«هوشنگ عیسی بیگلو» و «همنشین بهار» در روایت عرفان قانعی فرد پادوی دستگاه امنیتی
ایرج مصداقی
عرفان
قانعی فرد که در چند سال گذشته توسط دستگاه اطلاعاتی و امنیتی جمهوری
اسلامی به عنوان تاریخنگار و به ویژه متخصص امور کرد و کردستان به جامعه
معرفی شده بود، پس از انتشار کتاب «در دامگه حادثه» که حاصل گفتگوی او با
پرویز ثابتی مدیرکل اداره سوم ساواک و یکی از صاحبمنصبان اصلی ساواک بود
به چهرهای «مطرح» در فضای رسانهای بدل شد و از طریق گفتگو با
رسانههایی چون صدای آمریکا، تلویزیون اندیشه و رادیو زمانه و ... بیش از
پیش به تحریف تاریخ نیم قرن اخیر کشورمان پرداخت.
تردیدی
نیست که تحریف و مکدر کردن تاریخ میهنمان یکی از دغدغههای اصلی وزارت
اطلاعات و دستگاه تبلیغاتی رژیم است. این تلاش تنها از طریق مراجع رسمی
نظام جمهوری اسلامی همچون سازمان تبلیغات اسلامی و نهادهای وابسته به آن،
مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی و بنیادهای
رنگارنگ وابسته به دستگاه حکومتی و از طریق محققان رسمی و چهرههای معروف
رژیم صورت نمیگیرد، بلکه افرادی چون عرفان قانعی فرد با ژست «استقلال» و
پژوهش «منصفانه» و «بیطرفانه» و ... بیشتر به کار آنها میآیند.
در
این نوشته قصد من کند و کاو در کارهای عرفان قانعی فرد نیست چرا که
پرداختن به یک مطلب منتشر شده از سوی او سمت و سو و میزان اعتبار دیگر
گفتهها و «تحقیقات» او را نیز نشان میدهد. در مورد شخصیت دروغپرداز و
پشتهم انداز وی نیز مطالب زیادی تا کنون انتشار یافته از جمله در آدرس زیر
میتوانید به یکی از آنها که در سایت جرس انتشار یافته دسترسی داشته
باشید:
http://www.rahesabz.net/story/49343/
عرفان
قانعی فرد در وبلاگ «راز پرده نهان» که با نام «جان شیفته» آن را اداره
میکند و به آرشیو مطالب وی اختصاص دارد در مقالهای با عنوان «هویت واقعی
شخصی موسوم به «همنشین بهار» در فضای اینترنت» همنشین بهار را هوشگ عیسی
بیگلو معرفی میکند و نسبتها ناروایی را به این دو زندانی دوران پهلوی که
من از نزدیک میشناسم نسبت میدهد. البته همنشین بهار در دوران خمینی نیز
دو بار به زندان افتاد و نزدیک به شش سال زندانی بود و عاقبت در تیرماه ۶۷
پیش از آغاز قتلعام با نقشهای حسابشده از زندان گلپایگان فرار کرد و با
سختی خود را به تهران رساند و در منزل یکی از زندانیان آزاد شده پناه گرفت.
قانعی فرد در مقالهی سراسر کذب خود مینویسد:
«معمولا
افرادی که مباحث تاریخ معاصر را دنبال کرده باشند - این اسم را در اکثر
سایت ها دیده اند که اکثر آنها را سایت اخبار روز - مربوط به سازمان چریک
های فدائی خلق - نشر داده است و رادیو زمانه و گویا و. .. هم مطالبی درج
کرده و اهانت هایی بی پایه و اساس به همگان کرده است. »
http://pocean.blogfa.com/post-213.aspx
همین مطلب در وبلاگ «اقیانوس آرام» که ردپای قانعی فرد در آنجا نیز دیده میشود آمده است. (۱)
از
همان ابتدای مطلب، قانعی فرد نشان میدهد که کوچکترین احترامی برای واقعیت
قائل نیست. سایت «اخبار روز» ربطی به «سازمان چریکهای فدایی خلق» ندارد.
این سایت به بخشی از «فدائیان اکثریت» تعلق دارد و ارگان رسمی این سازمان
هم محسوب نمیشود. بعید میدانم فردی که «مباحث تاریخ معاصر» را دنبال
میکند فرق به «فدائیان اکثریت» و «سازمان چریکهای فدایی خلق» را نداند.
در پاراگراف بعدی قانعی فرد مینویسد:
«اما او کیست که نه کسی از وی عکسی دیده است و نه کسی میداند اسم واقعی او چیست؟ hamneshine_bahar@yahoo.com
تنها هویتی است که از وی در فضای اینترنتی وجود دارد! و جالب است این سایت
های مدعی آزادی بیان و ... به اسم مستعار مطلب منتشر می کنند؟!»
این عکس همنشین بهار است که لااقل در سایت پژواک ایران همراه با مطالب وی انتشار مییابد.
بسیاری از زندانیان سیاسی دوران شاه و خمینی او را از نزدیک میشناسند. اسم واقعی او (محمد جعفری) چنانچه در همین مطلب عرفان قانعی فرد هم آمده و رندانه آن را رد کرده، بارها از سوی افراد گوناگون مطرح شده است و خود «همنشین بهار» هم توضیح داده است که چرا دوست ندارد از اسم واقعیاش «محمد جعفری» استفاده کند. (۲)
ادارهکنندگان سایتهای اینترنتی از جمله پژواک ایران و دیدگاه و بسیاری از سایتها و نشریاتی چون آرش و ... که مطالب وی را انتشار میدهند نه تنها او را به خوبی میشناسند بلکه از هویت و نام واقعیاش نیز مطلع هستند.
برخلاف
قانعی فرد که دستگاه اطلاعاتی برای سفید کردناش چند هفتهای هم او را به
زندان برد همنشین بهار هم در دوران پهلوی و هم در دوران خمینی ۱۱ سال زندان
بوده است و از سابقهی بسیار روشنی برخوردار است.
قانعی فرد در ادامه مدعی شده است:
«اکثر
مطالب وی هم درباره شرح قهرمانیها و سلحشوری های زندانیان وابسته به
[گروه] تروریستی مجاهدین خلق در قبل از انقلاب ۱۳۵۷ است .»
تقریباً
هیچ گزارهی درستی در این جمله نیست. همنشین بهار نه تنها چنین دیدگاهی
ندارد، بلکه به چنین کاری هم دست نزده و شاهد آن مقالات و ویدئو کلیپهایی
است که تهیه کرده و انتشار داده است. اتفاقاً وی بارها نقاط مثبت و منفی
بسیاری از زندانیان دوران قبل از انقلاب صرف نظر از گرایش سیاسیشان را
مطرح کرده است و از قضا مجاهدین خلق و هوادارانشان میانهی خوبی با او و
نوشتههایش ندارند.
همنشین
بهار از هیچ زندانی سیاسی به اندازهی شکرالله پاکنژاد که مارکسیست
لنینیستی معتقد بود یاد نکرده است. در بیشتر نوشتههایش شریعتی را بزرگ
داشته و از علاقهاش به او گفته است. در حالی که مجاهدین برخلاف سالهای
اولیهی پس از انقلاب نظر مثبتی به شریعتی ندارند. همنشین بهار حتی از احمد
قابل و مطالبش با احترام میگوید.
خاطرات
همنشین بهار از زندان شاه در ۱۴ قسمت تا کنون انتشار یافته است با نگاهی
گذرا به این نوشتهها به خوبی میتوان به میزان دروغگویی و تحریف واقعیت
قانعی فرد پی برد.
طرح
چنین موضوعاتی سیاست شناخته شدهی دستگاه اطلاعاتی رژیم است. آنها دکتر
عبدالکریم لاهیجی را نیز «کریم بغدادی» و عضو شورای ملی مقاومت معرفی
میکنند. چیزی که مطلقا صحت ندارد و وی حتی یک روز هم عضو شورای ملی مقاومت
نبوده است.
قانعی
فرد برای آن که نشان دهد تا کجا در کار تحریف تاریخ ایران چیرهدستی به
خرج میدهد و چگونه هیچ حرمتی برای واقعیت قائل نیست مینویسد:
«گرچه
گروهی معتقدند که نام او محمد جعفری! می باشد اما این آدرس غلط به افکار
عمومی است و اسم واقعی او هوشنگ عیسی بیگلو است و در حدود ۶۳-۶۵ ساله و
پناهنده سیاسی در آلمان است. این شخص به خاطر فعالیت مخرب و تروریستی در
سازمان مجاهدین خلق ، مدتی در زندان قصر - بند ۳ بوده است و کینه شتری دارد
و اصولا آدمی ناراحت و فاقد شخصیت و اخلاق است؛ حتی کینه توزی و پرونده
سازی اش، موجب اعدام افسر زندان قصر به اسم سرگرد یحیایی شد که هیچ گناهی
نداشت. »
چنانکه در این عکس هم ملاحظه میکنید هوشنگ عیسیبیگلو بیش از هفتاد سال سن دارد. چهار دهه است که با همسر فنلاندیاش که در همهی لحظات سخت زندگی همراه او بوده زندگی میکند و از سه دهه قبل ساکن فنلاند است و به عمرش نه پناهنده سیاسی در آلمان بوده و نه در این کشور سکونت داشته است. همنشین بهار ساکن هلند است و به او هر وصلهای ممکن است بچسبد الا «کینهتوزی» و برخلاف قانعی فردکه او را «آدمی ناراحت و فاقد شخصیت و اخلاق» معرفی کرده هم «راحت» است و هم دارای «شخصیت و اخلاق». عیسی بیگلو
هیچگاه رابطهای با مجاهدین نداشته و اصولاً دارای عقاید اسلامی نیست و
از همه مهمتر تاکنون نوشتهای از او در اینترنت انتشار نیافته است. او
چندین نمایشگاه در ارتباط با جنایات رژیم در فنلاند و دیگر کشورهای اروپایی
برگزار کرده است. عیسیبیگلو
برعکس همنشین بهار که رشتهی تحصیلی و تحقیقیاش فیزیک و علوم اسلامی بود،
حقوقدان است و دوست نزدیک زنده یاد مصطفی شعاعیان نظریه پرداز چپ مستقل
ایران که در درگیری با ساواک کشته شد. عیسیبیگلو در دههی پنجاه ارتباط با
گروهی چریکی که گرایش به کوبا داشت دستگیر شد.
اویکی
از برجستهترین اعضای کانون وکلای ایران بود و در سالهای اولیه دههی ۸۰
میلادی مدتها در پاریس به کمک پناهجویان میشتافت. عیسی بیگلو چنانچه از
نام خانوادگیاش نیز پیداست آذری است و همنشین بهار اهل گلپایگان.
بر
خلاف دروغپردازی قانعی فرد، هوشنگ عیسیبیگلو فردی است به غایت مهربان،
دوستداشتنی و به لحاظ عاطفی حساس. او حتی مورد علاقه و احترام بازجویان و
شکنجهگران ساواک بود. پس از انقلاب مأمورین ساواک و زندان که او را
میشناختند به خانهاش رجوع میکردند تا در مورد آنها وساطت کند. وقتی در
مورد او این چنین بیمحابا دروغپردازی میشود یعنی تحریفکنندگان تاریخ
میهنمان هیچ حریمی را رعایت نکرده و از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند.
همنشین بهار در مورد هوشنگ عیسیبیگلو و تلاشش برای نجات جان سرهنگ احیایی مدیر بند چهار موقت قصر میگوید:
«همانطور
که گفتم بند چهار موقت را شهربانی اداره میکرد و آخر کار مدیرش «سرهنگ
احیایی» بود. سرهنگ احیایی آدم درستی بود و از همین رو وقتی بعد از انقلاب
دستگیر شد آقای هوشنگ عیسی بیگلو، سیامک لطف اللهی و... نیکیهایش را بر
شمردند و به یاری اش شتافتند و خوشبختانه او از خطر جست.»
به
جرأت میتوانم بگویم هوشنگ عیسیبیگلو یکی از با پرنسیبترین و سالمترین
شخصیتهای سیاسی است که دیدهام و از قضا محبوب عام و خاص هم هست. چنانچه
به خاطر خوشنامی که داشت پس از پیروزی انقلاب رئیس کانون زندانیان سیاسی هم
بود .
قانعی فرد در ادامه به منظور پرونده سازی در مورد عیسی بیگلو که سعی میکند همنشین بهار معرفیاش کند میگوید:
«عیسی
بیگلو و عزت شاهی از نوچه های مهدی عراقی در زندان قصر بودند، البته این
عیسی بیگلو عددی نبوده صرفا انسانی دردسر ساز بوده و به همراه عزت شاهی پشت
همه فتنه های زندان بوده اند حتی یک بار خواسته اند بنا به نقشه شیطانی
مهدی عراقی به همراه عزت شاهی در غذای زندانیان سم کشنده بریزند و هر سه
نفر - عراقی - عزت شاهی و بیگلو - از جانوران آدمخوار محسوب می شده اند.»
تصورش
را بکنید یک زندانی معروف مارکسیست که حقوقدان سرشناسی هم هست در زندان
شاه نوچهی حاج مهدی عراقی باشد که از سران مؤتلفه بود و ضد کمونیست! این
گروه همنشینی با زندانیان کمونیست را حرام میدانستند و برای پرهیز از
«نجس» شدن، حتی غذایشان را با «کفگیر و ملاقه» جداگانه میکشیدند.
«محقق»
دستگاه امنیتی رژیم پاسخی نمیدهد که برای چه این سه نفر که هیچ ربطی به
هم ندارند بایستی در غذای زندانیان سیاسی که از قضا دوستان خودشان هم بودند
سم کشنده بریزند؟ در زندان سم کشنده را چگونه تهیه میکردند؟ از بازار؟ از
فروشگاه زندان؟ از مأموران ساواک؟ آیا بر اساس توطئهی ساواک میخواستند
در غذای زندانیان سم بریزند یا سرخود؟ چرا همین سؤال را هنگام گفتگو با
پرویز ثابتی از او نپرسید؟
نویسنده
به منظور رد گم کردن، با «آدمخوار» خواندن عزت شاهی و حاج مهدی عراقی تلاش
میکند فاصلهی خود را با آنها و رژیم نشان دهد! و به این ترتیب زمینه را
برای وصل کردن «هوشنگ عیسی بیگلو» به آنها فراهم کند. تواجه داشته باشید
به مجرد این که کسی به رژیم و یا عوامل او ناسزا گفت نبایستی او را ضد رژیم
محسوب کرد و مورد اعتماد قرار داد.
قانعی فرد سپس با فریبکاری مدعی شده است:
«بنابراین باید با هوشمندی مراقب سم پاشی فکری - عقیدتی این افراد در فضای اینترنتی باشیم»
با «هوشمندی» بایستی «مراقب سمپاشی فکری- عقیدتی» چه کسی و کسانی باشیم؟ آیا از قانعی فرد سمپاش تر هم کسی هست؟
قانعی فرد سپس ضمن تشکر از پرویز ثابتی آورده است:
«در
هر صورت این مجاهدین خلق خیلی رفتار و عقیده شان غیر انسانی بوده و هست و
خدارو شکر که بنا به همت و شرافت انسان هایی مانند پرویز خان ثابتی گرفتار
اینها نشدیم... »
چنانچه
ملاحظه میکنید وی پس از آن که با انتشار کتاب «در دامگه حادثه» از نقطه
نظر تاریخی، پرویز ثابتی را سوزاند و از او و خاطراتش در مسیر منافع نظام
جمهوری اسلامی بهرهبرداری کرد، همچنان از «همت و شرافت» او تشکر میکند.
بعید میدانم او به چنین ویژگیهایی در ارتباط با پرویز ثابتی باور داشته
باشه بلکه مأموریت خود را دنبال میکند.
قانعی فرد در ادامهی تاریخ نگاری «شرافتمندانه»اش در ارتباط با همنشین بهار یا طبق کشف او هوشنگ عیسیبیگلو مدعی میشود:
«از آخرین شاهکارهای این موجود عقده ای و کینه توز - اسکن کردن و انتشار غیرقانونی کتاب خاطرات پرویز ثابتی در اینترنت بوده است.»
به
جرأت میتوانم بگویم تنها ویژگیهایی که در همنشین بهار نیست همین «کینه
توزی» و «عقدهای» بودن است. همنشین بهار نه تنها در منزلش دستگاه اسکن
ندارد بلکه طریقه کار با آن را نیز بلد نیست. مدتها پس از آن که اسکن کتاب
پرویز ثابتی دست به دست میگشت او از من میخواست چنانچه به کتاب وی
دسترسی دارم در اختیار او نیز قرار دهم. قانعی فرد از کجا پی برده است که
همنشین بهار چنین کاری کرده است؟! در حالی که سرویسهای امنیتی و جاسوسی هم
قاعدتاً نمیتوانند رد چنین کاری را در فضای اینترنت پیدا کنند .
قانعی فرد در خاتمه مدعی شده است:
«
البته از زمستان ۱۳۹۰ این عیسی بیگلو یا آقای همیشه و همنشین بهار!!!! دست
و پا میزد که حرف های ثابتی پخش نشود و منتشر نگردد ... حتی برای ایمیل
های سیامک دهقانپور ، عرفان قانعی فرد و دختر آقای ثابتی (پردیس) هم اسپم و
ویروس میفرستاد.... ظاهرا از انتشار شرح جنایات این سازمان های تروریستی ،
سوزانیده شده !! و مرتبا کارشان سم پاشی علیه کتاب و نویسنده بوده است»
معلوم
نیست نویسنده از کجا متوجه ارسال اسپم و ویروس برای ایمیل «سیامک
دهقانپور» و «پردیس ثابتی» شده است؟ آیا آنها با او در این مورد درد دل
میکردهاند و یا گزارش کار میدادهاند؟
با
شناختی که من از هوشنگ عیسیبیگلو دارم میدانم او حتی کار با کامپیوتر و
اینترنت را نیز بلد نیست چه برسد به ارسال «اسپم» و «ویروس». تردیدی ندارم
که او روحش هم از اتهاماتی که قانعی فرد متوجه او کرده بی خبر است. به همین
خاطر ترجیح دادم او را در جریان نگارش این مطلب نگذارم تا مبادا روحش
آزرده شود.
از
این ها گذشته همنشین بهار چنانچه در بالا نیز اشاره کردم پیشتر بارها در
مورد «هوشنگ عیسی بیگلو» و رابطهاش با او نوشته است. نیازی نیست متخصص
«مباحث تاریخ معاصر» باشید حتی اگر این دو اسم را در گوگل هم جستجو کنید
متوجه این امر میشوید که آنها دو نفر جداگانه با هویتهای متفاوت هستند.
به موارد زیر توجه کنید:
«پدر
عزیزم زندانی سیاسی زمان شاه آقای «هوشنگ عیسی بیگلو» که عمرش دراز باد،
در زندان کمیته مشترک به اصطلاح ضدخرابکاری با حسینی(حسینی شکنجه گر) روبرو
میشود و از او میشنود که «من ترا مثل فرزندم دوست دارم.»
هوشنگ
دستهای آسیب دیده اش، (آسیب دیده بر اثر شکنجه) را جلوی حسینی میگیرد و
حسینی در حالیکه اشک میریزد بر دستان وی بوسه میزند. او در موردی دیگر به
آقای عیسی بیگلو میگوید من نمیتوانم در چشمان تو نگاه کنم. نمیتوانم. »
همنشین بهار حتی به دیدگاه مارکسیستی عیسی بیگلو نیز اشاره کرده است:
«آنچه
باعث بروز زودرس جريان راست ارتجاعی شد، برخوردهای نا صادقانه
َسردَمدارانی بود که با چپنمائی ويراژ میدادند، بيهوده نبود که جدا از
رهبران مجاهدین، که همه تلاششان اين بود تضاد اصلی (رژيم وابسته و ضد خلقی
شاه) گم نشود ــ مارکسيست های اصولی، امثال شکرالله پاک نژاد، ناصر
کاخساز، هوشنگ عیسی بیگلو، رضا شلتوکی، دکتر مرتضی محيط، یحیی رحیمی، چنگیز
احمدی... نيز، آن برخورد فرصت طلبانه را که در زرورق چپ پوشيده شده بود،
جز خوش خدمتی به ساواک شاه تحليل نکردند و عليه آن موضع گرفتند.»
این
اولین بار نیست که دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم میکوشد همنشین بهار را
فرد دیگری جا بزند. پیشتر، بارها این دستگاه وسایتهای وابسته به آن مدعی
شده بودند که همنشین بهار همان مهدی اصلانی است. در حالی که مهدی اصلانی
متولد ۱۳۳۷ است و نمیتوانست در سال ۱۳۵۱ زندانی سیاسی باشد. ادعایی هم در
این زمینه نداشت. همنشین بهار زندانی مذهبی بود که در ارتباط با پخش نامهی
دکتر علی شریعتی دستگیر شده بود و بارها به این موضوع در نوشتههایش اشاره
کرده است و مهدی اصلانی پس از انقلاب در ارتباط با فدائیان اکثریت جناح
کشتگر به زندان افتاد. او نیز بارها به این موضوع در مصاحبهها، سخنرانیها
و کتاب خاطراتش (کلاغ و گلسرخ) اشاره کرده است:
به
هوش باشیم و اجازه ندهیم دستگاه اطلاعاتی و امنیتی نظام و پادوهایش در
خارج از کشور، تحت عنوان تاریخنگار و پژوهشگر و فعال سیاسی به چهرههای
خوشنام تاریخ میهنمان چنگ بکشند.
امیدوارم کسانی که تا کنون به هر طریق موجبات مطرحشدن عرفان قانعیفرد را فراهم کردهاند از این به بعد سعی در جبران مافات کنند.
ایرج مصداقی ۵ بهمن ۱۳۹۱
پانویس:
۱-
این احتمال میرود که عرفان قانعیفرد مدعی شود نوشتهی مزبور مربوط به او
نیست و با وبلاگهای نامبرده نیز ارتباطی ندارد. البته این یکی از شگردهای
افرادی چون اوست. امیرفرشاد ابراهیمی نیز در مواردی به همین سبک و سیاق
عمل میکرد و وبلاگهای گوناگونی با نامهای مختلف داشت و دارد.
۲-
۲- همنشین بهار علاوه بر قسمت چهارم «خاطرات خانه زندگان» که در جواب بازجو که نام او را میپرسد به وی پاسخ میدهد:
محمد جعفری -
در قسمت ششم (کتاب حوادث همیشه از نیمه آن باز میشود.)، نیز به این موضوع اشاره دارد:
«سلمانی مشدی علی اکبر در قصر
....
از کمیته مشترک به طرف زندان قصر راه افتادیم. تا به قصر رسیدیم و راننده
ما را تحویل داد، افسر نگهبان پرسید اسم کدامیک از شما محمّد است؟
من دست بلند کردم.
کنارم کشید و یواشکی گفت فامیل؟ گفتم جعفری.
- از کدام شهر؟
- گلپایگان.»
او همچنین در مورد عدم تمایلش برای استفاده از نام اصلیاش میگوید:
«هم اسم» من، کسان دیگری نیز هستند:
- مسؤول سازمان تبلیغات اسلامی
- یکی از فرماندهان سپاه
- مدیر روزنامه انقلاب اسلامی که خاطرات زندان نوشته است و...
- یکی از شاعران جوان
- رئیس انجمن ملی حمایت از حقوق مصرف کنندگان، که تلویزیون رژیم با او زیاد مصاحبه میکند.
- معاون پژوهشی و فن آوری دانشگاه تهران
- یکی از دوستان الله کرم که رسانه های حکومتی وی را «کارشناس مسائل خاورمیانه» معرفی میکنند.
- یکی از استادان دانشگاه مشهد
- یک دوبلر فیلم
- یکی از اعضای حزب کمونیست کارگری و...
...................
«همنشین»
را در صحبتهای مادرم شنیده بودم. یکبار در زندان قصر هنگام ملاقات گفت تو
«همنشین» من بودی و اینها تو را گرفتند. پاسبان عبدی گوش وایساده بود و گفت
همنشین شما خرابکار تشریف دارند ... پدرم بغض کرد و مادرم گریست
این وبلاگ آرشیو مطالب عرفان قانعیفرد است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر