| كورسوي اميد كودكان بر مخازن زباله - گزارشي از سفرههايي كه بر فراز زباله پهن ميشود
| متن کامل گزارش: تا سال گذشته در يك كارگاه نجاري كار ميكرده اما از روزي كه كارفرما بدون دادن حق و حقوق، اخراجش كرده ميخواهد روي پاي خودش بياستد، ميخواهد مستقل كار كند، با اين وجود تمام سنگيني كيسه پر از زباله را بر دوش ميكشد تا هم جواب شكم گرسنه خودش را بدهد و هم دستش جلوي پدر و مادر معتادش دراز نباشد؛ با آنكه به سنگيني مخازن زباله عادت كرده، كتفش هنوز درد ميكند، كبود است؛ شبها به سختي تكانش ميدهد! اما زباله جمع كردن برايش خرجي ندارد؛ اگر رزق و روزياش از مخازن زباله تامين شود، هر سه ماه يك بار يك دستكش پلاستيكي هم ميخرد، اما ترجيح ميدهد به جاي خريدن دستكش، يك اسباببازي براي برادر كوچكش بخرد، دلش ميخواهد هميشه تابستان باشد تا مردم به بهانه تشنگي هم كه شده، بطري آب يا شربتي بخرند و زبالهاش را به مخازن بياندازند، آنوقت كيسهاش را پر از زبالههاي پلاستيكي و يا به قول خودش «باارزش» ميكند تا نان شبش تامين شود! جاي دوري نيست، يكي از كارهاي خيابان خاوران، مابين دهها مغازه ديگر، پسربچه جلوي در بزرگي كه گاراژ به نظر ميرسد چمباتمبه زده و منتظر است تا به محض آنكه نوبتش ميشود، گوني پر از زباله تحويل بدهد تا چندرغاز پول كف دستش بگذارند. دلش نميآيد از گوني فاصله بگيرد، آخر دست رنج زحمات روز و شبش در همين كيسه خلاصه ميشود. به فاصله ده متر ديگر چند پسربچه همچنان مخازن زباله را وارسي ميكنند و خود را به گاراژ ميرسانند، پشت سر همديگر مينشينند و با يك بطري آب كه از شن و ماسه پر شده بازي ميكنند؛ اصغر بطري را به فرهاد پاس ميدهد، فرهاد هم به ناصر. به محض خارج شدن يك كودك از گاراژ كه كيسه خالي را به دوش دارد و شيرابههاي زباله بر روي لباسش ريخته، اصغر هراسان و دستپاچه از اينكه نوبتش رسيده، داخل ميشود. اصغر كه زبالههايش را فروخته و كمي خوشحال به نظر ميرسد آينه كوچك از جيب بغل درميآورد و موهايش را تميز ميكند. ميگويد: «بعد از سه روز ميرم پيش مامانم كه واسش پول ببرم، تازه بايد لباسمم عوض كنم، اگه مامان بفهمه روز و شب زباله جمع ميكنم، گوشمو ميبره، آخه به مامان گفتم كارگر كارگاه شيشهبري هستم.! اين روزها قبل از آنكه کارگران شهرداري براي تفكيك زباله به سراغ مخازن سطح شهر بروند، كودكاني گوي سبقت را ربوده و از محتويات زبالهها امرار معاش ميكنند. فعالان حقوق كودك اعتقاد دارند كه به فاصله هر ده دقيقه، حدود 30 كودك زبالهگرد در خيابانهاي تهران در جستجوي مخازن زباله به سر ميبرند كه نه دستكش به دست دارند و نه دهانبند بستهاند بهطوري كه اكثر آنها با وجود داشتن قدهاي كوتاه، مجبور هستند كه تا كمر داخل مخازن زباله فرو رفته و فشار زيادي را به كمر و كتف خود وارد كنند. غيرقابل كتمان است كه تعداد اندكي از اين كودكان درآمد نسبتا خوبي از اين راه به دست ميآورند اما تعداد كثيري از آنها نيز جزو كوچكترين عضو از اين چرخه بوده و پول بزرگ عايد مافياي كلان و بزرگي ميشود كه از اين كودكان سوءاستفاده كرده و از نيروي كار ارزان آنها به نفع خود بهره ميبرند. كودكان زبالهگرد نه تنها در جنوب تهران سرگردان به دنبال گذران روزي از طريق مخازن زباله هستند بلكه اين كودكان همه روزه در تمام مناطق تهران و در زمان وارسي يا بالا و پايين كردن مخازان سنگين زباله به چشم ميآيند در عين حال اغلب كودكان فاقد دستكش و بدون لباس مخصوص با مخازن زباله سر و كار دارند و به دليل اينكه دستشان به انتهاي مخازن زباله نميرسد، چارهاي ندارند كه از كتف خود استفاده كرده و جايگاههاي زباله را خم كنند كه اين كار دشوار، فشار زيادي را بر روي كمر و دست آنها وارد ميآورد. اكثر فعالان حقوق كودك با ابراز نگراني از اين مسئله اعلام ميكنند كه خطر ايدز، هپاتيت و ... در كمين اين كودكان زبالهگرد است چرا كه از سرنگهاي تزريقي تا ساير اجناس كثيف و غيربهداشتي در اين مخازن وجود دارد و به طور حتم سلامتي كودكان طي تماس با اين ابراز آلوده به خطر ميافتد. اگرچه زبالهگردي و جمعآوري زباله از مخازن و امرارمعاش از راه فروش آنها كثيفترين و بدترين نوع كار در ميان كودكان است و از ميان كار كودك در سرچهاراهها، كارخانه و كارگاهها، خطرناكتر است اما به جرات ميتوان گفت كه هيچ نهاد يا مسئولي، مسئوليت مستقيم حمايت از اين كودكان و رسيدگي به مشكلات و خطرات در كمين آنها را نپذيرفته و شغل سخت آنها را به حساب نياورده است. يك عضو كميته هماهنگي شبكه ياري كودكان كار ايران با انتقاد از اينكه زبالهگرد هيچگونه حامي و دلسوزي در جامعه ندارند ميگويد:«مرجعي براي رسيدگي به كودكان زبالهگرد تهراني وجود ندارد و اين دسته از كودكان ميان برخي از سازمانها پاسكاري ميشوند» او با اشاره به قوانين پيشرو ادامه ميدهد «بر حسب مقاولهنامه سازمان جهاني كار در مورد منع بدترين اشكال كار براي كودكان كه به امضاي ايران نيز رسيده، لازم است تا كودكان از زبالهگردي، زبالهدزدي و ساير مشاغل پرخطر و آسيبزا منع شوند؛ با توجه به اينكه اين قبيل كودكان بدون دستكش و امكانات بهداشتي در مخازن پر از زباله فرو ميروند بايد اقدام اساسي براي جمعآوري اين قبيل كودكان و نوجوانان شود» فارغ از اين مسئله كه اگر شهرداري تهران كار تفكيك زبالهها را به درستي انجام دهد، ديگر زبالهاي براي جمعآوري و به خطر افتادن سلامتي كودكان فقير و نيازمند وجود ندارد اما ظاهرا برخي از پيمانكاران شهرداري از نيروي كار ارزان اين كودكان سوء استفاده كرده و به اين واسطه به سودهاي كلاني ميرسند. قاسمزاده از اعضاي كميته هماهنگي شبكه ياري كودكان كار ايران اعتقاد دارد: «بارها براي بررسي اين معضل با شهرداري تهران تماس گرفته شده اما شهرداري اين مسئله را جدي نگرفته و با اعلام اينكه فعاليت اين كودكان در شهر ارتباطي با مخازن زباله ندارد، از آن شانه خالي ميكند» به گفته اين فعال حقوق كودك كميته فوق عكسها و مداركي مبني بر اينكه اغلب كودكان و نوجوانان زبالهگرد با برخي از شركتهاي خصوصي و پيمانكاران شهرداري در اين زمينه قرارداد دارند، در دست دارد به طوريكه عكسهاي موجود و آرمهاي چاپ شده بر روي لباس اين كودكان نشاندهنده فعاليت آنها براي عاملان شهرداري است. در اين ميان مريم پناهي عضو كانون فرهنگي ـ حمايتي كودكان كار نيز اعتقاد دارد كه در ميان كودكان بازيافتي، كودكان و نوجواني وجود دارند كه استعداد بالايي در كسب علم و يادگيري دارند به همين دليل اين كودكان بايد شناسايي و ميزان توانايي آنها سنجيده شود. او ادامه ميدهد: شهرداري بايد به جاي سوء استفاده از نيروي كار ارزان اين كودكان، مراكز خاصي را براي حمايت از اين كودكان اختصاص ميدهد تا به كمك انجمنهاي حمايتي و فعال بتوان خطرات و آسيبهاي ناشي از كار اين كودكان فقير را به حداقل رساند. بر اساس اين گزارش با وجود آنكه اين كودكان در تهران كار ميكنند و به طور مستقيم با مخازن تعبيه شده توسط شهرداري در ارتباط هستند، جداي از كاستيهاي دولت در اين زمينه، شهرداري تهران نيز در قبال آنها وظايف زيادي را بر عهده دارد اما ظاهرا اين كودكان با كار سخت و ارزان خود، چنان منفعتي به شهرداري تهران ميرسانند كه شهرداري نيز انگيزهاي براي حمايت از اين كودكان و يا رسيدگي حداقلي به وضعيت آنها ندارد. شايد اوج حضور كودكان زبالهگرد و يا (به تعبير فعالان حقوق كودكان بازيافتي در خيابانها به سال گذشته برگردد اما تامين معاش اين كودكان با مخازن زباله از سال 87 آغاز شد و اين كودكان همراه با قشر قابل توجهي از معتادان از مخازن زباله كسب روزي ميكند. بر فعالان حقوق كودك و علاقهمندان به مسايل كودك پوشيده نيست كه شهرداري تهران در تير ماه سال 87، طرحي را تحت عنوان «شناسه كودكان كار و خيابان» آغاز و شروع به تهيه اطلاعات خام مربوط به اين شناسه كرد اما بر اطلاعات به دست آمده و انتقالات افراد آگاه و فعالان حقوق كودك كه از مراحل آمارگيري طرح فوق به دست آمده، كارهاي تحقيقاتي اين طرح به دليل نامنظم بودن پرداختيها، عقيم مانده و هنوز نتايج دقيق آن اعلام نشده است. سازمان رفاه و خدمات اجتماعي شهرداري تهران اگرچه نزديك به 400 ميليون تومان براي اين شناسه هزينهكرد اما اطلاعات مبهم و بيارزش از اين طرح ارايه داد تا در برابر پيگيريهاي فعالان حقوق كودك پاسخي داشته باشد. اگرچه اكثر حاميان كودك و انجمنها خواستار شفافسازي در اين زمينه بودند اما شهرداري تهران هنوز پس از گذشت سه سال، اطلاعات آن را ارايه نداده و تنها آمار و ارقام نامربوط و اطلاعات مبهمي ارايه داده است. درحاليكه تمام معضلات مربوط به كودكان كار، به زبالهگردها خلاصه نميشود اما همچنان بر سر اصل موضوع كار كودكان ميان سازمانهاي مختلف جر و بحث و اختلافنظر وجود دارد. وزارت كار، بهداشت، بهزيستي، شهرداري، نيروي انتظامي و ساير سازمان و نهادهاي مسئول در مورد كودكان كار و خيابان مواضع متفاوتي را در پيش گرفته و در زمان پاسخگويي نيز، توپ را به زمين ديگري مياندازند با اين وجود در پيش گرفتن سياستهاي ضد و نقيض در مورد مسايل آنها چيزي جز زدن مهر تائيد بر روي كار دشوار اين كودكان و دغدغههاي آنها نيست. مهر تائيدي بر سفره كودكان كه بر فراز زباله پهن ميشود و تمام سهم آنها چيزي جز لقمه ناني مختصر كه با مشقت به دست ميآيد، نيست. تهیه کننده: سمیه جاهد عطائیان |
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر