس خرسندی، يکی از فعالان سياسی زندان کشيده و عضو شورای مؤسس «همبستگی»
از ايران، و دعوت ايشان از فعالان سياسی سکولار دموکرات خارج کشور برای
ايجاد شاخهء «همبستگی» در خارج کشور، اميد آن می رفت که کار به رابطه ای
سازنده مابين نيروهای سکولار دموکرات داخل و خارج کشور تبديل شود که
متأسفانه، علاوه بر وجود برخی اختلاف نظرها که به آن خواهم پرداخت، در گير
شدن آقای خرسندی در مشکلات مختلف زندگی و مهاجرت موجب آن شد که آن شاخه
بوجود نيايد و حضور «همبستگی» در خارج کشور بصورتی کارا متحقق نشود.
مشکل نوع ارتباط و يک نظر شخصی
اما در همان روزهائی که آقای خرسندی (در آن زمان مقيم کردستان
عراق و هنوز به آلمان نرفته) سرگرم ايجاد شاخهء «همبستگی» در خارج بودند و
در اين زمينه جلسات اينترنتی متعددی را برگزار می کردند، که من نيز در چند
تائی از آنها حضور داشتم، پرسش مهمی که پيش آمد به نوع رابطهء داخل و خارج
در زير سقف «همبستگی» مربوط می شد. پرسش اين بود که آيا شاخهء خارج کشور
«همبستگی» تحت رهبری داخل کشور فعاليت می کند و يا مستقل و خودمختار است؟
اين پرسش در چند سالهء اخير همواره مطرح بوده و بر هر تلاشی برای ربط دادن
داخل و خارج سايه افکنده است.
نظر آقای خرسندی تابعيت خارج از داخل بود، حال آنکه من اين
تابعيت را برای برقراری ارتباط بين داخل و خارج سم مهلک ارزيابی می کردم.
همين اختلاف، به اضافهء اختلاف نظرهای ديگر، موجب تعطيل اين کوشش شد، هرچند
که از ان پس نيز شخص آقای خرسندی در همهء فعاليت های سکولار دموکرات های
خارج کشور حضور داشته، پيمان نامه ها و بيانيه ها و اعلاميه های گروهی آنان
را امضاء کرده و دوشادوش همرزمان سکولار دموکرات خود گام برداشته اند. با
اين همه طولانی شدن اقامت ايشان در خارج، و نداشتن رابطهء ارگانيک و قابل
اعلام با داخل، موجب آن گشته است که اکنون ايشان نيز بصورت يک شخصيت سکولار
دموکرات خارج کشور درآيند.
حال، بر اساس همهء آنچه نوشتم می توانم به تشريح و مدلل ساختن
نظر و موضع خود و نيز پاسخم به پرسش های صدر مقاله، برسم و در ابتدا به
اين ايراد گستردهء برخی از نيروهای سکولار دموکرات بپردازم که معتقدند
اصلاً تفکيکی بين داخل و خارج وجود ندارند.
من در اين مورد با اين منتقدين همنظر نيستم و معتقدم که: نيروهای سکولار دموکرات داخل و خارج کشور از چند نظر با هم متفاوتند:
نخست اينکه «ميدان عمل» اين دو نيرو شبيه هم نيست. در ايران
نيروهای سکولار دموکرات رسماً معاندان رژيم ضد سکولار دموکراسی محسوب شده و
يا سرکوب می شوند و يا پرونده هاشان در حالت تعليق نگاه داشته شده و حوزهء
«عمل» شان را تنگ می کنند. مثلاً، هفتهء پيش، آقای دهقانپور از برنامهء
افق تلويزيون صدای امريکا، موفق شد برنامه ای را با حضور شاهزاده رضا پهلوی
(خارج کشور)، آقای منصور اسانلو (کوشندهء تازه به خارج کشور آمده) و آقای
حشمت طبرزدی (در داخل کشور) برگزار کند که از نظر من، در حوزهء ارتباط دو
سوی مرز سکولار دموکرات ها، حادثه ای سياسی محسوب می شد. در اين برنامه
بخوبی می شد ديد که بين مضمون و محتوا و فرم و زبان بکار گرفته شده در سخن
گفتن شرکت کنندگان شکافی وجود دارد که تنها شجاعت مهندس طبرزدی بر آن پل می
زند؛ هرچند که ايشان نيز ناگزير شد، با اشاره به اينکه خروج شان از سکوت
اجباری رسانه ای، و شرکت شان در آن برنامه، تا حدی مديون تعويض دولت احمدی
نژاد با دولت آقای روحانی است، که پرداختن به اين مطلب خود قابليت گشايش
بحث ديگری را دارد که جايش در اين مقاله نيست.
دو ديگر، بايد احتمال بروز حوادث ناگوار در داخل کشور را در
نظر داشت. مثلاً، روشن است که انسان ساخته شده از پوست و گوشت و استخوان
ممکن است در زير فشار بشکند. در اين قاعده بين سکولار و غيرسکولار، دموکرات
و غير دموکرات، انحلال طلب و اصلاح طلب فرقی نيست، اما تفاوت خارج و داخل
در اين مورد تفاوت زيستن در آزادی و زندگی کردن در ارعاب و سرکوب است. اين
امر موجب می شود که خارج کشور نبايد تابع داخل کشور باشد. يعنی، اگرچه
سکولار دموکرات های داخل کشور قهرمانانه زندگی و جان خود را فدای پاسداری
از عقايد خود کرده اند اما، از آنجا که انديشهء سکولار دموکراسی در پی
قهرمان پروری و قهرمان سازی نيست، خارج کشوری ها مجبورند که الزامات وجود
سرکوب را در داخل کشور در نظر گرفته و بر اساس آن عمل کنند.
سه ديگر، مسئلهء تفاوت نوع محاسبه برای عمل سياسی از درون و
محاسبه به همان منظور در خارج است. اينکه هيئت پارلمانی اروپا به تهران می
رود و در سفارت يونان با خانم نسترن ستوده و آقای جعفر پناهی ملاقات می
کند، احتمالاً در محاسبات داخل کشوری يک گشايش پيروزمند محسوب می شود و
چنين به نظر می رسد که اروپا وجود اپوزيسين سکولار دموکرات در داخل کشور را
به رسميت شناخته است. اما ما، در خارج کشور، مجبوريم ملاحظاتی از اين دست
را در نظر بگيريم: 1) هدف ديدار اين هيئت پارلمانی چه بوده؟ 2) اين هيئت در
تهران، سوای ملاقات با اين خانم و آقا، چه ملاقات هائی داشته و چه نظرهائی
را ابراز کرده است؟ 3) علت انتخاب اين دو نفر از ميان خيل سکولار دموکرات
های داخل چه بوده است؟ 4) رابطهء اين سفر با مذاکرات ترکمانچای ژنو چيست؟
5) و نتيجه گيری هائی که از اين ملاقات در سطح خارج کشور می شود چيست. اين
پرسش ها بر زمينهء اين واقعيت مهمتر می شوند که دعوت کننده از هيئت
پارلمانی اروپا مجلس سورای اسلامی بوده که نسبت به اين ملاقات اظهار بی
اطلاعی و اعتراض کرده است و در نتيجه آشکار می شود که دست ديگری (احتمالاً
در بيت رهبری و وزارتخارجه) امکان اين ملاقات را فراهم کرده است. از نظر من
در خارج نشسته اين ملاقات بصورت جزئی از يک سناريوی وسيع تر در می آيد که
هدف اش تبرئهء حکومت اسلامی در زمينهء حقوق بشر است. هيئت اروپائی در پی
تفاهم ژنو به ايران می رود تا جاده را برای افتتاح باب معاملات آينده باز
کند و برای مصرف داخلی خود در اروپا بايد ثابت کند که حکومت اسلامی از خر
شيطان پائين آمده و به اصطلاح «آدم شده» است. پس در مجلس شورای اسلامی به
تحسين «پيشرفت های زنان» می پردازد و در ملاقات با دو «ناراضی»ی سرشناس
ايرانی نشان می دهد که دولت روحانی نه تنها اينگونه مبارزان را از زندان
بيرون می آورد بلکه امکان ملاقات شان را با هيئت اروپائی (به رغم اعتراض
بنيادگرايان) فراهم می آورد. بدينسان، از نظر من سکولار دموکرات انحلال طلب
نشسته در خارج، خانم ستوده و آقای پناهی، شايد بصورتی ناخواسته، بازيچهء
دست کارگردانانی می شوند که قصد دارند جهان را در مورد ماهيت حکومت اسلامی
به فريب بکشانند.
می توان اين فهرست را همچنان ادامه داد اما فکر می کنم همين
مقدار کافی باشد تا دلايل مرا در مورد ضرورت استقلال خارج از داخل، در عين
مراقبت دائمی خارج نشستگان از اعمال داخل کشوری ها، روشن کند.
به اعتقاد من، خارج کشوری ها رهبران داخل کشوری نيستند اما
رفيق مشفق آنان محسوب شده و وظيفه دارند تا اعمال آنها را، با رعايت کمال
دوستی و احترام متقابل، به نقد بکشند؛ با اين اميد که اين روند انتقاد
درونی جنبش سکولار دموکراسی موجب ناراحتی و دلخوری داخل کشوری ها نشود. بهر
حال، اين واقعيتی است که اصل آنانی هستند که در خط مقدم جبههء سکولار
دموکراسی با حاکميت ضد حقوق بشری مستقر بر کشورمان مبارزه می کنند و شعله
های اميدوار کنندهء مشعل اين جبهه را روشن نگاه می دارند و، در اين وضعيت،
می توانند فکر کنند که دوستان همدل و همفکرشان در خارج کشور در کنار گود
نشسته و به آنها فرمان «لنگ اش کن!» می دهند. حال آنکه مسئله به هيچ وجه
چنين صورتی ندارد و توقع ما در خارج کشور آن است که اين ياران از زندگی و
جان گذشته واقعيت همدلی سکولار دموکرات های خارج کشور را با خود دريابند و
در تصميم گيری دربارهء رفتارها و گفتارهای خود گوشهء چشمی نيز به تحليل های
آنان داشته باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر