محمود خادمی: روحانیت شیعه ؛ معضلِ اصلی آزادی و آزادیخواهی ( بخش سوم )
حکومت دینی ؛ رمز تداوم پایداری ولی فقیه
در بخش دوم مقاله در مورد چگونگی شکل گیری نهاد روحانیت ؛ مرجعیت شیعه و پیدایش القاب روحانیون نوشتم و توضیح دادم که القاب روحانیون ذاتی اسلام نبوده و ربطی به دین اسلام نداشته و ساخته و پرداخته حکومتهای صفویه و قاجار بوده و از طرف این حکومت ها به روحانیون اعطا شده و بعد در زمان پهلوی اول ؛ در حوزه علمیه قم نهادینه شده است .
همچنین تاریخچه ولایت فقیه و ولی فقیه را توضیح داده ام و مغایرت نظام
مبتنی بر ولایت فقیه با نظام مدرن و دمکراتیک را بیان کردم و بعد به فتوا
در شریعت آخوندی به عنوان ابزار سرکوبِ دینی دگر اندیشان اشاره کردم و در
آخر در مورد روحانیت سیاسی توضیح دادم . اکنون ادامه مقاله :
مقدمه : قبل از پرداختن به دیدگاهها و ویژه گیهای روحانیت ــ که در بخش چهارم مقاله به آن خواهم پرداخت ــ ترجیح میدهم مختصری در باره نظام جمهوری اسلامی ؛ چگونگی قدرت یابی آخوندها و ماهیت حکومت دینی و ...... اشاره داشته باشم . چرا که هیچ چیز بهتر و بیشتر از حکومت 34 ساله ی آخوندها بر کشور نمی توانست از ماهیت پلید و ضد انسانی آخوندها و دروغ و تزویر آنها پرده
بردارد . امروزه مردم ایران پس از تجربه ای تلخ و خونبار و با کوله باری
از درد و شکنج و بعد از تجربه ــ بیشتر از سی سال ــ حکومت دینی کم و بیش
به ماهیت پلید و فاسد آخوندها پی برده اند و هر کس می تواند راحت تر ؛ صریح و بی پرده تر از گذشته در این باره بگوید و بنویسد .
حکومت دینی ؛ نظام جمهوری اسلامی :
با تکوین شیعه ( که ماهیتی کاملا" سیاسی داشته و همواره در جستجو و بدنبال بدست آوردن قدرت سیاسی بوده است ــ در بخش های قبل توضیح داده شد ــ ) و روی کار آمدن دولت صفوی برای نخستین بار ؛ آخوندهای
شیعه به دربار آمدند و به فرصت مشارکت در قدرت سیاسی دست یافتند . امّا با
خاتمه دورانِ حکومت صفوی و روی کار آمدن افشاریه ؛ قدرتِ سیاسیِ شیعیان رو
به افول نهاد و دست آخوندهای شیعه از قدرت حکومتی کوتاه گردید . نادر شاه افشار ــ از پادشاهان
این دوره ــ شرط اصلی پذیرش سلطنت را پایان لعن و نفرین به سه خلیفه اول
مسلمین ــ ابوبکر ؛ عمر و عثمان ــ و بعبارتی پایان سلطه مذهب شیعه ؛ تعیین
نمود .
امّا
اگر چه در این دوره و بعد از آن ؛ دیگر بر خلاف گذشته ؛ روحانیت شیعه نقش
چندانی در قدرت سیاسی بر عهده نداشت ــ و نظم و نقش گذشته میان مذهب و قدرت
سیاسی بهم زده شد بود ــ ولی کماکان اقتدار معنوی مراجع ؛ نظرات آنان در
زمینه فقه و احکام شرعی و اجازه دریافت وجوهات شرعی برای آنان ؛ رعایت می شد .
با انقلاب مشروطه اگر چه ؛ نظام آموزشی و قضائی کشور ــ که تا پیش از آن در انحصار روحانیت قرار داشت و بر آموزه های دینی و احکام شرع استوار بود ــ از انحصار روحانیون خارج شد و از آخوندها در این زمینه ها خلع ید گردید ؛ ولی کماکان حق وتوی آخوندها و تشخیص آنان در باره خلاف شرع نبودن قوانین تصویب شده در مجلس ؛ برسمیت شناخته میشد .
با روی کار آمدن رضا شاه ؛ از دخالت روحانیون در امور اجتماعی و سیاسی بشدت کاسته شد و حق وتوی آخوندها در مورد مغایرت مصوبات مجلس با شرع نادیده گرفته شد ؛ بعبارتی دیکتاتوری رضا شاه فرصت و جرأت هر گونه عرض اندام آخوندها را در مسائل سیاسی و اجتماعی به حداقل رساند . یعنی در حکومت رضا شاه ؛ دیگر روحانیون بر خلاف گذشته دارای موقعیت و حقوق ویژه و شأن قابل توجه اجتماعی نبودند .
پهلوی
دوم ــ محمد رضا شاه ــ بر خلاف پدرش ــ با عمده کردن خطر کمونیست و رعایت
خطر بلوک شرق ــ راه مماشات و مدارا با روحانیت را در پیش گرفت و مجددا"
پای سران روحانیت به دربار قدرت باز شد . همچنین روحانیون در این دوره
توانستند تا حدودی امتیازات از دست داده در زمان رضا شاه را بدست آورند و
بار دیگر فرصت ظهور و قدرت نمائی پیدا کنند .
جنبش
ملی شدن نفت به رهبری دکتر مصدق ــ که بدنه آن از طبقه متوسط جدید و طبقه
سنتی جامعه با گرایش مذهبی تشکیل شده بود ــ بار دیگر به روحانیت برای ورود
به عرصه های سیاسی جان تازه ای بخشید و در همین دوره بود که آیت الله کاشانی ــ همدست کودتا گران علیه دولت ملی دکتر مصدق ــ پس از سالها توانست
روحانیون را وارد مبارزات سیاسی نماید و به جایگاه روحانیون در جامعه ؛
استحکام بیشتری ببخشد . البته برخی از احزاب سیاسی و از جمله " نهضت آزادی "
در این دوره در جهت تقویت پایگاه مرجعیت و سیاسی شدن اسلام و تشویق
روحانیت برای ورود به میدان های مبارزه سیاسی ؛ تلاش بسیار نمودند .
شرح
این مقدمه برای آن بود که بگویم ؛ خمینی اگر چه نقش اصلی در تأسیس حکومت
دینی در ایران را بعهده داشت و اگر چه بقول مهندس بازرگان " قبای ولایت فقیه فقط برازنده تن وی بوده است " امّا ایده اسلام سیاسی را وی ابداع نکرده و قبل از او نیز مطابق
اندیشه مراجع غیر سیاسی و " طبق نظریه ی سنتی سلطنت " هم ؛ پادشاه موظف
بوده است که بر حکم شریعت سلطنت براند ( بخصوص از صفویه ببعد ) . بعبارتی
سیاست و دخالت در قدرت حکومتی حداقل از صفویه به بعد ؛ ذاتی شریعت و بر
خاسته از فقه آخوندی میشود .
بهر
حال روحانیت شیعه که در دو قرن اخیر ؛ همواره در کمین بود که فرصت طلبانه
قدرت سیاسی را تصاحب کند ؛ سر انجام در بهمن 57 به آرزوی دیرینه خود جامعه
عمل پوشاند . آیت الله خمینی با هوشیاری ضد انقلابی و با فریب و دجالیت
تمام بدون آنکه مجالی برای عرض اندام دیگر جریانات سیاسی ــ که در واقع بار
اصلی مبارزه با شاه را بر دوش کشیده بودند ــ بگذارد ؛ یک تنه و بدون رقیب ؛ انقلاب مردم را قبضه نمود .
سر
بر آوردن آیت الله خمینی و دار و دسته روحانیون واپسگرا از اعماق قرون و
اعصار ؛ یک فاجعه تلخ و ناگوار در مسیر تکامل جامعه ایران بسوی رشد و ترقی
بود ؛ که تشخبص ابعاد فاجعه آمیز ویرانیها و صدمات وارده ــ بر روح و روان مردم و ضرر و زیان های اقتصادی ؛ سیاسی ؛ فرهنگی و ..... ــ در اثر نزول این بلا بر مردم ایران ؛ تنها بعد از سرنگونی این رژیم و بر رسی دقیق و کارشناسانهِ ابعاد آن ؛ مشخص میشود .
با انقلاب اسلامی ؛ قدرت و حکومت در اختیار روحانیون ؛ مراجع و صاحبان فتوا قرار گرفت ؛ یعنی روحانیون و آیت الله ها و مدعیان فقه که در طول تاریخ همواره از حامیان و ثنّا گویان پادشاهان و حکام بودند و " السلطان ظل الله " گویان ؛ سپاس شاهان را پاس میداشتند . اکنون هم حکومت ؛ هم ارتش و سپاه ــ ابزار سرکوب و خفقان ــ را یکجا در اختیار گرفتند .
الگوی حکومتی روحانیون یعنی حکومت جمهوری اسلامی ــ نظام مبتنی بر ولایت فقیه ــ از الگوی مرجعیت و حوزه و فقه شیعه پیروی می کند . این الگو با مفاهیم جدید دولت ــ ملت و رسمیت داشتن مرزهای جغرافیائی هر کشور بیگانه است . بر اساس این الگو ؛ همانطور که مرجعیت فراملی است و مرجعی در یک کشور ؛ می تواند در کشورهای دیگر مقلدین و پیروانی داشته باشد ؛ از نظر فقیهان شیعه ؛ دولت شیعه هم باید چتر حمایت خود برای شیعیان سراسر عالم بگستراند .
مطابق فقه شیعه ؛ مرزهای هر کشورِ شیعی ؛ مرزهای تمام کشورهای شیعه جهان میباشد . در چنین جهان وطنیِ شیعی ؛ کمک به کشور ها و گروهها ی شیعه در کشورهای دیگر ؛ نه تنها موجه است ؛ بلکه اساسا" وظیفهِ دینی دولت شیعی ایران می باشد . اتهام هائی ( نا روا از نظر حکام ایران ) مانند دخالت در کشورهای دیگر و صدور تروریسم که امروزه در رابطه با رژیم مطرح می شود در واقع اجرای منطق مرجعیت و همین احکام فقه می باشد .
بنابراین اگر چه بیش از نیمی از مردم ایران ؛ زیر خط فقر زندگی میکنند و اگر چه بسیاری از خانواده ها در فقر مطلق بسر می برند ؛ علیرغم آن لازم است که از همین مقدار " بخور نمیری " هم که به مردم میرسد ؛ سهم گروه های شیعه در فلسطین و لبنان و ..... را کنار گذاشت و به عنوان کمکهای بلا عوض برای آنان ؛ ارسال نمود .
به
گزارش عصر ایران به نقل از روزنامه الدیار و سایت الانتقاد لبنان " مجید
نامجو " وزیر نیرو ایران و همتای لبنانی اش ؛ با امضای توافقنامه ای در
بیروت ؛ ساخت سد در منطقه " بلعا " ی لبنان با کمک بلاعوض 40 میلیون دلاری ایران را رسمیت بخشیدند . و این در حالی است که مردم ایران از شدت فقر و گرانی و بیکاری به ستوه آمده اند
و به لحاظ داخلی و در رابطه با مردم ایران هم ؛ حکومت دینی ؛ باز از همین الگو پیروی میکند . مطابق احکام فقه شیعه ؛ فقیهان
شیعه در یک حکومت دینی ؛ مدعیان ولایت امرند . یعنی صاحبان و مالکان جان ؛
مال و ناموس و ... مردم میباشند . بر این اساس است که می بینیم که در کشور
ما ؛ ولی فقیه بر جان ؛ مال و هستی مردم ؛ فرمانروائی میکند .
تازه
؛ آنچه امروزه بعنوان نظام جهموری اسلامی نمایش بیرونی دارد ؛ فقط بخش
بسیار کوچکی از ساختار رسمی قدرت ــ بر اساس فقه ــ است که بر روی کاغذ
آمده و در اسناد سیاسی رسمی انتشار پیدا کرده است . بخش غیر رسمی قدرت ( ارتباطات سردمداران حکومت ؛ داد و ستدها و سهمیه بندی قدرت و ثروت ) که نا مشهود است ــ و بر اساس علم شهودی* خمینی !!! جریان یافته است ــ بسیار گسترده تر میباشد . این بخش ؛ توسط آخوندها به همان شکل حوزوی و با مناسبات ویژه حوزه ؛ اداره و تنظیم میشود ؛ شیوه ای که آنها زندگی رسمی و غیر رسمی خود را بر اساس آن اداره می کنند . یعنی ساز و کاری که ریشه در فرهنگ حوزه و مناسبات بازار دارد .
همین جا باید توضیح بدهم که حکومت آخوندی با حکومت آخوندها فرق میکند . حکومت فعلی ؛ حتی اگر بیشتر کارگزاران آن ؛ آخوندهای کت و شلواری و بی عبا و عمامه ؛ هم باشند ؛ حکومتی آخوندی است . حکومت موجود آخوندی است زیرا ؛ علاوه بر اینکه این نظام از ساز و کار و دستورالعمل های
سیاسی مبتنی بر شریعت و فقه آخوندی پیروی میکند و همچنین رویه قضائی آن
نیز بر احکام شرع استوار است ؛ تبعیض میان آخوند و غیر آخوند و امتیاز دهی
به آخوندها از بنیادهای نظام تبعیض این حکومت است . علاوه بر همه اینها ؛ آخوندها نه تنها در مناصب اجرائی کشور جضور حداکثری دارند ؛ بلکه نقش مشروع بخشی در ارتباطات سایر عوامل را نیز ایفا می کند .
امّا
این بلای ناخواسته ــ ظهور خمینی و مصادره انقلاب مردم ــ و غیر منتظره که
هیچ تناسبی با رشد فرهنگی جامعه ایران نداشت ؛ چگونه بر سر مردم ایران
آوار شد ؟! چرا مردمی با سوابق درخشان و طولانی از فرهنگ و تمدن اینگونه
بسادگی فریب آخوندهای قرون وسطائی را خوردند ؟ و چراهای دیگر ...... . عوامل
متعددی که تا بحال توسط مخالفین سیاسی رژیم بعنوان عوامل مؤثر در روی کار
آمدن نظام جمهوری اسلامی معرفی شده اند ؛ عبارتند از :
ــ اعتماد مذهبی به خمینی ــ به عنوان آیت الله و مرجع دینی ــ و آخوندها در جامعه ای که 95% آن ؛ آن روزگاران مسلمان بودند !!.
ــ نا روشنی محتوای انقلاب ــ اهداف و برنامه ها ــ ؛ خمینی به جز وعده های کلی و مردم فریب ؛ چیزی در این باره اعلام نکرده بود .
ــ استفاده از شبکه گسترده مساجد و ارتباط حوزوی برای تماس ؛ بسیج و تهیج مردم
ــ
استفاده از غیبت طولانی انقلابیون و پیشتازان انقلاب ( رهبران و افراد دو
سازمان چریکی معروف و شناخته شده آن زمان ــ مجاهدین و چریک های فدائی خلق ــ که از سالهای طولانی با رژیم شاه مبارزه کرده بودند ؛ تا دی ماه 57 هنوز در زندان بودند .
ــ حاضر و آماده نبودن یک آلترناتیو ملی و دمکراتیک برای عرضه ؛ تصرف قدرت و جایگزینی و بعبارتی بی رقیب بودن آلترناتیو روحانیون .
ــ نبودن و شکل نگرفتن نهادهای دمکراتیک و ریشه دار ؛ در دوران سلطنت محمدرضا شاه
ــ عامل خارجی و زد و بندهای پشت پرده ( ماجرای گوادولوپ و ..... )
ــ عوامل دیگر
شخصا"
علاوه بر دخیل دانستن بعضی از عوامل بالا ؛ معتقدم در سر فصل انقلاب بهمن
57 در ایران ؛ فرصت تصفیه حساب روشنگری و آزاد اندیشی با مذهب سیاسی و جزم
اندیشی دینی ــ که بوسیله خمینی و داد و دسته ی آخوندها نمایندگی میشد ــ فرا رسیده بود ؛ امری که در تقدیر روشنفکران و آزادیخواهان
ایران قرار داشت و دارد . یعنی رشد فرهنگی جامعه ایران بدرجه ای از بلوغ
رسیده بود که نخبه گان و روشنفکران کشور می توانستند و می بایست ؛ با بهره
گیری از فرصتِ تاریخی پیش آمده حساب خود را با جزمیت و مطلق گرائی دینیِ
آخوندها یکسره کنند و به این پرونده بطور تاریخی برای همیشه پایان دهند .
متأسفانه روشنفکران و اکثریت نخبگانِ سیاسی جامعه ؛ چون مردم ساده و عامی به خمینی و روحانیون اعتماد کردند و قدم جای پای مردم عادی گذاشتند و با نگاهی راست به مسئله ؛ به جای پرداختن به حل مسئله اصلی صفوف نیروهای ضد سلطنتی و مشخص و تیز کردن تضاد اصلی میان نیروهای انقلاب ــ یعنی ارتجاع خمینی ــ ناآگاهانه به پاک گردن و ندیده گرفتن صورت مسئله پرداختند و نا دانسته به استقرار حکومت دینی یاری رساندند .
امّا
علت و عامل حاکمیت روحانیون بر کشور هر چه باشد ؛ واقعیت این است ؛ بیش از
30 سال است که حکومت دینی سایه شوم ؛ سیه روزی و تباهی را بر کشور ما
گسترانده است . معتقدم باید وضعیت نحس و نا میمون پیش آمده ــ با همه مصائب و سختی های آن ــ را به فال نیک بگیریم . زیرا
که بطور اتفاقی خود این حکومت ؛ اسباب تصفیه حساب تاریخی روشنگری و آزاد
اندیشی با تاریک اندیشی و مطلق گرائی را ــ که لازمه رسیدن به آزادی و
دمکراسی است ــ فراهم کرده است .
یعنی ؛ علیرغم اینکه از قرنها پیش روحانیون همواره شریک ؛ همدست و توجیه گر ظلم و ستمگری حکام و سلاطین جبار تاریخ بوده اند و علیرغم شراکت آنها در همه جرائم و ستمگریهای
حکام و سلاطین ؛ هیچوقت تاریخ از آنان چهره ای جلاد و ستمگر به ثبت نداده
بود و آنان با فریب و عکس مار کشیدن و با سوء استفاده از اعتماد مذهبی مردم
؛ برای مدت طولانی سلطه خود را بر روان و اندیشه مردم محفوظ نگهداشته
بودند . اکنون پرده ها کنار رفته و سرشت پلید ؛ درون مایه فاسد و چهره واقعی این جماعت افشا شده است .
یعنی این بار خود مستقیما" به صحنه حکومت کردن آمده اند . دیگر نمی توانند نقش مستقیم و دخالت آشکار خود در تمام جنایات و خونریزیها ؛ فقر و فساد ؛ تباهی و سیه روزی مردم و ..... در دوره حکومت شان را کتمان کنند . این بار مستقیما" ؛ صحبت از ستمگریهای ولی فقیه و دیگر متولیان دستگاه دینی در میان است . یعنی ؛ آیت الله ها و سایر متولیان دینی نمی توانند دست های آلوده به خون و فساد خود را از انظار مردم پنهان و مخفی نمایند .
و براستی روشن شده است که ؛ دیکتاتوری دینی ــ حکومت آخوندی ــ بر خلاف دیکتاتوری های رایج و غیر دینی در تاریخ و در کشورهای دیگر ؛ که تنها در زمینه سیاسی ــ اجتماعی اعمال دیکتاتوری می کنند ؛ این دیکتاتوری در همه زمینه ها و با لباس قانونِ دینی ؛ وحشیانه ترین قساوت ها و جنایات را بر مردم ؛ اعمال می کند .
امّا
آنچه که باعث امیدواری به پیروزی مردم بر استبداد دینی میشود ؛ ضعف و
شکنندگی در دستگاه قدرت این نوع دیکتاتوری ــ حکومت دینی ــ است که به سقوط
سریعتر آن کمک مینماید . در استبداد دینی بعلت وجود فراکسیون های گوناگون در دایره قدرت امکان یکدست شدن قدرت که لازمه تثبیت و استمرار حکومت است وجود ندارد . ایجاد فراکسیون ها بدلیل برداشتهای گوناگون از اسلام ذاتی این رژیم دینی است ؛ بخصوص برداشت های مختلف شیعه از اسلام این پراکندگی را تشدید میکند .
شیعه ؛فاقد مرکزیت ثابتی برای اعمال نظر و قدرت میباشد و مانند حکومت های فئودالی ؛ هر آیت اللهی بر اساس برداشت های خاص خود از اسلام ؛ حکم میدهد و فتوا صادر میکند و این احکام و فتواها می
تواند کاملا" مخالف آیت الله دیگر باشد . بنابراین هیچوقت نباید گول ظاهر
این رژیم را خورد . این رژیم بیش از هر زمانی از هم پاشیده و پراکنده است .
اکنون
که در مورد حکومت دینی در ایران صحبت شد ؛ لازم است به دسیسه و فریبکاریِ
ظاهرا" قانونی ولی فقیه ــ سید علی خامنه ای ــ با همدستی آیت الله احمد
جنتی ــ امام جمعه مادام العمر تهران و رئیس شورای نگهبان ــ علیه بی اثر
کردن قدرت مراجع غیر وابسته به ولی فقیه اشاره کنم که باعث بسط قدرت و
ادامه سلطه ولی فقیه شده است :
راز پایداری و استمرار ولی فقیه در دستان جنتی است:
در
نظام جمهوری اسلامی " شورای نگهبان " ارگانی است که اولا" ؛ مجلس باعتبار
او مشروعیت و قانونیت می یابد . ثانیا" ؛ این ارگان هم عهده دار تشخیص خلاف
شرع بودن مصوبات مجلس است و هم مرجع تشخیص عدم تعارض قوانینِ مصوب مجلس با
قانون اساسی است . بنابراین عملا" مجلس قوانینی را تصویب می کند که در
راستای منافع و مورد تائید شورای نگهبان باشد .
بعلاوه
شورای نگهبان ( که 6 عضو فقیه آن با اختیار کامل و نظر ولی فقیه انتخاب می
شوند ) ؛ مرجع نظارتی بر انتخابات " خبرگان رهبری " ؛ " ریاست جمهوری " و "
مجلس شورای اسلامی " است که تشخیص صلاحیت کاندیدا برای هر سه ارگان نیز
بعهده " شورای نگهبان " است . یعنی شورای نگهبان در نظام جمهوری اصلی ؛
شعاع اصلی دایره قدرت است ؛ که این شعاع با اعمال نظر 6 " فقیه عضو شورای
نگهبان " کم و زیاد می شود ؛ زیرا :
فقهای شورای نگهبان خود مجتهد هستند و نیازی به تشخیص های سایر فقیهان ندارند . و تازه مراجعِ نامزدِ " خبرگان رهبری " باید در محضر فقهای ششگانه امتحان صلاحیت بدهند ( یعنی از فیلتر فقهای شورای نگهبان رد شوند ) باین ترتیب ؛ اجتهاد این فقهای ششگانه میتواند قدرت هر مرجع تقلید مخالف ولی فقیه را بر باد داده و دکان او را تخته نماید . بعبارتی شورای نگهبان دست ناپیدایِ قدرتِ ولی فقیه است که اجازه نمی دهد ؛ دستهای نا محرم به حریم قدرت برسند .
اکنون روشن میشود که ؛ ولی فقیه راز ماندگاری در قدرت را خوب انتخاب کرده است . در سال 68 هم ؛ خامنه ای با نقشه هاشمی رفسنجانی و با همکاری همین فقهای ششگانه شورای نگهبان به قدرت رسید . یعنی خامنه ای به جای تکیه زدن بر کل طبقه روحانیون ــ که بسیاری از آنها نه او را بعنوان " آیت الله " قبول دارند و نه " مرجع " بودن او را برسمیت میشناسند ــ بر فقهای شورای نگهبان تکیه می کند که راه بسط قدرتش را هموار می کنند . به عبارتی سالهاست که عرصه سیاست در ایران دو بازیگر اصلی دارد ؛ بعبارتی این عرصه میدان تاخت و تاز " خامنه ای " و " جنتی " است .
واقعیت این است که ؛ مردم ایران در دوران سیاهِ حکومت اسلامی ؛ گرفتار نظامی بوده اند که آیت الله های حاکم و سایر آخوندهای دست اندر کار حکومت هیچ بهره ای از انسانیت ؛ راستگوئی ؛ صداقت ؛ تعقل و دوراندیشی نبرده اند و برای نیل به خواسته های شیطانی و کثیف خود از انجام هر خباثت و زشتی خودداری نکرده اند .
نوشتن از پلیدی و فساد در حکومت آخوندی اگر چه در حوصله یک مقاله و حتی یک کتاب نمی گنجد و آب 7 دریا هم این پلیدیها را نمی شوید ؛ ولی در بخش بعدی مقاله به گوشه هائی از ظلم و ستمهای بیکران آخوندهای حاکم بر مردم و کشور و دیدگاههای منحط و قرون وسطائی آنها ؛ اشاره خواهم کرد . ........ ادامه دارد
محمود خادمی ــ 29.11.2011
پاورقی :
* علم شهودی ؛ دانشی ذاتی و غیر اکتسابی است ؛ عمومی و همگانی نمی باشد و تنها امامان معصوم که از مظاهر الهی اند از این علم الهی برخوردار می شوند . در یکی از روایات شیعه نقل شده : امامان در شکم مادر از طریق ستونهای نور که در مقابل او قرار دارد همه چیز را می بیند . ( به نقل از ویکیپدیا )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر