نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

زنان عهد قاجار و انقلاب مشروطیت ایران الهه باقری-16 فروردین 1389


کلوپ نسوان....

زنان عهد قاجار و انقلاب مشروطیت ایران

الهه باقری-16 فروردین 1389

مدرسه فمینیستی: بی شک زن در تمام عرصه های تاریخی چه در زمانی که حکام فریاد دموکراسی را در جامعه سر می دادند و چه در زمانی که استبداد ریشه های حکومت حکام را پوسانده بود جایگاهی فرودست و بدون حقوق اجتماعی داشته است . زن همیشه محکوم به تمکین و ماندن در پستوهای خانه بوده است . طبعاَ جامعه ی ایران مرد سالار بوده که فرصت هر مانوری را از زن ایرانی سلب و او را به موجودی خانه نشین و منزوی تبدیل نموده است . زن هایی که فقط شعار «سوختن و ساختن» در سراچه ی ذهنشان شکل گرفته و نه تنها به دنبال حقوق از دست رفته ی اجتماعی خویش نیستند بلکه وظیفه ی خود را همواره در مطیع بودن و فرمانبردار بودن محض از همسر خود می دانند .

از همه مهم تر ما در ایران مردان بیشماری داریم که حتی با داشتن تحصیلات دانشگاهی گاهی اوقات معتقدند که همسرشان از بس با صنعت دیگ ودیگچه سروکار داشته دیگر جذابیتی برای آن ها ندارد !!! مردانی که باز هم معتقدند که باید جلوی سیل رو به گسترش 65 درصدی دختران دانش آموخته ی دانشگاهی گرفته شود ! مردانی که ظرفیت بسیاری از رشته های دانشگاهی را فقط برای آقایان در نظر گرفته اند و... این مردان «فرهیخته»‌ی ایرانی در طول قرون و اعصار به اشکال مختلف در سرزمین ما ابراز وجود کرده اند و زن ایرانی را محکوم به بودن، تحمل نابرابریها و دم برنیاوردن کرده اند . امروز اما وضعیت به گونه ای دیگر است. شخصیت از دست رفته ی زن ایرانی را باید خود زنان بازگردانند . زن ایرانی به تدریج دارد متوجه می شود که موقعیت ممتاز و تاریخی اش چیست و می خواهد آن را با تلاش و پشتکار خود، به دست آورد. تا بتوانند شخصیت اجتماعی و جایگاه رفیع اش را که سال های سال در زیر پای مردان مستبد لگدمال شده دوباره احیا کند.

“حق گرفتنی است نه دادنی"

زن در ايران، تاريخي چندگانه است ، تا پيش از اسلام زنان ايراني در انزواي کامل بودند و بعد از اسلام با توجه به ارزشي که اسلام براي زن قائل گرديد تا حدودي زنان وارد اجتماع شدند اما از زمان "وليد دوم" خليفه عباسي باز زنان به اندروني‌ها بازگشتند. هدف اين مقاله، خارج ساختن هویت زن ايراني از گذر تاريخ و تبيين اين مهم است که زن و شخصيت او بيشتر متاثر از جريان تاريخ بوده و حتي آنجا که به نظر مي‌رسد عنصري اثر گذرا است ، اين خاصيت را جامعه و تاريخ به او داده است.

بررسي نقش زنان در جامعه ساسانيان نشان مي‌دهد که آنها در اين دوره داراي شخصيت حقوقي نبوده و همچون شيء محسوب مي‌شدند که فقط جهت زايش از آنها استفاده مي‌کردند. دراجتماع زمان قاجار زنان تا قبل از نهضت مشروطه جايگاهي مبهم داشته‌اند و تنها انتظار از آنها بقاي خانواده و خانه‌داري بوده است. بعد از نهضت مشروطه زنان به اجتماع وارد شدند.

در مقايسه ميان اين دو دوره تاريخي در مي‌يابيم که در زمان قاجاريه و ساسانيان خانواده از نوع گسترده بود، پدرسالاري حاکم بوده و نقش زن اطاعت محض بوده است. خانه داري و تربيت فرزندان و بقاي خانواده اهم وظايف زنان به شمار مي‌آمده. حضور زنان در طبقات پايين اجتماع و آن هم براي امور معيشتي، اما در دوران قارجاريه با توجه به اعتقادات مذهبي و برقراري ارتباط با ديگر کشورها دگرگونيهايي پديد مي‌آيد و زنان بيشتر در امور اجتماعي شرکت مي‌کنند. [1] مسئله ی زن موضوعی نبود که در منابع دست اول مورخان عهد قاجاری به صورت فصل یا اثری مستقل به آن توجه شده باشد. در دوران قاجار ، زنان تا اندازه ای به آزادی اجتماعی دست یافتند. باز شدن راه و دیدار از کشور های اروپائی و رفت و آمد اروپائیان به ایران، رفته رفته مردم آزادیخواه را بیدار کرد. زن و حقوق اجتماعی او مورد نظر روشنفکران قرار گرفت و از سختگیریهای دوران صفویه کاسته شد. روشن است که این پدیده اجتماعی نوین و گرایش به آزادی زنان ایران با موانع و مبارزات فراوان روبرو می شد و تا رسیدن به هدف راه درازی بود. زیرا فرهنگ، سنت و رسم و آیین در خانواده ها یکسان نبود و زن نمی توانست به آسانی به آزادی اجتماعی برسد.

در روزگاران گذشته، زنان در روستا ها آزادی بیشتری داشتند و چون در ساختار اقتصادی خانواده با مردان شریک و همکاری می کردند، از احترام بیشتری بر خوردار بودند. در جشن ها و میهمانی ها در کنار مردان به پایکوبی می پرداختند و در کوچه و خیابانها آزادانه دیده می شدند. چند همسری و صیغه کردن کمتر دیده می شد و زنان روستا یگانه عشق همسر خود بودند. نوع زندگی و آزادی زنان در همه شهر ها یکنواخت نبود. در هر شهر و دیار، بر پایه باورهای اجتماعی و خانواده، زن آزادی اجتماعی ویژه خود را داشت تا آنجا که نوع لباس و برخورد اجتماعی آنان با مردان متفاوت بود. در برخی از شهرها، زنان بیشتر در خانه می ماندند و به کار خانه داری و شوهر داری می پرداختند. این ویژگی نیز در مورد زنان بزرگان که کنیزان و فرمانبرداران فراوان داشتند به کار می رفت. آنها هم آزادی چندانی نداشتند و بدون اجازه و فرمان مرد، نمی توانستند از خانه بیرون بروند.

زنان در شمال ایران و زنهای عرب در جنوب از آزادی بیشتری برخوردار بودند و به پوشاندن روی و موی چندان اهمیت نمی دادند. در بعضی از شهر ها زنها روی خود را با روبنده و پیچه می پوشاندند. زن و مرد در خیابانها از یکدیگر جدا می شدند، زنان از یک سو و مردان از سوی دیگر می گذشتند. زنان درباری در زمان بیرون رفتن از دربار و حرمسرا تشریفات ویژه ای داشتند. مرتضی راوندی می نویسد: « از تشریفات ناپسند، آن هم به دستور خانم های خود پسند ( درباری) در عهد قاجاریه، مزاحمت فراشان بود در موقع عبور حرم، که در اطراف کالسکه می دویدند و مردان را با نهیب «کورشو» رد می کردند، گوئی فراشان مرد نبودند.

فریاد «دورشو و کور شو» به فلک می رفت. روزی مردی فرنگی از راه می گذشت، پشتش را به آنها کرد و کلاهش را برداشت که شرقی و غربی ادب به جا آورده باشد!!» [2] نمونه ای از رفتارزنان در این دوران این چنین بوده است. رفتار زنان در دوره ی آغا محمد خان در کرمان را باستانی پازیزی چنین می نویسند:

«ضمن ارتکاب هزاران ظلم و جنایت ، آغا محمد خان به سربازان خود اجازه داد که به دختران و نوامیس مردم علناً تجاوز کنند...چنان شد که دختران و اطفال معصوم در وسط چهار سوق بازار، علناً در هنگام فرار مردم یا عبور و مرور سربازان مورد تجاوز قرار گرفته و همانجا به قتل می رسیدند. بسیاری از دختران را پدران و مادران در سوراخهای بخاری و کندوهای خانه ها نهادند و آن را تیغه کردند و به گِل گرفتند چون خود کشته شدند، کسی نبود که بعداً آنان را از داخل دیوار بیرون آورد. با همه اینها روایتی است ظاهراً اغراق آمیز که روزی که لشگریان او از دروازه شهر بیرون می رفتند، هزار ها دختر حامله را پشت سر نهاده بودند که به ناچار سقط جنین کنند» [3]

همچنین در رابطه با موقعیت زنان ایران، دکتر ویلز که در زمان ناصرالدین شاه قاجار به ایران سفر کرده در سفرنامه خود می نویسد : ".. زنان اعیان و طبقه بالا اغلب چهره خود را به کمک وسایل آرایش محلی آرایش می کنند و یک خال درشت مشکی هم وسط ابروان خود می کشند که در طبقه کم بضاعت گاه این خا ل تبدیل به پولک رنگی می شود..." [4] زنان ایرانی از سالیان قبل گونه های شان را با سرخاب سرخ می کردند، صورت و گردن خود را به کمک پودر سفیداب، سفید می کردند و چشم ها هم به وسیله ی سرمه به کلی سیاه می شد.آنها حتی عقیده داشتند که استعمال سرمه چشم را تقویت می کند و موجب افزایش بینایی می شود. برای تیره شدن ابروها هم از وسمه ای که از ساعتها قبل آن را جوشانده بودند استفاده می کردند.

در عین حال، دوره قاجار را مى‏توان دوره و زمانه ی رواج ادبيات خاطره نگارى و سفرنامه‏نويسى هم دانست. در اين‏دوره بسيارى از نويسندگان و بزرگان از خود خاطرات يا سفرنامه‏اى به يادگار نهادند ولى اكثرسفرنامه‏هاى اين دوره از جنبه ادبى و قدرت انشاء و سخن‏پردازى ارزش چندانی ندارد. اما سفرنامه «‏بى‏بى كوكب» علاوه بر دقت نظر و تيزبينى نويسنده، با نثرى پخته و استوار و انشایى اديبانه به‏نگارش درآمده است. اشاره به آيات و احاديث و امثال فارسى و عربى، تضمين ابيات مختلفى از شعرايى چون مولانا و حافظ، كاربرد تركيبات، اصطلاحات و كنايات ادبى و استفاده از انواع‏ سجع و موازنه، نمودار وسعت اطلاع و ذوق و قريحه و همچنين تتبع نويسنده در متون ادب‏فارسى است. خصوصاً تأثيرپذيرى نويسنده از كليله‏ودمنه و انوار سهيلى كه از كتابهاى متداول‏ ادبى در آن زمان بود مشهود است. بى‏بى‏كوكب از بانوان فرهيخته و كتاب دوست عصر به شمار مى‏رفت و نخستين بانوى‏ ايراني است كه به نگارش سفرنامه فرنگستان پرداخته و سفرنامه وى، كه نسخه دستنويس آن نزد دكتر مظفر بختيار نوه پسرى آن مرحومه موجود است، نمودار وسعت اطلاع و دقت نظر و قدرت و قريحه ادبى و نگارش و انشاء استوار و اديبانه اوست. بى‏بى كوكب با اهتمام و مراقبتى ‏كه در انجام فرائض مذهبى داشت در سال 1327 ه .ش به مكه مشرف گرديد [5]

آقاى عبدالعلى خسروى از مورخان بختيارى درباره ايشان مى‏نويسد: «بى‏بى كوكب ازخانواده خوانين بختيارى و از زنان فاضل روزگار خود بود. او با سنت شكنى‏هاى خود تمام‏كارهاى سياسى و اجتماعى مردان را انجام مى‏داد و خاطرات خود را نيز يادداشت كرده كه‏متأسفانه هنوز چاپ و منتشر نگرديده است.» [6]

لباس رسمی معمول و متداول در عصر قاجارها برای تمام طبقات، شال کلاه و جبه بود . شال کلاه نوعی عمامه بود که ریشه قدیمی دارد. بعد از اشغال ایران به وسیله اعراب، کلاه باستانی آنان مبدل به عمامه شد.اهل علم و رجال، عمامه عادی سبز می گذاشتند و دیگر شاهان مثل نادرشاه, کریم خان ,ناصرا لدین شاه و فتحعلی شاه که جنبه روحانیت نداشتند شال ترمه دوزی حاشیه داری به کلاه عادی پیچیده به سر می گذاشتند. در عهد ناصری چاقچوری به جوراب ماهوت گلی و کفش ساقری, لباس رسمی بود ولی کفش ساغری به کفش دستک دار تبدیل شد گرچه شاه کلاه و جبه، تغییر نکرد و پوشیدن آنها، اختیاری بود.

چادر چاقچور؛ جنس چادر خانم ها از دیبا و پارچه ی پشمی بود . زنهای فقیر پارچه ی دیبا وخانم های اشراف، پارچه ی پشمی به کار می بردند. پیرزنها دور کمر چادر را نوار می گذاشتند.و این نوار را به دور گردن خود می انداختند. و زنهای جوان برای آن کمر می انداختند. چاقچور شلوار بلندی بودکه لیفه داشت. ودر قسمت مچ هم پاچین داشت. [7]

نهضت مشروطه حاصل جانبازي و تلاش افراد بسياري بود كه زمينه ي آن را پيش از وقوع آن بسترسازی كرده بودند و تا مدتها پس از پیروزی نيز در راه استقرار آرمان ها و اهداف دموکراتیک آن كوشيدند. زنان در لحظه لحظه ي اين حركت مهم سياسي اجتماعي حضوري فعال و چشمگير داشتند. هنگامي كه مخالفت با دولت آغاز شد و مردم در مسجد شاه تهران بارها و بارها بست نشستند ، زنان نيز عهده دار مسئوليت هاي مهمي بودند. آنان ضمن همراهي با مردان در آوردند علما به مسجد براي سخنراني مسئوليت حفظ جان علما را هم بر عهده داشتند. [8] (يكي از زنان به نام زن حيدر خان تبريزي و گروهش وظيفه داشتند در موقع شلوغي با چماقهايي كه در زير چادر خود پنهان كرده بودند از جان علما محافظت كنند .) در مهاجرت صغري هم همراه با سيد محمد طباطبايي و سيد عبدالله بهبهاني زنان نيز حضور داشتند. مي دانيم که عين الدوله سعي مي كرد مظفر الدين شاه را در بي خبري قرار دهد در چنين شرايطي زنان براي آگاه كردن شاه از وضع موجود پيش قدم مي شوند و هنگامي كه شاه براي ديدار امير بهادر به منزل وي ميرفت، فرصت را غنيمت شمرده و گرد كالسكه ي او را ميگيرند و فرياد ميزنند: «ما آقايان و پيشوايان دين را مي خواهيم، عقد ما را آقايان بسته اند... اي پادشاه اسلام اگرروس و انگليس با تو طرف شوند ،شصت كرور ملت ايران، به حكم اين آقايان جهاد مي كنند.» [9]

سرانجام مشروطه خواهان پيروز شدند اما... اما ازآنجا كه اكثر مردان سیاسی و مبارز آن دوره نسبت به حقوق جنسیتی، کور رنگ بودند و در مواجهه با موضوعی همچون برابری انسانها و مساوات حقوقی میان زن و مرد ، فاقد برنامه و انديشه ای روشن و مترقی و عدالت محور بودند، به خصوص که در آن دوره، استبداد و مرد سالاري در جزء جزء بدنه ي جامعه ما ريشه های عمیق داشت، متأسفانه با تشكيل مجلس ، زنان نه حق انتخاب داشتند ونه حق انتخاب كردن. زنان "درواقع در رديف اطفال واتباع بيگانه به حساب آمدند." [10] و اين، جز استبداد مطلقه و ادامه نظام مرد سالار ـ در قالبی تازه ـ هيچ چيز ديگري نمي تواند باشد.

در جريان تضعيف مشروطه توسط محمد علي شاه، «اتحاديه ي غيبي نسوان» از متمم قانون اساسي دفاع كرد. محمد علي شاه افراد زيادي را جهت ضربه زدن به مشروطه تحريك مي كرد. دراين دوره شاهد حمله ، قتل وغارت زيادي هستيم. دراين برهه ي زماني نيز زنان ازهيچ گونه كمك جاني و مالي دريغ نكردند و اين مطلب مؤيد ايثار و شعورفوق العاده ي زن ايراني است. اوج مخالفت محمد علي شاه به توپ بستن مجلس بود. دراين حادثه و قتل عام مشروطه خواهان ، تنها زنان جرات يافتند پيكر جوانان مجاهد را از زمين بردارند و بعد از استيلاي مجدد مستبدين، منزل عمه ي ميرزا جهانگيرخان صور اسرافيل محل استقرار مشروطه خواهان بود. [11]

با همه ي اين فداكاريها و مجاهدت های زنان در طول تاریخ معاصر، اما متاسفانه باز هم در ایران امروز، شاهد تضييع حقوق زنان در جامعه هستيم، زيرا مانند سال 1324 ه.ق. در نظام نامه ي انتخاباتي كه در تاريخ 12 ذيقعده ي 1329 به تصويب مجلس رسيد باز به صراحت زنان از حق انتخاب شدن، محروم شده اند.

فرجام سخن:

اما سؤالی که ناگزیریم به آن پاسخ گوییم این كه آيا به راستي زندگي زن ايراني ماهيتا تغيير يافته است؟ آيا زن ايراني به شيوه هاي متفاوت تري از همجنسان خود در دو سده ي پيش زندگي مي كند؟ اگر جواب مثبت است، ماهيت، دامنه و عمق آن در ميان اقشار و طبقات اجتماعي زنان تا چه اندازه است؟ و اگر جواب منفي است، باید از خودمان بپرسیم كه چه عواملي مانع اين تغييرات بوده است؟ البته روشن است که از نظر استفاده از دستاورد هاي علمي و صنعتي، مثلا استفاده از اجاق گاز، يخچال و ماشين لباس شويي و دهها مورد از اين دست، تغییر و تحولی در زندگی ما زنان به وقوع پیوسته است اما از نظر انديشه و ارزش وجودي مان و ميزان تاثير گذاري بر اجتماع، چه وضعیتی داریم و در کجا ایستاده ایم؟ . آيا زنان ما دچار دگرگوني هاي فكري واخلاقي و رفتاري نسبت به گذشته شده اند؟ آيا اغلب زنان ما در حلقه هاي خانوادگي، دوستانه ، شغلي و تفريحي خويش جز پرچانگي، شايعه سازي، غيبت و تهمت به طوراعم و به طور اخص نيز كنكاش نسبت به زندگي خصوصي اين وآن، شيوه هاي همسر يابي براي خود و ديگران، از كاهي كوهي ساختن، بيان مثنوي گونه ي مجالسي كه در آن شركت داشته اند و صدها مورد از اين دست و اگر خوشبينانه بنگريم: گفتگو پيرامون مسائلي چون پخت وتهيه ي انواع واقسام غذا، دسر وشيريني، تر و خشك كردن فرزندان و...كار مثبت تري نيز انجام مي دهند؟ آيا به راستي در اين زمينه تغييري يافته اند؟ و يا اين كه اين ها همان احاديث مكرري است كه همچنان محور اصلي اغلب گفتگوهاي زنانه در اكثريت محافل است؟

اگر چنين است كه پس بايد گفت: زن ايراني همان است كه بوده، و خواهد بود، اما ويترين اش آب و رنگ گرفته، امروزي تر شده و خود را درون پوششي مدرن پنهان ساخته ، با همان افكار پوسيده ي قديم، همان رقابتها، همان تنگ چشمي هاي بي سرانجام، با همان جار و جنجال و هياهوي بيهوده. واگر نه كه مي توان به آينده ي زن ايراني اميدوار بود. به زندگي اش، به حضورش در ميادين فعاليت هاي اجتماعي، فرهنگي وسياسي و اين كه ثابت نمايد چه توانايي هايي را در درازاي تاريخ از او دريغ داشته اند. [12]

مطمئنا زن ايراني مي تواند وامكان آن را نیز دارد تا حقارتهاي تحميلي بر خود را با عمل اجتماعی و اندیشه و گفتار خردمندانه پاسخ گويد، چرا كه زن ايراني ميل و توان پاسخگويي دارد تا خود را درعرصه هاي مختلف ثابت نمايد. و در پايان : براي تو وخويش، چشماني آرزو مي كنم كه چراغ ها ونشانه ها را در ظلمات مان ببيند، گوشي كه صداها و شناسه ها را در بيهوشي بشنود، براي تو و خويش روحي كه اين همه را در خود بگيرد و بپذيرد و زباني كه در صداقت خود ، ما را از خاموشي خويش بيرون كشد و بگذارد از آن چيزها كه در بندمان كشيده است سخن بگوييم... [13]

منابع :

- 1. دلریش , بشری : زن در دوره ی قاجار ,چاپ اول 1375, انتشارات سوره .
- 2. آزاد , حسن : پشت پرده های حرمسرا , چاپ هفتم , انتشارات انزلی .
- 3. بختیاری اصل , فریبرز : زنان نامدار تاریخ ایران ( مهد علیا ,مادر ناصر الدین شاه ) , چاپ اول 1375 , انتشارات زوار .
- 4. شیل , لیدی : خاطرات لیدی شیل , ترجمه حسین ابو ترابیان ,چاپ اول تهران 1362 , نشر نو
- 5. نفیسی , سعید : تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره ی معاصر , جلد دوم،
- 6. یاکوب ادوارد پولاک : سفرنامی پولاک , ترجمه کیکاووس جهانگیری , تهران , خوارزمی , چاپ اول 1361.
- 7. کرمانی , ناظم الاسلام , تاريخ بيداري ايرانيان،تهران،آگاه ،نوين،چاپ چهارم1362.
- 8. ملك زاده ، مهدي : تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، سه جلد در يك جلد،تهران، چاپ دوم .
- 9. عبد الحسين ناهيد، زنان ايران در جنبش مشروطه ، تبريز، احيا،136.
- 10. عبد الله بهرامي ، خاطرات عبد الله بهرامي از آخر سلطنت ناصر الدين شاه تا اول كودتا، علي،بی تا .
- 11. احمد كسروي تبريزي ، تاريخ مشروطه ي ايران،تهران، اميركبير، چاپ پانزدهم،1369.
- 12. احمد شاملو،سكوت سرشار از ناگفته هاست،چاپ سوم 1379.

سایت ها :

- www.ashena.com
- www.bukharamagazine.com
- www.tv5.irib.ir
- www.chn.ir
- www.farhangsara.com
- http;// database.irandoc.ac.ir
- www.kargah.com
- http:// veria1362.persianblog.com

پانوشت:

[1] بر گرفته شده ازسایت http:// database.irandoc.ac.ir

[2] تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، سعید نفیسی، جلد3 ، ص 723.

[3] آسیای هفت سنگ، محمد ابراهیم باستانی پاریزی، ص218.

[4] جهت اطلاع بیشتر به : http:// veria1362.persianblog.comرجوع کنید.

[5] . جهت اطلاع بیشتر به : مقدمه سفرنامه حاج بی بی کوکب که نشان دهنده آگاهی و هوشمندی و انشاء ادیبانه او است.

[6] خسروى عبدالعلى: فرهنگ سياسى عشاير جنوب (اصفهان، 1381)، سخنان وى به عنوان يك مورخ بومى بيشتر از آن جهت حائز اهميت است‏كه بر گرفته از اطلاعات محلى و شفاهى است

[7] جهت کسب اطلاع بیشتر به : www.tv5.irib.ir رجوع کنید.

[8] عبدالحسين ناهيد، زنان ايران در جنبش مشروطه ، تبريز، احيا،1360،ص55.

[9] احمد كسروي تبريزي ، تاريخ مشروطه ي ايران،تهران، اميركبير، چاپ پانزدهم،1369،ص69.

[10] ناظم الاسلام كرماني،تاريخ بيداري ايرانيان،تهران،آگاه ،نوين،چاپ چهارم1362،ص62.63.

[11] دلريش همان كتاب،ص180.

[12] دكتراحمد كامراني فر،پژوهشي در مورد گرمابه هاي زنان در ايران از نگاه گيتي نوردان زن اروپايي ،ص 21 و 22.

[13] احمد شاملو،سكوت سرشار از ناگفته هاست،چاپ سوم 1379 ،ص54.


هیچ نظری موجود نیست: