نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

رنگ انقلاب عليه متجاوزان سبز نيست
فريدون گيلانی


gilani@f-gilani.com

مسائل را پيچيده می کنند ؛ آنقدر پيچيده که بتوانند نه تنها بخشی از جامعه ، بلکه در ابعاد قابل تاملی افکار عمومی جهانيان را هم بفريبند و منحرف کنند .
سعی می کنند بروقايع اثر بگذارند و نتايج وقايع را آن گونه که خود می خواهند و به سودشان است تحويل ساده انديشان بدهند . و يادشان می رود که به يمن پيشرفت علم و آگاهی ، ما در دهه اول قرن بيست و يکم زندگی می کنيم ، نه در قرن هجدهم و نوزدهم و حتی هفت دهه ی اول قرن بيستم .
در هر دو مورد ، با ساختن اتفاق ها و داستان های فرعی ، می خواهند با استفاده از رنگ سبز ، افزودن " جنبش " و " نهضت اميد " و کلمات و ترکيب هائی از اين دست به اين رنگ ، و کوشش در افزودن " مسالمت آميز " و " قانونی " و " اصلاح طلبی " و از اين ياوه ها به آن , جنبش , و , نهضت , که در نماد و نمود خود ضد " ساختار " است ، به سلب خصلت انقلابی و سرنگونی طلبی از ماهيت " جنبش " بپردازند و موجوديت آن را که در کوچه ها و خيابان ها و دانشگاه ها و مدارس و کارگاه ها و کارخانه ها خود را بيان می کند ، تلطيف کنند . يا حتی چنين وانمود کنند که جنبش رو به اعتلا فرو نشسته است .
حتی اگر لازم شد ؛ که عملا می بينيم لازم شده است ، مذاکرات و سازش های ديرينه ی خود را که دست کم از ماجرای ايران کنترا علنی شده است ، علنی تر از هميشه می کنند تا براصل واقعه که برخورد رو به رشد تضاد حاکميت اسلامی با حاکميت است ، اثر بگذارند . در اين زمينه که تاکتيک مشترک زنجيره ی سرمايه داری جهان است ، توجه رسانه های اغلب مافيائی و قابل خريد و فروش را از واقعه ی اصلی که در گيری نابرابر ميان مردم به تنگ آمده از ستمکاری و ستمکاران است ، بر می گيرند و آن را به سمت مساله هسته ای منحرف می کنند . برای رسيدن به اين هدف ، همه ی طرف های قضيه ، بنا به سنت ديرينه ، از تبحر و شيوه ی سخنوری و طرز استدلال روشنفکر نمايانی که هر يک به استخدام يکی از طرفين در آمده اند ؛ استفاده می کنند . با مروری به برنامه های تبليغاتی طرف های ماجرا ، چه صدای سی آی ا با اسم مستعار صدای آمريکا و بی بی سی و فرستنده هائی از اين دست که خط و ربط سازمان های جاسوسی و شوراهای امنيت ملی کشور مورد نظر خود را پيش می برند ، يا رسانه های دولتی حکومت اسلامي؛ اعم از تصويری يا کتبی ، متوجه اين واقعيت می شويم . و متوجه می شويم که همه ی طرف ها ، با وارونه نشان دادن واقعيت ها ، هويت سازی دلخواه برای واقعيت ها ، و بازی با الفاظ و مفاهيم و رويدادهای جاری ، می خواهند اصل قضيه را با درشت نمائی رنگ سبز و مسالمت آميز بودن جنبش و وارد کردن مردم در دعواهای درونی حاکميت بر سر تعادل قوا و هزار و يک ترفند ديگر ، از سکه بيندازند ، کمرنگ جلوه دهند و بر مطالبه ی اصلی ستمديدگان ايران سر پوش بگذارند .
طرفين ماجرا ، در دوسمت مردم ديواره های آهنين ساخته اند و مدام اين ديواره ها را به هم نزديک تر می کنند تا توده ها در محاصره ی آن ها از نفس بيفتند و جنبشی که اين گونه قدرتمند و آگاهانه در گرفته است و سر فرو نشستن ندارد ، آن وسط جان بسپارد .
درست در همين بزنگاه تاريخی است که نظريه ی رسيدن به آزادی از طريق آگاهی در مقابل مردم و پيشتازان مبارزه قرار می گيرد . طرفينی که در ظاهر در گيرند ، در باطن قرار نيست به حلقه يا حلقه هائی از زنجير سرمايه داری جهانی لطمه ای ؛ آن هم لطمه ای جبران ناپذير بزنند . درست مثل افغانستان و عراق و فيليپين و کلمبيا و پرو و به طور کلی قاره ها و کشورهای تحت سلطه ، بسيار زيبا و متين و دلفريب از آزادی و آبادی و دموکراسی و مردم حرف می زنند ، اما هدفی جز حفظ منافع و قدرت سياسی خود را که حافظ اين منافع است ، مد نظر ندارند . در اين دستگاه که شکل پيشرفته ی استعمار است ، مردم نه تنها وسيله و ابزارند ، بلکه خميری را ماننده اند که فقط بايد به دست صاحبان آن زنجير شکل بگيرند ، نه آن که خود حق داشته باشند به خود و آينده شان شکل بدهند .
آموزگاران انديشه و خرد و آگاهی بر آنند که سرمايه داری جهانی زنجيری است متشکل از حلقه های فراوان . اين حلقه ها ، در کشورهای مختلف عمل می کنند . هرگاه يکی از اين حلقه ها، يا چند حلقه به طور هم زمان ، در نتيجه ی آسيب های جدی که ناشی از سياست اقتصادی حاکم بر آن کشور ؛ يا کشورهاست تکان بخورد ، سراسر زنجير تکان خواهد خورد و حلقه ، يا حلقه های اصلی زنجير را به وحشت خواهد انداخت . عناصر تشکيل دهنده ی حلقه های اين زنجير ، و به ويژه حلقه و حلقه های اصلی آن را شرکت های بزرگی تشکيل می دهند که حفظ منافع آن ها ، چه با سياست های توسعه طلبانه ، يا توسل به زور و پرداخت جايزه و انعام ، وظيفه ی اصلی قدرت های بزرگ است که از ديرباز ناوگان های جنگی ، نيروی هوائی و سازمان ها وستادهای ضربتی خود ، مثل فرماندهی مرکزی را برای انجام همين وظيفه مجهز کرده اند .
حلقه هائی که با خريد جنگ افزارهای مدرن ، منطقه ای را در حيطه ی قدرت خود قرار می دهند ، بايد به حلقه اصلی ، و لاجرم مرکز نظامی و توليد جنگ افزار قدرت های بزرگ وصل باشند . در غير اين صورت ، تعادل زنجير به هم می خورد و حلقه ، يا حلقه های اصلی ، وظيفه دارند برای حفظ منافع شرکت ها و تجارت خود ، آن حلقه را به صورت های تشويقی ، يا تنبيهی ، از حرکت غير متعارف باز دارند . حکومت اسلامی که بازار مکاره کالاهای حلقه اصلی و حلقه های متصل به آنست ، نوعی سرمايه داری عقب مانده است که به مثابه يکی از حلقه ها دچار پريشانی و تکان های نا مطلوب شده و با خريد مدرن ترين انواع جنگ افزار و برخورداری از آموزش های ضروری استفاده از آن ها ، باعث تکان غير قابل تحملی در زنجير جهانی شده . بنابراين ، به خوبی می داند که يا بايد با فشار قدرت نظامی حلقه اصلی از زنجير بزرگ جداشده و بکلی � منتها با همه ايران ، مثل افغانستان و عراق ... � نابود شود ، يا به انجام وظيقه خود به عنوان حلقه ای کوچک از آن زنجير بزرگ ، بدون هيچ اما و اگری گردن بگذارد . اين البته فرق می کند با برخورد آگاهانه مردم با اين حلقه .
اين حلقه ها ، در همه کشورها ، بايد تحت سلطه ی حلقه و حلقه های اصلی باقی بمانند . آن چه می تواند در اين هماهنگی ايجاد اخلال کند ، آگاهی و توسعه آگاهی است که در نتيجه ی خود ، زنجير بزرگ را پريشان می کند . اين حلقه ، مثل ساير حلقه ها ، می تواند مدرن ترين جنگ افزارها را هم بخرد ، می تواند � مثل حکومت اسلامی � باعث شود که حلقه های کوچکتری مثل شيخ نشين ها و بحرين ، يا حلقه های بزرگ تری مثل اسرائيل و عربستان سعودی و مصر ، سرمايه های ملی خود را به صورت کلان و در جهت حفظ توازن قوا ، به کارخانه های اسلحه سازی حلقه و حلقه های اصلی سرازيرکنند ، اما اجازه ندارد از دايره ی خريد مثلا تکنولوژی هسته ای ، از حلقه بزرگ خارج شود و در واقع حلقه اصلی را با دور زدن آن دچار پريشانی و نگرانی کند .
چه جرج بوش رئيس جمهوری ايالات متحده باشد ، يا تئودورروزولت و مک کينلی و ليندون جانسون و کارتر و کندی و اوباما ، اختيار آن زنجير دست آنان نيست . روسای جمهوری و نخست وزيران و صدر اعظم ها ؛ حالا می خواهد در ايالات متحده باشد ، يا در بريتانيا و فرانسه و آلمان و استراليا و اسپانياو ايتاليا و روسيه و امروزه چين ، حلقه های اصلی اين زنجير را تشکيل می دهند و بايد حافظ آن باشند . چين و روسيه و فرانسه و آلمان و استراليا و ... به همان ميزان بايد با استفاده از سياست های توسعه طلبانه و قدرت نظامی حافظ منافع تجاری خود باشند ، که ايالات متحده .
شايد بيش از يک قرن پيش به قول کاپيتان آلفرد تيلرماهان مدير ناوگان جنگی جوان ايالات متحده ، ,اين کشوربايد از چنان نيروی دريائی قدرتمندی برخوردار می شد تا می توانست از ناوگان های تجاری خود حفاظت کند و کشورهای نافرمان را مجبور کند که دروازه های خود را به روی تجارت و سرمايه گذاری بگشايند . ,
اما امروز ، با وجودی که ايالات متحده ميراث خوار سياست های استعماری اروپا بوده است ، اتحاديه اروپا و روسيه و چين هم ، حالا شرمسار ، يا به صورت علنی ، چنين فلسفه ای را دنبال می کنند و جملگی بر می گردند به فلسفه تيلرماهان که : " هيچ ملتی ، بدون سلطه کافی و وسيع بربازارها ، و دست يابی به منابع طبيعی کشورهای ديگر ، به عظمت نرسيده است . "
به همين دليل است که می گويم حالا ديگر حلقه ی اصلی آن زنجير اهريمنی ، فقط ايالات متحده نيست و اين حلقه ، تبديل به مجموعه ی محدود و معدودی از حلقه های متمرکزاصلی شده که عملا ، و با وجود رقابت های جاری ، به صورت حلقه ای واحد در آمده و می تواند برای حفظ سلطه ی خود، راه حکومت هائی مثل حکومت اسلامی ايران را برای حفظ حاکميت جهانی خود ، برای سرکوبی جنبش های اجتماعی و کارگری که می توانند به اين حلقه لطمه جدی بزنند ، به صورت های مستقيم و غير مستقيم هموار کند . و ، مثلا ، در اوج تقابل جدی توده های ستمديده با حاکميت ارتجاعی و توطئه های امپرياليستی ، موضوع را در ظاهر امر عوض کند و با مذاکره علنی و تهديدی ملايم در حاشيه ی آن ، انعکاس اصل قضيه را در افکار عمومی جهان تغيير دهد . والا که صورت مساله در ايران کاملا روشن است و حالا ديگر هر طفل ابجد خوانی هم می داند که علم کردن مذاکره علنی و مذاکره محرمانه ميان ويليام برنز معاون وزارت امور خارجه ايالات متحده با سعيد جليلی رئيس هئيت مذاکره کننده حکومت اسلامی در ويلای ژنو ؛ آن هم پس از روخوانی احمدی نژاد در اجلاس ساليانه سازمان ملل و باقی ماندن وزير امور خارجه او در واشينگتن و رفتن مکرر در مکرر پای بازی کيک و کلت ، نه تنها بحث و نقلی تازه در اين موضع نيست ، بلکه عملا به کمک حکومت اسلامی می رود تا بتواند با قدرت نمائی دروغ پردازانه در داخل کشور ، به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ميدان و امکان بيشتری برای قدرت نمائی و سرکوبی جنبش آزاديخواهانه و مآلا سرنگونی طلبانه مردم ايران بدهد .
آن که می خندد ، به قول برتولت برشت ، خبر هولناک را نشنيده است ، آن که از خود وسيله ای می سازد تا ديوارهای آهنين و تا دندان مسلح حلقه های کوچک و بزرگ به هم نزديک تر شوند ، خبر هولناک مثله شدن مردم ميان اين ديوارها را که از مصالح مشابه ساخته شده اند ، نمی خواهد بشنود . و نمی خواهد که ابعاد و زير و زبر اين خبر به گوش مردم برسد . آن که ؛ به ويژه از موضع ظاهری چپ ، هدف مردم برای براندازی را با لفاظی های احمقانه نفی می کند و به اهل انديشه و خرد و قلمی که تنها راه رهائی مردم ايران را برافتادن حاکميت اسلامی و استقرار حاکميت مردم برمردم می دانند می تازد ، اتفاقا خبرهولناک را شنيده و با دريافت دستمزد کلان پشتک و وارو می زند تا خبر را در هاله ای از ترفند ها و ابهامات تبليغاتی فروبرد . آن که نمی خواهد بپذيرد که تنها راه رهائی مردم از چنگ مشتی مسلح بی ترحم ، مبارزه قهر آميز و برداشتن اسلحه است ، به هر صورت منافعی دارد که آن را در رده های طبقاتی در معرض خطر می بيند . چه آن هائی که به نام صاحب عنوان به مزدوری اين طرف ، يا آن طرف اين معادله ی بی مجهول رفته اند ، نه تنها آگاهانه تبديل به عنصری از عناصر آن ديواره های آهنی شده اند ، بلکه آگاهانه کمر به منحرف کردن و بازداشتن مبارزات مردم بسته اند و نمی خواهند واقعيت را ببينند که علاوه بر سياست های حاکم بر تبليغات تصويری و صوتی و کتبی امپرياليست ها و دست نشاندگان شان :
وقتی علی اکبر هاشمی رفسنجانی در منبر نماز جمعه ( روز جمعه 26 تيرماه 1388 ) علنا برای آرام کردن اوضاع می گويد " کاری نکنيم که يک عده از دشمنان ما ، ما را سرزنش و شماتت کنند و به ريش ما بخندند و برای ما نقشه بکشند " و از اين ياوه ها ، بديهی است که پس از آن برای حفظ نظام بيانيه ی پايانی مجلس خبرگان در تائيد رهبری همکار قديمی و صميمی خود خامنه ای را با اعلام آشکار , بيعت , با او امضا کند و بعد هم تسبيح به دست ، کنار رهبر بنشيند و زعم خود به ريش آن هائی که به او و شرکايش مير حسين موسوی و ... رنگ سبز پاشيده بودند ، بخندد .
وقتی مير حسين موسوی با راه انداختن جريان سازمان يافته ی " يا حسين ، مير حسين ، " همزمان با بازشدن مدارس و دانشگاه ها ، خطر تشديد و تسريع جنبش سرنگونی طلبانه و نشستن در رديف اول متهمان جنايات هولناک دهه 60 اسلامی را احساس می کند ، راهی ندارد جز آن که در بيانيه شماره 13 خود ، برای جلوگيری از تبديل شدن خيزش به قهر انقلابی ، به صدای بلند بگويد که " ما در چهار چوب نظام جمهوری اسلامی فعاليت می کنيم . " مير حسين موسوی می داند که خيزش توده ای از رنگ های جعلی عبور کرده ، می داند که سبزبازان خارج کشوری که از بستر های گوناگون و با سرمايه گذاری های کلان برخاسته اند ، به يمن آگاهی مردم ؛ حتی آن هائی که فکر می کردند علی آباد هم دهی است ، به کنه و هدف منحرف کردن جنبش توده ای به سمت اصلاحات پی برده اند و به امواج سهمگين مردم سرنگونی طلب پيوسته اند .
و ... و ... و ...
پس بايد عناصر درگير برسر قرارگرفتن بر مسند های فرمايشی قدرت ، به سست شدن حلقه بينديشند و برای سرپوش گذاشتن بر بحران داخلی ، و احتمالا به اميد خاموش کردن جنبش و برون رفت از فشار خرد کننده ی آن ، به دامن حلقه اصلی بياويزند تا با هدايت های سياسی روسيه و چين ، بحران خارجی را کاهش دهند و حتی اگر اين تدبير هم کارگر نيفتاد ، حلقه ی اصلی زنجير می تواند به خواست اين حلقه کوچک در آن زنجير بزرگ ، پای بحران جنگ برود تا به زعم مردرندانه ی خود ، بحران داخلی را در جريان توفانی سهمگين خاموش کند .
ديواره های آهنين ارتجاع داخلی و توسعه طلبان آن سوی آب ها که در اين سوی آب ها 700 پايگاه نظامی و بخصوص 125 پايگاه نظامی بزرگ دارند ، بايد در اين بازی ها برای له کردن مردم به هم نزديک شوند . اين نزديکی ، چه به سازش بينجامد ، يا به جنگی که موشک پرانی های حلقه ی کوچک و مانور نظامی مشترک ايالات متحده و اسرائيل و تشديد بازی کلت و کيک ، بنا به آخرين تجربه های جاری در عراق و افغانستان ، جز به ويرانی ملی و کشتار هولناک مردم ره نخواهد برد.
مردم آزاد نيستند ، اما اگر آگاه شوند که من زمنيه هايش را دارم می بينم ، به خلاف تئوری , از آزادی به آگاهی ، , در اين مرحله ی حساس از تاريخ ايران ، از آگاهی و مبارزه قهرآميز آگاهانه ، بر موضوع پيچيده کردن مسائل و کوشش مرتجعان و امپرياليست ها برای تاثير گذاشتن بروقايع ، فائق خواهند آمد و به آزادی خواهند رسيد .
حالا که بخش های آگاه مبارزه اطمينان يافته اند آزادی شان از واشينگتن و لندن و مسکو و پکن و پاريس و برلين نمی گذرد ، بدون ترديد بيش از گذشته به اهميت استقلال و پاره کردن شبکه های تور اختناق خواهند انديشيد . وقوع اين حادثه تاريخی ، زمانی امکان پذير خواهد شد که مردم از آن زنجير جدا شوند . می دانم که سخت است ، اما رويائی و ايداليستی هم نيست ، امکان پذير است . امپرياليست ها که صاحبان حلقه های اصلی زنجيرند ، بنا به تجربه دست کم صد و اندی سال گذشته ، ثابت کرده اند که مردم حق ندارند به دست و با اراده خود حاکميتی را براندازند ، چرا که بنا به منافع و مصالح شرکت های امپرياليستی ، اين قبا را تنها برتن سياستمداران و ارتش های آنان دوخته اند .
هفتم اکتبر 1388

هیچ نظری موجود نیست: