به مناسبت سی و دومین سالگرد قیام سربداران در آمل
تاریخ ثابت کرد که نوکر امپریالیسم کیست!
قریب به سی سال پیش هنگامی که رفیق بهروز فتحی، از اعضای رهبری اتحادیه کمونیست های ایران (سربداران) و از قیامگرانِ آمل، در اسارت و تحت شکنجه های وحشیانه رژیم جمهوری اسلامی قرار داشت در پاسخ به بازجویان و شکنجه گرانش که به قیام مسلحانه سربداران تهمت «آمریکایی» بودن می زدند گفت:
«تاریخ ثابت می کند که چه کسی نوکر امپریالیسم است!»
برای کمونیست های انقلابی ای که قیام سربداران را سازمان داده و رهبری کردند روشن بود که "ضدامپریالیسمِ" مرتجعین اسلامی حاکم بر ایران هیچ نیست مگر تحمیل شکلِ دهشتناک ترِی از همان نظام ستم و استثمارِ شاهنشاهی که با تاریک اندیشی و استبداد دینی همراه شده است. عمر سی و چند ساله جمهوری اسلامی اثبات کرد که اسلام گرایان حاکم در ایران هرگز پا را از چارچوبه ی نظام سرمایه داری امپریالیستی فراتر نگذاشتند. این واقعیت که ریشه های ایدئولوژی و برنامهی اجتماعی جمهوری اسلامی به اعماق تاریخ در 1400 سال پیش بازمی گردد در تضاد با آن نبود که کلیت حیات اقتصادی ایران را در شبکهی جهانی نظام سرمایه داری امپریالیستی حتا عمیقتر از رژیم شاه ببافد و با فوق استثمارِ زندگی هفتاد و چند میلیون نفر مردم ایران، ثروت های افسانه ای نصیب نظام امپریالیستی کند. این رژیم، در پس هیاهوی "ضد امپریالیستی"اش بندناف خود را با نظام جهانی هرچه محکمتر کرد و امروزه تلاش دارد تا به صورت آشکارتری وارد اتحاد و همبستگی با قدرت های امپریالیستی شود تا مبادا شریان های حیاتی پیوندش با نظام جهانی سرمای هداری قطع شود.
به واقع: تاریخ ثابت کرد که چه کسانی نوکران امپریالیسم هستند!
"ضد امپریالیسم" جمهوری اسلامی، از یک سو چانه زنی با قدرت های امپریالیستی برای تحکیم موقعیت قشرهای اسلام گرای طبقه ی سرمایه داران کمپرادور-فئودال در ایران بوده است و از سوی دیگر تحمیل ایدئولوژی، اخلاق، فرهنگ و ارزش های منسوخ اسلامی بر جامعه در تقابل با ایدئولوژی و ارزش های منسوخی که رژیم شاه با کمک امپریالیست ها بر جامعه تحمیل کرده بود. این ضدیت، ضدیتی سراسر ارتجاعی بوده است و حاکمیتِ رژیم تئوکراتیک، حاکمیت رژیمی که دین و دولت را ادغام کرده است از عوامل اصلیِ انحطاط و قهقرای بی سابقه در روابط اجتماعی میان مردم از جمله تشدید ستم بر زن و رواج ارزش ها و فرهنگ کهنه و گسترش خرافه و جهل بوده است.
جمهوری اسلامی نظام خود را با سرکوب خیزش زنان علیه تحمیل اخلاق و سنن اسلامی، سرکوب جنبش های عادلانه ملل تحت ستم ایران در خوزستان و کردستان و ترکمن صحرا، با یورش به آزادی تفکر و خلاقیت هنری و جوشش انقلابیِ کارگران و زحمتکشان ایران شروع کرد و با کشتار پیشروانِ آگاهِ جامعه در زندان ها آن را تحکیم کرد. علیه چنین رژیمی بود که در سال 1360 اتحادیه کمونیست های ایران به مردم فراخوان خیزش و قیام برای سرنگونی آن را داد و در همین رابطه و در بیانیهی آبان ماه سال 60 سربداران نوشت:
ای مردم ایران! ... جمهوری اسلامی، خمینی و دارودسته اش چیزی جز یک دستگاه فساد و زور و قلدری آخوندی نیست. خمینی دغلکار رژیم مطلقه سلطنتی را در شکل و شمایل مذهبی و بر تلی از بدن های متلاشی شده جوانان انقلابی ما بار دیگر احیاء کرده است. حکومت شلاق و چوبهی اعدام خمینی و شرکاء، روزی نیست که خون صدها جوان و نوجوان، زن و مرد و حتا فرزندان خردسال مردم را به زمین نریزد. صدای گلوله همچنان از زندان ها و بازداشتگاه های فراوان جمهوری اسلامی به گوش می رسد.... آشوب و شرارت خمینی و دارودسته اش ملت را به عزا و کشور را به سوی اضمحلال و ازهم پاشیدگی کامل کشانده است. حکومت جهل و خودپرستی و خیانت این پیر روباه متقلب، صنعت و کشاورزی و علم و فرهنگ ملی را به حال رکود و افول کشانده و آسایش و امنیت فردی و اجتماعی را در میهن ما به یک باره از میان برداشته است. ... ای رفیقان کارگر و ای برادران و خواهران رنجبر درهمه شهرها و روستاها!.... یکدل و متحد به پا خیزید! از توپ و تشر توخالی و تیر و تفنگ پوشالی مشتی اشرار و اوباش بی آبرو نهراسید. خیمه و بارگاه این خیره سران را که هوای سلطنت به سرهای بی مغزشان زده است باید بیرحمانه به آتش کشید....
شکست قیام سربداران و دیگر مبارزات انقلابی در سراسر ایران، به ویژه کردستان به معنای تحکیم رژیم جمهوری اسلامی بود. به رغم گذشت سی و دو سال از شکست قیام سربداران، هنوز خاطره و درسها و فراخوان تاریخی آن قیام طنین می افکند که راه نجات تنها در گرو سرنگونی تمامیّت جمهوری اسلامی و استقرار یک قدرت سیاسی و دولت بنیادا متفاوت و نوین است. دولتی که نه تنها متعلق به طبقه ی سرمایه داران و کارگزاران آنان و استوار بر نهادهای ایدئولوژیک- فرهنگی و ارزش ها و سنت های این طبقه نیست بلکه عزم سرنگونی آن را داشته و دارای خصلت طبقاتی کاملا متضادی با ارتجاع حاکم است. نام این دولت دیکتاتوری پرولتاریا است و بر آن است تا با اتکا به تودههای آگاه مردم تمامی مظاهر و سرچشمههای ستم و تبعیض و استثمار، جهل و خرافه و سرکوب را ریشه کن کند.
سی و دو سال پس از قیام سربداران هنوز ضرورت یک جنبش انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار یک دولتِ دیکتاتوری پرولتاریایی پیش پای جامعه و به ویژه پیشروان کمونیست آن قرار دارد. هنوز تردیدی نمیتوان داشت که بدون کسب قدرت سیاسی همه چیز توهم است و همچنین کسب قدرت سیاسی توسط پرولتاریا بدون رهبری یک حزب انقلابی کمونیستی که دارای خط سیاسی و ایدئولوژیک صحیحی است غیرممکن میباشد.
درسهای انقلاب شکست خورده بهمن 57 و همچنین قیام سربداران بیان روشن این واقعیت است که بدون دخالتگری نیروهای کمونیست انقلابی با افق و برنامه ای انقلابی در اوضاع هیچ تغییری در مسیر رهایی مردم حاصل نخواهد شد و جامعه از وضعیتی بد به وضعیتی بدتر سقوط خواهد کرد. اگر ما کمونیستهای انقلابی نتوانیم در بحران های حاد و افزایش یابندهی این جامعه و جهان نقش بازی کنیم بار دیگر نیروهای ارتجاعی بازیگر اصلی صحنه خواهند شد. به منظور انجام این وظیفهی خطیر تاریخی، امروزه بیش از هر زمان دیگر نیاز است تا یک هستهی مستحکم از انقلابیون کمونیست که مجهز به آخرین دستاوردها و عالی ترین سطح آگاهیِ جنبش کمونیستی بین المللی هستند، در صحنه حضور یابند و بازیگر اصلی صحنهی سیاسی ایران و منطقه شوند.
در سال 60 جنگی عادلانه که نماینده ی منافع اکثریت مردم ایران علیه ارتجاعِ سرمایه، امپریالیسم و اسلام بود از سوی سربداران برای سرنگونی جمهوری اسلامی به راه افتاد. تحقق آن اهداف و وظایف سیاسی هنوز تنها راه نجات اکثریت جامعه است و امروز بر عهده نیروهایی است که با آگاهی و درک نوینی از خصلت رهایی بخش جامعه ی آینده در حال تدارک جنبشی برای انقلاب هستند. انقلابی از نوع انقلاب های سوسیالیستی قرن بیستم در روسیه و چین اما در عین حال بسیار متفاوت از آن ها و همه ی نبردهایی که جامعه بشری تا کنون به چشم دیده است.
حزب کمونیست ایران (مارکسیست-لنینیست-مائوئیست)
بهمن 1392
www.cpimlm.com
تاریخ ثابت کرد که نوکر امپریالیسم کیست!
قریب به سی سال پیش هنگامی که رفیق بهروز فتحی، از اعضای رهبری اتحادیه کمونیست های ایران (سربداران) و از قیامگرانِ آمل، در اسارت و تحت شکنجه های وحشیانه رژیم جمهوری اسلامی قرار داشت در پاسخ به بازجویان و شکنجه گرانش که به قیام مسلحانه سربداران تهمت «آمریکایی» بودن می زدند گفت:
«تاریخ ثابت می کند که چه کسی نوکر امپریالیسم است!»
برای کمونیست های انقلابی ای که قیام سربداران را سازمان داده و رهبری کردند روشن بود که "ضدامپریالیسمِ" مرتجعین اسلامی حاکم بر ایران هیچ نیست مگر تحمیل شکلِ دهشتناک ترِی از همان نظام ستم و استثمارِ شاهنشاهی که با تاریک اندیشی و استبداد دینی همراه شده است. عمر سی و چند ساله جمهوری اسلامی اثبات کرد که اسلام گرایان حاکم در ایران هرگز پا را از چارچوبه ی نظام سرمایه داری امپریالیستی فراتر نگذاشتند. این واقعیت که ریشه های ایدئولوژی و برنامهی اجتماعی جمهوری اسلامی به اعماق تاریخ در 1400 سال پیش بازمی گردد در تضاد با آن نبود که کلیت حیات اقتصادی ایران را در شبکهی جهانی نظام سرمایه داری امپریالیستی حتا عمیقتر از رژیم شاه ببافد و با فوق استثمارِ زندگی هفتاد و چند میلیون نفر مردم ایران، ثروت های افسانه ای نصیب نظام امپریالیستی کند. این رژیم، در پس هیاهوی "ضد امپریالیستی"اش بندناف خود را با نظام جهانی هرچه محکمتر کرد و امروزه تلاش دارد تا به صورت آشکارتری وارد اتحاد و همبستگی با قدرت های امپریالیستی شود تا مبادا شریان های حیاتی پیوندش با نظام جهانی سرمای هداری قطع شود.
به واقع: تاریخ ثابت کرد که چه کسانی نوکران امپریالیسم هستند!
"ضد امپریالیسم" جمهوری اسلامی، از یک سو چانه زنی با قدرت های امپریالیستی برای تحکیم موقعیت قشرهای اسلام گرای طبقه ی سرمایه داران کمپرادور-فئودال در ایران بوده است و از سوی دیگر تحمیل ایدئولوژی، اخلاق، فرهنگ و ارزش های منسوخ اسلامی بر جامعه در تقابل با ایدئولوژی و ارزش های منسوخی که رژیم شاه با کمک امپریالیست ها بر جامعه تحمیل کرده بود. این ضدیت، ضدیتی سراسر ارتجاعی بوده است و حاکمیتِ رژیم تئوکراتیک، حاکمیت رژیمی که دین و دولت را ادغام کرده است از عوامل اصلیِ انحطاط و قهقرای بی سابقه در روابط اجتماعی میان مردم از جمله تشدید ستم بر زن و رواج ارزش ها و فرهنگ کهنه و گسترش خرافه و جهل بوده است.
جمهوری اسلامی نظام خود را با سرکوب خیزش زنان علیه تحمیل اخلاق و سنن اسلامی، سرکوب جنبش های عادلانه ملل تحت ستم ایران در خوزستان و کردستان و ترکمن صحرا، با یورش به آزادی تفکر و خلاقیت هنری و جوشش انقلابیِ کارگران و زحمتکشان ایران شروع کرد و با کشتار پیشروانِ آگاهِ جامعه در زندان ها آن را تحکیم کرد. علیه چنین رژیمی بود که در سال 1360 اتحادیه کمونیست های ایران به مردم فراخوان خیزش و قیام برای سرنگونی آن را داد و در همین رابطه و در بیانیهی آبان ماه سال 60 سربداران نوشت:
ای مردم ایران! ... جمهوری اسلامی، خمینی و دارودسته اش چیزی جز یک دستگاه فساد و زور و قلدری آخوندی نیست. خمینی دغلکار رژیم مطلقه سلطنتی را در شکل و شمایل مذهبی و بر تلی از بدن های متلاشی شده جوانان انقلابی ما بار دیگر احیاء کرده است. حکومت شلاق و چوبهی اعدام خمینی و شرکاء، روزی نیست که خون صدها جوان و نوجوان، زن و مرد و حتا فرزندان خردسال مردم را به زمین نریزد. صدای گلوله همچنان از زندان ها و بازداشتگاه های فراوان جمهوری اسلامی به گوش می رسد.... آشوب و شرارت خمینی و دارودسته اش ملت را به عزا و کشور را به سوی اضمحلال و ازهم پاشیدگی کامل کشانده است. حکومت جهل و خودپرستی و خیانت این پیر روباه متقلب، صنعت و کشاورزی و علم و فرهنگ ملی را به حال رکود و افول کشانده و آسایش و امنیت فردی و اجتماعی را در میهن ما به یک باره از میان برداشته است. ... ای رفیقان کارگر و ای برادران و خواهران رنجبر درهمه شهرها و روستاها!.... یکدل و متحد به پا خیزید! از توپ و تشر توخالی و تیر و تفنگ پوشالی مشتی اشرار و اوباش بی آبرو نهراسید. خیمه و بارگاه این خیره سران را که هوای سلطنت به سرهای بی مغزشان زده است باید بیرحمانه به آتش کشید....
شکست قیام سربداران و دیگر مبارزات انقلابی در سراسر ایران، به ویژه کردستان به معنای تحکیم رژیم جمهوری اسلامی بود. به رغم گذشت سی و دو سال از شکست قیام سربداران، هنوز خاطره و درسها و فراخوان تاریخی آن قیام طنین می افکند که راه نجات تنها در گرو سرنگونی تمامیّت جمهوری اسلامی و استقرار یک قدرت سیاسی و دولت بنیادا متفاوت و نوین است. دولتی که نه تنها متعلق به طبقه ی سرمایه داران و کارگزاران آنان و استوار بر نهادهای ایدئولوژیک- فرهنگی و ارزش ها و سنت های این طبقه نیست بلکه عزم سرنگونی آن را داشته و دارای خصلت طبقاتی کاملا متضادی با ارتجاع حاکم است. نام این دولت دیکتاتوری پرولتاریا است و بر آن است تا با اتکا به تودههای آگاه مردم تمامی مظاهر و سرچشمههای ستم و تبعیض و استثمار، جهل و خرافه و سرکوب را ریشه کن کند.
سی و دو سال پس از قیام سربداران هنوز ضرورت یک جنبش انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار یک دولتِ دیکتاتوری پرولتاریایی پیش پای جامعه و به ویژه پیشروان کمونیست آن قرار دارد. هنوز تردیدی نمیتوان داشت که بدون کسب قدرت سیاسی همه چیز توهم است و همچنین کسب قدرت سیاسی توسط پرولتاریا بدون رهبری یک حزب انقلابی کمونیستی که دارای خط سیاسی و ایدئولوژیک صحیحی است غیرممکن میباشد.
درسهای انقلاب شکست خورده بهمن 57 و همچنین قیام سربداران بیان روشن این واقعیت است که بدون دخالتگری نیروهای کمونیست انقلابی با افق و برنامه ای انقلابی در اوضاع هیچ تغییری در مسیر رهایی مردم حاصل نخواهد شد و جامعه از وضعیتی بد به وضعیتی بدتر سقوط خواهد کرد. اگر ما کمونیستهای انقلابی نتوانیم در بحران های حاد و افزایش یابندهی این جامعه و جهان نقش بازی کنیم بار دیگر نیروهای ارتجاعی بازیگر اصلی صحنه خواهند شد. به منظور انجام این وظیفهی خطیر تاریخی، امروزه بیش از هر زمان دیگر نیاز است تا یک هستهی مستحکم از انقلابیون کمونیست که مجهز به آخرین دستاوردها و عالی ترین سطح آگاهیِ جنبش کمونیستی بین المللی هستند، در صحنه حضور یابند و بازیگر اصلی صحنهی سیاسی ایران و منطقه شوند.
در سال 60 جنگی عادلانه که نماینده ی منافع اکثریت مردم ایران علیه ارتجاعِ سرمایه، امپریالیسم و اسلام بود از سوی سربداران برای سرنگونی جمهوری اسلامی به راه افتاد. تحقق آن اهداف و وظایف سیاسی هنوز تنها راه نجات اکثریت جامعه است و امروز بر عهده نیروهایی است که با آگاهی و درک نوینی از خصلت رهایی بخش جامعه ی آینده در حال تدارک جنبشی برای انقلاب هستند. انقلابی از نوع انقلاب های سوسیالیستی قرن بیستم در روسیه و چین اما در عین حال بسیار متفاوت از آن ها و همه ی نبردهایی که جامعه بشری تا کنون به چشم دیده است.
حزب کمونیست ایران (مارکسیست-لنینیست-مائوئیست)
بهمن 1392
www.cpimlm.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر