افزایش بحران های حکومت اسلامی و دگرگونی در صف بندی های اپوزیسیون!
بهرام رحمانی
با
گسترش و تعمیق بحران های حکومت اسلامی ایران، به ویژه روزنه هایی که در
جهت فروپاشی و سرنگونی این حکومت پدیدار می گردد نیروهای اپوزیسیون نیز
پولاریزه می شوند و در میان آن ها، صف بندی های جدیدی به وجود می آید.
همین
امروز برخی از نیروهای به اصلاح ملی - مذهبی، ناسیونالیست های منطقه ای،
شوونیست های فارس و نیروهای راست و لیبرال در یک صف واحدی جمع شده اند که
در کشورهای مختلف اروپایی، نشست های مخفی و نیمه مخفی و نیمه علنی با حضور
نمانیدگان دولت های غربی و در راس همه آمریکا برگزار می کنند. آن ها، همه
تلاش خود را به کار بسته اند که سیاست های خود را با سیاست های دول غربی
مطبق سازند تا از موهبات و کمک های مادی و معنوی آن ها برخوردار گردند.
آخرین نشست این بخش از اپوزیسیون راست، چندی پیش در بروکسل برگزار شده است.
حتی
شخصی چون مجتبی واحدی، مشاور و نماینده تام اختیار آیت الله کروبی در خارج
کشور، در چند نشست اخیری که با این بخش از اپوزیسیون راست و پروغرب همراه
بود، علنا ترجیح داده که از کروبی جدا شود و جایگاه بیش تری را در درون این
اپوزیسیون پیدا کند. چون که همگان
می دانند حکومت اسلامی، محکوم به شکست و نابودی ست و هیچ کدام از جناح های
آن، شانس بقا و نجات حکومت اسلامی را ندارند و به طور کلی تاریخ مصرف شان
به پایان رسیده است.
روشن
است این بخش از اپوزیسون، به دلیل این که پایگاه چندانی در جامعه ایران
ندارد و تماما امید خود را برای دخالت در جا به جایی قدرت به دول غربی و
ناتو و در راس همه دولت آمریکا بسته است. کسانی و گروه هایی که در این بخش
اپوزیسیون جمع شده اند شدیدا عاشق پول و قدرت و حاکمیت هستند. از این رو،
به هر جایی و هر چیزی چنگ می اندازند تا به پس به
هر بهایی شده، حتی به بهای کشتار و قتل عام میلیون ها انسان و ویرانی شهر
ها، مدارس، بیمارستان ها و... هم شده در حاکمیت آینده ایران، پست و مقامی
دست پا کنند.
برای
مثال، همین چندی پیش بود که یکی از «سرداران» حکومت اسلامی، به نام سردار
«مدحی»، به خارج کشور آمد و با استقبال گرم این بخش از اپوزیسیون راست هم
روبرو گردید؛ به قول علیرضا نوری زاده، سردار نیروی زیادی در سپاه دارد و
به زودی علیه حکومت اسلامی کودتا خواهند کرد؟! به عبارت دیگر، این بخش از
اپوزیسیون راست، حتی به کودتاهای درون سپاه پاسداران حکومت اسلامی، یعنی
این نیروی مذهبی جهل و جنایت و ترور و آدم کش اسلامی نیز امید بسته است.
اما
پس از این که سردار مدحی، در محافل دولت های غربی و سردمداران گروه های
ناسیونالیست منطقه ای و سلطنت طلب و غیره نشست هایی برگزار کرد و طرح دولت
در تبعید را نیز برای آن ها ریخت و با آن ها عکس و فیلم گرفت اما یک دفعه
سر از تلویزیون حکومت اسلامی درآورد؛ فیلم های دیدارهایش با این بخش از
اپوزیسیون و عوامل دول غربی و قول و قرارهایشان را پخش کرد، به همه این ها
ریشخند زد و کلاه گشادی بر سرشان گذاشت. این یک رسوایی سیاسی بزرگی برای
همه افراد و گروه هایی بود که پای سخنان و طرح های مدحی نشسته بودند. اما
این بخش از اپوزیسیون راست، نه شرم سیاسی و نه اخلاقی دارد و نه یک جو
پرنسیب انسانی! یعنی بدون این که به روی مبارک شان بیاورند و ذره ای احساس
شرم کنند با پررویی و وقاحت تمام به سیاست های دوجانبه خود، هم از درون
حکومت اسلامی و هم دول رقیب حکومت اسلامی ادامه می دهند و هر چه بیش تر
رذالت سیاسی و اخلاقی و انسانی خود را در نزد افکار عمومی مردم ایران و
جهان به نمایش می گذارند!
یا
مدتی ست برخی دیگر از گروهایی و افرادی از گرایشات رفرمیست و لیبرال نیز
طرح «انتخابات یا رفراندوم آزاد» در ایران را پیش کشیده اند. این گروه ها و
افراد، از یک سو گوشه چشمی به دخالت دولت های قدرت مند در ایران دارند و
از سوی دیگر، مرز محکمی نیز با دخالت نیروهای نظامی خارجی در ایران ندارند.
از
محمد خاتمی رییس جمهوری سابق حکومت اسلامی، میرحسین موسوی نخست وزیر قدرت
قدرت دهه شصت حکومت اسلامی و به طور کلی جناح اصلاح طلبان و سبزهای حکومتی و
نهضت آزادی گرفته تا اتحاد جمهوری خواهان، جمهوری خواهان لائیک و سکولار،
محمدرضا شالگونی، حسن شريعتمداری، محسن سازگارا، رضا پهلوی، فرخ نگهدار
و... هر کدام از منظر خود به تئوریزه کردن «انتخابات آزاد» در ایران تلاش
کرده اند.
رضا
پهلوی، می گوید: «اگر هدایت صحیح و هماهنگی صحیح وجود داشته باشد، به تمام
خواسته ها می توانیم دست پیدا کنیم. البته به شرطی که اولویت ها را
درست تشخیص دهیم و بدانیم که امروز این اولویت رسیدن به حق برگزاری
انتخابات آزاد است.» از سوی دیگر همین رضا، در گفتگو با رسانه های خارجی،
خود را «پادشاه قانونی» ایران می نامد. معلوم نیست این قانون را از کجا
آورده است؟
البته
به دنبال فروپاشی شوروی و شکل گیری «انقلابات مخملی»، بحث انتخابات آزاد
را تئوریسن های بورژوازی در جهان غرب پیش کشیدند تا مسیر انقلابات سیاسی -
اجتماعی را منحرف سازند و تحولات کنترل شده از بالا را در چارچوب همان
حکومت ها را به جوامع به ویژه اروپای شرقی القا کنند تا کنترل از دست
بورژوازی خارج نشود.
در
این میان، تئوریسین های بورژوازی هم چنین به «گذار مسالمت آميز» و «تحولات
بدون خشونت» تاکید نموده اند. انگار کارگران و مردم محرومی که در راه
رهایی خود و جامعه شان مبارزه می کنند خشونت طلب هستند و کسانی که حتی
طرفدار جناح هایی از حکومت ها و محاصره اقتصادی و حتی حمله نظامی نیز هستند
«صلح جو» هستند؟! فروپاشی آن ادارهء کشور را بر عهده گرفته انجام می شود.
خواست
انتخابات آزاد و دموکراتیک در میان مردم، هنگامی می تواند از جذابیت و
نفوذ برخوردار باشد که حداقل هایی از آزادی های فردی و جمعی، آزادی رسانه
ها، آزادی حنبش های سیاسی و اجتماعی، آزادی احزاب، آزادی بیان و قلم و
اندیشه و آزادی زن در جامعه وجود داشته باشد و هم چنین زندانیان سیاسی آزاد
شوند و قوانین وحشیانه و غیرانسانی ملغی گردند و عاملین و عامرین سرکوب و
کشتار و ترور مردم، در دادگاه های مستقل و بی طرف با برخورداری از همه
امکانات دفاع از خود محاکمه شوند. در بستر چنین تحولاتی است که می توان از
انختخابات نیم بند در آن جامعه سخن گفت.
بدون
آزادی و دخالت مستقیم اکثریت مردم در تعیین سرنوشت خویش و بدون آمادگی و
مهندسی افکار عمومی آگاهانه و هدف مند، بحث از انتخابات آزاد، جز توهم
پراکنی در جامعه و میدان دادن به حاکمیت موجود حاصل دیگری ندارد.
در
کنار این پیش شرط های نظری - سیاسی، مجموعه از شروط بین المللی نیز در راه
بر پا کردن انتخابات آزاد و دموکراتیک نیز نقش پر اهمیتی دارد. و مهم ترین
وجه آن نیز آگاه کردن افکار عمومی و جوامع بین المللی، نهادهای دمکراتیک،
احزاب و سازمان های چپ و سوسیالیست و غیره از واقعیت های جامعه ایران و هم
زمان با افشای ماهیت ضدانسانی کلیت حکومت اسلامی، مخالفت با محاصره اقتصادی
ایران و احتمال حمله نظامی به این کشور و عدم دخالت نیروهای خارجی در
تحولات ایران، مخالفت با فعالیت های اتمی حکومت اسلامی و نابودی همه سلاح
های کشتار جمعی در جهان تاکید کرد و از آن ها خواست که از مبارزات بر حق و
عادلانه و رهایی بخش مردم ایارن حمایت کنند.
آیا در شرایطی که پس از گذشت سی و چهار سال سرکوب و کشتار و تحمیل فقر و بی حقوقی اقتصادی به اکثریت مردم جامعه، گسترش
نارضایتی مردم، فروریزی ایدئولوژی و اهداف و سیاست های کلان حکومت اسلامی،
افزایش روزافزون شکاف های طبقاتی در جامعه، بار دیگر بحث «مهم انتخابات آزاد»
به عنوان اصلی ترین ابزار برای گذار «مسالمت آمیز» از «استبداد و
دیکتاتوری» موجود به سمت یک «دمکراسی»، چه صیغه ای است؟! تجربه سی و چهار
سال انتخابات حکومت اسلامی و هشت سال دوران قدرقدرتی اصلاح طلبان، چه بوده
است؟ تجربه اکثریت مردم ایران، جز شکست و فریب کاری اصلاح طلبان حکومت
اسلامی، چیز دیگری نبوده است.
اصلاح طلبان حکومتی که هنوز به میراث سیاسی خمینی، قانون اساسی و اصل نظام اعتقاد دارند هر از چند گاهی بحث انتخابات آزاد را
نیز پیش می کشند و بلافاصله طرفداران آن ها در خارج کشور را همی افتند و
آن چیزی که آن ها نگفته اند از طریق رسانه های فارسی زبان دولت های غربی با
آب و تاب بیش تری به خورد جامعه می دهند. هدف اصلاح طلبان مذهبی و مشخصا محمد خاتمی و موسوی از بحث انتخابات آزاد روشن است و به معنای حضورشان در انتخابات و
تلاشی برای به قدرت رسیدن جناح شان است. اما جالب تر این است که گروه های و
افرادی در خارج کشور، که حتی خودشان نیز جرات سفر به ایارن را ندارند، با
اشتیاق فوق العاده ای به دنبال شعار «انتخابات آزاد» می دوند و حتی از آن
استراتژی نیز استخراج می کنند.
واقعیت
این است که طرح رفراندم آزاد در ایران، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه عملا
حکومت اسلامی را پس از سی و چهار سال جنایت های بی شمارش علیه بشریت، به
رسمیت می شناسند. به عبارت دیگر، خواهان تحولات در چارچوب این حکومت هستند و
شدیدا نیز با سرنگونی کلیت این حکومت مخالفت می ورزند.
شاید
یک دلیل اتخاذ چنین مواضعی، این است که اگر کلیت حکومت اسلامی سرنگون شود
پرونده برخی از آن ها نیز باز خواهد شد که در سال های نخست به قدرت رسیدن
حکومت اسلامی با این حکومت همکار داشتند و یا همواره مدافع یک جناح حکومت
اسلامی بوده اند.
برای
مثال، گروه هایی چون حزب توده و سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و...،
که پس از سرنگونی حکومت پهلوی چند سالی نیز با حکومت اسلامی همکاری کردند،
بی شک نگران این هستند که اگر حکومت اسلامی سرنگون شود مردم چه رفتاری با
آن ها خواهد داشت.
یا
اخیرا، تعدادی از شاهدان و زندانیان سیاسی سابق در تریبونال مردمی لندن و
حامیان آن ها شرکت داشتند و در فضایی سنگین و نفس گیر از چگونگی دستگیری
خود و شکنجه هایشان و هم چنین از چگونگی اعدام غزیزانشان با بغض و اشک و
اندوه و در عین حال سرافرازانه و محکم سخن گفتند؛ در حالی که آن ها، با
ناسزاگویی و تهمت های سخیف چند محفل سیاسی حاشیه ای و بی تاثیر روبرو شدند.
این محافل، آن چنان ترمزشان بریده بود که این تریبونال مردمی را به طرح ها
و توطئه های «امپریالیسم» ها نسبت دادند.
ناگفته
نماند که برخی از گروه های به اصطلاح «چپ» حاشیه ای آلوده به گرایشات ملی و
مذهبی و رفرمیست، در حمله به کمونیست ها و نیروهای آزادی خواه و عدالت جو و
برابری طلب، با گرایشات راست در حال مسابقه اند و ربطی به گرایشات کارگری
کمونیستی ندارند.
اما
در مقابل این گرایشات راست و لیبرال طرفدار جناح «اصلاح طلب و سبز» حکومت
اسلامی و یا سیاست های دول غربی و ناتو و آمریکا، نیروهای سرنگونی طلب چپ و
کمونیست که در این بیش از سه دهه حاکمیت خونین حکومت اسلامی، همواره بر
سرنگونی کلیت این حکومت با قدرت کارگران و مردم محروم و آزادی خواهان تاکید
کرده اند، قرار دارند. این نیروها، قدرت مند هستند و به معنای واقعی از
پایگاه اجتماعی چشم گیری نیز در جامعه ایران برخوردارند.
آن
چه که برای نیروهای کارگری کمونیستی مهم و حائز اهمیت است در وهله نخست،
مبارزه جدی و پیگیر در جهت سرنگونی کلیت حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی،
اتحاد و همبستگی آگاهانه و نقشه مند جنبش های اجتماعی چون جنبش کارگری،
جنبش زنان و جنبش دانش جویان و جوانان و همه مردم آزاده است؛ و در وهله
دوم، مبارزه جدی بر علیه تکرار سناریوهای سیاه و جنایت کارانه وقایع
کشورهایی چون لیبی و مصر، و قبل از این ها نیز وقایع هولناک و تکان دهنده و
غیرانسانی عراق و افغانستان در ایران است.
بی
شک در چنین شرایطی، آن چه مهم است شناخت آگاهانه دوست و دشمن مردم رنج
دیده و ستم کشیده ایران و جلوگیری از مخدوش شدن مرزهای طبقاتی است. این بار
نباید اجازه داد که بار دیگر موجودیت و حرمت انسان ها و آزادی هایشان،
قربانی منافع سرمایه داری و گروه و سازمان ها و احزاب و شخصیت های حقیر پول
پرست و مقام پرست گردد. هر کسی و جریانی که به قدرت مبارزات کارگران و
مردم رنج دیده و ستم کشیده پشت کند و در راستای اهداف و سیاست های دول
خارجی استثمارگر و جنگ طلب و اشغالگر گام بردارد، هم جنایت کار است و هم
دشمن آزادی و برابری و عدالت اجتماعی است! بنابراین، راه حل گرایشات راست
در رابطه با تحولات جامعه ایران، هولناک و خشونت بار و با اتکا به نیروهای
خارجی است؛ در حالی که راه حل های کارگری کمونیستی و همه نیروهای آزادی
خواه و برابری طلب و عدالت جو، انسانی و تعیین سرنوشت شهروندان به دست خویش
است.
به
این ترتیب، طرح انتخابات آزاد در ایران و هم چنین بده و بستان های مخفی با
نمایندگان دولت های غربی و در راس همه دولت آمریکا، نقط اشتراک سیاسی
بسیاری از افراد و گروه های جناح اصلاح طلبان حکومتی گرفته تا اپوزیسیون
راست و لیبرال را تشکیل می دهد.
مسلما،
سعادت و خوشبختی و دوراندیشی جامعه ایران در این است که کلیت حکومت
اسلامی، با اراده آگاهانه و قدرت مردمی سرنگون گردد و باز هم مردم با اراده
مستقیم خودشان، حکومتی بر سر کار بیاورند که مهم ترین وظیفه اش بدون توجه
به ملیت و جنسیت و مذهب و غیره برقراری آزادی، برابری، عدالت اجتماعی و
رفاه همگانی بوده و همه شهروندان نیز از حقوق یک سان و برابری برخوردار
باشند.
پنج شنبه پنجم مرداد 1391 - بیست و ششم یولی 2012
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر