بيژن کرامتی
آقای موسوی اگر دست از افکار کهنه ی خويش بر نداريد به زودی مردم در خيابان همراه به شعار مرگ بر خامنه ای شعار مرگ بر شما را هم سر خواهد داد
"سنت همه ی نسل های مردگان همچون کابوسی بر مغز زندگان سنگينی ميکند. و درست هنگامی که به نظر ميرسد اين زندگان در حال به پا داشتن انقلابی در خودشان و چيزهای اطرافشان هستند، و دست به کار آفرينش چيزی سراپا تازه اند، درست در همين دوره های بحران انقلابي، ناگهان مشتاقانه ارواح گذشتگان را به ياری ميطلبند و از آنها نام و شعارهای نبرد و رسومشان را به عاريه ميگيرند تا اين صحنه ی نوين تاريخ جهان را با همين لباس مبدل کهنسالی و با اين زبان عاريه ای نمايش دهند."
,مارکس,
هنگامی که مردم در خيابانها شعار مرگ بر خامنه ای و مرگ بر جمهوری اسلامی سر می دهند می دهند، موسوی در ارگان اينترنتی رسمی خويش می گويد: , شعار کليدی مردم در راه سبزی که برگزيدهاند، "جمهوری اسلامی نه يک کلمه کمتر و نه يک کلمه بيشتر" است.,
اين گفته ی موسوی در ساعت 18.33 روز شنبه 10 مرداد 1388 بر روزی سايت ,قلم نيوز, (http://www.ghalamnews.ir/news-21248.aspx) قرار گرفته است. تقريبا همه می دانند نيمی از اين جمله متعلق به کسی است که تصوير وی بالای سايت رسمی موسوی قرار دارد. اين شخص کسی نيست جز آقای خيمنی رهبر پيشين نظام جمهوری اسلامی ايران که مهندس موسوی او را ,امام, می نامد و به اقرار خود موسوی و همه ی نزديکانش ذوب در شخصيت و افکار اوست.
زمان بيان اين افکار موسوی نيز به شدت حائز اهميت است. اين گفته نه در زمان انتخابات، نه در زمان طی شدن يه مسير عادی سياسی درون جمهوری اسلامی ايران، نه برای گذشتن از فيلتر شورای نگهبان و نه برای قانع کردن رهبری رژيم اسلامی به پذيرش وی و کنار گذاشتن محمود احمدی نژاد به زبان نيامده است. اين جمله به فاصله ی کمی از برگزاری چهلم کشته شدگان معترض خيابانهای ايران به زبان کسی می آيد که خود و اطرافيانش سعی بسياری دارند تا اعتراضات گسترده ی مردمی عليه جمهوری اسلامی و نظام اسلامی را که با جرقه ی انتخابات آغاز شده است را به نام خود ثبت کرده و خود را ,رهبر, تحولات اخير ايران معرفی کند.
نيازی که به کش دادن مطلب و مديحه سرايی برای بيان واقعيت ها نيست. امروز حتی در دورترين روستاهای مرزی هم مردم با خبرند که مردم _ حداقل در پايتخت _ به خيابانها ريخته اند و با پليس درگير شده اند. تلويزيون جمهوری اسلامی گرچه تصاويری يک طرفه از اعتراضات مردمی به نمايش گذاشته است اما سبب شده است که حتی خواجه حافظ شيرازی هم در آرامگاهش از لرزش پايه های نظام ديکتاتوری حاکم بر ايران خبر دار شود.
مردم در خيابانها کشته شده اند. اين حدس و گمان نيست. اين حربه ای برای ايجاد جو روانی نيست. جسد قربانيان يک به يک با بدنهای پر از زخم و اثر شکنجه به مادران داغدارشان تحويل داده می شوند. عکس جانباخته گان از طريق موبايل، اينترنت و شبکه های ماهوراه ای به رويت بسياری رسيده است. اسامی و نحوه ی کشته شدن اين جانباخته گان هم منتشر شده است و موجود می باشد.
کسی نيست که نداند شعارهای خيابانی مردم از ,يک يا حسين تا مير حسين, به ,مرگ بر ديکتاتور, و ,مرگ بر خامنه ای تبديل شده است, و درست به فاصله ی کمی از مراسم ياد بود معترضان کشته شده، مير حسين موسوی اين فرزند خلف ,امام خمينی, می گويد: ,شعارهايی مورد حمايت راه سبز ميليونی مردم است که فراتر از قانون اساسی جمهوری اسلامی نرود,.
,ولايت مطلقه ی فقيه, جزئی از قانون اساسی جمهوی اسلامی ايران است. ,قوانين قرون وسطايی و وحشيانه ی حقوقی مبتنی بر شرع, _ سنگسار، شلاق، حد، تعزير و ... _ جزئی از قانون اساسی جمهوی اسلامی ايران است. ,ممنوعيت هرگونه راهپيمايی و اعتراض آرام, _به قيد مخالفت با اسلام که ولی فقيه آنرا تعيين می کند _ جزئی از قانون اساسی جمهوی اسلامی ايران است. ,سرکوب زنان و زير پا گذاشته شدن آزادی و حقوق اوليه بشری آنها, جزئی از قانون اساسی جمهوی اسلامی ايران است. ,رد صلاحيت کانديداها و وتوی هر گونه قانون مغاير با ارتجاع, جزئی از قانون اساسی جمهوی اسلامی ايران است... آقای موسوی ممکن است توضيح دهيد مردمی که در خيابان فرياد می کشند ,تا رهبر کفن نشود اين وطن وطن نشود,، ,ما بچه های جنگيم بجنگ تا بجنگيم,، ,مرگ بر ديکتاتور,، , مرگ بر خامنه ای,، ,مرگ بر جمهوری اسلامی, و ... چرا بايد به قانون اساسی مورد قبول شما پايبند باشند؟
آقای موسوی به هاله ی سبز تقدستان بر نخورد شما در چه جايگاهی نسبت به جمهوری اسلامی قرار گرفته ايد؟ آيا تفاوت جمهوری اسلامی شما و جمهوری اسلامی واقعا موجود اين است که رئيس جمهورش به جای محمود احمدی نژاد، جناب آقای مير حسين موسوی است؟
آقای موسوی باور کنيد که صدای فرياد مردم در کوچه و خيابان صدای مرگ انديشه های خمينی و اسلام سياسی و هر نوع دخالت دين در سياست است. باور بکنيد يا نه اين مردم ديگر برای شما در خيابان نيستند. برای هيچ فرد و گروهی در خيابان نيستند. کسی نميتواند ادعا کند که اين مردم در نهايت چه چيزی خواهند ساخت اما می توان با قاطعيت گفت که آنها می خواهند چه چيزی را از پای در آورند و نابود کنند. چيزی که فرو خواهد ريخت ,جمهوری اسلامی,، ,ولايت فقيه,،,اسلام سياسی,و ,ديکتاتوری مذهبی, خواهد بود.
جناب آقای موسوی
شما پايبند و معتقد به افکار و انديشه هايی هستيد که اعتراضات وسيع مردمی بعد از انتخابات فرياد کر کننده ی سی سال انزجار و نفرت از آن انديشه هاست. شما به ولايت فقيه معتقديد چرا نبايد از شما پرسيد چه دليلی داريد که ولی فقيه مورد پسند شما تفاوتی با خامنه ای داشته باشد و يا حتی از آن بدتر نباشد؟
شما پايبند "جمهوری اسلامی نه يک کلمه کمتر و نه يک کلمه بيشتر" هستيد. اگر قرآن شما با قرآن محمد فرقی دارد من باور می کنم که تفاوتی ميان اسلام شما و اسلام محمد است و تز شما در رابطه با انتخاب بين بد و بدتر در انتخابات درست بوده و اسلام شما در مقابل ,اسلام بدتر, جمهوری اسلامی حداقل ,اسلام بدی, است و اين ,خوب, است و بايد برای آن جنگيد! اگر شما جلد دوم قرآن را با خود آورده ايد که نسخه ی اصلاحی جلد اول است من با خوش بينی می پذيرم که در اسلام شما ,ارتداد,، ,محارب,، ,سنگسار,، ,شلاق,، ,حد,، ,قتل مخالفان,، ,سرکوب حقوق زنان, و ... نخواهد بود و جمهوری ,اسلامی, شما تفاوت چندانی با يک ,جمهوری, متعارف نخواهد داشت.
جناب آقای مير حسين موسوی
من واقعا خواهان آن هستم که بدانم شما دقيقا به چه چيزی معترض هستيد و حرف حسابتان در ميانه ی مبارزه ی مردم با حکومت چيست؟ حافظه ی تاريخی اين ملت کوتاه است اما نه اينقدر کوتاه که فراموش کنيم شما در سخنرانی انتخاباتی خود فرموديد که بسيجی واقعی کسی است که بايد ناموس و صندوق رای و کشور و همه چيز را برای حفظ و حراست دست او سپرد و احساس آرامش کرد. شما اينها را دست بسيجی ها داديد و نتيجه اش را هم ديديد؛ پس اکنون حرف حساب شما چيست؟ شما به چه چيزی اعتراض داريد؟
بسيجی که ما می شناختيم و می شناسيم همين بوده و است. خمينی در آرزوی تشکيل ارتش بيست ميليون نفری بود و می گفت: ,ای کاش من هم يک بسيجی بودم,. شما هم که فرمود که بايد ناموس، وطن، صندوق رای و ... را برای حفظ و حراست به دست بسيج سپرد و اين کار را هم کرديد. آيا فرمول ساخت بسيجی توسط شما با فرمول ساخت بسيجی توسط آقای خمينی تفاوت دارد؟ مگر به گفته ی چندين باره ی خودتان آقای خمينی مولا، رهبر، پيشوا، معلم، راهنما و الگوی دينی - سياسی شما نبوده و نيست؟ آيا نکته ای در اين ميان باقيمانده است که ديگران نمی دانند؟ آيا من در اين مورد متهم به دروغگويی هستم؟ آيا اين گفته های شما نيست که:
"اصلاح طلبان واقعی کسانی هستند که به اصول انقلاب پايبندند و ساختارشکنی نمی کنند. اصلاح طلبی واقعی را عين اصول گرايی و اصول گرايی واقعی را عين اصلاح طلبی می دانم و دليل اساسی اين مساله هم اين است که امروز تمام نيروهای معتقد به تغيير وضع موجود بر محور يک موضوع و شعار جمع می شوند. ما در اول انقلاب بسيج و ارتش ۲۰ ميليونی داشتيم. اينها کسانی بودند که طوری به جبهه می رفتند که اگر هم شهيد شدند حتی اسم آنها برده نشود و شناخته نشوند. آنها حافظان ارزش ها بودند که از همه اقشار به ويژه قشر مستضعف در ميان آنها حضور داشتند. آنچه من دائما به آن رجوع می کنم اين است که بسيج ويژگی هايی نظير حراست از انقلاب، حراست از ناموس، فراتر از جناح ها حرکت کردن و عدم دخالت نظاميان در انتخابات دارد و ما اين بسيجی را قبول داريم. بسيجی خوب و واقعی حتی اگر اختلاف سليقه ای داشته باشد احترام برادر و دوست دانشجوی خود را نگه ميدارد و در محدود کردن او مشارکت نمی کند. من خودم را چنين بسيجی ميدانم و معتقدم که بايد به عنوان يک بسيجی حامی آزادی های مصرح در قانون اساسی باشم. اگر امام(ره) هم امروز بودند از چنين بسيجی دفاع می کردند و امروز بسيجی های واقعی هم چنين هستند. بسيجی عزيز ما در فضای دانشگاهي، فضای امنيتی ايجاد نمی کند."؟ اين شما نبوديد که گفتيد بايد صندوق های رای را به دست بسيجی ها سپرد چون از ناموس خود بهتر از آنها دفاع می کنند؟
نخبگان، روشنفکران، فعالان سياسي، فعالان اجتماعی و ...
انقلاب سياسی سال 57 در ايران و سالهای قبل و بعد آن را به ياد داشته باشيد. شما که می گوئيد اکنون زمان طرح موضوع ,عبور از موسوی, مناسب نيست و هنوز برای اين کار زود است ,درس عبرت بزرگی به نام خمينی, را فراموش نکنيد. اکثريت نيروها و گروه های سياسی ايران از چپ و راست، مذهبی و ضد مذهب، محافظه کار و تند رو ، همه و همه معتقد بودند که زمان برای افشای خمينی و مقابله با او مناسب نيست. يکی می گفت: ,دشمن مشترک هنوز در مقابل ماست,، ديگری می گفت: ,اتحاد,، آن يکی می گفت : ,اگر عليه خمينی موضع بگيريم ديگران عليه ما موضع خواهند گرفت,، يکی ديگر می گفت: ,من واقعا به او معتقدم, و حلاصه هر کس حرفی می زد و در نهايت ديکتاتوری زاده شد. سرکوب زاده شد. دهه ی شصت زاده شد. اسلام سياسی زاده شد. وزارت اطلاعات زاده شد. قتلهای سياسی زاده شد. هزاران جنايت غير انسانی زاده شد. مهم نيست که آن زمان چه کسی به خمينی معتقد بود و چه کسی معتقد نبود. مهم اين است که نتيجه ی کار تمامی آنها قدرت گيری خمينی و زاده شدن يک ديکتاتوری دينی تمام عيار بود. آيا می خواهيد جوانه های يک ارتجاع جديد و تازه نفس در جنگل سوخته ی ايران از خاک خرافه، ترس، سکوت، بی عملی و نا آگاهی روئيده شود؟ بس نيست سراب هايی که يکی پس از ديگری به مردم ايران نشان داديد؟ می خواهيد به جای آرمان های انسانی به مردم روياهای اسلامی هديه کنيد؟
برای کسی دست می زنيد و هورا می کشيد که قرار است ديکتاتوری دينی را از بين ببرد اما از قرآن می گويد. کسی را تقديس می کنيد که قرار است حق زنان را از ديکتاتوری اسلامی بستاند اما نماينده اش در امور زنان تاکيد می کند که: ,برای رفع تبعيض جنسيتی در جامعه رئيس جمهور آينده بايد طبق الگوی قرآن کريم و ديدگاه های امام راحل و رهبر معظم انقلاب حرکت کند,. از کسی برای اين ملت هميشه در استبداد منجی می سازيد که به جای مردم، ,حضرات آيات و مراجع عظام تقليد, را تعيين کننده و قاضی حاکم بر جامعه می داند.
مردم را به خيابانهای دعوت می کنيد و خود از خيابانها دوری می کنيد و در حالی که اعتراضات مردمی را که به ,نبرد با ديکتاتوری, آمده اند در زير يک پرچم سبز مصادره می کنيد به سيد سبزتان اجازه می دهيد که بگويد: , ما به دنبال آزادي، عدالت و کرامت انسانی هستيم و اينها اهدافی هستند که تحققشان با اجماع و تاکيد گسترده و تحولآفرين مردم بر چارچوب قانون اساسی و مطالبهشان برای اجرای کامل و دقيق آن(قانون اساسی) امکانپذير است.,
در اين زمان وظيفه ی تاريخی همه ی نيروهای سياسی ايران با هر تفکر و اعتقادی در مقابل مردم و کشور ,عبور از موسوی, است. موسوی بايد تصميم بگيرد که يا با ,امام,، ,قانون اساسی, و ,جمهوری اسلامی نه يک کلمه کم و نه يک کلمه بيش , بماند يا با مردمی که برای نبرد با ديکتاتوری به ميدان آمده اند و راه سومی در اين ميان وجود ندارد. مردم برای هميشه ,مردم ميتينگ های انتخاباتی, باقی نخواهد ماند. ملتی که برای نبرد با ديکتاتوری به ميدان آمده است بيرحمانه تر و سخت گيرانه تر از هر زمان ديگری دست به قضاوت خواهد زد و تعجب ندارد اگر شعار مرگ خوبهای ديروز خود را سر دهد.
بيژن کرامتی
19bahman1349@gmail.com
تهران، 11 مرداد 1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر