مرگ راهیان نور: به خاطر یک مشت عکس
گزارشی از سفرهای مرگبار «راهیان نور»
با
هر «راهیان نور» رسانههای حکومتی پر میشود از عکسهای با چفیه که
«زمانی به درد میخورد». اما این سفرها که به قول خامنهای برای «جلوگیری
از فراموشی» است، توان «جلوگیری از مرگ» مسافرانش را ندارد.
روز پنجم فروردین ماه امسال خبر رسید که اتوبوس راهیان نور این بار در منطقه طلاییه در نزدیکی مرز عراق قربانی گرفته است.
به گفته مسوول روابط عمومی مرکز اورژانس خوزستان، این اتوبوس
در منطقه عملیاتی طلاییه واژگون شده که در نتیجه آن ۸ نفر کشته و ۳۳ نفر
زخمی شدند.
تعداد کشتهشدگان تا چند ساعت بعد و در فاصله زمانی رساندن مصدومین به بیمارستان و بستری کردن آنان به ۱۱ نفر رسید.
گرچه مسافران این حادثه قصد دیدار از مناطق عملیاتی تحت عنوان راهیان نور را داشتند، اما خبرگزاری فارس در گزارش خود نامی از «راهیان نور» نیاورد و تنها به «اتوبوس حامل مسافران نوروزی» بسنده کرد.
راهیان نور یا گور؟
از سال ۱۳۷۶ که جمعی از دانشجویان بسیجی دانشگاه تهران با
آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی دیدار کردند و بسیچ دانشجویی پس از
آن فعالیتهایش را گسترش داد، برگزاری اردوهای سراسری راهیان نور برای
بازدید از مناطق جنگی بازمانده از جنگ ایران و عراق در مناطق غربی و جنوب
غربی ایران هم به فعالیتهای آن افزوده شد.
اردوهایی که برگزاری آن باعث شده در سالهای گذشته بارها شاهد حوادث مختلف برای این کاروانها باشیم.
اواخر اسفند سال ۱۳۸۶ اتوبوس کاروان راهیان نور حامل
دانشجویان دانشگاه علمی - کاربردی غیرانتفاعی مشهد در مسیر اندیمشک به
خراسان با یک تانکر سوخت برخورد کرد و آتش گرفت.
۲۲ نفر در اتوبوس زنده زنده سوختند و هفت نفر هم زخمی شدند.
کمتر از دو هفته بعد، واژگون شدن یک اتوبوس راهیان نور دیگر در استان خوزستان باعث کشته شدن ۲۷ نفر و زخمی شدن ۱۳ نفر دیگر شد.
این اتوبوس فرهنگیان استان چهارمحال و بختیاری را برای بازدید
از مناطق عملیاتی در نوروز میبرد که در مسیر شهرکرد به ایذه واژگون شد.
مسوولان دلیل این حادثه را از دست رفتن کنترل در اثر سرعت زیاد اتوبوس و برخورد با گاردریل جاده عنوان کردند.
نوروز آن سال (۱۳۸۷) باز هم برای راهیان نور، حادثه آفرین بود.
تقریبا همزمان با این ماجرا و بلافاصله دو روز بعد افراد مسلح
ناشناس شبانه به اتوبوس حامل راهیان نور که به منطقه دهلاویه میرفت در
جاده اهواز به سوسنگرد حمله کردند که در اثر آن دو نفر از مسافران، به دلیل
اصابت گلوله زخمی شدند.
این حوادث پیدرپی باعث شد نوروز آن سال را فجیعترین نوروز طی تاریخ برگزاری راهیان نور بنامند.
بهمن ماه سال ۱۳۹۰ هم اتوبوسی که دانشآموزان دختر اردبیل را
حمل میکرد در نزدیکی پل دختر واژگون شد و چهار نفر هم به شدت زخمی شدند.
مهر سال بعد از آن هم واژگونی یک اتوبوس در مسیر اهواز - بروجن ۲۶ کشته به جای گذاشت.
پلیس راهنمایی و رانندگی اعلام کرد که اتوبوس اسکانیای حامل
مسافران راهیان نور به دلیل سرپیچی از سرعت مجاز از مسیر خارج و واژگون شده
است.
در این حادثه ۲۶ نفر که اغلب دانشآموز و برخی معلم بودند، در دم کشته و ۲۳ نفر هم مجروح شدند.
به دنبال این حادثه، در چهارمحال و بختیاری سه روز عزای عمومی اعلام شد.
هنوز داغ این دانشآموزان تازه بود که دو ماه بعد یعنی آذرماه
سال ۱۳۹۱ هم اتوبوس راهیان نور دانشآموزان سیستان و بلوچستان در محور
شیراز به گچساران واژگون شد.
در این حادثه هم ۱۴ نفر زخمی شدند.
القای رسانههای بیگانه یا بیمسوولیتی مسوولان؟
هربار که این حوادث برای کاروانهای راهیان نور رخ داده، مسوولان پاسخگوی جدی به آن نبودهاند.
سخن حمید رضا حاجی بابایی، وزیر آموزش و پرورش دولت دهم در
مورد کشته شدن دانشآموزان بروجنی در مهرماه سال ۹۱ از بارزترین نمونههای
این عدم مسئولیتپذیری بود.
وقتی بعد از کشته شدن ۲۶ دانشآموز دختر و معلمانشان در یک
حادثه، خبرنگاران از حمیدرضا حاجی بابایی، وزیر آموزش و پرورش وقت درباره
دلایل آن سوال کردند در جواب گفت: «بروید از مسوولانش بپرسید.»
و سردار محمدرضا نقدی هم گفت که «از نظر مدیریتی هیچ ایرادی به اردوی راهیان نور دانشآموزان بروجنی وارد نیست.»
هرچند اعتراضاتی هم از سوی مجلس و نمایندگان نسبت به این وضعیت شد، اما هیچگاه این اعتراضات جدی گرفته نشده است.
بعد از واژگون شدن اتوبوس دانشآموزان چهارمحال بختیاری علی
لاریجانی، رییس مجلس در جلسه علنی و در میان بحثها و سخنان دیگر ضمن ابراز
تسلیت، تنها به گفتن این بسنده کرد که:
«حادثه دردناک واژگونی اتوبوس در استان چهارمحال و بختیاری باعث شد که ۲۶
نفر از دانشآموزان و معلمان که به سوی راهیان نور بودند، جان خود را از
دست دادند و با توجه به نمرات این دانشآموزان، آنها از نخبگان و فرزانگان
کشور بودند.»
همان سال هادی حسینی، نماینده مجلس با اعتراض به کاهش اعتبارات عوارض شهرداری برای پرداخت هزینههای مربوط به مدارس، گفت که بهتر
است آموزش و پرورش این هزینهها را تقبل کند و تاکید کرد بهتر است آموزش و
پرورش به جای اینکه «پول صرف فرستادن بچههای مردم به مناطق جنگی کند که
انتهای آن هم رخ دادن حوادثی چون حوادث بروجن خواهد بود، بهتر است
بودجههای خود را برای مدارس اختصاص دهد.»
وقتی هم محمدرضا عزیزی فارسانی، نماینده مجلس در واکنش به این حادثه گفته بود: «سردار نقدی بگوید آیا پاسخگوی این حوادث جانگذار هست؟»
محمدرضا نقدی، رییس سازمان بسیج مستضعفین در پاسخ گفت که «انتقاد به کاروانهای راهیان نور، القای رسانههای بیگانه است.»
این درحالی است که به گفته میرعبدالرضا مراد حاجتی، مسوول
اردویی راهیان نور و گردشگری سپاه ولی عصر، طرح دانشآموزی راهیان نوردر
قالب درس «آمادگی دفاعی» دانش آموزان مقاطع دوم دبیرستان و سوم هنرستان و
از مصوبات مجلس است که با همکاری وزارت آموزش و پرورش و بسیج اجرایی
میشود.
به همین دلیل همه این سازمانها در این امر مسوول هستند.
اجباری بودن راهیان نور
ماجرای مهر ماه سال ۹۱ با وجود اعتراضات برخی نمایندگان در
نهایت با اظهارات ضد و نقیض مسوولان بسته شد، بیآنکه معلوم شود مقصر در
این حادثه چه کسی یا چه سازمانی بوده است.
از یک سو پلیس فرمانده پلیس راه خوزستان اعلام کرد که «علت واژگونی اتوبوس حامل دانشآموزان بیاحتیاطی راننده، سرعت غیرمجاز و ناتوانی وی در کنترل اتوبوس» بوده است.
از سوی دیگر مسوول فرهنگی اردوی دانشآموزان بروجنی گفت که «راننده اتوبوس مقصر نیست و اصلا خوابآلودگی راننده و تخلف وی باعث حادثه نبوده است.»
به گفته وی راننده در میانه راه متوجه شده که «ماشین ترمز ندارد.»
هرچند این اظهارات چیزی از بار مسوولیت سازمانهای مسوول در
مورد رعایت نکات ایمنی این سفرها و بازرسی فنی دقیق اتوبوسها نمیکاهد و
البته ناقض گفتههای یعقوب سلیمانی است که گفته بود «سختگیرانهترین ضوابط در خصوص سلامت افراد و ایمنی کاروانها اجرا میشود.»
پس از این حادثه دلخراش، خانوادههای دانشآموزان از اجباری بودن
این سفرها برای کسب نمره گفتند و تارنمای کلمه هم اندکی بعد برای نخستین
بار سندی را منتشر کرد که نشان میداد فرستادن اجباری دانشآموزان به اردوی
راهیان نور یک بخشنامه دولتی است.
مرگ برای «چهار تا عکس با چفیه»
گزارشهای پلیس از اغلب این تصادفات نشان میدهد که خطای
انسانی مثل خوابآلودگی راننده، سرعت غیرمجاز، نقص فنی یا رانندگی در شب
بوده است.
به دنبال این حوادث رییس سازمان اردویی راهیان نور و گردشگری بسیج با اعلام راهاندازی ستاد راهیان نور در راه آهن گفت: «اعزام زائران راهیان نور مسیر تهران از این پس با خطوط ریلی و از طریق قطار به مناطق عملیاتی انجام میشود.»
اما علی تقوایی، معاون تربیت و آموزش سازمان بسیج دانشآموزی
اعلام کرد که در همه استانها امکان سفر ریلی وجود ندارد و فقط در چهار
استان خراسان رضوی، سمنان، شهر تهران و شهرستانهای استان تهران،
دانشآموزان از طریق ریلی به اردوی راهیان نور اعزام میشوند.
اما انگار این طرح هم قابل اجرا نبود، چون آذر ماه گذشته
معلوم شد به دلیل افزایش هزینه بلیت قطار و کمبود اعتبار، سفرهای ریلی
راهیان نور حتی برای دانشآموزان تهرانی هم میسر نیست.
هرچند همین طرح سفرهای ریلی هم فقط قرار بود برای دانشآموزان
اجرا شود و بقیه افرادی که تحت عنوان سفرهای راهیان نور قربانی میشوند،
مشمول آن نمیشدند.
به نظر میرسد کشته شدن مسافران اخیر هم باعث نشده که مسوولان جمهوری اسلامی فکری به حال این وضع کنند.
نوروز امسال و درست یک روز بعد از این حادثه آیتالله علی
خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی در سفر نوروزی خود به خوزستان از «قشرهای
مختلف مردم که در قالب کاروانهای راهیان نور در مناطق عملیاتی دفاع مقدس
حضور پیدا میکنند» قدردانی کرد و گفت که امیدوار است «توشه این سفر معنوی، تجربهآموزی، بصیرت و انوار الهی» باشد.
بسیاری از سایتهای اینترنتی پس از این سخنرانی آیتالله
خامنهای از اینکه وی در مورد حادثه اخیر راهیان نور که در نتیجه آن ۶
دانشآموز هم کشته شدند چیزی نگفته، انتقاد کردند.
آیتالله خامنهای اسفند ماه گذشته نیز در دیدار با مسوولان
کاروانهای راهیان نور، این اردوها و بازدید از مناطق عملیاتی را «یک سنت
حسنه» برای پیشگیری از دو آسیب «فراموشی» و «تحریف» خواند و با اشاره به
حوادث ایجاد شده در سالهای گذشته برای این اردوها گفت: «این گونه حوادث نباید بهانهای برای زیر سوال بردن اصل این حرکت بزرگ و مفید شود.»
به نظر میرسد رفتار مسوولان در زمینه راهیان نور آن قدر لوث و مبتذل شده که این سفرها، موضوع شوخی و کنایه هم شده است.
همچنان که محمود احمدی نژاد، رییس جمهور پیشین ایران زمانی در دیدار با اعضای ششمین مجلس دانشآموزی به نمایندگان آنها گفته بود: «بروید راهیان نور، چهار تا عکس با چفیه بگیرید، زمانی به دردتان میخورد.»
µµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµ
کاروان راهیان نور در سال جدید قربانی گرفت
کاروان
راهیان نور با شروع سال جدید قربانی گرفت و این بار دست کم ۶ نفر بر اثر
واژگونی یک دستگاه اتوبوس در استان خوزستان جان خود را از دست دادند.
به گزارش ایسنا [2]،
حدود ساعت ۱۴ امروز (سه شنبه) یک دستگاه اتوبوس حامل راهیان نور از زرند
کرمان به سمت مناطق جنگی در استان خوزستان در حرکت بود که واژگون شد و
تاکنون ۶ نفر کشته شدند که همگی کشته شدگان پسر هستند.
این خبرگزاری تعداد زخمیها را اعلام نکرده اما گزارش داده که
مجروحان به بیمارستان منتقل شده اند. هنوز علت این حادثه مشخص نشده است.
گفتنی است که دبیر قرارگاه مرکزی راهیان نور دقایقی پس از انتشار خبر حادثه، از حضور گسترده مردم در مناطق جنگی ابراز خرسندی کرد و گفت: [3]«خدا
را شاکریم که حضور پر شور مردم در راهیان نور با ایام سوگواری حضرت فاطمه
زهرا (س) همزمان شده یادآور رزمندگان دوران دفاع مقدس است که با روحیه
فاطمی در مقابل دشمنان اسلام و انقلاب ایستادگی کردند.»
وی افزود: «راهیان نور، کار دل است و یکی از ویژگیهایی که در
عرصه فرهنگی، تاثیرگذار و شاخص است نیز دلی بودن کار است و ما معتقدیم
میزبان حقیقی سرزمین نور شهدا هستند. یکی از بسترهایی که می تواند با جنگ
نرم دشمن مقابله کند همین عملیات بزرگ فرهنگی راهیان نور است.»
µµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµ
خامنهای چگونه به «راهیان گور» دروغ میگوید؟
۰۶/فروردين/۱۳۹۳ مجید محمدی
خامنهای،
واقعیت را با دروغ میآمیزد...هنوز پس از ۲۵ سال که از پایان جنگ میگذرد
هر ساله جوانان ایرانی را به عنوان «راهیان نور» به گور میبرند، بیآنکه
جوانان، واقعیتهای جنگ را بدانند.
در
باب دروغهایی که خامنهای میگوید بالاخص پس از انتخابات سال ۸۸ و ناچار
شدن رسانههای منتقد به پرداختن به رهبر جمهوری اسلامی سخن بسیار گفته شده
است. البته تا قبل از حوادث سال ۸۸ این رسانهها با تصور پرهیز از «حمله»
به رهبر جمهوری اسلامی، تصور رهبر دینی بودن وی، یا تصور تقدس جایگاه رهبر
چندان مطالب انتقادی از وی منتشر نمیکردند (با زدن انگ تند بودن به این
مطالب)، حتی رسانههای خارج از کشور مثل بی بی سی و سایت روز و رادیو
زمانه. اما در پنج سال اخیر کمتر این پرسش مطرح شده است که او چگونه دروغ
میگوید. در این نوشته سه روش دروغگویی وی را که تنها در یک سخنرانی (در ۶
فروردین ۱۳۹۳) استفاده شده توضیح میدهم.
آمیختن راست و دروغ
خامنهای به هنگام سخن گفتن از
دوران جنگ یکباره نام خمینی را نیز به پیش میکشد: «بدخواهان ملت ایران و
همچنین برخی، بهدنبال آن هستند که فداکاریهای دوران دفاع مقدس و
شخصیتهای نقش آفرین آن از یاد بروند و بر همین اساس تلاش دارند
جانفشانیهای دفاع مقدس و جهتگیری و مسیری را که امام بزرگوار، آن حکیم و
بنده بصیر الهی معین کرده بود، تخطئه کنند.»
منتقدان جمهوری اسلامی که
خامنهای همهی آنها را بد خواه معرفی میکند روشها و سیاستهای خمینی
بالاخص در حوزهی جنگ را تخطئه میکنند چون موجب فقیرتر شدن، اسیرتر شدن و
عقب ماندهتر بودن جامعهی ایران شده است اما هیچ از یک منتقدان جمهوری
اسلامی فداکاریهای سربازان و بسیجیان در میدانهای جنگ را تخطئه
نکردهاند. خامنهای با آمیختن سیاستهای خمینی و فداکاریهای سربازان
ایرانی میخواهد انتقاد به اولی را تخطئهی دومی به حساب آورد که حرکتی زشت
و غیرمنصفانه است.
گفتن بخشی از واقعیت
خامنهای با تنفری که از غرب
دارد صدام و غرب را یکی کرده و تداوم جنگ را تنها ناشی از تامین سلاح برای
رژیم صدام معرفی میکند: «جبهه دشمنان نظام اسلامی یعنی همین دولتهای
اروپایی و دولت آمریکا با دادن امکانات و تجهیزات جدید و پیشرفته به رژیم
بعثی صدام، او را به ادامه جنگ تشویق میکردند و همین مسئله باعث شد، جنگ
تحمیلی، ۸ سال بهطول انجامد.»
علی خامنهای حتما میداند که
کارخانههای اسلحهسازی ایدئولوژی ندارند. آنها میخواهند سلاح خود را
بفروشند مگر آن که محدودیت قانونی بر سر فروش داشته باشند. در دوران جنگ
هشت ساله، جمهوری اسلامی نمیتوانست هواپیمای جنگی یا موشک دوربرد بخرد اما
همه گونه سلاح دیگر از بازارهای بینالمللی تهیه کرد. معاملهی اسلحه با
اسراییل که بعدا به «ایران-کنترا» معروف شد نشان داد که جمهوری اسلامی حتی
حاضر بود از اسراییل هم اسلحه بخرد و چنین کرد.
نکتهی دوم طولانی شدن دوران جنگ
است. تامین سلاح دو طرف تنها یک عامل برای تداوم جنگ است. عامل مهم دیگر
خوی کشورگشایی خمینی و پاسداران وی بود که میخواستند عراق را اشغال و بعد
از آنجا به اشغال اردن و اسراییل بپردازند. بعد از فتح خرمشهر زمینه برای
آتش بس و صلح فراهم بود و ایران حتی میتوانست غرامت بگیرد اما ادامهی جنگ
بیحاصل تا شش سال بعد با صدها هزار کشته و زخمی و دهها میلیارد دلار
خسارت از بیتدبیری مقامات و بالاخص خمینی حکایت میکند.
قلب واقعیت
خامنهای برای نسبت دادن
رویدادهای جاری به خداوند و جمهوری اسلامی را موید به تاییدات الهی معرفی
کردن میگوید: «خداوند متعال دست قدرت خود را نشان داد و با مشت پولادین
سنت الهی، دهان دشمنان جمهوری اسلامی ایران را خرد کرد و بینی آنها را به
خاک مالید.»
سه واقعیت در این سخن مخفی شده
است. واقعیت اول خرد شدن و نابودی بخشی از جامعهی ایران در سالهای جنگ
است. در جنگ ایران و عراق تنها این عراق نبود که صدمه دید. جامعهی ایران
هم صدمه دید. هنوز بخشهایی از خرمشهر و آبادان که در سال ۵۹ نابود شدند
بازسازی نشده است و مردم این مناطق در تهران و شیراز با فلاکت و سختی ناشی
از آن دست به گریبانند.
نکتهی دوم آن که در پایان جنگ،
ایران و عراق به شرایط خستگی دو طرفه رسیده بودند و آتش بس را پذیرفتند.
جنگ ایران و عراق برای هیچ طرفی پیروزی نداشت. البته جنگ تنها به سود
حاکمان و پاسداران تمام شد و آنها جنگ پیروز ناشده را ابزار کسب قدرت و
ثروت قرار دادند.
و سوم آن که آن کشوری که دهان
رژیم صدام را خرد کرد و بینی آن را به خاک مالید ایالات متحده بود که امروز
هنوز منفور مقامات جمهوری اسلامی است. ایالات متحده با صرف بیش از یک
تریلیون دلار و هزاران کشته دشمن غدار جمهوری اسلامی را از میان برد و به
جای آن رژیمی شیعه و دوست جمهوری اسلامی بر سر کار آورد.
البته مقامات جمهوری اسلامی
همچنان جوانان ایرانی را قربانی برنامههای تبلیغاتی خود میکنند. هنوز پس
از ۲۵ سال که از پایان جنگ میگذرد هر ساله جوانان ایرانی را به عنوان
«راهیان نور» به گور میبرند یا آنها را طعمهی مینهای جمع آوری ناشده در
دشتهای خوزستان میکنند. حساب سربازان و رزمندگان دوران جنگ را همیشه
باید از مدیران و فرماندهان نالایق جنگ جدا کرد.
µµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµµ
خامنهای،
واقعیت را با دروغ میآمیزد...هنوز پس از ۲۵ سال که از پایان جنگ میگذرد
هر ساله جوانان ایرانی را به عنوان «راهیان نور» به گور میبرند، بیآنکه
جوانان، واقعیتهای جنگ را بدانند.
در
باب دروغهایی که خامنهای میگوید بالاخص پس از انتخابات سال ۸۸ و ناچار
شدن رسانههای منتقد به پرداختن به رهبر جمهوری اسلامی سخن بسیار گفته شده
است. البته تا قبل از حوادث سال ۸۸ این رسانهها با تصور پرهیز از «حمله»
به رهبر جمهوری اسلامی، تصور رهبر دینی بودن وی، یا تصور تقدس جایگاه رهبر
چندان مطالب انتقادی از وی منتشر نمیکردند (با زدن انگ تند بودن به این
مطالب)، حتی رسانههای خارج از کشور مثل بی بی سی و سایت روز و رادیو
زمانه. اما در پنج سال اخیر کمتر این پرسش مطرح شده است که او چگونه دروغ
میگوید. در این نوشته سه روش دروغگویی وی را که تنها در یک سخنرانی (در ۶
فروردین ۱۳۹۳) استفاده شده توضیح میدهم.
آمیختن راست و دروغ
خامنهای به هنگام سخن گفتن از
دوران جنگ یکباره نام خمینی را نیز به پیش میکشد: «بدخواهان ملت ایران و
همچنین برخی، بهدنبال آن هستند که فداکاریهای دوران دفاع مقدس و
شخصیتهای نقش آفرین آن از یاد بروند و بر همین اساس تلاش دارند
جانفشانیهای دفاع مقدس و جهتگیری و مسیری را که امام بزرگوار، آن حکیم و
بنده بصیر الهی معین کرده بود، تخطئه کنند.»
منتقدان جمهوری اسلامی که
خامنهای همهی آنها را بد خواه معرفی میکند روشها و سیاستهای خمینی
بالاخص در حوزهی جنگ را تخطئه میکنند چون موجب فقیرتر شدن، اسیرتر شدن و
عقب ماندهتر بودن جامعهی ایران شده است اما هیچ از یک منتقدان جمهوری
اسلامی فداکاریهای سربازان و بسیجیان در میدانهای جنگ را تخطئه
نکردهاند. خامنهای با آمیختن سیاستهای خمینی و فداکاریهای سربازان
ایرانی میخواهد انتقاد به اولی را تخطئهی دومی به حساب آورد که حرکتی زشت
و غیرمنصفانه است.
گفتن بخشی از واقعیت
خامنهای با تنفری که از غرب
دارد صدام و غرب را یکی کرده و تداوم جنگ را تنها ناشی از تامین سلاح برای
رژیم صدام معرفی میکند: «جبهه دشمنان نظام اسلامی یعنی همین دولتهای
اروپایی و دولت آمریکا با دادن امکانات و تجهیزات جدید و پیشرفته به رژیم
بعثی صدام، او را به ادامه جنگ تشویق میکردند و همین مسئله باعث شد، جنگ
تحمیلی، ۸ سال بهطول انجامد.»
علی خامنهای حتما میداند که
کارخانههای اسلحهسازی ایدئولوژی ندارند. آنها میخواهند سلاح خود را
بفروشند مگر آن که محدودیت قانونی بر سر فروش داشته باشند. در دوران جنگ
هشت ساله، جمهوری اسلامی نمیتوانست هواپیمای جنگی یا موشک دوربرد بخرد اما
همه گونه سلاح دیگر از بازارهای بینالمللی تهیه کرد. معاملهی اسلحه با
اسراییل که بعدا به «ایران-کنترا» معروف شد نشان داد که جمهوری اسلامی حتی
حاضر بود از اسراییل هم اسلحه بخرد و چنین کرد.
نکتهی دوم طولانی شدن دوران جنگ
است. تامین سلاح دو طرف تنها یک عامل برای تداوم جنگ است. عامل مهم دیگر
خوی کشورگشایی خمینی و پاسداران وی بود که میخواستند عراق را اشغال و بعد
از آنجا به اشغال اردن و اسراییل بپردازند. بعد از فتح خرمشهر زمینه برای
آتش بس و صلح فراهم بود و ایران حتی میتوانست غرامت بگیرد اما ادامهی جنگ
بیحاصل تا شش سال بعد با صدها هزار کشته و زخمی و دهها میلیارد دلار
خسارت از بیتدبیری مقامات و بالاخص خمینی حکایت میکند.
قلب واقعیت
خامنهای برای نسبت دادن
رویدادهای جاری به خداوند و جمهوری اسلامی را موید به تاییدات الهی معرفی
کردن میگوید: «خداوند متعال دست قدرت خود را نشان داد و با مشت پولادین
سنت الهی، دهان دشمنان جمهوری اسلامی ایران را خرد کرد و بینی آنها را به
خاک مالید.»
سه واقعیت در این سخن مخفی شده
است. واقعیت اول خرد شدن و نابودی بخشی از جامعهی ایران در سالهای جنگ
است. در جنگ ایران و عراق تنها این عراق نبود که صدمه دید. جامعهی ایران
هم صدمه دید. هنوز بخشهایی از خرمشهر و آبادان که در سال ۵۹ نابود شدند
بازسازی نشده است و مردم این مناطق در تهران و شیراز با فلاکت و سختی ناشی
از آن دست به گریبانند.
نکتهی دوم آن که در پایان جنگ،
ایران و عراق به شرایط خستگی دو طرفه رسیده بودند و آتش بس را پذیرفتند.
جنگ ایران و عراق برای هیچ طرفی پیروزی نداشت. البته جنگ تنها به سود
حاکمان و پاسداران تمام شد و آنها جنگ پیروز ناشده را ابزار کسب قدرت و
ثروت قرار دادند.
و سوم آن که آن کشوری که دهان
رژیم صدام را خرد کرد و بینی آن را به خاک مالید ایالات متحده بود که امروز
هنوز منفور مقامات جمهوری اسلامی است. ایالات متحده با صرف بیش از یک
تریلیون دلار و هزاران کشته دشمن غدار جمهوری اسلامی را از میان برد و به
جای آن رژیمی شیعه و دوست جمهوری اسلامی بر سر کار آورد.
البته مقامات جمهوری اسلامی
همچنان جوانان ایرانی را قربانی برنامههای تبلیغاتی خود میکنند. هنوز پس
از ۲۵ سال که از پایان جنگ میگذرد هر ساله جوانان ایرانی را به عنوان
«راهیان نور» به گور میبرند یا آنها را طعمهی مینهای جمع آوری ناشده در
دشتهای خوزستان میکنند. حساب سربازان و رزمندگان دوران جنگ را همیشه
باید از مدیران و فرماندهان نالایق جنگ جدا کرد.
«راهیان نور» اجباری است و ۱۰ نمره دارد
۳۰/مهر/۱۳۹۱ سهند خوانساری
در
پی مرگ ۲۶ دانشآموز ایرانی در راه بازگشت از مناطق جنگی، رییس کمیسیون
آموزش مجلس از اجباری بودن اردوی مرگبار «راهیان نور» خبر داده و همزمان
وزیر آموزش و پرورش از این حادثه سلب مسؤولیت کرده است.
محمدمهدی زاهدی، رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ایران، درباره اردوی مرگبار «راهیان نور» گفته است [2]:
«متأسفانه این درس برای دانشآموزان اجباری است در حالیکه هیچ اردوی
دانشآموزی نباید اجباری باشد و دانشآموزان باید با میل و رغبت بروند.»
همچنین یکی از مسؤولان وزارت آموزش و پرورش، گفته که [3] ده نمره از درس موسوم به «آمادگی دفاعی» مربوط به این سفر میشود.
وی ادامه داده که بسیاری از دانشآموزان در این سفر «متحول» شدهاند.
جمعه شب ۲۶ نوجوان دانشآموز ایرانی که به بازدید از مناطق جنگی (در زمان جنگ ایران و عراق) در جنوب ایران برده شده بودند، در راه بازگشت کشته شدند. [4]
این
اولین بار نیست که چنین حادثهای برای دانشآموزان در اردوی راهیان نور
اتفاق میافتد و سال قبل هم حوادث زیادی برای دانشآموزانی که به این اردو
برده شده بودند اتفاق افتاد که آموزش و پرورش نه تنها مسئولیت آن را
نپذیرفت بلکه امسال هم این درس اجباری را ادامه داد.
حمید رضا حاجی بابایی، وزیر آموزش و پرورش دیروز که در پاسخ به دلیل واژگونی اتوبوس دانشآموزان و مرگ آنها گفت [5]:«بروید از مسؤولش بپرسید.»
وی گفت که اردوی راهیان نور «توسط همکاران زحمتکش و عزیزان عاشق سازمان بسیج مستضعفین صورت میگیرد.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر