پيشگفتار:
همان طور كه طرح روى جلد نشان مى دهد، استعمار فلسطين، يكى از بزرگ ترين دزدى هاى تاريخ بشرى ست و از آنجا كه به رغم هياهوى «حقوق و قوانين بين المللى» و «عصر حقوق بشر» و در معافيت كامل از مجازات صورت مى گيرد وقيح ترين آنها ست. پاكسازى قومى و اخراج اهالى فلسطين از سرزمين شان و جايگزينى آنان با مهاجران يهودى از سراسر دنيا در واقع نوعى لشكر كشى سرمايهء جهانى در عصر جديد است و همان گونه كه ماكسيم رودنسون مى گويد: «پايان فرآيندى ست كه به طور كامل در جنبش بزرگ توسعه طلبى اروپا ـ آمريكا در قرن هاى ۱۹ و ۲۰ مى گنجد كه هدف از آن اسكان يا سلطهء اقتصادى و سياسى بر سرزمين هاى ديگر است (ص ۷ همين كتاب).
اهالى فلسطين كه دربرابر اين بلا كه نه از آسمان، بلكه از مناسبات طبقاتى سرمايه دارى و امپرياليسم جهانى بر سرِ آنان نازل شده، يك قرن است كه با هر وسيله اى كه گمان كرده اند مى تواند از نابودى نجاتشان دهد با استعمارگر و همدستانش ــ كه برخى از آنان عرب و مسلمان بوده اند ــ جنگيده اند و به دليل حدّتِ تضادشان با دشمن كه آنان را دربرابر «بودن يا نبودن» قرار داده، بيش از ۶۰ سال است كه مشعل مبارزهء ضد استعمارى، ضد امپرياليستى را، حتى گاه به نيابت از ديگر ملت هاى دربند، فروزان نگاه داشته اند و اين است دَينى كه همهء خلق هاى خاور ميانه در قبال فلسطينى ها به گردن دارند.
صهيونيسم با حمايت استعمار و سرمايهء جهانى تا دهها سال منكر آن بود كه فلسطين و فلسطينيان وجود داشته اند، اما مبارزهء صبورانه و پيگير روزمرهء فلسطينى ها در كليهء عرصه هاى زندگى به تدريج برخى وجدانها را بيدار كرد چه در خود اسرائيل و چه در اروپا و آمريكا كه دولتهاشان جانبدار ناديده گرفتنِ فلسطين بودند. به تدريج آشكار شد آن سرزمينى كه به غلط «بدون مردم» ناميده شده بود تا به «مردمى بدون سرزمين» يعنى يهوديان داده شود، خود مردمى دارد كه در بازپس گرفتنِ حقوقى كه از آنان سلب شده پاى مى فشارند و از جانشان مايه مى گذارند.
از آنجا كه مسألهء فلسطين مسأله اى ست سياسى، نه مذهبى يا قومى و نژادى، به رغم مغلطه هاى فراوانى كه در اين باره صورت گرفته و افق را تيره كرده است، در كنار ستمديدگان و حق طلبان فلسطينى قرار گرفتن نه اختصاصى به اعراب دارد نه به مسلمانان، بلكه امرى ست بشرى و از اين هم دقيق تر بگوييم طبقاتى ست. فلسطينى هايى كه هويت و حق حيات و كليهء حقوقشان سلب شده در صف محرومان، «نفرين شدگان زمين» و بى كم و كاست در صف پرولترها قرار مى گيرند و طبيعى ست كسانى كه در اين اردوگاه جاى دارند نمى توانند دربرابر استعمار فلسطين و ناديده گرفتنِ حقوق مردمش سكوت كنند، بلكه سكوت را جرم مى دانند.
ايدئولوژىِ نژادى ـ مذهبى اسرائيلى كه در توجيه استعمار فلسطين به كار رفته همواره كوشيده است مسألهء اسرائيل را مسألهء يهوديان قلمداد كند، به نام همهء آنان و به خصوص، به نام قربانيان جنايت هاى ضد بشرى نازى ها سخن بگويد، اما از همان آغاز برپايى دولت اسرائيل و دربرابر اين تزوير و خَلطِ مبحث، در بين يهودى تباران صداهاى اعتراض و خشم و نفرت بلند بوده است. اغلب كسانى كه در اين كتاب، مقاله اى يا نامى از ايشان آمده خود را به عنوان يهودى نمى شناسانند، اما با صداى بلند اعلام مى كنند كه سازمان ها و نهادهاى رسمى و غير رسمى دست راستى جانبدار تجاوزات اسرائيل حق ندارند به نام همهء يهودى تباران سخن بگويند. اين معترضين، برخلاف آن تصور ساده انگارانه و ارتجاعى كه يهودى و اسرائيلى را يكى وانمود مى كند، بين ايندو اختلاف اساسى قائل مى شوند و حاضر نيستند پايمال شدن زندگى و حقوق فلسطينى ها را به دست تجاوزگران صهيونيست حاكم بر اسرائيل امضا كنند.
مقالاتى كه در اينجا جمع آورى شده و امضاها آشكارتر از آن اند كه نيازى به توضيح آنها باشد. تنها اشاره مى كنيم كه مقالات را با ترتيب تاريخ نياورده ايم تا نشانى باشد بر اينكه در چارچوب توازن قواى بين المللى از ۶۲ سال پيش به اين طرف، به نفع حقوق فلسطينى ها تغييرى در واقعيت امر رخ نداده و فرقى ندارد كه مقاله در ۷۰ سال پيش نوشته باشد يا همين ديروز. بارى، به رغم جنگ ها و مبارزات همه جانبه، به گفتهء آريل شارون، جنگ ۱۹۴۸ ادامه دارد و هر وجب از «سرزمين موعود» كه اسرائيل تصرف كند غنيمت است.
اين نكته را هم اضافه كنيم كه عنوان كتاب: «يهودى تباران ضد استعمار فلسطين» را در مقايسه با عنوان هاى پيشنهادى ديگر مانند «يهودى تباران ضد صهيونيست» يا «يهودى تباران ضد سياست استعمارى اسرائيل» مناسب تر تشخيص داديم، هرچند هر سه عنوان با توجه به تمايزهايى كه گاه در آراء نويسندگان ديده مى شود از اعتبار كافى برخوردار است. تمايزها را خواننده ضمن مطالعهء كتاب درخواهد يافت. تنها اشاره مى كنيم كه براى برخى از آنان استعمار فلسطين از همان ۱۹۴۸ است و براى برخى ديگر از ۱۹۶۷ به بعد. چنان كه براى برخى صهيونيسم آنجا كه به ايجاد «وطنى براى يهوديان» منجر شده قابل تأييد است، اما آنجا كه حقوق ملتى ديگر را ناديده مى گيرد محكوم شدنى ست. برخى صريحاً اظهار مى دارند كه اسرائيل همچون كودكى ست ناشى از تجاوز جنسى، اما به رغم اين حقيقت حق حيات دارد.
اميدواريم كوشش ناچيز ما در گردآورى اين كتاب، كه به همت مجلهء آرش ـ پاريس انتشار مى يابد، سهمى در روشن كردن حقيقتِ آرمان عادلانهء فلسطين و مبارزهء فلسطينى ها براى خوانندگان فارسى زبان ادا كند و از بار سنگين عدم فهم آن در ذهن جوانان بكاهد.
دفاع از حقوق و مبارزهء فلسطينى ها كه از حق سادهء زندگى در سرزمين خويش آنطور كه خود مى خواهند محروم اند و اين حق از آنان سلب شده، براى ما جزئى ست جدايى ناپذير از حق و مبارزهء همهء پرولترهاى جهان براى رهايى.
دربرابر پيگيرى و شكيبايى مبارزهء همه جانبهء توده هاى فلسطينى كه اميدواريم روزى به ثمر بنشيند سرِ تعظيم فرود مىآوريم. همچنين در برابر شهامت يهودى تبارانى كه «دفاع از حق را بر دفاع از مادر خويش مقدم مىشمارند» و از تهمت و تهديد و محاكمه و طرد نمى هراسند و چشم در چشم تجاوزگران حاكم بر اسرائيل صلا مى دهند كه: «ما همه فلسطينى هستيم» و در اين كتاب تنها توانسته ايم از شمار اندكى از آن وجدان هاى بيدار مطلبى بياوريم با تجليل و احترام فراوان ياد مى كنيم.
تراب حق شناس، حبيب ساعى
فروردين ۱۳۸۹ ـ آوريل ۲۰۱۰
* يادآورى: ترجمهء مقالاتى كه نام مترجم ندارد از ويراستاران است.
همان طور كه طرح روى جلد نشان مى دهد، استعمار فلسطين، يكى از بزرگ ترين دزدى هاى تاريخ بشرى ست و از آنجا كه به رغم هياهوى «حقوق و قوانين بين المللى» و «عصر حقوق بشر» و در معافيت كامل از مجازات صورت مى گيرد وقيح ترين آنها ست. پاكسازى قومى و اخراج اهالى فلسطين از سرزمين شان و جايگزينى آنان با مهاجران يهودى از سراسر دنيا در واقع نوعى لشكر كشى سرمايهء جهانى در عصر جديد است و همان گونه كه ماكسيم رودنسون مى گويد: «پايان فرآيندى ست كه به طور كامل در جنبش بزرگ توسعه طلبى اروپا ـ آمريكا در قرن هاى ۱۹ و ۲۰ مى گنجد كه هدف از آن اسكان يا سلطهء اقتصادى و سياسى بر سرزمين هاى ديگر است (ص ۷ همين كتاب).
اهالى فلسطين كه دربرابر اين بلا كه نه از آسمان، بلكه از مناسبات طبقاتى سرمايه دارى و امپرياليسم جهانى بر سرِ آنان نازل شده، يك قرن است كه با هر وسيله اى كه گمان كرده اند مى تواند از نابودى نجاتشان دهد با استعمارگر و همدستانش ــ كه برخى از آنان عرب و مسلمان بوده اند ــ جنگيده اند و به دليل حدّتِ تضادشان با دشمن كه آنان را دربرابر «بودن يا نبودن» قرار داده، بيش از ۶۰ سال است كه مشعل مبارزهء ضد استعمارى، ضد امپرياليستى را، حتى گاه به نيابت از ديگر ملت هاى دربند، فروزان نگاه داشته اند و اين است دَينى كه همهء خلق هاى خاور ميانه در قبال فلسطينى ها به گردن دارند.
صهيونيسم با حمايت استعمار و سرمايهء جهانى تا دهها سال منكر آن بود كه فلسطين و فلسطينيان وجود داشته اند، اما مبارزهء صبورانه و پيگير روزمرهء فلسطينى ها در كليهء عرصه هاى زندگى به تدريج برخى وجدانها را بيدار كرد چه در خود اسرائيل و چه در اروپا و آمريكا كه دولتهاشان جانبدار ناديده گرفتنِ فلسطين بودند. به تدريج آشكار شد آن سرزمينى كه به غلط «بدون مردم» ناميده شده بود تا به «مردمى بدون سرزمين» يعنى يهوديان داده شود، خود مردمى دارد كه در بازپس گرفتنِ حقوقى كه از آنان سلب شده پاى مى فشارند و از جانشان مايه مى گذارند.
از آنجا كه مسألهء فلسطين مسأله اى ست سياسى، نه مذهبى يا قومى و نژادى، به رغم مغلطه هاى فراوانى كه در اين باره صورت گرفته و افق را تيره كرده است، در كنار ستمديدگان و حق طلبان فلسطينى قرار گرفتن نه اختصاصى به اعراب دارد نه به مسلمانان، بلكه امرى ست بشرى و از اين هم دقيق تر بگوييم طبقاتى ست. فلسطينى هايى كه هويت و حق حيات و كليهء حقوقشان سلب شده در صف محرومان، «نفرين شدگان زمين» و بى كم و كاست در صف پرولترها قرار مى گيرند و طبيعى ست كسانى كه در اين اردوگاه جاى دارند نمى توانند دربرابر استعمار فلسطين و ناديده گرفتنِ حقوق مردمش سكوت كنند، بلكه سكوت را جرم مى دانند.
ايدئولوژىِ نژادى ـ مذهبى اسرائيلى كه در توجيه استعمار فلسطين به كار رفته همواره كوشيده است مسألهء اسرائيل را مسألهء يهوديان قلمداد كند، به نام همهء آنان و به خصوص، به نام قربانيان جنايت هاى ضد بشرى نازى ها سخن بگويد، اما از همان آغاز برپايى دولت اسرائيل و دربرابر اين تزوير و خَلطِ مبحث، در بين يهودى تباران صداهاى اعتراض و خشم و نفرت بلند بوده است. اغلب كسانى كه در اين كتاب، مقاله اى يا نامى از ايشان آمده خود را به عنوان يهودى نمى شناسانند، اما با صداى بلند اعلام مى كنند كه سازمان ها و نهادهاى رسمى و غير رسمى دست راستى جانبدار تجاوزات اسرائيل حق ندارند به نام همهء يهودى تباران سخن بگويند. اين معترضين، برخلاف آن تصور ساده انگارانه و ارتجاعى كه يهودى و اسرائيلى را يكى وانمود مى كند، بين ايندو اختلاف اساسى قائل مى شوند و حاضر نيستند پايمال شدن زندگى و حقوق فلسطينى ها را به دست تجاوزگران صهيونيست حاكم بر اسرائيل امضا كنند.
مقالاتى كه در اينجا جمع آورى شده و امضاها آشكارتر از آن اند كه نيازى به توضيح آنها باشد. تنها اشاره مى كنيم كه مقالات را با ترتيب تاريخ نياورده ايم تا نشانى باشد بر اينكه در چارچوب توازن قواى بين المللى از ۶۲ سال پيش به اين طرف، به نفع حقوق فلسطينى ها تغييرى در واقعيت امر رخ نداده و فرقى ندارد كه مقاله در ۷۰ سال پيش نوشته باشد يا همين ديروز. بارى، به رغم جنگ ها و مبارزات همه جانبه، به گفتهء آريل شارون، جنگ ۱۹۴۸ ادامه دارد و هر وجب از «سرزمين موعود» كه اسرائيل تصرف كند غنيمت است.
اين نكته را هم اضافه كنيم كه عنوان كتاب: «يهودى تباران ضد استعمار فلسطين» را در مقايسه با عنوان هاى پيشنهادى ديگر مانند «يهودى تباران ضد صهيونيست» يا «يهودى تباران ضد سياست استعمارى اسرائيل» مناسب تر تشخيص داديم، هرچند هر سه عنوان با توجه به تمايزهايى كه گاه در آراء نويسندگان ديده مى شود از اعتبار كافى برخوردار است. تمايزها را خواننده ضمن مطالعهء كتاب درخواهد يافت. تنها اشاره مى كنيم كه براى برخى از آنان استعمار فلسطين از همان ۱۹۴۸ است و براى برخى ديگر از ۱۹۶۷ به بعد. چنان كه براى برخى صهيونيسم آنجا كه به ايجاد «وطنى براى يهوديان» منجر شده قابل تأييد است، اما آنجا كه حقوق ملتى ديگر را ناديده مى گيرد محكوم شدنى ست. برخى صريحاً اظهار مى دارند كه اسرائيل همچون كودكى ست ناشى از تجاوز جنسى، اما به رغم اين حقيقت حق حيات دارد.
اميدواريم كوشش ناچيز ما در گردآورى اين كتاب، كه به همت مجلهء آرش ـ پاريس انتشار مى يابد، سهمى در روشن كردن حقيقتِ آرمان عادلانهء فلسطين و مبارزهء فلسطينى ها براى خوانندگان فارسى زبان ادا كند و از بار سنگين عدم فهم آن در ذهن جوانان بكاهد.
دفاع از حقوق و مبارزهء فلسطينى ها كه از حق سادهء زندگى در سرزمين خويش آنطور كه خود مى خواهند محروم اند و اين حق از آنان سلب شده، براى ما جزئى ست جدايى ناپذير از حق و مبارزهء همهء پرولترهاى جهان براى رهايى.
دربرابر پيگيرى و شكيبايى مبارزهء همه جانبهء توده هاى فلسطينى كه اميدواريم روزى به ثمر بنشيند سرِ تعظيم فرود مىآوريم. همچنين در برابر شهامت يهودى تبارانى كه «دفاع از حق را بر دفاع از مادر خويش مقدم مىشمارند» و از تهمت و تهديد و محاكمه و طرد نمى هراسند و چشم در چشم تجاوزگران حاكم بر اسرائيل صلا مى دهند كه: «ما همه فلسطينى هستيم» و در اين كتاب تنها توانسته ايم از شمار اندكى از آن وجدان هاى بيدار مطلبى بياوريم با تجليل و احترام فراوان ياد مى كنيم.
تراب حق شناس، حبيب ساعى
فروردين ۱۳۸۹ ـ آوريل ۲۰۱۰
* يادآورى: ترجمهء مقالاتى كه نام مترجم ندارد از ويراستاران است.
23 مرداد 1389 15:35
|| |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر