حسن داعی
جنگ طلب خواندن دولت اوباما، ارائه تصویری واژگونه از سیاست آمریکا و بزرگنمائی لابی اسرائیل، تلاشی است برای سرپوش گذاشتن روی قدرت و نفوذ لابی نفت و کمپانی های بزرگ که سیاست آمریکا را در جهت مماشات با جمهوری اسلامی هدایت میکنند. موسسه کیتو که نیم میلیون دلار به اکبر گنجی داد، بخشی از این لابی قدرتمند است
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بدنبال علنی شدن طرح تروریستی رژیم ایران برای بمب گذاری در واشنگتن، عده ای از تحلیل گران، این داستان را جعلی و بهانه ای برای افزایش تحریم و احتمالا جنگ علیه ایران معرفی میکنند. در این میان، سایت ها و رسانه های طرفدار مماشات با رژیم ایران جان تازه ای گرفته اند. بعنوان مثال، سایت وابسته به سازمان "کاسمی" [1] که طی سالهای گذشته، ضمن همکاری با رحیم مشائی و دفتر احمدی نژاد تحت نام مبارزه با جنگ در آمریکا لابی میکرد [2] ، از خواب دو ساله بیدار شده و با چاپ مقالات و گزارشات روزانه از گروههای "چپگرا" در آمریکا، به دفاع تمام قد از رژیم ایران برخاسته است. طوماری نیز از طرف گروه "آنتی وار" منتشر شده است که امضاء کنندگان از اوباما و دولت آمریکا میخواهند تا از دروغپراکنی علیه رژیم ایران خودداری کند و به کارزار شیطان سازی خود از ایران پایان بخشد. در این میان، اکبر گنجی با انتشار مقاله ای [3] در سایت بی بی سی، یک گام فراتر گذاشته و افشای طرح تروریستی را بخشی از یک سناریوی شش مرحله ای از طرف آمریکا برای لیبیائی کردن کشورمان دانسته است. به ادعای گنجی، گزارش احمد شهید در باره وضعیت حقوق بشر، یکی از مراحل این طرح آمریکائی برای حمله به کشورمان میباشد.
نگاه بدبینانه گنجی و دیگران به "نیات پنهانی آمریکا" عمدتا روی یک تصویر و برداشت واژگونه از سیاست واشنگتن در رابطه با جمهوری اسلامی بنا شده که با واقعیات سی سال گذشته بویژه سیاست اوباما در رابطه با کشورمان همخوانی ندارد. مصاحبه [4] هیلاری کلینتون با برنامه پارازیت صدای آمریکا که طی آن ده بار پیام دوستی به رژیم ایران فرستاد و تآکید نمود که درب مذاکره و معامله باز بوده و هست، باندازه کافی نشان میدهد که سیاست اوباما فرسنگ ها از درگیری و جنگ با رژیم ایران فاصله دارد.
ارائه تصویری واژگونه از سیاست های مماشات گرایانه دولت آمریکا، محصول یک کارزار مشترک از طرف محافلی است که به دلائل مختلف و گاها متضاد، خواهان برداشتن فشار و تحریم از روی رژیم ایران و سازش بین ایالات متحده با جمهوری اسلامی میباشند. این گروهها و محافل، حملات خود را بیش از هرچیز روی جنگ طلبان آمریکائی متمرکز کرده اند، جنگ طلبانی که گویا اوباما را اسیر خود کرده و سیاست آمریکا را در جهت منافع اسرائیل هدایت میکنند.
لابی اسرائیل و لابی نفت
بحث در مورد نفوذ لابی اسرائیل در آمریکا همواره در محافل آکادمیک و موسسات تحقیقی در ایالات متحده جریان داشته است اما با آغاز ریاست جمهوری جرج بوش و حمله نظامی فاجعه بار به عراق، این بحث به سطح عمومی کشیده شد و انگشت اتهام به سوی لابی اسرائیل و متحدان نومحافظه کارش در آمریکا نشانه گرفته شد که گویا حمله به عراق را بخاطر منافع اسرائیل براه انداخته اند.
بحث در مورد لابی اسرائیل بیش از هرچیز با نام دو استاد دانشگاه John Mearsheimer و Stephen Walt درهم آمیخته است که در سال 2007 با کتاب معروف خود "لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا"، این مقوله را از دانشگاه به میان جامعه آمریکا بردند. این کتاب قبلا بصورت خلاصه تر در سال 2006 منتشر شده بود که میتوانید در این آدرس [5] آنرا مطالعه فرمائید.
"والت" و "میرشایمر" با تکیه بر آمار و ارقام و ذکر نمونه های متعدد، میگویند که گروهها و محافل طرفدار اسرائیل با اعمال نفوذ و گاها فشار روی کنگره و دیگر مراکز سیاست گذاری آمریکا و همچنین کنترل رسانه های مهم این کشور، توانسته اند سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده را در جهت منافع اسرائیل هدایت کنند، سیاستی که بجز ضرر و بی آبروگی ثمری برای ایالات متحده ندارد. به اعتقاد این دو نویسنده، بسیاری از نمایندگان کنگره با وجودیکه میدانند سیاست حمایت از اسرائیل به ضرر منافع آمریکاست اما از بیم آنکه مبادا در انتخابات بعدی شکست بخورند حاضر به مخالفت با اسرائیل نمی باشند.
انتشار این کتاب بازتاب بسیار گسترده ای در جهان داشت و بخصوص در کشورهای اسلامی و همچنین ایران مورد ستایش قرار گرفت و آنرا سندی غیرقابل انکار برای اثبات قدرت صهیونیسم در جهت دادن به سیاست های خاورمیانه ای آمریکا قلمداد کردند. اما در داخل آمریکا این کتاب هم مورد استقبال بخش هائی از جامعه روشنفکری قرار گرفت و هم انتقادهائی جدی درباره آن منتشر گردید.
یکی از معروفترین منتفدان این کتاب نوام چامسکی از تئوریسین های معروف چپ آمریکاست که نقش تعیین کننده لابی اسرائیل در جهت دهی به سیاست های خاورمیانه ای آمریکا را رد میکند. چامسکی با مروری بر سیاست های آمریکا در خاورمیانه و مقایسه آن با سیاست آمریکا در آمریکای لاتین و آفریقا، بدرستی نتیجه میگیرد [6] که این سیاست ها مشابه یکدیگرند، در حالیکه لابی اسرائیل اصولا نقشی در تعیین سیاست های آمریکای لاتینی یا آفریقائی کاخ سفید نداشته است. از نظر چامسکی، مهمترین فاکتور تعیین کننده در سیاست خارجی آمریکا، محافظت از منافع سرمایه داری بزرگ آمریکا است و تا آنجا که به خلیج فارس و خاورمیانه برمیگردد، لابی قدرتمند نفت حرف اول را زده است و منافع سرشار و افسانه ای کمپانی های نفتی در 60 سال گذشته بخوبی گویای این واقعیت است که سیاست خاورمیانه ای آمریکا بر وفق مراد چه کسانی بوده است.
به ادعای چامسکی، حمایت جدی و وسیع آمریکا از اسرائیل نیز تنها از زمانی آغاز شد که این کشور به سدی در مقابل ناسیونالیسم عربی تبدیل گردید، امری که بیش از هرچیز منافع کمپانی های نفتی برای کنترل منابع زیرزمینی در کشورهای عرب مثل عربستان و کویت و ... را تضمین میکرد. از نظر برخی از منتقدان چپ، بزرگنمائی لابی اسرائیل، سرپوش گذاشتن روی یک واقعیت جدی تر، یعنی قدرت و نفوذ لابی نفت و اسلحه میباشد. به عبارت دیگر، متمرکز کردن همه توجهات روی لابی اسرائیل، اذهان و افکار عمومی را به جاده خاکی و بیراهه میبرد تا با طراحان اصلی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه آشنا نگردند.
پس از انتشار کتاب "لابی اسرائیل" تریتا پارسی نیز کتاب خود بنام Treacherous Alliance را منتشر کرد و اسرائیل و لابی اش در آمریکا را بعنوان اربابان سیاست آمریکا در رابطه با ایران معرفی نمود. به ادعای پارسی، اسرائیل مانع اصلی برای دوستی بین ایران و آمریکاست. (نقد من به کتاب تریتا پارسی [7])
لابی تجاری و نفت: سیاست مماشات با رژیم ایران
تریتا پارسی، اکبر گنجی، گری سیک، گارت پورتر و بخشی از تحلیل گرانی که امروز به وکیل مدافعان سپاه قدس تبدیل شده و طرح تروریستی را توطئه اوباما و جنگ طلبان آمریکائی معرفی میکنند، مستقیم یا غیر مستقیم با لابی تجاری و نفت در آمریکا همکاری کرده و از حمایت های آنان بطور سخاوتمندانه ای برخوردار گشته اند. طبق اسناد دادگاه فدرال که قبلا منتشر کرده ام، این لابی در آغاز ریاست جمهوری اوباما از نفوذ و قدرت بسیار زیادی برخوردار بود و خودش را مرکز ثقل تصمیم گیری در باره مسائل ایران در کنگره آمریکا میدانست. [8]
این لابی قدرتمند Campaign for a new American policy on Iran نام دارد که هدایت آن بعهده نایاک بوده و اتحادی است که شامل USA*Engage که لابی رسمی کمپانی های بزرگ آمریکائی است، جامعه باز، گروههای ضد جنگ و همچنین موسسه CATO میگردد. بخشی از گزارشات درونی این لابی را که از طریق دادگاه بدست آورده ام، در این آدرس [9] قرار داده ام که مورد استفاده هموطنان قرار گیرد. موسسه CATO که یک جایزه نیم میلیون دلاری [10] به اکبر گنجی داد یکی از اعضای این لابی قدرتمند است که حتی بطور جداگانه نیز با USA*Engage و نایاک در کنگره آمریکا لابی میکرد تا آمریکا با جمهوری اسلامی سازش کند. برخی از اسناد مربوط به لابی مشترک موسسه CATO با نایاک و همچنین USA*Engage در آدرس های زیر قرار داده ام. در بخشی از این اسناد، لیلا زند، همکار رحیم مشائی، مشغول هماهنگی فعالیت های لابی با موسسه کیتو میباشد. [11]
واژگونه نشان دادن سیاست آمریکا
گنجی، پارسی و همکارانشان، سیاست آمریکا در رابطه با ایران را در توطئه چینی جنگ طلبان برای حمله نظامی به کشورمان خلاصه میکنند و به عمد، سی سال تلاش آمریکا برای سازش با رژیم را نادیده میگیرند. تلاشی که از همان روزهای اول انقلاب شروع شد، با داستان کلت و کیک در دوره ریگان به کمدی تبدیل شد، با ژست های حسن نیت بیل کلینتون به اوج رسید، با مذاکرت و بده بستان های بوش و رژیم برای حمله به عراق و تحویل این کشور به ملایان تهران تکمیل شد و در زمان اوباما به قله های بی پرنسیبی نائل گردید، زمانیکه در اوج جنبش مردمی در ایران، رئیس جمهور آمریکا نمایندگان خود را به ژنو فرستاد تا با فرستادگان خامنه ای دور یک میز بنشینند و برای معامله بزرگ چانه زنی کنند.
با اینحال، لابی مماشات و تحلیل گران وابسته به آن، در دورانی که مذاکرات پنهان دو کشور [12] و بده بستان های ضد ایرانی شان ادامه داشت، لحظه ای از واژگونه نشان دادن سیاست آمریکا و فریب افکار عمومی باز نایستادند و دهها و صدها بار، حمله قریب الوقوع اسرائیل و آمریکا از راه عربستان، ترکیه، ناوگان مستقر در دریای سرخ یا خلیج فارس را با ذکر تاریخ و گاها ساعت شروع عملیات، به اطلاع همگان میرساندند. شگفت آنکه این پیش بینی ها و اعلام خطر ها، در زمانیکه نمایندگان بوش و سپس اوباما با فرستادگان احمدی نژاد در سال 2008 و 2009 در هلند مذاکره میکردند به اوج خود رسیده بود.
باید گفت که این شیوه از صلح طلبی و مبارزه با جنگ طلبی آمریکا، مانند مبارزات ضد امپریالیستی "امام خمینی" است که کودکان خردسال میهنمان را برای مبارزه با اسرائیل و شیطان بزرگ، به میدان های جنگ ضد ملی با عراق و روی مین میفرستاد و در همان زمان، هم از آمریکا و هم از اسرائیل، اسلحه و تجهیزات جنگی میخرید. اکنون نیز، تریتا پارسی، گنجی و دیگران، با استفاده از حمایت دست راستی ترین محافل تجاری و نفتی، به مقابله با نیات شوم آمریکا در منطقه برخاسته اند.
پانوشت ها:
2- بخشی از اسناد مربوط به لابی کاسمی http://iraniansforum.com/index.php/gallery/anti-war-groups-and-iri-lobby
3- اکبر گنجی: لیبیائیزه کردن ایران؟ http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/10/111025_l10_ag_iran_libya.shtml
4- مصاحبه هیلاری کلینتون با پارازیت http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=BynZKOTKtm4
6- نقد نوام چامسکی به کتاب "لابی اسرائیل" : http://www.zcommunications.org/the-israel-lobby-by-noam-chomsky
9- بخشی از اسناد مربوط به لابی مماشات http://iraniansforum.com/index.php/gallery/cnapi-the-appeasement-lobby
10- جایزه نیم میلیون دلاری کیتو به اکبر گنجی http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/04/100412_un03-ganji-cato.shtml
11- لابی مشترک کیتو با نایاک، USA*Engage و گروههای ضد جنگ
سری چهارم http://iraniansforum.com/Document/L.pdf
12- گزارشی در مورد مذاکرات پنهان آمریکا با جمهوری اسلامی http://www.iranianlobby.com/page1.php?id=129
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر