کلمه/ روزنامه نگاری که تازه از زندان رهیده است و باید خبرِ مرگِ یک زندانیِ دیگر را تایید کند؛ ما کاتبانِ مرگ شده ایم، کاتبانِ درد اما دیگر ننویسیم هدی صابر در گذشت وقتی همه می دانند که این زندانی چند روزی است که در اعتراض به مرگی دیگر دست به اعتصابِ غذا زده است و این وظیفه ی زندان بود که از جانش محافظت کند….
از صبح که خبرش آمد هیچ کس خبرِ مرگ را باور نکرد. محمد نوری زاد نوشت، تحولِ سبز تکمیلش کرد اما باز کسی باور نداشت که یک زندانی به خاطر اعتصاب غذا در زندان آن هم درست در سالگردِ یک کودتای انتخاباتی جان بدهد.
ساده لوحانه فکر می کردیم انقدر تدبیر دارند که در شبِ تلخِ خرداد، مراقبِ زندانیانِ صبورِ مان باشند تا مرگش گوشه ای دیگر از جان و جهانمان را آتش نکشد و بر خشمِ مردمِ رنج کشیده نیافزاید.
اما روزنامه نگارِ نازنینی که از صبح پیگیر بود تا ببیند بیمارستان مدرس و اوین اگر خبر را تایید کردند او از مرگ بنویسد، متاسفانه تایید خبر را گرفت و نوشت: خبر درگذشت شیر آهنکوه مرد، هدی صابر صحت دارد. او پریروز به دنبال وخامت حال ناشی از اعتصاب غذا به بیمارستان مدرس منتقل شده و دیروز در این بیمارستان به علت انسداد یکی از رگ های قلبی درگذشت و به هاله و عزت الله سحابی نزد خدایش پیوست.
محمد نوری زاد هم نوشت: فوت آقای هدا صابر ، صد در صد صحیح است.
از ۲۴ ساعت قبل ، ایشان به مراقبین فریاد میزده که درد دارند و متأسفانه دیشب ساعت ۱۲ و نیم حالشان بهم می خورد و نزدیک ۳ ساعت بیشتر تحت پرستاری و مداوا نبودند و متأسفانه فوت می کنند.
ننویسیم «فوت کردند»، ننویسیم «درگذشت»….بنویسیم یک زندانیِ دیگر را هم کشتند….نمی دانم بگذارید کمی زمان بگذرد باز هم ما روزنامه نگاران ناگزیر می شویم «حرفه ای» بودن را رعایت کنیم و بنویسیم هاله سحابی درگذشت، هدی صابر درگذشت….اصلا در زندان و در خیابان و از بالای پشت بام و در کهریزک همه معترضان، فوت می کنند، در می گذرند با جسمِ سخت، با مننژیت، با ایستِ قلبی ….ما کاتبانِ مرگ کم کم در حرفه ای بودن مسابقه می گذاریم و هر کسی با اعتصاب و باتوم و مشتی بر سینه کشته شد، ما می نویسم در گذشت، لابد زمان که بگذرد ما بیشتر حرفه مان را رعایت می کنیم در برابرِ کسانی که انسان را رعایت نمی کنند…
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر