نقش سردار اشکانی بر سینه نخستین امپراتور روم
اگر به سینه این مجسمه و طرحی که بر زره نیمتنه آگوستوس حکاکی شده دقت کنیم صحنه ای را میبینیم که سربازی در حال تحویل گرفتن یک پرچم یا نماد از سرباز دیگرست. این طرح نمایشگر صلح آگوستوس با پادشاهی اشکانی در ایران است و لحظه ای را به تصویر میکشد که آگوستوس درفش های ارتش روم را از پارتیان پیروز بازپس میگیرد. پرچم هایی که در نبرد حران به دست ایرانیان افتاده بود. زمانی که ژنرال پر افتخار رومی، «مارکوس کراسوس» از سورنا سپهبد ایرانی شکست خورد.
اولین فردی که در این داستان باید به او پرداخت کراسوس، ژنرال و سیاستمدار رومی ست. کراسوس یکی از برترین فرماندهان نظامی تاریخ امپراتوری روم و حتی جهان است. اما شهرت کراسوس تنها به این مورد ختم نمیشود. کراسوس بدون هیچ شکی ثروتمندترین فرد در طول تاریخ روم است. ثروت افسانهای که بیش از دویست میلیون سکه نقره تخمین زده میشود او را حتی در بین ثروتمندترین افراد تمامی تاریخ بشری قرار میدهد. کراسوس ژنرالی کار کشته و جاه طلب و سیاستمداری هوشمند بود.
کراسوس یکی از اشرف زادگان ریشه دار روم بود، پدران و پسرعموهایش همگی از مشاوران عالی رتبه و سناتورهای روم بودند. در دوران جوانی او جنگ داخلی بزرگی در روم اتفاق افتاد و او که در ابتدای جنگ به ناچار به اسپانیا فرار کرده بود توانست در شمال افریقا نیرویی را سازماندهی کرده و به ایتالیا لشکر بکشد. نقش او در پایان جنگ و بازگشت ثبات نسبی به روم غیر قابل انکار بود و نفوذ و قدرت فراوانی را برایش به ارمغان آورد.
اما عمده شهرت کراسوس در تاریخ روم نه مربوط به جنگ داخلی ست، نه شکست از اشکانیان و نه ثروت افسانهای او بلکه به دلیل سرکوب شورش بردگان رومی به رهبری «اسپارتاکوس» است. سنای روم این شورش را در ابتدا چندان جدی نگرفت اما پس از آنکه سرشناسترین ژنرال روم از سرکوب آن باز ماند و پس از آن چندین بار دیگر هم نیروهای روم طعم شکست را چشیدند، کراسوس حاضر شد با هزینه شخصی ارتشی را تشکیل داده و با اسپارتاکوس و ارتش خشمگینش مقابله کند.
سرکوب شورش اسپارتاکوس نزدیک به دو سال طول کشید. کراسوس در این راه از وحشیانهترین روشهای ممکن استفاده کرد. هنگامی که در یکی از نبردها گروهی از سربازان او از میدان نبرد گریختند، کراسوس برای بازگرداندن روحیه جنگجویی به سربازان به قید قرعه یک نفر از هر ده سرباز فراری را اعدم کرد. این کار چنان تاثیری بر ارتش او گذاشت که سربازان رومی بیشتر از اسپارتاکوس و یارانش، از کراسوس هراس داشتند.
در نهایت در نبردی به نام «رود نقره» کراسوس توانست ارتش اسپارتاکوس را با استفاده از تاکتیکهای هوشمندانه نظامی به دام بیاندازد و بیش از شش هزار نفر از سربازان او را به اسارت بگیرد. اسپارتاکوس تلاش کرد که شخصا کراسوس را بکشد، او طول میدان نبرد را با کشتن تک تک سربازان مقابلش طی کرد اما نتوانست از سد محافظان کراسوس عبور کند. به نظر میرسد که اسپارتاکوس در این نبرد کشته شد اما بدن او هیچگاه پیدا نشد، تمام شش هزار اسیر گرفته شده به فرمان کراسوس به صلیب کشیده شدند.
قبل از اینکه به داستان فرمانداری کراسوس بر سوریه و حمله او به ایران بگویم شاید بهتر باشد کمی به شرایط سیاسی روم در آن دوران بپردازیم. پس از سرکوب شورش بردگان، روم یک دوره کوتاه از آرامش نسبی را تجربه کرد. ژنرال سرشناس رومی ژولیوس سزار در همین دوره توانست با فتح فرانسه و آلمان و انگلستان امروزی قدرت و اعتبار خیره کنندهای کسب کند. او اولین ژنرال رومی بود که با ساخت پل از رود راین عبور کرده و مناطق ماورای راین را که تا به آن روز برای رومیها ناشناخته بود فتح کند. سربازان و مهندسان ارتش او در طول کمتر از ده روز پلی به طول چهارصد متر و عرض ده متر بر روی رود راین ساختند که همچنان پس از گذاشت سالها یک شاهکار مهندسی محسوب میشود.
در این دوره سه ژنرال رومی به صورت مخفیانه علیه مجلس سنای روم متحد شدند. این سه ژنرال کسانی نبودند جز ژولیوس سزار، مارکوس کراسوس و «پمپیوس ماگنوس» (پمپه). نفوذ سیاسی و محبوبیت پمپه در بین شهروندان روم، ثروت و شهرت افسانهای کراسوس و افتخارات و نفوذ سزار در لژیونهای رومی عواملی بود که ژولیوس سزار، ژنرالی جوان و مورد حمایت کراسوس، برای رسیدن به قدرت و کسب پادشاهی به آنها نیاز جدی داشت. در واقع باید گفت نبردی پنهان میان پمپه و کراسوس برای کسب مقام قدرتمندترین مرد روم در جریان بود اما سزار به طرزی هوشمندانه با پادرمیانی و حل اختلافات آنها اتحادی سگانه را پدید آورد که در نهایت بیشترین نفع رو برای خود او داشت.
این اتحاد سگانه در طول شش سال شاهد کشمکشها، اشتباهات و موفقیتهای فراوانی بود که نیازمند مطلبی جداگانه است. در طول این دوران کراسوس به فرماندهی لژیونهای رومی در سوریه رسید. سرزمینی که از ارزش استراتژیک بسیار بالایی برخوردار بود و همچنین به کراسوس امکان میداد ثروت خود را حتی بیش از این افزایش دهد. در آخرین سال این اتحاد کراسوس که برای حفظ قدرت خود و رسیدن به مقام برترین ژنرال روم نیاز به اعتبار و ثروت بیشتری داشت تصمیم گرفت به امپراتوری اشکانی حمله کند. کراسوس برای این کار نتوانست رضایت رسمی سنا را کسب کند چرا که رومیان تا به آن روز در نفوز به خاک ایران و گسترش مرزهای خود از جانب شرق موفق نبودند. اما کراسوس میدانست اگر پارتیان را شکست دهد نام خود را برای همیشه در تاریخ روم ثبت خوهد کرد. ثروت بیحد و حصر تاجران و پادشاهان پارتی هم دلیل دگیری بود تا طمع کراسوس به ثروت و قدرت را بیش از پیش تحریک کند.
در سال ۵۴ پیش از میلاد کراسوس با ارتشی متشکل از دوازده لژیون رومی (نزدیک به شصت هزار نفر) از رود فرات عبور کرد و بدون اعلام جنگ به شهرها و روستاهای تحت حمایت ایران حمله ور شد. کراسوس پس از عبور از فرات پلی که بر آن بود را پشت سر خود خراب کرد زیرا داستان سواران کماندار پارتی بر ذهن سربازان او سایه انداخته بود و کراسوس برای تقویت روحیه به آنها نشان داد که راه برگشتی وجود ندارد. پادشاه ایران در ابتدا تصمیم گرفت با ترتیب دادن مذاکراتی درگیریها را خاتمه دهد. سفیر ایران حمل پیامی به این مضمون بود:
ای کراسوس اگر این سپاه را که در فرمان شماست دولت روم و سنای آن کشور فرستادهاست که بر ایران بتازند، ایرانیان آماده هستند که تا دم واپسین ایستادگی کنند و چنانچه مجلس سنای روم و دولت روم با اشاره به اراده شما همراه نیست و شما به میل و هوس خود چنین قصدی کردهاید، ایرانیان بر پیری شما بخشیده و رحم آورده، دستور میدهند که به آسودگی و تندرستی به مرز و بوم خود برگردید.اما کراسوس که از این پیام خشمگین شده بود در پاسخ به سفیر پارتی گفت که جواب آنها را در سلوکیه خواهد داد. با فرا رسیدن زمستان کراسوس تصمیم گرفت اندکی از سربازان خود را در میان رودان مستقر کند و خود به سوریه بازگردد تا جنگ را در بهار سال بعد پیگیری کند. این کار به پارتیان فرصت داد تا خود را برای مقابله با او آماده کنند.
با فرا رسیدن بهار پادشاهی ارمنستان که از متحدین جمهوری روم و دشمن دیرینه پارتیان بود به کراسوس پیشنهاد کمک سخاوتمندانهای داد. او که از تاکتیکهای نظامی پارتیان آگاه بود به کراسوس هشدار داد که سرزمین مسطح میان رودان برای جنگ با سواران چابک پارتی مناسب نیست و بهتر است او از راه کوهستانی ارمنستان به ایران حمله ور شود. پادشاه ارمنستان همچنین پیشنهاد کرد ده هزار سوار زره پوش و چهل هزار سرباز پیاده را به کمک کراسوس بفرستد. در همین زمان ارد دوم، پادشاه اشکانی که به همسایه ارمنی خود اعتماد نداشت با بخش بزرگی از نیروهای خود به سمت ارمنستان حرکت کرد و فتح یکی از اردوگاههای مرزی ارامنه به انتظار کراسوس نشست. او بهترین سردار خود سورنا را با بخش کوچکی از نیروها برای دفع حمله احتمالی در میان رودان مستقر کرد. کراسوس که از تحرکات ایرانیها باخبر بود تصمیم گرفت از مسیر میان رودان با بیش از هفتاد هزار سرباز به ایران حمله ور شود.
لژیونهای رومی در منطقه «حران» در ترکیه امروزی با سربازان پارتی به فرماندهی سورنا روبرو شدند. برخلاف لژیونهای پیاده و سنگین اسلحه و کند رومی، ارتش پارتی که از سواران کماندار استفاده میکرد. سواران ایرانی در ابتدا به صفوف ارتش کراسوس نزدیک میشدند، به سمت آنها تیراندازی میکردند و زمانی که سواران سبک اسلحه رومی به آنها نزدیک میشدند با به صدا در آوردن طبلهایی که در آنها دانه های شن ریخته شده بود، اسبهای رومی را ترسانده و عقب نشینی میکردند. این سواران قادر بودند در زمان عقب نشینی هم به سمت رومیان تیراندازی کنند.
سربازان رومی که در سرزمینهای کوهستانی و سرسبز اروپا آموزش دیده بودند با فنون جنگ در سرزمین مسطح و گرم میان رودان آشنا نبودند. کراسوس در ابتدا حاضر به تغییر تاکتیک خود نشد زیرا گمان میکرد به زودی تیرهای سواران پارتی تمام خواهد شد اما ایرانیان در عقبه سپاه شترهایی با بار تیر داشتند و سواران در هنگام عقب نشینی میتوانستند تیردانهای خود را دوباره پر کنند. تا پایان روز ارتش روم تلفات سنگینی را تحمل کرد و در نبردی که در جناح میدان بین سواران زره پوش پارتی و سواران رومی در گرفت پسر کراسوس، «فابیوس»، که فرماندهی هزار و چهارصد سوار را بر عهده داشت شکست سنگینی خورد و خود نیز کشته شد. در طول یک روز نزدیک به چهل هزار سرباز ایرانی تلفات سنگینی بر ارتش روم وارد کردند. در این نبرد بیش از بیست هزار سرباز رومی کشته شد و ده هزار سرباز هم به اسارت ایرانیان در آمند. هر لژیون رومی که بالغ بر پنج هزار سربار بود درفشی ویژه خود داشت. در این نبرد ایرانیان درفشهای رومی را هم به غنیمت گرفتند که با توجه به شرایط جنگ و ارزش درفش در فرهنگ روم باستان لکه ننگی محسوب میشد.
بعد از کشته شدن فابیوس، سورنا نمایندهای به اردوی کراسوس فرستاد. نماینده به کراسوس گفت که تا فردا به او مهلت داده شده است تا برای پسر خود سوگواری کند. پس از آن سورنا شخصا به اردوی کراسوس رفت و پیشنهاد مذاکره داد. کراسوس پیشنهاد را پذیرفت و چون در طول جنگ اسب خود را از دست داده بود از سورنا خواست تا اسب مخصوصی را برای او بفرستد. سورنا در پاسخ گفت که در این شرایط کراسوس مهمان پادشاه ایران است و لوازم و تشریفات کامل از جانب ایران تأمین خواهند شد. در زمانی که کراسوس سوار بر اسب پیشکش شده از جانب سورنا در حال حرکت به سمت محل مذاکرات بود بنا به رسم ایرانی و جهت احترام به ژنرال رومی دو سرباز ایرانی دو طرف دهانه اسب او را در دست گرفته بودند که باعث شد یکی از سرداران کراسوس که احتمال میداد ایرانیان قصد گروگان گرفتن کراسوس را دارند به سربازان حمله کند. درگیری کوچکی رخ و در این درگیری کراسوس کشته شد.
سپاهی که به فرماندهی کراسوس برای تسخیر ایران و ارمنستان عازم شده بود، بعد از شکست و بازگشت بینتیجه به امپراتوری روم، علت شکست در این جنگ را به مجلس سنای روم، تیزهوشی سربازان ایرانی و عدم امکانات کافی حیاتی برای سپاه روم از جمله آب و غذا گزارش دادند.
این پیروزی تاثیر بسیار زیادی بر روابط ایران و روم داشت. افسانه شکست ناپذیری لژیونهای رومی به فراموشی سپرده شد و اینبار رومیان بودند که گمان میکردند شکست دادن سواران ایرانی کاری غیرممکن است. افسانهای که بعدها نادرستی آن ثابت شد اما تا هفتصد سال همچنان بر سر زبانها بود. روابط ایران و روم به تیرگی گرایید و در طول هفتصد سال آتی جنگهای کوچک و بزرگ بسیار زیادی بین این دو کشور روی داد که گاهی با نام جنگ هفتصد ساله ایران و روم از آن یاد میشود.
ژولیوس سزار که از شکست نیروهای رومی، از دست دادن درفشهای گرانبها و مرگ متحد دیرینش به شدت ناراضی بود تصمیم داشت شخصا به قصد انتقام جویی با ارتشی عظیم به سمت مرزهای اشکانیان حرکت کند اما پیش از آن سناتورهای روم که احتمال کودتای سزار را میدادند و میدانستد که او قصد دارد علیه سیستم جمهوری اقدام کرده و یک امپراتوری بنا کند او را در روم به قتل رساندند.
داستان هیجان انگیز قتل ژولیوس سزار و کشمکشهای پس از آن بین ژنرالهای رومی برای بدست گرفتن قدرت و فرماندهی لژیونهای روم نیازمند مطلبی جداگانه است. بعد از هفده سال «اوکتاویوس تورینوس»، فرزند خوانده و ولیعهد ژولیوس سزار توانست به عنوان اولین امپراتور روم با قدرتی مطلق به تخت پادشاهی روم بنشیند. قدرت سنا حالتی تشریفاتی به خود گرفت و اوکتویوس یک حکومت دیکتاتوری را بر روم حاکم کرد و جمهوری روم، اولین جمهوری تاریخ به امپراتوری روم تبدیل شد. اوکتاویوس بیشک یکی از برترین ژنرالها و یکی از هوشمندترین امپراتورهای تاریخ روم بوده است.
دوران حکومت اوکتویوس را میتوان دوران ثبات داخلی در روم نامید. اوکتاویوس توانست در طول ۴۱ سال حکومت مناطق بسیار بزرگی را به خاک روم اضافه کند. او توانست اسپانیا را که مدتها در مقابل رومیان مقاومت کرده بود به طور کامل فتح کند، گستره روم در شمال افریقا را گسترش داده، مصر، الجزایر و مراکش را تصرف کند و مناطقی که امروزه شامل کشورهای اتریش، بلغارستان، اسلوونی، بوسنی و کرواسی است را نیز به خاک روم اضافه کند. به پاس خدمات فراوان او در زمینههای مختلف سنا که تا حد بسیار زیادی تحت نفوز او بود به او لقب «آگوستوس» به معنی «مورد احترام» را داد. ششمین ماه تقویم به افتخار او دوباره نامگذاری و «آگوست» خوانده شد و حتی خدا خطاب شد و توسط مردم روم پرستیده شد. او نه تنها در میان مردم روم که در بین مردم سرزمینهای تازه فتح شده هم بسیار محبوب بود.
یکی از مهمترین اقدامات آگوستوس در دوران حکومتش امضا کردن پیمان صلح با امپراتوری اشکانی بود. شکست حران و از دست دادن درفشهای رومی ننگ سنگینی بود که برای رومیان قابل تحمل نبود. آگوستوس توانست با پادشاه اشکانی به توافق برسد و درفشها را به روم بازگرداند، این صلح برای رومیها به دلیل بازگشت درفشها ارزش بسیار بالایی داشت به همین دلیل بر مجسمه آگوستوس امپراتور خدای گونه روم هم نقش بست.
پیروزی در نبرد حران یکی از بزرگترین پیروزیهای تاکتیکی تاریخ است. صد افسوس که ارد دوم پادشاه اشکانی نتوانست موفقیت سورنا سپهبد جاودانه ایران را تحمل کند و او را از سر حسد ناجوانمردانه به قتل رساند.
از آن این داستان گفتم که امروز
بدانی قدر و برهیچش نبازی
به پاس هر وجب خاکی از این ملک
چه بسیار است، آن سرها که رفته!
زمستی بر سر هر قطعه زین خاک
خدا داند چه افسرها که رفته
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر