داریوش افشار
پس لرزه های جنبش آزادیخواهانۀ مردم یکی پس از دیگری و با ابعاد و اشکال مختلف، خود را بصورت تولید شکافهای عمیق در دل حاکمیّت ضد بشری جمهوری اسلامی نمایان میکنند و این تازه آغاز آن راهی است که سرنوشت محتوم آن فروپاشی کامل نظام را در بر خواهد داشت.
تا یکسال پیش کلیّت نظام جمهوری اسلامی را دو جناح اصلی "اصولگرایان" و "اصلاح طلبان" تشکیل میداد. با برگزاری مضحکۀ "انتخابات" دور دهم ریاست جمهوری در خرداد 1388، جناح "اصولگرا" تمامیّت خواهی خود را در قدرت حکومتی و در به انحصار درآوردن چپاول ثروتهای ملّی با حمایت مستقیم ولی فقیه خامنه ای جامۀ عمل پوشانید. اعتراضات گسترده و خیزش بی سابقۀ مردم بستوه آمده در ابعاد چند ملیونی بطرز وحشیانه از طرف نیروهای امنیّتی سرکوب شد و اصلاح طلبان با دستاویز شدن به اعتراضات مردمی سعی در بقای خود و در عین حال حفظ حاکمیت ضدّ مردمی حکومت اسلامی کردند.
نجواهای اصلاح طلبان و پشتک و وارو زدنهای نمایندگان آن مانند خاتمی و رفسنجانی، اینجا و آنجا و با اتخاذ سیاستهای "کژدار و مریض" از یکطرف، و از طرف دیگر "ایستادگی" بخش دیگر اصلاح طلبان به نمایندگی موسوی و کروبی در مقابل تمامیّت خواهان و تظاهر به "عدالتخواهی" در قبال رأی مردم و سوء استفاده از اعتراضات بیسابقۀ مردمی در بقای خویش در ارکان حکومت چپاولگر اسلامی، در نهایت با اهرم سرکوب وحشیانۀ حکومت علیه مردم، توانست عمود خیمۀ حاکمان اسلامی را هرچند آسیب دیده و تَرَک خورده، اما برای چند صباحی دیگر بالا نگه دارد.
در مقابل خواسته های آزادیخواهانه و بحق مردم، و افق پایان دادن به حکومت ننگین جمهوری اسلامی توسط مردم، شکافها و تضادهای درونی حاکمیّت امّا، بمنظور نگاهبانی از عمود خیمۀ حاکمان، یعنی اعمال حکومت الله به نیابت ولی فقیه و ترمیم ضربات وارد شده بر آن، حتّی در درون تمامیّت خواهان، بسرعت نشو و نما میکنند. حاکمان اسلامی با وحشت از منظر افق سرنگونی، هر یک نسخه های رمالان خود را تجویز میکنند و هر یک با بقچه های عطّاری مورد نظر خودشان وارد گود شده اند.
"بیت جماران" و "بیت ولی فقیه" با پارازیت پراکنی و در نهایت لغو سخنرانی حسن خمینی و حتّی زد و خورد به جان یکدیگر افتادند و اعتراضات شماری از عمامه بسر ها را بر علیه احمدی نژاد و "بیت رهبری" بر انگیختند! اختلافات تا بدانجا پیش رفت که حتّی فالانژهای احمدی نژاد خواهان ممانعت فعالیتهای حسن خمینی، نوۀ "امام!" در قم شدند! این خود عکس العمل شدید رئیس مجلس، علی لاریجانی را در بر داشت که خود نمایندۀ شهر قم و از حامیان "روحانیت" و حوزه های علمیه قم محسوب میشود.
عمامه بسرهای متشخصی همانند رفسنجانی، اردبیلی و صانعی با استناد و دست به دامان شدن به خانواده های معدومان پیشین "نظام" چون مطهری و بهشتی که نسخه های عطّاری خود را برای بقای "نظام" میپیچند، و عکس العمل های متقابل فالانژهای احمدی نژاد با حمله به دفتر و پایگاه های مراجعی چون صانعی و منتظری و دستغیب، بطوز بارزی شکافهای عمیق در بالا را بنمایش میگذارند.
اختلافات دولت احمدی نژاد با مجلس لاریجانی به چنان اوجی میرسد که لغو مصوبۀ شورای انقلاب فرهنگی در مورد وقف دارائی های دانشگاه آزاد، که در واقع خلع ید رفسنجانی از ثروتهای نجومی حاصله از درآمدهای این کانون میباشد، با تهدیدهای "به توپ بستن مجلس" از طرف فالانژهای احمدی نژاد همراه میشود! "بیت رهبری" و عمود خیمۀ تَرَک خوردۀ "«نظام" ناچار به میانجیگری و کنار گذاشتن موقتی این لایحه میشود. شکافها بین دولت و مجلس تا بدانجا کشیده شده است که نه مجلس به دولت پاسخگوست و نه دولت به مجلس! دولت مصوبات مجلس را رد میکند و مجلس پروژه های دولت را غیر قانونی قلمداد میکند. جناح حامی احمدی نژاد در مجلس بجان جناح دیگری از خودشان، یعنی در درون فراکسیون "اصول گرایان"، خواستار بیرون کردن مطهری و طرفدارانش از این فراکسیون میشوند.
کار اختلافات در درون خود اصولگرایان بجائی رسیده است که دیگر هیچ نظرگاهی را دولت بمثابه ماشین سرکوب مخالفان خود تحمّل نمیکند و خواستار تک حزبی کردن جامعه (درست مانند دوران پایانی حکومت شاه و برپائی حزب رستاخیز بعنوان تنها نهاد سیاسی)، با مطرح کردن "حزب ولایت" میشود تا از این طریق و با فیلتر کردن نفوذ مخالفان خود، کار یکدست کردن حکومتی، ادامۀ سرکوب مخالفان را از هر طیفی و در نهایت نجات جمهوری اسلامی با نسخه های پیچیده شده از جانب رمال های مورد تأئید خود را به سر انجام برساند.
تضاد ها و کشمکش های بین المللی و اعمال تحریم های یک جانبه و چند جانبه از سوی کشور های غربی هم اثرات خود را در این اختلافات و بوجود آمدن شکافهای عمیق در حاکمیّت نشان میدهند. حتّی دو کشوری هم که در نشست سازمان ملل رأی مخالف به تحریمها میدهند، با عمیق شدن بحران در درون حاکمیّت و دورنمای فروپاشی به آنها دهن کجی میکنند!
رفسنجانی بارها سیاستهای خارجی دولت را مبنی بر "نگرانی در حفظ نظام" بباد انتقاد گرفته و هشدار میدهد!
عمق شکافها در درون حاکمیّت، حتّی به تقدم و تأخر واژۀ اسلامی در دیدگاه اصولگرایان از "اسلام" و چارچوب جغرافیائی هم کشیده شده است! مشائی و باند احمدی نژاد در پی استحکام جایگاه خود در عرصۀ جهانی و پس راندن دیگر "آلترناتیو های درون حکومت اسلامی" در منظر سیاستمداران غربی، مضحکۀ "همایش ایرانیان خارج کشور" را براه می اندازند. "اسلام ایرانی" و یار کشی با دامن زدن بر احساسات ناسیونایستی در میان ایرانیان متشخص و با نفوذ در کشورهای غربی، وبا تحمّل مخارج نجومی در براه انداختن این مضحکه که هدف اصلی آن تقویت لابی جمهوری اسلامی در خارج از کشور و تقویت "جنبش ضد تحریم" و "جنبش ضد جنگ" بنفع جمهوری اسلامی در برون مرز است، خشم و غضب روحانیون عمامه بسر را برمی انگیزد. احمد توکلی در مقابل این سیاست (یعنی تقدم ایران بر اسلام) تا جائی پیش میرود که این سیاست را خیانت به اسلام میخواند و خواستار "تعیین تکلیف رئیس جمهور با نظام ایران اسلامی" میشود! دیگر عناصر روحانیّت و طرفداران آنان از قبیل احمد خاتمی و مطهری هم، صحبتهای مشاعی را شرک و کفر میخوانند و اظهارات وی و باند احمدی نژاد را آماج حملات خود قرار میدهند.
در این نباید لحظه ای تردید داشت که تمامی این جناحها در حفظ نظام جمهوری اسلامی و سرکوب جنبش آزادیخواهی متفق القول هستند. موج اعدامها هرروز رو به افزایش است و تنها راه حل حاکمان مسلمان برای بقای ننگین حکومت خود، همانا سرکوب وحشیانه و جنایت است.
بموازات وقوع این شکافهای عمیق در بطن حاکمیّت، و علائم فروپاشی نظام از درون، جنبش آزادیخواهی و سرنگونی جمهوری اسلامی در حال تجدید قوا و آموزش از تجربیات مبارزاتی اخیر خود میبایستی خود را آمادۀ یکسره کردن تکلیف خود با این حکومت ضد بشری کند.
پروسۀ فروپاشی نظام جمهوری اسلامی رو به تکامل است و خارج از ارادۀ حاکمان و هر کس دیگری، در حال تکوین. انفجار حاصل از تَرَکهای درونی حکومت مانند سدّی که میرود تا فشار سیلاب و طغیان مردم بستوه آمده را نامتحمل باشد شمارش معکوس خود را آغاز کرده است. هر آن این سد در حال تخریب و فروپاشی قرار گرفته و سیلاب جنبش توده ای میرود تا بساط این حکومت ضد بشری و در نابهنگام را در هم بپیچد.
حکومت در حال جنگ و جدال و در حال در هم شکستن و فروپاشی از درون است. تنها اهرم بقای این حکومت سرکوب و اعدام است. هیچ اصلاحی از درون قادر به نجات این حکومت نیست. جامعۀ بین المللی آمادگی کامل از میان برداشتن این حکومت با دستان ملّت خود را دارد. امّا نکته در اینجاست که مسیر این سیلاب به کجا منتهی میشود! آیا شالوده های یک آلترناتیو مردمی و انسانی برای هدایت این سیلاب به مقصد موعود وجود دارند؟ این دیگر بعهدۀ جمع جمیع نیروهای انقلابی سرنگونی طلب است تا با درایت و تشخیص مرحلۀ حساسی که پشت سر میگذاریم، به وظایفی که تاریخ در پیش روی آنها قرار داده عمل کنند. آیا نیروهای خواهان سرنگونی آمادۀ توفانِ در راه هستند؟
داریوش افشار
14 آگوست 2010
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر