مشکل سوریه بشار الاسد نیست؛
مشکل در شورای امنیت سازمان ملل و حق وتوست.
علی اصغر حاج سید جوادی
حق وتو، حق انحصاری 5 دولت فاتح در جنگ بین الملل دوم جهانی در شورای امنیت سازمان ملل متحد است. دولت
های آمریکا و انگلیس و روسیه و چین و فرانسه به نام دفاع از آزادی و
دموکراسی به هجوم سراسری ارتش آلمان هیتلری که کمر به اشغال سراسری اروپا و
نسل کشی یهودیان و محو همه حقوق اجتماعی و سیاسی مردم اروپا بسته بود غلبه
کرد.
سازمان ملل متحد حاصل غلبه این 5 دولت بر علیه محور آلمان و ایتالیا و ژاپن است. در
منشور این سازمان هدف اساسی تامین صلح و امنیت جهانی بر اساس حمایت از حق
حاکمیت دول عضو سازمان است که با قبول مقررات سازمان و منشور آن به نمایندگی از سوی ملت های خود به عضویت این سازمان پذیرفته می شوند. و در کنار منشور سازمان ملل؛ اعلامیه جهانی حقوق بشر در 30 ماده و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بین اللملی حقوق اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی و پروتکل های ضمیمه آن ها مجموعا اسناد بنیادی حقوق بشر را تشکیل می دهند که بر اساس آن، طبق مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر : « حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان پایه آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل می دهد ...» و در همین مقدمه تاکید شده است که : « دول عضو متعهد شده اند که احترام جهانی و رعایت واقعی حقوق بشر و آزادی های اساسی را با همکاری سازمان ملل تامین کنند.» اما پس از 67 سال که از عمر سازمان ملل (2012_1945) می گذرد، همین 5 کشور فاتح جنگ جهانی دوم یا مدافعان آزادی و دموکراسی! در برابر دشمنان آزادی و فاشیزم با داشتن حق انحصاری وتو در شورای امنیت سازمان ملل،
خود نخستین پیشگامان تجاوز به حق ذاتی انسان بر آزادی و محروم کردن صدها
میلیون انسان از اصول مکتوب در اعلامیه جهانی حقوق بشر یعنی حق صلح و امنیت
و عدالت بودند و همچنان هستند. در این 67 سال بشریت در تمامی قاره های جهان به خاطر رقابت دائمی دارندگان حق انحصاری وتو در شورای امنیت سازمان ملل هیچگاه به صلح و امنیت و حق ذاتی خود بر آزادی و برابری قومی و ملی و نژادی و مذهبی و جنسی به عنوان فرد در مرزهای ملی در خانواده بشری نرسید. زیرا
پس از غلبه متفقین آزادیخواه و دموکرات بر محور فاشیزم و دشمنان آزادی، با
مقابله مسلحانه دو حریف و غلبه یکی بر دیگری، جنگ گرم بلافاصله به جنگ سرد
تبدیل شد و متفقین دوران نبرد بر علیه فاشیزم به دو اردوگاه مدافع آزادی و دموکراسی! از سویی و مدافع حقوق زحمتکشان زیر یوغ سرمایه داری! از
سوی دیگر تقسیم شد؛ اروپای زیر اشغال نظامی فاشیزم پس از آزادی به دو بخش
غربی و شرقی با پرده ای از دخالت مستقیم و غیرمستقیم روسیه شوروی از هم جدا
شد. در کنار دو اردوگاه شرق کمونیسم و غرب سرمایه داری،
جهان سومی از انبوه کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره به اصطلاح مستقل و عقب
افتاده در همه ابعاد حقوق بشری در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین و اروپای
شرقی با ذخایر عظیمی از منابع طبیعی و زیرزمینی مورد نیاز ضروری جهان
پیشرفته صنعتی سربرکشید که در واقع و عملا در صحنه تاخت و تاز رقابت
دارندگان حق انحصاری وتو در شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت. در منطق ناظران روشنفکر جهان سومی،
دنیا به اسارت دو امپریالیزم سرمایه داری غرب به رهبری آمریکا و
امپریالیزم شرق به رهبری روسیه شوروی در آمد، و در حلقه این اسارت، ناظر 67 سال جنگ و کشتار و آوارگی و تجاوز و غارت و کودتا و نسل کشی و شکنجه و فساد مالی و اقتصادی و تبعیض همه جانبه در سراسر 5 قاره جهان بودیم و هستیم که فاجعه سوریه و بشارالاسد نه اولین این اسارت است و نه آخرین آن. اما مرکز ثقل این اسارت شورای امنیت سازمان ملل و نقطه مرکزی آن حق انحصاری وتوی 5 عضو دائمی این شورا یعنی آمریکا، روسیه، چین و فرانسه و انگلیس است که خود حامل منظومه ای است از دولت های وابسته به آن نقطه مرکزی.
به عبارت دیگر با فروپاشی دیوار برلین در 1989 و اضمحلال نظام استبدادی روسیه شوروی در سال 1992 جنگ سرد بین دو اردوگاه شرق و غرب پایان نیافت، بلکه به روایتی دیگر ادامه پیدا کرد. زیرا
سرمایه داری غرب به رهبری آمریکا اشتهایش برای جهانخواری تیزتر شد و سیستم
فاسد شده روسیه شوروی بر خلاف امید گرباچف تن به قبول اصلاح نظام و
پاکسازی دستگاه فساد پولیت بورو و نومانکلاتورهای اداری و امینتی آن نداد؛ و
با برکناری گرباچف به دست بوریس یلتسین و ویرانی ساختار نظام از دورن
پوسیده کمونیستی، راه بازگشت نظام قدرت گرا را در قالب اقتصاد بازار و
اضمحلال تمرکز اقتصادی و مالی نظام کمونیستی هموار کرد و از درون دولت فاسد
یلتسین نظم نوین تازه ای سربرکشید بر اساس مرکزیت شدید قدرت در کرملین به
دست ولادیمیر پوتین و کادرهای سابق سازمان امنیت روسیه شوروی یا کا- ژ- ب برای احیای قدرت مقابله با آمریکا به اتکای ذخایر عظیم نفت و گاز و موا د معدنی. به
عبارت دیگر ادامه رقابت و کشمکش ها و انطباق مناسبات بین المللی با منافع
استراتژیک روسیه در اروپا و آسیا و آفریقا و مخصوصا ادامه نفوذ و دخالت خود
در جمهوری های سابق آسیای مرکزی و حمایت از رژیم های فاسد بازمانده از
امپراطوری سابق روسیه.
از سوی دیگر چین کمونیست با مرگ مائو تسه تونگ به همت هیا ئو پینگ، از با سابقه ترین رهبران انقلاب چین،
زنگ پایان اقتصاد کمونیستی با درهای بسته آن به صدا درآمد و نظام کمونیستی
چین با حفظ قدرت متمرکز سیاسی خود در حزب واحد کمونیستی از اقتصاد
سوسیالیستی به اقتصاد بازار سرمایه داری نقل مکان کرد و اکنون به صورت
دومین اقتصاد نیرومند جهان پس از آمریکا درآمده است. اما
چین با اتکا به حق انحصاری وتو در شورای امنیت سازمان ملل خودمختاری تبت
را به نیروی نظامی زیر پا گذاشت و دالایی لاما و سازمان اداری و مذهبی او
را به آن سوی مرزهای همجوار خود با هند تاراند و هم چنین خودمختاری ترکستان
شرقی مسلمان نشین خود را با اشغال نظامی باطل کرد. و برهم زدن تعادل جمعیتی این دو منطقه را به نفع چین به محور سیاست محو ساکنین اصلی تبت و ترکستان شرقی تبدیل نمود. همان گونه که قبل از آن ها آمریکا با طرح و اجرای کودتای 28 مرداد 1332 حق
مردم ایران بر ملی شدن صنعت نفت و جنبش ضداستبدادی و ضد استعماری آن را به
رهبری دکتر مصدق زیر پا گذاشت و شاه فراری را بر مسند استبداد مطلقه تثبیت
کرد و با توطئه و حمایت از ژنرال های آمریکای لاتین سال ها مردم کشورهای
آرژانتین و شیلی و مکزیک و برزیل و پاناما و دیگران را به اسارت استبداد
نظامی زیر نفوذ خود در آورد. داستان اشغال نظامی افغانستان از سوی روسیه شوروی در مدت ده سال از 1979 تا 1989 و تشکیل گروه طالبان در افغانستان با کمک نظامی آمریکا و پول عربستان سعودی و همدستی ارتش پاکستان؛
و دولت طالبان در افغانستان؛ داستان جنبش ضدآمریکایی اسامه بن لادن در آن
کشور و اشغال نظامی عراق و افغانستان در دوران جرج بوش؛ داستان
تشکیل دولت اسرائیل و اشغال گام به گام سرزمین مردم فلسطین با غارت ها و
کشتارها و زندان ها و شکنجه های ضمیمه که هم چنان ادامه دارد. داستان
هجوم وحشیانه روسیه به رهبری پوتین و دستگاه امنیتی آن به چچن و جنایات
وحشیانه روسیه به دست رمضان قدیرف؛ داستان حمایت روسیه و چین در شورای
امنیت سازمان ملل از رژیم های قدرت گرا و متجاوز در آن جا که هر قراری در
شورای امنیت برای مجازات آن ها با تهدید به حق وتو از سوی روسیه و چین خنثی
می شود. داستان
حمایت بلاشرط آمریکا از تجاوزهای بی پایان اسرائیل به مردم فلسطین با
استفاده از حق وتو؛ همه این داستان ها در همین حق انحصاری وتو برای 5 دولت فاتح جنگ دوم و معماران اصلی سازمان ملل متحد به اضافه ناتوانی این سازمان در تحقق صلح و امنیت جهانی سامان می یابد. اکنون
داستان سوریه و بشارالاسد است و ناتوانی شورای امنیت سازمان در نجات مردم
سوریه از کشتار اسد و دستگاه نظامی و امنیتی آن و منطق روسیه و چین در عدم
دخالت در امور داخلی دولت ها. زیرا
روسیه و چین در تجاوز علنی به دخالت در حاکمیت دولت ها و زیر پا گذاشتن حق
حاکمیت مردم راه حلی در چنته خود برای مردم دنیا ندارند زیرا مشکل روسیه و
چین در سوریه دنباله مشکل آن ها در قفقاز و چچن و در تبت و ترکستان شرقی
است. مشکل یا ریاکاری و تزویر آمریکا و اروپا درحل
بحران سوریه نیز در چشم پوشی از حق مردم فلسطین به حمایت از اسرائیل و
سکوت در تجاوزهای روسیه به گرجستان و چچن و قفقاز مسلمان نشین و تبت و
ترکستان شرقی است. آری مشکل مردم سوریه بشارالاسد نیست؛ مشکل مردم سوریه روسیه و چین و حق وتوی آن ها در شورای امنیت سازمان ملل است.
فراتر از آن مشکل سازمان ملل در ناتوانی از تامین صلح و امنیت جهانی، مشکل حق انحصاری وتو در شورای امنیت سازمان برای 5 دولت موسس سازمان ملل متحد است. در این جاست که تذکار گفته اوتانت، دومین دبیرکل سازمان ملل پس از تاسیس آن، خود گویای وضعی است که پس از گذشت 45 سال از گفته اوتانت هم چنان سایه بر سرنوشت گذشته و حال بشریت انداخته است.
به نقل از کتاب «اعراب و اسرائیل، ریشه های تاریخی یک فاجعه» به قلم نویسنده همین مقاله :
«... بعد از ظهر روز جمعه 2 ژوئن 1967 (12 خرداد 1346) اوتانت دبیرکل سازمان ملل متفق در بازدید از نمایشگاه مونترال کانادا در سخنرانی خود در برابر اعضای شورای سازمان جهانی هواپیمایی گفت : «... هرگز اخلاق جهانی بدین پایه از پستی و ابتذال نرسیده است.» صبح روز سه شنبه 6 ژوئن 1967 (15 خرداد 1346) اسرائیل به اعراب حمله می کند. صبح روز سه شنبه 6 ژوئن (16 خرداد 1346) آقای رابرت مگ کلووسکی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا می گوید : «آمریکا در جنگ اعراب و اسرائیل چه از نظر فکر و چه از نظر گفتار و چه ازنظر کردار بیطرف خواهد ماند.»
از گفته اوتانت و اشغال سرزمین های فلسطینی از سوی اسرائیل تا امروز 45 سال می گذرد و از تاسیس سازمان ملل متحد تا گفته اوتانت دبیرکل این سازمان و اشغال نظامی سرزمین های فلسطین از سوی اسرائیل 22 سال می گذشت؛ اما هنوز پس از 45 سال
سرزمین مردم فلسطین با ایجاد ده ها کلنی یهودی نشین در این سرزمین همراه
با ویرانی صدها مسکن و مزرعه و باغ ساکنین آن و کشتار مردمی که گناهی جز
مقاومت در برابر این تجاوز ندارند اشغال هم چنان ادامه دارد و سازمان ملل
متحد و کشورهای صاحب حق وتو یعنی روسیه و چین و آمریکا و انگلیس و فرانسه
به قول مگ کلووسکی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هم چنان در برابر این ظلم مداوم به مردم فلسطین بیطرف هستند! زیرا آمریکا و اروپای غربی تا اضمحلال روسیه شوروی و فروپاشی دیوار برلین نسبت به اسارت مردم اروپای شرقی در یوغ استبداد استالینی روسیه شوروی مدت 44 سال بیطرف بودند و روسیه شوروی و چین از کودتای 28 مرداد 1332 تا انقلاب 1357 نسبت به تجاوز علنی آمریکا و انگلیس به حق مردم ایران بیطرف بودند؛ همان گونه که مدت 60 سال نسبت به تجاوز اسرائیل به حق مردم فلسطین تا مرز اشغال نظامی سرزمین آن ها زیر حمایت بی قید و شرط آمریکا و اروپا بیطرف بودند. اما این بیطرفی
های ریاکارانه و مصلحت جویانه آن جایی شکسته می شود که منافع اقتصادی و
سیاسی طرفین در نقطه ای از مرزهای ژئوپلیتیک آن ها تلاقی کند؛ و در این
صورت است که پای استفاده از حق وتو از سوی طرفی که سیاستش از سوی طرف رقیب
به خطر افتاده است به میان می آید. اما اشتراک منافع در جایی اجتناب از استفاده از حق وتو را بر آن ها تحمیل می کند؛ در مدت 16 ماه
که از کشتار مردم سوریه به دست بشارالاسد و ماشین قتاله او می گذرد؛
همواره روسیه و چین با استفاده از حق وتو در شورای امنیت ملل از اجرای
هرگونه قراری بر علیه این کشتار پیاپی از رژیم استبدادی اسد ممانعت کردند. اما در آخرین اجلاس صاحبان حق وتو با شرکت کوفی عنان در 28 ژوئن برای طرح راه حل سیاسی مشکل سوریه به قول نشریه معتبر لوموند (3 ژوئیه 2012) روسیه نظریاتش را بر رقبای صاحبان حق وتو یعنی آمریکا و انگلیس و فرانسه که طرفدار برکناری اسد بودند تحمیل کرد و مخصوصا آمریکا تسلیم به خواست روسیه را بر ترک اجلاس بر اساس عدم توافق ترجیح دادند. طرح
روسیه تشکیل دولتی با شرکت دولت کنونی و مخالفان آن بر اساس توافق طرفین
است؛ در طرح روسیه هیچ گونه ایراد و سرزنشی بر اسد و دولت او برخلاف نظریات
سایر اعضای اجلاس ژنو وجود ندارد و هم چنین است که به احتمال برکناری اسد
هیچ گونه اشاره ای و هیچ تاریخی برای تغییرات سیاسی پیش بینی نشده است؛ در
این طرح دولت بشارالاسد و مخالفین آن به طور یکسان مسوول کشتار مردم اند. در این طرح هیچ گونه پیشنهادی برای منع تجاوز ارتش و خودداری از استعمال اسلحه وجود ندارد؛ در این طرح استفاده از اصل 7 منشور سازمان ملل مبنی بر مجازات طرف متجاوز و برقراری تحریم صدور اسلحه به کلی از قلم افتاده است. به قول مخالفان کشتار مردم،
طرح مصوب کنفرانس ژنو در واقع شکلی از اسارت و کاپیتولاسیون رسوایی است که
به دیکتاتوری فرصت می دهد که به کشتار و آواره کردن و ویرانی زندگی مردم
ادامه دهد. تا کنون 15 هزار
نفر از مردم سوریه یعنی از زن و مرد و پیر و جوان و کودک بی گناه و بی
دفاع شهرهای سوریه به دست ارتش اسد و تک تیر اندازهای مزدور او کشته شده و
صد هزار نفر با ترک خانه و زندگی بدان سوی مرزهای سوریه در ترکیه آواره شده
اند. و
هزاران نفر از مردم سوریه در زندانها زیر شکنجه های وحشیانه بازجویان و
شکنجه چی های رژیم یا مرده اند و یا همچنان در زنجیر اسارتند. اما طرح خنثی و یا به قول مخالفان رژیم، سند تمدید اسارت و کاپیتولاسیون مردم سوریه در ملاقات هیلاری کلینتون و لاوروف، وزرای خارجه آمریکا و روسیه،
قبل از اجلاس ژنو به دعوت کوفی عنان در ملاقات سن پطرزبورگ طراحی شده بود؛
زیرا باراک اوباما و کاخ سفید که دوران بحرانی انتخابات ریاست جمهوری را
می گذراند از سویی و درگیرنشدن آمریکا در جنگی تازه در منطقه به خاطر
خودداری جمهوری اسلامی ایران از حل مساله اتمی از سوی دیگر و جلوگیری از
تشدید بحران روابط بین آمریکا و روسیه،
نظریه روسیه را برای حل بحران سوریه بدون برکناری اسد و انتقال قدرت از
دولت کنونی به دولتی بدون حضور عوامل کشتار و تجاوز به حقوق مردم و احتراز
از تهدید روسیه به استفاده از حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل پذیرفت. در واقع 16 ماه از کشتار مردم سوریه و با هزارها زندانی
شکنجه شده و دهها هزار آواره از مسکن و زندگی به دست ماشین قتاله
بشارالاسد می گذرد؛ اما رژیم سفاک اسد تنها مسوول این فاجعه نیست؛ در این
فاجعه خونین که با مقاومت حیرت انگیز مردم سوریه به حماسه ای تاریخی تبدیل
شده است همه دارندگان حق انحصاری وتو از روسیه و چین تا آمریکا و انگلیس و
فرانسه سهیم و مسوولند و در نتیجه :
مشکل سوریه، بشارالاسد نیست؛ مشکل سوریه شورای امنیت سازمان ملل و دارندگان انحصاری حق وتوست. این واقعیت رابطه قدرت در جهانی است که به حق انحصاری وتو باز می گردد. اصطلاح «جامعه بین المللی» ترکیبی توخالی برای انعکاس این رابطه است. سازمان
ملل متحد نظیر جامعه ملل دوران پس از جنگ اول جهانی، بر اساس منافع
ژئوپولیتیک متفقین یا دول فاتح در غلبه بر نازیسم و فاشیزم ضد حقوق بشری
هیتلر در قلب اروپا ساخته و پرداخته شده است؛ بنابراین، اساس آن بر شرکت دولت ها،
نه بر پایه حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش است ؛ به این ترتیب سازمان ملل
از مجموعه ای از رژیم های دموکرات سرمایه داری غرب به رهبری آمریکا و
رژیمهای کمونیستی زیر سلطه روسیه شوروی و رژیم های
قدرت گرا و مستبد و عقب افتاده و مستعمره و نیمه مستعمره های سابق تشکیل
شد؛ در یک کلمه این سازمان و شورای امنیت آن از اصل حافظ منافع قشر اقلیت
حاکم دولت های عضو سازمان است؛ هیات های نمایندگی دول عضو در این سازمان
سخنگوی سیاست قشر اقلیت حاکم برکشور خود هستند نه سخنگوی خواست ها و
نیازمندی ها و حقوق اساسی مردم کشور خود.
به این ترتیب، تا
ساختار ژئوپلیتیک کنونی حاکم بر سیاست جهانی به نفع مردم کشورهای عضو و
حقوق اساسی آنها در مرز حاکمیت رژیم ها از سویی و ساختار رابطه قدرت در
مدار جغرافیای سیاسی جهانی بین دول سازمانده سازمان به نفع اصولی که در
اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آن منعکس
شده تغییر نکند، سرنوشت جهان و میلیاردها مردم محروم و گرسنه و عقب مانده
آن همچنان در دست صاحبان حق انحصاری وتو در شورای امنیت سازمان ملل باقی خواهد ماند. همه بحران های اجتماعی و اقتصادی و مالی و مهم تر از آن بحران فزاینده اخلاقی که سایه شوم آن بر سراسر گیتی افتاده است، محصول همین ساختار کهنه و ضدحقوق بشری است. بشر به قدرت دانش و خرد خود در سلسله تکامل مداوم آزمون و خطا، غول تکنولوژی را به پهنای لایتناهی کائنات از بطری نادانی های آغازین خود رها کرده، اما در موازی سرعت بهت آور این غول، مخصوصا از نیمه دوم قرن بیستم تا امروز،
بشریت از تکوین ساختار اخلاقی خاص تکنولوژی و آثار سریع و موثر آن در نظام
آموزش و پرورش بشری ناتوان آمده است، زیرا اخلاق ساخته و پرداخته از منافع
و مصالح صاحبان صنایع عظیم نظامی و مصرفی و بانک های پرنفوذ تجارت و سرمایه گذاری، تکنولوژی را با تمام آثار مثبت و منفی و مخرب و سازنده آن به خدمت سود و سرمایه و اخلاق اشتها ناپذیر سود و سرمایه، سیاست و سرنوشت امر عمومی یا حکومت و حاکمیت جامعه بشری را به اسارت خود در آورده است. جامعه
بشری با همه شکفتگی و چیرگی در آفرینش ابزار و وسایل رفاه و آسایش مادی و
زندگی، با وجود صدها کلاهک اتمی و سلاح های مرگبار و ویرانگر هستی بشری در
انبار دولت های اسیر در چنگ سود و سرمایه و صاحب حق انحصاری وتو در تعیین
حق و ناحق قربانیان استبداد؛ در توازن وحشت به جای توازن در امنیت بسر می
برد؛ زیرا اخلاق همبستگی و تعاون جهانی بشری در منشور سازمان ملل و در
توازن قدرت در شورای امنیت آن جز کلمات و جملاتی فریبنده و توخالی در توالی سالهایی که از عمر سازمان ملل می گذرد بیش نیست. الگو
های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ناشی از عصر روشنگرایی که دست بشر را از
دامن کبریای الهی به خاطر فیزیک نیوتونی کوتاه کرده بود به کهنگی گراییده و
دیگر از پس جواب به مشکلات پیچیده و مسایل جهان مقهور در جنگ سود و سرمایه
بر نمی آید. شاید
اگر حمل بر توهم گرایی و سودازدگی و مالیخولیایی نشود، تاملی در مفهوم
گفته حافظ شیراز خالی از حقیقت و عاری از تجربه عملی و خرد فطری گوینده
نابغه از زندگی انسانی نباشد :
« آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی از نو بباید ساخت وزنو آدمی»
آیا
پیاده شدن انسان در کره ماه و آماده شدن برای فرود در کره مارس را باید
نشانی از ناامیدی انسان از نوسازی خود در مسکن خاکی و نوسازی خود در کره
دیگری دانست؟!
ژوئیه 2012
4
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر