شباهت های رژیم جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی اسرائیل
کورش عرفانی korosherani@yahoo.com
در سفر اخیر خود به آمریکا، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل سعی کرد ایران را به عنوان دشمنی عجیب و غریب و متفاوت که موجودیت اسرائیل را به خطر انداخته است معرفی سازد. این گفته ها البته می تواند رسانه های غربی را خوراک دهد، اما برای آنها که هردو این رژیم ها را می شناسند این حرف ها به شوخی شبیه است. این دو به راستی چه تفاوتی با هم دارند؟ برای پاسخ به این پرسش بهتر است در ورای شکل گرایی ها به مشابهت ها و همانندی های هر دو رژیم بپردازیم.
دولت اسرائیل در سال 1948 خود را تاسیس کرد و رژیم جمهوری اسلامی نیز در بهمن 1357 قدرت را به دست گرفت. چهل سال زمانی که این دو را از هم جدا می کند شاید مهم ترین تفاوت آنها باشد، زیرا با وجود تمام اختلاف های ظاهری که رژیم جمهوری اسلامی ایران را از رژیم صهیونیستی اسرائیل متمایز می سازد ویژگی های فراوانی وجود دارد که حکایت از مشابهت عمیق ذاتی و ساختاری آنان می کند. برخی از این موارد چنین است:
1) هر دو رژیم زمینه های پیدایش و صعود خود را با قتل بیگناهان آماده ساختند. صهیونیست ها با تحریک جنگ جهانی دوم و راندن یهودیان از اروپا به سمت فلسطین زمینه تاسیس خود را آماده ساختند. آنها خود با تشکیل گروه های ترور دراروپا یهودیان ساکن آنجا را که حاضر نبودند به فلسطین مهاجرت کنند ترسانده و حتی می کشتند تا آنها سرانجام ایده ی مهاجرت را قبول کنند. سرمایه داران و صنعتگران بزرگ یهودی دراروپا و آمریکا مانند ماکس واربرگ[1] و یا بارون روتچیلد نقش عمده ای در تجهیز و تقویت نازی ها در آلمان ایفاء کردند تا بتوانند از طریق موج یهودی ستیزی آنها سیل یهودیان ساکن اروپا را وادار به مهاجرت به فلسطین سازند.
به همین ترتیب آخوندها با استفاده از سرمایه ی بازاری ها از جنبش آزادیخواهانه ی طبقه ی متوسط شهری در سال 1356 استفاده کردند و با ریختن آخوندها و قشرهای مذهبی به خیابان ها این جنبش را به انقلاب اسلامی تبدیل کردند و در این راه از هر دروغ و جنایتی مانند به آتش کشیدن سینما رکس آبادان بهره بردند تا شرایط را برای به قدرت رسیدن خویش فراهم کنند.
بنابراین هردو رژیم با قتل و ترور و زنده سوزاندن مردم بیگناه شرایط رسیدن به حکومت را برای خود فراهم کردند.
2) هر دو رژیم برای به قدرت رسیدن با بیگنانان بر علیه منافع ملی و مردمی تبانی کردند. صهیونیست ها با انگلیس ها که در آن زمان فلسطین را به عنوان مستعمره تحت اختیار داشتند به مذاکره نشسته و اجازه ی شکل گیری دولت اسرائیل را از آنان گرفتند و همکاری آنها را به خود جلب کردند.
باند آخوندها وبازاری ها نیز، در حالی که مردم در خیابان ها در مقابل گلوله های ارتش شاه جان می باختند، سرنوشت انقلاب و مجوز به قدرت رسیدن خود را در پاریس با نمایندگان آمریکا و انگلستان و فرانسه مذاکره کرده و از آنها قول همکاری و بردن شاه و آوردن آنها را به قدرت گرفتند.
3) هر دو رژیم بلافاصله پس از اطمینان از استقرار در قدرت، به اربابانی که به آنها اجازه تشکیل حکومت داده بودند خیانت کردند. اسرائیل انگلستان را با عملیات مسلحانه ی گروه های تروریستی از خاک فلسطین بیرون راند و رژیم جمهوری اسلامی با گروگان گیری سفارت آمریکا پای اربابی را که به او اجازه ی رسیدن به قدرت داده بود از ایران برید.
4) هردو رژیم در به قدرت رسیدن خود به مردم ساکن کشورهایشان خیانت کردند. صهیونیست ها که سال ها یهودیان مهاجر را به عنوان پناهنده ی جنگی وارد خاک فلسطین می کردند – و از جانب فلسطینی ها به عنوان میهمان مورد استقبال قرار می گرفتند -، در سال 1948 با اعلام یک جانبه ی دولت اسرائیل به فلسطینی ها خیانت نموده و آنها را در خاک خود قتل عام کرده و از کشور شان بیرون راندند.
به همین ترتیب آخوندها با پشت کردن به تمامی آرمان هایی که مردم در طول انقلاب برای آن جان داده بودند با خیانت آشکار به خواست های بارز عدالت جویانه و آزادیخواهانه ی مردم، دیکتاتوری خود را به نام جمهوری اسلامی، با توطئه و خیانت، مستقر ساختند.
5) رژیم صهیونیستی از همان ابتدای تشکیل خود مبنا را بر قتل عام و کشتار و ستم و آواره سازی و زورگویی قرار داد و کشتارهایی مانند دیریاسین در آوریل 1948 را برای فراری دادن فلسطینی ها ترتیب داد و بیش از چهار میلیون فلسطینی را از خاکشان بیرون کرد.
جمهوری اسلامی نیز از همان ابتدای حیات خود کشتار و آواره سازی را در میان عرب زبان های خوزستان، درگنبد و ترکمن صحرا و بخصوص در کردستان آغاز کرد و دهها هزار هموطن کرد را به فرار از خانه هایشان به سوی عراق وادار ساخت.
6) هر دو رژیم از ابتدای وجود خود به چنگ زدن و تجاوزگری به کشورهای همسایه پرداختند وپیوسته در پی گسترش حوزه و قلمرو خود بودند. رژیم صهیونیستی بخش های وسیعتری از خاک فلسطین را اشغال کرد و دست به تجاوز به اردن و سوریه و مصر زد و دو سری جنگ های خونین در دهه ی شصت و هفتاد با این کشورها ایجاد کرد.
به همین صورت جمهوری اسلامی از همان ابتدا چشم طمع به کشور همسایه عراق داشت و با دخالت ورزی آشکار و تجاوز گری به قلمرو سیاسی آن کشور سبب آغاز جنگ هشت ساله شد.
7) هردو رژیم از همان ابتدا، حیات خود را بر جنگ آفرینی و بحران آفرینی و دشمن سازی گذاشتند. اسرائیل بیش از شصت سال است که با کوبیدن بر طبل جنگ و خطر دشمنان خارجی در داخل برای خود حمایت ساکنان این کشور از دولت های جنایتکارمتعدد را فراهم کرده است و در خارج نیز به این بهانه صدها میلیارد دلار کمک مالی و نظامی از ایالات متحده ی آمریکا دریافت کرده است.
رژیم جمهوری اسلامی نیز در طول سی سال گذشته با تراشیدن انواع بحران ها و اقسام دشمنان داخلی و خارجی به خود اجازه داده جو نظامی و سرکوب وفضای امنیتی را برجان و هستی ایرانیان حاکم کند و میلیاردها دلار از ثروت های مردم ایران را به جای ساختن جاده و خانه و مدرسه به تجهیز سپاه و ارتش جنگ افروز خود اختصاص داده است.
8) هر دو رژیم به بی رحمانه ترین طریق ممکن با مخالفان داخلی خود برخورد کرده اند. اسرائیل از همان ابتدا مقاومت مشروع و مردمی فلسطین را تروریست خطاب کرده و آزادگانی را که برای دفاع از خاک و شرف و تاریخ خویش می جنگیده اند به عنوان تروریست و خرابکار و غیره کشته یا دستگیر و شکنجه و زندان کرده است.
جمهوری اسلامی نیز به همین ترتیب از فردای به قدرت رسیدنش تمامی آزادیخواهان ایرانی را با عنوان منافق و تروریست و نوکر امپریالیسم و معاند با نظام الهی و غیره اعدام و دستگیر و زندان و شکنجه کرده است. رژیم در زندان های خود بسیاری از شکنجه های ضد انسانی را که اسرائیلی ها اختراع کرده اند به کار می بندد و برای این منظور افرادی مانند سعید امامی به اسرائیل رفته و آموزش دیده بودند.
9) هر دو رژیم با زیر پا گذاشتن تمام قوانین حاکم بر کشورهای دیگر مخالفان خود را در خارج از کشور ترور کرده اند. سازمان امنیت خارجی اسرائیل موساد با شناسایی و ترور مبارزین فلسطینی در سراسر جهان آنها را در قلب کشورهای اروپایی یا در سایر کشورهای خاورمیانه به بی رحمانه ترین طریق ممکن از میان برده است.
جمهوری اسلامی نیز با پیروی از این الگو در طول دو دهه صدها[2] تن از مخالفان سیاسی خود را در خارج توسط تروریست های اعزامی خویش به قتل رسانده است. (کاظم رجوی، شاهپور بختیار، شرفکندی و قاسملو و...)
10) هر دو رژیم به مردمی که زیر قدرت سیاسی آنها هستند فاحش ترین ظلم ها را می کنند. رژیم صهیونیستی با بستن آب و قطع برق و کشیدن دیوار زندان به دور مناطق مسکونی فلسطینی ها و کنترل های بی شمار شبانه روزی زندگی را برمیلیون ها فلسطینی مظلوم سرزمین های تحت اشغال اسرائیل سیاه کرده است.
جمهوری اسلامی نیز با مردم خود همه بدرفتاری ها و اعمال بی حرمتی و ستم و زورگویی و انواع و اقسام
گشت و کنترل ضد مدنی را در وسط خیابان ها و میدان های شهرهای سراسر ایران اعمال کرده است.
11) هر دو رژیم به شدت ضد زن هستند. در اسرائیل بخش های افراطی یهودی که قدرت اصلی را در حال حاضر در دست دارند تابع آموخته های سنتی و کهنه گرای قوم یهود به شدت زن ستیز بوده و برای زن ها در خیابان های تل آویو اتوبوس جداگانه دارند و مردانشان با فاصله ی چند قدم جلوتر از زنان حرکت می کنند و زن ها را در پشت دیوارها از چشم مردان جدا می سازند. در دیدگاه آنان زن فقط برای تولید مثل و بزرگ کردن بچه ها آفریده شده است و نباید در سیاست و جامعه دخالت کند.
درست به همان طریق رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی نیز زن ها را در اتوبوس و در اماکن عمومی از مردان جدا ساخته و با دشمنی بی مانندی با موجودیت زن و شکوفایی اجتماعی او ستیزه ورزی می کند.
12) هر دو رژیم فاقد اقتصادی به معنای واقعی کلمه خودکفا و متکی بر تولید هستند (اقتصاد انگلی و پارازیت وار). رژیم صهیونیستی مجموعه ی مصنوعی و ساختگی درست شده تحت عنوان کشور اسرائیل را دهه هاست از طریق میلیاردها دلار کمک اقتصادی آمریکا، گرفتن میلیاردها دلار باج بابت خسارت جنگ جهانی دوم، گرفتن خمس و زکات از یهودیان سراسر جهان و نیز دزدی های میلیاردی شبکه های صهیونیستی در اروپا، آمریکا، روسیه و از سایر مناطق جهان حفظ کرده است. اما همه می دانند که بدون این کمک ها و دزدی ها، اقتصاد اسرائیل در ظرف چند ماه فروخواهد پاشید.
به همین ترتیب رژیم جمهوری اسلامی، اقتصاد ایران با برنامه هایی که از همان ابتدا همین میر حسین موسوی به صورت نهادینه درآورد، تنها با کمک دلارهای نفتی و غارت ثروت های زیرزمینی و مالی مردم ایران می چرخاند و کمترین نشانی از خودکفایی و تولید گری واقعی در آن نیست. هر دو آنها از تن دادن به یک اقتصاد سالم و تولیدی عاجز هستند.
13) هردو رژیم برای جنایات خودشان به خدا مراجعه می کنند. رژیم صهیونیستی توجیه قتل عام اعراب و فلسطینی ها را به خدای جنایت دوستی به اسم «یهوه» نسبت می دهد که براساس تاریخ من درآوردی ثبت شده در تورات پس از شکست خوردن در مسابقه ی کشتی با پیامبری به اسم «داوود» قوم یهود را به عنوان برگزیده و آقای جهان معرفی می کند.
جمهوری اسلامی نیز با رجوع بر خدایی که بر اساس قران بازمانده از سنت تاریخی قوم یهود، اجازه قتل عام، سنگسار، اعدام ، قطع دست و پا و درآوردن چشم را داده است به این جنایات مشغول می باشد تا زمینه ی ظهور امام زمان را فراهم کند. در هردو مورد توجیه گاه جنایت، درورای ابرهاست.
14) هر دو رژیم در صدد توسعه ی شبکه های خود در بیرون از خاک خویش هستند. اسرائیل با سرمایه گذاری های عظیم در کردستان عراق، در آسیای مرکزی و نیز درآفریقا لانه می کند تا به موقع خود از این آشیانه های خفته، مارهای زهرآگین خویش را برای جاسوسی، خرابکاری و آتش افروزی بیرون بیاورد.
جمهوری اسلامی نیز با هزینه ی میلیون ها دلار، شبکه های مذهبی-تروریستی خود را در سراسر جهان از بوسنی گرفته تا کشورهای شمال آفریقا مستقر می سازد تا تحت فرماندهی سپاه قدس برای دفاع از نظام ولایت فقیه به موقع خویش وارد عمل شوند.
15) هر دو رژیم مبنای حکومتگری خود را بر دروغ و بی شرمی و نبود هرگونه خجالت و حیا و شرف انسانی گذاشته اند. «اهود باراک» جنایت پیشه پس از قتل عام اخیر مردم غزه که به عنوان جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت شناخته شده و ننگی ابدی برای تاریخ بشر باقی خواهد ماند در اوج دریدگی حیوان صفتانه اظهار داشت که «این کشور اخلاقی ترین ارتش جهان را دارد.»[3]
جمهوری اسلامی نیز تمامی جنایات پلید «سربازان گمنام امام زمان» خود را که اعدام نوجوانان زیر هیجده سال و به دار کشیدن مظلومان و بیگناهانی مانند دلارا دارابی و یا قتل زهراکاظمی جزو آنان بودند با ذکر هزار و یک دلیل «اخلاقی» و اسلامی توجیه می کند و حاضر نیست به اندازه ی سرسوزنی از توجیه کشتارهای خود شرم داشته باشد. هر دو رژیم بزرگترین ننگ های تاریخ معاصر بشر هستند.
16) هردو رژیم نسبت به حقوق بین الملل، حقوق بشر، معاهدات بین المللی و نیز مصوبات شورای امنیت یا مجمع عمومی سازمان ملل متحد بی اعتنا هستند. اسرائیل تاکنون بیش از چند ده بار[4] توسط سازمان ملل متحد محکوم شده است بدون این که هرگز پاسخگوی آنها باشد و هربار جنایتگری خود را وسیع تر و فجیع ترساخته است.
جمهوری اسلامی نیز تاکنون بیش از چهل بار توسط کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد برای نقض فاحش حقوق بشر در مورد اعدام ها و دستگیری ها و حبس و شکنجه مخالفان کمترین وقعی ننهاده است.
17) هر دو رژیم در خفا به تکنولوژی و سلاح اتمی روی آورده اند. دولت اسرائیل با وجود این که بیش از 200 کلاهک اتمی داراست اما حتی معاهده ی « ان پی تی» را امضاء نکرده است و به هیچ مرجعی در این باره حساب پس نمی دهد. اسرائیل به طور مخفیانه و غیر قانونی به سلاح اتمی دست یافته است.
به همین ترتیب، رژیم جمهوری اسلامی نیز به طور مخفیانه و بدون اعتنا به معاهده ی منع گسترش سلاح اتمی و سایر فشارهای بین المللی با سرعت در مسیر دستیابی به قابلیت های تولید سلاح اتمی پیش می رود. هریک نیز برای توجیه گسترش فعالیت های خود دیگری را بهانه قرار می دهد.
18) هر دو رژیم تلاش می کنند که چهره ی جنایتکار قدرت حاکمه ی خویش را با ظاهری دمکراتیک رنگ و جلا بدهند. قدرت سیاسی در رژیم صهیونیستی در اختیار عده ای آدمکش حرفه ای است که پس از سال ها خدمت در لباس نظامی و قتل عام بیگناهان فلسطینی و لبنانی، لباس شخصی پوشیده و سیاستمدار شده و در به اصطلاح انتخابات شرکت می کنند تا به دنیا بباورانند که نظامی دمکراتیک دراسرائیل حاکم است. اما همین دمکراسی دروغین هر موقع که نیاز باشد، مانند مورد اسحاق رابین، مزاحمانی را که توهم دمکراسی را باور می کنند و وارد مسیرهای پیش بینی شده ی بزرگان قوم صهیونیست نمی شوند با گلوله ای در مغزشان از سر راه برمی دارد.
به همین ترتیب رژیم جمهوری اسلامی که اقلیتی چند ده نفری در راس آن هستند بسیار زور می زند که هر چهار سال انتخابات قلابی خود را به اسم دمکراسی به جهان حقنه کند. در نظام اسلامی، پاسداران تیرخلاص زنی مانند احمدی نژاد و قاتلانی مثل محسن رضایی لباس شخصی پوشیده و ریس جمهوری و کاندیدای ریاست جمهوری و وزیر ارشاد و مشاور ریاست جمهوری و غیره می شوند. در رژیم ایران نیز مزاحمان را هر که باشند – سعید امامی و...- از سر راه زعمای قوم برمی دارند.
19) سران هر دو رژیم به غایت فاسد و دزد و رشوه خوار هستند. تقریبا هیچ ریس جمهور یا نخست وزیری در اسرائیل نبوده است که دارای یک یا چند پرونده فساد اداری، سوء استفاده ی مالی، رشوه خواری، پارتی بازی و یا تجاوز به ناموس زیر دستان نباشد. مانند ریس جمهوری سابق اسرائیل «موشه کاتساو» که به چندین نفر از کارمندان زن زیر دست خود تجاوز کرده بود.
سران جمهوری اسلامی نیز همگی از این قماش هستند و تا بالای سرشان در غارت اموال عمومی، دزدی از بیت المال و یا مانند «حاج مهدی کروبی» هم در دزدی و هم در تجاوز به زنان ایرانی در لجن فرو رفته اند.
20) و سرانجام هر دو رژیم به واسطه ی نداشتن مشروعیت مردمی و ناهماهنگی با طبیعت انسانی جوامع بشری بر این نکته آگاهند که رفتنی هستند و به همین دلیل نیز تلاش می کنند با بحران آفرینی زمان فروپاشی خود را به تعویق انداخته و چند صباحی بر عمر خود بیافزایند. رژیم صهیونیستی که دقیقه ای از انتشار و استقرار جو بحران و جنگ و تهدید در طول شصت و یک سال عمر خود غافل نمانده است می داند که اگر صلح کند نابود خواهد شد. زیرا مجموعه ای است که با صلح مجبور است قانومند و حقوق گرا شود و این یعنی پایان جنایت و تجاوز و دزدی و غارت و اشغالگری.
به همین منوال رژیم جمهوری اسلامی نیز می داند که تبدیل شدن به یک رژیم متعارف و معمولی به سان انداختن طناب دار به گردن خود است. به همین خاطر ترجیح می دهد که بحران و غوغا و آشوب را دامن زند تا در این گیر و دار چند سالی بیشتر دوام آورد.
این خصلت آخر برای رژیم صهیونیستی اسرائیل و رژیم جمهوری اسلامی ایران از همه ویژگی های دیگر خطرناکتر است. زیرا هردو مجموعه از افرادی دچار جنون قدرت تشکیل شده اند و بنابراین زمانی که چشم انداز عادی شدن، صلح اجباری و قانومندی و تن دادن به حقوق بشر و حقوق بین الملل مطرح شود این ها از ترس فروپاشی و از دست دادن بساط قدرت خود، بی شک کشورهایشان، ملت هایشان، کشورهای همسایه شان و نیز منظقه ی خاورمیانه و چه بسا جهان را با خود به جنگی تخریب گر و نابودساز هدایت خواهند کرد. و به طور دقیق به همین خاطر است که در حال حاضر تا این حد با هم در کوبیدن بر طبل جنگ و تهدید یکدیگر فعال و هماهنگند. بهترین همکار برای بنیامین نتانیاهو در ایران محمود احمدی نژاد است و بهترین طرف بازی مرگ برای احمدی نژاد، نتانیاهوست. زیرا از آن سوی اسرائیل نمی خواهد به صلح با فلسطینی ها و قبول تشکیل کشور مستقل فلسطین تن دردهد و از این سو احمدی نژاد و یاران قدرت طلبش نمی خواهند تبدیل شدن به یک حکومت متعارف و قانون گرا را پذیرا باشند. هر دو رژیم گریزگاه خود را در جنگ باهم می دانند، جنگی که بهای آن را توده های مردم خواهند داد.
نتیجه گیری:
این لیست را می توان باز هم ادامه داد. نکته ای که به عنوان نتیجه گیری می توانیم عنوان کنیم این است که چه دلایل بنیادینی هست که این مشابهت ها را باعث شده است. بسیاری ممکن است دلایل مذهبی و ریشه های تاریخی را در این مورد عنوان کنند؛ این امر صحیح است. هم چنین می توان به حضور شمار بالایی از یهودیان به ظاهر اسلام آورده (آنوسی ها) دربالاترین رده های قدرت در دستگاه حاکمیت جمهوری اسلامی اشاره کرد. (مانند محمود احمدی نژاد که نام واقعی اش صبورچیان بوده و یهودی الاصل می باشد). اما نگارنده بر این باور است که درورای این دلایل، یک علت فلسفی و بنیادین وجود دارد که در این دو رژیم و در بسیاری دیگر از رژیم های شبیه آنان مصر، عربستان سعودی و... عمل می کند و آن، قائل نشدن کمترین ارزش برای جان و کرامت انسانی است. ارزشی که، تا زمانی که مطلق پنداشته نشود، قابل زیر پا گذاشتن است. یک بار به اسم یهوه، یک بار به اسم روح القدس، یک بار به اسم الله ، باردیگر به اسم «مصالح عالی انقلاب»، بعد به اسم « ضرورت بقای ایدئولوژی و یا حزب» و یا برای حفظ «مام میهن» وغیره. آری، راز جنایت، استثمار وستم، در شکل نهادینه ی خود، فقط در این است که انسان در بالاترین درجه ی هرم ارزشی این جوامع قرار ندارد. و باید بدانیم که چه در اسرائیل باشد و چه در ایران یا در فرانسه و یا در آرژانتین، چه بحث امروز باشد و چه موضوع فردا، تا زمانی که حفظ جان و حرمت انسان به عنوان انسان، و نه به خاطر هیچ توجیه و دلیل دیگری، مورد نگاهبانی نهادینه و مطلق و تکرار می کنم، مطلق، قرار نگیرد، راه باز است تا صهیونیسم ها و جمهوری اسلامی های دیگری بیایند وروند نابودی بشریت را شتاب بخشند.
چنانچه بارها نوشته ام مثلث سرمایه داری-صهیونیسم و ارتجاع همگی اشکال یک پدیده اند. ویژگی مشترک هر سه آنها استثمارانسان، استحمار انسان ومسخ و کشتار انسان هاست. رهایی بشریت ازاین سه باید با هم صورت گیرد نه با طرفداری از یکی به ضرردیگری. هر سه این ها پدیده ها ضد انسانی هستند و بقای هرسه شان به هم وصل و مرتبط است. نه نابودی یکی از آنها بدون نابودی دوتای دیگر میسر است و نه بقای یکی از آنها بدون حضور دو تای دیگر. به جنگ های زرگری یا خصومت های بر سر منفعت میان آنها کمترین اهمیتی ندهیم. آنچه ضروری است حفظ این خط اصولی است که باید هر جریان، هر تشکل، هر رژیم، هر ایدئولوژی و هر نظامی را که می خواهد بهانه و دلیلی برای گرفتن جان انسان ها و یا زیرپاگذاشن کرامت انسان ها داشته باشد رد و طرد کنیم. این تنها در سایه ی یک حرکت انسان مدار، یک جنبش انسان-محور است که ما به عنوان ایرانی می توانیم از بند رژیم جمهوری اسلامی و به عنوان بشر از شر ضد-انسانیت رها شویم. به همان ترتیب که روشنفکران و مبارزین یهودی باید به سیطره مجموعه ی ضد بشری صهیونیسم خاتمه دهند ما نیز باید در پایان بخشیدن به حیات رژیم ضد انسانی جمهوری اسلامی کوشا باشیم تا در سایه ی نابودی این مثلث ضد تکاملی مسیر پیشرفت مادی انسان و تعالی معنوی او در افقی بی پایان باز شود. انسان مداری یگانه تفکری است که می تواند ما را از بن بست های خودساخته رها سازد.
* *
19 Mai 2009
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر