نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ اسفند ۲۳, جمعه

بصیر نصیبی: پرونده یک فیلمساز ج.ا. (مسعود کیمیایی) اسناد سحن می گوید

بصیر نصیبی: پرونده یک فیلمساز ج.ا. (مسعود کیمیایی) اسناد سحن می گوید

Masoud_Kimiaie_Jannatie
جنتی و مسعود کیمیایی
 
 
من مسعود کیمیایی را از دوران جوانیمان می شناسم،به نوعی من ونصیب وبرادر کوچکترم باصر دوست او بودیم ،همه ما پاتوقمان کافه قنادی ری در خیابان لاله زارنو نزدیک چهار راه مهنا بود. وقتی مسعود آسیستان خاچکیان شد،با نطری که جمع ما درباره کلیت سینمای فارسی آن زمان داشت از او فاصله گرفتیم وبه تدریج ارتباط ما با هم قطع شد. من گهگاه اورا در استودیو ها ویا در خیابان می دیدم سری تکا ن می دادم ورد می شدم.
از آغاز انقلاب او محبوب آخوند شد ابتدا به باند قطب زاده وصل شد ،بعد از اعدام قطب زاده خودش را با دیگر عوامل نظام مرتبط کرد آن روز ها شغل ومقامی هم در تلویزیون گرفته بود یک روزدر راهرو های تلویزیون وقتی نگاهش به من افتاد جلو آمد خیلی خوش وبش کردوگفت: کاری از دست من برمی آید؟ گفتم نه کاری ندارم اما تو اگر مدیریت می خواستی زمان شاه هم می تونستی به این آرزو برسی. یادم نمی آید چه جمله هایی بین ما رد وبدل شد. ومن چندی بعد زادگاهم را برای همیشه ترک کردم.
در باره مطلبی که میخوانید توضیح بیشتری لازم نیست این مطلب نشان میدهد که چطور گوگوش در دام مسعود می افتد ،خواننده وبازیگری با استعداد و محبوب نسل جوان به وسیله ای در دست واواک تبدیل می شود.در ایجاد این وضعیت برای گوگوش حضور وهدایت مسعود کیمیایی دخالت بسیار داشت. باید اضافه کنم در چهره سازی دو باره کیمیایی، تلویزیون های لوس آنجلسی هم نقش داشتند وسهم علی رضا نوری زاده مدیر محترم! تلویرون ایران فردا(وای به حال ایران فردایی که نوریزاده ها پی ریزی اش کنند) گسنرده تر وموثر تر از دیگران بود. امید وارم وقت و حوصله داشته باشید تا با تامل مطلب را بخوانید وهر جا تعلل وکوتاهی یا پرده پو شی ای دیدید بدون اغماض مطرح کنید.
***
به هنگام سفر مسعود کیمیایی وگوگوش به اروپا وامریکا وممالک دیگرمن   ضمن بررسی دقیق این سفر قصد وهدف آنرا شفاف نمودم . این نوشتار با عنوان« گوگوش یا مسعود کیمیایی آری مسئله اینست» در کتاب سوم من « راه کن از قندهار می گذرد!» نیز باز چاپ شده است ) که انعکاس وسیعی داشت ودر برخی از برنامه های کنسرت خانم گوگوش نیز تکثیر وپخش گردید و حامیان صادرات فرهنگی را وحشت زده کرد برای کاستن از تاثیرآن نوشتار ؛ قلم ها وزبان ها به حرکت درآمد وسعی شدعلاوه بر تشویق مردم برای حضور در کنسرت ها؛ آلوده گی ها ئ مسعود کیمیایی را نیز سر پوش بگذارند ( در این مسیر دکتر!نوری زاده بزرگ چاپلوس معاصر خیلی جان فشانی کرد) حالا که مسعود کیمیایی به آغوش اسلام ناب محمدی عودت داده شده است وخانم گوگوش شاید از ترس اینکه آخوند های طمعکار بخواهند درآمد کنسرت ها را از چنگش درآورند به بهانه طرح دعوا در دادگاه در دیار کفر مانده است؛* برای هر کس مشخص است که انگیزه های آن سفر چه بود وسر انجامش نیز آنگونه شد که ما پیش بینی کرده بودیم اما هنوز پرده آخر نمایشنامه به اجرا در نیامده است ( باز گشت خانم گوگوش ظاهرا باید پرده آخر باشد.البته بعدا معلوم شد پرده اخر همان بود که اجرا شد یعنی گوگوش بماند واینحا مبلغ خاتمی وخاتمی چیان شود). برای یادآوری خوانندگان؛ ما خلاصه ای از استنباط های همان زمانمان در خصوص آن سفررا باز گو میکنیم وآنگاه نگاهی گذرا خواهیم داشت به یکی از مصاحبه های کیمیایی در دار الخلافه اسلامی؛ ما نوشته بودیم :
 1- شایعه فیلمسازی مسعود کیمیایی دروغ محض است اماآنها وبلندگوهای تبلیغاتیشان در خارج کشور مدام اعلام میکردند که خانم گوگوش را در نقش دختر ناراضی ی فیدل کاسترو زیارت خواهیم کرد.
 2- بر ملا شدن همکاری مسعود کیمیایی با واواک آنهم در نشریه به اصطلاح خودشان دوم خردادی «عصر آزادگان» باعث شد حکومت تا سروصدا ها بخوابدوبرای مدتی مسعود کیمیایی را از جمهوری اسلامی دور کند . برگشت مسعود خان وفرزند دلبندشان پولاد بعد از گذشت دوسال وحرف های ضد نقیض و پرتی که نامبرده طی گفتگوهای سفارشی   اش در تهران می گوید ؛ شاهدی است برای اثبات ادعای ما وروسیاهی به آن ها ماند که در مطبوعات ورادیو تلویزیون های خارج از کشور آن چه در توان داشتند بکار گرفتند تا چهره رسوا شده ای را بزک کنند وبرای کنسرت واواک مشتری جمع نمایند.
 3- خانم گو گوش نیز دستور داشت تابه سهم خود برای آقای خاتمی وحامیانش چهره سازی کند هر چند او تا خواست بساط تبلیغش را علم کند گفتگوی تمدن های آقای خاتمی به روز های فلاکت بارش نزدیک می شد ودیگر حنای حمایت از اصلاحات! رنگی نداشت .
 4-آقای مسعود کیمیایی درسفر هم ماموریتی را باید به انجام میرساند وآن تتظیم برنامه های کنسر ت بود البته با نظارت ماموران امنیتی که زیر عنوان تهیه کننده فیلم وبرنامه گذار همراه گروه بودند ؛ ما همان موقع که تب گوگوش تا اعماق قلب اپوزسیون مترقی! نفوذ کرده بود با صراحت از دخالت عوامل واواک در کار بر گذاری کنسرت های گوگوش خانم مطلعتان کردیم وهمچنین نخستین برنامه ریز وی (کانون پویای پاریس) بعد از این که از بر گذاری برنامه کنار رفت ودرست تر بگوییم کنار گذاشته شد ؛ اسنادی را منتشر کرد که آن اسناد نیز تائید کننده نظر ما بود 
 بعد از این یاد آوری می افزایم: چند نشریه داخلی که در ارتباط با باز گشت مسعود کیمیایی مصاحبه گونه هایی دارند گویا دستور داشته اند ذهن های پرسنده را از کنجکاوی بیشتر دور کنند وما با اتکا به ضرب المثل « مشت؛ نمونه خروار» به بررسی یکی از مصاحبه ها بسنده می کنیم (۱)
 روزنامه نوروزشماره ی ۳۲۴؛ ۲۵اردیبهشت ۸۱ مصاحبه ای دارد با کیمیاییِ با عنوان:« برای ما دسیسه چیده بودند» این مصاحبه مزین است به تصویری از مسعود خان که این تصویر وضعیت متهمینی راتداعی میکند که به هنگام انتقال به دادگاه صورتشان را از عکاسان مخفی میکنند. در این عکس جناب کیمیایی هم به همان شکل وشیوه؛ با دست جلوی صورتش را گرفته است .
 مصاحبه گر این نشریه (مهردادحجتی) در مقدمه مصاحبه خود تلویحا اعتراف می کند این گفتگو به نوعی سفارشی است و بعد می پرسد:
 «دو سا ل پیش؛شما به اتفاق همسرتان به قصد ساختن دو فیلم(!)از کشور خارج شدید اما طی دوسال دایم شنیده می شد که فیلم اول در کوبا(!) کلید خورده است بعد شنیده شد که فیلم اصلا کلید نخورده است وشما در مکزیک(!) دنبال لوکیشن میگردید بعدشنیده می شود که شما به امریکا(!)رفته اید وپشت پرده(!) داریدکنسرت های همسرتان را برنامه ریزی می کنید بعد شنیده شد که شما با همسرتان اختلاف پیدا کرده اید وبا هم زندگی نمی کنید» …
همین نظرپرسشگر که زیر عنوان سئوال مطرح می شود خود روشنگر بسیاری از مسایل است ؛اما شاید برخی از خواننذگان تصور می کنند که آقا مسعود می خواهد دو دوزه بازی را کنار بگذارد لااقل یکبارصادقانه جواب گوید اما جناب ایشان در جواب آسمان وریسمان را بهم می بافد ؛ داستان آن دو فیلم ( کدام دو فیلم !) را تحلیل! می کندوبعد از کلی گنده گویی اندرتفاوت فیلم ایشان با فیلم مهجوری (!) که در گذشته و در هولیود از رمان «عاشق مترسک» ساخته شده بودمیرسد به آن جایی که قاعدتا باید دلایل توقف پروژه فیلمسازی اش را اعلام کند امابا چند جمله سر وته قضیه را هم می آورد و می گوید:
 « … متاسفانه به دلایلی ( انگار نه انگار که قرار بوده دلایل را باز گو کند ) فیلم ساخته نشد» .
 پرسشگر که خود در مقدمه ی مصاحبه هم می گوید قول داده است که استاد را نرنجاند بی آن که از سئواال اولش نتیجه ای گرفته باشد می گوید :
 این از فیلم اول(!) فیلم دوم شما چه شد ؟
 جواب :«فیلم دوم؟ همین فیلمی است که در تدارک ساخت آن هستیم با عنوان مانکن (!)» (اصلا همچنین فیلمی ساخته شد؟
( این جناب اصلا به روی خودش نمی آورد که مقدمات تهیه فیلم بر اساس ادعا های قبلی شان قبل از   سفر دوسا ل پیش فراهم شده بود وخانم گوگوش هم قرار بود در نقش دختر ناراضی کاسترو ظاهر شود. وی باز هم چند سطری بابت قصه فیلم دوم که هیچ ربطی با آنچه که به هنگام آن سفر مصلحتی به هم بافته بودند ندارد به خورد خوانندگان می دهد ومی افزاید:
 بله بازی خانم گوگوش منتفی است (باز هم دلیل اعلام نمی شود مگر نگفته بود سفر گوگوش به خاطر بازی در فیلم هست؟)
 اما بی آن که منتظرطرح سئوالی در زمینه هایی که شک و تردید راافزایش می دهد بشود خود می افزاید:
 «اما در باره ی ماجراهایی که در این میان رخ داد ( خواننده باز تصور می کندآقا می خواهد سر انجام واقعیت ها را مطرح کند) آنها یی که در این ماجرا دخیل بوده اند باید حرف بزنند»( تا آنجا که میدانیم وزارت ارشاد ؛واوک وخود ایشان در ماجرا دخیل بوده اند اما آقای کیمیایی علاوه بر این که نقش خودش را به دلایل قابل فهم کتمان می کند؛ به مانند مسئله فیلمسازیش در خارج از کشور نقش دیگران را هم در پرده ابهام نگه میدارد وبعداز خودش هم نظری می دهد که با آنچه خانم گوگوش بعد از خروج از ایران مطرح کردند در تضاد کامل قرار دارد. کیمیایی می گوید :
 «ایشان (گوگوش)پاسپورت گرفت ومی خواست برود پسر ونوه اش را ببیند وقصد داشت دست به یک سفر کوتاه بزند ودر ضمن این سفر فیلم هم بازی کند.» انگار یادمان رفته که با چه انرژی وتوانی خانم گوگوش حضور دوباره در صحنه را اعلام داشت وحتی برنامه گذار اول اطلاع داد که این خانم اروپا وامریکا استرالیا وکانادا واکثر کشور های شوری سابق را خواهند چرخید حتی خروج وآواز خوانی ایشان را دلیلی بر باز شدن فضای هنری قلمداد کردند وخبر نگاران را از اقصی نقاط جهان فرا خواندند تا بر گذاری کنسرت ها وساخت فیلمها را اعلام کنند. ایا همه این کار ها برای یک سفر کوتاه و به منظور دیدار پسر ونوه ( مثلا یک ماه ویا حد اکثر دو ماه ) تدارک دیده شده بود؟ البته تقیه در حکومت ولایت فقیه مجاز است اما وقاحت زیر هر عنوانی که باشد حدی دارد .
 وحالا کنسرت های به قول خودشان ۲۰ هزار نفره را بر گذار کرده اند ورژیم آخوند ها که مو را از ماست می کشد خوب میداند درآمد کنسرت ها چقدر بوده است وباید سر کیسه را مسعود خان شل کند. اما ایشان آن همه سر وصدا وجنجال را که بابت باز گشت شاه ماهی به صحنه به راه انداخته شده بود به دسیسه وصل می کند . پرسشگرکه از طرح انبوهی معما د وچار سر گیجه شده می پرسد :
 »یعنی شما گرفتار یک دسیسه شدید ؟ »
 جواب :-«بله یک دسیسه بود دسیسه ای حساب شده که ما را غافلگیر کرد» وبعد انگار هیچ کس مصاحبه ها وکنفرانس های مطبوعاتی ورادیویی خانم ایشان را نشنیده میِ افزاید :
 »ایشان ( گوگوش ) اگر قصد خواندن داشت که همان اوایل در جوانی میرفت واین کار را می کرد…. به این دلیل به آن طرفی ها؛ لوس آنجلسی ها ؛ احساس بیگانگی می کرد … این برایش از همه چیز مهمتر است دوباره بر گشتنش به وضعیت قبل از سفر .» پرسشگر برای این که مسعود خوان باز به صحرای کربلا نپرد وموضوع بحث را عوض نکند بلا فاصله می پرسد:« مگر این فرصت از ایشان گرفته شده ؟ «
 م .ک (مسعودکیمیایی) که میفهمد بند را آب داده ومسئله ای نا گفتنی را بازگو کرده است بلافاصله می افزاید :
 « نه نه ایشان قصد بر گشتن دارد. بر خواهد گشت به قول خودش هر اتفاقی میخواهد بیفتد» ( اما چه اتفاقی قرار است بیفتد ایشان اگرشرایطشان به مانند دیگر بانوانی است که به خارج از کشور رفته اند وکنسرت داده اند؛ بهره تبلیغاتی شان را به رژیم رسانده اند؛ خوب مثل آن ها و بدون هیچ عارضه ای می تواند به آغوش پر مهر ومحبت رژیم ولایت فقیه بر گردند. پس چه مسئله ای باعث شده که به قول پرسشگر این فرصت از ایشان سلب شده است در این مورد هم؛ همه چیز در پرده ابهام میماند ) وپرسشگر لااقل تصور می کند در مورد دسایس نابکاران! دیگر؛ از کارگردان بزرگ! معاصر جواب واضح وروشنی بشنود چرا که دسیسه گران ظاهرا خارج نشین بوده؛و مانعی برای افشای نامشان وجود نداشته است واگر هم داخل کشوری باشند نام دسیسه گر شناخته شده را که دیگر مخفی نگه نمیدارنداما در این خصوص نیز مسعود خان نم پس نمیدهد ودر جواب پرسشگر که می پرسد :
 «این دسیسه توسط چه فرد وافرادی طراحی شدواصلاماجرای این دسیسه چه بود میتوانید راجع آن توضیح دهید ؟» جواب می دهد
 -در آنجا اتفاق افتاد طراح آن یک ایرانی بود که متاسفانه به دلیل عذری که دارم نمیتوانم نامش را ببرم (چه عذری دارد؟) واما ماجرا به همین جا خاتم نمیشود م. ک که زمانی دستیار ساموئل خاچکیان جنایی ساز سینمای فارسی بوده است به شیوه فیلمهای معلم سینمایی ش داستانی پلیسی- سینمایی را سر هم می کند ومی افزاید :
 »اما همین را می توانم بگویم که همه ی ماجرا توسط یک نفر که در دو نقش (!) ظاهر شد طراحی واجرا شد بعد ها ما دانستیم آن دونفری که مدام از آن ها نام برده می شودیک نفر است «
 (مصاحبه گر ؛ اگر هم به هنگام آغاز مصاحبه نسبت به کنه مسایل در ارتباط با سفر آن دو شناخت کافی ندارد به تدریج میفهمد که تمام آسمان و رِیسمان هایی که جناب م.ک می بافد برای کتمان حقایق است وآن چه در باره اوگفته اند نه تنها شایعه بی اساس نیست بلکه واقعیت ها ئیست که در نظام های دیکتاتوری نمی توان بیانشان کرد , وبه ناچار دهان به دهان می گردد ) مصاحبه گر با تعجب وشک مینویسد :
 «برای من این سئواال پیِش می آید چطور می شود آقای کیمیایی در طول این دوسال حاضر نشده راجع این توطئه ویا دسیسه حرفی بزند این سکوت راز آلود (!) به چه منظوری اتخاذ شده است؟ اما برای این سئوال هنوز جواب روشنی نیافته ام» ( به آقای خبرنگار اطمینان میدهیم تا وقتی این رژیم نیمه نفس هایش را ادامه می دهد هیچ مسئله ای که ریشه ی امنیتی داشته باشد روشن نخواهد شد(
 آقای کیمیایی قبل از باز گشت گوگوش و از هم اکنون به آخوند ها یی که به در آمد های کنسرت چشم طمع دوخته اند آگاهی می دهد که آه در بساط ندارند واز حق وحساب خبری نیست ومی افزاید:
 « ایشان علاوه بر این که پولی از بابت آن کنسرت ها نگرفته بلکه از بابت دادگاه خرج ومخارجی را هم متقبل شده است (!)»
 اما آقای م.ک برا ی انحراف افکار عمومی ؛ بعد از بازگشت به دامان اسلام ناب محمدی رمان گونه ای با عنوان« جسد های شیشه ای» را هم سر هم بندی کرده ودر هر مصاحبه ای سعی میکند مسیر گفتگو را از موضوع غیبت دوساله اش وفیلمهاِیی که قرار بود در خارج بسازد وهمین طور ماجرای کنسرت های گوگوش به کشاند به سمت شبه رومانی که به تازگی مرتکب شده است. اما این رمان را هم بیشتر برای تسویه حساب با« پرویز صیاد » که در نمایشنامه« محاکمه سینما رکس» چهره واقعی او را نموده بود سر هم بندی کرده است م.ک مثلا شخصیتی را وارد رمان کرده است به اسم« صمد پرویزی» وپرویز شکارگر باتوسل به کنایه واشاره میخواهد هم از پرویز صیاد انتقام بگیرد هم با فحاشی وبد دهنی به مخالفین کلیت رژیم به شیوه کیهان شریعت مداری؛ برای حکومت خوش رقصی کند. جالب این که وزارت ارشاد جمهوری اسلامی که حتی واژه پستان را در کتابها نمی تواند تحمل کند به سهولت به این شبه رومان اجازه انتشار می دهد بخشی از رومان م.ک را نقل میکنیم:
 «صمد پرویزی به سرعت فندک راروی پاکت سیگار برداشت ودر جیبش گذاشت … وگفت :
 -خیلی خوار جنده ای … اگه برات تیاتر نذاشتم اگه تو تلویزیون برات برنامه نریختم من ریدم تواستعفای سینماگران پیشرو … وبه ظاهر تیاتر هم دوست داشت ومثل بار بر های خرمشهری حرف میزد و…گفت :-عین تیاتره؛ بازی می کنه …خوار جنده
 »بعد ازخواندن این تکه از شاهکار آقا مسعود که آمیخته به ادب وفرهنگ والای اسلامی است ؛باید در انتظار بود این اثر(!) جایزه بهترین کتاب سال را هم برباید . برای حسن ختام بهتر است تکه ای از فرمایشات آقای کارگردان بزرگ را اندراحواال فرزند بروند ایشان« پولاد کیمیایی »البته از زبان گویای پدر بشنویم . پولاد خان که در این دوسال همراه پدربه دیار کفر پرواز کرده بوددر آن مدت بر نفس اماره غلبه کرده و پاک وطاهر به سر زمین اسلام ناب محمدی بر گشت داده شده است .بهتر است بقیه شرح ماجرا را از زبان پدر بشنویم:
 «او امریکا را دوست نداشت؛ کانادا را هم دوست نداشت از همان اول سفر پر پر می زد برای اینجا وقتی هم که بر گشتیم؛گفت: دیگرنمی خواهم بر گردم؛ بعد هم بلا فاصله (یعنی به محض ورود به سر زمین اسلامی ) رفت یک زنجیر خرید باچند تا از رفقایش ّبه سبزه میدان رفت تا در یک مکان سنتی (!) به عزا داری به پردازد» (آقای کارگردان پیشرو مشخص نکرده اند که ورود ایشان به سر زمین اسلام آیا در ساعتیِ بوده که امکان خرید زنجیر وجودداشته ؟ ودیگر این که آیا برنامه شان را طوری تنظیم کرده بودند که درروزهاوشب های عزاداری به تهران برسند ویا این که سرویس کشیک ۲۴ ساعته برایسنت(!) عزاداری دایر شده است؟ ایشان که با آن صراحت (!) وصداقت(!) به تمام سئوال ها جواب داده اند وهیچ نکتهِ ابهامی باقی نگذاشته اند (!) بهتر بود در این زمینه هم باز تر صحبت می فرمودند. اما برای این که ما که در دیار کفر زندگی می کنیم و به ناچار به گناه آلوده شده ایم از فیض برکات عزاداری غافل نمانیم (هرچند از دسترسی به زنجیر محروم مانده ایم اما آن گونه که بیادمان مانده با سینه زنی هم میشود به عزا نشست) شایسته است نوحه ای را با هم بخوانیِم ودستهایمان را با بیشتریِِن توان به سینه بکوبیم امید این که اجرمان ملاخور نشود .
 - یاد آوری ضروری
 یاد آوری می کنیم که هر کدام از کارگردانان حکومتی خود در داخل سیستم مافیایی سینمای جمهوری اسلامی باندمحافظ ومراقب خودشان را دارند که در مطبوعات هم نفوذ دارند ومراقب جوانب امر هستند آقای مسعود کیمیایی هم از این قاعده متداول جدا نیستند ودوسال پیش که مجرای همبستگی آقای کیمیایی با تشکیلات امنیتی را«سینا مطلبی »در نشریه« عصر آزادگان» بر ملا کرد نشریه گزارش سینما که هوشنگ اسدی ونوشابه امیری آنرا می چرخاندند به مقابله با این رسوایی بر خواست ؛احمد رضا احمدی شاعر که از زمان های پیش جز باند مسعود خان است به دفاع از او وارد میدان شد ودکتر امید روحانی هم که در حمایت از فیملسازان حکومتی سابقه طولانی دارد به یاری مسعود خان شتافت ودر باز گشت دوباره او هم همین تیم بار دیگر فعال شده اند البته جواد طوسی که هم سینمابنویس است وهم وکیل دادگستری وهم به پای مسعود خان برای رفع ورجوع ماجرا به تکاپو افتاده وهمین گفتگو که بخشهایی از آن را بررسی کردیم به توصیه ایشان فراهم شده است .
 تاریخ نگارش۲۱ تیر ۹۲
 
 * بعدا گوگوش با بوسیدن پرچم شیر خورشید نشان از رادیو تلویزیون های لوس آنجلسی حکم برائت گرفت وماندگار شد. مسعود کیمیایی هم نه فیلم مانکن راساخت ونه هیچ طرحی دیگر مربوط به آن سفر به انجام رسید وی بار دیگر شد استاد بزرگ سینمای جمهوری اسلامی وبرای فجر احمدی نژاد هم فیلم ساخت- تمام حرف ها، نظر ها وپیش بینی های من مو به مو به واقعیت پیوست

هیچ نظری موجود نیست: