شنبه، ۱۶ آبان ۱۳۸۸
سیستم تصمیم گیری در خصوص مقابله با رویدادهای مهم کشوری همواره به این شکل است که موضوع در شورای تأمین استان مورد بحث و بررسی قرار گرفته و جمع بندی آن به شورای عالی امنیت ملی ارجاع می گردد. شورای امنیت نیز روشهای نهایی پیشنهادی را نزد رهبر می برد تا وی از میان آنها یکی را برگزیند.
در مورد نحوه مقابله با مردم در 13 آبان نیز دقیقاً به همین روش عمل شده و تصمیم نهایی توسط خامنه ای اتحاذ گردیده است. آنچه ملت ایران در این روز از سوی نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی و لباس شخصی دیدند، اراده خامنه ای بود که به دست آنها جاری گشت.
اگر در 13 آبان دیدیم که سرکوبگران در روز روشن و در معرض دید عموم، وحشیانه با باطوم بر سر دختری معصوم و بیدفاع کوبیدند و او را نقش زمین کردند و با پوتین بر پهلویش کوبیدند، اگر فرق سر جوانان زیادی با ضربات ددمنشانه شکافت، اگر زنان را بدتر از مردان کتک زدند، اگر به دانشجویان با چماق حمله کردند، اگر کروبی را با شلیک مستقیم گاز اشک آور که می توانست کشنده باشد هدف قرار دادند، و هر جنایت دیگری که بر علیه مردم انجام گردید، همه آنها به مسئولیت مستقیم رهبر مجنون جمهوری اسلامی بوده است.
خامنه ای با گزینش راه سرکوب شدید و خشونت عریان بر علیه مردم، بر افتخار قبلی خود بعنوان نابودگر جمهوری اسلامی، افتخار دیگری بعنوان دفن کننده تشیع صفوی در ایران افزود. نفرت و انزجار مردم از سیاستها و روشهای حکومتی جمهوری اسلامی، در 13 آبان بدل به تنفر از ایدئولوژی شیطانی و ضد انسانی حکومت گردید.
رهبر مفلوک در خردادماه امسال با مردمی مواجه بود که با انتخاب میرحسین راضی بودند که جمهوری اسلامی 8 سال دیگر به عمر خود ادامه دهد، با حماقت رهبر، همین مردم در تیرماه بدل به معترضانی شدند که رای خود را می خواستند. با تلاش فراوان خامنه ای، در شهریورماه مردم خواستار جمهوری ایرانی شدند و در ادامه، خامنه ای توانست با رفتار فرعونی خود مردم را چنان تحریک کند که در آبانماه با فریاد خامنه ای قاتله ولایتش باطله، بجای عبور از روی پرچم آمریکا، تصویر رهبر نادان را لگدمال کنند. با جنایتی که خامنه ای در 13 آبان آفرید، نه تنها سنگ قبر جمهوری اسلامی را بیشتر تراشید، بلکه اولین گام را برای دفن تشیع صفوی برداشت.
حکومت راه خود را سالها است که انتخاب کرده، ولی مردم ایران باید هوشیارانه تر عمل کنند. باید به وجود نظمی خلل ناپذیر در جهان پیرامون خود ایمان بیاوریم، نظمی که سبب می شود تا به این باور برسیم که خدا شیر یا خط نمی اندازد. خدا اخلالی در نظم جهان بوجود نمی آورد و همه چیز تابع این نظم است. بر همین اساس باید دانست که ما با حکومتی مواجه هستیم که به هیچ چیز اعتقاد ندارد و تنها معبودش، دلارهای نفتی و درآمدهای نجومی نامشروع است و برای حفظ این منافع، تقلب و سرکوب و اعدام و شکنجه و تجاوز و زندان و شکنجه، بدیهی ترین ابزاری است که بکار می برد. چنین حکومتی که بر اساس غارت و چپاول ثروت ملی شکل گرفته، بر اساس نظم الهی موجود در جهان، صدها سال به عمر کثیف خود ادامه خواهد داد مگر اینکه مردم بر اساس "فرمول نظم" با آن مبارزه نموده و سرنگونش نمایند.
حکومتی که از وحشیگری بر علیه دختران و زنان این کشور نیز ابایی ندارد، حاضر است ننگین ترین روشهای سرکوبی که حتی سربازان اسرائیلی نیز حاضر به ارتکاب آن نیستند را بکار ببرد، حکومتی که اگر همین صحنه های جنایات 13 آبان را اسرائیلی ها بر علیه فلسطینی ها انجام داده بودند، بیشتر مراجع تقلیدش از شدت ناراحتی غش می کردند و طلبه هایش کفن پوش با دهانهای کف کرده به خیابانها می ریختند ولی امروز بی غیرت از سلاخی جوانان ایرانی عبور می کنند، چنین حکومتی نه قائل به روشهای دموکراسی و انتخابات و احترام به آراء است و نه اساساً ارزشی برای مردم قائل می باشد. حکومت در حال حاضر علاقمند است تا نسبت به مخالفین خود از موضع یک ارتش اشغالگر عمل نموده و بدون هیچ ترحمی آنها را نابود کند.
باید به نظم عالم باور داشت و احترام گذاشت و راه درست را انتخاب کرد. چاره کار دیکتاتوری، و راه مقابله با ارتش اشغالگر، نافرمانی مدنی گسترده و تبدیل آن به اعتصابات سراسری و فلج کننده است. شعارنویسی ها و روشنگریها باید شدت بگیرد و همه آحاد ملت، از زن و مرد و پیر و جوان، دانش آموز و دانشجو و آموزگار و استاد، شانه به شانه یکدیگر در این مبارزه وارد شوند.
نافرمانی مدنی بشدت مسری است و بسرعت در جامعه پخش می شود. مردمی که حاضرند به خیابانها بیایند و سخت ترین کار، یعنی ایستادن در برابر وحشی های ولایت فقیه را انجام دهند و تا این حد فداکاری و شجاعت دارند، بطور قطع، اراده و همت کارهای راحت تر را باید داشته باشند. تشویق آحاد مردم به نافرمانی مدنی و اعتصابات عمومی، جنبش سبز را روئین تن نموده و رژیم استبداد و فساد را قدم به قدم عقب برده و شکست می دهد. راه دیگری وجود ندارد.
حکومت از "فرمانبرداری مدنی" مردم استفاده کرده و قادر به غارت ثروت ملی همین مردم می گردد، در این چرخه، همه کارمندان و کارگران و حتی بخش خصوصی سهیم هستند، حکومت با همین ثروت غارت شده، شرافت عده ای را در سپاه و نیروی انتظامی می خرد و آنها را همچون سگهای وحشی بجان ملت می اندازد تا سرکوبشان نماید. افسری که رذیلانه در خیابان با باطوم به صورت آن دختر معصوم می کوبد و او را نقش بر زمین می کند، اگر با همین دختر در بازداشتگاه جمهوری اسلامی مواجه شود بدون لحظه ای درنگ به او تجاوز می کند. قاعده نظم ایجاب می کند تا زمانی که مردم سربراه و آرام، فرمانبرداری مدنی می کنند، حکومت هم به پول و ثروت برسد و با استفاده از آن زندان بسازد و باطوم بخرد و افسرانش را پست تر از سگ کند.
ما موقعی موفق می شویم نظم پدیدآورنده استبداد را مختل کنیم، که به نافرمانی مدنی و اعتصابات متوسل شویم. حکومت که پول نداشته باشد، افسران سگ صفتش دیگر پاچه نمی گیرند. حکومت که در مقابل نافرمانی مدنی قرار بگیرد، قدرت تامین مزدوران لباس شخصی خود، از چماق بدستان گرفته تا دوربین بدستان را نخواهد داشت. نمایندگان مجلسش منتقد حکومت خواهند شد و رگ غیرت خفته روحانیونش بطرز عجیبی درمان شده و جوانان وطن نیز برایشان ارزش پیدا خواهد کرد.
نافرمانی مدنی برنده ترین سلاح ضد استبدادی است. این نافرمانی مدنی شامل آسیب رسانیدن به همه امکانات عمومی و دولتی، از تلفنهای عمومی گرفته تا اتوبوسها و مترو و هواپیما و وسائل اداری و هر آنچه مالکیت خصوصی ندارد، و همچنین کم کاری در ادارات و ناراضی تراشی و اختلال در امور اداری در ادارات و بانکها و شهرداریها، کاهش تولید و از کار انداختن ابزار تولید و آسیب رسانیدن به شبکه های ارتباطات و انرژی می باشد.
چندین برابر کسانی که شهامت شرکت در تظاهرات خیابانی را دارند افرادی نیز هستند که بدلایلی توان مشارکت در تظاهرات را نداشته و شرایط پرداخت هزینه های آن را ندارند، ولی قلباً از اوضاع کنونی ناراضی و مایل به کمک به جنبش هستند. نافرمانی مدنی و مبارزه منفی بدلیل کم هزینه بودن، توده های بیشتری را جذب کرده و وارد صحنه می کند، این فعالیت حتی از شعارنویسی هم کم هزینه تر و کم خطرتر است. کافی است به عموم مردم یاد بدهید که چگونه می توانند در مبارزه منفی شرکت کنند. بطور مثال شاید کارمندان گمرک، در مقطع کنونی، جرأت اعتصاب عمومی را نداشته باشند، ولی با در پیش گرفتن نافرمانی مدنی و با اجرای مبارزه منفی، باندازه اعتصاب به شبکه عصبی رژیم ضربه خواهند زد. کافی است روند پرونده ها را کند کنند، کامپیوترها و پرینترها و دستگاههای کپی و فکس را از کار بیاندازند، قدمهایشان را آهسته تر بردارند و زمانهای استراحتشان را بیشتر کنند.
هنگامی که دشمن خانه ات را در اشغال خود درآورده، باید با تمام توان، خانه را، که اینک دیگر سنگر اوست، بر سرش خراب کنی، دشمن که بیرون رفت و خانه که آزاد شد، دوباره می سازیمش. مهم دفع دشمن است و اگر چاره ای بجز ویرانی خانه باقی نماند، باید همینکار را کرد.
دستگاه تبلیغاتی رژیم در برابر نافرمانی مدنی و مبارزه منفی بشدت واکنش نشان داده و تلاش خواهد نمود که وانمود کند اینکار بضرر خود مردم است، مثلاً اگر گوشی های تلفن عمومی مرتباً ناپدید شود یا اینکه صندلی اتوبوسها و مترو پاره شوند، این مردم هستند که از امکانات محروم شده و آسیبی به دولت نمی رسد، در حالیکه آسیب اصلی را دولت می بیند و ناچار است برای جلوگیری از نارضایتی بیشتر و حکمفرمایی هرج و مرج، چهره ظاهری شهر و امکانات عمومی را با صرف هزینه و وقت مرتب نگاه دارد، از این راه متحمل خسارت مادی و خسارت عصبی می شود.
رژیم به مردم خواهد گفت که نافرمانی مدنی و کند کردن و اختلال در امور اداری در ادارات و بانکها و وزارتخانه ها و از بین بردن امکانات دولتی در این مراکز، موجب تعلل در کار مردم شده و باز هم دولت آسیبی نمی بیند، ولی در اینجا نیز بازنده اصلی حکومت است که با هزینه های کمرشکن و نارضایتی فزاینده روبرو می شود.
توقع حکومت استبدادی از مردم این است که همچون بردگانی سربراه و مطیع، چرخ امور جاری کشور را بچرخانند تا در نتیجه آن حکومت چاق تر و قوی تر شده و محکم تر بر صورت دختران این سرزمین بکوبد و به نوامیس بیشتری تجاوز کند.
روسیه در جنگ دوم جهانی به هیچ وجه توان مقابله با ارتش مدرن و بسیار قوی آلمان را نداشت، آنها قادر نبودند که با قدرت نظامی، پیشروی ارتش آلمان را کند کنند، ولی با اتخاذ سیاست "زمین سوخته" توانستند علیرغم 26 میلیون کشته، آلمانیها را شکست بدهند. ارتش روسیه هنگام عقب نشینی از هر شهر و روستایی، همه پلها و جاده ها و چشمه ها را خراب می کرد و مزارع و جنگلها را می سوزانید، همه چیز را نابود می کرد و سپس آن منطقه را ترک می کرد. آلمانیها از ارتش روسیه شکست نخوردند، آنها از تاکتیک زمین سوخته روسها شکست خوردند. مردم بعد از آزاد شدن میهنشان، همه چیز را دوباره از نو ساختند.
اکنون که حکومت کاربرد خشونت عریان و نامحدود را سرلوحه خود قرار داده و حاضر است بعنوان کثیف ترین و رذل ترین حکومت دنیا شناخته شود ولی در قدرت باقی بماند، جنبش سبز یا باید رو به تشکیل هسته های مقاومت و توسل به کوکتل مولوتف و مبارزه مسلحانه بیاورد که موجب جا ماندن توده های مردم و خاموش شدن مبارزه عمومی خواهد شد، و یا اینکه با تکیه بر توده هایی که مشتاقانه چشم به آزادی و دموکراسی دارند، گسترده ترین مبارزه منفی و نافرمانی مدنی تاریخ ایران را سازماندهی کند. مردم ما بقدری مبتکر و خلاق هستند که خودشان راههای بسیاری برای عمق بخشیدن به مبارزه منفی پیدا خواهند کرد.
از یاد نبریم که خدا اهل شیر یا خط و دلخوش کردن به قضا و قدر نیست و همه چیز را تابع نظم قرار داده است، همین نظم بما حکم می کند که بهترین، کم هزینه ترین و سریعترین راه بزانو درآوردن دیکتاتور، متوقف نمودن چرخ کشور است، تا زمانی که این چرخ بچرخد، عمر دیو استبداد را طولانی تر خواهد کرد.
------------------------------------------------------------
پانوشتها:
• نافرمانی مدنی كنشی است بدون خشونت و در حقیقت بر پایه اخلاق و فرهنگ یك جامعه است كه نقض قوانین كشور را توسط شهروندان در پی دارد.
• نافرمانی مدنی مبارزه ای بدون خشونت است برای توجه قانونگزاران و حكومتگران كه تصمیم نو و تازه ای بگیرند، و نیز قدرتمندانی كه با گذراندن قوانینی می خواهند انسان ها را برای هدف ها و آزمندی های خود قربانی كنند، در برابر فشار افكار عمومی ناچار می شوند برای مصلحت خود هم شده تغییر رای و عقیده دهند.
• مبارزه منفی چون در سیستمی استبدادی انجام میپذیرد همه سیستم را به مبارزه میطلبد. یک نسیم در فضای سربسته استبدادی میتواند به توفانی تبدیل شود.
• در شرق نیز " گاندی " از روش نافرمانی مدنی جهت مبارزه با استعمار انگلیس در هند استفاده کرد. در نظر وی، خشونت پرهیزی از خصوصیات بارز نافرمانی مدنی بود ولی وی اذعان می نمود که " پرهیز از خشونت در هر اقدامی تضمین شده نیست"، گاندی نقش مردم را در این امر نقش برجسته ای دانسته و اقدام به نافرمانی مدنی توسط گروهی کوچک و بدون پشتیبانی توده ی مردم را ماجراجویی صرف می دانست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر