نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه

گفت و گوی تاریخی منصور تاراجی با قذافی: انقلاب ایران و لیبی، نخستین جنبش های مترقیانه در جهان اسلام هستند!

گفت و گوی تاریخی منصور تاراجی با قذافی: انقلاب ایران و لیبی، نخستین جنبش های مترقیانه در جهان اسلام هستند!

هنگامی که انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، رهبران تندروی عرب با شادمانی ظهور متحد جدیدی را در مبارزه با اسرائیل نظاره می کردند. به فاصله ی کوتاهی از پیروزی انقلاب یاسر عرفات و هانی الحسن به تهران آمدند و معمر قذافی رهبر لیبی نیز سرهنگ جلود نخست وزیر خود را روانه تهران کرد. گرچه مقامات جمهوری اسلامی به واسطه ی رخ دادن آن حوادث نامعلوم برای موسی صدر از قذافی دل چرکین بودند، اما از دست دادن چنین متحد پرحرارتی را نیز به سود خود نمی دانستند. دشمنی سرسختانه قدافی با اسرائیل و مواضع تند علیه شاه سابق ایران، او را در هیبت یک انقلابی راستین می نمایاند. در زمستان 1358، منصور تاراجی گزارشگر ارشد روزنامه اطلاعات به بن غازی رفت تا از نزدیک با این چهره ی عجیب و جنجالی جهان عرب به گفت و گو نشیند. حاصل آن گفت و گوی تفصیلی در شماره ی چهارم و ششم بهمن منتشر شد. بازخوانی تاریخی امروز، اختصاص به این مصاحبه دارد. بیان تشابهات و تفاوت های انقلاب اسلامی و انقلاب لیبی (به تعبیری صحیح تر؛ کودتای قذافی)، اظهار نظر درباره ی مفاهیمی چون قدرت، دموکراسی و نظام پارلمانی و پیش بینی درباره ی آینده انقلاب ایران، رئوس این مصاحبه را تشکیل می دهند. رجوع به این مصاحبه اینک که رژیم قذافی فروپاشیده و جمهوری اسلامی نیز با بحران های بسیاری مواجه است، معنادارتر خواهد بود. نکات عمده این مصاحبه تاریخی مرتبط با ایران (که دارای سرفصل های دیگری نیز پیرامون رابطه ی لیبی با جنبش الفتح بوده است) در ادامه می آید:

تاراجی: برادر قذافی؛ نخست اجازه دهید تشکرات قلبی خود را از اینکه با این مصاحبه موافقت کردید ابراز دارم. می دانم گرفتاری های زیادی در سطح داخل و خارج دارید، لکن به لحاظ اهمیتی که برای انقلاب ایران و به ویژه رهبر بزرگ جهان اسلام آیت الله العظمی امام خمینی قائل هستید، مرا به عنوان نخستین روزنامه نگار ایرانی بحضور پذیرفتید.
اول سپتامبر 1969 انقلاب شما روی داد و جای بسی تأسف است که من ده سال دیر به سرزمین شما آمده ام. ولی نیک آگاه هستید که شاه دیکتاتور نمی گذاشت ملت ایران از زندگی ملت برادر لیبی به درستی آگاه شود و ذکر نام انقلاب لیبی در مطبوعات ایران جرمی نابخشودنی محسوب می شد. بهرحال در فارسی ضرب المثلی داریم که می گوید ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است…
سوال نخست من این است: انقلاب ایران را چگونه تجزیه و تحلیل می کنید؟ اندیشه و نظر شما نسبت به انقلاب ایران در زمینه های گوناگون چیست؟ انقلاب ایران چه تجربه ای می تواند باشد برای سایر ملل جهان؟ چه رابطه ای بین انقلاب ایران و انقلاب لیبی وجود دارد؟
قذافی: من بارها نظر خود را در مورد انقلاب ایران بیان داشته ام و همیشه آنرا نیز نه به عنوان انقلاب ایران، بل انقلاب اسلامی در جهان تلقی کرده ام. من معتقد بوده ام که اجرای عملی اصل مسلم انقلاب و پیشنهادهای مطرح شده توسط لیبی، برای انقلاب ایران ضروری است. انقلاب ایران یک انقلاب توده ای به معنای واقعی کلمه می باشد، رابطه بین انقلاب ایران و انقلاب الفاتح (انقلاب اول سپتامبر 1969 لیبی) روابط استراتژیکی است، روابطی براساس قرآن کریم.
هر دو انقلاب، یعنی انقلاب ایران و انقلاب لیبی مستمر است و هر یک تکمیل کننده دیگری است. با انقلاب ایران و انقلاب لیبی می توان دنیای تازه ای خلق کرد، دنیایی کاملاً متفاوت با آنچه تاکنون بوده است.
این دنیای تازه، دنیای توده ها و خلق ها خواهد بود. دو انقلاب ایران و لیبی کلید خلق این دنیای جدید است، یعنی دنیای توده ها.
انقلاب ایران برپایه انقلاب توده ای اسلامی بنا گرفته است.

تاراجی: پس از انقلاب ایران، چه تغییر بزرگی ممکن است در مناسبات بین جماهیریه (لیبی) و جمهوری اسلامی ایران روی دهد، و این تغییر در چه زمینه هایی مانند اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می تواند قاطع تر باشد؟
قذافی: انقلاب ایران و لیبی دو انقلاب توده ایست که در جهان اسلام روی داده است
این دو انقلاب، مبین دو جنبش تاریخی در جهان اسلام است که خصوصیت ضدامپریالیستی دارد. حرکت انقلاب لیبی و ایران نخستین، توجه کنید، می گویم نخستین، جنبش هایی با خصوصیت مترقیانه اند در جهان اسلام.
تمام جنبش هایی که تاکنون در جهان اسلامپدیدار گشته است، خصوصیت ارتجاعی و راستگرا داشته اند، زیرا این خصلت راستگرایان و مرتجعان است که همیشه در کنار امپریالیسم قرار گیرند. به همین جهت، امپریالیسم همیشه طرفدار جنبش های اسلامی ارتجاعی بوده است، امپریالیسم از جنبش های ارتجاعی در جهان اسلام، نه تنها واهمه ای نداشته است، بلکه آنها را حمایت و تأیید کرده است.
از سوی دیگر جنبش های مارکسیستی همیشه سعی کرده اند به عنوان تنها جنبش مترقی، پیشرو و آزادیخواهانه جلوه گر شوند. به معنی دیگر چنین وانمود سازد که جنبش مترقی دیگری در جهان اسلام، جز جنبش مارکسیستی وجود ندارد، لذا تمام جنبش های سیاسی در جهان اسلام که طالب ترقی و پیشرفت جامعه هستند، ناگزیر باید به او بپیوندند.
به دنبال انقلاب لیبی و ایران و نیز از طریق کتاب الاخضر (کتاب سبز که قذافی شخصاً نوشته و رهنمود انقلاب لیبی است) می توان اعتقاد پیدا کرد که اینک جنبش تازه ای کاملاً متفاوت با جنبش های مارکسیستی و جنبش های ارتجاعی اسلامی در جهان اسلام پدیدار گشته است. به مفهوم دیگر باید گفت امکان تازه ای برای رشد و نمو جنبش های ترقی خواهانه در جهان اسلام به وجود آمده است. انقلاب لیبی و ایران، برای وحدت دو دنیای اسلام، یعنی دنیای سنی و شیعه ضروری است.

تاراجی: یا اخی قذافی؛ برای جهان عرب، شما تا حدودی بیانگر پیکار علیه امپریالیسم و صهیونیسم بوده اید، مایلم شما عقاید خود را در زمینه مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم تشریح کنید تا ملت ایران به درستی دریابد، عقاید شما در زمینه مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم چیست؟
قذافی: از نظر ما، تمام ملل جهان توسط دیکتاتورها اداره می شوند و دیکتاتورها بر مردم جهان مسلط اند. تنها راه حلی که می تواند ملل زیر سلطه را از یوغ دیکتاتورها رها سازد، انقلاب توده ای نظیر انقلاب ایران و مستقر ساختن قدرت خلق هاست.
این کمیته های انقلابی است که باید توده های مردم را برای برپا کردن انقلاب برانگیزد و قدرت خلق را مسلط سازد.
ما تمام کارگران جهان را که مورد استثمار قرار گرفته اند، تشویق و تحریص می کنیم که وضع خود را از شکل کارگر حقوق بگیر در کارگاه یا کارخانه، به شریک شدن در کل منافع و درآمد موسسه ای که در آن کار می کند، تغییر دهند. کارگران باید موقعیت خود را به عنوان شریک در تولید تحمیل کنند و بدین طریق برای ابد و بطور قاطع خود را از زیر سلطه کسانی که قدرت اقتصادی را به نام دولت یا فرد در دست دارند، رها سازند. برای تکمیل این عقیده، ما همچنین دهقانان را تحریص می کنیم که زمین ها را به اشغال خود درآورند تا در جهت منافعشان از آن بهره گیرند و بدین ترتیب برای همیشه از زیر سلطه فئودالها و مالکان آزاد شوند. ما ضمناً کسانی را که در خانه یا آپارتمانی که متعلق به آنها نیست ساکن هستند، تحریک و تشویق می کنیم که این منازل را در اختیار خود بگیرند تا بطور قطع و برای همیشه از قید مالکان (موجر) آزاد شوند.
سرهنگ قذافی مکثی کرد و در حالی که تبسمی توأم با حجب در چهره اش دیده می شد، افزود: به همین جهت باید انقلاب ایران و لیبی را از گذرگاه اصول مسلم انقلاب و پیشنهادهایی که در کتاب سبز آمده است، بررسی کرده و به آن نظر افکند.
انقلاب ایران و لیبی می تواند ملل جهان را تحریص کند به اینکه برای همیشه خود را از هر نوع اشکال فشار، زور و دیکتاتوری رها سازند.
قذافی عبایی را که به دوش داشت جا به جا کرد، چشمان نافذش را به من دوخت و افزود: اعتقاد دارم امیدی در حال پدیدار شدن است و این امید برای آینده جهان و ایران بس حائز اهمیت خواهد بود. به نظر می آید که در آغاز انقلاب ایران، کمیته های انقلابی، افکار انقلابی را در ایران به حرکت درآوردند و آنرا به پیش بردند و توسعه دادند. معتقدم روزی این کمیته های انقلابی موفق خواهند شد قدرت خلق را در ایران مستقر سازند.
لکن آنچه که مربوط به پرسش شما در مورد مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم است، من خوشحال هستم که صدها ایرانی داوطلب به جنوب لبنان رفتند تا در کنار برادران فلسطینی علیه صهیونیسم پیکار کنند.
من رجا واثق دارم که انقلاب لیبی و ایران قادر است یک استراتژی واحد علیه صهیونیسم به جهان اسلام عرضه کند. در این استراتژی نبرد علیه صهیونیسم، ملت ایران با توجه به ظرفیتی که از نظر جمعیت دارد، می تواند نقش بسیار مهمی ایفا کند و ما به نوبه خود آماده هستیم که به این تلاش مشترک ایران و لیبی علیه صهیونیسم هرگونه کمکی از جمله مالی بکنیم.


تاراجی: برادر قذافی، شما از آغاز تاکنون در جریان انقلاب ایران و وقایعی که در کشور ما می گذرد، بوده و هستید. می دانید که برای درهم شکستن مقاومت ضدانقلابیون با مشکلاتی روبرو شدیم. شما یک انقلابی هستید؛ لذا ممکن است تجارب خود را در زمینه پیکار علیه عوامل ضدانقلاب و راه موثر ریشه کن ساختن آنها بیان کنید؟
قذافی: بگذارید صریح با شما سخن بگویم. هنوز وضعی که باید تمام تضادها را در قلب انقلاب ایران در هم بکوبد، و آنرا ریشه کن سازد، عملی نشده است. زمانی کلیه این تضادها در انقلاب ایران محو شده و از بین خواهد رفت که توده مردم به قدرت برسند و قدرت خلق را استوار سازند و این قدرت را در جهت منافع ملت بکار گیرند.
اگر تلاش شود که پارلمان به وجود آید (طبق مکتب کلاسیک) و اگر تلاش شود که دولت تشکیل دهید (طبق مکتب رایج و کلاسیک) و اگر تلاش شود که همه سازمان های سنتی برقرار گردد، به آنجا می رسید که ملت مجزا، تنها و محاصره شود. در آن زمان این دیگران خواهند بود که قدرت را در دست دارند و انرا اجرا می کنند، نه توده مردم.
انقلاب را نمی توان با قانون اداره و هدایت کرد. این انقلاب است که خود قانون خلق می کند؛ این قانون نیست که باید خود را به انقلاب تحمیل کند.
اشتباه کمیته های انقلابی در ایران این بود که خواستند خود قدرت را اجرا کنند. در حالی که وظیفه تاریخی کمیته های انقلابی اجرای قدرت نبود، بلکه تحریص و تحریک توده ها در عملی ساختن این قدرت و به دست گرفتن آن بود. بهتر بگویم، یعنی ملت، خود باید قدرت را اجرا می کرد، نه مثلاً فلان کمیته.
قذافی که لحنی جدی داشت؛ با قاطعیت در زمینه ی محکوم کردن دموکراسی پارلمانی کلاسیک گفت: قدرت مردم هرگز بدون استقرار کنگره های پایه ای خلق استوار نخواهد شد. ضدانقلاب زمانی نابود می گردد که توده های مردم مستقیماً قدرت را در دست گیرند و آنرا بدون واسطه اجرا کنند.
با ایجاد کمیته های خلق، جایی برای ضدانقلاب باقی نخواهد ماند. رئیس جمهور، احزاب و دولتها باید مضمحل و محو شوند، زیرا وقتی قدرت مردم برقرار گردد، جایی برای این واسطه ها که بین مردم و قدرت قرار گرفته اند، باقی نخواهد ماند.

تاراجی: نردیک سه ماه است که از واقعه ی سفارت آمریکا و بحث استرداد شاه می گذردو مدتی است که جماهیریه(لیبی) در این زمینه سخنی نگفته است. می خواستم بدانم آیا نظر تازه ای در این مورد دارید یا نه؟
قذافی: به موجب قوانین بین المللی و اسلامی، اگر شاه از یک کشور دیگر تقاضای پناهندگی سیاسی کرده بود، این کشور حق نداشت شاه را پس بدهد، لکن چون شاه مخلوع تقاضای پناهندگی نکرده است، ایران کاملاً حق دارد استرداد او را مطالبه کند و بخواهد کلیه ثروت او به ایران انتقال پیدا کند، زیرا آنچه شاه دارد متعلق به ملت ایران است و لاغیر. در حال حاضر شاه یک دزد است که به موجب قوانین اسلامی، باید دست او را قطع کرد، زیرا او در شرایطی بود که می توانست دزدی نکند و کرده است.
وقتی ما پس از انقلاب اول سپتامبر 1969 به رژیم سلطنتی در لیبی پایان دادیم، تمام ثزوت های پادشاه مخلوع را که در خارج بود، متصرف شدیم، لکن او از مصر تقاضای پناهندگی سیاسی کرد، در چنین وضعیتی ما نتوانستیم استرداد او را مطالبه کنیم. او اینک در مصر بسر می برد و حتی موافقت کردیم که به او مستمری داده شود.

تاراجی: برادر قذافی، از اینکه با وجود گرفتاری های زیادی با این مصاحبه موافقت کردید متشکرم. آیا سخنی مستقیماً برای ملت ایران دارید؟
قذافی: آرزومندم که ملت انقلابی ایران روزی سرانجام بتواند قدرت خلق را در ایران مستقر سازد. من آرزومندم که کمیته های انقلابی و توده های مردم ایران قدرت خلق را برقرار سازند.
من آرزومندم که ملت ایران با تلاش خود موفق شود انقلاب را از محاصره شدن به دور نگه دارد و زندانی انقلاب خود نگردد. زیرا این انقلاب است که باید قوانین خود را اجرا کند، نه آنکه قوانین به انقلاب تحمیل شود.
من همه کارگران ایرانی را فرامی خوانم که کارخانه هایی را که در آن کار می کنند، کنترل کنند و خود این کارخانه ها را اداره کنند و از نقش کارگر بدرآمده نقش شریک را اجرا کنند. انقلاب به کارگران ایران یک فرصت تاریخی داده است و کارگران باید از این فرصت بهره گیرند.
من همچنین کلیه دانشجویان ایرانی را فرامی خوانم که یک انقلاب توده ای در دانشگاه ها و در مدارس به وجود آورند تا قدرت خلق مستقر و پایدار گردد. آنها باید تمام عناصر ضدانقلاب را تصفیه کنند، چه در دانشگاه ها و چه در مدارس. من همچنین دهقانها را فرامی خوانم که زمین هایی را که روی آن کار می کنند به مالکیت خود درآورند و زمین ها را برای خود-که نه دیگری-زیر کشت بگیرند. این تنها راه حل آزاد شدن قطعی از شکل تسلط موجر بر مستأجر و پایان دادن به این نوع رابطه است.
من همچنین کمیته های انقلابی ایران را فرا می خوانم که به وظایف خود عمل کنند و دهقانان، کارگران، کلیه مستضعفین و استثمار شوندگان را تحریص و ترغیب کنند که چنین شیوه ی انقلابی را بکار برند تا سرانجام قدرت خلق را مستقر سازند. و بالاخره از کمیته های انقلابی می خواهم که توده های مردم را به استقرار قدرت خلق تحریص کنند و توده ها رهبری انقلاب را به دست گیرند.
قذافی آنگاه گفت: سلام گرم من برای آیت الله العظمی امام خمینی و کلیه روحانیون که نقشی قاطع داشتند در سرنگون ساختن رژیم فاسد دیکتاتوری شاه. ما بار دیگر آشکارا اعلام می کنیم که همیشه در کنار ملت ایران، در کنار انقلاب ایران بوده و هستیم و خواهیم بود
.

هیچ نظری موجود نیست: