تقی روزبه
گرچه اين بيانيه حاوی نکته مهم وجديدی که تاکنون ازسوی موسوی وکروبی ونيز سايرهمراهان مطرح نشده باشدنيست،اما طرح آنها دريک بيانيه وانتشاروبازتاب کمابيش وسيع آن دراين شرايط سياسی ونيزطرح صريح تربرخی ازمفادآن نسبت به بيانيه های پيشين، اهميت وضرورت نقدآن را مطرح می سازد.برخی سايت ها وازجمله کلمه آن را به عنوان منشور جنبش سبزمعرفی کرده اند. گرچه برحسب ظاهر موسوی آن رابه عنوان منشورپيشنهادی که گويا می تواند دربوته نقدقرارگرفته و تکميل شودارائه کرده است؛اما بدورازتعارف های معمول همه می دانند که باتوجه به نفوذ وجايگاه موسوي،عملا دارای نقشی بيش از مواضع پيشنهادی يک فرد بوده ودرحکم منشوريک جريان سياسی و اجتماعی معين ودارای نفوذدرجنبش ضداستبدادی محسوب می شود.علاوه برآن گفتمان و منشورِيک جريان سياسی واجتماعی معينی است که سودا و ادعای هژمونی برجنبش را دارد وازهمين رو آن را به مثابه چتری برای همه گرايشات موجود درجنبش ارائه کرده است. طبعا تاآنجاکه به خواست ودامنه نفوذ آنها برمی گردد، حک واصلاحات نيزمی تواند تنها درهمان راستا وچهارچوب های ارائه شده ودرمتن هويت وراهبردهای مورد نظر بيانيه صورت گيرد. تناقض(پارادوکس) اصلی نيزدرهمين جاست:درحالی که منشور بازتاب دهنده يک گفتمان سياسی واجتماعی معين است، درهمانحال داعيه هژمونی ورهبری برجنبش را دارد(ونفس ارائه چنين منشوری خود جلوه ای است ازهمين داعيه) وخواهان پذيرش آن به چتری فراگيربرای همه گرايشات وگفتمان های موجود درجنبش است.آنگونه که برخی تصورمی کنند،بيانيه فصل مشترک و اشتراکات حداقل برآمده ازگفتمان ها نيست،بلکه اساسا بيانگرخودهويتی يک جريان وتلاش برای مسنجم کردن آن است که باانکار تکثرهويتی سايرگفتمان های موجود درجنبش مردم،آنها را به قرارگرفتن درزيرهژمونی خويش فرامی خواند. اما ازجانب ديگر،هيچ جريانی که مدعی هژمونی باشد،بويژه دردوره قبل از کسب قدرت،نمی تواند نسبت به مطالبات عمومی وفراگير مردم وموازين پايه ای دموکراسی که سرکوب آنها منشأ اعتراض ها و خيزش ها بشمارمی رود، وطبعا بدون طرح آن ها و جلب حمايت فعال مردم تسخيرقدرت ناممکن است، بی اعتناباشد. هيچ "طاووسی" پاهای خود را درمعرض ديد مستقيم همگانی قرارنمی دهد.گرچه اين پرنده زيبا بطورواقعی ازتعمت زيبائی مسحورکننده گشودن چتروار پرهای رنگين واهورائی برخورداراست ،تا پاهای خود را ازگزند نگاه ها درامان نگه دارد. امادرمورد جريان های اجتماعی وبخصوص آن جرياناتی که هويت نابهنگامی را با خوديدک می کشند البته قضيه پيچيده تراست. ازشناخته شده ترين شگردها دراين رابطه کادوپيچ کردن ورنگ ولعاب زدن به گفتمانی است که دورانش سپری شده وواجد هيچ عنصرمترقی ورهائی بخش نيست.آنها ازطريق آميختن خود با مطالبات دست پاشکسته عمومی تلاش می کند که هويت نابهنگام خود را مردمی و به روزجلوه دهند.مطالباتی که بصورت مشروط وهمراه اگرومگرهای متعدد،درلفافه عباراتی عرفانی و گاه "متواضعانه" ودرعين حال بی محتواومسخ شده پيچيده می شوند.درقسمت ديگر بازهم باين نوع شگردهای شناخته شده بيشتر خواهيم پرداخت.آنچه که دراين بخش نوشته مورد تأکيد است اولا وجود نوعی دوگانگی و نابهنگامی تاريخی دربيانيه است وتلاشی که برای روزآمدنشان دادن آن صورت می گيرد وثانيا درجستجوی معياری راستين برای نشان دادن عيارواقعی ادعا ها وباصطلاح جداکردن سره ازناسره هستيم.
بديهی است که هر نقدبسنده براين منشوربايد قاعدتا هم ناظربر شيوه ارائه آن باشد وهم ناظربر محتوای آن و هم البته به شرايطی که اين منشورازدرون آن سربرآورده وپاسخی است به نيازها والزامات آن ازمنظرجايگاه اجتماعی وگفتمانی که خود را متعلق به آن می داند. البته پرداختن تفصيلی وهمه جانبه به همه وجوه خارج ازحوصله اين نوشته است .بااين وجود تلاش می کنم که بطورفشرده درچند نوشته کوتاه به مهمترين نکات اشاره کنم.
شيوه باندازه خودهدف مهم است
شيوه تهيه منشور:ازديربازرسم براين بوده است که مراجع بزرگ فتواهای خويش را که غالبا متضمن تعيين تکليف برای خيل مقلدان وامت مسلمان است،با امضاء "الحقر" بيارايند.دراين نوع فتواها همواره تناقض آشکاری بين ماهيت تکلف آميزوآزاردهنده محتوا باتواضع ظاهری نهفته درپای فتواها مشهود است.گوئی همين ميراث به تنظيم کنندگان بيانيه 18 نيزسرايت کرده است:صدورمنشوری متضمن تعيين هويت وراهبردها به نيابت ازجنبش وبدون مشارکت آن،با امضای "همراه کوچک شما".بامشاهده اين دوگانگی خواننده ازخود می پرسد آيا بهترنبودکه چنين"تواضعی"قبل ازهرچيزدرنحوه تهيه وتنظيم منشور بکارگرفته می شد تا خردجمعی وهمراه بودن با مردم معنای واقعی پيدامی کرد؟.وآيا بهترنبود که بجای مدح وستايش بی بووبی خاصيت خرد جمعی( والبته ازنوع توحيدی اش)واقعيت وجودی اين خردجمعی برسميت شناخته می شد؛ازطريق مداخله فعال جنبش درتدوين منشوری که قراراست بازتاب دهنده هويت، مطالبات واهداف وشيو های مبارزاتی باشد.البته دوعامل مهم همواره مانع ازتکيه برابتکارات مردمی وشکل گيری مشارکت ودموکراسی فعال ازپائين است :نخست نابهنگامی تاريخی که ازجمله خود را درنظام مذهبی نشان می هد.بديهی است حفظ چنين هويتی وآموزه های آن درتضاد کامل با رشد آگاهی وخود سازمان يابی مردم حول منافع واقعی وسوژه شدن آن ها قراردارد وديگری تصميم گيری ازبالای سيستم سلسه مراتبی وعمودی است که بورژوازی بدون آن قادربه حفظ هژمونی وکنترل نظم جامعه نخواهد بود.
چگونگی تهيه منشوريک جنبش می تواند بخوبی تمايزدورويکرد را نشان دهد: آيا به مردم به مثابه توده های منفعل وهم چون ابژه نگاه می کنيم ويا هم چون کنشگران و سوژه هائی که دارای پتانسيل خودرهان هستند؟.وعده های نسيه وتوخالی را البته همواره شنيده ايم وگوش هايمان پرازآنهاست. يک نمونه تاريخی اش فريب بزرگ خمينی بود(وبه تعبيربيانيه پيرجماران) و وعده ووعيدهای وی درپاريس و اوائل انقلاب؛آن موقع که هنوزخرمرادش ازپل قدرت نگذشته بود*1.
درجستجوی معيار
آيا همه چيزغبارآلوداست وتارسيدن به مقصد نهائی نمی توان ازسرشت وسرانجام تحولات و رويدادهاسردرآورد؟ وآن هنگام هم که می توان فهميد چه برسرمان آمده است، ديگرآب ازآسياب افتاده وجزکلاه گشاد برسر وهيولای قدرت جديد و مستقردربرابرخود و جزفقروفلاکت واختناق ويک زندگی نباتی غيرانسانی چيزديگری برايمان نمانده است!. بنابراين دوره های بحران وتغييرات بزرگ،آن هنگام که مردم آستين های خود را بالازده اند وآماده اند که مشت برآسمان بکوبند،لحظات بسيارمهمی هستند و بازخوانی تجارب گذشته نيزدرهمين رابطه دارای اهميت هشداردهنده ای است.اگر بپذيريم که اين تک تک مائيم که تاريخ را با گام های امروزخودمی سازيم و اگرتجربه های گذشته را فراروی خود قراردهيم وحافظه تاريخی کرخت شده خود را فعال کنيم ؛بنظرمی رسد که دراين ميان شاخص روشنی وجود داشته باشد که با آن می توان عيارنقد ونسيه و شوخی وجدی بودن اين گونه ادعاها را محک زد.وآن چيزی غيرازجنبه کاربردی دادن به اهداف والايمان درپراتيک وعملکردهم اکنون جاری وشيوه را تبلوری ازهدف دانستن نيست. پيوند تنگاتنک وازنوع اين همانی شيوه وهدف البته با رويکرد ماکياوليستی که معتقداست نيل به هدف توجيه کننده هرشيوه ای است درتضاد کامل قراردارد.البته شيوه رايج فوق اساسا درخدمت منطق دست يابی به قدرت-قدرت جداشده ازتوده های مولد آن- است وحال آنکه درشيوه نخست هدف های متعالی هم چون دموکراسی مشارکتی و آزادی وبرابری اجتماعي،نه فقط بايد درشيوهای بکارگرفته شده ودرلحظه لحظه های آن حضورداشته باشد،بلکه اهداف نيزدرمتن آن ازغنای بيشتری برخوردار شده وخويستن را اثبات نمايند. مثلا اگراطلاعيه 18 مدعی است که به خردجمعی ورأی ونظرومشارکت مردم اهميت قائل است و خواهان ارتقاء شعار"هرايرانی به يک ستاد" به "هرايرانی يک جنبش" است، می توان به مدداين شاخص به ميزان شوخی و جدی بودن آنها پی برد وديگرهم چون ابژه ای کنش پذيربانتظار آينده نه نشست.اگرهرآينه نقش جنبش هم اکنون موجود درتدوين هويت ومطالبات و راهبردهای خود دورزده شود واگربجای دامن زدن به ابتکارات وخلاقيت های خودجوش، باتعيين چهارچوب ها ومحدوده های حرکت ازبالا به آن لگام زده شود، و خردجمعی درعمل بدين گونه مورد انکار وبی اعتنائی قرارگيرد؛آنگاه بروشنی می توان به ميزان جدی وشوخی بودن اين نوع ادعاها پی برد.آنگاه ديگرهم چون برخی نيروها وگرايش های اپوزيسيون يا شبه اپوزيسيون که باهرعطسه ای باين سووآن سورانده می شوند وبا خوردن هر مويزو غوره ای دچار تب ولرزمی شوند، مسحورجادوی کلمات و عبارات توخالی يک بيانيه �هربيانيه وازسوی هرکسی که باشد-نشد.*2 بکارگيری چنين محکی البته به معنی آن است که شيوه را جدا ازهدف ندانيم.دراين معنا شيوه خود بخشی ازهدف است وبرشی است زنده دربرابرمان ازآنچه که ادعامی شود بدان پای بنديم. انگارکه مستوره ای ازآن ادعاها ووعده و وعيده ها را هم امروز دربوته ای سوزان مورد آزمون قرارداده باشيم.
2010-06-25 � 04-04-89 تقی روزبه
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com
taghi_roozbeh@yahoo.com
*1-ليستی ازوعده های خمينی که عمدتا دردوره قبل ازکسب قدرت وتثبيت قدرت صورت گرفت:
"-1 بشر در اظهار نظر خودش آزاد است. اولين چيزی که برای انسان هست آزادی بيان است."
2- " مطبوعات در نشر همهی حقايق و واقعيات آزادند"
3- " در جمهوری اسلامی کمونيستها نيز در بيان عقايد خود آزادند."
4- "يکی از بنيانهای اسلام آزادی است... بنياد ديگر اسلام اصل استقلال ملی است"
5- "برنامه ما تحصيل استقلال و آزادی است."
6-"حکومت اسلامی يک حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی است"
7-" دولت اسلامی يک دولت دمکراتيک به معنای واقعی است. و اما من هيچ فعاليت در داخل دولت ندارم و به همين نحو که الآن هستم، وقتی دولت اسلامی تشکيل شود، نقش هدايت را دارم."
8- "اسلام يک دين مترقی و دموکراسی به معنای واقعی است."
9- " ولايت با جمهور مردم است". "نظام حکومتی ايران جمهوری اسلامی است که حافظ استقلال و دموکراسی است."
10- "اما شكل حكومت ما جمهورى است، جمهورى به معناى اينكه متكى به آراى اكثريت است."
11-"حکومت جمهوری است مثل ساير جمهوريها و احکام اسلام هم احکام مترقی و مبتنی بر دموکراسی و پيشرفته و باهمه مظاهر تمدن موافق."
12- "شکل حکومت جمهوری است. جمهوری به همان معنا که در همه جا جمهوری است. جمهوری اسلامي، جمهوری است مثل همه جمهوريها."
13-"در اين جمهورى يك مجلس ملى مركب از منتخبين واقعى مردم امور مملكت را اداره خواهند كرد."
14 - "عزل مقامات جمهورى اسلامى به دست مردم است. برخلاف نظام سلطنتى مقامات مادامالعمر نيست، طول مسئوليت هر يك از مقامات محدود و موقت است. يعنى مقامات ادوارى است، هر چند سال عوض ميشود. اگر هم هر مقامى يكى از شرايطش را از دست داد، ساقط ميشود."
15- "رژيم ايران به يک نظام دمکراسيای تبديل خواهد شد که موجب ثبات منطقه ميگردد."
16 - "اختيارات شاه را نخواهم داشت."
17 - "من هيچ سمت دولتی را نخواهم پذيرفت."
18- "من در آينده [پس از پيروزی انقلاب] همين نقشی که الان دارم خواهم داشت. نقش هدايت و راهنمايي، و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام می کنم... لکن من در خود دولت نقشی ندارم"
19 -"ما به خواست خداى تعالى در اولين زمان ممكن و لازم برنامههاى خود را اعلام خواهيم نمود، ولى اين بدان معنى نيست كه من زمام امور كشور را به دست بگيرم و هر روز نظير دوران ديكتاتورى شاه، اصلى بسازم و عليرغم خواست ملت به آنها تحميل كنم. به عهدة دولت و نمايندگان ملت است كه در اين امور تصميم بگيرند، ولى من هميشه به وظيفة ارشاد و هدايتم عمل ميكنم."
20- "علما خود حكومت نخواهند كرد. آنان ناظر و هادی مجريان امور ميباشند.اين حكومت در همهمراتب خود متكی به آرای مردم و تحتِ نظارت و ارزيابی و انتقاد عمومی خواهد بود."
21- "من نميخواهم رياست دولت را داشته باشم. طرز حكومت، حكومت جمهوری است و تكيه بر آرای ملت."
22- "مردم هستند که بايد افراد کاردان و قابل اعتماد خود را انتخاب کنند وليکن من شخصاً نميتوانم در اين تشکيلات مسئوليت خاصی را بپذيرم ودر عين حال هميشه در کنار مردم ناظر بر اوضاع هستم و وظيفه ارشادی خود را انجام می دهم."
23 - "من چنين چيزى نگفتهام كه روحانيون متكفل حكومت خواهند شد. روحانيون شغلشان چيز ديگرى است."
24 - "من و ساير روحانيون در حكومت پستى را اشغال نميكنيم، وظيفه روحانيون ارشاد دولتها است. من در حكومت آينده نقش هدايت را دارم."
25 - "حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور ميگذارد."
26 - "قانون اين است. عقل اين است. حقوق بشر اين است که سرنوشت هرآدمی بايد به دست خودش باشد."
27 -"بايد اختيارات دست مردم باشد، اين يك مسئله عقلى است. هر عاقلى اين مطلب را قبول دارد كه مقدرات هركسى بايد دست خودش باشد."
28 -"حكومت اسلامی بر حقوقِ بشر و ملاحظهی آن است. هيچ سازمانی و حكومتی بهاندازهی اسلام ملاحظهی حقوق بشر را نكرده است. آزادی و دموكراسی بهتمام معنا در حكومت اسلامی است، شخص اول حكومت اسلامی با آخرين فرد مساوى است در امور ."
29- "اسلام، هم حقوق بشر را محترم مىشمارد و هم عمل مىكند.حقى را از هيچ كس نمىگيرد. حق آزادى را از هيچ كس نمىگيرد.اجازه نمىدهد كه كسانى بر او سلطه پيدا كنند كه حق آزادى را به اسم آزادى از آنها سلب كند."
30- "بايد اختيارات دست مردم باشد.هر آدم عاقلی اين را قبول دارد که مقدرات هر کس بايد در دست خودش باشد."
31- "ما که ميگوييم حکومت اسلامی ميخواهيم جلوی اين هرزهها گرفته شود، نه اينکه برگرديم به 1400 سال پيش. ما ميخواهيم به عدالت 1400 سال پيشش برگرديم. همهی مظاهر تمدن را هم با آغوش باز قبول داريم."
32 -"ما وقتی از اسلام صحبت ميكنيم به معنی پشت كردن به ترقی و پيشرفت نيست. ما قبل از هر چيز فكر ميكنيم كه فشار و اختناق وسيلهی پيشرفت نيست."
33 -"دولت استبدادی را نميتوان حکومت اسلامی خواند...رژيم اسلامی با استبداد جمع نميشود."
34- "در حکومت اسلامی اگر کسی از شخص اول مملکت شکايتی داشته باشد، پيش قاضی ميرود و قاضی او را احضار ميکند و او هم حاضر می شود."
35 -"ما حکومتی را ميخواهيم که برای اينکه يکدسته ميگويند مرگ بر فلان کس، آنها را نکشند."
36 - "حکومتی که ما ميخواهيم مصداقش يکی حکومت پيغمبر است که حاکم بود. يکی علی و يکی هم عمر"
37- "حكومت اسلامي، حكومت ملى است.حكومت مستند به قانون الهى و به آراء ملت است. اين طور نيست كه با قلدرى آمده باشد كه بخواهد حفظ كند خودش را، با آراء ملت مى آيد و ملت او را حفظ مى كند و هر روز هم كه برخلاف آراء ملت عمل بكند قهراً ساقط است."
38- تمام اقليتهای مذهبی در حکومت اسلامی ميتوانند به کليه فرائض مذهبی خود آزادانه عمل نمايند و حکومت اسلامی موظف است از حقوق آنها به بهترين وجه دفاع کند."
39- "اقليتهای مذهبی به بهترين وجه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود."
40 -"تمام اقليتهای مذهبی در ايران برای اجرای آداب دينی و اجتماعی خود آزادند." 41- "از يهوديانی که به اسرائيل رفته اند دعوت ميکنيم به وطن خود بازگردند. با آنها کمال خوشرفتاری خواهد شد."
42 -"اسلام جواب همه عقايد را بعهده دارد و دولت اسلامی تمام منطق ها را با منطق جواب خواهد داد."
43- "در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در بيان هرگونه عقيدهای هستند."
44- "جامعه آينده ما جامعه آزادی خواهد بود. همه نهادهای فشار و اختناق و همچنين استثمار از ميان خواهد رفت."
45 - "ما يک حاکمی می خواهيم که توی مسجد وقتی آمد نشست بيايند دورش بنشينند و با او صحبت کنند و اشکالهايشان را بگويند. نه اينکه از سايه او هم بترسند."
46-"اين که می گويند اگر اسلام پيدا شد زنان بايد توی خانه بنشينند و قفلی بر آن زده" ديگر بيرون نيايند تبليغات است. زن و مرد همه آزادند که به دانشگاه بروند. رای بدهند. رای بگيرند. ما با ملعبه بودن زن و به قول شاه"زن خوب است زيبا باشد" مخالفيم."
47- "اسلام با آزادی زن نه تنها موافق است بلکه خود پايه گذار آزادی زن در تمام ابعاد وجودی زن است."
48- "زنان در انتخاب، فعاليت و سرنوشت و همچنين پوشش خود با رعايت موازين اسلامی آزادند."
49- "زنها در حكومتِ اسلامی آزادند حقوق آنان مثل حقوق مردها. اسلام زن را از اسارت مردها بيرون آورد و آنها را هم رديف مردها قرار داده است، تبليغاتی كه عليه ما ميشود برای انحراف مردم است.
اسلام همهی حقوق و امور بشر را تضمين كرده است."50-
منابع:
1 - گفتگو با خبرنگاران،11 آبان 57، پاريس
2- سخنرانی 5 آبان 57، پاريس، امام و ...، گردآورندگان منصور دوستکام، هايده جلالي، انتشارات پيام آزادي،چاپ سوم، زمستان 58،ص168
3- مصاحبه با پائزهسرا ايتاليايي،11 آبان 57، پاريس، صحيفه نور ،ج4ص266
4- مصاحبه با روزنامه هلندی دی ولکرانت، 7 نوامبر 1978،صحيفه نور، ج4ص364
5- مصاحبه با خبرنگار روزنامه لاکروا، 10 آبان 57، پاريس، صحيفه نور،ج4،ص242
6- مصاحبه با خبرنگار راديو و تلويزيون لوکزامبورگ، 11 آبان 57، پاريس، صحيفه نور،ج4،ص263
7- مصاحبه با خبرنگار تلويزيون تايمز انگليس، 16 آذر 57، صحيفه نور،ج5،ص132
8- مصاحبه با راديو و تلويزيون اطريش، 10 آبان 1357، امام و ...، گردآورندگان منصور دوستکام، هايده جلالي، انتشارات پيام آزادي،چاپ سوم، زمستان 58،ص120
9- مصاحبه با خبرنگار تلويزيون آلمان،16 دی 57، صحيفه نور، ج5،ص 353
10- صحيفه نور،ج3،ص16
11- صحيفه نور،ج2، ص517
12- مصاحبه با تلويزيون ايتاليا،23 دی 57، صحيفه نور،ج2،ص107
13- مصاحبه با لوموند،22 آبان 57، پاريس، صحيفه نور،ج2،ص351
14 صحيفه نور،ج 2، ص160
15- صحيفه نور، ج 2، ص357.
16- مصاحبه با تلويزيون آلمانی زبان سوئيس، 14 آبان 1357
17- گفتگو با خبرنگاران،24/10/57، پاريس، صحيفه نور،ج3،ص115
18- گفتگو با خبرنگاران، 12 آبان 57، پاريس
19- صحيفه نور،جلد 4 ، ص 206
20- صحيفه نور جلد 3، ص77. سخنرانی 18 دی 57
21- مصاحبه با رويترز، 14 آبان 57، پاريس؛ صحيفهی نور، جلد 4، صفحهی 160
22- مصاحبه با مجلهی اُسترن، 26 دی 57، پاريس؛ صحيفهی نور، جلد 5، ص 483
23 - مصاحبه با لوژورنال منطقه آلپ فرانسه، 7 آذر 1357
24- سخنرانی 26 دی 57، صحيفه نور ، ج3 ،ص140
25- سخنرانی 18 دی 57، صحيفه نور ، ج3،ص 75
26- مصاحبه با رويترز، ۴ آبان ۱۳۵۷، پاريس
27- مصاحبه با خبرنگاران،1 بهمن 57، پاريس
28- 22/8/57، صحيفه نور، ج3،ص 75
29- مصاحبه با راسلگر، آبان 57، پاريس، صحيفهی نور، جلد 5، ص 70
30 - مصاحبه با مجله اكسپرس،20/10/ 57؛ صحيفه نور، ج 4، ص 199
31- مصاحبه 12 آبانماه 1357، پاريس
32- مصاحبه با خبرنگاران، 19 مهر 57 ، پاريس، امام و ...، گردآورندگان منصور دوستکام، هايده جلالي، انتشارات پيام آزادي،چاپ سوم، زمستان 58،ص122
33- مصاحبه با خبرنگار فيگارو، 22 مهر 57، پاريس
34- مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری فرانسه،13 آبان 57،پاريس، صحيفه نور،ج4،ص147
35- " مصاحبه با خبرنگاران، 17 آبان 57 ،پاريس، امام و ...، گردآورندگان منصور دوستکام، هايده جلالي، انتشارات پيام آزادي،چاپ سوم، زمستان 58، ص123
-36 مصاحبه با خبرنگاران، ۱۲ آبان ۱۳۵۷، پاريس
37- مصاحبه با خبرنگاران، 8 آبان 57، پاريس
38- صحيفه نور، ج4،ص58
39- مصاحبه با خبرنگاران، 17 آبان 57، پاريس
40- مصاحبه با اشپيگل،16 آبان 57، پاريس، صحيفه نور،ج4،ص359
41- مصاحبه با القومی العربي،20 آبان 57،11 نوامبر 78، امام و ...، گردآورندگان منصور دوستکام، هايده جلالي، انتشارات پيام آزادي،چاپ سوم، زمستان 58،ص214
42- سخنرانی 1 دی 57 ، پاريس
43- مصاحبه با روزنامه آلمانی دنيای سوم، 15 نوامبر 78
44- مصاحبه با سازمان عفو بينالملل، 19 آبان 57، پاريس
45- مصاحبه با اشپيگل، 7 نوامبر 1977
46- مصاحبه با خبرنگاران، 1 بهمن 57، پاريس
47- سخنرانی ظهر عاشورا، 20 آذر 57 ،پاريس
48- مصاحبه با خبرنگار راديو و تلويزيون لوکزامبورگ،20 دی 57 ، صحيفه نور، ج5،ص 417 49- مصاحبه با گاردين، 10 آبانماه 57
50- مصاحبه با راسلگر، آبان 57، پاريس، صحيفهی نور، جلد 5، ص 70
به نقل ازپانويس های يکی ازمقالات درج شده در سايت روشنگری
*2-
نمونه اش سرمقاله اخبارروزاست که آن را گام مهم ومثبتی به روبجلو ودرجهت انسجام جنبش سبزکه بايد ازسوی نيروهای راديکال نيزمورد حمايت قرارگيرد ارزيابی می کند .نمونه ديگرش گفتگوی محمدرضا شالگونی با راديوسپهرحول همين بيانيه است که البته درادامه مواضع قبلی وچرخش به راست اين جريان نسبت به سبزها واين بارباصراحت وتأکيد بيشتراست.دراين نوع موضعگيری ها آنها اين بيانيه را ازنظرمحتوائی گامی روبجلوودرجهت دموکراسی وآزادی می دانند ولاجرم به حمايت ازآن برمی خيزند.وحال آنکه درشوری آش همين يس که بيژن حکمت فردی که بطورپپگير 30 سال تمام بدنبال اصلاح واستحاله نظام جمهوری اسلامی به جمهوری لائيک ودموکراتيک تلاش کرده است ودراين مورد الحق ازپيش کسوتان محسوب می شود، ودريک سال اخيرنيزحامی پروپاقرص سياست ها ومواضع موسوی واصلاح طلبان بوده است، بيانيه اخيرموسوی را نه بيانيه فصل مشترک ها وحداقلی جنبش بلکه گامی به عقب درجهت شکل بخشيدن به هويت مذهبی وسياسی يک گرايش می داند.
7 تیر 1389
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر