بخش ششم . نسخه1
اسلام سیاسی !!!
هیولائی از ترکیب نفت خاورمیانه –استعمار غرب به سرکردگی آمریکا و انگلیس وصهیونیزم اسرائیل و خانواده آل سعود وشیوخ خلیج فارس .
به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر درجامعه شناسی سیاسی .
26 دسامبر 2012
پیشگفتار :
مقاله ایکه در اختیار خوانندگان گرامی می گذارم ، بخش مهم آن ، برگرفته از مقاله آقای : Roger Akl -سیاست شناس و تحلیلگر سیاسی لبنانی تبار مقیم فرانسه است . آقای : Roger Akl - 57 سال دارد و با گذرندان تحصیلات نظامی خود در آکادمی نیروی دریائی فرانسه ، در نیروی دریائی وطن خود لبنان ، تا درجه دریاداری ، خدمت کرده است و به عنوان افسر عالی رتبه ارتش لبنان ، مدتها در واشنگتن وابسته نظامی سفارت لبنان بود . این افسر عالی رتبه ، علاوه بر تحصیلات نظامی ، در رشته علوم سیاسی نیز در فرانسه تحصیل کرده است و یکی از تحلیگران بسیار برجسته سیاست های دولت های مهم امروز در رابطه با نفت خاورمیانه و کشور های مسلمان ، سیاست اسرائیل – و اسلام سیاسی و ماهیت نظام های حکومتی شیوخ عرب و در راس آن رابطه عربستان و خانواده ابن السعود با دولتهای آمریکا ، انگلستان ، لابی های نفت و صهیو نیزم است .
در اینجا لازم میدانم به خواننذگان این واقعیت را بیان بکنم ، که اولین مبارزان و مخالفان استعمارگران ، و سلطه گری های صهینونیزم اسرائیل ، خود روشنفکران برخاسته از جامعه مسیحی و یهودی بودند و هستند . نباید چنین فکر کرد ، که چون فلانی از خانواده مسیحی و یا یهودی تبار برخاسته است ، حتماً از استعمار و جنایات قدرت های استعماری در کشور های مستعمره و یا جنایات صهیونیزم در فلسطین اشغالی دفاع میکند !!! نه در تبادل اندیشه و دفاع از حقیقت و حقانیت ، هیچ روشنفکر صدیق و پایبند به عدالت ،و کرامت و حقوق بشر ، مسائل جهانی را از منظر باور های دینی خود تحلیل نمی کند . آثار بسیار با ارزشی در افشاء جنایات دولت های آمریکا و اروپا و اسرائیل در کشور های مستعمره و وابسته به این قدرت ها ، در زبان های مختلف چاپ و منتشر می شودند ، که اغلب نویسندگان این آثار روشنفکران برخاسته از خود جوامع اروپائی ، آمریکائی هستند که چه بسا در باور های دینی مسیحیت و یهودیت بزرگ شده اند .
نفت کشورهای اسلامی ، دین اسلام ، دولار آمریکائی ،و رابطه این سه عنصر با امپریالیسم آمریکا و اروپای غربی وصهیونیزم توسعه طلب ، و اسلام سیاسی .
قدرت های غربی دین را وسیله ای در راستای رسیدن به اهداف استراتژیک خود بکار گرفته اند ، ولو اینکه خودشان نیز مسیحی هستند ولی در عمل درست در راستای منافع شان خارج از معنویات و باور های دینی خود عمل میکنند ، وبا تحریک تعصب دینی و حکومتهای متعصب بظاهر دینی خلیج فارس ، سعی بر آن دارند که دولت های غیر مذهبی کشور های مسلمان را سرنگون بکنند . این عمل را در حالی انجام می دهند که خود دولت های غربی در کشور خودشان ، ملت های خود را علیه کاگران مهاجر مسلمان تحریک می کنند ، و آنان را مسلمانان متعصب و عقب مانده می نامند !!در حالیکه همین دولت های غربی شیوخ ثروتمند خلیج فارس را که از درآمد حاصل از نفت ملیاردر شده اند ، تشویق میکنند که ضمن سرمایه گذاری در غرب ، فاناتیزم و تعصب و افراط گرائی دین اسلام را در شیخ نشین ها ترویج بدهند.
در 23 اوت 1971 ریشارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا ، تصمیم گرفت که از این تاریخ ، ارزش دولار ، با ارزش مقدار مشخص وزن طلا ، تضمین نمی شود ، بلکه ارزش دولار تابع نوسانات بازار بین المللی ارز خواهد بود . در مقابل ، آمریکا نفوذی که در کشور های نفت خیز جهان ، خصوصا کشورهای مسلمان عرب ، که در واقع آمریکا با این کشور ها رابطه استعماری داشت ، این سیاست مالی را به دینا تحمیل کرد ، که معامله تجارت نفت در دنیا ، با دولار آمریکائی انجام خواهد گرفت ، لذا کشور های مصرف کننده نفت مجبور هستند که برای خرید نفت ، دخائر ارزی دولار داشته باشند ، وذخائر نفت کشورهای مسلمان دنیا پشتوانه دولار آمریکا تبدیل شد . در مقابل آمریکا هر انداره که به نفت احتیاج داشته باشد ، به پشتوانه دولار کاغذی که چاپ و انتشار آن فقط در اختیار و تصمیم دولت آمریکا است ، میتواند نفت کشورهای مسلمان را بخرد .
آمریکا از ابتدا مطمئن بود که کشورهای مسلمان عرب تولید کننده نفت ، معا ملات نفت شان را با دولار امریکائی انجام خواهند داد ، و در مقابل ، آمریکا پشتیبانی خود را از حکومت های شیوخ نفتی خلیج فارس تضمین خواهد کرد . در این راستا بود که اولین حکومت ملی یک کشور مسلمان نفت خیز را که جسارت کرده و نفت متعلق به ملت ایران را ملی کرده بود همراه با پیر استعمار بریتانیا در 28 مرداد 1332 – برابر با 19 اوت 1953 بایک کودتای نظامی طراحی شده توسط سازمان های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا و پشتبانی روحانیون چون ابوالقاسم کاشانی و اراذل و اوباش و چاقو کشها ی چون شعبان بی مخ ، و اعمال تروریستی فدائیان اسلام ، چون نواب صفوی ساقط کردند
جنگ های لبنان سوء استفاده از دین در راستای اهداف استراتژیک .
در جنگ های 1948-1967 ، اسرائیل که بوسیله اروپای غربی ، انگلستان و فرانسه پشتیبانی می شد و کشور های عربی در آن زمان تحت قیمومیت و نفوذ این دوقدرت استعماری بودند ، فلسطینی ها را از خانه و روستاهای خود باقدرت سلاح آواره و آنها را مجبور به مهاجرت به کشور های همسایه عربی نمود . بخشی از این آوراگان فلسطینی به کشور های عربی نسبتاً ضعیف از منظر نظامی ولی دموکراتیک چون لبنان مهاجرت کردند . در آن زمان قدرت سیاسی حکومتی در لبنان مخصوصاً بین مسیحیان –و مسلمانان سنی و شیعه تقسیم می شد .پناهندگان فلسطینی تعدادشان در لبنان به نسبت جمعیت کل کشور زیاد بود ، و بیش از پیش علیه کشور های عربی که از آنها در مقابل ظلم و ستم اسرائیل نسبت به آنها دفاع نکرده بودند دست به شورش و حرکات سیاسی میزدند .
اغلب حاکمان کشور های عربی در حقیقت گماشتگان و نوکران قدرت های استعماری در راس آن انگلیس ، آمریکا، فرانسه بودند ، که همراه با این قدرت ها آوارگی و بی خانمانی فلسطینی ها طراحی و عملی کرده بودند . در راستای این سیاست جنگ های اعراب و اسرائیل هم لازم بود که همیشه با شکست اعراب منتهی شود . حضور پناهندگان فلسطینی که قریب به اتفاق شان مسلمان سنی بودند ، جامعه لبنانی متشکل از مسلمانان و مسیحیان را به عدم ثبات سیاسی اجتماعی سوق داد . بخشی از لبنانی ها طرفداران فلسطینیان مسلمان و بخش دیگر طرفداران مسیحی تقسیم شدند . این بخش از مسیحیان که خود را مدافع استقلال لبنان قلمداد می کردند و متحد دولت های غربی بودند ، در نهایت برای دفاع ازخود با اسرائیل متحد شدند .
تمام این سیاست های سازمان داده شده که در مرز های جنوبی شوروی سابق جنگ های مذهبی بین مسلمانان دین باور و کمونیست های بی دین را برانگیزد ، در حالیکه اسرائیل هم پیمان محمد رضا شاه از این اوضاع درهم و برهم جهان عرب نهایت استفاده را برای حمله به فلسطینیان پناهنده به لبنان و بمباران جنوب و بعضاً روستا های مسیحیان را نیر این بمباران ها شامل می شدند .
در این فاصله محمد رضا شاه در ایران سرنگون شد ، و آمریکا در یک عمل به دو هدف خود رسید .
از یک طرف جنگ لبنان در تمام خاورمیانه جنگ های با ایده ئولوژی مذهبی را روشن کرد و این جنگ در جمهوری های مسلمان جنوب اتحاد جماهیر شوروی سابق تاثیر گذاشت . (جنگ چچنی ) و از طرف دیگر ، دشمنی بنام : جمهوری اسلامی شیعه را ساخت و کینه و نفرت بین شیعه و سنی ، فارس و عرب را روشن کرد تا از این طریق اسرائیل دیگر دشمن اصلی اعراب محسوب نشود . این چنین القاعده به کمک عربستان و پاکستان ساخته شد و صدام حسین که از نوجوانی در خدمت CIA آمریکا بود (ماخذ1) جنگی را علیه ایران آغاز کرد و بر شدت کینه و نفرت بین اعراب و ایران و ساکنان دو ساحل خلیج فارس را شدت بخشید .
صدام حسین که خود بوسیله سفیر آمریکا ، خانم آپریل گلاسپی (April Glaspi )تشویق به حمله به کویت شده بود ، بعد از اشغال کویت ، اینبار آمریکا وارد جنگ علیه صدام حسین شد . همین سیاست آمریکا را در رابطه با افغانستان را نیز می بینیم ، القاعده وظیفه داشت که آرامش در جمهوری های مسلمان نشین روسیه شوروی را بهم بزند ، بعد از اینکه القاعده متوجه شد که در حقیقت آلت دست آمریکا شده است ، این بار علیه آمریکا وارد افغانسان شد و همچنین از آنجائیکه هدف آمریکا تجزیه عراق به دولت های کوچک بر مبنای هویت قومی و دینی بود ، اینبار القاعده علیه سیاست آمریکا در عراق به مقابله برخاست . هدف آمریکا از تجزیه عراق در راستای خطی است که از مدیترانه تاچین ، با گذشتن از وسط خلیج فارس و تقسیم این خلیج به منطقه عربی و ایرانی ، به مناطق نفت خیز این بخش از خاورمیانه و آسیای مرکزی ، زیر پوشش «کشور های اسلامی – اسلام سیاسی همراه با عربستان وهابیون و سلفی ها » که هزینه این تبلیغات سیاسی دینی را شیوخ نفتی –اسلامی می پردازند ، در واقع دراین منابع نفتی و در آمد حاصل از آن در اختیار شرکت های چند ملیتی آمریکائی و اورپای غربی یاشند .
در این جنگ آمریکا علیه عراق بیش از یک ملیون عراقی کشته و یا از خانه و کاشانه خود بی خانمان شدند . در مقابل چنین جنایات ، هرگز «آمریکائیان نگران حقوق بشر و کرامت انسانی » زبان به اعتراض نگشودند !!!.
چرا آمریکا صدام حسین را که از سالهای گذشته برای -CIA – کار میکرد و با تشویق و پشتیبانی آمریکا صدام به ایران حمله کرد ، در نهایت همین آمریکا صدام را سرنگون نمود ؟ (ماخذ 1)
برای اینکه صدام بعد از اخراج از کویت ، خواست نفت خود را با ارز سایر کشور ها معامله بکند و دولار را قبول نمی کرد . نظامیان آمریکا نیز ایران را به همین خطا تنبیه کردند ، همین عمل مانع آن می شد که دولار ارز انحصاری معامله نفت باشد و این به تنهائی کافی نبود ، لازم بود که اعراب سنی مذهب را نیز که پادشاهان سنی مذهب و متحد آمریکا داشتند ، در بغل اسرائیل نیز انداخت
طبق ضرب المثل معروف : دوست دوست من دوست من است ، دشمن دشمنان من ، دوست من اند . تمام این تبلیغات کر کننده بهار عرب از طرف دولت های غربی ، و تبلیغات در رابطه با «بمب اتمی ایران » و ادعا ی غرب در دفاع از حقوق بشر در واقع یک ادعای دروغین بمانند پرده دودی است برای پوشانیدن منافع غرب در در منطقه نفت خیر خاورمینه و کشور های عربی است . چه کسی امروز آنقدر ساده اندیش است که باور بکند که دولت های غربی برای دفاع از حقوق بشر در سوریه ، لبنان و فلسطین مبارزه میکند؟ برای اینکه چگونه می توان از حقوق انسانی بشر دفاع کرد ، در حالیکه ملت هائی را در گذشته مستعمره و برده خود کرده بودند و نظام های جنایتکاری که از سال 1948 با توافق کشور های غربی طرح شکست این ملت ها و آوراگی ملت فلسطین و پیروزی اسرائیل را طراحی کرده بودند . زمانی که دیکتاتور های مذهبی و متعصب خلیج فارس ، و دیکتاتور ترکیه را دموکرات می نامند ، درحالیکه این نظام ها چه در گذشته و چه امروز نسبت به اقلیت های قومی و و مذهبی سیاست پاک سازی نژادی دست میزنند ؟
آنکه غرب میخواهد و تلاش دارد با استقرار حکومت مذهبی در سوریه و لبنان این کشور ها را تضعیف بکند و تا از این طریق با ساختن لوله های انتقال نفت و گاز خلیج فارس از طریق عراق سوریه ، و لبنان ، اروپا را از وابستگی به گاز صادراتی روسیه آزاد سازد . بعلاوه در سواحل سوریه و لبنان ذخائر عظیم گاز کشف شده است ، غرب و اسرائیل مانع آن هستند که این ثروت ملی سوریه و لبنان به بهره برداری برسد . خصوصا اینکه دولت چین و روسیه موافقت کرده اند که زمینه استخراج و بهره برداری این ثروت های ملی سوریه و لبنان ، به این دولت ها کمک های فنی بکنند . عملی کردن این سیاست ، با منافع ترکیه و کشور های عرب خلیج فارس با رژیم های اسلام افراطی و وابستگی به آمریکا و اروپا در تضاد هستند .آیا کوفی عنان و 300 ناظر سازمان ملل متحد آرامش را به سوریه خواهند آورد ، در حالیکه سیل اسلحه های ارسالی به نیروهای مخالف رژیم بشار اسد با تمام سرعت ادامه دارد ، و درست در همان زمان ، چنگ اندازی دولت صهیونیستی اسرائیل بر سرزمین های فلسطینیان ، با برنامه مسکن سازی های گسترده برای اسرائیلی ها و آوراه کردن بیش از پیش فلسطینیان در سرزمین آبا واجدادی شا ن ادامه دارد .
.
اقتباس بطور کامل و یا به اختصار با ذکر نام نویسنده و سایت ، کاملاً آزاد است .
ماخذ : (1)
Quand Saddam Hussein émargeait à la CIA...
رابطه صدام حسین با : CIA با سال 1959 شروع می شود ، زمانیکه آمریکا در تلاش بود که حکومت ژنرال عبدالکریم قاسم را سرنگون بکند . در آن سالها آمریکا از آن ترس داشت که با نزدیک شدن ژنرال عبدالکریم قاسم به اتحاد شوروی ، این کشور تبدیل به یک مهره روسیه شوروی بشود . لذا آمریکا طرح ترور ژنرال اعبدالکریم قاسم را تهیه کرد ، و صدام حسین ، عضوی از گروه کماندوئی بودند که در 7 اکتبر 1959 به روی اتوموبیل ژنرال عبدالکریم قاسم با مسلسل آتش گشودند .در این طرح گروه تروریستی صدام موفق بعه کشتن عبدالکریم قاسم نشد ، وصدام مجبور به فرار به کشور سوریه شد . صدام از سوریه به مصر رفت و در مصر بطور منظم با مسئول سازمان جاسوسی : CIA در ارتباط بود . در مصر صدام به مقام رئیس سازمان اطلاعاتی حزب بعث ترفیع یافت ( البته با آموزش هائیکه سازمان :CIA ، به او آموخته بود . او درسال 1963 بعد از کودتای ژنرال حسن البکر علیه ژنرال قاسم به عراق برگشت و درسال 1968 به ریاست جمهوری عراق رسید .
در جنگ عراق علیه ایران از سال 1980 -1988 ، آمریکا و قدرت های غربی ، از صدام در راستای منافع حود دافع کردند ، و این نوکر و دیکتاتور جاهل و الت دست آمریکا در30 دسامبر 2006 ، اور را بدار آوریخت . (صحنه ایکه ارباب : صدام حسین ، او را بمانند دزدان سر گردنه به دار می کشد . (http://www.dailymotion.com/video/xw2y7_saddam-hussein-pendu_news#.UNr58uTatG0 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر