ویرایش برای انتشار: علیرضا سربازی// برای من موجب افتخار است که با اکرم نقابی بعنوان مادری که در طول چهارده سال گذشته اجازه خاموش شدن صدای فرزندش سعید را نداده است. خانم نقابی با سلام به شما. خوشحال هستم که در این برنامه شرکت دارید.
سلام خدمت شما و بینندگان. من مطمئن هستم که بسیاری از بینندگان با نام سعید آشنا هستند. چهارده سال از تاریخ بازداشت سعید گذشته است و در طی این چهارده سال شما برای کسب خبری در مورد فرزند خود، به تمام نهادهای ذیربط مراجعه کرده اید. تا بحال چه نتیجه ای توانسته اید از این پیگیری ها بگیرید؟
در این چهارده سال گذشته ما بعنوان خانواده سعید زینالی مرتبا بین ارگان های مختلف در حرکت بوده ایم و به نوعی بازی خورده ایم. هم اکنون نزدیک به یک سال است که پیگیری علنی شدن گزارش ارسالی از زندان اوین به دادستانی بوده ایم و متاسفانه هنوز از متن این گزارش بی اطلاع هستیم. پاسخ مسوولین این است که دستگیری سعید حقیقت داشته است ولی مکان اون نامشخص است. نزدیک به نه ماه است که با آقای آوایی در دادگستری کل استان تهران در تماس بوده ایم و درخواست استعلام از همه نهادهای مربوط را داشته ایم تا بتوانیم پیگیری سرنوشت فرزند خود باشیم. ایشان در روزهای یکشنبه جلسه دیدار مردمی برگزار می کند و من هر هفته به ایشان مراجعه کرده و هر هفته با پاسخ های متفاوتی روبرو می شوم. در حدود ده روز پیش از ما خواسته شد جهت روشن شدن پاره ای از مسائل در جلسه ای که در آن اقای جعفری دولت آبادی (دادستان تهران) و نماینده سپاه حضور دارند شرکت کنیم که گویا پیش از رسیدن ما آقای جعفری جلسه را ترک کرده و نماینده سپاه نیز حضور نیافته بودند. مجددا نامه ای مرقوم کردیم و از سپاه پاسداران درخواست پاسخ روشن نمودیم. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز مسوولیت بازداشت سعید را متوجه خود نمی داند. امروز نیز مجددا با آقای آوایی گفتگویی داشتم که ایشان نیز ضمن عنوان اینکه از همه مراجع مربوط استعلام کرده اند، مسوولیت کارشکنی را بر عهده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می داند و این ارگان را جوابگو نمی داند. نامه دیگری برای من ارسال شده است که در آن نامه از من خواسته شده است تا وضعیت فرزندم را از دانشگاه نیز پیگیری کنم. من نیز با عصبانیت اعتراض نموده ام که چنین پیگیری چه فایده ای خواهد داشت؟ آیا دانشگاه مسوول بازداشت دستگیری فرزند من بوده است؟ حتما وزارت اطلاعات و یا اطلاعات سپاه پاسداران باید در این زمینه ها پاسخگو باشند. طبیعتا دانشگاه پاسخی در این زمینه ندارد.
اگر فرزند مرا کشته اید من از شما یک جنازه می خواهم و نه قبر. اگر زنده است خواسته من امکان برقراری ملاقات است. مجلس شورای اسلامی و دفتر رهبری نیز نامه نگاری های من را بدون پاسخ گذارده اند. آقای کوثری عضو فراکسیون امنیت ملی مجلس سال گذشته وعده داده بود که تکلیف وضعیت فرزند من را مشخص کنند ولی من واقعا نمی دانم که ترس ایشان از بیان واقعیت سرنوشت فرزند من چیست؟ آیا از منِ مادر ترسی دارند؟ از من که پانزده سال است از وضعیت فرزند بیست و دوساله دانشجوی خود بی اطلاع هستم؟ گویا ایشان صدای مرا نمی شنوند. ای مردم آگاه باشید این یک مرغ نبود، فرزند من بود که نیست و نابود شد. از همه نهادهای بی ن المللی خواستارم که به صدای یک مادر گوش فرا دهند و از جمهوری اسلامی کسب خبر کنند. واقعا بیش از این توان بالا و پایین رفتن از پله های دادگاه را ندارم ولی من و خانواده ام تا زنده هستیم برای کسب جواب همه تلاش خود را ادامه می دهیم. من حقیقتا از شنیدن این مطلب که وضعیت فرزند خود را از طریق دانشگاه پیگیری کنم عصبانی و متعجب هستم. فرزند مرا یا واواک و یا اطلاعات سپاه بازداشت کرده اند و باید در این زمینه پاسخگو باشند. بله خانم نقابی. به نظر من درست فرمودید. واقعا نهادهای مربوط در موضع ترس قرار دارند. گویا شما را دوبار هم دستگیر کرده اند. آیا در طول مدت بازداشت به شما گفته اند که چرا بازداشت شدید؟
نخیر. فقط در بازجویی ها اشاره کردند که بعد از ده یا یازده سال فقط دنبال چند تکه استخوان می گردم. تهدید کرده اند که اگر می خواهم دخترم در امان باشد نباید حرفی از سعید بزنم. مپر چنین چیزی امکان پذیر است. حتی اگر تک تک ما را نیز به قتل برسانند باز هم من از خواست خود دست نمی کشم. پس در واقع رک و پوست کنده عنوان کرده اند که علت دستگیری شما پیگیری وضعیت فرزندتان بوده است. و این ادعای مسخره که باید از طریق دانشگاه سرنوشت فرزند خود را جویا شوید. هر چند به نظر من عملکرد شما و اینکه اجازه نداده اید صدای سعید خاموش شود، کاملا در خور تقدیر است. شاید شما خبر نداشته باشید ولی در بسیاری از جاها در مورد سعید صحبت می شود و خود من به شخصه در سخنرانی های بسیاری از او یاد کرده ام چرا که مردم باید بدانند که ابزار جمهوری اسلامی فقط شکنجه و کشتار نیست بلکه بازداشت های خودسرانه این چنینی را نیز شاهد بوده ایم. گویا به شما اطلاع داده بودند که سعید تا سال هشتاد و یک در زندان اوین بوده است. این خبر چقدر صحت دارد؟
بله. حتی فرم ملاقات نیز پر کردم و کارت ملاقات نیز دریافت کردم و برای ملاقات سعید به زندان اوین مراجعه کردم که فردی به نام سید مجید ( ظاهرا منظور مجید پورسیف می باشد) با توهین و شتم مرا از زندان بیرون کرد و مدعی شد که فرزند مرا به زندان انتقال نداده اند و اگر هم انتقال داده باشند، ممنوع ملاقات است. در سال هشتا و دو نیز با نمایندگان سازمان ملل و در سال هشتاد و چهار با آقای سالارکیا معاون دادستان تهران در امور زندان ها گفتگو داشتم که ایشان نیز عنوان نمودند که سپاه پاسداران با ارائه ملاقات به فرزند شما موافق نیست. من هم بعنوان یک مادر فقط می خواهم این را بدانم که فرزندم کجاست. سعید فرزند اول من بود. بیست و دو سال از او مراقبت کردم که روزی بالیدن و ثمره وی را به چشم ببینم نه اینکه با یک بازداشت ده دقیقه ای پانزده سال مفقود الاثر شود و سرنوشت او را نیز با ترس و جبن از من پنهان کنم. جنایت از این بالاتر که پانزده سال هست شب و روز ناله می کنم. گاهی در روز تولد سعید به این می اندیشم که امروز روز برگشتن یا تماس گرفتن اوست. چهل شب بر بالای بام قرآن به سر گرفتم بلکه به حرمت قرآن خداوند یاری کرده و از عاملین این رفتار بخواهد که سعید را به من بازگردانند. گاهی اوقات دلم برای همه مادران شهدا می سوزد. مادر ستار بهشتی. مادر ندا. همه و همه. ولی باز هم به ایشان حسادت می ورزم که حداقل صاحب یک قبر هستند. من هیچ ندارم. هیچ. نمی دانم بر سر کدام قبر ناله کنم. هر هفته به زندان مراجعه می کنم و هر هفته هیچ جوابی دریافت نمی کنم. از من می خواهند که دیگر به زندان مراجعه نکنم. هزاران نامه به بیت رهبری ارسال کرده ام. آیا من ایرانی نیستم. آیا نمی بینند که یک مادر هر روز ناله می کند؟ به نظر می آید که هیچ کدام از این فریادها را نمی شنوند. اشاره به ارتباط با مسوولین حقوق بشری کرده اید. چه پاسخی از آنها دریافت کرده اید؟
من در گزارش اول احمد شهید و در گزارش دوم ایشان از سعید نام بردم. تا کنون این سازمان ها نیز نتوانسته اند در این زمینه کمکی بنمایند. به هر روی تا امروز نتیجه ای نگرفته ام. واقعا تحسین برانگیز است که در تمام این سال ها تلاش های خود را ادامه داده اید. من واقعا توان این را ندارم که حتی دو دقیقه خود را به جای شما قرار دهم. ولی در عین حال شما به معنی بزرگ تر باعث شدید که سعید فراموش نشود. ما نیز از سال ها پیش سعی کرده ایم که صدای شما و سعید را منعکس کنیم و در گزارشات خود خطاب به احمد شهید نام سعید را یادآوری کنیم. مایل نیستم سوال بیشتری بپرسم زیرا هر سوال من شما را در آن حالت اندوه و ناراحتی نگاه دارد. اما اگر نکته دیگری دارید، می توانید اضافه کنید.
متشکرم. خیلی لطف می کنید که صدای یک مادر دلسوخته را به گوش همگان می رسانید. شاید این باعث شود که هیچ مادر دیگری مثل مادر سعید در چنین موقعیتی قرار نگیرد. من می خواهم دنیا شنونده این اخبار باشد تا سعید های دیگری از بین نروند. الان مادران دیگری نیز هستند که فرزندانی در زندان دارند و امیوارم که هیچ مادر دیگری به حال و روز من دچار نشود. از شما بسیار سپاسگزارم و شما را به گرمی در آغوش میگیرم . همانطور که گفتم این رسانه همیشه در اختیار شما خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر