منیر طه
ای صنم
سینه سپر ساختهای ای صنم
دست بر افراختهای ای صنم
آتشِ می در رگِ جان ریخته
مست بُرون تاختهای ای صنم
شیوۀ چَشمت ره دین میزند
با که نظر باختهای ای صنم
در سر و دستارِ نگونسارِ شیخ
پنجه در انداختهای ای صنم
گِردِ تنش زلفِ چلیپات را
تافته، بنواختهای ای صنم
چوب به ما تحت و، به فرقِ سرش
تیغِ دو سر آختهای ای صنم
پُتک گرانبار هماوردیت
آخته، بگداختهای ای صنم
خار به خاشاک چه سودا کنی
بادیه نشناختهای ای صنم
هر درِ سر سبز درِ باغ نیست
در به دَرا باخته ای صنم
شیخ به تنگ آمده از عشوهات
وه که چه پرداختهای ای صنم
اینهمه عنتر صفت سِفله را
منترِ خود ساختهای ای صنم
ونکوور ، آگوست 2009 – مرداد 1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر