س
انتخابات ریاست
جمهوری و جامعۀ ایران
احمد پرتوی
5 خرداد92
پس از سرکوبها و اعدامهای سالهای 60 و 61 انتخابات جمهوری اسلامی تا سال 76 همواره کم رونق و با بی تفاوتی اکثریت جامعه ایران
همراه بود. جنگ و سرکوب و خفقان خاکستر سردی بر هر گونه تمایل به عکس العمل به انتخابات افشانده بود. این سردی و بی
تفاوتی جامعه در مقابل انتخابات گرچه با
بی تآثیر بودن شرکت در انتخابات بیان میشد، ولی
بیانگر سرخوردگی و غیر فعال بودن جامعه نسبت به آنچه که
زندگیش و هستی اش را
تحت تاَثیر قرار میداد
بود. جنگ
و خبر
هرروزۀ کشته شدن بستگان و نزدیکان و همکاران، و هم محله ای
ها، و نا توانی در متوقف کردن جنگ، رخوت و خمودگی
و از دست دادن امید به آینده را به
جامعه تحمیل کرده بود. جنگی که دولت عراق
در پس پان عربیسم نوع ناصری و جمهوری اسلامی
در پس ملی گرائی اسلامی و نجات مستضعفین
جهان برای حفظ بقای خویش،
خود را پنهان کرده
بودند. جنگی که تمام جناح های سرمایه از سلطنت طلبان تا عمدۀ جریانات سیاسی آنرا حمایت و مردم را به شرکت
در آن و دفاع
در مقابل دشمن خارجی دعوت کردند. جنگی که بجز کشته شدن کارگران و فرزندانشان
در هر دو کشور نتیجه دیگری نمیتوانست داشته باشد. گفتگوی متعارف و رایج مردم هر دو کشور ایران و عراق در پرتو تبلیغات
وسیع رسانه ای هر دو حکومت چیزی
به غیر از مرگ و نیستی و جنگ نبود. اگر هم
بود مانند
اعتراض ساکنان شرق تهران و بستن بزرگراه
بدلیل
نداشتن آب، نه
کاملا آگاهانه بلکه از سراستیصال بود. ولی از انجا که استیصال مردم میتواند به اعتراض خودجوش و درگیری مستقیم با عوامل حکومتی بیانجامد و در این اعتراضات همکاری معترضان آنان را به شناخت بهتری از توانائی خویش
میرساند،و در
نتیجه امید به دخالت خود را در بین آحاد
جامعه گسترش میدهد، هر دو دولت و بخصوص دولت ایران را مجبور به پذیرش پایان جنگ کرد.
فقط به یاد داشته باشیم که در طول جنگ در
بین سران جمهوری اسلامی تا تابستان 66 خودِ رفسنجانی در مقام جانشین
فرمانده کل قوا از برجسته ترین حامیان ادامه جنگ بود. وهم او بود که بدلیل ترس از اعتراضات ناشی
از استیصال جامعه و احتمال عدم توانایی جمهوری اسلامی در کنترل و سرکوب آن در
صدد پایان دادن به جنگ
بر آمد. و در تابستان 67 در قامت یک سیاستمدار
مخالف جنگ، رهبری خود در سیاست گذاری
برای حفظ جمهوری اسلامی را بر پیشانی هیئت حاکمه زد. او از برنامه ریزان
جلوگیری از آزادی بیان و تعطیلی روزنامه ها و مطبوعات،
تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها، برنامه ریزی آغاز جنگ، پیشنهاد دهنده
مسکوت گذاشتن بررسی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی به خمینی، جانشین فرماندهی
کل قوا در دوران جنگ با حفظ ریاست مجلس و
از سیاست گذاران برقراری شکنجه و اعدام بخصوص اعدامهای سال 67 از بدو آغاز انقلاب و رئیس مجلس خبرگان بوده است. و اکنون
هم در
ریاست مجمع تشخیص مصلحت از افراد صاحب نفوذ
در جمهوری اسلامی میباشد. از مقدار و حجم ثروت رفسنجانی اطلاع دقیقی
در دست نیست ولی همین بس که همواره از سوی
مخالفین
درون حکومتی در مورد سرمایه و ثروتش دائم
مورد سوال قرار میگیرد و تاکنون هم هیچ پاسخی
به آنها نداده
است.
با عمیق
تر شدن مشکلات معیشتی مزد بگیران و خطر طغیان
اجتماعی علیه شرایط موجود، رفسنجانی با پشتوانه توانایی در انحراف و سرکوب جنبش اجتماعی
هم اکنون به نقطه امید تمامی جناحهای سرمایه سلطنت طلب و
اصلاح طلب و بخشی از سرمایۀ جهانی تبدیل شده است. آیا دلیلی بجز این هست
که بنظر آنان وی بهترین گزینه برای حفظ
سیستم سرمایه داری ایران
است.
گزینه ای که هدفش چیزی جز تقویت جمهوری
اسلامی و عبور از بحران فعلی نیست. و جالب است که این گروه ها در مورد دو کاندید دیگر یکی حسن
روحانی که از پرورش یافتگان مکتب رفسنجانیست
و عارف که از اصلاح طلبان نزدیک به خاتمی
است اشاره ای نمیکنند. و این نشان میدهد
که آنان مطرح کردن
یکی از این دو کاندید را موکول به نزدیک شدن تاریخ رای گیری و پذیرششان
از طرف جامعه کرده اند.
در جمهوری اسلامی، دولت بخشی از هیئت حاکمه است. و جناحهای هیئت حاکمه با حفظ دعواهای خود بر سر تقسیم ثروت جامعه، از کل طبقه سرمایه دار ایران پشتبانی میکنند. اگر چه اکثریت ترکیب نمایندگان مجلس و اعضای مجمع تشخیص
مصلحت نظام و مجلس خبرگان از اصولگرایان هستند ولی اصلاح طلبان هم در
این ارگانها حضور دارند. وزارت اطلاعات دستگاه عریض و طویلی است
که نظرش و تحلیل هایش مبنای تصمیم گیری در هیئت حاکمه
است. بر خلاف خیلی از تفسیرهای سیاسی تصمیمات در جمهوری اسلامی
بصورت جمعی گرفته میشود و نه فردی و فقط توسط خامنه ای.
پس باید به دو سوال جواب داد اول چرا جناحهای
سرمایه در ایران بصورت کامل و یا تلویحی
پشت رفسنجانی قرار میگیرند و دوم اینکه
راه حل برای خلاصی از وضعیت موجود چیست.
عدم مقبولیت جمهوری اسلامی که با سرکوبهای سالهای گذشته
اقتدار خود را حفظ کرده بود اکنون به بالاترین حد خود رسیده است. هم اکنون در ایران سود سپرده ی یکساله بانکی از 17 تا 22 درصد در سال با پرداخت ماهیانه است. و به علت وجود انبوه بیکاران و حداقل حقوق ماهی 489000 تومان
در ماه
سطح متوسط دستمزدها با محاسبۀ هر دلار 3500 تومان بین 150 تا 250 دلار در ماه است. علاوه بر
آن با
یک حساب سر انگشتی میتوان به برابری قیمت مواد غذائی
در ایران و کانادا که گرانتر از امریکاست
پی برد. با این حساب جناح های سرمایه، خواهان ثبات وضعیت فعلی و جلوگیری از هر گونه تلاطم اعتراضی احتمالی
هستند، و با این نیت و ترس از انقلاب که ممکن است
کل منافع آنان را در خطر اندازد خواهان
آمدن رفسنجانی شده اند. کسی که هم سیاست
باز دوران "سختی" است و هم دست توانایی در سرکوب و
نابودی نیروهای اجتماعی دارد. ولی بهمان دلیلی که خاتمی بمنظور "جلوگیری
از تحمیل
هزینه به نظام" کاندید نشد، هیئت حاکمه
هم مانع پذیرش کاندیداتوری رفسنجانی شد.
چون توهم دامن زده شده در مورد رفسنجانی به علت اختلافش با
دیگر اصولگرایان که برسر سهم بری بیشتر
از ثروت کشور است، و تبلیغات طرفدارانش
این تعبیر را پیش آورده که گویا او خواهان تغییرات اساسی
در جمهوری اسلامی است.
در صورتیکه جلوگیری از کاندیداتوری رفسنجانی دقیقا بر اساس
جلوگیری از گستردگی جو انتخابات و جلوگیری از
طرح خواسته های بیشتر از سوی جامعه
انجام گرفته است. خواسته هایی که میتواند یکباره به
شعله ورشدن اعتراض جامعه تبدیل شده و لغو قانون اساسی و کنار زدن کل جمهوری
اسلامی را مورد هدف قراردهد. در واقع تصمیم جمهوری اسلامی
مبنی بر عدم احراز صلاحیت رفسنجانی بنا بر ضرورت
جلوگیری از ایجاد بحران غیر قابل پیش بینی
و جلوگیری از بخطر افتادن کل نظام است.
عکس العمل جامعه به انتخابات
نمیتواند فقط به شرکت یا عدم شرکت در آن و
یا حمایت از یک کاندیدا محدود شود. اختلاف مهم جناح های سرمایه در هیئت حاکمه
بر سر چگونگی ادامه حیات حکومت است و هرچه اعتراض جامعه شدید تر
باشد اختلافات آنها بیشتر و اتحادهایشان
شکسته و در نتیجه اقتدارشان هم پیش روی جامعه فرو میریزد، و دستگاه های سرکوبشان کم اثر و جامعه به
فضای بازتری دست پیدا میکند. در نتیجه جامعه فرصت نفس کشیدن
و طرح خواسته های خود را پیدا میکند. جامعه
با طرح خواسته هایش میتواند به شکاف درون
حاکمیت دامن بزند و اقتدار و قدرت سرکوبش
را کم کند. چنین جو نسبتاُ آزادی با آمدن رفسنجانی یا خاتمی بدست نمیآید، بلکه برعکس ارتقاُ خواسته ها و تبدیل آن خواسته ها به
موضوع گفتگوی روزانۀ جامعه، حکومت
را ناچار به تن دادن و آوردن چنین محلل هایی میکند تا بتواند بلکه بعداز فروکش کردن
جو اعتراض در جامعه دوباره یکه تازی و دست اندازی به معیشت
و حقوق اجتماعی مزدبگیران را تشدید کند.
وقتی به جو انتخابات
از سوی رسانه های حکومتی دامن زده میشود
وصحبت
درباره انتخابات به گفتگوی عمومی جامعه
تبدیل میشود، فضای مناسب برای طرح انتظارات
مزدبگیران و مشکلاتشان
و راه حلهای آن بوجود میاید. طرح
خواسته ها در سطح جامعه، کاندیداها
را مجبور به موضعگیری
و اعلام نظر میکند. در پرتو طرح خواستهای مزد بگیران، موضوع
گفتگوی جامعه از اختلاف بین جناح های حاکم
و انتخاب بین بد و بدتر فراتر رفته و کل
سیستم را زیر سوال میبرد. عقب نشینی حکومت از قوانین ارث و قصاص و پرداخت
یارانه نقدی نه از سر میل بلکه به اجبار
جو عمومی جامعه و با هدف راضی کردن بخشهای
نا پیگیر معترضان بوده است.
بنا براین طرح خواسته ها ی مزدبگیران جامعه
اگر حتی یکباره به نتیجه نرسد و باعث
اجبار حکومت به انجام رفرمهای کوچک شود،
باز هم برای کارگران بهتر است. زیرا نتیجه
اش تصفیه جنبش مزدبگیران از گروهای ناپیگیر
و فراهم آمدن چشم انداز انقلاب اجتماعی
برای رهائی جامعه از
سلطه بازار و سرمایه خواهد بود.
خواستۀ لغو اعدام و ممنوعیت شکنجه که در ایران بازتاب بسیار بیشتری نسبت
به قبل پیدا کرده از موارد بسیار مهمی است که میتواند بصورت علنی مطرح و تناقض
عدالت خواهی ادعایی کاندیداها را افشا
و کل جامعه را نسبت به ضد انسانی بودن اعدام
که رژیم برای ایحاد ترس و سرکوب مخالفان
از آن استفاده میکند حساس کند.
جدائی دین از دولت و سیستم آموزشی، قوانین و مقررات در جمهوری اسلامی از شرع گرفته شده و همچون
سدی از جمود و کهنگی راه رشد جامعه را بسته
است.
هم اکنون جدائی قوانین از شرع و تفاسیر روحانیون به امری غیر قابل اجتناب تبدیل شده
است.
نظام آموزشی جمهوری اسلامی بر اساس شرع
اسلام و انباشته از خرافات و ادبیاتی است
که تابعیت و رخوت و دوروئی را در کودکان و نوجوانان پرورش
میدهد. بدون خلاصی از نفوذ مذهب در نظام
آموزشی نمیتوان زندگی سلامتی را برای فرزندانمان
پیش بینی کرد .
آزادی بیان و اندیشه از اصول اساسی است
که رژیم و حامیانش در مقابل آن کلاُ خلع سلاح میشوند.
گسترش گفتگو درباره آزادی رسانه های گفتاری و نوشتاری و نیاز جامعه
به داشتن فضای آزاد و بدون ترس برای نقد
و بررسی.
آزادی اجتماعات و تشکلها و احزاب و سندیکاها و شوراهای
محل کار و زندگی، این خواستها زمینه مشارکت احاد افراد
را در اداره و کنترل جامعه فراهم میاورد.
آزادی کلیه زندانیان سیاسی، و آزادی فعالیت سیاسی
افراد.
لغو کلیه قوانین تبعیض جنسیتی بین زن و
مرد،
در آموزش، اشتغال و مسئولیت پذیری در تمامی
مسائل جامعه.
فراهم کردن امکان اشتغال و یا
پرداخت بیمه بیکاری متناسب
با یک زندگی انسانی
فراهم کردن بهداشت و درمان رایگان برای همه، ضرورت توسعه وگسترش امکانات درمانی
به تمام نقاط کشور و سطوح جامعه و دوری از
تمرکزگرائی در درمان
آموزش
رایگان در همه سطوح، ارتقاع زندگی فردی و اجتماعی مستلزم
فراهم کردن آموزش رایگان همراه با تآَمین
معیشت برای آموزش پذیران.
تغییر قوانین ومقررات
برای انتخابی کردن کلیه مناصب اجرائی، مقننه، قضائی و نظامی و انتظامی
و اداره زندانها، باتوجه به لزوم کنترل کلیۀ امور جامعه
توسط مردم، این امر فقط با انتخابی شدن
و قبل عزل بودن تمامی مسئولین تحقق میپذیرد.
با طرح مسائل جامعه در دوران تبلیغ انتخابات ، جامعه از حالت سکون و بی تفاوتی خارج و با نقد
شرایط موجود و بدنبال یافتن فرصتی برای
ابراز وجود و چارجوئی برای خارج شدن از چرخۀ باندهای سرمایه
خواهد افتاد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر