نامه را خلاصه می کنم:
1 - اشاره به قتل ساناز توسط همسرش
این که ازدواجشان با عشق بوده یا نه، مهم نیست. مهم اینست که هیچ انسانی، به خود اجازه ندهد تا جان دیگری را بگیرد. چه زن، چه مرد، چه زن و شوهر، چه خواهر و برادر، چه پولدار، چه فقیر. چه بزرگتر، چه کوچکتر. شیرفهم شد یا نه؟
این ابتدایی ترین اصل آموزش در یک جامعه مدنی است.
2- اشاره به هوش و تسلط به سه زبان و آغاز تحصیلات دانشگاهی ساناز در مقطع دکترا
با توجه به مورد بالا، مورد هوش و تحصیل را هم شامل می شود. هیتلر باعث کشتار بسیاری از معلولان و کودکان عقب افتاده شد چرا که می پنداشت دارد نسلی برتر درست می کند و او دارد خطاهای خلقت را اصلاح می کند. آیا حق داشت؟ - نع! چون هر بشری، در هر مقطع سواد و هوش را نباید کشت و بیجان کرد. چه با دکترا، چه بی دپیلم، چه با زبان، چه لال. فعلاً وارد بحث بیجان نمودن کل جانداران نمی شوم. هیچکس حق نداشت به هیچ دلیلی، ساناز یا ندا یا ترانه را بکشد. گرچه آموزش این اصل برای نگارندگان این نامه هنوز زود به نظر می رسد.
این بخشی از همان «ممنوع کردن آدمکشی» است.
3- اشاره به نقل قول از خواهر ساناز در عدم احتیاج ساناز به ازدواج مصلحتی
باید یادآوری کنم که نقل قول غیرمستقیم از لحاظ حقوقی هیچ اعتباری ندارد. پس نقل قول بی ارزش می شود و مرحله بعدی باز اشاره ای به ازدواج حقیقی یا کاغذی است. باز برمی گردیم به همان اصل اول. که باز ناچاریم تکرار کنیم که هیچ انسانی حق ندارد جان آن دیگری را بگیرد. حالا چه با عشق و ازدواج، چه مصلحتی، چه نامزد، چه صیغه، چه ربطی دارد به قتل؟ یعنی اگر ازدواجشان مصلحتی بود شوهر حق داشت مغز زنش را به دیوار بکوبد؟
4- اشاره به قربانی شدن زنان در خشونت های خانوادگی
وارد این بحث نمی شوم چون ناخواسته در هچل می افتیم و وارد بحث جامعه زنانه و مردانه می شویم. در حالی که بایست گفت قربانیان خشونت های خانوادگی را نبایست تنها گذاشت. چون فقط در یک جامعه مذهبی با سلاح ایجاد ترس از مجازات و عقوبت، می شود از این ادعاها کرد. اما در هزاره سوم و در قرن بیست و یکم برای افرادی که ادعای درک صحیحی از دموکراسی دارند، آموزش و تمرین دموکراسی با ترساندن قاتلان از اعدام و سیخ داغ آغاز نمی شود.
نکته ای فراموش شده که یادآور می شوم. مشکل فمینیست ها جنگ زن و مرد نیست. بلکه دفاع از حقوق سرکوب شده زنان در خلال قرون توسط حمومت و افکار و ادیان پدرسالارانه است. در مورد ساناز و قتل او مسئله مبهم است و فمینیست ها نبایست آن را به جنگ زن و مرد و به بالای دار فرستادن شوهر قاتل تبدیل کنند، که البته درک این مطلب، از سوی حاج خانمها بعید به نظر می رسد.
نامه درخواستی دارد که هر دو در واقع یکی است.
1.الف - رسانه ای کردن دادگاه که ادعا می کند برای بالا بردن سطح آگاهی زنان و مردان است.
2.ب) تقاضای اشد مجازات برای قاتل را (در ایالت میشیگان (که مجازات اعدام وجود ندارد) دارد. این یعنی یک قصاص بعلاوه رسانه ای نمودن قصاص در سطح جهانی. چون با مدیاتیزه کردن محاکمه و تقاضای اشد مجازات بر اساس قانون قصاص اسلامی، این کنشگران بی مخ به کجا می رسند؟ حالا دستشان نمی رسد وگرنه با طناب اعدام راه می افتادند دم زندانها.
3.نپرسید کدام مردم به تماشای اعدام می رود؟ بپرسید چه کسانی ناقل این افکار ارتجاعی و عامل اجرایی آن هستند؟ چرا که می بینیم یک بار دیگر تحصیل کرده های خارج از کشور افتادند دنبال حاج خانم های مکتب ملایان در جمهوری اسلامی، تقاضای اشد مجازات برای مردی که احتمالاً یک بیمار روانی است و نیازمند سالها معالجه و درمان.
پس «صدها فعالان حقوق زنان» دارد چه درس ادبی به جامعه می دهد؟ چه آموزشی؟ و سرانجام چه کسی یا چه کسانی با نمایش فتح خود و کوبیدن میخ خود در مغزرسانه های جهانی چه هدفی دارد؟ ببینیم چه کسانی امضا کرده اند؟ به سر نخ خواهیم رسید؟
در میان لیست امضاکنندگان:
در میان امضا کنندگان نام چند چهره شناخته شده را می بینیم. چندتایی از کسانی که از دل رژیم آمدند و هنوز از تنه و بدنه و تفکر سیستم رها نشده اند. احتمالاً، در کل، ان. جی. او یا لابی خاصی که در راستای منافع رژیم حرکت می کند. نام چند روزنامه نگار و نام چند خوش بین که زیر هر ورقه ای را امضا می کنند.
مهم اینست که هیچکدام به عنوان وکیل امضا نکرده است. یعنی هیچکدام از حقوقدانان رژیم نبود که اسم و امضای خود را پای این نامه بگذارد؟ چرا هیچ کدام از این حقوقدانان پرورده جمهوری اسلامی دم لای تله نداده؟ هیچ ردی از وکلای حقوق بشری هم نیست. البته تاکنون اعتراضی و یا نکته ای تکمیلی هم بر این نامه منتشر نشده است. همه اینها دارد مشکوک به نظر می رسد.
وقتی هیچ وکیلی پای قانون بشریت نایستد و به قانون قصاص بچسبد و یا سکوت کند، پس درخواست اجرای قانون قصاص در ایالتی از آمریکا که مجازات اعدام در آن وجود ندارد! از سوی «صد فعال حقوق زن» چه معنایی دارد؟
در جواب نامه که از طریق وکیل دادستانی میشیگان (با اسم و رسم) فرستاده شده می خوانیم:
1- خانم عزیز/ یعنی که آن نامه هیچ نامه کاری نیست و روی سخنش با فردی ناشناس است که اگر هم وکیل است حتا وکیل مبارز حقوق بشری جرئت نداشته نامش را زیر یا بالای نامه بگذارد.
2- نگارنده به این نکته اشاره دارد که جواب قاطعی برای چنین نامه ای موجود نیست.
3- نامه با زبانی حقوقی متذکر می شود متهم نیما نصیری به قتل غیرعمد متهم شده است. و او از پیش نمی تواند مقدار حبس او را تعیین کند و نمی تواند بگوید که حتماً حکم حبس ابد خواهد گرفت. (پیشاپیش نمی تواند بگوید. آخر ایران که نیست که پیش از رفتن به دادگاه تصمیمش را گرفته باشد و دادگاه نمایشی باشد.) توضیح می دهد که مدت زمان محکومیت پس از دادگاه مشخص خواهد شد.
4- نامه دوباره تاکید می کند که دادستانی از حقوق قربانی حمایت می کند همچنان که از زندانی کردن مجرم. (باز تاکید می کند که او تصمیم گیرنده نیست)
5- باز قضیه را رها نمی کند و برای بانوان خشمگین قصاص خواه، می نویسد که با توجه به این که در تعیین مدت زمان زندانی (اینجا یعنی محکومیت) در تصمیم قاضی دخالتی ندارد، نامه را به شخصی که مسئول پرونده است ارائه خواهد داد.
مقایسه دو نامه
1- نامه اول بدون ذکر نامی مشخص نوشته شده و فاقد زبانی حقوقی است.در این نامه فقط اسامی امضا کنندگان مشخص است.
نامه با ذهنیت پرورده داخل کشور نوشته است.
تاکیدش بر «زن» «قربانی» در برابر «مرد» «مجرم» است و بدون تسلط داشتن و شناخت از جامعه غرب و سیستم حقوقی حاکم بر آن، به تدریس یا به قول خودش آموزش حقوقی به دادستان میشیگان می پردازد و توضیحات و تذکراتی در مورد احترام گذاشتن به حقوق مقتول و مبارزه با خشونت خانگی (که اینجا باید آن را «قتل های خانوادگی» نامید)می دهد و بدون تحقیق و پیگیری، برای مشکل مطرح شده (که موردی خاص است) فوری نسخه همگانی قانون جزای اسلامی و قصاص را می پیچد و از دادستان دادگاهی که هنوز صورت نگرفته تقاضای «اشد مجازات» را دارد تا درس ادبی به مجرمان دیگر بدهد و از خشونت های دیگر جلوگیری کند.
نامه نمونه ای واضح از تولیدات فمینیست های اسلامی دست پرورده رژیم است که اکنون در مأموریت خارج از کشور به سر می برند و دولت در سایه رژیم را تشکیل می دهد. هی شما که مخالف اعدام هستید و در کشور و یا ایالتی زندگی می کنید که در آنجا مجازات اعدام وجود ندارد هی شعار ندهید «کارزار اعدام گام به گام!» مگر آمار اعدام با ریاست جمهوری روحانی بیشتر نشد؟ حالا با خدمات این بانوان چادر به کمر بیشترتر خواهد شد. میگویی نه؟- بشین و تماشا کن!
2- نامه دوم بر اساس قانون نامه نگاری اداری غربی نوشته شده است.
نامه بی نام، پاسخش می شود: خانم عزیز!
با زبانی اداری و حقوقی و مهربان، نگاه پدرانه به کودک، نگارنده گوشزد می کند که او تصمیم گیرنده نیست. دادگاه انجام نشده. مجرم محاکمه نشده. پس میزان زندان هم تعیین نشده. اگر هم بشود، پس از محکومیت در دادگاه است. اما توسط او نیست. و محض دل خوشکنک برای خانم های عصبانی، اضافه می کند که پیگیری خواهد کرد و نامه را به مسئول پرونده خواهد داد.
در سیستم اداری غرب، نامه اداری نباید بی پاسخ بماند و از سه هفته تا سه ماه(این مهلت متنوع است) مهلت برایش می گذارند که به آن پاسخ داده شود. این نامه حتماً به صورت اتوماتیک هم از جانب دریافت کننده پاسخی
دریافت می کرد.
شخصاً نامه هایی اداری از جانب رئیس جمهور، وزیر فرهنگ و شهردار دریافت کرده ام که فقط اداری است و فاقد ارزش است و گاه پاسخی برای خالی نبودن عریضه و نمونه ای از بی عملی سیستم است.
در هر حال مرگ فجیع ساناز معمایی است که هنوز باز نشده و هنوز معلوم نشده چرا آن دختر باهوش و باسواد با آینده ای درخشان، با مردی که از لحاظ قد هم که حساب کنی، یک سر و گردن بالاتر از او بود، ازدواج کرد. در دوران ماه عسل کتک خورد، پلیس آمد. باز از پیوند خود منصرف نشد و باز ادامه داد تا این که سرش به کف اتاق کوبیده شد!
معلوم نیست چرا نیما همسرش را به قتل رسانده؟ خیلی چیزها در این پرونده مبهم است. در عکس، چهره اش غیرعادی به نظر می رسد. آیا او دارای ناراحتی روانی یا اعتیاد بوده؟ و اگر ما در عکس غیرعادی بودن او را می بینیم، چرا ساناز باهوش، با دیدن او به این مطلب پی نبرده است؟ و یا چرا تا این حد شل آمده تا سرانجام به دست او به قتل برسد؟
و در مورد نامه، تا کی دنبال این حاج خانم های بیسواد حقوق ندان و ناآشنا به حقوق بین الملل و بیگانه با حقوق بشر خواهید رفت؟
و تا کجا؟
____________________________________________________________
دادستان محترم دادگاه ایالت میشیگان،
همانگونه که اطلاع دارید در تاریخ هشتم دسامبر ۲۰۱٣ خانم ساناز نظامی توسط همسرش آقای نیما نصیری، به طرز وحشیانه ای به قتل رسید. بر اساس گزارش خبرگزاری های امریکا، ساناز نظامی، ۲۷ ساله، دختری فعال و باهوش بود که می توانست به سه زبان انگلیسی، ،فارسی و فرانسه صحبت کند. او فارغ التحصیل دوره لیسانس مهندسی و فوق لیسانس مترجمی زبان فرانسه بود.
به گفته سارا نظامی، خواهر ٣۱ ساله مقتول، ساناز با عشق همسرش را برگزید و بخاطر آمدن به آمریکا تن به ازدواج مصلحتی نداده بود. تقاضای او برای ادامه تحصیل، از طرف دو دانشگاه؛ دانشگاه اوتاوا در کانادا برای مقطع دکترای مترجمی زبان فرانسه، و دانشگاه صنعتی میشیگان در آمریکا برای مقطع دکترا در رشته محیط زیست پذیرفته شده بود.
ساناز با انتخاب ادامه تحصیل در رشته محیط زیست، در دانشگاه صنعتی میشیگان، درست زمانی که قرار بود بزودی تحصیلات خود را در مقطع دکترا آغاز کند ، با ضربات وارده بر سرو بدنش توسط شوهرش نیما نصیری، دچار مرگ مغزی می شود.
جناب دادستان،
روزانه در سراسر جهان هزاران زن قربانی انواع خشونت و به ویژه خشونت خانگی می شوند. متأسفانه گاه نادیده گرفتن حقوق قربانی یا فرار مجرمین از قانون، به تدوام خشونت علیه زنان منجر شده است.
با توجه به این امر که ساناز، قربانی مستقیم خشونت خانگی توسط نیما نصیری، شوهرش بوده، و با توجه به این که هیچ یک از بستگان و اقوام ساناز در آمریکا زندگی نمی کنند، ما گروهی از فعالان ایرانی حقوق زنان، به دادخواهی از او برخاسته و از آن مقام محترم درخواست می کنیم با برگزاری دادگاهی علنی با حضور خبرنگاران و رسانه های جمعی و بازتاب آن در سراسر جهان، بار دیگر توجه همه گان را به خشونت های ویران کننده خانگی جلب نمایید.
شاید همانگونه که به درخواست خانواده ساناز، اعضای پیکر زخم دیده و بی جان او، زندگی ساز هفت انسان دیگر گردید، رسانه ای کردن هرچه وسیع تر محاکمه قاتل او بار دیگر مسئله آموزش، درمان و راه های پیشگیری از خشونت خانگی را عمده کرده و در بالا بردن سطح آگاهی زنان و مردان از این بلای جانسوز موثر باشد.
دادستان محترم،
ما فعالان حقوق زنان و امضاء کنندگان این نامه، از شما تقاضا می کنیم تا مطابق با قوانین ایالت میشیگان، اشد مجازات را برای قاتل ساناز در نظر گیرید (با علم و اشراف به اینکه خوشبختانه در ایالت میشیگان مجازات اعدام وجود ندارد).
با احترام
اسامی امضاء کنندگان:
پروین ابراهیم زاده ، مژده ابراهیمی ،آیدا ابروفراخ ، فرح ابهری ، پروین اردلان ،آزاده اسدی محسن اسلامی ،سیروس اسنا ،شریف اسنا ،پروین اشرفی ،لیلا اصلان ،محبوبه افتخاری ،علیرضا افتخاری ، مژگان افروزی ،افرا احرانوئی ،بایز افروزی ، دلارام اکار ،بهمن اکبرخانی ،شهناز امرائی ،ناهید امیری ،امین احمدیان ،رضا امینی ،شهلا انتظاری ، فریدون انجمنی ،نگار انسان ،انسیه الویریان ،الاهه امانی ،آتورآگرین آتور ، سارا آرین مهر ،وحیده آزادی ،سیامک آقائی ،آینده آزاد ، آئیسا اسنا ،سودابه باباصفری ،زینب بایزیدی ،نیما بازاللهی ،باسمیه بابائی ،فریبا باقری ،
آمنه بامدی ،عطیه بختیار ، نسرین براویئی ،سعید برهانی ،بنیاد اسماعیل خوئی ،زهرا بورقانی ،شوانه بوکان ،سوسن بهار ،سایوان بهرامی ،الناز بهنام ،حمید بی آزار ،رویا پازوکی ، لیلا پاپولی ، آنا پاک ،لیلی پاکسار ،ناصر پاکدامن،عزیز پرستان ، کارمینا پرکار ، گلی پریزادی ،لطف الله پژمان ،مهشید پگاهی ، محسن پگاهی ،مهین پگاهی ،جمیله پلوشه ،پورعارض ،شهلا پیام ، فردوس تاجدینی ،سارا تبریزی ، عبدالله تباره ، فرانک تباره ، نیره توحیدی ، بیژن جلالی ،پریسا جلوداری ، مرزه جوانمرد ،فروغ جواهری ، گلرخ جهانگیری ،بهیه جیلانی ، فرانک چالاکی ، طاهره حجتی ، روشنک حریری ،شهلا حسن زاده ،سیدرضا حسینی ،محبوبه حسین زاده ، ناهید حسینی ، فرنگیس حبیبی، سینا حشمتی ،ندا حقیقی صابر ،خان مینا خانی ،مژگان خدادادیان ، دریا خدیر ،آزاده خسروشاهی ،دلشاد خضری ،سوسن خوبانفر ،بهیه خوشکلام ،فریبا داودی مهاجر ،پردیس درخشنده ،مرضه درویشی ،آزاده دواچی ، یحیی دواندری ،طوبا دواندری ،مصطفی دوراپ ،معصومه دهقان ،فرح ناز دیزاجی ،سحر دیناروند ، کورش دیواندری ،سمیه ذراعی ، نسا ذارع ،آیلین ذغالیان ،چیا ذکریائی ،سیما راستین ،سلیمان رحیمی ، نجیبه رحیم زاده ثانی ،نریمان رحیمی ،نیر رستمی ،صبا رستمی ،طاهر رستمی ،کریم رسولی ، سمیه رشیدی ،عفت رضائی ،فاطمه رضائی ،محسن رضوانی ،بابک روغنی ،میهن روستا ، زیلان زارزا ، لیلا ساعیان ،رابین سانستروم ،روحا سبحانی ،شهرزاد سپانلو ،هیوا سروش ،پروین سعید ،صفار سعید ،فرانک سعیدی ،حمید سلطانی ،سلطانی آذر ،نشمیل سلطانی ،انسیه سلمانی ،آزاد سلیمانی ،آزرین سنندجی ،سونیا نگین سینا ، سعیده سهرابی ، حامد سیسی راد ،رضا سیاوشی ،لیلا سیف اللهی ،بیژن سینا ،موژان سینا ،مونیکا شانزر ،رژین شریفی ،مهدی شرفی ،مریم شریف ،منصور شریفی ،امیر شریفی ،ثریا شمس ،اقدس شعبانی ،مریم شفیعی ،زرین شقاقی ، الاهه شکرائی ،رسول شوکتی ،شهاب الدین شیخی ،پروین شهبازی ،کارو شیخ ،آرمان شیرازی ،هما شیرازی ،فرح شیلنداری ، شیوا شفاهی ،بانو صابری ،فهیمه صادقی ، نسیم صداقت ،سوفیا صدیق پور ،فرشته صمیمی ،مریم ضیا ،اعظم طالقانی ،آذرطاهرآبادی ، فاطی طباطبائی ،هداد طلوعی ،سوسن طهماسبی ،شیرین طبیب زاده ،رویا عباسی ،ادریس عبدی ،سیاوش عبقری ،شهلا عبقری ،ساجده عرب سرخی ،هاجر عربی ، سعیده عزت باغانی ،حسین علوی ،بهروز علوی ،مهین علیمرادی ، مسیح علینژاد ،زهریه غفوریان ،الهام غلام پور ،شهناز غلامی ، ساغر غیاثی ،میترا فاضلی ،نسرین فاضل پور ،شیرین فامیلی ،پرستو فتاحی ،دلسوز فتاحی ،گلابکس فتاحی ،شیوا فتح اللهی ،مانلی فخریان ،روناک فدوی ،شیرین فدوی ،سارا فرح زادی ، ستاره فرهانی ،مینو فروغ ،نادر فروزی ، فرح فرنیا ، داریوش فرجی ،نسترن فرنیا ،آرش فرهمند ، سیما فرهودی ،فریده فراست ،فخری فلسفی ،سیاوش قادری ،نیما قاسمی ،مامشاد قاضی ،خباط قریشی ، زینب قره ویسکی ،سما کامیاران ،شهلا کاتبینی ،احمد کاتبینی ، فرناز کمالی ،خاطره کریمی ،بهناز کرم بخشیان ،ایرج کرماشان ، فرشته کریمی بوشهری ،آزاده کریمی استارک ،بهمن کریمی ،پرسوا کریمی دهبکری ،فریوش کریمی بوشهری ، تانیا کلیجی ،علی کلالی ،نازنین کوشیار ،الناز کیان ، خلیل گرجی ، حمید گرمستانی ،مینو گرجی،مهدیه گلرو،مینا گماریان ،اسمار گوهری ،مینا لبادی ،پروین مالک ،کریم محمدی ،فخری محتشمی پور ،سیما محضری ،شادی محضرپور ، تارا محمد ،فرحناز محمدی ،ابراهیم محمدی ،آرام مدرسی ،سهیلا مرادی ،هما مرادی ،منیژه مرعشی،فاطمه مسجدی ، نیما مشعوف ،احمد مشعوف ،انوشه مشعوف ،هاجر مصطفی ، حسن مظفری ،رضوان مقدم ،خدیجه مقدم ، فائزه منزوی ،حمید موسوی پراصل ،فخری موسوی ،نرگس موسوی ،آمنه موسوی ،فرزانه میرزاوند ،بهجت میری ،پروانه نامی ، ناهید ناظمی ، ناهید نصرت ،سوما نبوی، صبری نجفی ،سیمین نصراللهی ،آلا نصیری ،سیمین نصیری ،آسا نصیری ،آوا نصیری ،پریچهر نعمانی ، لیلا نکوفر ،پرتو نوری علا ،پوریا نوری ،شیرین دخت نورمنش ،آزرم نوروزی علیرضا نیاکان ،رضا وحدت پژوه ،فخری هاشمی طریئی ،لادن هاشمیان ،چنور هاما امین ، توران همتی ،مینو همتی ،نگار همتی ، امین هیسی ،مریم سادات یحیوی.
جواب نامه از دادستان:
سی ژانویه ۲۰۱۴
خانم عزیز:
نامه شما و دیگر زنان را در مورد مرگ ساناز نظامی دریافت و بررسی کردم. شور بختانه جواب قاطعی برای سوال شما وجودندارد. آقای نصیری به قتل غیر عمد محکوم شده و این نوع جنایت دارای مجازات حبس دقیق و مشخص نیست. قانون میگوید که کسی که محکوم به قتل غیر عمد میشود میتواند از چندین سال تا حبس ابد مجازات شود. این به این معنی است که متهم ممکن است حکم حبس ابد بگیرد ولی این حتمی نیست.
دفتر من مدت زمان زندان را تعین نمی کند. مدت زمان زندان بوسیله قاضی پس از محکومیت متهم مشخص خواهد شد. مشکل است که مراحل دادگاه را بتوان بدرستی توضیح داد اما شامل تحقیق پیش از حکم زندان ، ارائه گزارش به قاضی و بررسی قوانین زندانی کردن است.
من از مساله زندانی کردن مجرم در سطح عمومی واز قربانی حمایت میکنم ولی من نمی توانم مدت زندان را تعین کنم.
من نامه شما را به مأمورینی که درمورد این پرونده کار میکنند ارائه میدهم اما دفتر من در مورد تصمیم قاضی برای تعین مدت زمان زندان دخالتی ندارد
با احترام
مایکل ماکین
وکیل دادستانی بخش هوتن ایالت میشیگان
پررنگ کردن و قرمز کردن بخشی از نامه ها از بنده است
متن دو نامه برگرفته از سایت اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=58361
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر