در تاریخ 31 فروردین 1389 مطلبی دررادیو زمانه منتشر شده بود از طرف اکبرگنجی به نام :
زبان لنینی ، زبان نابودی !
این هم لینک اصلی .
http://zamaaneh.com/idea/2010/04/post_694.html
من معمولا عادت دارم هرمطلبی را دو بار میخوانم . یک بار همینطوری و بار دوم قدمی بعد از همینطوری ! این مطلب را هم باردوم وقتی خواندم بلافاصله از خودم سوال کردم چه ربطی داشت ؟ فکر که کردم دیدم هم ربط دارد و هم خیلی بی ربط است . مطالبی در سایتها برای تولد لنین منتشر شده است . سالگرد تولد یا مرگ مطهری هم هست . اکبر آقا هم که جایزه میلتون فریدمن رو گرفته ، دنیا هم که خیلی خر تو خره و کسی متوجه نمیشه .....چرا اکبر گنجی به سراغ مناسبت تولد یا مرگ مطهری نمیرود اما لنین شناسی را خیلی مشتاق است ؟ هرچه باشد مطهری با اکبر آقا هم خون و هم جنس و هم نظر و هم عقیده هستند و میلتون هم عاشق اکبر آقا ! دیدید که چقدر ربط داشت ؟
البته به عرض محترم همگان برسانم که بنده وکیل وصی لنین نیستم . اهل امام زاده سازی هم نیستم . معتقدم تاریخ با کسی تعارف هم ندارد . لنین هم مثل خیلی از انسانها و شخصیتهای دیگر تاریخی ، تاثیراتش را درتاریخ بشر نمیشود نادیده گرفت و با چند طنز و کلام و خط تخریبش کرد . لنین هم مثل خیلی از انسانهای دیگر اولا قابل نقد است و دوما قطعا اشکالاتی و نقاط ضعفی داشته است . با تمام اینها آنچه که لنین را در جایگاهی تاریخی نشاند نقاط ضعفش نبود .
آقای اکبر گنجی در این مطلب خیلی از ادبیات لنینی دلخورو عصبانی است . برایش اهمییت ندارد که حداقل 100 سال از آن روزگار و ادبیاتش میگذرد . اینکه از دست لنین عصبانی است و یا داستان چیز دیگری است ...بعد از خواندن مطلب گنجی ، به عهده خودتان . ولی به نظر من و باور کنید که لنین و ادبیات لنین در این نوشته گنجی بهانه است . حرف چیز دیگری است .
شاید گنجی فکر میکند که اگر تبدیل به یک گاندی نشد تقصیر لنین بوده است ؟ والا اگر مشگل اصلی در ادبیات و بیان و کلام بود که خمینی و آل چماقش از لنین خیلی جلوترند . حداقل 70 سال بین اینها اختلاف است . ولی اکبر گنجی با ادبیات خمینی و مطهری ونظم نوین مشکلی ندارد . خمینی را ( آقای خمینی ) خطاب میکند و فکر میکند باید ادب را رعایت کرد . مخاطب قرار دادن جانی ترین و کثیف ترین چهره الهی و دینی ، یعنی خمینی از نظر گنجی باید محترمانه باشد تا میلتون نرنجد ! این همان ادبیاتی است که گنجی را نعشه میکند !
نتیجه گیری جزئی :
گنجی هم از همان جنس و مایه خمینی و مطهری است حداقل به مدت یک دهه و در کنار آن موجودات در جنایات سهیم بوده است و چرا به مدت دو دهه که خودش را کنار کشیده ، حاضر نیست حتی یک سر سوزن به آن یک دهه بپردازد ؟ نمیخواهد یا نمیتواند ؟ به نظر من گنجی نه میخواهد و نه میتواند از خودش شروع کند . این همان نکته و نقطه ایی است که با هیچ رنگ سبز روغنی و جایزه ایی رنگ نمیشود . گنجی که جای خود دارد گنده تر از گنجی هم که خمینی و رجوی باشند نتوانستند سر تاریخ کلاه بگذارند !
آقای گنجی مشکل شما ادبیات لنین نیست . ولی تو هم مثل اینکه خارش داری و دوست داری خودت رو مضحکه همه کنی . تا زمانی که جدی نشوی هر عملی و ادا و اطواری از طرف تو مایه طنز خواهد بود . چه با پرچم سبز در دستانت و چه با تخم میلتون بر شانه هایت و چه با هر خر غلط دیگری در مزرعه نظم نوین !
آدم جدی اول از خودش شروع میکند و بعد قدم به قدم به عقب میرود . پرشهای صد ساله و ناگهانی به 100 سال گذشته و اینکه یه دفعه بعد از جایزه یادت بیاد که لنین مترادف است با نابودی...! باز هم از جنس طنز بازی بزرگان است که توسط کوتوله های فکری هر از گاهی اکران میشود !
آقای گنجی میدانی گاندی چرا گاندی شد ؟ گاندی با نور افکن و رسانه و سر و صدا و جایزه گاندی نشد . من امیدوارم حسرت گاندی شدن و رهبر شدن که به دلت ماند سریعتر التیام گیرد . مشکل تو نه با جایزه و نه با رسانه حل نمیشود چون قبل از هر چیز تو اصلا جدی نیستی ! البته جدی که هستی ولی نه در رابطه با سیاست انسانی ومردمی . جدیت تو در رابطه با مسائل اخروی و دینی و بقیه قضایا که در زمره ثوابهای بهشتی قرار دارد ...نهادینه شده است با این همه مواظب باش زیاد کار ثواب نکنی .
نتیجه گیری کلی :
نمیدانم شما این یارو " کافی " را میشناختید و یادتان میآید یا نه ؟ " کافی " یکی از آخوند های سرشناس و روضه خوانهای زمان شاه بود . آن زمانی که من تازه وارد دبستان شده بودم خان عمویی داشتم که به شغل ناشریف ساواکی اشتغال داشت . خان عمو یک دستش هم فلج بود و افتخار میکرد فلجی دستش به خاطر این بوده که محکم زده تو صورت یکی از مخالفای اعلیرحضرت !
دست بر قضا این خان عمو که خیلی هم مذهبی بود با کافی روضه خوان رابطه خیلی خوبی داشت . دعوت و سفره و ناهار و شام و.....انبوهی کارهای دیگر که خان عموی ساواکی ما انجام میداد تا فقط از زبان این یارو کافی بشنود که جایش در بهشت است !!
تا اینکه یک روز در یکی از همین مجالس که به افتخار کافی برگزار شده بود ، وقتی غریبه ها رفتند و مجلس خودی تر شد و وقتی خان عموی ساواکی ما دوباره از ثواب و آخرت و بهشت و گرفتن تاییده از کافی برای خودش بود حاج آقا کافی که انگار کلافه شده باشد با یک تشر و خیلی جدی به خان عمو گفت : اینقدر بهشت و ثواب و آخرت نکن . مگه عقل از سرت پریده ؟ خود من چند شب پیش سبیه ام را خواب دیدم که در خواب به من میگفت : خان داداش من از بس تو دنیا کار ثواب کردم اینجا حوری شدم و رفتم تو بهشت ! از وقتی هم وارد بهشت شدم وقت نمیکنم شورتمو بالا بکشم !تو مواظب باش زیاد کار ثواب نکنی چون در بهشت بین زن و مرد فرقی نیست !
آقای اکبر گنجی از این اداها در نیار که مضحک میشوی . شما این کاره نیستی . جدیت و اندازه و سقف و عمق و سطح شما و امثالهم همان تخم میلتون و ادبیات نظم نوین است با تمام اشکال جانبی آن . از جمله اسلام سکولاریستی و سکولاریسم سبز نظم نوین و ثواب و بهشت ......
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر