نوشته شده در مارس 9, 2011 به وسیلهی Boutimar
http://cafenadery.wordpress.com
مىگويند: به شهادت صريح سندى عتيق
نيم روزى در زمان هاى از ياد رفته
بازماندگان توفان بزرگ را بر عرشه كشتى
به نمايش شرمگاه پدر مشترك مان
از خنده بىتاب كرديد
حاليا عارفانه به كيفر خويش تن در دهيد!
غوغا بر سر چيست؟
بيكارگان هر گروه كنايتى ظريف را به نيش خنجر
گرد بر گرد خويش
خطى بر خاك كشيده بودند
كه اينك قلمروى مقدس ما!
و كنون را بر سر يكديگر تاخته اند
كه پيروزمند مقدس تر است!
چرا كه اين برسختن را ميزانى ديگر به دست نيست
هياهو از اينجاست!
جنگاوران خسته شمشير در يكديگر نهاده اند تا حق كه راست!
غوغا بر سر چيست؟
ظلمت پوشانى از اعماق برآمده اند كه مجريان فرمان خداييم
شمشيرى بىدسته را در مرز تباهى و انسان نشانده اند
و بر سفره يى مشكوك جهان را به ساده ترين لقمه يى بخش كرده اند
ما و دوزخيان!
فرمان خدايم!
فرمان خدا چيست؟ خدا!!!
نوشته شده در مارس 9, 2011 به وسیلهی Boutimar
http://cafenadery.wordpress.com/
http://cafenadery.wordpress.com
بدون اغراق میتوان گفت ، شاملو در این شعر به سه معضل اساسی اشاره کرده است که میتوان ریشه اکثر جنگهای خونین و برادر کشی های جهان را به آنها مربوط دانست . راسیسم ، ناسیونالیسم ، دین . از جنگهای صلیبی گرفته تا به بردگی کشیدن سیاهان بدست سفید پوستان و جنگهای جهانی اول و دوم ، همه و همه از این سه عامل خارج نبوده اند .
افسانه ای از دوران قدیم منقول است که ، روزی حضرت نوح به همراه دو پسر خویش سام و حام بر روی عرشه کشتی خوابیده بوده که نگاه بادی وزیدن میگیرد و پوشش روی پای نوح را کنار میزند و عورت وی نمایان میشود . مردم با دیدن این صحنه شروع به خندیدن میکنند . سام ناراحت میشود و پارچه را به جای اول باز میگردند . اما حام که میبیند مردم از این صحنه خنده شان گرفته است ، باز پارچه را پس میزند . و باز مردم میخندند . این کار آنقدر ادامه پیدا میکند که نوح بیدار میشود . وقتی جریان را میفهمد ، بسیار عصبانی شده و حام را اینگونه نفرین میکند که : خداوند آسمان و زمین آب پشت تورا خشک گرداند ، و آنچه از تو و بعد از تو زائیده میشوند کنیز و غلام گردند . به همین دلیل است که فرزندان حام همگی سیاه پوستند و باید تا ابد به خاطر گناه پدرشان پست زندگی کنند و مجازات شوند . در یکی از بند های این شعر شاملو به این داستان اشاره میکند ، و این خود سندی است از ماهیت راسیسم و آنچه به مدت چند هزار سال به مردم آن روزگار رفته و نشان گر قدمت این تفکر ضد بشریست .
غوغا بر سر چيست؟
بىرنگان رنگيان را به بردگى مىخوانندمىگويند: به شهادت صريح سندى عتيق
نيم روزى در زمان هاى از ياد رفته
بازماندگان توفان بزرگ را بر عرشه كشتى
به نمايش شرمگاه پدر مشترك مان
از خنده بىتاب كرديد
حاليا عارفانه به كيفر خويش تن در دهيد!
غوغا بر سر چيست؟
بيكارگان هر گروه كنايتى ظريف را به نيش خنجر
گرد بر گرد خويش
خطى بر خاك كشيده بودند
كه اينك قلمروى مقدس ما!
و كنون را بر سر يكديگر تاخته اند
كه پيروزمند مقدس تر است!
چرا كه اين برسختن را ميزانى ديگر به دست نيست
هياهو از اينجاست!
جنگاوران خسته شمشير در يكديگر نهاده اند تا حق كه راست!
غوغا بر سر چيست؟
ظلمت پوشانى از اعماق برآمده اند كه مجريان فرمان خداييم
شمشيرى بىدسته را در مرز تباهى و انسان نشانده اند
و بر سفره يى مشكوك جهان را به ساده ترين لقمه يى بخش كرده اند
ما و دوزخيان!
فرمان خدايم!
فرمان خدا چيست؟ خدا!!!
نوشته شده در مارس 9, 2011 به وسیلهی Boutimar
http://cafenadery.wordpress.com/
۱ نظر:
با درود . آزاده جان شرط امانتداری حکم میکند که اگر از نوشته ای استفاده میکنی ، حق نویسنده و وبلاگ اصلی را حفظ نموده و منبع خبر را ذکر نمایی ، با سپاس از مهرت ( بوتیمار ) http://cafenadery.wordpress.com/
ارسال یک نظر