نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۲ خرداد ۱۵, چهارشنبه

نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران/7

کشنبه, ژوئن 2, 2013 - 17:15

نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران/7

ایجاد سازمان سیاسی مذهبی نظامی با عنوان : سازمان اخوان المسلمین در کشورهای عربی ، و فدائیان اسلام در ایران ، توسط امپریالیسم انگلیس در راستای تبلیغ خرافات دینی و ممانعت از رشد فلسفه عقل گرائی در کشور های مسلمان . چون حاکمیت نظام دموکراسی در اروپا ، بازتاب حاکمیت فلسفه عقل گرائی در بطن جامعه اروپائی بود ، که در تاریخ اروپا این مرحله به غصر روشنگری معروف است .

. به قلم  گراهام فولر مامور سازمان اطلاعاتی آمریکا: . ترجمه عباس مخبر .  انتشارات : نشر مرکز چاپ  پنجم تاریخ انتشار 1390 شمسی – تهران . 327 صفحه .
 کاظم رنجبر  دکتر درجامعه شناسی سیاسی .
بخش هفتم .
نگاه ایران به شرق : افغانستان ، پاکستان ، هند ، و آسیای شرقی .
 گراهام فولر و همراهان او  در راند کورپوراسیون ، دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا ،در فصل  13 کتاب خود ، (قبله عالم ژئوپولیتیک ایران ) را با عنوان: نگاه ایران به شرق : افغانستان ، پاکستان ، هند  و آسیای شرقی ، شروع می کند ،و  در 23 صفحه  عقاید و اندیشه های سازمانی که به آن تعلق دارد ، در راستای اهداف  آن سازمان  در در اختیار ایرانیان  کتاب خوان می گذارد .  اما به عادت و رسوم رایج در پرورش فکری خود ، چند خطی از  از سرجان ویلیام  کای می آورد (Sir John William Kaye -1814-1824-1876 )
و چنین می نویسد :
« ...چنین می نماید که افغانها ضمن برخورداری از صفات شجاعت ، استقلال ،و نوعی کین جوئی پر تلاطم ، برای موجودیت خود  به توالی  ثابتی از منازعات داخلی وابسته اند ...آنها چیزی بنام  خوشبختی نمی شناسند ،و در هر پدیده ای جز کمکش چیزی نمی بینند . در میان چنین مردمی ، جنگ داخلی ، گرایش به استمرار خود دارد ... اما در کنار سایر ملت های آسیائی به صداقت و درستکاری معروف اند . (از: سرجان ویلیام کای ، 1851 )
آقای گراهام فولر ، برای تائید و تحکیم اندیشه های خود ، که در واقع سیاست رسمی  ایالات متحده آمریکا است ، با در نظر گرفتن اهداف رسمی این دولت ، در باره افغانستان ، پاکستان ، و هند ، و آسیای شرقی ، هیچ  اندیشه سیاسی مستقل را بهتر از  تکیه بر اندیشه های  یک جاسوس دیگری ، متعلق به بزرگترین قدرت استعماری جهان ، یعنی : امپراطوری بریتانیا ، که بخاطر وسعت جغرافیائی آن آفتاب در این  امپراطوی غروب نمی کرد ، به سخنان  : سرجان ویلیام کای . (Sir John William Kaye -1814-1824-1876 ) یک افسر اطلاعاتی انگلیس در دوران استعمار انگلیس در شبه قاره هند و مورخ نظامی  استناد می کند .
سرجان ویلیام کای  پسر یک حقوق دادن بود و تحصیلات نظامی خود را  در کالج نظامی  کانادا گذرانده بود و از سال 1832 تا 1841 در نیروهای نظامی انگلیس در رسته توپخانه ، در منطقه بنگال  هندوستان خدمت کرده بود . او بعد از چند سال خدمت نظامی در هندوستان ، در سال 1856 به عنوان کارمند عالی رتبه وارد کمپانی هند شرقی می شود  و درسال 1858 ، شبه قاره اداره سرزمین هند  از کمپانی هند شرقی  رسما بصورت مستعمره انگلیس  متعلق به دربار امپراطوی انگلیس  و ملکه ویکتوریا  محول می شود .  به عبارت دیگر  سرجان ویلیام کی ، جاسوس رسمی دولت انگلیس در شبه قاره هند بود . از سر جان ویلیام کی  کتاب های متعددی در رابطه با فرهنگ و آداب و رسوم ساکنان  شبه قاره هند ، چاپ و منتشر شده است . البته این نوع مطالعات  شرق شناسان که اغلب شان نیز  مامور سازمان های اطلاعاتی قدرت های استعماری  بودند ،و امروز هم هستند ،راه و روش دولت های استعماری در پیشبرد اهداف استعماری شان ، یک عامل اطلاعاتی  بسیار مهم  می باشند . بی جهت نیست که گراهام فولر  هر فصلی از کتاب خود را با ذکر جملات این « شرق شناسان  جاسوس  در خدمت استعمار قدرت های بزرگ » شروع می کند .
  خصوصا اینکه این حقیقت  مختصر و محدود را امروز بیان میکند که بخاطر سقوط رژیم کمونیستی در روسیه و اروپای شرقی ، و رشد اقتصادی و صنعتی دو کشور مهم جهان ، یعنی چین و هندوستان ،   هرکدام با جمعیتی  به ترتیب  :چین : 1 ملیاردو 335 ملیون نفر رشد اقتصادی 21 درصد نسبت به سال 2012 ، و هند با جمعیتی بیش از یک ملیارد و 210 ملیون نفر  با رشد اقتصادی 24  درصد نسبت به سال 2011 ، کانون  رقابت های سیاسی اقتصادی ،خصوصا  برای مواد اولیه استراتژیک  بین قدرت های بزرگ عوض شده اند . امروز رقیب آمریکا و اروپای غربی روسیه  و روسیه کمونیستی نیست ، بلکه  چین ، هندوستان ، برزیل ، هستند. بی جهت نیست که این همه جنگ هائی زیر پوشش  جنگهای قومی ، نژادی ، مذهبی ، سیاسی را در این منطقه  حساس جهان امروز یعنی آسیای مرکزی  ، شاهد هستم. (جنگ های هندو پاکستان – جنگ های افغانستان ، جنگ های مذهبی  بین سنی و شیعه ، بین هندو و مسلمان نمونه این رقابت و دخالت قدرت های مهم در خاورمیانه ، آسیای مرکزی و حوزه غرب اقیانوس هند  )

                                                      *                        *                            *

. یکی از روشهای رایج در تحلیل  یک مسئله سیاسی  چه در ابعاد جهانی ، ویا منطقه ای ، و یا یک واقعه سیاسی کاملا استثنائی ، مثل عمل ترور و قتل یک شخصیت مهم سیاسی کشور ، سازمان های اطلاعاتی کشور مهم و ذبنفع ،بخشی از واقعیت های پشت پرده را  بدون سانسور ، (گفتیم : بخشی از واقعیت ها را بدون سانسور ) بیان می کنند ، تا از این طریق  نه تنها  به تحلیل و تفسیر های  خود ، یک ارزش  حقیقت گوئی و علمی بدهند ، بلکه بتوانند واقعیت های مهم را از انظار و افکار  توده مردم  پنهان  نگه دارند .   در کتاب :  قبله عالم ، ژئوپولیتیک  ایران ، در ظاهر به قلم گراهام فولر ، این هنر کتمان واقعیت ، زیر پوشش  بیان بخشی از واقعیت ، به نحو کاملا  حرفه ای بکار گرفته شده است . در صفحه 252  در فصل : نگاه ایران به شرق : افغانستان ، پاکستان ، هند ، و آسیای شرقی ، آقای گراهام فولر  این هنر  کتمان بیان واقعیت ، زیر پوشش بیان  بخشی از واقعیت  را چنین می نویسد :
مناسبات ایران و افغانستان  در طول زمان ، چندین بار دچار چنان تغیرات بنیادینی شده است که برای سنجش رابطه بلند مدت  آنها در آینده  معیار قطعی بدست نمی دهد . افغانستان نیز مانند ترکیه ، به رغم پاره ای مشابهت های  فرهنگی با ایران ، یکی دیگر از رقبای ژئوپولیتیک  کشور تاریخی ایران بوده است . فقط پس از به قدرت رسیدن  سلسله ملی گرای  پهلوی « سیاست های  حسن همجواری » آن بود که مناسبات ایران و افغانستان  به سرعت رو به بهبود گذاشت . هر دو کشور ، در دوران پس از جنگ جهانی اول ، به عنوان اعضای جبهه شمالی ، (منظور جبهه شمالی ، جبهه ای بود که امپراطوری بریتانیا ، در رقابت با روسیه تزاری و روسیه شوروی کمونیستی ، دولت هائی را در افغانستان ، ایران ، ترکیه ، حتی عراق  روی کار آورد که بمانند یک اتحادیه سیاسی نظامی در مقابل نفوذ احتمالی روسیه کمونیستی به این مناطق تحت نفوذ  انگلستان باشد . )
گراهام فولر در ادامه  تحلیل و تفسیر خود در رابطه با « نگاه ایران به شرق » که فصل 13  کتاب اش را با این عنوان شروع کرده است ، در چند سطر  خلاصه شده ، که از منظر خوانندگان گرامی گذاشته می شود ،و بعد آنرا تحلیل و تفسیر خواهیم کرد ، چنین ادامه می دهد «...»  گر چه توجه غرب  همراه معطوف به سیاست ها و فعالیت های ایران در قبال غرب ، خلیج فارس ،و جهان عرب بوده است ، اما  در جهان بینی ایرانیان ، سرزمین های شرق ایران نیز به همین اندازه اهمیت دارند . طی چند دههً گذشته ، همراه با رشد چشم انداز  جهانی ایران ، توجه این کشور به شرق ، حتی بیشتر هم شده است . از این میان ، مخصوصاً افغانستان  برای ایران کشوری بی نظیر است ، زیرا تنها کشور دیگری است که با زبان و فرهنگ ایرانی ، عناصر مشترک وسیعی دارد . اما این پیوند فرهنگی  طبیعی  میان دو  کشور ، به هیچ وجه مانع از رقابت و تصادم سیاسی نشده است ؛ دوره های معدودی در تاریخ می توان سراغ کرد  که ایران و افغانستان  به چشم متحد به یک دیگر نگریسته باشند .  افغانستان  نیز  مانند ایران ، این ویژگی نا خوشایند را دارد که در «بازی قرن نوزدهم  میان بریتانیا و  روسیه در آسیای مرکزی ، در معرض دست اندازی های گسترده  بوده است . اما افغانستان نمی توانست  به آسانی  ایران ، نقش منطقه حائل  میان روسیه و خط حیاتی  بریتانیا  به هند را ایفا بکند :بخلاف ایران ، افغانستان به لحاظ سرزمینی نیز  چسبیده  به هند بریتانیا  بود ،  و لذا ناگزیر  به درون سیاست های شبه قاره  بریتانیا  کشیده می شد . بنا بر این ، جای تعجب نیست  که سیاست های بریتانیا ، بر مناسبات ایران با افغانستان  در قرن نوزدهم  عمیقاً تاثیر می گذاشت .پذیرش رسمی آئین تشیع  توسط ایران در قرن شانزدهم ، تاثیر فرهنگی گسترده ای بر همسایگان شرقی این کشور  بر جای گذاشت . با ظهور سلسله صفوی ، کلیه کشور های سنی شرق ایران ، یکباره از غرب دنیای اسلام و ریشه فرهنگ سنی  مشترک جدا شدند . افغانستان  با وجود زیربنای فرهنگی ایرانی ، راه صفویه را در پذیرش  آئین شیعه  دنبال نکرد و برای تغذیه معنوی خود بیش از پیش  متوجه مراکز اسلامی هند  شد ، و تا به امروز نیز بر همین روال با قی مانده است . اغلب رهبران افغان  در جهاد اسلامی  ضد شوروی  در هند  درس خوانده اند .

گراهام فولر خود  تاریخ استعمار  قدرت های غربی  در راس آن  امپراطوری بریتانیا را در جهان خصوصا در شبه قاره هندوستان  و نتایج فلاکت بار آنرا  در کشورهای  چون هندوستان ، پاکستان ، بنگلادش ، افغانستان و ایران و خاورمیانه را خوب میداند ، ولی بخاطر شغل  خود ،وچه بسا  عدم وجدان اجتماعی  نمتواند بمانند روشنفکران صدیق آمریکا ، آنرا در کتاب خود بیان بکند .  به مصداق ال مامورا معذورا . ایالات متحده آمریکا مسئول جنگهای خونین ،در قاره آمریکا مرکزی  و آمریکائی جنوبی ، جنگ خونین ویتنام ، جنگ های دینی و قومی در افغانستان ، پاکستان ، خاورمیانه ، آفریقای شمالی و غربی و بلاخره مدافع  بدون قید شرط نظام  صهیونیزم  متجاوز و جنگ افروز حاکم  در اسرائیل است .
برای درک این واقعیت های سیاست بین المللی آمریکا و متحدان اروپائی در شروع قرن بیست و یکم  میلادی ، لازم و ضروری است ، لحظه ای روی تاریخ و نحوه استعمار هندوستان  توسط انگلستان ، با به عبارت دیگر «بریطانیای کبیر » مکث بکنیم . برای اینکه قدرت های استعماری ، چه آمریکا ، انگلیس ، روسیه ،  فرانسه و قدرت های نوظهور  سیاسی اقتصادی ، چون چین و هندوستان ، تاریخ گذشته ملل مختلف  خصوصا کشورهای ملل مختلف  که در موقعیت جغرافیائی  استراتژیک قرار دارند ، مورد مطالعه قرار می دهند .  گراهام فولر در همین فصل از کتاب خود ، در رابطه با  هندوستان و نحوه استعمار این کشور توسط بریتانیای کبیر در صفحه 260  کتاب قبله عالم  با این عنوان : هندوستان معامله را پیچیده می کند : 
چنین می نویسد : هنگامی که بریتانیائی ها در سا ل 1947    آماده «ترک هند » می شدند ، افغانها کاملاً نگران رفتاری بودند که حکومت بعدی هند در پیش می گرفت . افغانها  از دیر باز  با فرمانروایان  هندوی هندوستان ، مخالفت شدید داشتند : یک هندوستان متحد و مستقل به رهبری هندو ها می توانست عاملی برای بروز گرفتاری های مرزی با افغانستان باشد که مدتها(افغانستان ) حامی اسلام در شبه قاره هند بوده است . گذشته از این ، طی چندین قرنی که استعمار بر بیشتر بخش های خاورمیانه ، آفریقا ، و آسیا سیطره داشت ، افغانستان یکی از معدود کشور های اسلامی مستقل در جهان بود . با این همه هنگامی که بریتانیا ئی ها آماده ترک هندوستان می شدند ، صحبت از تقسیم  هندوستان  میان هندوها و مسلمانان به شیوه ای بود که تصویر ژئو پولیتیک  جدید جنوب آسیا را صرفاً پیچیده تر می کرد . و هر چند افغانها  جنگ های فراوانی با بریتانیا کرده بودند ، اما به این نتیجه رسیدند که حضور بریتانیا در هندوستان ، در حفظ موازنه علیه دست اندازی شوروی از شمال ، نقش عمده ای ایفا ء کرده است . بنا بر این ، قدرت هائی که به تازگی در شبه قاره هند ظهور میکردند ، افغانستان را در زمینه مناسباتی که می بایست با آنها بر قرار می کرد  به تامل وا میداشت .  در پایان گرچه افغانستان از تشکیل  کشور غیر هند و و مسلمان پاکستان در مرز شرقی خود استقبال کرده ، اما اکنون این پاکستان بود که میراث مشکلات مرزی با افغانستان را به دوش می کشید . . افغانستان ، به تبعیت از وموضعی که در مقابل بریتانیا داشت ، همچنان حاضر نبود  استمرار  خط دوراند در حد فاصل سرزمین خود و کشور مسلمان جدید  بپذیرد .
« خط دوراند خط مرزی مربوط به دوره حکمرانی انگلستان در پایان قرن 19 بودهاست . پس از جدا شدن دوکشور هند و پاکستان ، این خط مرزی  خط حائل بین پاکستان و افغانستان محسوب شده است . دولت افغانستان «خط دوراند » را نمی پذیرد و معتقد است که باید خط مرزی جدیدی تعین کند . پاکستان از همین خط مرزی بندی استفاده و حمایت می کند  ماخد(1)

 چنانچه صحنه سیاسی داخلی پاکستان آرام  می بود ، شاید این مسئله آنقدر ها بزرگ نمی شد ، اما واقعیت آن است که در گیری های قومی در پاکستان به مسئله فراگیر و فرساینده تبدیل میشد ،  واین موضوع ، علاقه افغان ها را به مبارزات سیاسی  هم قبیله هایشان بر سر مسائل مرزی  تشدید می کرد . اساسا  قضیه پشتونستان به ریشه تراژیک در گیری میان پاکستان و افغانستان تبدیل شد و مانع از آن شد که نوعی مناسبات استراتژیک طبیعی میان دو کشور بر قرار گردد. یکی از تحلیلگران  به شیوه قانع کننده استدلال می کند ، که همین مسئله با عث جدا شدن افغانستان  از سنتو و دستیابی اتحاد شوروی به موضع مسلط در افغانستان شد ، و به این  ترتیب  امکان وقوع انقلاب کمونیستی  آوریل 1987 فراهم آمد . خط مرزی  بین افغانستان  و راج ، در هندوستان  که در 12 نوامبر 1893  با توافق  بین امیر عبدالرحمان خان نمایندهامپراطوری بریتانیای کبیر در هندو ستان ،  و بنام مورتیمر دوراند (Mortimer Durand ) مشخص و مورد قبول طرفین قرار گرفت . این خط مرزی  مصنوعی و ساختگی  قوم واحد پشتون با زبان واحد و سازمان اجتماعی واهد و آداب روسوم واحد را  به دو قسمت تقسم کرد . دلیل این تقسم و تجزیه  قوم پشتون توسط استعمار انگلیس  بخاطر مقاومت این قوم در اعتراض به ظهور انگلیسی ها در سرزمین ابا و اجدادی شان بود . (ماخذ:2 )

وقتی خواننده   چه ایرانی ، چه افغان ، چه هندی ، و چه پاکستانی ، کتاب  قبله عالم ژئوپولیتیک ایران را در رابطه با هندوستان و پاکستان ، و نتایج بیش از دو قرن  از سال  1750تا 1947، استعمار مستقیم  امپراطوری  بریتانیای کبیر در این منطقه را می خواند ، از خود خواهد پرسید ، که آقای گراهام فولر ، آگاهانه از کنار جنایات انسانی استعمار انگلیس در شبه قاره هندوستان می گذرد ، یا نمیداند ؟  وانگهی  همین  دو قرن سیاست استعماری  انگلیس و بازتاب آن ، چه بصورت مستقیم و چه غیر مستقیم ، همین امروز ادامه دارد .
 جنگ های  هندو پاکستان ، عدم ثبات سیاسی  در پاکستان ، کودتاهای متعدد در این کشور و عدم امنیت سیاسی در افغانستان ، رقابت قدرت های بزرگ  و چون آمریکا ، کشورهای اروپائی ، چین ، هندوستان ، کشورهای نفت خیز عرب ، خصوصا عربستان سعودی مبلغ و سرمایه گذار رسمی  نظام های اسلامی ارتجاعی در منطقه زیر پوشش وهابیسم و سلفیسم ، کودتای کمونیستی  در افغانستان ، در سال 27 آوریل 1978 به رهبری – نورمحمد ترکی –ببراک کارمال ، حافظ الله امین ، روی کار آمدن « اسلام سیاسی در ایران   به رهبری آیت الله خمینی  در 11 فوریه 1979 ، یعنی درست (انقلاب اسلامی در ایران 22 بهمن 1357 – کودتای کمو نیستی  در افغانستان در 8 اردیبهشت 1357 – انقلاب اسلامی  ایت الله خمینی در ایران در 22 بهمن 1357 ، یعنی درست بعد از 9 ماه و 12 روز  بعد از کودتای کمونیستی در افغانستان ،  اشغال  افغانستان توسط ارتش سرخ روسیه شوروی در 25 دسامبر 1979(سه شنبه 4 دی ماه 1358 هجری شمسی ) توسط ارتش سرخ شوروی سابق ،  حمله صدام به ایران در 31 شهریور 1359 ، و هشت سال جنگ با  انسانی و مالی بسیار گران برای هر دو کشور ، همه و همه ناشی از سیاست استعماری قدرت های بزرگ  چون انگلستان ، روسیه ، که قرنها است رسماً علنا در این منطقه حساس جهان با منابع سرشار نیروی انسانی ، و مواد استراتژیک چون نفت و گاز حضور دارد ،و بعد از جنگ دوم جهانی آمریکا نیز علنا وارد رقابت های قدرت این قدرت ها در منطقه شده اند و  همین امروز هم جنگ های مختلف پاتیزانی  و نا امنی سیاسی ، اجتماعی در منطقه ادامه دارد.
در راستای نگاه  از منظر جامعه شناسی سیاسی ، به سیاست استعماری  بیش از دو قرن  استعمار امپراطوری بریتانیا در هندوستان ، و نتایج منفی این سیاست  چه از منظر انسانی و چه از منظر اقتصادی و فرهنگی  این استعمار درشبه قاره هندوستان ، نگاه مختصری به  نحوه استعمار انگلیس در این منطقه ، می اندازیم .  امروز ،در  آغاز قرن بیست و یکم ، منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی ، و غرب اقیانوس هند ، منطقه بسیار پر آشوب ، و شاهد جنگ های  ویرانگر بین اقوام و ملت های مختلف ساکن این منطقه ، زیر پوشش  اختلافات قومی ، نژادی ، مذهبی ، فرهنگی ، و مرزی است . اگر دقیق  به علل و عامل به این اختلافات  نظر بیاندازیم ، خواهیم دید  بدون استثنا ء  ، این اختلافات در این منطقه و جنگهئای خونینی که حتی بعد از استقلال هندو پاکستان  در سال 1947 ، در این منطقه  رخ داده اند و هنوز هم این جنگ ها بصورت آشکار به شکل جنگ های پارتیزانی ادامه دارند ، در حقیقت ، میراث بجا مانده از سیاست استعماری  انگلیس ، تحت دکترین: اختلاف بیانداز حکومت کن  است که این جنگها تا امروز  با دخالت های مستقیم و غیر مستقیم قدرت های بزرگ  چون آمریکا –اتحادیه اروپا – روسیه – چین – همراه با کمک های مالی کشورهای عربی نفت خیز منطقه  زیر پوشش  «دفاع از اسلام  و وهابیت » و رقابت های سیاسی آنان تا امروز ادامه دارند .در واقع این جنگ ها  بازتاب استعمار انگلیس  در طول بیش از دو قرن ظهور علنی او در این منطقه است .

سیاست استعماری انگلیس  در عمل بر این اصل  متکی بود :
1-      از بین بردن  اقتصاد سنتی  شبه قاره هند ، که در واقع  یک اقتصاد سنتی  متکی بر کشاورزی سنتی و صنایع دستی ، خصوصا  نساجی  بود .
2-      تبدیل مزارع کشاورزی سنتی به مزارع کشت خشخاش و تولید تریاک ، ورواج اعتیاد   به تریاک دربین مردم عادی ، خصوصا صدور آن به چین ، که در تاریخ به جنگ تریاک  معروف است  (جنگ بین امپراطوی بریتانیا با چین  در راستای تجارت آزاد تریاک در کشور چین توسط تجار انگلیسی )
3-      تشکیل  ارتشی متشکل از  مسلمانان هندوستان زیر فرماندهی افسران انگلیسی برا ی تحکیم قدرت استعمار و رواج اختلاف  قومی مذهبی توسط این نیروی مسلح بنام «سپاهی- Cpey »  تحت فرمان  انگلیس ، بین مسلمانان و هندو ها .
4-      ایجاد مدرسه دینی  برا ی مسلمانان  بنام : دارالعلوم  دو بندی . در شمال دهلی ، که از این طریق از مسافرت طلبه های مسلمان برای ادامه تحصیلات مذهبی به کشورهائی چون ایران ، مصر ، ترکیه عثمانی ، که در یک مرحله از شروع آگاهی های ملی  و ضد استعماری ، مبارزه می کردند ، ممانعت شود .
5-      ایجاد سازمان سیاسی مذهبی نظامی  با عنوان : سازمان اخوان المسلمین  در کشورهای عربی ، و فدائیان اسلام در ایران ، توسط  امپریالیسم  انگلیس  در راستای تبلیغ  خرافات دینی و ممانعت از رشد  فلسفه عقل گرائی در کشور های مسلمان . چون  حاکمیت نظام دموکراسی  در اروپا ، بازتاب حاکمیت  فلسفه عقل گرائی در بطن جامعه اروپائی بود ، که در تاریخ اروپا این  مرحله به غصر روشنگری معروف است .

در راستای شناخت  ماهیت روابط  استعماری قدرت های نوین ، که کتاب ژئوپولیتیک  گراهام فولر در نهایت در راستای این سیاست برای امپریایسم آمریکا قلم میزند،  لازم است  چند لحظه روی :اقتصاد بهروه وری ، توضیح داده شود .

6-      روابط روحانیت شیعه  و استعمار انگلیس . ماخذ (3).

ادامه دارد .
پاریس 1 ژوئن 2013
اقتباس بطور مختصر و یا کامل ، با ذکر نام نویسنده و سایت کاملا آزاد است .
  
ماخذ :
1-http://persian.cri.cn/1/2005/09/23/1@38459.htm
2-http://fr.wikipedia.org/wiki/Ligne_Durand
3-http://iranian.com/main/2011/oct-11.html

هیچ نظری موجود نیست: