خرين دفاع دکتر مصدق در دادگاه نظامی
«… آری تنها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردهام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراطوریهای جهان را از این مملکت برچیده¬ام و پنجه در پنجه مخوفترین سازمان¬های استعماری و جاسوسی و بینالمللی درافکنده¬ام و به قیمت از بین رفتن خود و خانواده¬ام و به قیمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا به همت و اراده این مملکت بساط این دستگاه وحشتانگیز را درنوردم.
سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی شود که ممکن است در آتیه در سراسر خاورمیانه درصدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند.
…
مصطفی را وعده داد الطاف حق گر بمیری تو نمیرد این ورق
حیات و عرض و مال و موجودی من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسلهای متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آوردهاند هیچ تأسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سرحد امکان انجام داده¬ام. من به حس و عیان میبینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقتهایی که امروز گریبان همه را گرفته است به ثمر رسیده است و خواهد رسید. عمر من و شما و هر کس چند صباحی دیر و یا زود به پایان میرسد. ولی آنچه میماند حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم و ستمدیده است…
چون از مقدمات کار و طرز تعقیب و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم مرد و این صدا و حرارت را که همیشه در کار خیر بکار برده¬ام خاموش خواهندکرد و دیگر جز این لحظه نمیتوانم با هموطنان عزیز صحبت کنم، از مردم رشید و عزیز ایران مرد و زن تودیع میکنم و تاکید مینمایم که در راه پرافتخاری که قدم برداشته¬اند از هیچ حادثهای نهراسند و یقین بدانند که خدا یار و مددکار آنها خواهد بود.»
(مصدق در محکمه نظامی/ ص ۷۷۹)
سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی شود که ممکن است در آتیه در سراسر خاورمیانه درصدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند.
…
مصطفی را وعده داد الطاف حق گر بمیری تو نمیرد این ورق
حیات و عرض و مال و موجودی من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسلهای متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آوردهاند هیچ تأسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سرحد امکان انجام داده¬ام. من به حس و عیان میبینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقتهایی که امروز گریبان همه را گرفته است به ثمر رسیده است و خواهد رسید. عمر من و شما و هر کس چند صباحی دیر و یا زود به پایان میرسد. ولی آنچه میماند حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم و ستمدیده است…
چون از مقدمات کار و طرز تعقیب و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم مرد و این صدا و حرارت را که همیشه در کار خیر بکار برده¬ام خاموش خواهندکرد و دیگر جز این لحظه نمیتوانم با هموطنان عزیز صحبت کنم، از مردم رشید و عزیز ایران مرد و زن تودیع میکنم و تاکید مینمایم که در راه پرافتخاری که قدم برداشته¬اند از هیچ حادثهای نهراسند و یقین بدانند که خدا یار و مددکار آنها خواهد بود.»
(مصدق در محکمه نظامی/ ص ۷۷۹)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر