نگاهي به...

هر آنچه منتشر ميشود به قصد و هدف آگاهی رسانی و روشنگری است۰ ما حق "آزاد ی بيان" و" قلم" را جزء لاينفک مبارزه خود ميدانيم! ما را از بر چسب و افترا زدن باکی نيست! سلام به شهدای خلق! سلام به آزادی!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

یوری آونر- شادی نکنید، مرگ بن لادن وآینده بن لادنیسم



۲۷,۰۲,۱۳۹۰


UriAvnery"زمانی که دشمن تو سرنگون می شود خوشحالی نکن، و مگذار قلب تو زمانی که او می لغزد شاد باشد، / مبادا خدا شاهد آن باشد واز ان برنجد، وغضبش را از او بگرداند"
این یکی از زیباترین نقل قول ها در تورات و در واقع در زبان عبری است. این عبارت در زبان های دیگر نیز زیبا است، هرچند هیچ ترجمه ای نمی تواند زیبایی ذاتی آن را نشان دهد.
البته، طبیعی است که وقتی دشمن کسی شکست می خورد خوشحال باشد، و اشتیاق به انتقام یک ویژگی انسانی است. اما نگاه خیره (کینه جویانه) کاملا چیز دیگری است. یک چیز زشت.
در افسانه های عبری باستان آمده است که وقتی بنی اسرائیل به محض آن که تعقیب کنندگان مصریشان در دریای سرخ غرق شدند ابراز شادی کردند خدا به شدت بر آشفته شد. خداوند آنها را نصیحت کرد که "آفریدگان من در دریا غرق شده اند، شما نغمه سرایی می کنید؟"
این مطالب زمانی از ذهن من گذشت که من هلهله جوانان امریکایی را در تلویزیون دیدم که در خیابان ها فریاد می زدند و می رقصیدند. طبیعی اما ناشایست است. صورت های از شکل افتاده و رفتارهای بدنی پرخاشگر با رفتارجمعیت ها در سودان یا سومالی تفاوتی نداشت. جلوه های زشت طبیعت انسان به نظر می رسد همه جا یکسان است.
* * *
ابراز شادمانی ممکن است پیش از موقع باشد. به احتمال قوی، القاعده با اسامه بن لادن نمی میرد. نتیجه ممکن است کاملا متفاوت باشد.
بریتانیا در سال ۱۹۴۲ ابراهام اشترن را که تروریست می خواندند کشت. اشترن، که نام مستعار او یاعیر بود، در گنجه ای در آپارتمانی در تل آویو مخفی شده بود. در این مورد هم، رفتارهای پیک او بود که او را لو داد. افسر فرمانده بریتانیا پس از کسب اطمینان از آن که او همان اشترن است، با شلیک او را کشت.
کشته شدن او پایان گروه او نبود- بلکه آغاز جدیدی بود. آن گروه به قاتل حکومت بریتانیا در فلسطین تبدیل شد. معروف به "گروه اشترن" (اسم واقعی گروه "مبارزان آزادی اسرائیل" بود) بسیاری از حملات جسورانه علیه تاسیسات بریتانیایی را عملی کرد و نقش قابل توجهی در وادار کردن قدرت استعماری به ترک کشور ایفا نمود.
وقتی که نیروی هوایی اسرائیل شیخ احمد یاسین، بنیانگذار، ایدئولوگ و سمبل حماس را کشت حماس نمرد. او بعنوان یک شهید به مراتب تاثیرات بیشتری از یک رهبر زنده داشت. شهادت او مبارزان جدیدی را به نهضت جذب کرد. کشتن یک شخص کشتن یک ایده نیست. مسیحی ها حتی صلیب را بعنوان سمبل خود انتخاب کردند.  
* * *
ایده ای که اسامه بن لادن را به شخصیت جهانی تبدیل کرد چه بود؟ او خلیفه گری اوایل اسلام را موعظه می کرد، که نه تنها امپراطوری بزرگی نبود، بلکه مرکز علم و هنر، شعر و ادبیات بود، آنهم زمانی که اروپا هنوز در بربریت قرون وسطا به سر می برد. هر بچه عربی در باره این افتخارات می آموزد، ولی نمی تواند وضع تاسف آور کنونی مسلمانان را با آنها مقایسه نکند.
(به نوعی، این ها امیال موازی رویاهای رمانتیک صهیونیستی زنده کردن پادشاهی داود وسلیمان هستند).  
خلیفه گری جدید در قرن بیست و یکم امر تخیلی غیرمحتملی است. می تواند کاملا بر خلاف روح زمان باشد، که برای مخالفان آن – امریکایی ها – چنین نیست. امریکایی ها به این رویا - بیش از خود مسلمان ها - نیاز داشتند.
امپراطوری امریکا همیشه به دشمن آشتی ناپذیری برای حفظ خود و تمرکز انرژی بر آن نیاز دارد. این باید دشمنی جهانی باشد، یک مدافع بدخواه فلسفه ای شر.
نازی ها و امپریالیسم ژاپن هم چنین بودند، اما دوام نیاوردند. خوشبختانه، در آن زمان امپراطوری کمونیستی وجود داشت، که نقش قابل تقدیری ایفا کرد.
کمونیست ها همه جا بودند. همه آنها برای زوال آزادی، دموکراسی و امریکا در حال نقشه کشی بودند. همان طور که ادگار هوور و سناتور جومک کارتی با یقین قطعی اظهار می کردند، آنها حتی در داخل امریکا کمین کرده بودند.
دهه ها، امریکا در بستر مبارزه علیه تهدید سرخ رشد کرد، نیروهای آن در سراسر جهان پخش شد، سفینه فضایی اش به ماه رسید، بهترین مغزهایش در جنگ عظیم ایده ها، جنگ فرزندان روشنی علیه فرزندان تاریکی، درگیر شدند.
و پس از آن – ناگهان- همه چیز فرو ریخت. قدرت شوروی غیب شد آنچنان که انگار هرگز وجود نداشت. سازمان های جاسوسی امریکا، با امکانات عظیم، گیج شدند. ظاهرا، آنها هیچ تصوری از چگونگی تزلزلی که ساختار شوروی عملا داشت نداشتند. آنها چگونه می توانستند ببینند، در حالی که با تعصب ایدئولوژیک خود کور شده بودند؟
محو شدن تهدید کمونیسم فضای شکافداری در روان امریکایی ها باقی گذاشت، که فریاد می زد باید پر شود. اسامه بن لادن با مهربانی خدمات خود را تقدیم کرد.
البته به حادثه ای جهان لرزان برای ایجاد آبرو برای چنین تصور سبک سرانه ای نیاز بود. جنایت ۱۱ سپتامبر درست یک چنین رخ دادی بود. آن حادثه تغییرات بسیاری در شیوه زندگی امریکایی ها ایجاد کرد. و دشمن جهانی جدیدی خلق نمود.
در تمام طول شب، تبعیض های ضداسلامی قرون وسطایی برای نمایش خاک روبی شدند. اسلام وحشتناک، جنایت کار، متعصب. اسلام ضددموکراتیک، ضدآزادی، ضد تمام ارزش های ما. بمب گذاران انتحاری، ۷۲ باکره، جهاد باز هم بهار زندگی امریکا. سربازان، جاسوس ها و نیروهای ویژه در سراسر جهان برای مبارزه با تروریسم پراکنده می شوند. بن لادن همه جا هست. جنگ علیه تروریسم مبارزه ای مقدس علیه شیطان است.
آزادی امریکایی ها باید محدود شود، ماشین نظامی امریکا با جهش رشد می کند. روشنفکران تشنه قدرت درباره برخورد تمدن ها وراجی می کنند و روحشان را به شهرت آنی می فروشند.
برای تولید رنگ ترسناک برای چنین تصویر رنگ باخته ای از واقعیت، همه گروه های مذهبی اسلامی در دیگ مشابهی انداخته می شوند – طالبان افغانستان، ایت الله های ایران، حزب الله لبنان، حماس فلسطین، جدایی خواهان اندونزی، اخوان المسلمین مصر و جاهای دیگر، و همه و همه. همه تبدیل به القاعده می شوند، علیرغم این واقعیت که هر کدام از آنها دستور کار متفاوتی، متمرکز بر کشور خود دارند، در حالی که بن لادن نابود کردن تمام کشورهای اسلامی و ایجاد امپراطوری مقدس اسلامی را هدف گرفته است . خصوصیات مشخص، جزئیات.
جنگ مقدس علیه جهاد هر جایی مبارزانی می یابد. هوچیان جاه طلب، که این جنگ وعده راه آسان برای ملتهب کرده توده ها را به آنها می دهد، در بسیاری از کشورها از فرانسه تا فنلاند، از هلند تا ایتالیا سر بر می آورند. هیستری اسلام هراسی، تقریبا با استفاده از همان زبان، جایگزین آنتی سمیتیزم مفید قدیمی می شود. رژیم های استبدادی خود را بعنوان سنگرهای ضدالقاعده نشان می دهند همان گونه که پیش از این خود را سنگرهای ضدکمونیسم نشان می دادند. و، البته، بنیامین ناتانیاهوی خود ما از این موقعیت برای همه آن چه ارزش است کره می گیرد، و از پایتختی به پایتختی دیگر برای فروش کالای بنجل آگاهی اش از اسلام ستیزی سفر می کند.
بن لادن دلیل خوبی برای غرور داشت و احتمالا مغرور بود.
* * *
وقتی که برای اولین بار تصویر او را دیدم، من به شوخی گفتم که او شخص واقعی نیست، بلکه هنرپیشه ای است از مدل سازی مرکزی هالیوود. او خیلی بهتر از آن به نظر می رسید که واقعی باشد - کاملا همان طور که می توانست در فیلمی از هالیوود ظاهر شود – مردی خوش قیافه، با یک ریش بلند سیاه، مسلح به کلاشینکف. ظهور او در تلویزیون قطعا سازمان دهی شده بود.
در واقع، او تروریست خیلی نالایقی بود، یک تازه کار واقعی. هیچ تروریست واقعی نمی تواند در یک ویلای انگشت نما زندگی کند، که مانند جای زخم دردناکی در چشم انداز قرار گرفته است. اشترن در سقف آپارتمانی در یک محله پرتی از تل آویو مخفی شده بود. مناحیم بگین با زن و فرزندش در زیر زمین یک آپارتمان خیلی سطح پایین زندگی می کرد و نقش یک یهودی گوشه گیر را بازی می کرد .  
ویلای بن لادن برای جلب توجه همسایه ها وافراد دیگر شاخص بود. آنها می توانستند در دلشان نسبت به حضور این بیگانه اسرارآمیز کنجکاو باشند. عملا، اوباید خیلی پیش از این ها شناخته شده باشد. او غیرمسلح بود و نمی توانست جنگ راه بیندازد. تصمیم به کشتن او در آن نقطه و انداختن جسد او به دریا از قرار معلوم از مدت ها پیش گرفته شده بود.
ظاهرا هیچ قبر وهیچ مقبره مقدسی وجود ندارد. اما برای ملیون ها مسلمان وبه ویژه برای عرب ها، او مایه افتخار بود و مایه افتخار باقی می ماند، یک قهرمان عرب، "شیر شیران" همان گونه که واعظی در اورشلیم از او نام برد. تقریبا هیچ کس یارای آن که بیرون بیاید و آشکارا چنین سخن بگوید را، به خاطر ترس از امریکایی ها ندارد، اما حتی آنهایی که فکر می کنند ایده های او غیرعملی ورفتارهای او پرگزند هستند در قلب هایشان به او احترام می گذارند.
آیا این بدان معنی است که القاعده آینده ای دارد؟ من چنین فکر نمی کنم. او به گذشته تعلق دارد – نه به دلیل کشته شدن بن لادن، بلکه به خاطر آن که ایده های القاعده از کار افتاده است.
بهار عرب با نظام جدیدی از افکار همراه است، یک شوق و ذوق جدید، ایده ای که پس از گذشت فاصله ای مورد پرستش و اشتیاق نیست اما جسورانه به آینده می نگرد. مردان و زنان جوان میدان تحریر، با اشتیاقشان برای آزادی، ماه ها قبل از مرگ فیزیکی بن لادن، او را به تاریخ سپردند. فلسفه او تنها در صورتی آینده دارد، که بیداری عربی کاملا شکست بخورد و پشت سر خود احساس عمیقی از ناامیدی و دلشستگی باقی بگذارد.
در جهان غرب، تعداد اندکی برای او گریه خواهند کرد، اما خداوند ممنوع کرد که هیچ کس نباید کینه به ورزد.

مترجم: هاتف رحمانی
منبع: کانترپانچ
www.counterpunch.org

هیچ نظری موجود نیست: