ترجمه بهروز عارفی
بنيامين نتانياهو شايد احمق باشد ولی ديوانه نيست.
اهود باراک شايد ديوانه باشد ولی مشنگ نيست.
نتيجه: اسرائيل به ايران حمله نخواهد کرد.
اين
راپيش از اين هم گفته بودم و دوباره تکرار می کنم، حتی پس از ياوه گوئی
های بی پايان در اين باره. به راستي، در مورد هيچ جنگی پيش از آن که رخ
دهد، اين قدر صحبت نشده است. اگر به سبکفيلم های قديمی بگوئيم: «اگر
ميخواهی شليک کني، شليک کن، حرف نزن»
در ميان همه هارت و پورت های ناتانياهو درباره جنگ اجتناب ناپذير، می توان انگشت روی يک جمله گذاشت: «در کميته تحقيق پس از جنگ، من تنها خودم را مسئول خواهم شناخت، خودم و فقط خودم»
اظهارات افشاگرانه ايست!
در وهله نخست، کميته ای تحقيق فقط در صورت شکست نظامی تشکيل می شود. پس از جنگ استقلال در 1948، جنگ سينا در 1956 يا جنگ شش روزه 1967، چنين کميته ای تشکيل نشد. در صورتی که پس از جنگ يوم کيپور در 1974 و جنگ های لبنان در 1982 و 2006، چنين کميته تحقيقی تشکيل شد. نتانياهو با تکان دادن شبح کميته تحقيق ديگري، نا آگاهانه پايان اين جنگ را شکست اجتناب ناپذير تلقی می کند.
دوم، پيرو قوانين اسرائيل، کل دولت اسرائيل فرماندهی ارشد نيروهای نظامی را به عهده دارد. طبق قانون ديگري، همه وزيران از «مسئوليت مشترک» برخوردارند. مجله تايم که بعضی هفته ها مسخره تر هم می شود، ممکن است بر سر «شاه بی بی» تاج بگذارد [بيبی لقب نتانياهوست]، ولی ما هنوز دارای رژيم سلطنتی نيستيم. نتانياهو، فقط يک کمی از همکاران ديگرش برجسته تر است.
سوم، نتانياهو با چنين رفتاري، همکاران وزير خود را بی اندازه تحقير می کند. آنان اصلا به حساب نمی آيند.
نتانياهو گمان می برد که چرچيل دوران معاصر است. تا آن جائی که من به خاطر دارم، چرچيل هرگز هنگام رسيدن به قدرت، نگفته بود که «من مسئوليت شکست آينده را به گردن می گيرم». حتی در لحظات نوميدکننده ان دوران، او به پيرورزی ايمان داشت. و واژه «من» در گفتار او جای چندانی نداشت.
با شستشوی مغزی روزمره، مسئله به صورت مفاهيم نظامی بيان می شود. به صورتی که بحث در جريان است، به توانائی های نظامی و خطرات احتمالی ارتباط دارد.
اسرائيلی ها به ويژه و به طور قابل فهمی از باران ده هزار موشک به سوی اسرائيل هراس دارند و نه فقط از سوی ايران، بلکه همچنين از لبنان و غزه. وزير مسئول دفاع غيرنظامی در همين هفته مقامش را ترک کرد. و فرد ديگری از حزب تيره بخت کاديما جای او را گرفت. همه می دانند که بخش بزرگی از جمعيت اسرائيل (از جمله شخص خودم) بی دفاع اند.
اهود باراک اظهار داشته که موشک های دشمن بيش از 500 اسرائيلی ناقابل را نخواهد کشت. من دلم نميخواهد که چنين افتخاری نصيب من شود، اگر چه در نزديکی وزارت دفاع زندگی می کنم.
اما، رودرروئی نظامی بين ايران و اسرائيل فقط بخشی از ماجراست ولی بخش مهم آن نيست.
همان طوری که در گذشته گوشزد کرده ام، مسئله بسيار مهم تر، تاثير جنگ بر روی اقتصاد جهان است که هم اکنون در بحران عميقی غرق شده است. ايران هر حمله اسرائيل را به منزله الهام از امريکا تلقی کرده و واکنش آن نيز متناسب با آن خواهد بود، همان طوری که مقامات ايرانی در اين هفته بيان کردند.
خليج فارس به مثابه يک بطری است که که دهانه تنگ آن تنگه هرمز، کاملا تحت کنترل ايران است. توصيه عاقلانه اين است که ناوهای هوايمابر غول پيکر آمريکائی مستقر در خليج فارس تا دير نشده ان جا را ترک کنند . آن ها به کشتی های قديمی شباهت دارند که کلکسيونرهای کشتی های مدل کوچک در داخل بطری سرهم می کنند. حتی سلاح های نيرومند آمريکا قادر به باز نگه داشتن تنگه نخواهند بود. برای گشايش آن، عمليات طولانی زمينی آمريکا و متفقينش ضروری خواهد بود. پيامدهای اين ماجرای خونين طولانی غير قابل پيش بينی است.
بزرگترين بخش نفت جهان از اين آبراه انحصاری می گذرد. روشن است که هزينه بسته شدن آن موجب بالا رفتن نجومی بهای نفت خواهد شد. درگيری نظامی واقعي، فروپاشی اقتصادی در پهنه جهان ببار آورده و صدها هزار � شايد هم ميليون ها- بيکار جديد ايجاد خواهد کرد.
هر کدام از اين قربانيان اسرائيل را نفرين خواهند کرد. از انجا که بسيار روشن است که اين يک جنگ اسرائيلی است، خشم متوجه ما خواهدشد. اما، بدتر، بسيار بدتر، چون اسرائيل اصراردارد که «دولت خلق يهود» است، اين غضب ممکن است بهشکل ظغيان های بی سابقه ضد يهودی نيز ظاهر شود. اسلام ستيزان نوظهور به دوران گذشته نفرت از يهوديان باز خواهند گشت. همان طور که نازی ها اعلام می کردند: «يهوديان فاجعه ماهستند.»
در آمريکا، وضع بدتر هم خواهد شد: تا کنون، آمريکائی ها با رواداری قابل تحسينی ملاحظه کرده اند که سياست خاورميانه ای شان عملا از سوی اسرائيل ديکته شده است. اما، حتی تشکيلات قدر قدرت آيپاک [لابی نيرومند طرفدار اسرائيل در آمريکا] و متحدينش قادر نخواهند شد که از فوران خشم عمومی جلوگيری کنند. همان طوری که توفان کاترينا سدهای بندر نيو اورلئان را در هم شکست، اينان نيز مقاومت نخواهند کرد.
اين امر تاثير مستقيم بر محاسبات محوری جنگ افروزان خواهد گذاشت.
آنان نه فقط در صحبت های خصوصي، بلکه در فرصت های ديگر نيز پافشاری می کنند که در آستانه انتخابات، آمريکا از حرکت باز خواهد ايستاد. چند هفته پيش از ششم نوامبر، هر دو نامزد انتخابات تا حد مرگ از لابی يهودی خواهند ترسيد.
چنين محاسبه می کنند که: نتانياهو و باراک بدون اعتنا به خواسته های آمريکا [به ايران] حمله خواهند کرد. ضد حمله ايران عليه منافع امريکا سمت گيری خواهد شد وامريکا به رغم تمايلش به جنگ کشيده خواهد شد.
حتی اگر در صورت بروز حادثه های غير محتمل، ايرانيان با خويشتن داری بسيار عمل کرده و به هدف های آمريکا حمله نکنند، بر خلاف اظهارات پيشين ، اوباما مجبور به نجات ما شده و مقادير متنابهی اسلحه و مهمات برای حمايت از دفاع ضد موشکی اسرائيل ارسال کرده و هزينه جنگ را نيز تقبل خواهد کرد. و گر نه او متهم به تنها گذاشتن اسرائيل شده و رقيبش ميت رامنی انتخاب خواهد شد.
اين محاسبات، به تجربه تاريخی استناد می کند. همه دولت های اسرائيل در گذشته، سال ها از انتخابات آمريکا به سود منافع خود سوء استفاده کرده اند.
در سال 1948، زمانی که بر خلاف توصيه های وزير خارجه و وزير دفاع آمريکا از دولت آمريکا خواستند تا دولت تازه تاسيس اسرائيل را به رسميت بشناسد، پرزيدنت ترومن با مرگ دست و پنجه می زد. کارزار انتخاباتی او ورشکسته بود. در لحظات آخر، ميليونرهای يهودی مشکل ترين بخش کار را به عهده گرفتند و ترومن و اسرائيل نجات يافتند.
در سال 1956، در روزهائی که پرزيدنت آيزنهاور در نيمه های کارزار انتخاباتی برای تجديد انتخاب بود، اسرائيل با تبانی فرانسه و بريتانيا به مصر حمله کرد. آيزنهاور نيازی به آراء و پول يهوديان نداشت و به ماجرا پايان داد. در ديگر دوره های انتخابات ان چه در ميان بود، کم اهميت تر بود، ولی هميشه از فرصت استفاده می شد تا امتيازاتی از آمريکا کسب شود.
آيا اين بار نيز چنين خواهد شد؟ اگر در آستانه انتخابات امريکا، اسرائيل جنگی بيافروزد، در اقدامی بديهی برای ارعاب رئيس جمهور، جو عمومی آمريکا از اسرائيل حمايت خواهد کرد � يا اين که راه ديگری انتخاب خواهند کرد؟ اين قماری حساس در مقياس تاريخی خواهد بود. ناتانياهو، نظير رامني، تحت حمايت سلطان کازينو، شلدون آدلسون قرار دارد و امکان دارد به اندازه بيچاره هائی که پول شنن را در کازينوهای آدلسون می بازند، از قمار بيزار نباشد.
در اين گير و دار، اسرائيلی ها چه وضعی خواهند داشت؟
به رغم شستشوی مغزی دائمي، نظرسنجی ها نشان می دهد که اکثريت اسرائيلی ها نسبت به حمله موضعی کاملا مخالف دارند. نتانياهو و باراک مانند دو اسيرند که به قول بسياري، به خود بزرگ بينی مبتلا بوده که از انديشيدن عقلائی ناتوانند.
يکی از چشمگير ترين جنبه های شرايط کنونی اين است که فرمانده ارتش و کل اعضای ستاد ارتش، نظير روسای موساد و شين بت [اطلاعات نيروهای نظامی اسرائيل] و نيز مسئولان پيشين اين نهادها، کاملا و آشکارا با حمله مخالفند.
اين از فرصت های نادری ست که فرماندهان نظامی از مسئولان سياسي، ميانه روترند. هرچند، اين امر پيش از اين نيز در اسرائيل رخ داده است. شايد سوال شود که چگونه رهبران سياسی جنگ سرنوشت سازی را شروع می کنند، در حالی که عملا همه مشاوران نظامی انان که قابليت های نظامی و بخت پيروزی ما را می دانند، مخالف آنند؟
يکی از دلايل اين مخالفت اين است که فرماندهان نظامی بهتر از هر کسی می دانند که وابستگی واقعی اسرائيل به امريکا به چه ميزانی است. روابط اسرائيل با آمريکا يکی از پايه های امنيت ملی کشور است.
همچنين، قابل ترديد است که نتانياهو و اهود باراک در دولت خودشان نيزدر مورد حمله دارای اکثريت باشند. وزيران می دانند که سوای هر چيزي، حمله به ايران سرمايه گذاران و جهانگردان را فراری خواهد کرد. در نتيجه خسارت عظيمی به اقتصاد اسرائيل وارد خواهد شد.
پس چرا اکثريت اسرائيلی ها بر اين باورند که حمله قريب الوقوع است؟
روی هم رفته اسرائيلی ها پذيرفته اند که:
الف � بر ايران دار ودسته ای از آيت الله های احمق و دور از عقلانيت حکومت می رانند.
ب - ايران پس از دستيابی به بمب اتمي، مسلما ان را بر روی اسرائيل پرتاب خواهد کرد.
پايه ی اين اعتقادات، گفتار احمدی نژاد است که می خواهد اسرائيل را از روی زمين محو کند.
اما، آيا او واقعا چنين گفته است؟ به يقين او تکرار کرده است که اعتقاد دارد که دولت صهيونيستی از روی کره زمين ناپديد خواهد شد. ولی به نظر می آيد که او هرگز نگفته است که او � يا ايران- اين کار را خواهند کرد.
ظاهرا اختلاف ناچيزی در بيان ديده می شود ولی در موقعيت کنوني، اين امر اهميت بسيار دارد.
همچنين ، شايد احمدی نژاد حرف های گنده می زند، ولی قدرت واقعی او چنان زياد نيست و به سرعت کاهش می يابد. آيت الله ها حاکمان واقعي، از عملکرد غيرعقلائی به دورند. کل رفتار آن ها از زمان انقلاب، آنان را به منزله افراد محتاط می نماياند. انان مخالف ماجراجوئی های خارجی اند زيرا از جنگ طولانی با عراق صدمه خورده اند. جنگی که نه آن ها آغاز کردند و نه خواسته آنان بود.
شايد، ايران دارای بمب هسته اي، همسايه نامناسبی باشد ولی تصور وقوع «هولاکوست دوم» زائيده خيال ذهن های دستکاری شده است. هيچ آيت اللهی از بمب اتمی استفاده نخواهد کرد، زيرا می دانند که پاسخ آن نابودی کامل شهرهای ايران و پايان فرهنگ تاريخی پارس خواهد بود.
مگر جز اين است که هدف اصلی اسرائيل از داشتن بمب اتمي، جنبه بازدارنده آن است.
اگر واقعا، نتانياهو و شرکا از بمب ايران هراس دارند، يکی از دو عمل زير را انجام بدهند:
يا با نابودی سلاح های هسته ای در منطقه موافقت کرد ه و تسليحات هسته ای اسرائيل را نيز رها خواهد کرد (که به شدت غير محتمل است)
يا با فلسطينی ها و همه جهان عرب صلح کرده و از اين طريق دشمنی آيت الله ها را با اسرائيل خنثی خواهد کرد.
اما، عملکرد نتانياهو نشان می دهد که حفظ کرانه باختری [رود اردن] برای او. بيشتر از بمب اتمی ايران اهميت دارد.
چه دليل بهتری برای اثبات بی معنائی اين همه هراس؟
در ميان همه هارت و پورت های ناتانياهو درباره جنگ اجتناب ناپذير، می توان انگشت روی يک جمله گذاشت: «در کميته تحقيق پس از جنگ، من تنها خودم را مسئول خواهم شناخت، خودم و فقط خودم»
اظهارات افشاگرانه ايست!
در وهله نخست، کميته ای تحقيق فقط در صورت شکست نظامی تشکيل می شود. پس از جنگ استقلال در 1948، جنگ سينا در 1956 يا جنگ شش روزه 1967، چنين کميته ای تشکيل نشد. در صورتی که پس از جنگ يوم کيپور در 1974 و جنگ های لبنان در 1982 و 2006، چنين کميته تحقيقی تشکيل شد. نتانياهو با تکان دادن شبح کميته تحقيق ديگري، نا آگاهانه پايان اين جنگ را شکست اجتناب ناپذير تلقی می کند.
دوم، پيرو قوانين اسرائيل، کل دولت اسرائيل فرماندهی ارشد نيروهای نظامی را به عهده دارد. طبق قانون ديگري، همه وزيران از «مسئوليت مشترک» برخوردارند. مجله تايم که بعضی هفته ها مسخره تر هم می شود، ممکن است بر سر «شاه بی بی» تاج بگذارد [بيبی لقب نتانياهوست]، ولی ما هنوز دارای رژيم سلطنتی نيستيم. نتانياهو، فقط يک کمی از همکاران ديگرش برجسته تر است.
سوم، نتانياهو با چنين رفتاري، همکاران وزير خود را بی اندازه تحقير می کند. آنان اصلا به حساب نمی آيند.
نتانياهو گمان می برد که چرچيل دوران معاصر است. تا آن جائی که من به خاطر دارم، چرچيل هرگز هنگام رسيدن به قدرت، نگفته بود که «من مسئوليت شکست آينده را به گردن می گيرم». حتی در لحظات نوميدکننده ان دوران، او به پيرورزی ايمان داشت. و واژه «من» در گفتار او جای چندانی نداشت.
با شستشوی مغزی روزمره، مسئله به صورت مفاهيم نظامی بيان می شود. به صورتی که بحث در جريان است، به توانائی های نظامی و خطرات احتمالی ارتباط دارد.
اسرائيلی ها به ويژه و به طور قابل فهمی از باران ده هزار موشک به سوی اسرائيل هراس دارند و نه فقط از سوی ايران، بلکه همچنين از لبنان و غزه. وزير مسئول دفاع غيرنظامی در همين هفته مقامش را ترک کرد. و فرد ديگری از حزب تيره بخت کاديما جای او را گرفت. همه می دانند که بخش بزرگی از جمعيت اسرائيل (از جمله شخص خودم) بی دفاع اند.
اهود باراک اظهار داشته که موشک های دشمن بيش از 500 اسرائيلی ناقابل را نخواهد کشت. من دلم نميخواهد که چنين افتخاری نصيب من شود، اگر چه در نزديکی وزارت دفاع زندگی می کنم.
اما، رودرروئی نظامی بين ايران و اسرائيل فقط بخشی از ماجراست ولی بخش مهم آن نيست.
همان طوری که در گذشته گوشزد کرده ام، مسئله بسيار مهم تر، تاثير جنگ بر روی اقتصاد جهان است که هم اکنون در بحران عميقی غرق شده است. ايران هر حمله اسرائيل را به منزله الهام از امريکا تلقی کرده و واکنش آن نيز متناسب با آن خواهد بود، همان طوری که مقامات ايرانی در اين هفته بيان کردند.
خليج فارس به مثابه يک بطری است که که دهانه تنگ آن تنگه هرمز، کاملا تحت کنترل ايران است. توصيه عاقلانه اين است که ناوهای هوايمابر غول پيکر آمريکائی مستقر در خليج فارس تا دير نشده ان جا را ترک کنند . آن ها به کشتی های قديمی شباهت دارند که کلکسيونرهای کشتی های مدل کوچک در داخل بطری سرهم می کنند. حتی سلاح های نيرومند آمريکا قادر به باز نگه داشتن تنگه نخواهند بود. برای گشايش آن، عمليات طولانی زمينی آمريکا و متفقينش ضروری خواهد بود. پيامدهای اين ماجرای خونين طولانی غير قابل پيش بينی است.
بزرگترين بخش نفت جهان از اين آبراه انحصاری می گذرد. روشن است که هزينه بسته شدن آن موجب بالا رفتن نجومی بهای نفت خواهد شد. درگيری نظامی واقعي، فروپاشی اقتصادی در پهنه جهان ببار آورده و صدها هزار � شايد هم ميليون ها- بيکار جديد ايجاد خواهد کرد.
هر کدام از اين قربانيان اسرائيل را نفرين خواهند کرد. از انجا که بسيار روشن است که اين يک جنگ اسرائيلی است، خشم متوجه ما خواهدشد. اما، بدتر، بسيار بدتر، چون اسرائيل اصراردارد که «دولت خلق يهود» است، اين غضب ممکن است بهشکل ظغيان های بی سابقه ضد يهودی نيز ظاهر شود. اسلام ستيزان نوظهور به دوران گذشته نفرت از يهوديان باز خواهند گشت. همان طور که نازی ها اعلام می کردند: «يهوديان فاجعه ماهستند.»
در آمريکا، وضع بدتر هم خواهد شد: تا کنون، آمريکائی ها با رواداری قابل تحسينی ملاحظه کرده اند که سياست خاورميانه ای شان عملا از سوی اسرائيل ديکته شده است. اما، حتی تشکيلات قدر قدرت آيپاک [لابی نيرومند طرفدار اسرائيل در آمريکا] و متحدينش قادر نخواهند شد که از فوران خشم عمومی جلوگيری کنند. همان طوری که توفان کاترينا سدهای بندر نيو اورلئان را در هم شکست، اينان نيز مقاومت نخواهند کرد.
اين امر تاثير مستقيم بر محاسبات محوری جنگ افروزان خواهد گذاشت.
آنان نه فقط در صحبت های خصوصي، بلکه در فرصت های ديگر نيز پافشاری می کنند که در آستانه انتخابات، آمريکا از حرکت باز خواهد ايستاد. چند هفته پيش از ششم نوامبر، هر دو نامزد انتخابات تا حد مرگ از لابی يهودی خواهند ترسيد.
چنين محاسبه می کنند که: نتانياهو و باراک بدون اعتنا به خواسته های آمريکا [به ايران] حمله خواهند کرد. ضد حمله ايران عليه منافع امريکا سمت گيری خواهد شد وامريکا به رغم تمايلش به جنگ کشيده خواهد شد.
حتی اگر در صورت بروز حادثه های غير محتمل، ايرانيان با خويشتن داری بسيار عمل کرده و به هدف های آمريکا حمله نکنند، بر خلاف اظهارات پيشين ، اوباما مجبور به نجات ما شده و مقادير متنابهی اسلحه و مهمات برای حمايت از دفاع ضد موشکی اسرائيل ارسال کرده و هزينه جنگ را نيز تقبل خواهد کرد. و گر نه او متهم به تنها گذاشتن اسرائيل شده و رقيبش ميت رامنی انتخاب خواهد شد.
اين محاسبات، به تجربه تاريخی استناد می کند. همه دولت های اسرائيل در گذشته، سال ها از انتخابات آمريکا به سود منافع خود سوء استفاده کرده اند.
در سال 1948، زمانی که بر خلاف توصيه های وزير خارجه و وزير دفاع آمريکا از دولت آمريکا خواستند تا دولت تازه تاسيس اسرائيل را به رسميت بشناسد، پرزيدنت ترومن با مرگ دست و پنجه می زد. کارزار انتخاباتی او ورشکسته بود. در لحظات آخر، ميليونرهای يهودی مشکل ترين بخش کار را به عهده گرفتند و ترومن و اسرائيل نجات يافتند.
در سال 1956، در روزهائی که پرزيدنت آيزنهاور در نيمه های کارزار انتخاباتی برای تجديد انتخاب بود، اسرائيل با تبانی فرانسه و بريتانيا به مصر حمله کرد. آيزنهاور نيازی به آراء و پول يهوديان نداشت و به ماجرا پايان داد. در ديگر دوره های انتخابات ان چه در ميان بود، کم اهميت تر بود، ولی هميشه از فرصت استفاده می شد تا امتيازاتی از آمريکا کسب شود.
آيا اين بار نيز چنين خواهد شد؟ اگر در آستانه انتخابات امريکا، اسرائيل جنگی بيافروزد، در اقدامی بديهی برای ارعاب رئيس جمهور، جو عمومی آمريکا از اسرائيل حمايت خواهد کرد � يا اين که راه ديگری انتخاب خواهند کرد؟ اين قماری حساس در مقياس تاريخی خواهد بود. ناتانياهو، نظير رامني، تحت حمايت سلطان کازينو، شلدون آدلسون قرار دارد و امکان دارد به اندازه بيچاره هائی که پول شنن را در کازينوهای آدلسون می بازند، از قمار بيزار نباشد.
در اين گير و دار، اسرائيلی ها چه وضعی خواهند داشت؟
به رغم شستشوی مغزی دائمي، نظرسنجی ها نشان می دهد که اکثريت اسرائيلی ها نسبت به حمله موضعی کاملا مخالف دارند. نتانياهو و باراک مانند دو اسيرند که به قول بسياري، به خود بزرگ بينی مبتلا بوده که از انديشيدن عقلائی ناتوانند.
يکی از چشمگير ترين جنبه های شرايط کنونی اين است که فرمانده ارتش و کل اعضای ستاد ارتش، نظير روسای موساد و شين بت [اطلاعات نيروهای نظامی اسرائيل] و نيز مسئولان پيشين اين نهادها، کاملا و آشکارا با حمله مخالفند.
اين از فرصت های نادری ست که فرماندهان نظامی از مسئولان سياسي، ميانه روترند. هرچند، اين امر پيش از اين نيز در اسرائيل رخ داده است. شايد سوال شود که چگونه رهبران سياسی جنگ سرنوشت سازی را شروع می کنند، در حالی که عملا همه مشاوران نظامی انان که قابليت های نظامی و بخت پيروزی ما را می دانند، مخالف آنند؟
يکی از دلايل اين مخالفت اين است که فرماندهان نظامی بهتر از هر کسی می دانند که وابستگی واقعی اسرائيل به امريکا به چه ميزانی است. روابط اسرائيل با آمريکا يکی از پايه های امنيت ملی کشور است.
همچنين، قابل ترديد است که نتانياهو و اهود باراک در دولت خودشان نيزدر مورد حمله دارای اکثريت باشند. وزيران می دانند که سوای هر چيزي، حمله به ايران سرمايه گذاران و جهانگردان را فراری خواهد کرد. در نتيجه خسارت عظيمی به اقتصاد اسرائيل وارد خواهد شد.
پس چرا اکثريت اسرائيلی ها بر اين باورند که حمله قريب الوقوع است؟
روی هم رفته اسرائيلی ها پذيرفته اند که:
الف � بر ايران دار ودسته ای از آيت الله های احمق و دور از عقلانيت حکومت می رانند.
ب - ايران پس از دستيابی به بمب اتمي، مسلما ان را بر روی اسرائيل پرتاب خواهد کرد.
پايه ی اين اعتقادات، گفتار احمدی نژاد است که می خواهد اسرائيل را از روی زمين محو کند.
اما، آيا او واقعا چنين گفته است؟ به يقين او تکرار کرده است که اعتقاد دارد که دولت صهيونيستی از روی کره زمين ناپديد خواهد شد. ولی به نظر می آيد که او هرگز نگفته است که او � يا ايران- اين کار را خواهند کرد.
ظاهرا اختلاف ناچيزی در بيان ديده می شود ولی در موقعيت کنوني، اين امر اهميت بسيار دارد.
همچنين ، شايد احمدی نژاد حرف های گنده می زند، ولی قدرت واقعی او چنان زياد نيست و به سرعت کاهش می يابد. آيت الله ها حاکمان واقعي، از عملکرد غيرعقلائی به دورند. کل رفتار آن ها از زمان انقلاب، آنان را به منزله افراد محتاط می نماياند. انان مخالف ماجراجوئی های خارجی اند زيرا از جنگ طولانی با عراق صدمه خورده اند. جنگی که نه آن ها آغاز کردند و نه خواسته آنان بود.
شايد، ايران دارای بمب هسته اي، همسايه نامناسبی باشد ولی تصور وقوع «هولاکوست دوم» زائيده خيال ذهن های دستکاری شده است. هيچ آيت اللهی از بمب اتمی استفاده نخواهد کرد، زيرا می دانند که پاسخ آن نابودی کامل شهرهای ايران و پايان فرهنگ تاريخی پارس خواهد بود.
مگر جز اين است که هدف اصلی اسرائيل از داشتن بمب اتمي، جنبه بازدارنده آن است.
اگر واقعا، نتانياهو و شرکا از بمب ايران هراس دارند، يکی از دو عمل زير را انجام بدهند:
يا با نابودی سلاح های هسته ای در منطقه موافقت کرد ه و تسليحات هسته ای اسرائيل را نيز رها خواهد کرد (که به شدت غير محتمل است)
يا با فلسطينی ها و همه جهان عرب صلح کرده و از اين طريق دشمنی آيت الله ها را با اسرائيل خنثی خواهد کرد.
اما، عملکرد نتانياهو نشان می دهد که حفظ کرانه باختری [رود اردن] برای او. بيشتر از بمب اتمی ايران اهميت دارد.
چه دليل بهتری برای اثبات بی معنائی اين همه هراس؟
-------
Mad or Crazy ?, URI AVNERY,18/08/2012
http://zope.gush-shalom.org/home/en/channels/avnery/1345260872/
Mad or Crazy ?, URI AVNERY,18/08/2012
http://zope.gush-shalom.org/home/en/channels/avnery/1345260872/
منبع سایت روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر